فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:13
فهرست مطالب:
انواع سلاح های شیمیایی و میکروبی
و
مروری بر جنگ ایران و عراق
انواع سلاح های شیمیایی
وی ایکسVX
سارین
گاز خردل
سیاه زخمANRHRAX
بوتولینوم توکسین
افلاتوکسین
انواع گازهای سمی
مونوکسید کربن (CO)
دیاکسیدکربن (CO2)
کلر
کلرور کربونیل (COCl2)
اسید سولفیدریک (H2)
دیاکسید گوگرد (SO2)
اکسیدنیترو (NO2)
سیانوژن (C2N2)
آثار واقسام سلاح های شیمیایی
انواع سلاح های شیمیایی و میکروبی
و
مروری بر جنگ ایران و عراق
در جنگ تحمیلی 8 ساله علیه ایران رژیم عراق با بهره گیری از چالش های میان تهران واشنگتن، با تحریک کاخ سفید و با هدف رسیدن به امیال خود، مرزهای غربی کشورمان را مورد تاخت و تاز قرار داد. این جنگ به لحاظ بسیاری پارامترها، با سایر نزاع های چند سال اخیر متفاوت بوده است. استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی در این جنگ از سوی رژیم عراق یکی از این پارامترها است که هیچگاه در این وسعت، در هیچ نزاع منطقه ای به کار نرفت. وسعت این اقدام غیرانسانی و مغایر با قوانین بین المللی به حدی بود که حتی شهروندان عراقی نیز از آن در امان نماندند. اسفند ماه سال 1366 یادآور خاطره تلخ بمباران شیمیایی شهر حلبچهدر منطقه کردستان عراق است که طی آن صدها نفر از اهالی منطقه جان خود را از دست دادند.
آنچه در پی مطالعه خواهید فرمود، مروری است بر تاریخ استفاده رژیم عراق از این سلاح ها در طول جنگ تحمیلی .
* * *
اولین باری که ارتش عراق از سلاح شیمیایی در جنگ استفاده کرد مربوط به 27 مهرماه 1359 در منطقه جنوب (استان خوزستان) است. در این سال عراق چهار بار از سلاح شیمیایی از نوع تاول زا (گاز خردل) استفاده کرده که 1 مصدوم و 20 شهید به دنبال داشت.
حملات شیمیایی ارتش بعث در سال های 1360 و 61 که مقارن بود با عملیات های پیاپی رزمندگان اسلام، گسترش یافت. در سال 1360 عراق 6 بار از این سلاح مرگبار و غیر انسانی استفاده کرد که باز در همان منطقه (جبهه های جنوب) و از همان نوع تاول زا بود این بار 101 نفر به شهادت رسیدند.
در سال1361، در عملیات والفجر مقدماتی 12 بار مناطق غرب و جنوب مورد اصابت بمب های شیمیایی قرار گرفت. جبهه میانی، غرب و شمال غرب و بخشی از استان های ایلام، آذربایجان غربی، اردبیل، باختران، کردستان و سلیمانیه و در عملیات های والفجر 2 و 4 در سال1362، 64 بار مورد اصابت بمب های شیمیایی از نوع تاول زا(خردل) و اعصاب (تابون) قرار گرفتند.
بر اثر این حملات وحشیانه و غیر انسانی صدها نفر شهید و هزاران نفر مصدوم شدند.
در این سال (62) سلاح های شیمیایی تعداد زیادی از اهالی غیر نظامی مناطق مزبور را مصدوم و نابینا کرد. از تاریخ اول فروردین تا 27 اسفند 1363، 2225 نفر مصدوم و 40 شهید در عملیات های خیبر و بدر حاصل اصابت 58 بار بمب های تاول زا، اعصاب، خفه کننده و آلوده کننده خون است سال 1364، در عملیات های والفجر 8 و ابتدای والفجر 9 در مناطق جنوب 76 بار سلاح شیمیایی به کار رفت که حاصل آن 77 شهید و حدود 11 هزار و 644 نفر مصدوم بود.
عراق در پاسخ به حملات رزمندگان اسلام و به خاطر شکست سنگین در عملیات های پیروزمندانه کربلای دو،چهار ، پنج وشش 102 بار از سلاح های شیمیایی استفاده کرد که 4720 نفر مصدوم و 107 نفر به شهادت رسیدند.
در سال 1365عراق در مناطق شلمچه، سردشت، خوزستان، بصره، کردستان، دیاله و ایلام 43 بار از سلاح شیمیایی استفاده کرد که 9440 مصدوم 442 شهید حاصل این حملات وحشیانه بود.
