فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:67
فهرست مطالب:
مقدمه:
فصل اول- کلیات
1-تعاریف
2-ویژگیهای نظام حقوقی اسلام
ویژگی اول: الهی بودن
3-شرائط تاریخی تدوین نظام حقوقی اسلام
4-منابع حقوق اسلام
فصل دوم- مفاهیم کلی قوانین انسان دوستانه بینالمللی در اسلام در خصوص
1-جنگ علیه سارقین مسلح و قطاع الطریق
2-جنگ علیه شورشیان (باغیان) و خوارج متمرد
1- به کاربرد سلاح:
تمیز رزمنده از غیررزمنده
2- رفتار با دشمن در جنگ
رفتارهای ممنوع
الف- انهدام دستهجمعی، سلب حق از تسلیم ممنوع است
ب- اعمال انتقامجویانه ممنوع است
ج- بیاحترامی به زخمیها ممنوع است
د- محروم ساختن از آب و غذا ممنوع است
ه – انهدام ساختمانها، درختان ممنوع است
طبقات خاص تحت حمایت
الف- زنان و کودکان
ب- سالخوردگان:
ج- معلولان جسمی، مجانین، بیماران و امثال آنان
د-تجار و زارعین:
ه – عابرین غیرنظامی:
و- روحانیون یا پیشوایان دینی:
تعریف پیشوای دینی:
نقد و بررسی
استثنائات
الف- تترس (سوء استفاده از مصونیت غیرنظامیان)
ب- نمایش مستجهن زنان در عرصههای نبرد:
طرز رفتار با اسرای جنگی
فدیه:
اعدام اسیران:
استرقاق (بردهسازی)
اول- آزادی خود به خود
حقوق اسیران جنپپگی قبل از تعیین تکلیف
الف) رعایت احترام و منبع شکنجه اسیر
ب ـ حفظ وحدت خانوادگی اسیر
ج ـ اعطاء حق مکاتبه با خانواده
دـ منع تبعیض ناروا
هـ ـ اجرای تبعیض عادلانه
و ـ آزادی اسیر در فرض فرار
نتیجهگیری :
مقدمه:
1-تاریخ جنگ به درازای تاریخ بشر است. واقعیتی است که نمیتوان آن را انکار نمود. در جنگ میان دولتها تنها زور حکومت میکند، و هر یک از طرفین سعی میکند تا با استفاده از جمیع وسائل و روشهائی که در اختیار دارد بر دشمن چیره شود. در این راستا مذاهب، مکاتب اخلاقی، فلاسفه و حقوقدانان در طول تاریخ کوشیدهاند، که با قبول این واقعیت شوم، با تنظیم قواعد و مقررات جنگ، توسل به اقدامات غیرانسانی را در طول جنگ محدود سازند.
2-بعضی بر این باورند که با ممنوعیت جنگها به موجب منشور ملل متحد (Suppression of Act of Aggresion) دیگر نیازی به وضع قوانین جنگ برای محدود ساختن و یا ممنوع کردن اعمالی که دارای خصوصیت یک جرم هستند، وجود ندارد، با این استدلال که وضع این گونه مقررات تلویحاً مشروعیت بخشیدن به جنگ قلمداد میشود. ولی واقعیت این است که غیرقانونی بودن توسل به زور به هیچ وجه ما را از حقوق جنگ و مقررات انسانی بینیاز نمیسازد، چرا که هدف از وضع چنین مقررات آن است که عواقب وخیم عدم توانائی جامعه بینالمللی در جلوگیری از جنگ را کاهش دهد. سازمان ملل متحد با گذشت پنجاه سال از تأسیس آن و به رغم ممنوعیت استفاده از زور در روابط بینالملل، در براندازی کلی این حقیقت تلخ موفق نبوده است، و حتی به جز موارد بسیار محدود و جزئی از تعیین متجاوز و شناسائی آن عاجز بوده و نتوانسته به وظیفه خود در جلوگیری و متوقف ساختن تجاور عمل کند. هر چند که در بررسی و تنظیم قواعد جنگ به ویژه تصویب مقررات بشردوستانه موفقیت شایانی داشته است. از جمله آن که سازمان ملل در تشکیل کنفرانس ژنو که منجر به تهیه و تدوین پروتکلهای 1977 منضم به کنوانسیونهای چهارگانه ژنو (1949) نقش بسیار مهمی ایفاء کرد. و نیز کنوانسیون ملل متحد در سال 1981 در خصوص ممنوعیت استفاده از برخی سلاحهائی که ممکن است موجب جراحات و بدون تبعیض گردد، از ابتکارات سازمان ملل بود. اخیراً نیز کمیسیون حقوق بینالملل موفق شد که جرائم علیه صلح و امنیت بشریت را اعمال مسلحانه برخی مناطق از جمله در یوگسلاوی سابق مورد مطالعه و بررسی قرار دهد و دادگاه و تشکیلات و آئین رسیدگی به آن را به تصویب میرساند.
