فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 23 صفحه فارسی و انگلیسی
عنوان مقاله : مدیریت تفکر - رازهای موفقیت -Secret of Success
نمونه متن انگلیسی :
Secret of Success: As Christensen's Paradox testifies, finding the secret of success takes more than textbook management
Nov 2003
Robert Heller
Medieval man searched for the philosopher's stone that could turn base metal into gold. Managers and entrepreneurs often follow a similar, usually vain hope. But it needn't be vain, judged by the results of companies in one industry. They achieved $62 billion in sales in 1976-1994, twenty times the figure for rivals which hadn't found the stone.
نمونه متن فارسی :
استدلال مدیران
راز موفقیت : به همان اندازه که قضیه نادرست کریستنسن اثبات می شود،تشخیص راز موفقیت بیشتر از کتاب درسی مدیریت اتخاذ می شود.
نوامبر2003
روبرت هلر
انسان قرون وسطایی برای سنگ فیلسوفی جستجو کردکه می توانست اصل فلز را به طلا تغییر شکل دهد.اغلب مدیران و مؤسسان شرکت یک امید مشابه و معمولا بیهوده را دنبال می کنند،اما نیازی نیست که آن بیهوده باشد،از طریق نتایج شرکتها دریک صنعت شناخته می شود.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:205
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
چکیده
مقدمه 1
جنگی خاموش و شگفت 7
آتش افروز جنگها 10
دوگانگی در اخلاق 11
دورویی یک سکه 13
سرزمین بدون مرز 17
افسانه امنیت اسرائیل 20
نیم نگاهی به روابط آمریکا و اسرائیل 22
امام خمینی ومسالهی فلسطین 24
خصلتهای قومی یهود 30
اوضاع یهودیان در اروپا
معظلی بنام یهود درغرب 33
ایفای نقش مزدوری 36
یهود در نگاه اروپائیان 40
اسپانیا 49
انگلستان 54
فرانسه 58
آلمان 61
روسیه 64
زندگی در گتو 70
تصویری از اوضاع گتو 72
زیستن در گتو اجبار یا اختیار؟ 76
گتو در دوران معاصر 80
عوامل نفرت از یهود
گشتن عیسی مسیح 83
بغض و کینه نسبت به دیگران 85
خون آشامی 89
انزوا و درون گرائی 91
خود برتر بینی و نژاد پرستی 92
فعالیتهای اقتصادی غیر تولیدی 94
تجارت برده 96
تجارت در عرصه فحشاء 98
ربا خواری 101
انحصار معاملات طلا و نقره 104
رشوه 104
جاسوسی 105
اشاعه بیماری و ایجاد مسمومیتهای جمعی 108
تحریف کتابهای آسمانی 110
یهود و مافیا 112
وضع یهودیان در جوامع اسلامی
یهود در عصر پیامبر اسلام 117
یهود در قرآن کریم 119
رفتار مسلمانان با یهودیان اهل ذمه 120
رفتار یهودیان صاحب منصب با مسلمانان 127
بررسی زمینههای تاریخی اشغال فلسطین
تمهید مقدمات و نخستین اقدامات 130
هرتزل و دولت یهود 133
کنفرانسهای صهیونیسم 135
نقش هربرت ساموئل 137
فلسطین در کام صهیونیسم 141
جنگ 1948 م ، نماد خیانت و خفت 150
تاثیر عناصر دینی در قضیهی اشغال فلسطین
صهیونیسم مسیحی 158
ظهور مجدد ودولت هزار ساله مسیح 161
صهیونیسم مسیحی در سدههای 16 تا 18 میلادی 164
صهیونیسم مسیحی در سدهی نوزدهم 166
صهیونیسم مسیحی آمریکایی و اسرائیل 172
آمریکا زیر سلطهی یهود
پیشینه تاریخی یهود در آمریکا 175
دامنه و عمق نفوذ 176
لابی صهیونیستی 185
سازمان آیپاک 191
خدمات و کمکهای ایالات متحده به اسرائیل 194
مقدمه
واژه « یهودی» مشترک لفظی میان دو معناست:
الف) پیرو «دین یهود».
ب) وابسته به «نژاد یهود».
توجه به این تقسیم از آن جهت ضروری است که باید حریم پیروان آیین موسوی را از آنچه دامن یک مشت نژاد پرستان تنگ نظر و مدعی یهودیت را آلوده است، مبرا سازیم.
سران صهیونیسم ، همواره از «یهودیت» به عنوان یک ابزار، برای تحقق اهداف نژاد پرستانه خویش بهره برده و حتی گاه اظهارالحاد و بی دینی نیز ابایی نداشتهاند.
ماکس نورداو از برجسته ترین چهره های نژاد پرست صهیونیسم، و دوست بسیار نزدیک هرتزل ، با سخنان قاطع و صریح خود ، تاکید کرده است:
یهودیت ، دین نیست ، بلکه تنها مسئله خون ونژاد است .
وی که آشکارا به کفر تظاهر میکرد، تورات را به عنوان یک فلسفه، کودکانه خواند و به عنوان یک نظام اخلاقی، چندش آورشمرد وکتاب دولت یهودی هرتزل را هم سنگ کتاب مقدس قرار داد. لویس براندیس رهبر صهیونیست های آمریکا، در سخنرانی خود به سال 1915 م اظهار داشت:
یهودیت ، مسئله تعلق خونی است.
خود هرتزل، بنیان گذار صهیونیسم سیاسی نیز به حاخام بزرگ پاریس ، آشکارا اعلام کرد:
من در طرح خود ، هرگز از هیچ کدام از تعالیم دینی فرمان نمی برم.
و در پاسخ به این پرسش که رابطه ات با تورات چگونه است؟ گفت: « من اندیشمندی آزادم».
همچنان که مصوبات نخستین کنفرانس صهونیستی (بال- 1897م) به ریاست تئودور هرتزل، نیز فاقد هرگونه اشاره به دیانت یهودی بود.
ولادیمیر ژابوتنسکی (1880-1940) چهره سرشناس دیگر صهیونیسم، می گفت:
من بنایی هستم که در ساخت معبد جدید برای پروردگارم که نامش ملت یهود است،شرکت کرده ام.»