در سال پایانی ،34 حمله شیمیایی در مناطق غرب، شمال غرب و جنوب ثبت شده است که آخرین بار آن بعد از قرار داد 598 در تاریخ سوم شهریور در عملیات باز پس گیری «فاو» بود. بر اساس آمارهای رسمی نهادهای مسؤول در این رابطه تعداد کل شهدای حملات شیمیایی در طول جنگ حدود 2600 شهید و تعداد کل مصدومان نظامی و غیر نظامی حملات شیمیایی 107 هزار نفر و تعداد جانبازان شیمیایی (که در حال حاضر تحت پوش بنیاد جانبازان هستند) حدود 45 هزار نفر است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
مقدمه:
جنگ ها و انقلاب ها برجسته ترین پدیده های اجتماعی هستند که سرنوشت اجتماعی جوامع انسانی را دستخوش تغییر می کنند. جنگ ایران و عراق، حادثه تاریخی بزرگ و سرنوشت سازی بود که در بستر مجموعه ای از عوامل و زمینه های متفاوت شکل گرفت و از تاریخ 31 شهریور سال 1359 با تجاوز عراق آغاز شد ودر تاریخ 29 مرداد سال 1367، پس از پذیرش قطع نامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید.
تحلیل علل و زمینه های وقوع جنگ عبارتند از :
1. اختلافات تاریخی و رقابت دو کشور ایران و عراق 2. معضلات ژئوپلتیکی عراق که تاکنون منشأ آغاز دو جنگ شده است. 3. ماهیت رژیم عراق و تضاد آن نظام جمهوری اسلامی ایران 4. وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تغییر مناسبات منطقه ای با نگرانی از صدور انقلاب 5. تغییر توازن قوا و پیدایش خلأ قدرت در منطقه 6. تنش در مناسبات ایران و آمریکا بر اثر سیاست های مداخله جویانه آمریکا در ایران و واکنش ایران در تصرف سفارت امریکا 7. فروپاشی قدرت سیاسی - نظامی و اقتصادی گذشته در ایران و عدم انسجام درونی برای تصمیم گیری و مقابله با بحران ها و تهدیدات خارجی.
شکست کودتای نظامی نوژه، نشان داد که با وجود باقیمانده عناصر وابسته به رژیم شاه در ساختار جامعه و حمایت آمریکا و غرب و عراق از آنها، امکان براندازی نظام جمهوری اسلامی با تکیه بر نیروهای مخالف انقلاب وجود ندارد. بر همین اساس، کردزمن معتقد است که شکست کودتای نوژه یکی از دلایل تصمیم گیری عراق مبنی بر آغاز تهاجم آشکار به ایران است.
عراق در فاصله زمانی کودتای نوژه، تا شروع جنگ، بیش از 2 ماه، مواضع و اقدامات مهمی را به منظور آمادگی برای جنگ در زمینه های نظامی و دیپلماتیک انجام داد.
تفاوت در تلاش های جدید عراق علیه ایران، با گذشته در این موضو عاست که بنابر نظر برخی از تحلیلگران، اگر در گذشته منشأ اقدامات عراق نگرانی از صدور انقلاب ایران به عراق بود، در دوره جدید، به ویژه در نیمه سال 1359 وضعیت سیاسی اجتماعی ایران در بدترین حالت قرار داشت؛ زیرا با وجود آنکه بنی صدر، رئیس جمهور قانونی کشور بود و این موضوع به معنای قانونمندی و استقرار نهادهای توام جمهوری اسلامی در چارچوب اصول قانون اساسی بود. ولی دامنه مناقصات در رأس ساختار سیاسی شکور تشدید شد و همین اختلاف نظرها، امکان تصمیم گیری در سطر استراتژیک را برای حل و فصل مسائل اساسی کشور با چالش روبه رو ساخته بود . با کشف کودتای نوژه و عناصر آن در بخش های مختلف نیروی هوایی، نیروی زمینی و هوانیرو، روشن شد که برای تحولی در ارتش و ایجاد قدرت دفاعی و بازدارنده به تلاش و سرمایه گذاری و زمان نیاز است. بسیج نیز با وجود حمایت های امام به دلیل اختلافات و سایر مشکلات هویت نظامی پیدا نکرد. همچنین، رکود حاصل از اعتصاب قبل از انقلاب و تدوام آن به شکل دیگری پس از انقلاب بنیه اقتصاد کشور را کاملاً تضعیف کرد. از نظر شرایط بین المللی نیز، اوضاع به سوی یران نبود. هرچند افکار عمومی در جهان اسلام سود ایران بود، ولی انقلاب با مشخصه دینی و مردمی و سپس مقابله با قدرت و اقتدار آمریکا و تصرف سفارت این کشور، موقعیت بین المللی ایران را در سطح بازیگران وساختار بین المللی ضعیف کرده بود. در این اوضاع، مخالفان ایرانی در داخل و خارج کشور، تحت حمایت و پشتیبانی آمریکا، غرب، کشورهای منطقه و عراق برای تضعیف و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران به عراق فعالیت هایش را علیه ایران کسترش داد. یا صرفاً بر پایه فرصت حاصل از تضعیف موقعیت سیاسی، نظامی و بین المللی ایران و هموبا آمریکا علیه ایران عمل کرد؟ پاسخ به اسن سوال می تواند میزان صحت و استحکام این نظریه را روشن سازد که آیای رفتار ایران موجب تحریک عراق و تجاوز به ایزان شد یا اینکه عراق با اهداف خاص و استفاده از فرصت، به ایران تجاوز کرد و همچننین، با توجه به انگیزه عراق و وضعیت حاکم بر 2 کشور و اوضاع، منطقه آیا امکان جلوگیری از وقوع جنگ وجود داشت.
