فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:343
چکیده:
انسان آفریدهای ناشناخته؟
به گواهی تاریخ و دانشمندان تمامی عصرها، انسان همواره موجودی ناشناخته بوده است. فلاسفه و اندیشمندان و پیامبران در طی هزارهها آمدهاند، طرحها، نظریات و برنامههایی را هم ارائه نمودهاند. اما هرگز کسی نتوانسته است این عنصر مرموز و مشکوک را بشکافد و دریابد که انسان چیست، کیست و در این جهان چه میکند؟
درجهان کنونی ، پیشرفت سریع تمدن و تکنولوژی مدرن که تماماٌ آفریده انسان است، وی را به مرحلهای فراتر از آفریدههایش کشانده است. یعنی گنجایش و حجم آفریدگی انسان کنونی در رابطه با ماهواره و انفورماتیک و اینترنت و دیگر تکنولوژیهای مدرن بحدی گسترده است که تا سالیان سال برنامههایی را آماده دارد و هرروز هم بر آن افزوده میشود و امکان کاربرد تمامی آنها برای همه میسر و شناخته نیست. این انسان که امروز بر روی زمین چون خداوندی زندگی میکند و هر غیرممکن را ممکن و یا هر آرزویی را به واقعیت تبدیل میکند، باز در مرزهایی از ناتوانی گیر میکند و از راه می ایستد.
همین انسان پیشرفته و دانشمند، امروز دچار تنگدستی، فقر و سقوط مادی است که روز به روز بر آن افزوده میشود.
مشکلات بیکاری، بیخانمانی، شکست کمپانیها و شرکتهای بزرگ و کوچک و از بین رفتن قداست اندیشمندان و رهبران سیاسی جهان امروز، دردهایی هستند که همه با هم دست به دست میدهند تا این انسان خداوند زمین را به مرحله سقوط بکشانند. بی شک همزمان با این سقوط بخشهای فراوانی از بشریت که در رفاه، آرامش، آسودگی و بی دردسری زمانه را سپری میکنند، کوشندگان و آفرینندگانی هستند که هربامداد که از خواب برمیخیزند برنامه و طرحی برای آفرینشی نوین دارند و در همین آفریدن و یا ماندن و درجا زدن است که انسان امروزی چون انسان دیروزی به دو دسته و گروه تقسیم میشود. البته بسیاری داشتن و نداشتن شانس را در بهبود اوضاع آدمیان دخیل میدانند، این شانس را هم کسی نتوانسته است تاکنون کالبدشکافی کند تا دریابد براستی شانس یعنی چه؟ و گوهر این کلام و سخن چیست؟
آنانکه باور مذهبی دارند، خدارا جایگزین شانس نموده اند و هرخوب و بدی را از او میدانند و آنانکه اندیشمند هستند همه رفتها و آمدها و فراز و نشیبهای بشر را از اندیشه و خرد او میدانند.
درنگاهی واقع گرایانه به این سه نوع طرز تفکر و اندیشه، براستی میتوان این را گواهی داد که پیشرفت و ترقی و تمدن سازی بشر، همواره تکیه بر اندیشه فعال و باور داشتن به آفریدن و آفرینندگی بوده است و از آن طرف هر گاه انسان در پی پیروزی شانس و یا یاری رسانی غیبی بوده است، به هدف رسیدنش قدری دچار مشکل گشته و اندیشه از فعالیت و نوآوری دور شده است.
از سویی کسانیکه به اندیشههای محکم دینی باور دارند، دو نوعند:
نخست کسانی هستند که از این نوع باور برای خلاقیت و آگاهی بیشتر بهره میگیرند و اینگونه اندیشه را کوهی محکم و استوار پشت سرخود مییابند تا راه ترقی، پیشرفت و آفرینندگی را طی کنند و این گروه به فرهیختگی و خردمندی میرسند و عادتا هستی را با بینشی خردگرا مینگرند.
گروهی دیگر با داشتن تفکرات دینی خود را بخواب برده و هر آمد ورفتی را از سوی عنصری دیگر دانسته و یا به طرف بنیادگرایی و تعصب ورزی میروند و یا به سمت انفعال و راکد بودن یعنی مرده در تلاش! و ایستا در عقیده. و عادتا «تفکردینی» برای این افراد به منزلـه مواد مخدر میباشد که آنها را از خود بیخود مینماید…
درخشش ایران در هزارهها و تاریخ هفت هزار ساله ایران
سالنامههای جهان
بزرگترین و قویترین ادیانی که امروز مردم جهان را بخود مشغول نموده است، «ادیان ابراهیمی» و بگفتهای پیامبران از نسل « آدم» میباشند. « اسلام»، « مسیحیت و یهودیت» ادیانی هستند که از یک جایگاه، یک منشاء و یک مرکز برخاسته اند و هرکدام از اینها، تاریخی برای خود دارند.
- «تاریخ اسلام» که به تقلید از «تاریخگذاری پارسیان» در زمان خلافت «عمر» بثبت رسیده است اکنون سال 1424 میباشد این تاریخ از هنگامه هجرت(گریز) « پیامبر اسلام»، از « مکه» بسوی «مدینه» در نظر گرفته شده است که بر اساس ماه تنظیم گردیده و بعنوان هجری قمری مشهور است.
- « سالنامه هجری قمری» بعلت متغیر بودن ماهها فقط یک تاریخ سمبلیک برای مسلمانان است و هیچ کشور اسلامی، تاریخ اداری- سیاسی خود را براساس آن تنظیم نکرده و نمیکند، بجز « ایران» که سالنامه خویش را با « هجرت پیامبر اسلام» تطبیق داده است و بجای ماه، بر اساس خورشید آنرا تنظیم نموده است و با « نوروز» و«بهار» آغاز میشود.
- بخش وسیع و گسترده دیگری از ساکنان کره زمین « تاریخ میلادی» را استفاده میکنند که از هنگامیکه « میلاد عیسی مسیح» تا به امروز سال 2003 می شود.
- « سالنامه یهودیان» از هنگامیکه زندگی و یا « میلاد آدم» تعیین شده است. این سالنامه از سپتامبر امسال وارد 5763 میشود.
- « تاریخ فراماسونری» نیز که نشات یافته از «سالنامه یهودیان» است با سه هزار سالاختلاف « پیش از تولد مسیح» سال 6003 میباشد.
« آدم» و فرزندانش
از سویی باید در نظر داشت که ادیان یادشده (یهودیت، مسیحیت، اسلام) پیدایش حیات را از آغاز زندگی « آدم» میدانند. آنهم نه اینکه « زندگی متمدن»، بلکه زندگی کلی بشر که در حالت توحش میزیسته است.
اما چرا زندگی وحشی! بدلیل اینکه نشانههایی که در «قرآن»، «انجیل» و «تورات» در باره زندگی «آدم و حوا» بچشم میخورد، بیانگر توحش این «بشر اولیه» است، این «بشر» که «آدم» نام دارد.
- عریان زندگی میکند.
- ازگیاهان و میوه هایی درختی استفاده میکنند.
- هنوز آتش را نمیشناسند.
- همخوابگی زن و مرد و تولید مثل را نمیشناسند.
- پس از شناخت همخوابگی زن و مرد و دارای فرزندشدن، فرزندانشان با هم همخوابه میشوندو …
نشانه توحش «آدم» حتی قرنها پس از او نیز در «صحرای سینا» و دشت بین النهرین ادامه دارد.
فرزندان «آدم» برای هرنسلی، «رئیس قبیله ای» داشته اند که او را «پیامبر» برگزیده از سوی خدا می خوانده اند، این رهبران قبیله هر اشتباه و خلافی که مرتکب میشده اند را بحساس خدا میگذاشته اند.
بدون هیچگونه استثنایی هریک از این روسای قبیله خلافکاریهای بزرگی مرتکب شده اند که این خلافها در «قرآن»، «انجیل» و «تورات» آمده است.
- چنانچه در کتب دینی آمده است بزرگترین خلافکاری «آدم» عدم اطاعت او از خدا بوده است و استفاده از میوه درخت ممنوعه؟ یا بر اساس برخی از نظریات دیگر همخوابگی با «حوا»؟
پس از همخوابگی «آدم و حوا» این دو دارای فرزندانی میشوند که پسرانشان در رقابت گزینش همخوابه از میان خواهرانشان و بجان هم افتاده و «قابیل» برای تصاحب خواهر زیباتر برادرش «هابیل» را میکشد..
«نوح»
رئیس قبیله دیگری است که بخاطر مسئله جنسی با فرزندش مجبور به ترک او شده بود. (تورات – تکوین- - اصحاح 16 و قرآن سوره های 25 و 26)
«لوط»
با دو دختر خود همخوابه شده بود و ملت او همجنسگرا بودند که حتی مایل به دست اندازی به دو میهمان زیبا و جوان او بودند (تورات- تکوین- اصحاح 19 و قرآن)
مترجمان و مفسران کتب دینی مدعی شده اند که دو جوان زیبایی که مهمان « لوط» بوده اند، فرشتگانی از آسمان آمده بودند؟ ما نادرستی این سخن را در نوشتهها و مقالات پیشین ثابت نموده و توضیح دادهایم که خداوند برای سخن گفتن با انسان نیازی بفرستادن ملائکه در جسم انسانهای دیگر ندارد و از سویی اگر بخواهد دو جوان زیبا برای «لوط» و یا شخص دیگری بفرستد میتواند اینکار را محرمامه انجام بدهد تا بهانه ای بدست ملت همجنسگرای «لوط» ندهد؟
اما در اصطلاح عامیانه میدانیم که مردم به هر دختر و پسر زیبایی صفت فرشته می دهند و کلا خوشرویان و زیبایان را ملائکه و فرشته می نامند!!