اینگونه اظهارات آشکار ملحدانه را در بیانات دیگر رهبران سیاسی صهیونیسم، همچون پینسکر، کلاتزکین ، حاییم وایزمن ، ناحوم گلدمن ، بن گوریون و ... به فراوانی می توان یافت.
به همین دلیل است که آحادهاعام معلم روحی وایزمن گفته است:
بیشتر شخصیتهای بزرگ ما که به لحاظ تحصیلات علمی و جایگاه اجتماعی، شایسته زمامداری در دولت یهود اند، واقعاً از روح دیانت یهودی بی بهره اند.
لائیک بودن دولتمردان رژیم صهیونیستی، موجب شده است که وابستگی نژادی در نظر آنان ، بسی مهم تر از اعتقادات دینی رقم بخورد. از نگاه این نژاد پرستان، یک یهودی هر قدر که از اصل دیانت یهود فاصله بگیرد، هرگز از قالب یهودی بودن خود خارج نمیشود.
دیوید دیوک عضو اسبق کنگره آمریکا، درا ین مورد می نویسد:
شرط پذیرش مهاجر یهودی به اسرائیل، داشتن التزام دینی و باورهای یهودی نیست. مهاجر می تواند بی دین و یا مثلاً رسماً کمونیست باشد . این ها مهم نیست، تنها باید معلوم باشد که او از تیره یهودیان است.
دیوک در جای دیگری از کتاب خود می گوید:
دست کم 4/3 یهودیان و اسرائیلیان، اعتقادی به خدا ندارند (و بی دین اند) .
این مدعیان یهودیت،« آیین یهود » و « زبان عربی» را تنها به عنوان حلقه الوصلوعامل وحدت میان یهودیان سراسر جهان برگزیده اند.
در توضیح جمله اخیر باید گفت :
نظر به این بود که یهودیان در طول تاریخ ، به عنوان یک اقلیت وابسته به جامعه اکثریت ، در سراسر جهان پراکنده بوده اند، قهراً نمی توانسته اند از تاثیرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه میزبان، برکنار باشند.
گرچه آنان با اعتقاد به برتری نژادی و ممتاز بودن از دیگر اقوام و ملل و با اتصاف به ویژگی درون گرایی و ایجاد یک جامعه بسته ، می کوشیده اند از امتزاج و اختلاط با جامعه اکثریت بپرهیزند ، اما هرگز نمی توانسته اند از این تاثیرات ، به طور کلی بر کنار باشند. چنان که یهودیان سیاه پوست فلاشا و یهودیان هلند، فرانسه، هند، مراکش، ایران،ترکیه، روسیه و... از جهات بسیاری با یکدیگر متفاوتند. هر یک تاریخی جدا و زبان، آداب و رسوم و فرهنگی گوناگون دارند.
روشن است که مهاجرت یهودیانی این چنین، به سرزمینی چون فلسطین اشغالی و ایجاد یک تشکل انسانی مونتاژ شده، نمیتواند موجبات تشکیل یک ملت واحد را به معنای صحیح کلمه فراهم آورد.
این امر، از معضلات پیچیده و مشکلات اساسی رژیم صهیونیستیاست که با همة برنامه های آموزشی ویژه ای که در مدارس و هم از طریق رسانه ها برای عموم، به منظور همسان سازی فرهنگ افراد جامعه، انجام می گیرد، هنوز پس از گذشت قریب شش دهه، موفق به حل آن نشده است.
خاستگاه این مشکل آنجاست که اسرائیل، یهودیان مهاجر حدود یک صد کشور جهان را در خود جای داده است. از سفید پوستان شمال اروپا تا سیاه پوستان هند و آفریقا، همة اعضای این جامعه اند .
این تنوع فرهنگ، ملیت، رنگ و زبان که در صدها روستا و شهر و شهرک صهیونیست نشین، ظهور و بروز دارد، در هیچ نقطه ای از جهان، با محدوده ای این چنین و جمعیتی کمتر از چهار میلیون نفر، قابل مشاهده نیست. از این روست که اخبار رادیو اسرائیل، نه تنها به زبان عبری و عربی که به انگلیسی، فرانسه، اسپانیولی، یدیشی، آلمانی، روسی و ... نیز پخش میشود.
این یهودیان جامعه اسرائیلی، از حقوق و امتیازات واحد برخوردار نیستند؛بلکه به لحاظ مبدا مهاجرت و فرهنگی که حامل آن اند، طبقه بندی میشوند.
در این طبقه بندی، یهودیان آفریقایی و عربی در پایین ترین پلکان جای گرفتهاندواز بسیاری امتیازات و امکاناتی که یهودیان اشکناز (اروپایی و غربی) برخوردارند، محروم اند.
لورنس مایر می نویسد:
جامعه اسرائیل با یک خط مستقیم، به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم شده است. بخش نخست، اسرائیل غربی است که ثروتمند، متخصص و مسلط بر دستگاه های اجرایی رژیم است. بخش دوم، اسرائیل شرقی است که فقیر و محروم بوده و از تخصصی برخوردار نیست. اکثریت شهروندان اسرائیلی از این دسته اند.
باری، نا گفته پیداست که در جامعه متشتت و پراکندهای این چنین، دستیابی به یک نظام منسجم، مستلزم تکیه و تاکید بر برخی عناصر وحدت زاست.
به همین جهت، رهبران «لائیک» اسرائیل ، به منظور حل این بحران، بر دو عنصر «دین یهود» و «زبان عبری» به عنوان عامل وحدت یهودیان، تکیه و تاکید میکنند. به ویژه که اصولاً سخن گفتن از یک مجموعه واحد انسانی در جهان به نام «نژاد یهود» امری مهمل و بیمعناست.
انبوه تبلیغات صهیونیستی ادعا دارد که یهودیان امروز دارای نژادی ناب بوده و همة از نسل فرزندان یعقوب و عبرانیان باستاناند؛ ولی ادله متقن و شواهد روشن تاریخی، این ادعا را مردود می شمارد.
مثلاً ترکان سواحل دریای خزر در سده هشتم میلادی، به دنبال یهودی شدن فرمانروای خود، به دین یهود درآمدند، و بسیاری از اعراب یمن یهودی شدند و یهودیان فلاشا از سیاه پوستان بودند و نیز یهودیان هندی تفاوت چندانی با سیک ها ندارند و برخی از مردم چین نیز آیین یهود را گردن نهادند... . ازاین رو،اختلاط و امتزاج یهود با دیگر اقوام و ملل،امری مسلم و قطعی است که بوق های تبلیغات صهیونیسم و هزینه میلیون ها دلار، قادر به کتمان آن نیست.