3-به طور کلی مقررات و قوانین مربوط به جنگ بر آن است که سه نوع محدودیت به شرح زیر برای عملیات مسلحانه به وجود آورد. الف) محدودیت قلمرو جنگ- ب) محدود ساختن به کار بردن سلاحهای جنگی- ج)محدودیت عملیات به افراد رزمنده و مصون ساختن غیرنظامیان. مقررات جنگ در پی تأمین چهار هدف است:
- رعایت موازین بشردوستانه
- حمایت از اماکن غیرنظامی
- حمایت از افراد غیرنظامی
- دور نگاه داشتن دول غیرمتخاصم از قلمرو جنگ
4-مطالعه و امعان نظر در مجموعه مقررات و حقوق جنگ از اعلامیه پاریس مورخ 16 آوریل 1856 که راجع به قواعد جنگ دریائی است گرفته تا آخرین مقررات در این رابطه، یعنی کنوانسیونهای چهارگانه ژنو و پروتکلهای 1977 الحاقی به آنها و بالاخره کنوانسیون سازمان ملل 1981، و مقایسه آن با اصول و قواعد موجود در حقوق اسلامی مربوط به جنگ و مخاصمات مسلحانه، به خوبی این حقیقت را آشکار میسازد که ریشههای قواعد و مقررات حقوق جنگ به طور کلی و به خصوص حقوق بشردوستانه و حقوق حمایتی مربوط به افراد تحت حمایت کاملاً در دستورات و تعالیم اسلامی وجود دارد. و چندان نظر بعضی از صاحبنظران که این گونه قوانین را متخذ از حقوق اسلامی میدانند، اغراقآمیز به نظر نمیرسد. این واقعیت زمانی به اثبات میرسد که منابع اسلامی و نحوه دستهبندیهای فقهای قرون اولیه در خصوص جنگهای بینالملل و غیربینالملل و نظامات و مقررات هر یک به طور جداگانه و تکالیف سربازان اسلامی در برخورد با دشمن مورد بررسی قرار گیرد. ضمانت اجرای مقرره برای تخلف سربازان که در حقوق اسلامی مورد ملاحظه است، واقعیت دیگری را گوشزد میکند و آن این که دستورات مزبور صرفاً سفارشات اخلاقی صرف نیست بلکه حقوق و قوانین لازمالرعایه است، که متخلفین و متجاوزین به آن مسئول عواقب اعمال خود، اعم از مدنی و جزائی، هستند.
5-تردیدی نیست که مسلمین، از قرن هفتم میلادی چنان نظام نیرومندی برای مسائل صلح و جنگ وضع و اجرا نمودند که همچنان تا زمان حاضر در درون حقوق و روابط بینالملل جای دارد، پیش از آن که غرب حدود هزار سال قبل به چنین نظامی آگاه شود.