«ابراهیم»
همسرش «سارا» را برای گاو، گوسپند، شتر و برده به «فرعون مصر» فروخت. (تورات – تکوین – اصحاح 12)
«ابراهیم » نیز هرچه کرده بحساب فرامین الهی گذاشته و آنرا دستور خدا نامیده است.
«ابراهیم» در پی بروز قطحی و وجود تنگدستی در میان خانواده اش بسوی مصر حرکت می کند زیرا شنیده است که فرمانروای مصر زنان زیبا را از پدران و برادران در برابر پرداختهای خوبی خریداری میکند… «ابراهیم» این معامله را بحساب فرمان خدا می گذارد.
«ابراهیم» با «هاجر» که هدیه «فرمانروای مصر» به «سارا» بوده است همخوابه گشته و «اسماعیل» ( نیای بزرگ قریش و پیامبر اسلام) را آورده است (گفته است فرمان خدا!)
«سارا» که بچه دار نمیشده است د رپی سفارشش چند جوان زیبا بخانه «ابراهیم» میآیند و باردار شدن «سارا» را به او خبر میدهند… «ابراهیم» مدعی میشود که این جوانان زیبا نه ملائکه، بلکه خود خدا بوده اند که در چهره جوان به خانه و حریم او وارده شده و مژده بارداری همسرش را دادهاند؟!
پس از این که «سارا» هم دارای فرزند میشود رقابتی سخت بین «سارا» و «هاجر» و فرزندان این دو پدید میآید. «ابراهیم» برای پایان بخشیدن به درگیری همسرانش تصمیم به نابودی یکی از فرزندان خود میگیرد با عنوان قربانی به امر خدا!؟
«ابراهیم» پس از اینکه خود را برای سربریدن فرزند رشیدش ناتوان مییابد از کشتن او اجتناب ورزیده و مدعی میشود که خداوند خواسته است او را امتحان کند!؟
در گیری زنان «ابراهیم» پایان نمیپذیرد و بدین رو «ابراهیم» بر آن میشود تا «هاجر» و فرزند او «اسماعیل» را در صحرای خشک و سوزان عربی رها سازد (گفته است فرمان خدا!)
«داود»
به همسر یکی از فرماندهان سپاهش تجاوز نمود پس از آنکه آن زن از داود حامله شد، شوهر او را به جنگ فرستاد و دستور داد تا او را از پشت بکشند و پس از مرگ شوهر، داود زن را به حریم خود آورد. (تورات – ساموئل اول – اصحاح 11)
«سلیمان»
با اینکه زن و فرزند بسیار داشت به عشق «بلقیس» ملکه صبا، به ان کشور لشگرکشی نمود و «بلقیس» را ربود. (تورات- پادشاهان اول اصحاح 11)
اما در برابر همه این مسائل و مشکلات و در تمامی این هنگامهها تمدن و مردم ایران بمراتب انسانی تر و آگاهتر میزیسته اند و همجنسگرایی و ازدواج میان «خواهر و برادر» و «پدر و مادر» هرگز در ایران وجود نداشته است و از سویی چنانچه در کتاب «دینداری و خردگرایی» نوشتیم حتی خدای آریاییان خدایی است داناو توانا در برابر خداوند فرزندان ادم که خدایشان، خدایی نادان و جاهل است!!
زیرا خدای آدمیان تمدن را نمی شناسد و و جود انسانها در آنسوی آبها را نمی داند و هر چه هست در آدم و از آدم می داند و کلا قصههایی که از آدم تا خاتم روایت می شود افسانههایی است که سخن از جهل و نادانی خدای آنها می گوید.
مثلا خدای آنها نمی داند که چهار قدم بالاتر از دشتی که آدم و حوا در آن سرگردانند تمدنهای بزرگ مصر و سیاهان آفریقا و ایران وجود دارد که فرزندانش میتوانند با آنها پیوند زناشویی ببندند بجای اینکه با خواهران خود همخوابه شوند، و برای گزینش خواهر زیباتر خون و خونریزی راه بیندازند!!
فلسفه قربانی
و اساسا در قصه درخت ممنوعه و توطئه ابلیس و غیره نیز خدای آدمیان خدای نادانی است که توانا و دانا به آینده نیست تا بداند آدم گول میخورد و ابلیس توطئه میکند!!
حتی در توجیهات فلسفی نیز که پس از قرنها فلاسفه دینی مایل به سرهم کردن قضیه بوده اند مسئله قیاس ابلیس را حمل بر نادانی او از جوهر و اصل و ذات آدم نموده اند غافل از آنکه ابلیس خود فرشته و ملائکه ایست بدون اختیار که تماما در فرمان خداوند است و این آدم است که قدرت اختیار و عصیان دارد نه هیچ فرشته و ملائکه دیگری!!
و علیرغم اینکه خدای آدمیان نادان به آینده و آنچه خواهد گذشت است ، بلکه نوکر و خدمتکاران و آفریده های او (ابلیس و آدم) تبدیل به رقبا و حریفان و همرزمان او میشوند!!
در برخی توجیهات فلسفی دینی مسئله ابلیس و آدم و کشتی نوح و قربانی کردن ابراهیم و غیره را، آزمودن این شخصیتها توسط خدا خوانده و دانسته اند و فلاسفه مدعی شده اند که مثلا خدا خواسته آدم را امتحان کند ببیند بحرفش گوش می کند یانه، و یا ابراهیم را می خواسته امتحان بکند که آیا فرزندانش را در راه خدا (چه راهی و چه خدایی؟) قربانی خواهد کرد یا نه د؟؟!!
این سخن و توجیه هم حمل بر جهل و نادانی این خدا میشود!! زیرا خداوند که خود آفریننده آدم و ابلیس و ابراهیم است و از سویی دانا و توانای کل نیز می باشد پس دیگر چه نیازی دارد که با جان و زندگی مردم چون عروسکانی بازی کند و از آنها امتحان بگیرد!!؟
یک معلم آنگاه از شاگردانش امتحان میگیرد که به توانایی و دانش او آگاه و دانا نباشد!! اگر بداند که شاگرد قبول و یا رفوزه خواهد شد دیگر جای امتحان ندارد! از طرفی خدا که یک معلم ساده نیست! خدا آفریننده زمین و زمان و بشر و هستی است!؟ خدا قادر و توانا به همه چیز و همه کس می باشد پس نیازی ندارد که کسی مثل گوسپندی فرزند دلبند خودرا سرببرد و یا درلباس دوجوان زیبا و ورزشکار به کسی مژده پدر شدن بدهد و یا با دیگری چنان و چنین کند!!؟
زردشت برای همین منظور است که اولا قربانی را ممنوع می کند و ثانیا خدایش را که «اهورا مزدا» یعنی «دانای توانا» می نامد. و قربانی گاو را نیر از هنگامه میترا متداول بوده است را نیز نفی میکند زیرا در هنگامه میترا چون زمین منطقه پامیر (واقع در تاجیکستان کنونی ) نیازمند کود بوده است، میترا برای حاصلخیزتر و پربارتر شدن زمین از مردم پامیر می خواهد که گاوان را سربریده و خون انها را برروی زمین پخش کنند، مردم چنان می کنند و زمین در پی این کوددهی حاصلخیز و پربار میشود و مردم از آن پس چون از بنیان و ریشه و فلسفه اصلی دستور میترایی آگاه نبوده اند گمان می کنند که نفس سربریدن حیوان «نیکو» و «بار» ده می باشد.
اما فراموش نکنیم که خدای ایران از همان هنگامه میترا و یا کیومرث، خدایی دانا، اگاه و توانا بوده است که مردم را به راستی درستی و نیکوکاری میخوانده است و برخلاف این خدای درستکار ایران ، خدای «آدمیان» خدایی بوده است « حلال مشکلاتِ» رهبران قبائل! که البته نام پیامبر هم برخود می نهاده اند!! این خدای حلال مشکلات هرگاه که رئیس قبیله (پیامبر) مشکلی داشته برای کمکش فرشته ای می فرستاده و تمامی جهل و نادانی این روسای قبائل (پیامبران) نیز بحساب خدا گذاشته میشده و رهبران قبیله بنام پیامبر خدا از قول و اراده او سخن میگفتهاند.
- «موسی» که فرد تحصیلکرده و دنیادیده و نجات دهنده «بنی اسراییل» از سرزمین «مصر» می باشد، پیامبر تصحیح و متمدن ساز این قوم است زیرا که وی با «ده فرمانی» که میآورد بسیاری از نشانههای بی تمدنی دیروز مردمش را منحل میکند.
- اما از «رب» و «پیامبرانش» چون «آدم»، «لوط»، «نوح»، «ابراهیم»، «سلیمان»، «داود» و غیره باید پرسید که اگر در هنگامه «آدم»، همخوابگی «خواهر و برادر» بعلت نبود بشردیگر، جبری بوده است، پس چرا در هنگامههای پس از او، همجنسگرایی و پیوند «پدر با دختر»و «خواهر و برادر» ملغی نشده است؟!