هرتزل، خود، شیفته تئوری نژادی بود و یهودیان را دارای وحدت نژادی می دانست؛ اما دوست وی، اسرائیل زانگویل (Israel zangwill 1864-1926/م) داستان نویس انگلیسی و رهبر صهیونیست یهودی، مانند سیاه پوستان، بینی بزرگ و موهای مشکی فر داشت. به گفته خود هرتزل، یک نگاه به وی برای رد هر گونه نگرش نژادی به یهودیان کافی بود.
هم اینک بسیاری از سازمان های یهودی در سراسر جهان که نگاه دینی محض و مجرد از صبغه سیاسی به دین خود دارند، بر ضد صهیونیسم به فعالیت می پردازند. یکی از مهمترین این سازمان ها، انجمن آمریکایی یهودی در ایالات متحده است که«نژاد» و«دین» را دومقوله جدا از یکدیگر میشناسد و معتقد است که هیچ یهودی و یا گروهی نباید به نام یهودیان آمریکا سخن بگوید. اسرائیل نیز تنها میهن ساکنان آن است ، نه آنچنان که سران رژیم صهیونیستی ، اصرار و تاکید می ورزند ، وطن همة یهودیان جهان!
از سوی دیگر، ما شاهد بسیاری از چهره های فرهیخته یهودی هستیم که با روشن بینی و آزادگی و با وجدانی بیدار، رو در روی سیاست های بی رحمانه و خشونت بار رژیم صهیونیستی ایستادگی میکنند و غرامت و تاوان مخالفت های خود را نیز با هر بهایی می پردازند.
در این مورد، نام های یهودیان برجسته ای چون دکتر اسرائیل شاهاک، حاخام المربرگر، خانم فیلیسیا لانگر (قاضی اسرائیلی و نماینده سابق پارلمان اسرائیل)، خانم شلیمت آلونی، اوری افنیو، آلفرد لیلنتال، ناعوم چامسکی و .... که در سخنان و آثار خود، صهیونیسم را به محاکمه کشانده و رفتار های تجاوز کارانه رژیم صهیونیستی را محکوم می سازند.
اسرائیل شاهاک، استاد شیمی آلی دانشگاه عبری قدس بود که به علت مواضع ضد صهیونیستی، از آن دانشگاه اخراج شد . وی در مقاله ای که با عنوان «من اسرائیل را محکوم می کنم» گفته است:
من معتقدم که اشغال فلسطین به دست اسرائیل، تنها یک رفتار ضد لیبرالیستی نیست، بلکه یک حرکت قساوت بار و وحشی و نابود کننده در عصر حاضر است.
نخستین اقدام دولت صهیونیستی، حمله بی رحمانه ای بود که طی آن فلسطینیان را از سرزمین پدرانشان بیرون راندند. آنان به ملتی که در این سرزمین به دنیا آمده و همواره در آن زیسته است، اجازه ندادند که بدان بازگردد و در خاک آن زندگی کند؛ اما به یک هلندی یهودی اجازه می دهند به قدس وارد شود ودر یک دستگاه آپارتمان اشرافی اهدایی زندگی نماید.
در چنین شرایطی واقعاً طبیعی است که این عرب مظلوم، به هر شکل ممکن ، پا در رکاب مبارزه زند تا حقوق تضییع شده خود را باز پس گیرد. به ویژه که اسرائیل، مقررات کنوانسیون ژنو را درباره اسرای جنگی و ساکنان سرزمین اشغالی به راحتی نادیده می گیرد و زیر پا می گذارد ... .
اما حاخام المربرگر، نویسنده برجسته یهودی، با شهامت و اندیشه ای آزاد، دانش و عمر خود را در مبارزه با صهیونیسم صرف کرد.
او در سال 1955/م از خاورمیانه دیدار کرد و طی نامه ای از قدس، در زمینه فقر و بی نوایی ناشی از اقدامات صهیونیسم، مطالبی نگاشت و در آن متذکر شد:
من از این که یهودی هستم ، عمیقاً احساس خواری و شرمندگی می کنم. اسرائیل به خود یهودیان هم ستم روا می دارد.
روزنامه اسرائیلی عل همشار در شماره مورخ 9/3/1976/م، اظهارات و نظریات موشه هیرش، حاخام یهودی را منتشر کرد. وی معتقد به یک دولت دموکراتیک در فلسطین است که مسلمانان، مسیحیان و یهودیان، به صورت عادلانه و بدون تبعیض نژادی، در آن سهیم باشند .
نام برده و هم فکرانش ، خود را «پناهندگان یهودی به فلسطین» می نامند و دولت صهیونیستی را به رسمیت نمی شناسند و حتی بسیاری از ایشان، پارچه نوشته هایی را بر سر در منازل خویش نصب کرده اند که به زبان های عربی، عبری و انگلیسی، بر آن نوشته شده است: « یهودی، و نه صهیونیست» .
با توجه به آن چه بیان شد، باید گفت: با آن که صهیونیست ها می کوشند تا بر این اصل کاذب تاکید کنند که «هر یهودی صهیونیست است، اما لازم نیست که هر صهیونیستی یهودی باشد». وجود سازمان های یهودی ضدصهیونیستی و شخصیت های برجسته یهودی مخالف صهیونیسم، بخش نخست این اصل را نقض کرده و نشان میدهد که میان دو مفهوم کلی «یهودی» و «صهیونیست»، اصطلاحاً رابطه «عموم و خصوص من وجه» برقرار است؛ یعنی تنها می توان گفت: بعضی یهودیان صهیونست، و برخی صهیونیست ها، یهودی اند. بنابراین، هیچ گونه تلازمی میان یهودیت و صهیونیسم وجود ندارد.
امام خمینی قد س سره شریف بنیانگذار جمهوری اسلامی، با دقت و درایت، بارها میان دو مقوله «یهود» و «صهیونیسم» تفکیک قائل شده و حساب آنها را از یکدیگر جدا کرد.
ایشان در 24 اردیبهشت 1358 ش، در دیدار اعضای جامعه کلیمیان ایران با ایشان در قم، فرمود:
ما حساب جامعه یهود را از حساب صهیونیزم و صهیونیست ها جدا می دانیم. آنها جز اهل مذهب اصلا نیستند ... .