فقیه حنفی، امام محمدبن حسن شیبانی، پرچمدار نخستین این علم است. وی با تألیف کتاب “السیر الکبیر” و کتاب “السیر الصغیر” در قرن هشتم میلادی این علم را بنیان نهاد. در سالهای اخیر به منظور تکریم به بزرگی این فقیه در زمینه این دانش، در شهر گوتنگن آلمان “انجمن حقوق بینالملل شیبانی” تأسیس شد و اهتمام کنندگان به حقوق بیناملل از کشورهای مختلف به آن پیوستند. هدف این انجمن معرفی شیبانی و شناساندن آثار و نشر مؤلفات او در این زمینه بود.
و نیز آنچه نزد پژوهشگران این دانش به ویژه خاورشناسان آگاه مسلم و غیرقابل تردید است این است که غرب از فرآوردههای مسلمین در این خصوص بسیار متأثر گشته است.
و نیز این موضوع ثابت است که گروتیوس، دولتمرد هلندی، پرچمدار حقوق بینالملل در غرب، که در قرن شانزده و هفده میلادی میزیسته، در سال 1640 در آستانه (عنوانی است که به استانبول یا قسطنطنیه دادهاند) تبعید بوده است. و بعید نیست که وی بدین جهت به جهان عربی و اسلامی و نظامات و فرهنگ دولتی و اداری آن دست یافته و یکی از همزههای وصل میان شرق و غرب در برخورداری این معانی بوده باشد. و ظاهراً هم او حلقه مفقوده میان جهان غرب و شرق در این زمینه میباشد. و نیز این امر مسلم است که گروتیوس از آثار و کتب قبل از خود نظیر فرانسکو سوازبر اسپانیائی متأثر بوده است که آنان با آثار و تألیفات اسلامی و عربی در باره حقوق بینالملل بیتردید آشنا بودهاند.
فصل اول- کلیات
1-تعاریف
دو اصطلاح “حقوق بشر” و “حقوق بشردوستانه” در ادبیات حقوق بینالملل معاصر بر دو منظور و مراد کاملاً متمایز دلالت دارند. هر چند که روزهای آغازین تولد مفهوم اخیر، در خصوص واژه متناسب و تمایز دقیق آن از اصطلاح نخست گفتگو بسیار بوده است. در سال 1969 زمانی که مجمع عمومی سازمان ملل از دبیر کل آن سازمان خواست تا گزارشی در خصوص «حقوق بشر لازمالرعایه در تخاصمات مسلحانه» عرضه بدارد، بسیاری فضلا در این که در عبارت مزبور واژه صحیحی به کار رفته باشد تردید داشتند و به بحث و نقد پرداختند.
به هر حال این روزها هیچگونه ابهامی در مفهوم متبادر از هر یک از دو اصطلاح برای اهل فن وجود ندارد.
“حقوق بشردوستانه” عبارت است از: مجموعه قوانین و مقرراتی که هدفش تعیین حقوق انسانها در زمان جنگ و اثناء تخاصمات مسلحانه است.
در حالی که “حقوق بشر” عبارت است از مجموعه مقرراتی که به تنظیم حقوق انسانها در زمان صلح میپردازد.
به دیگر سخن “حقوق بشردوستانه” دارای دو عنصر اساسی است:
1. مربوط میشود به حمایت از گروههای خاصی از اشخاص همچون زخمیها، بیماران، و اسرای جنگی و نیز شهروندان و غیرنظامیان.
2. مربوط میشود به بحبوحه درگیری مسلحانه.
در حالی که “حقوق بشر” راجع است به تمامی مردم و در تمام زمانها.
از نظر تحلیل فلسفی میتوان گفت که “حقوق بشر” ناظر بر قوانین انسانگرایانه و یا به تعبیر دیگر انسان محورانه (اومانیستی) است و “قوانین بشردوستانه” از انساندوستی و نیکوکاری نسبت به او نشأت میگیرد. قوانین بشرگرایانه به بشر از آن جهت که بشر است، بدون توجه به نژاد خاص و یا موطن جغرافیائی او، و به تعبیر دیگر به “اصالت انسانی” او مربوط است.