ازسویی اگرتمامی آنها «پیامبر»بوده و با خدا در تماس مستقیم بوده اند چگونه خداوند در قرنها و هزارههایی که میگذشت به پیامبران خود نمیگفت که همجنسگرایی و همخوابگی با «دختر» و «خواهر » نادرست است؟
هرچند «موسی» با «ده فرمان»، میتوانست تحولی در تفکر قوم خود پدید آورده و آنانرا بسوی «تمدن جهانی» نزدیک کند، اما فرزندان دیگر «ابراهیم» که در «صحرای عربستان و مکه» میزیسته اند همچنان صدها سال پس از «موسی» و«عیسی»، بر سنن توحش قبل از «موسی » میزیسته اند که سربریدن فرزندانشان، همجنسگرایی و همخوابگیهای بی رویه ادامه داشته است، بگونه ایکه کمتر بزرگمردی را از «قریشیان» میتوان سراغ گرفت که در دامان پدرومادر خود بزرگ شده باشد و اساس زندگی قبیله ای برزندگی خانواداگی برتری داشته و حتی «عبدالله» (پدر پیامبر اسلام) نجات یافته از قربانی شدن در پای بتهاست. زیرا پدرش نذر کرده بود که اگر ده فرزند بیاورد، یکی از آنان را در برابر بتها سرخواهد برید!
دیگر نشانه توحش «تازیان»، زنده بگور کردن «دختران» است که آن نیز بخوبی در «قرآن» نقل شده است.
بشنو از افسانه نوین «آدم»
از طرفی «هبوط» را درباره «آدم» میتوان تبعید معنی کرد شناخت تاریخ مفهوم تر می شودکه «آدم» یک عنصر خطاکاری بوده است که از شهرهای متمدن اطراف، در صحرا رها شده است. زیرا چنانچه میتوان از تاریخ استخراج کرده، بیشک «آدم» بشری بوده است که در «نجد ایران» زندگی میکرده است و بخاطر خطاهای جنسی بسیاری که مرتکب میشود، «رب» که همان «فرمانده » و «رهبر بزرگ» «شهر» شوش بوده است، حکم به تبعید «آدم» در «صحرای برهوت سینا» و یا … میدهد و چون «فرمانده شوش» (رب) نمیخواسته که «آدم» بتواند تولید مثل کند، تا فرزندان نابابی از خود پدید آورد، وی را بگونهای «مقطوع النسل» نموده و بهمراه همسرش «حوا» در صحرای آنسوی «بین النهرین» رها میکند.
اما گویا «آدم و حوا» تنها ساکنان «صحرای سینا» نبوده اند و چنانچه «ملت اولیه استرالیا» چهل هزار سال سابقه تمدن دارد. «سرخ پوستان آمریکا» پنجاه هزار سال سابقه زندگی دارند و «بومیان سیاهپوست آفریقا» و «صحرای سینا»نیز که از دهها هزار سال پیش وجود داشتنه اند در هنگامه تبعید «آدم»، افراد و یا فردی از سیاهان «آفریقا» با او آشنا شده و به طبابت و توصیه یکی از همین سیاهان غول پیکر توسط دارویی که از درختی تهیه شده بود، شفا می یابد که بعدها آن سیاه غول پیکر «ابلیس» نام گرفته است.
«آدم » از آن پس دیگر بار میتواند چون انسانهای عادی تولید مثل کند. اقدام به مداوای «آدم» برخلاف دستور «فرمانده شوش» (رب) بوده که مایل به تولید مثل این عنصر نبوده است.
البته پیش بینی «فرمانده شوش» «رب» درست از آب در می آید و چنانچه در تاریخ شاهدیم فرزندان «آدم» نه تنها هرگونه کارهای خلاف اخلاق و غیره ای را مرتکب میشوند بلکه همه آن کارها را بحساب خدا گذاشته و خودشان را هم «پیامبران خدا» معرفی نموده و «تاریخ تمدن بشر» را از میان برده و «تاریخ توحش صحرانشینان» را بجای «تاریخ کهن و متمدن : مصر- ایران و آفریقا» به جهانیان معرفی می نمایند و «پیدایش بشر» را که میلیونها سال سابقه حیات دارد را به «آدم وحوایی» که کمتر از ششهزار سال عمردارند نسبت می دهند..
باری بدینسان است که در یک سوی جهان، تمدنی با هفت و یا نه هزارسال سابقه «شهرنشینی» - «خانه سازی»- «ابزارسازی»- «تشکیل خانواده » و غیره پا میگیرد ودر آنسوی آبها، نسلی از یک انسان تبعیدی پدید میآید که قرنها دربی تمدنی و نادانی بسر میبرد… و تاریخ خودرا تاریخ کل بشر میسازد!!
جالب است بدانیم که تمامی نامهای استفاده شده در هنگامه «آدم» ، نامهای ایرانی است چون:
«آدم» : بشر، انسان
«رب»: سرور، آقا
«ابلیس»: نیرنگ باز، خشن، بدبو
«پادشاه و فرمانده بزرگ شوش» که در میان مردم از احترام و قدرت اهورایی خاصی برخوردار بوده است، «مظهر توانایی- دانایی» و سمبل انسان نمونه دوران خود بوده است0 که با نام «رب» از او یاد میشده است.
«آدم » که به جز «پادشاه شوش» که فرماندهی مقتدر و توانا بوده است، نیروی برتر دیگری را نمی شناخته است و «نیروی برتر» (شاه شوش) جایگاه خداوند را داشته است، برخلاف دستور «پادشاه شوش» (رب) به طبابت ابلیس گوش داده و پس از مداوا شدن با حوا همخوابه میشود و افسانه «درخت ممنوعه»، «ابلیس» و … از همان دوران در میان فرزندان آدم برجای می ماند و حالت افسانه های مذهبی میگیرد.
درست در همان مرحله تبعید و توحش «آدم»، در بخش غربی ایران کنونی تمدن خطی پدید می آید.
اسناد بدست آمده از پنج تا ششهزار سال پیش (هنگامه تبعید آدم) نشان میدهند که در «سلسله جبال کوهپایه غربی زاگرس» قبایل «هوریان»- «لولیان»-
«گوتیان»- «کاسیان» و نیز برخی قبایل دیگر که ظاهرا با «قبایل ایلامی» خویشاوند بوده اند، زندگی میکرده اند.
ظاهرا قبایل «هوریان» در پنجهزارسال پیش در حدود دره رودخانه «دیاله» و «گوتیان» در محل شرقی تر از «لولوبیان» زندگی میکردنده اند.
در چهاهزار سال پیش قبایل کاشی در بخش مرکزی «کوهستان زاگرس» در سرزمینی که امروز «لرستان» خوانده میشود، میزیسته اند. این تمدن تا مرز «کردستان» و «رود دیاله» امتداد داشته است.
از سویی، شباهت و همسانی تمدنهای مکشوفه در سرزمین ایران و تمدنهایی که در خاک «بین النهرین »- «آسیای صغیر»- «افغانستان»- «ترکمنستان» و غیره در زمانهایی بیش و کم نزدیک بوجود آمده، مسئله خویشاوندی و منشاء یگانه این تحولات را نزد باستانشناسان و خاور شناسان مطرح ساخته است.
در ایران که بیش از همه جا مورد کاوش قرارگرفته است، تمدن شهر نشینی و زراعتی را میتوان از هفت هزار سال پیش یا پنجهزار سال قبل از میلاد ثبت نمود که در همان هنگامه تمدنهای «حسونه» و اقع در جنوب «موصل» تمدن «تل حلف» واقع در دشت «دجله علیا» و تمدن «اریدو» در جنوب خاک «بین النهرین» در کنا رهم به طور مسالمت آمیز میزیسته اند.
بدین رو امروز با کشفیات تاریخی، ما بعنوان «عناصر ایرانی» میتوانیم تاریخ متمدن میهنمان را به هزاره هفتم پیوند بدهیم. زیرا که اولین نشانه های کشف شده از تمدن در «نجد ایران » حداقل به هفت هزارسال پیش می رسد و ما بعنوان عناصر ایرانی چرا باید در اسارت اندیشه های «آدم» تبعیدی و فرزندان بی تمدن او قرار بگیریم و تاریخ اصلی و قدیمی خویش را زنده نکنیم؟ وتاریخ گریز یک رهبر تازی ر ا از روستایی به روستای دیگر، تاریخ خود قرار دهید! بویژه اینکه آغاز این تاریخ، هنگامه تازش و غارت و ویرانی به سرزمین پرافتخار ماست که زنان وسرزمین ما مورد تجاوز مشتی صحراگرد قرار گرفته اند...
امروز برکسی پوشیده نیست که تاریخ پیدایش بشر اولیه به میلیونها سال پیش می رسد! و سرخ پوستان آمریکا و سیاهان آفریقا و بومیان استرالیا دهها هزار سال سابقه تمدن دارند و ایران ما بر اساس یافته های باستانشناسی حداقل هفت هزار سال تمدن دارد.
از سویی یادآوری این نکته ضروری است که ما همه جا از ساکنان نجد (فلات) ایران با عنوان ایرانی یاد کردیم هرچند در روزگاران قدیم در سرزمین شوش و حکومت ایلامیان و مادها و پارتها و پارسیان و غیره نام ایران کنونی هنوز متداول نبوده است.
بدین رو ی با تکیه براین توضیحات ویژه موضوعهای نوین و کوتاه از هزاره های ایران است که می توانیم سالنامه و گاهشمار ایران را با درخشش پرشکوه هفت هزارساله سرزمین خود پیوند داده و از تاریخ هفت هزارساله «آریایی - میترایی» در همه جا نام برده و از این تاریخ بجای هزاروسیصد هشتاد و اندی تازی استفاده کنیم.
سال7025 « آریایی، میترایی» برابر با 1383 تازی
اگردیروز را بیاد آوریم و خوبیهای گذشته را شعار کنیم تا به شعوری نوین دست یابیم و بتوانیم «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم» کاری نیکوست.
اگر ملتی از سابقه و دستآوردهای کهن خویش سخن بگوید تا تجربیات گذشته چراغ راه امروز و فردا باشد، آنهم کاریست نیکو.
یک ملت چون خانواده ای میماند که میبایست به اصل و اصول خویش افتخار نموده وحتی بدیها را در جهت خوبی و نیکویی ترمیم کند.