ایشان در همین سخنرانی بار دیگر تاکید می کند:
ما می دانیم که حساب جامعه یهود غیر حساب جامعه آنهاست و ما با آنها مخالف هستیم و مخالفتمان برای این است که آنها با همة ادیان مخالف هستند. آنها یهودی نیستند. آنها یک مردم سیاسی هستند که به اسم یهودی یک کارهایی را می کنند و یهودی ها هم از آنها متنفر هستند... .
امام خمینی یک بار دیگر در هفدهم آبان ماه همان سال، در مصاحبه با خبرنگاران آلمانی در قم، آشکارا اعلام کرد:
یهودی ها حساب شان از صهیونیست ها جداست ... .
نکته دیگری که پیش از به پایان بردن این مقال، شایان یادآوری است، این که اقلیت یهود در دو حوزه اروپایی و اسلامی، دو سرنوشت متمایز و مختلف داشته است ؛در آن جا همة تحقیر، آزار، فشار و شکنجه بود و در این جا (به عنوان اهل کتاب و ذمی) سراسر مهر، نوازش، عزت و آزادی.
آنچه در این یادداشت، از ویژگی های منفی و رذایل اخلاقی قوم یهود، یاد شده است، ناظر بر یهودیانی است که نه به عنوان پیروان دین و آیین موسوی، بلکه در اصطلاح به منزله نژادی به همین نام، آن هم در کشورهای اروپایی، منشا انجام رفتارهای نا هنجار و نفرت بار بوده اند.
اگر در سده های میانی، یهودیان اروپا برای حفظ جان و مال خویش، و احساس امنیت در برابر اذیت و آزار جامعه اکثریت، ناچار بودند که در محله های تنگ و تاریک و آلوده گتو در نهایت تلخی و سختی، روزگار بگذرانند، در سراسر کشورهای اسلامی، هرگز به درون دخمه ای گتو نخزیدند؛ چرا که در غایت آرامش و امنیت، با مسلمانان هم زیستی مسالمت آمیز داشتند و آزادانه در معبدهای فراوانی که در شهرها بنا کرده بودند، به انجام مناسک دینی خویش می پرداختند. سلیمان بن جبرول و موسی بن میمون، دو فیلسوف یهودی بودند که در همین محیط نشو و نما یافتند و آثاری از خویش بر جای گذاردند.
تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی، بخش قابل توجهی از بازار شهر های بزرگ اسلامی مانند بغداد، قاهره، دمشق و ... در حیطه اقتدار و قبضه فعالیت این طایفه بود و سرمایه های کلان جامعه، احیاناً در دستان ایشان می گشت.
فضای کار و فعالیت چنان برای اقلیت یهود در این کشورها فراهم بود که در سده های گذشته، و نیز در دوران معاصر، بسیاری از آنان به مقامات حساس دولتی ارتقا یافتند و گاه به مقام وزارت نیز رسیدند.
جنگی خاموش و شگفت
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تخریب دیوار برلین در دسامبر 1989/م و بروز تحولاتی در روابط بین الملل، ایالات متحده آمریکا را بر آن داشت تا با اغتنام فرصت و اجرای سیاست تک قطبی، جهان را به سوی اهداف و منافع امپریالیستی خویش سوق دهد.
طرح شعارها و اجرای برنامه هایی چون «نظم نوین جهانی» ، « جهانی شدن»، «نقشه راه» و ... محصول همین سیاست است.
دراین چارچوب ، مسائل جهانی بر اساس منافع ملی قدرت های بزرگ طبقه بندی گردیده و شیوه های سیطره قدرت های جهانی بر ملل جهان سوم، دست خوش استحاله کلی خواهد شد.
هم اینک ایالات متحده آمریکا، به دنبال ترسیم نقشه جدیدی برای خاورمیانه است که با نقشه ترسیم شده پس از جنگ جهانی دوم متفاوت است.
به یقین این نقشه جدید، تنها محدود به محو کامل فلسطین از خاور میانه و لغو هویت عربی- اسلامی بیت المقدس نمیشود ؛ بلکه در نقشه کشورهای لبنان، سوریه، اردن، عراق و پاره ای سرزمین های دیگر نیز تغییراتی به عمل خواهد آمد.
از سوی دیگر چنان که می دانیم ، اسرائیل تنها عضو سازمان ملل است که مرز های آن از سوی این رژیم نا معلوم و تعیین نشده باقی مانده است. این مرزها به این دلیل نا مشخص و مبهم رها شده است که راه دست رسی به «اسرائیل بزرگ» همواره برای این رژیم گشوده باشد.
آیا رابطه ای میان «اسرائیل بزرگ» و «نقشه جدید خاورمیانه» نمی توان یافت؟
آیا حضور نظامی آمریکا در عراق به بهانه اولیه دست یابی به سلاح های کشتار جمعی و سپس با شعار مضحک «برقراری دموکراسی!» ، با توسل به سیاست «تجاوز و تخریب» و «نسل کشی» و ارتکاب هولناک ترین شکنجه ها نسبت به مردم مظلوم و بی پناه این کشور، بخشی از تمهیدات «تغییر نقشه جغرافیایی خاورمیانه» به شمار نمی آید؟
آیا نمی توان گفت که پس از شکست فضیحت بار سیاست توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان، هم اینک در سال های آغازین سده بیست و یکم، این سیاست در چارچوب یک راهبرد تازه و پیچیده و نامرئی دنبال میشود؟
آیا نمی توان گفت که نفوذ صهیونیسم در تار و پود و عمق ساختار نظام های سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی غرب، موجب شده است که هم اینک رژیم صهیونیستی به منظور دستیابی به اهداف توسعه طلبانه خود، دست تطاول و تجاوز خود را از آستین آمریکا و انگلیس در عراق بیرون آورد؟
نیکولاس کریستوف، تحلیل گر سیاسی ایالات متحده، طی مقاله ای در روزنامه آمریکایی هرالد تریبیون می گوید: جناح دینی راست گرای انجیلی، نقش موثری در تصمیمات سیاسی جرج بوش دارد ؛ به گونه ای که حمله نظامی به عراق، تا حدود زیادی عمق این تاثیر را آشکار می سازد. که، جنگ عراق دارای ابعاد روشن دینی است.