تلاش عراق به جهت آمادگی برای جنگ در چند زمینه آشکار بود. دولت عراق، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، با تشکیل کمینه ای، مطالعات لازم را انجام داد. و ضمن جمع آوری اطلاعات و برگزاری مانور و مرور آن آمادگی خود را ارزیابی کرد. بازدید فرماندهان و مسئولان عراقی از یگانهای نظامی افزایش یافت. حتی صدام نیز به گفته یکی از فرماندهان، از محل تیپ عراقی مستقر در پاسگاه قتیبه از منطقه بازدید کرد. در همان زمان یکی از همراهانش در پاسخ به سوال وی درباره نام منطقه، گفت: قصر شیرین است. صدام گفت: در آینده ای نزدیک آنجا را با خاک یکسان خواهم کرد. پس از این بازدید، لشکر 6 عراق به طرف قصر شیرین حمله کرد. به نوشته نیویورک تایمز به نقل از منابع دیپلماتیک عرب 50 هزار سرباز عراقی در طول مرز ایران گرد آمدند، که عمده این جمع تجمع نیرو در نواحی خوزستان بود.
درباره توانایی عمده عراق، کردزمن به چند موضوع اشاره می کند که نشان می دهد عراق در این زمینه ها بر ایران برتری داشا:
1. ثبات سیاسی، نظامی بیشتر در خلال دوره پیش از جنگ
2. روابط دوستانه با کشورهای همسایه که از اواسط دهه 1970 آغاز شد.
3. دسترسی ماوم به منابع متعدد جنگ اقرارهای مدرن و پیشرفته ترین سیستم های ساخت فرانسه یا شوروی
4. ذخایر مالی و اعتباربالا برای آغاز جنگ
5. تحولی نسبتاً بالنده همراه با رشد تدریجی استانداردهای زندگی و بهبود اقتصاد
بر پایه همین ملاحظات، تمامی ناظران و کارشناسان از رتری عراق بر ایرن سخن می گفتند و پیش بینی می کردند که اگر اصطکاک فرایند میان ایران و عراق به جنگ بینجامد عراقی ها نسبت به ایران از آمادگی بسیار بهتری بهرهمند خواهد بود. عراقی ها با چنین اعتمادی به برتری خود بر ایران بر دامنه تجاوزات مرزی خود افزود چنان که تنها در 3 ماهه دوم سال 1359، این تجاوزات به 410 مورد بالغ شده بود.
لطیف جاسم، وزیر فرهنگ و اطلاعات عراق، بر پایه همین اساس برتری و اراده جنگ، در میان روزنامه نگاران لبنانی در پاسخ به اختلافات دیرینه کشور ایران و عراق گفت: این اختلافات شدید تر هم خواهد شد، تلاش های فعلی تا زمانی که در ایران دولتی روی کارآید، ادامه خواهد یاقت.