ملیت در طول تاریخ برترین جایگاه پیوستن وهمبستگی مردم بوده است. هرچند درهنگامه هایی اندیشه ها و ادیان و مذاهبی بر این اصل پیشی گرفته اند، اما ره آوردهای جدید در هر سرزمینی بی تاثیر از داشته های کهن ملی هر ملتی نبوده است!
بهمین خاطر است که سوسیالیست چین با روسیه و روسیه با کوبا و همه اینها با سوسیالیست غرب بکلی فرق میکندو یا اسلام عربستان با اسلام لبنان، سوریه. مصر، شمال آفریقاوهمه اینها با اسلام ترکیه و ایران فرق میکند..
بدین رو در گاهواره امروز جهان که غرب «حاکمیت کلیسای مسیحی» و ما «حاکمیت فقاهت اسلامی» را (چقدر گران) تجربه کرده ایم، هر با خردی را بر آن میدارد تا با جهل، خرافه، نیرنگ و ریا با هرنام و به هرشکلی که بوده و هست مبارزه کند هرچند این نبرد بر تودههای مومن که مقدساتشان هرچند پوشالی اما پیوسته با عصبیتهایی ژرف می باشد، گران آید و سخت پذیر باشد، اما وظیفه هر عنصر خردگرایی که در جهت روشنگری جامعه گام برمیدارد آنست که «افشاگر و اگاهیبخش» باشد!
بدین روست که ما از این پس از «تاریخ هفت هزار ساله آریایی- میترایی» سخن می گوییم و چنانچه گفتیم با سنجشی که از اولین نشانههای زندگی و تمدن آریایی درنجد (فلات) ایران، و آن هنگامی است که تاریخ آن را میتوان درحدود هزاره پنجم پیش از میلاد قرارداد و میتوانیم پیشرفتی راکه درتمدن مادی ساکنان نجد ایران رخ داده تقریبا بدون انقطاع تعقیب کنیم و پیدایش میترا، اولین آئین و خداوند ایرانی بدست آورده ایم تا سقوط شاهنشاهی در ایران و حاکمیت ملایان که میشود 7000 سال (برابر با پنج هزار سال پیش از میلاد به اضافه دوهزار سال پس از آن) و از آن تاریخ (22 بهمن) تابه امروز را که 25 سال می گذرد برآن فزوده ایم که میشود سال 70025 آریایی – میترایی.
از این پس وظیفه هر ایرانی با شرف و میهن دوستی که از هر قبیله و قوم و آیین ایرانی آریایی است می باشد تا این تاریخ را استفاده، تبلیغ و معرفی نماید و هرجا که سخن از تقویم و تاریخ میآید می بایست که ایرانی از تاریخ هفت هزارساله سربلند خویش سخن گوید و بس!آئین میترا
اولین باور و آئین جهانگرای ایرانی
از میان ملل قدیم ایرانیان بیش از ملل دیگر درتمدن جهانی و بخصوص در تمدن عربی اسلامی تاثیر داشته اند . ایرانیان سراسر آسیای غربی تا دریای مدیترانه را تصرف کردند. حتی دامنه تصرفات خودر ا تا مصر نیز گسترش دادند.
امپراتوری مقدونی که در مقابل ایران قد علم کرد، پس از تصرف اسکندر نتوانست تمدن وفرهنگ یونای را چنانکه میخواست بر ایرانیان تحمیل کند. در ایران باستان مذاهب متعددی پدید آمده که قدیمی ترین آنها پرستش بعضی از قوای طبیعت بوده است ادیان قدیم که هریک را منشاء دیگری بود در آیین مزدایی که در سرتاسر ایران انتشار یافت حل شدند. مزدا به معنی دانااست. مزدا، خدای حکیم و عاقل از دیگر خدایان ممتاز شد و برآنان غلبه یافت همچنین خدای دیگر موسوم به اهورا قدرت یافت. اهورا مظهر نیرو بود و این نیرو به دانایی در پپوست و هر دو خدای توانایی برای عالم تشکیل دادند. موسوم به اهورامزدا یا اورمزد وقتی پارسیان به سرزمین ایران درامدند، اورمزد را برگزیدند و او را خدای بزرگ عالم خود قرار دادند ولی در مقابل او خدای دیگری ساختند که مظهر شر در عالم بود. زیرا اورمزد خدای عاقل حکیم تنها مبدا خیر بود وبدین طریق از روزگار کهن ثنویت پدید آمد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:59
فهرست مطالب:
مقدمه:
دوره شانگ
دوره چو
سلسله های چین وهان
از دوره سه پادشاهی تا دوره سوئی
دوره تانگ
سلسله های پنجگانه وسلسله سونگ شمالی
سلسله سونگ جنوبی
یوان
دوره های مینگ ، چینگ و پس از آن
همراه با عکس
مقدمه:
ازمیان تمدنهای بزرگ غیر غربی ، تمدن چین ، نخستین تمدنی بود که اروپاییان با آن آشنا شدند وبه ارزیابیش پرداختند . ولی فقط در پنجاه واندی سال گذشته اخیراست که دستاودردهای هنر وادبیات چینی به تدریج برجهان خارج آشکار شده ومنطقا مورد بررسی قرارگرفته اند . با اینحال بسیاری از کسانی که امروزه به دامنه وپیوستگی تمدن چین پی برده اند وبر زیبایی چشمگیر هنراین سرزمین صحه می گذارند ، هنوزاز پیچیدگی این دو شاخه فعالیت معنوی چینیان اطلاع کافی به دست نیاورده اند .
چین کشوری پهناور بااوضاع گوناگون جغرافیایی وبامساحتی معادل ایالات متحده امریکا است مرزهای سیاسی وفرهنگی این سرزمین ، درپاره ای دورانها ، دوبرابر مرزهای کنونی بوده ونقاطی چون تبت ، ترکستان چین ( سینکیانگ ) مغولستان ، منچوری و بخشهایی ازکره را در بر می گرفته است این کشور ، چندین ریگزار بیابانی ، رودهای خروشان ، کوههای بلند ، وکشتزارهای حاصلخیز دارد .
چین شمالی ، که عمدتا دراطراف شهر یکن متمرکز شده است ، آب وهوایی خشک ومعتدل متمایل به سرد دارد ، ولی چین جنوبی مرطوب وگرمسیری است .
با آنکه دامنه تفاوتهای زبان شفاهی مردم چین بسیار زیاد است ودربسیاری از نقاط زبان مردم دیگربرای کسی مفهوم نیست ، زبان مکتوب این ملت درسراسر چین یک شکل داشته وبرای همگان قابل فهم بوده ات ؛ این عامل به انسانهایی که هزاران کیلومتر از همدیگر دور بودند امکان داد که سنتهای ادبی ، فلسفی ، ومذهبی مشترک خود را زنده نگاه دارد وتقویت کنند.
همین وجه اشتراک ویکنواختی را می توان درشیوه های بیان هنری نیز مشاهده کرد ، زیرا تغییرات در شکلهای هنر چین ، درتمام دورانها ، بجزدوران پیش ازتاریخ ، بسیار اندک است.
درنظر چینیها انسان بر طبیعت مسلط نیست ؛ بلکه بخشی از آن است ومانندهمه موجودات دیگربه فعل وانفعالات آن واکنش نشان می دهد معنی شادمان وسعادتمند زیستن ، هماهنگ بودن باطبیعت است ، معنی نقاش بودن تبدیل شدن به ابزاری است که طبیعت با استفاده از آن خود برانسان می نمایاند . کار نقاش ، بیان پیوستگی اش به موج زندگی وهماهنگیش باتمام آن چیزهایی است که در رشد وتغییرند ، وبه زبان دیگر بیان خصلتی شخص است که د راثرنظاره طبیعت پالایش یافته است .
گذشته از این ، چون طبیعت بامعیارهای زمان ومکان اندازه گیری و طبقه بندی نمی شود ، نقاش چینی هم آن رابه قابهای پرسپکتیو با رنگهای سیر وروشن محدود نمی سازد . او نمی کوشد تا بااستفاده از یک چنین وسیله ای شکلهای طبیعی را تکثیر وتثبیت کند . تقارن موجوددرموجودات رشد یابنده ، حرکات بی پایان ودرهم طبیعت ، بی پایانی حوادث آسمانی همگی با محدود شدن به یک قاب چهار گوشه ، خطوط راست وخشک ، آغاز وپایان مانعة الجمع هستند . شکل ظاهر ، همیشه با گذر هنرمند ا زدرون آن ، تغییر شکل می یابد . همچنان که هنر او بیان کلی تجربه اش از طبیعت است خود اونیز بخشی از بیان کلی هنرش می شود .
این نگرش فلسفی چینیها به نقاشی غیر دینی را در مراحل اماده سازی مناسک گونه مواد ومصالح کار هنرمند نیز می توان مشاهده کرد مثلا بهترین مرکب را از مخلوط کردن دوده چوب یامواد سوختنی دیگربا سربشم حیوانی وکوبیده نرم خاک رس ، صدف ماهی یا بشم ساییده شده ودیگر موادمعطر به دست می آورند . ازترکیب همین مواد ، که تک تک شان خواص ومعانی نمادین وجسمانی ویژه ای داشتند ، قلمی می ساختند که (غالبا کنده کاری شده بود ) درنزد هنرمندان بسیار گرانقدر به شمار می رفت .