دو روز پیش از انتشار مقاله کریستوف، موران، سناتور آمریکایی در تاریخ 3/3/2003/م گفت: جنگی که بر عراق سایه افکنده است، محصول عملکرد یهودیان آمریکاست و چنان چه فشار یهودیان نمی بود، به یقین ما به گونه ای دیگر عمل می کردیم.
پس از این اظهار نظر، صهیونیست های آمریکا، حملات فشرده خود را متوجه موران کرده و چنان او را تحت فشار قرار دادند که مجبور به استعفای از مقام خویش شد و بارها دست به عذرخواهی و پوزش زد.
خانم دکتر شری ویلیامز، استاد دانشگاه هاروارد و همسر ریچارد نیوستاد، نویسنده نامدار آمریکایی نیز می گوید:جنگ بر ضد عراق را بنیاد گرایان مسیحی و یهودی آمریکا برنامه ریزی کردهاند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:63
مقدمه:
اشعری
اشاعره
پیروان ابوالحسن اشعری بودند و اعتقاد داشتند: ایمان تصدیق به قلب است و اقرار به زبان و عمل به ارکان از فروع آن است.
صاحب گناه کبیره اگر بدون توبه بمیرد، حق تعالی او را شامل مغفرت می کند یا اینکه به شفاعت رسول اکرم می بخشد یا آنکه به مقدار جرمش او راعذاب می دهد؛ اما اگر با توبه بمیرد عفو او بر حق تعالی واجب نیست؛ چون خداوند موجب است و چیزی بر او واجب نمی شود.
حق تعالی مالک خلایق است و آنچه اراده اش باشد، انجام می دهد و فرمان می دهد. چنانچه جمیع خلایق را به بهشت ببرد یا همه را در آتش جهنم بیندازد، خطایی مرتکب نشده است؛ چون او مالک مطلق است.
هر چه موجود باشد مرئی است؛ بنا بر این حق تعالی دیده خواهد شد؛ همچنانکه در قرآن کریم آمده: وجوهٌ یومئذٍ ناضره الی ربها ناظره
افکاری که منجر به مکتب اعتزال گشت از نیمه دوم قرن اول هجرى آغاز شد. روش اعتزال در حقیقت عبارت بود از به کاربردن نوعى منطق و استدلال در فهم و درک اصول دین. بدیهى است که در چنین روشى اولین شرط، اعتقاد به حجیت و حریت و استقلال عقل است. و نیز بدیهى است که عامه مردم که اهل تعقل و تفکر و تجزیه و تحلیل نیستند، همواره «تدین» را مساوى با «تعبد» و تسلیم فکرى به ظواهر آیات و احادیث - و مخصوصا احادیث - مىدانند و هر تفکر و اجتهادى را نوعى طغیان و عصیان علیه دین تلقى مىنمایند، خصوصا اگر سیاست وقت بنا به مصالح خودش از آن حمایت کند و بالاخص اگر برخى از علماء دین و مذهب این طرز تفکر را تبلیغ نمایند، و بالاخص اگر این علماء خود واقعا به ظاهرگرایى خویش مؤمن و معتقد باشند و عملا تعصب و تصلب بورزند. حملات اخباریین علیه اصولیین و مجتهدین، و حملات برخى از فقهاء و محدثین علیه فلاسفه در جهان اسلامى از چنین امرى ریشه مىگیرد.
معتزله علاقه عمیقى به فهم اسلام و تبلیغ و ترویج آن و دفاع از آن در مقابل دهریین و یهود و نصارى و مجوس و صابئین و مانویان و غیرهم داشتند و حتى مبلغینى تربیت مىکردند و به اطراف و اکناف مىفرستادند. در همان حال از داخل حوزه اسلام وسیله ظاهرگرایان که خود را «اهل الحدیث» و «اهل السنة» مىنامیدند تهدید مىشدند و بالاخره از پشتخنجر خوردند و ضعیف شدند و تدریجا منقرض گشتند.
علیهذا در آغاز امر، یعنى تا حدود اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم، یک مکتب کلامى معارض به معتزله - آن گونه که بعدها پیدا شد - وجود نداشت. تمام مخالفتها با این نام صورت مىگرفت که افکار معتزله بر ضد ظواهر حدیث و سنت است. رؤسای اهل حدیث مانند مالک بن انس و احمد بن حنبل اساسا بحث و چون و چرا و استدلال را در مسائل ایمانى حرام مىشمردند. پس نه تنها اهل السنه یک مکتب کلامى در مقابل معتزله نداشتند، بلکه منکر کلام و تکلم بودند.
در حدود اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجرى پدیده تازهاى رخ داد و آن اینکه شخصیتى بارز و اندیشمند که سالها در نزد قاضى عبدالجبار مکتب اعتزال را فرا گرفته و در آن مجتهد و صاحب نظر شده بود، از مکتب اعتزال رو گرداند و به مذهب اهل السنه گرایید و چون از طرفى از نوعى نبوغ خالى نبود و از طرف دیگر مجهز بود به مکتب اعتزال، همه اصول اهل السنه را بر پایههاى استدلالى خاصى بنا نهاد و آنها را به صورت یک مکتب نسبتا دقیق فکرى درآورد. آن شخصیت بارز ابوالحسن اشعرى متوفا در حدود 330 هجرى است.
ابوالحسن اشعرى - بر خلاف قدماى اهل حدیث مانند احمد بن حنبل - بحث و استدلال و به کار بردن منطق را در اصول دین جایز شمرد و از قرآن و سنت بر مدعاى خود دلیل آورد. او کتابى به نام «رسالة فى استحسان الخوض فى علم الکلام» نوشته است. (1)
اینجا بود که اهل الحدیث دو دسته شدند: «اشاعره» یعنى پیروان ابوالحسن اشعرى که کلام و تکلم را جایز مىشمارند، و «حنابله» یعنى تابعان احمد بن حنبل که آن را حرام مىدانند. در درسهاى منطق گفتیم که ابن تیمیه حنبلى کتابى در تحریم منطق و کلام نوشته است. (2)
معتزله از ناحیه دیگر نیز منفور عوام شدند، و آن، غائله «محنت» بود زیرا معتزله بودند که با نیروى خلیفه مامون مىخواستند مردم را به زور تابع عقیده خود در حادث بودن قرآن بنمایند، و این حادثه به دنبال خود کشتارها و خونریزیها و زندانها و شکنجهها و بىخانمانیها آورد که جامعه مسلمین را به ستوه آورد. عامه مردم، معتزله را مسؤول این حادثه مىدانستند و این جهتسبب بیزارى بیشتر مردم از مکتب اعتزال شد.