صدام نیز، بر پایه این تمایلات به تغییر دولت ایراتن، در جمع خبرنگارن رسماً حمایت خود را از گروه های ضد انقلاب و تجزیه طلب اعلام کرد. به نوشته کیانوری، پیرو همین سیست، صدام، برای ایجاد دولتی در جنوب ایران، رئیس سازمان امنیت خود را به پاریس فرستاد و از بتیار دعوت کرد که به بغداد بیاید و او با شاپور بختیار به بغدادآمد. بختیار و صدام طی ملاقاتی طولانی،قرار گذاشتند که پس از اشغال اهواز و آبادان و منافع نفت خیز که به خیال صدام کار آسانی بود، در این منطقه دولتی مستقل تشکیل دهدن. صدام نیز قول داده بود که رژیم های غربی پس از یکی دو ماه این دولت را به رسمیت خواهند شناخت. مواضعی که عراق، به نمایندگی از کشورهای عبی، طی ماههای قبل درباره جزایر3 گانه اتخاذ کرده بود در دوره جدید با تهدید نظامی عراق برای تصرف آنها تکیه بر زور همراه شد. صدام در مصاحبه ای با یک روزنامه کویتی گفت: اکنون ما نیروی نظامی مناسبی را برای ایران باز پس گیری 3 جزیره اشغای فراهم کرده ایم. ما پس از 1975، نه سکوت کرده ایم و نه دچار سستی شده ایم؛ بلکه از آن زمان تاکنون ظی 7 سال توان و قدرت نظامی و اقتصادی خود را افزایش داده ایم.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:14
چکیده:
جنگ افزارهای هسته ای
در اختیار داشتن جنگ افزارهای هسته ای بالاترین نشانه قدرت در جهان امروز محسوب می شود. داشتن جنگ افزارهای هسته ای برای عاملان دولتی یا غیردولتی این امکان را فراهم می آورد تا در جدول "صاحبان قدرت" جایی داشته باشند. این نگرش با وقوع حوادثی چون جنگ خلیج فارس و عملیات ناتو در کوزوو تقویت گردید. مشهور است که ژنرال ساندارجی، رییس اسبق ستاد نیروی زمینی هند، گفته است:
"اساسی ترین درسی که از جنگ خلیج فارس می توان گرفت این است که اگر دولتی بخواهد با آمریکا بجنگد، باید از این کار خودداری کند مگر اینکه به جنگ افزارهای هسته ای دست یابد."
با وجود کابوس وحشتناک انتشار مواد هسته ای از زرادخانه های عظیم شوروی سابق، جنگ افزار هسته ای هنوز در انحصار دولت هاست. عاملان غیردولتی می توانند این سلاح ها را خریداری یا سرقت کنند، اما مهارت و توان سازمانی لازم را برای ساخت جنگ افزارهای هسته ای ندارند. ساخت جنگ افزارهای هسته ای، حتی برای کشورهای نیمه صنعتی، کار بسیار مشکلی است و ایجاد توان اولیه ساخت جنگ افزارهای اتمی هیچگاه به معنای دستیابی به جنگ افزارهای هسته ای موثر نیست، چرا که این کار مستلزم طی مراحل مختلفی نظیر کوچک سازی، سخت گردانی، هدف یابی موثر، فرماندهی و کنترل و نیز وسایل پرتاب است. شایان ذکر است که جنگ افزارهای هسته ای را بدون "کوچک سازی" نیز می توان به کار گرفت ولی پرتاب آنها بسیار پیچیده تر و مشکل تر خواهد شد.
بنا به دلایل فوق، در دهه بعد یا حتی پس از آن نیز تعداد کشورهایی که جنگ افزارهای پیشرفته و قابل استفاده هسته ای را در اختیار خواهند داشت، بسیار کم خواهد بود و احتمالا تنها آمریکا، روسیه، فرانسه، انگلستان، چین و اسراییل از این فناوری برخوردار خواهند ماند. در میان این کشورها، روسیه، فرانسه، چین و انگلستان بدون تردید توانایی انجام حمله ای را (برای مثال ، با موشک بالستیک) علیه آمریکا دارند. گروه دوم کشورهایی که می توانند خود جنگ افزارهای هسته ای را تولید کرده، در نهایت به این سلاح ها مجهز شوند، هند و پاکستان هستند. برخی کشورهای دیگر نظیر ایران، عراق و کره شمالی نیز با دستیابی به این سلاح ها و یا به مواد شکافت پذیر آنها از منابع خارجی می توانند به این گروه ملحق شوند. همه این کشورها سعی می کنند که جنگ افزارهای کامل و یا اجزای آماده نصب را از کشورهای شوروی سابق خریداری نمایند. ممکن است این کشورها بیشتر از آنچه ما فکر می کنیم به انجام این کار نزدیک شده باشند.