احتمالاً پارهای از صاحبنظران با طرح مطلبی تحت عنوان «حقوق انسان دوستانه بینالمللی در اسلام» موافق نباشند، به نظر آنان چگونه میتوان بخشی از حقوق بینالمللی اسلامی را جدا نمود و به آن مشخصاً عنوان «انساندوستانه» داد، در حالی که همگان اذعان داریم که تمامی قوانین اسلامی، قوانینی انساندوستانه است. و اصولاً اسلام به معنای «صلح و صفا» است.
من نیز در بادی امر، چنین احساسی داشتم، لکن پی بردم که احساسی بیاعتبار و سطحی است. لذا بر آن فائق آمدم. من در حقیقت امر برآنم تا به تشریح و بررسی اصطلاحی رایج در زبان امروزی که دارای مفهوم خاص است بپردازم. راست است که صلح، روح اسلام را تشکیل میدهد، لکن پرواضح است که صلح، واقعیت واحده جوامع بشری نیست. چه آن که در متن جوامع بشری، رقابت و کشتار انسانی به دست انسانی دیگر نیز واقعیتی غیرقابل انکار است. برای پی بردن به ارزش ذاتی مفهوم اسلامی حقوق بشردوستانه باید آن را در چهارچوب حقیقی خود قرار دهیم و در چشمانداز تاریخی بررسی کنیم زیرا مشی اسلامی که ماهیتاً جهانی است و زمان و مکان را در مینوردد تنها بر منازعات مسلحانه مبتنی نیست بلکه بر اعتقادات مسلمانان و ماهیت نظام حقوقی اسلامی و برداشت آن از رابطه بین جهان اسلام و جهان خارج نیز متکی است. بنابر این، جهت روشن نمودن و قابل درک کردن مفهوم مورد بحث باید عناصر عمده آن را مورد بررسی قرار دهیم و در عین حال عوامل لازم برای هر گونه تفکر پخته و منظم را در نظر داشته باشیم.
2-ویژگیهای نظام حقوقی اسلام
نظام حقوقی اسلام دو ویژگی اصلی دارد که مشابه دیگر نظامهای حقوقی معاصر نیست.
ویژگی اول: الهی بودن
نظام حقوقی اسلامی ماهیتاً نظامی این جهانی یا دنیوی نیست بلکه دارای منشاء الهی و مقدسات است و عبارت است از اعمال ایمان اسلامی به نحوی مشخص در مورد رابطه انسانی. اسلام نه تنها یکی از ادیان بلکه مجموعه قواعدی حاکم بر رفتار مؤمنین و شکل دهنده روابط آنان در جامعه است. در اسلام، ایمان دینی و نظم حقوقی، کل تجزیهناپذیری تشکیل میدهند که در آن، ایمان منشاء و صدور نظم حقوقی مکمل آن است.
ویژگی دوم: تجزیه ناپذیر بودن
نظام حقوقی اسلامی بر خلاف اغلب نظامهای حقوقی معاصر که شامل حقوق خصوصی و عمومی میباشد، به شاخههای جداگانه تقسیم نمیگردد. قواعد آن از قرآن گرفته شده واجد کلیتی خطاب به هر شخصی در هر زمان و مکان میباشد: قواعدی است دارای منشاء الهی برای افراد از حیث فرد بودن و نیز برای اجتماعات و جوامع به هر شکل و نوع و دارای هر ساختاری که باشند. خداوند از طریق پیامبر خود، انسان را به طور کلی و بدون تمایز مخاطب قرار میدهد و قواعدی را جهت اداره و تنظیم رفتار وی در جامعه و هدایت او در زمینه اعتقادات و ایمان مقرر میدارد بنابر این در اسلام فقط یک خدا و یک قانون وجود دارد. این قانون خطاب به همه بدون تمایز و تبعیض میباشد و شامل مجموعه قواعدی حاکم و ناظر بر کلیه روابط مختلف، و تمامی مناسبات انسانی است. ماهیت این روابط و تنوع آنها هر چه باشد، پایه و اساس آن قواعد یکی است.