ظهور مکتب اشعرى بدین دو جهت مورد استقبال عموم قرار گرفت. بعد از ابوالحسن اشعرى شخصیتهاى بارز دیگر در این مکتب ظهور کردند و پایههاى آنرا مستحکم کردند. از آن میان قاضى ابوبکر باقلانى معاصر شیخ مفید و متوفاى در سال 403 و ابواسحاق اسفراینى که در طبقه بعد از باقلانى و سید مرتضى به شمار مىرود، و دیگر امام الحرمین جوینى استاد غزالى و خود امام محمد غزالى صاحب «احیاء علوم الدین» متوفاى در 505 هجرى و امام فخرالدین رازى را باید نام برد.
البته مکتب اشعرى تدریجا تحولاتى یافت و مخصوصا در دست غزالى رنگ کلامى خود را کمى باخت و رنگ عرفانى گرفت، و وسیله امام فخر رازى به فلسفه نزدیک شد. بعدا که خواجه نصیرالدین طوسى ظهور کرد و کتاب تجرید الاعتقاد را نوشت، کلام بیش از نود درصد رنگ فلسفى به خود گرفت. پس از «تجرید» همه متکلمین - اعم از اشعرى و معتزلى - از همان راهى رفتند که این فیلسوف و متکلم بزرگ شیعى رفت.
مثلا کتابهاى «مواقف» و «مقاصد» و شروح آنها همه رنگ «تجرید» را به خود گرفتهاند. در حقیقت باید گفت هر اندازه فاصله زمانى زیادتر شده است اشاعره از پیشوایان ابوالحسن اشعرى دور شده و عقاید او را با اعتزال یا فلسفه نزدیکتر کردهاند. اکنون فهرستوار عقاید «اشعرى» را که از اصول اهل السنه دفاع کرده و یا به نحوى عقیده اهل السنه را تاویل و توجیه کرده است ذکر مىکنیم:
الف. عدم وحدت صفات با ذات (برخلاف نظر معتزله و فلاسفه)
ب. عمومیت اراده و قضاء و قدر الهى در همه حوادث (این نیز برخلاف نظر معتزله ولى بر وفق نظر فلاسفه)
ج. شرور، مانند خرات، از جانب خدا است. (البته این نظر به عقیده «اشعرى» لازمه نظر بالا است.)
د. مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او (این نظر نیز به عقیده «اشعرى» لازمه نظر عمومیت اراده است.)
ه. حسن و قبح افعال ذاتى نیست، بلکه شرعى است. همچنین عدل، شرعى است نه عقلى (برخلاف نظر معتزله)
و. رعایت لطف و اصلح بر خدا واجب نیست. (بر خلاف نظر معتزله)
ز. قدرت انسان بر فعل، توام با فعل است نه مقدم بر آن. (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله)
ح. تنزیه مطلق، یعنى هیچگونه شباهت و مماثلت میان خدا و ما سوا وجود ندارد.(بر خلاف نظر معتزله)
ط. انسان آفریننده عمل خود نیست، اکتساب کننده آن است. (توجیه نظراهل السنة در باب خلق اعمال)
ى. خداوند در قیامت با چشم دیده مىشود. (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله)
یا. «فاسق» مؤمن است. (بر خلاف نظر خوارج که مدعى کفر فاسق بودند و بر خلاف نظر معتزله که به منزلة بین المنزلتین قائل بودند.)
یب. مغفرت خداوند بندهاى را، بودن توبه هیچ اشکالى ندارد همچنانکه معذب ساختن مؤمن بلا اشکال است. (بر خلاف نظر معتزله.)
یج. شفاعت بلا اشکال است. (بر خلاف نظر معتزله)
ید. کذب و تخلف وعده بر خدا جایز نیست.
یه. عالم حادث زمانى است. (بر خلاف نظر فلاسفه)
یو. کلام خدا قدیم است، اما کلام نفسى نه کلام لفظى. (توجیه نظر اهل السنه)
یز. افعال خدا براى غایت و غرضى نیست. (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله)
یح. تکلیف مالایطاق بلامانع است. (بر خلاف نظر فلاسفه و معتزله)
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:37
چکیده:
خبرگزاری ” مهر” – گروه دین و اندیشه : متن زیر ترجمه مقاله رابرت هریس درباب تفکر خلاق است که در سه قسمت بر روی خروجی خبرگزاری ” مهر” قرار می گیرد .
قسمت اعظم آنچه در رابطه با آموزش رسمی تفکر انجام شده ، بر مهارت هایی همچون تدریس تحلیلی تاکید می کند . این که چگونه دانش آموزان ادعاها را درک کنند، یک استدلال منطقی را به وجود آورند یا آن را دنبال کنند، پاسخ ها را بفهمند ، راه های نادرست را حذف کرده و بر راه های صحیح تمرکز کنند. با وجود این ، یک نوع تفکر دیگر هم وجود دارد که به بررسی ایده ها می پردازد، احتمالات را به وجود می آورد، به دنبال پاسخ های متعدد و صحیحی می گردد و تنها به یک پاسخ درست اکتفا نمی کند. هر دو نوع تفکر برای موفقیت در زندگی روزمره حیاتی هستند ؛ اما نوع دوم بیشتر پس از اتمام دروه کالج نادیده گرفته می شود. باید بین این دو روش بدین نحو تماییز قائل شویم :
تفکر خلاق تفکر نقدی
تولیدی تحلیلی
واگرا همگرا
عمودی عمودی
امکان احتمال
تعلیق داوری داوری
پخش شده متمرکز شده
ذهنی عینی
یک جواب جواب
نیم کره چپ مغز نیم کره چپ مغز
بصری شفاهی
تداعی کننده یک بعدی
پر مایه و تازه استدلال
بله و… بله اما…
در فعالیتی چون حل کردن مسئله، هر دو نوع تفکربرای ما مهم تلقی می شود. اول، باید مسئله را تحلیل کنیم؛ سپس باید راه حل های ممکن را به وجود آوریم، پس از آن باید بهترین راه حل را انتخاب کره وآن را کامل نماییم ، و سر انجام باید تاثیر راه حل را ارزیانی کنیم. همانطو که مشاهده می کنید، این فرآیند یک تناوب را بین دو نوع تفکر نقدی و خلاق آشکار می کند. عملاً این دو نوع تفکر بیشتر مواقع با هم عمل می کنند اما به یکدیگر وابسته نیستند.