دوره شانگ
تا اواخر سال 1929 بسیاری از محققان وتاریخدانان دروجود سلسله شانگ تردید داشتند ، ولی درهمان سال ، حفریابی درآنیانگ واقع در چین شمالی انجام گرفت که نه فقط یکی از آخرین پایتختهای سلسله شانگ را از دل خاک به درآورد بلکه مراحل پیشرفت قبلی شاهان سلسله مزبور را نیز روشن ساخت . ازجلمه کشفیات حیرت آور می توان به تعداد کثیری استخوان منقوش اشاره کرد . که زمانی برای غیبگویی به کار می رفته اند وحاوی اطلاعات بسیاری در باره مردم آن دوره هستند خط آن مردم ، اساساً تصویری بود ولی به قدر کافی برای بیان مفاهیم واندیشه های انتزاعی تکامل یافته بود این گزارشهای پراکنده ، همراه با دیگر اشیاء ومدارک به دست آمده ازحفریات مزبور ، حکایت از وجود تمدنی پیشرفته - هرچند بر بر – دارند هنر بزرگ دوره شانگ ساختن ظروف مفرغین مخصوص مراسم مذهبی این ظروف مفرغین برای نگاه داشتن شراب ، آب ، حبوب وگوشت مورداستفاده درمراسم گوناگون مذهبی به کاربرده می شده اند .
عناصر غالب تزیینکاری ، جانوران هستند ولی معمولا پس زمینه وحتی خودجانوران رابا مارپیچهای گردیا چهار گوشه می پوشانده اند واینها را نماد باران ، ابر ، یا آب – یعنی تمام جنبه های باروری درطبیعت می پنداشته اند . درتصور 1 که یک ظرف پوشیده ساغر ریزی یا کوانگ است ، یکی ازاین جانوران دیده می شود در این طرح پیچیده ، تصویر شبیه سازی شده ( در پهلوی ظرف ) احتمالا از چشمان یک ببر و شاخهای یک قوچ است . نمای جلوی سرپوش این ظرف ، شکل یک جانور شاخدار ، ونمای پشتش یک سرشاخدار رانشان میدهد که منقار پرنده ای رابه دهان گرفته است روی دسته ظرف نیز سرشاخدار دیگری دیده می شود . طرحهای چندگانه وزمینه های رمز آمیز مارپیچی شان چنان با شکل ظرف پیوند خورده اند که فقط درحکم یک تزیین خارجی نیستند بلکه جزولاینفک کل این اثر تندیسوار به شمار می روند
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:55
فهرست مطالب:
مقدمه
1- سرفصل 1 – ذوالقرنین
2- تشکیلات
قوانین
3- آداب و رسوم
4- مراسم رسمی و جشن ها
5- هنر
- قالیبافی
- ریخته گری
- کنده کاری بر روی فلزات
- هنر نمایشی
6- ساختار اجتماعی
- اقتصاد
- خط و زبان
- دانش ها و علوم
- پوشاک
7- وسعت ایران هخامنشی
8- سخن آخر ( فرهنگ ملی )
9- منابع
مقدمه
« به خواست اهورا مزدا ، من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم . دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد . هم چنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد . آن چه را که درست است من آن را دوست دارم من دوست برده دروغ نیستم ، من بردة خشم نیستم ، حتی وقتی خشم مرا برمی انگیزاند ، آن را فرو می نشانم . من سخت بر هــوس
خود فرمانروا هستم »
« داریوش »
بی شک بخش عمده ای از فرهنگ و تمدن امروز ما ، به روزگاران و هزاره های دور باز می گردد . قرونی که بومیان فلات ایران و سپس مهاجرین به ویژه آریای ها ، با تلاش و کوششی در خور ستایش ، فرهنگ و تمدنی را آفریدند که در خدمت بشریت بوده و تمدنهای بسیاری را تا به امروز وام دار خود کرده است . روش زندگانی آنان در طی قرون موجب شکل گیری یک الگوی جهانی شد که امروزه آن را در قالب سازمان های وابسته به حقوق بشر مشاهده می کنیم .
در حقیقت فرهنگ و تمدن ایرانی و به ویژه ایران هخامنشی ، سهم به سزایی در این رابطه دارد . به درستی این مهم بدست نیامده ، مگر در سایة خردمندی و آزادی ، که مردم ایران شهر به آن باور داشته و برای پاسداری از آن و گسترشش ، حتی از ارزانی داشتن جان خود نیز دریغ نورزیدند .
در واقع می توان چنین برداشت کرد که فرهنگ و تمدن ایران باستان ، به گواهی مورخان داخلی و خارجی ، بر پایة اخلاق بنا شده بود . اخلاقی که از میراث سنتی
آریایی ها و باورها و آموزه های زرتشت مایه می گرفت .
در کتب مقدس یهودیان ، از پادشاهان هخامنشی به عنوان فرمانروایان اهورایی که خداوند آنها را برای فرمانروایی بر زمین آفریده است ، یاد شده آنان معتقد بودند که کوروش بزرگ همان مسیح وعده داده شده ، در تورات است . و در قرآن نیز فرمانروایی آرمانی خدایی در شکل ذوالقرنین نمود پیدا می کند .
قالوا یا ذالقرنین یا جوج و ماجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل و لک خرجا
علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا .
« ( آن گروه به او ) گفتند : ای ذوالقرنین ! یأجوج و مأجوج در این سرزمین
فساد می کنند ، آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که
میان ما و آنها سدی ایجاد کنی ؟ » « کهف /94 »
ذوالقرنین که بود : ( کهف / 94 )
( من اعلام القرآن ) ، در این که ذوالقرنین ( صاحب دو قرن ) که در قرآن مجید آمده از نظر تاریخی چه کسی بوده است و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق
می شود ؟ در میان مفسران گفتگو بسیار زیاد است . نظریات مختلفی در این زمینه ابراز شده که مهمترین آنها سه نظریه زیر است :
اول : بعضی معتقدند او کسی جز « اسکندر مقدونی » نیست ، لذا بعضی او را به نام اسکندر ذوالقرنین می خوانند و معتقدند که او بعد از مرگ پدرش بر کشورهای روم و مغرب و مصر تسلط یافت و شهر اسکندریه را بنا نهاد ، سپس شام و بیت المقدس را در زیر سیطرة خود گرفت و از آن جا به ارمنستان رفت ، عراق و ایران را فتح کرد ، سپس قصد « هند » و « چین » کرد و از آن جا به خراسان بازگشت و شهرهای فراوانی را
بنا نهاد و به عراق آمد و بعد از آن در شهر « زور » بیمار شد و از دنیا رفت و به گفته بعضی بیش از 36 سال عمر نکرد ، جسد او را به اسکندریه بردند و در آن جا دفن کردند ( بعضی گفته اند ، نخستین کسی که این نظریه را ابراز کرده شیخ ابوعلی سینا در کتاب الشفاء بوده است ) .
دوم : جمعی از مورخان معتقدند ذوالقرنین یکی از پادشاهان « یمن » بوده
( پادشاهان یمن به نام « تبع » خوانده می شدند که جمع آن « تبابعه » است و کلمه « ذو » عربی است و ذوالقرنین از لقب های عرب برای پادشاهان یمن بوده است . )
از جمله اصمعی در تاریخ عرب قبل از اسلام و ابن هشام در تاریخ معروف خود به نام سیره و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه را می توان نام برد که از این نظریه دفاع کرده اند .
حتی در اشعار « حمیری ها » ( که از اقوام یمن بودند ) و بعضی از شعرای جاهلیت اشعاری دیده می شود که در آنها افتخار به وجود ذوالقرنین کرده اند .
طبق این فرضیه ، سدی را که ذوالقرنین ساخته همان سد معروف « مأرب » است .
سومین نظریه که ضمناً جدیدترین آنها محسوب می شود همان است که دانشمند معروف اسلامی ابوالکلام آزاد که روزی وزیر فرهنگ هند بود در کتاب محققانه ای که در این زمینه نگاشته است آمده است .
طبق این نظریه ذوالقرنین همان « کوروش کبیر » پادشاه هخامنشی است .
نظریه اول و دوم تقریباً هیچ مدرک قابل ملاحظه تاریخی ندارد و از آن گذشته ، نه اسکندر مقدونی دارای صفاتی است که قرآن برای ذوالقرنین شمرده و نه هیچ یک از پادشاهان یمن ، به علاوه اسکندر مقدونی ، سد معروفی نساخته ، اما سد مأرب در یمن ، سدی است که با هیچ یک از صفاتی که قرآن برای سد ذوالقرنین ذکر کرده است تطبیق
نمی کند ، زیرا سد ذوالقرنین طبق گفته قرآن از آهن و مس ساخته شده بود و برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی بوده ، در حالی که سد مأرب از مصالح معمولی و به منظور جمع آوری آب و جلوگیری از طغیان سیلابها ساخته شده بود که شرح آن را قرآن در سوره سبا بیان کرده است .
به همین دلیل بحث را بیشتر روی نظریه سوم متمرکز می کنیم و در این جا لازم می دانیم به چند نکته دقیقاً توجه کنیم :
الف ) نخستین مطلبی که در این جا جلب توجه می کند این است که ذوالقرنین
( صاحب دو قرن ) چرا به این نام نامیده شده است ؟
بعضی معتقدند این نامگذاری به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم رسید که عرب از آن تعبیر به « قرنی الشمس » ( دو شاخ آفتاب ) می کند .
بعضی دیگر معتقدند که این نام به خاطر این بود که دو قرن زندگی یا حکومت کرد و در این که مقدار قرن چه اندازه است نظریات متفاوتی است .
بعضی می گویند در دو طرف سر او برآمدگی مخصوصی بود و به خاطره آن به ذوالقرنین معروف شد .