خلاقیت چیست؟
توانایی . یک تعریف ساده می گوید خلاقیت توانایی تصور و ابداع چیزی است. همانطو که در زیر مشاهده خواهید کرد، خلاقیت به خلق چیزی از عدم اطلاق نمی شود( تنها خدا می تواند این کار را انجام دهد)، خلاقیت توانایی ایجاد ایده های تازه از طریق ترکیب ، تغییر یا دوباره استفاده کردن ازایده های موجود است. برخی ایده های خلاق شگفت انگیز وهوشمندانه هستند، درشرایطی که برخی دیگر ساده ، خوب و کاربردی بوده اما آنقدرها مور توجه قرار نمی گیرند.
باور کنید یا نه ، باید بگوییم که هر کس دارای توانایی خلاق ذاتی است. برای مثال ، خلاقیت کودکان را در نظر بگیرید. در سنین بزرگسالی اغلب خلاقیت توسط آموزش سرکوب شده، اما هنوز وجود دارد و می توان آن را بیدار کرد. تمام آن چیزهایی که برای خلاق بودن بدان نیاز داریم تعهد به خلاقیت و وقت گذاشتن برای آن است.
رویکرد. خلاقیت یک رویکرد است : توانایی پذیرفتن تغییر و تازگی، آمادگی بازی با ایده ها و امکانات، انعطاف در برابر دیدگاه ها ، در حالی که در جستجوی راه های اصلاح آن هستید.
فرآیند. افراد خلاق به سختی و به طور مستمر کار می کنند تا به وسیله تغییرات تدریجی و پالایش کارهایشان، ایده ها وراه حل ها را اصلاح کنند. بر خلاف اسطوره شناسی خلاقیت ، تنها تعداد بسیار اندکی از آثار خلاق و عالی با یک ضربه ناگهانی و هوشمندانه خلق شده است. آنچه بیشتر به حقایق واقعی نزدیک تر است، داستان آنهایی است که اختراع را از مخترع دور کردند تا آن را بفروشند ؛ چرا که مخترع می خواست تغییرات جزئی را در اختراع خود وارد کند و در کل آن را بهتر کند. شخص خلاق می داند هر چیز همواره جایی برای تغییر دارد.
روش های خلاق:
برای ایجاد نتایج خلاق روش های بسیاری وجود دارد. در اینجا به پنج روش کلاسیک اشاره کرده ایم :
تکامل تدریجی . این شیوه افزایش پیشرفت است. ایده های تازه ای که از دیگر ایده ها وراه حل ها تازه ای که از راه حل های قبلی مشتق می شوند، ایده های تازه ای به وجود می آورند که این ایده ها و راه حل های تاره نسبت به دیگر راه حل ها اندکی اصلاح شده اند. بسیاری از موارد پیچیده ای که امروزه از آن استفاده می کنیم، در طی یک دوره طولانی و افزایش مستمر به وجود آمده است. بهتر کردن چیز از زاویه های مختلف تدریجاً آن را بسیار بهبود می بخشد-،حتی ممکن است با ماهیت اصلی خود کاملاً تفاوت پیدا کند.
برای مثال به تاریخ اتومبیل با هر محصول پیشرفت تکنولوژی نگاه کنید. با تولید هر محصول جدیدی اصلاحات به وجود آمدند. هر مدل جدیدی براساس مجموعه خلاقیت های مدل قبلی ساخته می شود ، تا این که در طول زمان، پیشرفت در اقتصاد و داوم آسایش صورت می گیرد. دراین جا خلاقیت در پالایش ، پیشرفت مرحله به مرحله نهفته است تا بوجود آوردن چیزی کاملاً جدید. شیوه تکامل خلاقیت همچنین تداعی کننده اصول نقدی است : هر مسئله ای که یکبار حل شده ، برای بار دوم به شیوه ای بهتر قابل حل است. متفکران خلاق این ایده را قبول نمی کنند که هنگامی که یک مشکل حل شده است، فراموش می شود یا این که ” اگر نشکسته ، تعمیرش نکن”. فلسفه یک متفکر خلاق این است که ” هیچ چیز همانند یک تغییر جزئی تاثیر ندارد”.
تلفیق . با این روش، دو یا چند ایده موجود با یکدیگر ترکیب شده و یک ایده سوم را به وجود می آورد. ترکیب ایده یک مجله و یک نوار کاست این ایده مجله ای به وجود می آید که می توانید مجله ای را تاسیس کنید که شنیداری باشد. این مجله می تواند برای افراد ناشنوا و کسانی که فواصل دور شهری را هر روز طی می کنند ، مورد استفاده قرار گیرد.
تحول بنیادین . گاهی ایده جدید ایده ای کاملاً متفاوت و دارای تغییرات واضحی نسبت به ایده های پیشین است. در شرایطی که فلسفه پیشرفت تکاملی ممکن است یک استاد را به پرسیدن این سوال وادارد که ” چگونه می توانم بهتر و بهتر درس بدهم؟” ، اما پیشرفت تحولی این سوال را بیان می کند که ” چرا درس بدهم، دانشجویان را به درس دادن به یکدیگر ترغیب می کنم ، کار گروهی یا ارائه گزارش؟ ” . برای مثال ، تکنولوژی تکاملی در زمینه مبارزه با موریانه هایی که وسایل خانه را می جوند گسترده شده و حشره کش ها و گاز های بی خطرتر و سریع تربرای از بین بردن آنها به وجود آمده است. یک تغییر نسبتاً تحولی می گوید: گازها را به دلیل نیتروژن استفاده نکنید. یک ایده خلاق تحولی می پرسد،” در ابتدا چه تدابیری بیاندیشیم تا از خوردن وسایل توسط موریانه ها جلوگیری کنیم؟” این پرسش به ابداع راه حلی چون تولید یک خوراک مخصوص موریانه منتهی می شود.