و بالاخره بعضی بر این عقیده اند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بود ، و عقاید دیگری که نقل همة آنها به طول می انجامد و چنان که خواهیم دید مبتکر نظریه سوم یعنی « ابوالکلام آزاد » از این لقب ، استفاده فراوانی برای اثبات نظریه خود کرده است .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:23
فهرست مطالب:
چکیده:
حقوق بشر شمال وجنوب برابر ویکسان نماید؟
مقدمه
تعریف جهانی شدن
تاریخچه جهانی شدن
آثار جهانی شدن
مبانی حقوق بشر
آثار مثبت جهانی شدن بر حقوق بشرٍٍ
آثار منفی جهانی شدن بر حقوق بشر
بنابراین به آثار منفی جهانی شدن بر حقوق بشر بدینن ترتیب می توان اشاره کرد
گفتگوی تمدن ها به عنوان یک راه حل عملی جهت کاهش آثار منفی جهانی شدن بر حقوق بشر
نتیجه گیری
منابع:
چکیده:
درروند جهانی شدن تغییرات غیر قابل اجتنابی درزمینه های سیاسی، اقتصادی واجتماعی ملل مختلف ایجاد می شود که مردم دول جنوب بیش از دول شمال متاثر می گردند . بسیاری ازاین تغییرات با مبانی واصول حقوق بشر پذیرفته شده درحقوق بین المللی موجود درتعارض قراردارد. دراین مقاله سعی شده است نقاط تعارضی که دراین روند بانفی حقوق بشر دردول جنوب حاصل خواهد شد ویا تقویت بعضی از جنبه های حقوق بشر دردول جنوب وشمال مورد بحث ، تجزیه وتحلیل قرارگرفته وبررسی گردد. سپس موضوع گفتگوی تمدن ها مورد بحث قرارگرفته که آیا می تواند به عنوان یک راه حل عملی موفق آثار منفی احتمالی حقوق بشر ناشی از جهانی شدن را کاهش دهد ویا آثار مثبت احتمالی جهانی شدن را بر
حقوق بشر شمال وجنوب برابر ویکسان نماید؟
واژگان کلیدی:
گفتگوی تمدن ها ، جهانی شدن ، حقوق بشر، شمال وجنوب.
مقدمه
دراین مقاله تلاش شده جهانی شدن وآثار مثبت ومنفی ناشی از آن بر حقوق بشر مطرح گردد وگفتگوی تمدن ها به عنوان عملی ترین راه حل جهت کاهش آثار منفی احتمالی درآینده براین مسئله مورد تجزیه قرارگیرد. بنابراین ابتدا مفاهیم وتعاریف جهانی شدن ، تاریخچه آن ، گروه های رسمی وغیر رسمی کمک کننده به این مسئله وآثار ناشی از آن مورد بحث قرارمی گیرد.پس از آن به مبانی ومنابع اصلی حقوق بشر واصول جهانی پذیرفته شده آن اشاره می گردد وسپس با طرح آثار مثبت ومنفی ناشی از جهانی شدن توسط طرفداران ومخالفان این مسئله مورد کنکاش قرارمی گیرد. درپایان طرح گفتگوی تمدن ها به عنوان یک راه کار موثر برای کاهش اثار منفی جهانی شدن بر حقوق بشر برای تمدن های شمال وجنوب به طور اعم وبرای تمدن های جنوب به طور اخص مطرح می گردد ودرنهایت به جمع بندی بحث پرداخته خواهد شد.
تعریف جهانی شدن
درمورد تعریف جهانی شدن باید گفت اینکه این مسئله یک پدیده است یا یک روند بین صاحب نظران یک تعریف واحد متفق علیه وجودندارد . بنابراین برای روشن شدن این مفهوم بهتراست به تعاریفی که مطرح شده به طور خلاصه اشاره شود مارتین آلبرو معتقد است (( جهانی شدن به فرایند هایی که براساس آن تمام مردم جهان دریک جامعه واحد فراگیر جهانی به هم می پیوندند اطلاق می شود)) (1) مانوکاستل می گوید(( جهانی گرایی جامعه ای شبکه ای است که درادامه حرکت سرمایه داری درپهنه اقتصاد، جامعه وفرهنگ شکل می گیرد)) (2) امانوئل ریشتر نیز (( جهانی شدن را شبکه ارتباطی متصل کننده انسان های پراکنده می داند)) (3) ودرنهایت آلوین تافلر می گوید(( جهانی شدن درعصر دانایی راهی برای انتقال کالا، خدمات وسرمایه میان ملل است )) (4) درهمین زمینه برداشت ها وتعاریف مختلف دیگری نیز مطرح شده از قبیل – درهم ادغام شدن بازارهای جهانی برای تسهیل جابه جایی سرمایه ، نیروی کار، کالاؤ اطلاعات وفرهنگ، - اوج سلطه گری وسلطه پذیری یا اوج پیروزی سرمایه داری – جهانی شدن رقابت بی قید وشرط بوده که فقیر رافقیر تر وغنی را غنی تر خواهد کرد . عصر تحول سرمایه داری برای تمام انسان هاست که درمرکز شمال وپیرامون جنوب قرارمی گیرد، درجهانی شدن نقش دولت ومرز ملی کمرنگ می شود وشرکت های چند ملیتی وسازمان های بین المللی .. جای آن را می گیرند(5)
اگر تلاش شود تایک جمع بندی از تعاریف فوق حاصل گردد باید گفت جهانی شدن درنتیجه گسترش ابزارهای ارتباطی- اطلاعاتی پدید آمده که روند جابه جایی سریع کالا، سرمایه، نیروی کار واطلاعات را فراهم کرده که کنترل دولت بر آن عملی نمی باشدومنجر به یک فرهنگ واحد جهانی خواهد شد . به عبارت دیگر، جهانی شدن شبیه یک دستگاه مخلوط کن است که چرخ چهار پرده ای آن یعنی کالا، سرمایه یا نیروی کار واطلاعات است ودر اثر حرکت سریع آن معجون فرهنگ واحد یا به بیان دیگر دهکده جهانی پدید می آید
تاریخچه جهانی شدن
ازلحاظ نظری فلاسفه ، ادیان ، ایدئولوژی ها وسیاستمداران از قرون اولیه بشری اندیشه دولت واحد جهانی را به اشکال مختلف مطرح نموده اند . به عبارت دیگر، مسئله جهان وطنی که می توان آن را یک نقطه کمال وشاید سرانجام جهانی شدن دانست از مسائلی بوده که درگذشته نیز مطرح گردیده است . مثلا فلاسفه ای مانند ژان ژاک روسو-مارکس ویا رواقیون و- آرمان گرایان با طرح جهان شهر از دید خود چنین ایده ای را مطرح نموده اند از مسائلی بوده که درگذشته نیز مطرح گردیده است .مثلا فلاسفه ای مانند ژان ژاک روسو، - آرمان گرایان – رواقیون – مارکس با طرح جهان شهر ازدید خود چنین ایده ای را مطرح نموده اند . ادیان الهی یهودیت ، مسیحیت واسلام هرکدام با دعوت جهانی جهت تبعیت از دین خود وجامعه آرمانی موعود درپایان حیات دنیا (آمدن موسی(ع) یامهدی(عج) وتشکیل حکومت الهی عادلانه ) نیز به نوعی این ایده را مطرح کرده اند . ایدئولوژی هایی مانند مارکسیسم – سوسیالیسم وحتی لیبرالیسم آرمان شهر هرکام یک حکومت واحد جهانی است که حداکثر رفاه وعدالت را برای بشر نوید می دهند. سیاستمدارانی مانند ویلی برانت ( دولت جهان شمول ) یا نهرو ویا ویلسون نیز به دولت جهانی اشاره نموده اند (6) ولی جهانی شدن را به طور رسمی اولین بار ماک لوهان درکتاب خود با عنوان جنگ وصلح دردهکده جهانی درسال 1970 مطرح کرد(7)
درزمینه جهانی شدن از لحاظ عملی سازمان ها ونهادهای بین المللی رسمی مانند جامعه ملل، سازمان ملل متحد، گات وپس ازآن سازمان تجارت جهانی ( WTO) گام برداشتند ونیز نهاد هاوگروه های غیر رسمی که به طور آرام ولی قدرتمندانه حرکت کرده اند، شامل 1- شورای روابط خارجی آمریکا که درسال 1920 تشکیل گردید و مرکب از سران مالی، سیاسی، اقتصادی آمریکا مانند راکفلر ، فورد.. روسای جمهور، بانک ها، شرکت های آمریکایی بوده که تمام سیستم های کلیدی امریکا دراختیار آن قرارداشته وبرنامه ریز اصلی کشور وتاثیر گذار بر تمام دول عربی وشرکت هنای چند ملیتی وسازمانهای بین المللی تا کنون بوده اند(8) 2- گروه بیلدربرگ 1 که درسال 1952 شکل گرفت ومتشکل از سران وافراد ذی نفوذ اروپایی بوده وبه گروه قبل متصل می گردد هدف این گروه اتحاد غرب علیه هجوم شوروی سابق بوده است ونیز به دنبال تحقق صلح جهانی درپناه اتحادیه اقتصاد بین المللی گام برداشته است . تمام سران احزاب چپ ، میانه وراست اروپا علی رغم داشتن ایدئو لوژی های متضاد ، نقطه مشترک آنها دستیابی به یک دولت واحد جهانی ( یا سوسیالیسم یا لیبرالیسم ) بوده است امروز 24 شخصیت برجسته اروپایی و15 شخصیت آمریکایی اعضاءفعال دراین گروه با ایده دستیابی به یک دولت جهانی واحد با نگرش های چپ وراست فعالیت می نمایند(9)3- کمیسیون سه جانبه2که درسال 1973 درژاپن شکل گرفت وبه دو گروه قبل متصل شد، اعضاآن سران وافراد برجسته مالی- اقتصادی آسیایی می باشند که با همان هدف جهانی شدن اقتصاد با همکاری اروپا ، آسیا وآمریکا حرکت می نماید. هدف اصلی این سه گروه با، پیاده نمودن ایده دولت جهانی براساس اقتصاد آزاد وجابه جا یی آزادانه سرمایه، کالا، خدمات واطلاعات ارتباط وهمکاری تنگاتنگ با یکدیگر می باشد(10) ازدیگر گروه های غیر رسمی (گروه های غیر رسمی درمسئله جهانی شدن را به این صورت می توان تعریف کرد که اولا ساختار علنی وآشکار جهت دستیابی به یک اقتصاد وفرهنگ جهانی نداشته اند بلکه به طور سری ومخفی چنین کاری را می کنند . ثانیا اگر ساختارتشکیلاتی آشکار داشته اند هدف اعلانی ورسمی برای دستیابی به یک جامعه جهانی با اقتصاد وفرهنگ واحد نداشته اند، گرچه درعمل وبه طور غیر اعلانی وبه طور مقطعی دراین مسیر کمک می کرده اند ) کمک کننده به جهانی شدن شرکت های چند ملیتی اروپایی ، آمریکایی وآسیایی مانند جنرال موتور، B P فورد I B M و توتال می باشند . مثلا جنرال موتور درسال 1975 ، 132 میلیارد دلار وشرکت فورد 100 میلیارد دلار درآمد داشته اند که هرکدام معادل درآمد سالیانه چند کشور مانند عربستان سعودی، ایران وترکیه بوده است که این سود نصیب کشور سهامداراصلی یعنی آمریکا گردیده است (11)
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:47
فهرست مطالب:
مقدمه
فرش ایران
فرش ایران در دوران پهلوی
تاریخ فرش پهلوی
قاجار
زندیه
افشار
صفویان
تیموریان
ایلخانیان
سلجوقیان
قرون اولیه هجری پس از نفوذ اسلام وحکومت خلفای عرب
ساسانیان
اشکانیان
فرشبافی در دوره هخامنشیان
دوره مفرغ
مقدمه:
فرش ایران بر آمده از هنر اصیل و قدمت آداب ها و رسوم های زیبای ایرانی می باشد. فرش هایی ایرانی با نقوش و تزئینات خیالی باغ گونه خود به جان و روح انسان ، توان زندگی را هدیه می کند.
با توجه به مطالعات انجام شده توسط محققین و کارشناسان هنری، اولین فرش یافت شده به نام پازیریک به ایران و بافنده ایرانی اختصاص دارد. پس این هنر در مملکت و سرزمین ما دارای اعتبار و اصالت خاصی می باشد.
فرش ایران در دوران های مختلف و زمان های گذشته دارای تاریخ و اتفاق هایی می باشد که اطلاع داشتن از آنها باعث می گردد تا به اصل هنر، قدمت هنر و به خدای عشق هنر برسیم.
در این مجموعه به بررسی هنری و اقتصادی فرش ایران در دوره پهلوی می پردازیم تا بیشتر بدانیم و قدردان این هنر و دستان توانمند راهی آن باشیم.
فرش ایران
قالی بافی هنری است که تقریباً از اوایل تمدن بشری در میان چادرنشینان به سبب نیازی که بدان داشتند، به وجود آمد. بی شک اولین زیراندازی که انسان نخستین در کف غارها و چادرها و مساکن خود برای مقابله با سرما و رطوبت و گرد و خاک به کار می برد، پوست شکار بوده است که به دلیل نداشتن روش دباغی صحیح، دوام کافی نداشت و خیلی زود از بین می رفت. لذا جستجو برای یافتن و بافتن زیرانداز و کفپوش مناسب ادامه یافت تا با آشنائی به بافندگی ( با آموختن از عنکبوت و یا پرندگان ) و با استفاده از نوعی نی، حصیربافی آغاز شد..
بی دوامی حصیر، نیاز به کفپوش دیگری را الزامی ساخت تا اینکه کم کم ریسیدن پشم و بافتن آن آغاز شد و زیراندارها از حصیر به گلیم و بعدها به قالی تبدیل شد.
آسیا به عنوان مهد تمدنهای بزرگ شناخته شده است، آسیائی ها دوهزار سال قبل از اروپائیان برنز را شناختند، همة پژوهشگران بر این نکته اعتراف دارند که قالی و قالی بافی هم از آسیا شروع شده است. انان بر این عقیده اند که ترکستان، ایران و قفقاز مهد اولیة این هنر بوده است.
از عباراتی که در انجیل و ادبیات کلاسیک آمده است به این نتیجه می رسیم که هنر شرقی قالی بافی مدتها قبل از میلاد مسیح شناخته شده بود و وجود داشته است.
هومر، حماسه سرای معروف قرن هفتم پیش از میلاد یونانع صحبت از " کاناپه ای که با یک قالی ارغوانی مفروش شده بود " می کند.
گزنفون، مورخع فیلسوف و سردار آتنی که در سال 401 پیش از میلاد به جنگ با ایران باسمان پرداخته، گزارش کرده " ایرانی ها عادت دارند که بر روی قالی های نرم استراحت کنند."
امروزه منطقة وسیعی شامل کشورهای آسیای صغیر، ترکیه، قفقاز، ایران، ترکستان، پاکستان، افغانستان، هند، تبت، چین، مصر، اسپانیا و حتی کشورهای شبه جزیره بالکان ( رومانی) را می یابیم که هنر و صنعت قالی بافی در آنها وجود دارد. طبق شواهد موجود، ایرانیان نخستین قومی بودند که به قالی بافی پرداختند و در این زمینه سرامد جهان شدند، معروفترین قالی های مشرق زمین به ویژه ایران، در طول تاریخ زبانزد خاص و عام بوده است. ممتازترین قالی هایی که زینت بخش موزه های دنیا هستند اکثراٌ در ایران و توسط هنرمندان ایرانی بافته شده اند.
با این حال، باستان شناسان و مورخان اروپائی تمایلی برای اعتراف به این موضوع ندارند زیرا که قالی بافی در غرب ویا در سرزمین های مستعمرة غربیان بوجود نیامده است و ذاتی کاملاٌ شرقی و بعضاٌ ایرانی دارد.
ما نیز در این جستار سعی داریم تا با ارائه آخرین نظریات و دستاوردهای علمی براساس مستندات و شواهد،تصویر روشنی از تاریخ فرشبافی ایران، بلکه جهان را ارائه نمائیم.
فرش ایران در دوران پهلوی
در این دوران طرحی برای حمایت از صنعت فرش و فروش بافان نوشته می شود. که قبل از بیان طرق حمایت صنعت فرش ذکر مطالب زیر ضروری است :
1. صنعت فرش با توجه به جمع کثیر کارگران شاغل در این صنعت و خانوادۀ آنها و همچنین ارزی که از این راه عاید مملکت می شود بسیار حیاتی است.
2. به طور کلی در کشورهایی که سرمایه گذاری کم است توجه به صنایع دستی و خانگی در برنامه هایاقتصادی و عمرانی و تولیدی از اهم مسائل است زیرا برنامه های عمرانی متأسفانه متوجه شهرها و بهبود وضع سکنۀ آن هستند و موجبات رکود کار و ایجاد بیکاری را دهات و شهرستان ها فراهم می کنند و صنایع دستی و خانگی را از بین می برد.
3. مادام که برنامه های عمرانی چنین اهدافی را تعقیب می کنند بایستی صنعت فرش مورد حمایت شدید دولت قرار گیرد.
4. در برنامه های آتی عمرانی بایستی بهبود وضع قراء و روستاها و عمران شهر و ده مورد کمال توجه قرار گیرد به قسمی که ایجاد کارهای فراوانی که در این مناطق می کند و به تدریج کارگران زاید درصنعت فرش را به کارگاههای صنعتی و تولیدی می کشاند.
5. توجه به امر توزیع عادلانۀ ثروت از طریق بهبود وضع مادی کارگران و به خصوص ساکنین دهات و روستاها بایستی مورد توجه قرار گیرد، زیرا مادام که سطح درآمد عمومی پایین است هر قدرهم تعداد مدارس فراوان باشد اولیای اطفال به جای اعزام آنها به مدارس به فروش و معامله و وادار کردن آنها به کار پرداخته و از این راه کسر درآمد خود را جبران می کنند.
لهذا تنها پس از اجرای نظرات فوق است که می توان مسأله حمایت اطفال و جلوگیری از کار آنان را در صنعت فرش به مورد اجرا گذاشت :
الف) حمایت ازصنعت فرش برای این که بتوان مشکلات فرش را برطبق برنامه و به طور اساسی حل نموده و به اضافه در پیشرفت کار و بهبود وضع آن نظارت صحیح به عمل آورد و در هر مورد راهنمایی و یا در صورت لزوم اتخاذ تصمیم سریع معمول گردد لازم است که به طور کلی امر صنعت فرش به عهدۀ یک کمیتۀ مرکزی درتهران مرکب از نمایندگان سندیکاهای کارفرمایی و کارگری فرش ، وزارت اقتصاد ، وزارت کار و خدمات اجتماعی ، سازمان برنامه ، سازمان های خیریه ، شرکت سهامی فرش ایران ، وزارت فرهنگ، ادارۀ کل هنرهای زیبا و همچنین شوراهای محلی در شهرستان ها و مراکز فرش باقی قرار گرفته و اقدامات زیر به عمل آید :
1. اقدامات داخلی
آنچه در این زمینۀ حمایت از صنعت فرش و افزایش تولید و بهبود آن در داخل مملکت بایستی به عمل آید عبارت است از :
تهیۀ استانداردها: برای تهیه استانداردهای مربوط به مواد اولیه، نقشه، رنگ و بافت کمیسیون هایی تحت نظر کمیتۀ اصلی و مرکب از نمایندگان ادارۀ کل هنرهای زیبا، شرکت سهامی فرش ایران، نمایندگان سندیکای کارفرمایان قالی بافی، نمایندگان سندیکاهای کارگران قالی بافی و تعدادی از متخصصین مربوطه درهر مورد تشکیل گردد.