استفاده دوباره . به یک چیز قدیمی نگاهی نو داشته باشید. نام ها را کنار بگذارید تعصب ها، انتظارات و پیشفرض ها را دور بریزید و فکر کنید چگونه می توان از چیزی دوباره استفاده کرد. یک شخص خلاق ممکن است به گورستان اتومبیل ها برود و از موتور یک اتومبیل مدل T [ اتومبیل هایی که کمپانی فورد بین سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۲۷ ساخته می شد.] یک اثر هنری خلق کند. آن را نقاشی کرده و در اتاق نشیمن قرار دهد.
یک شخص خلاق دیگر ممکن است همان موتور را به ابزاری برای حرکت سریع گاری اش تغییر دهد. هدف، دیدن فراتر از همان ابزار قبلی و استفاده های سابق است تا بتوانیم ایده های تازه و راه حل های مناسب پیدا کنیم. برای مثال، یک گیره کاغذ می تواتد به عنوان آچار و رنگ به عنوان چسب مورد استقاده قرار گیرد، از مایع ظرفشویی می توان برای از بین بردن” اسید دی اکسی ریبونو کلیک” از باطری ها استفاده کرد. اسپری های پاک کننده می تواند مورچه ها را بکشد.
تغییر مسیر . بسیاری از پیشرفت ها زمانی اتفاق می افتد که توجه از یک زاویه مسئله به یک زاویه دیگر معطوف می شود و گاهی این امر را بینش خلاق می خوانند. یک مثال کلاسیک در این زمینه : اداره راهنمایی رانندگی سعی می کند مانع اسکیت سواری کودکان درگودال ها شود. ادراه راهنمایی رانندگی حصار به وجود آورد که کودکان دور شوند، اما چنین نشد. سپس یک نرده بزرگ تر گذاشتند که توسط کودکان سوراخ شد.
یک حصار قوی تر جایگزین آن کردند که آن هم شکسته شد. حصار بعدی یک حصار تهدید آمیز بود که نادیده گرفته شد. سر انجام شخصی تصمیم گرفت مسیر را تغییر دهد و پرسید، “مشکل در اینجا چیست؟ “کودکان می خواهند در گودال اسکیت سواری کنند “. “چگونه می توان مانع اسکیت سواری آنها شد؟” راه حل ریختن بتون وسط گودال بود تاسطح صاف آن را از بین ببرد. این راه حل هوشمندانه مشکل را حل کرد.
این مثال یک حقیقت نقدی را در حل مسئله نشان می دهد : هدف حل مسئله است ، نه اعمال یک راه حل خاص. وقتی یکی از راه حل ها عمل نمی کند، به راه حل دیگری فکر کنید. هیچ تعهدی نسبت به یک راه خاص وجود ندارد. تنها هدف را مد نظر داشته باشید. پافشاری در یک راه گاهی خود مشکل است. زیرا کسانی که در یک راه پافشاری می کنند، بیش از حد به یک راه احساس تعهد کرده ، کارشان عملی نخواهد شد ، و نتیجه نمی گیرند.
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=86688
تفکر خلاق:
وزن مغز سه پوند می باشد و هر روز هزار تای آن از بین می رود. این عضو مهم کم به کار گرفته می شود و هیچ آموزش درستی درباره استفاده از آن داده نشده است .
فکر کردن یک مهارت است و بنابراین می تواند آموخته شود .متاسفانه در مدارس ،دانشگاهها و مراکز آموزشی بندرت آموزش دغاده می شود.یک مطالعه تازه در آمریکا نشان داد که همبستگی زیادی میان ضریب هوشی بالا و خلاقیت ،استقلال،حس کنجکاوی،معلومات روانی در کلام یا فعالیت وجود ندارد.
مغز دارای دو نیمه است که به وسیله رشته ای از تارهای عصبی به هم مربوط شده است .هر نیمه فعالیتی متفاوت را انجام می دهد.
طرف چپ مغز بیشتر با فعالیتهای علمی سروکار دارد مانند منطق ،استدلال ،استنتاج و تحلیل.
طرف راست با فعالیتهای هنری مربوط است مانند موسیقی ،تصور خلاق،رنگ و هنر.
بیشتر فعالیتها نیاز به آن دارد که هر دو طرف در زمانهای مختلف به کار افتد تا توازنی پدید آید.تجزیه و تحلیل مسائل کار طرف چپ است ولی یافتن راه حلی مناسب می تواند از وظایف ناحیه راست باشد.
پدید آوردن راههای مختلف تصمیم گیری کاری تصوری است و مقایسه این راه کارها با هدفهای اصلی ، فعالیتی منطقی و مربوط به طرف چپ است .هنرمندان باید دارای قرینه سازی و طراحی و نیز شناخت تناسب رنگها باشند،دانشمندان نیاز دارند که از موانع منطقی پرش نمایند تا اکتشافها ی تازه ای بکنند. گفته می شود انیشتن نوعی تفکر خیالی را شروع کرده بود و می پنداشت که برروی اشعه خورشید سفر می کند،بدین سان وی این حالت درون بینی و بصیرت را بدون ارتباط منطق ی دنبال می کرد.این دو نیمه مغز در دو طرف،دو شیوه تفکر جدا از هم را پدید می آورند.لذا انسان دارای دو نوع تفکر می باشد:
۱-تفکر متقارب (به نزدیک شونده ) Convergent
2-تفکر متباعد (از هم دور شونده) Divergent
دانلود طرح کرامت پایه چهارم ابتدایی واحد کار تفکر نقاد مهارت تفکر تعداد صفحات 28
این واحد کار طرح کرامت به صورت کامل و جامع و آماده برای اجرا در کلاس مربوطه می باشد.و شامل موارد زیر می باشد:
آیات قرآنی
حدیث و سخنان بزرگان دین
قصه خوانی
بحث و گفتگو
شعر و لطیفه و زنگ تفریح
کار گروهی
تکمیل کاربرگ واحد کار مربوطه و.....
جهت استفاده آموزگاران و دانش آموزان عزیز
دانلود آیات قرآنی درباره تفکر نقاد
دانلود حدیث درباره تفکر نقاد
دانلود شعر درباره تفکر نقاد
دانلود قصه درباره تفکر نقاد
دانلود لطیفه درباره تفکر نقاد