تهیۀ مواد: برای اینکه مواد اولیه به نحو مرغوب و نیز یکسان تهیه و در اختیار بافندگان و یا کارگاههای بافندگی فرش قرار گیرد کمیتۀ مرکزی بایستی سعی نماید که شرکت هایی از کارفرمایان این صنعت چه برای تهیۀ مواد اولیه ( پشم – نخ ) و چه برای تهیۀ رنگ های طبیعی و همچنین برای تهیۀ نقشه های اصیل تشکیل گردد تا بدین وسیله با امکانات زیادتری که از این راه فراهم می شود مشکلاتی را که صنعت فرش از لحاظ تهیۀ پشم و شستشو و رنگ آن و همچنین تهیۀ دارهای قالی و نخ و سایر موادی که لازم دارد برطرف شود.
آموزش: برای تفهیم و آموزش و نظارت صحیح در اجرای استانداردهای مواد اولیه ، رنگ ، نقشه و بافت هنرستان ها و یا کلاس هایی در هر محل برای مقاطعه کاران و استادان قالی باف تشکیل گردد. درمدارس روستایی نیز تشکیل این کلاس ها ضروری است .
تخصیص (تخصص) اعتبار: اعتباراتی برای اعطای وام به صاحبان کارگاههای قالی بافی و نیز مقاطعه کاران و همچنین شرکت های تعاونی روستایی منظور و در صورت امکان مواد اولیه، نقشه و رنگ مورد لزوم آنها تأمین و تسهیلاتی در امر فروش، خصوصاً برای شرکت های تعاونی تولید روستایی فراهم شود. اعطای اعتبارات مشروط به رعایت مصوبات کمیتۀ اصلی در زمینۀ مقررات مربوط به تولید و شرایط کار می باشد.
کارگاههای نمونه: شرکت سهامی فرش ایران همان طور که منظور از تشکیل آن نیز این بوده است، به جای رقابت با کارفرمایان این صنعت با ایجاد کارگاههای نمونه در هر محل قسمت اعظم مساعی خود را صرف راهنمایی کارفرمایان و کارگران قالیباف وخصوصاً روستاییان قالی باف نماید. شک نیست که تشکیل این کارگاهها درامر پیشرفت و بهبود تولید و آموزش کارگران سهم بسزایی خواهد داشت .
سازمان های کارفرمایی قالی بافی: برای جلوگیری از رقابت های زیان بخش و همچنین تأمین وحدت مساعی و نیز تهیۀ امکانات بیشتر تشکیل سندیکا یا سازمان کارفرمایی قالی بافی کاملاً ضروری است و بدیهی است بدون تشکیل سندیکا یا سازمان مزبور هر نوع اقدامی که از طرف دستگاههای مختلف به عمل آید اثرات مورد نظر را از لحاظ حفظ و حمایت صنعت فرش نخواهد داشت .
منع صدور فرش های نامرغوب: به موازات اقدامات فوق بایستی تصمیمات شدیدی در مورد منع صدور فرش های نامرغوب که باعث تنزل بازار فرش ایران درخارج خواهد شد اتخاذ گردد و به طور کلی فرش های صادره از مملکت با اجازۀ مقامی که کمیتۀ مرکزی در تهران و یا شوراهای محلی در شهرستان ها تعیین می نمایند باشد .
تشویق قالی بافان: با معرفی هنرمندان قالیباف چه درداخل مملکت وچه در خارج با اعطای جوایز و هدایا و همچنین انتشار شرح حال و مشخصات آثارهنری آنان نه تنها موجبات دلگرمی و تشویق آنها فراهم شود بلکه بدین وسیله غیرمستقیم به ارتقای سطح مرغوبیت قالی نیزکمک شایانی بشود.
تشویق صادرات: درمورد صادرات فرش نیز بایستی از طرف دستگاههای مربوطۀ دولت کمک های تشویقی لازم به عمل آید و جوایزی نیز در نظر گرفته شود و حتی در مورد صدور فرش به کشورهایی که حفظ بازار فرش در آنها مورد لزوم است. در صورت ضرورت مبلغی نیزدولت کمک نماید.
2. اقدامات خارجی
ثبت نقشه: از طرف مقامات مربوطۀ دولتی بایستی نسبت به ثبت رساندن نقشه های اصیل ایرانی در مراجع بین المللی اقدام شود.
دفاتر نمایندگی: درشهرهای بزرگ اروپا و امریکا بایستی به تأسیس دفاتر نمایندگی اقدام و کارشناسانی نیز در اختیار دفاتر مزبور گذارده شوند. دفاتر مزبور بایستی ضمن راهنمایی فروشندگان فرش تبلیغات وسیع و مؤثری را در زمینۀ معرفی فرش های ایران و بحث دربارۀ نقشه ها و رنگ ها و همچنین ایجاد اعتماد بین خریداران به عمل آورند.
قراردادهای بازرگانی: در حال حاضر با تصمیمات بازار مشترک اروپایی سال به سال بر میزان تعرفۀ گمرکی فرش در کشورهای عضو بازار مزبور افزوده می شود. در این باره بایستی از طرف مقامات مربوطۀ دولتی اقدام عاجلی دربارۀ تقلیل تعرفۀ گمرکی و ایجاد تسهیلات لازم در مورد صادرات فرش به کشورهای دیگر به عمل آید.
ایجاد نمایشگاه: در هریک از کشورهای اروپایی و یا امریکا بایستی نمایشگاههای دائمی فرش و یا سیار تحت نظر دفاتر نمایندگی تشکیل گردد .
حمایت از کارگران فرش
با اقداماتی که در زمینۀ حمایت از صنعت فرش به عمل می آید بدون تردید عواید حاصله از فرش که در حال حاضر در حدود 1 قیمت آن (پس از کسر قیمت مواد و هزینه ها ودستمزد) خواهد بود افزایش3 می یابد و امکان اجرای مقررات قانون کار و حفظ بهداشت کارگران قالی باف در کارگاههای شهری فراهم خواهد شد. به همین لحاظ به موازات حمایت های فوق اقدامات زیر نیز در زمینۀ حمایت از کارگران فرش باف به عمـــل آید :
الف) تأسیس سندیکاهای کارگران کارگاههای فرش بافی
ب ) انعقاد قراردادهای دسته جمعی بین سندیکاهای کارگران فرش بافی و سندیکاهای کارفرمایی و یا کارفرمایان در مورد دستمزد و شرایط کار .
ج ) تأسیس شرکت های تعاونی برای کارگران قالی باف .
در صنعت قالی بافی از لحاظ تشکیل شرکت های تعاونی باید ابتدا کارگاههای مربوط به این صنعت را تقسیم بندی نمود :
1. کارگاههای شهری که توسط سرمایه داران اداره می شود و در حدود عدۀ زیادی کارگران مشغول کارند.
2. کارگاههای انفرادی و یا خانوادگی داخل شهرها .
3. کارگاههای دهات که به صورت صنایع روستایی و فعالیت تکمیلی روستایی برای اضافه درآمد به بافــت قالی اشتغال دارند .
4. کارگاههای مربوط به شرکت دولتی فرش .
علی الاصول در میان هر چهار دسته مسائل مختلفی را می توان مورد بررسی قرار داد :
1- تغذیۀ صحیح کارگاههای شهری از نقطه نظر نیروی کار کارگر و جلوگیری از بیماری ها و زود میری .
2- تهیۀ مواد اولیه ( پشم ، رنگ و امثالهم ) .
3- تشویق و تقویت کارگاههای دهات که برای تکمیل درآمد قلیل روستایی فعالیت می کنند.
با درنظر گرفتن مراتب فوق برای هر موضوع می توان یک شرکت تعاونی در نظرگرفت. مثلاً با توجــه به گزارشات راجع به طرز تغذیۀ کودکان وکارگران کارگاههای بزرگ باید شرکت تعاونی مصرف کارگاههای بزرگ شهری را تشویق نمود و اولیای کارگاهها را متوجه ساخت بهداشت و سلامت کارگران و ازدیاد معدل عمر کارگر باعث بهره وری بیشتر کار خواهد بود و به عکس کارگر ناسالم و بیمار که تازه پس از پختــــگی و آشنا شدن به فنون صنعت پس از یکی دو سال به علل امراض مختلف از کار افتاده شده و یا دستخوش مرگ خواهد شد و ضمناً همین کارگاههای بزرگ در صورتی که در منطقۀ جغرافیایی خاص متمرکز باشند بــرای این که از هزینۀ تولید بکاهند می توانند یک شرکت تعاونی خرید مواد اولیه و وسایل حرفه ای به وجود آورند و در صورتیکه شرکت های تأمین و تهیه مواد اولیه به وجود آید کارگاههای انفرادی شهری که در اغلب خانه های مردم هست، می تواند با استفاده از عضویت این شرکت ها از مواد اولیۀ خوب وارزان استفاده کند .
اما دربارۀ کارگاههایی که در روستاها وجود دارد دانستن مسائل زیر ضروری است :
روستایی به علت محیط جغرافیایی یا بارور نبودن زمین و نیز سایرعوامل اجتماعی در کشورهایی نظیر کشور ما بسیار کم درآمد است و گذشته از درآمد کم در فصول مختلف دچار بیکاری است.