کاربرد تکنیکی
جنگ افزارهای هسته ای در سطح تاکتیکی به صورت مستقیم علیه نیروهای مانور کننده یا پشتیبانی در میدان نبرد به کار می رود. به کارگیری آنها نیز با روش های مختلف، از موشک کوتاه برد بالستیک یا شلیک از یک هواپیمای تاکتیکی گرفته تا مین گذاری و دیگر روش های پنهانی امکان پذیر است. دی این میان، نامتقارن بودن یک رویکرد، اصولا از تاثیر بازدارندگی صاحبان این نوع سلاح ها بر واکنش های احتمالی آمریکا به بحران ها نشات می گیرد.
استفاده از یک سلاح هسته ای علیه نیروها در صحنه نبرد در واقع کم اثرترین راه استفاده از این نوع سلاح ها بوده، در بسیاری مواقع این کار صرفا یک واکنش نامتقارن به حساب می آید.
کشورها و نیروهای رقیب به چند دلیل از به کارگیری تاکتیکی جنگ افزارهای هسته ای خودداری می کنند:
1- این که اگر حمله مورد نظر یک غافلگیری استراتژیک کامل نباشد، نیروهای تاکتیکی مانور کننده به سرعت از هم پاشیده، دستیابی به هدف نظامی مورد نظر و متناسب با هزینه سیاسی استفاده از سلاح هسته ای بسیار مشکل می شود.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:51
فهرست مطالب:
۱ـ مقدمه ۳
۲ـ سالهای اغازین جنگ ۵
۳ـ جنگ یا صلح مساله پس از فتح خرمشهر ۷
۴ـ پیشروی درخاک عراق ۱۱
۵-ـ موضع امام در قبال ادامه جنگ ۱۲
. ۶ـ جنگ تبلیغاتی ۱۶
». ۷ـ ردپای امریکا و مسیر ادامه جنگ ۱۸
۱ـ۷) حمایتهای امریکا از عراق ۱۹
۲ـ۷) جنگ نفتکشها اولین حضور نظامی امریکا ۲۰
۱ـ۲ـ۷) تاثیر جنگ نفتکشها بر ایران ۲۰
۸ـ امام خمینی و اندیشه اتحاد اسلامی ۲۱
۹ـ شرایط و وقایع سالهای ۶۲ تا ۶۵ ۲۳
۱۰ـ وضعیت داخلی ایران پس از فتح خرمشهر ۲۶
۱۱ـ امام با فرمایشی شدن جنگ مقابله میکنند. ۲۹
۱۲ـ اختلافات ارتش و سپاه ۳۱
۱ـ۱۳) امام و عرصه بینالمللی ۳۳
۲ـ۱۳) امام در عرصه داخلی ۳۴
۱۴ـ استراتژی جدید تحمیل صلح ۳۸
۲ـ۱۴) ماجرای مک فارلین ۳۹
۲ـ۱۴) مواضع امام در قبال مساله مک فارلین: ۴۱
۲-۲-۱۴ جلوگیری از بروز اختلافات داخلی ۴۲
۱۶٫ ایران در میان فشارهای همه جانبه ۴۵
۱-۱۶ – فشارهای اقتصادی و تبلیغاتی شامل : ۴۵
۲-۱۶ – جنایات و اقدامات نظامی علیه ایران در قالبهای : ۴۶
۱۸ – امام در چالشهای پذیرش قطعنامه ۴۹
منبع
مقدمه:
همانطور که بارها تکرار شده است و میدانیم جنگ تحمیلی علیه ایران به ابتکار آمریکا و توسط عراق آغاز شد. از یک نگاه آمریکا حق داشت همه تلاشخود را برای تغیر دوباره حکومت ایران به کار گیرد. آرنولد توینبی میگوید: بدیهی است که ذهن آدمی از خلاء روحی و معنوی کراهت دارد و اگر بر مردمی یا جامعهای این بدبختی فرود آید که سرچشمه زلال الهامات و امیدهایی که زمانی بدانها دلبسته بوده است از دست بدهد دیر یا زود در صدد تصرف نخستین مائدهای که فراراهش قرار گیرد برخواهد آمد و حتی اگر این مائده خشن و فریبنده باشد تصاحب آن را به محرومیت ترجیح خواهد داد.
آمریکا نیز حکایت چنین جامعهای را دارد که ذکرش در این جملات میرود. اگر آغاز سرمایهگذاری آمریکا در ایران را 28 مرداد 1332 در نظر بگیریم حکومت آمریکا در طی 25 سال با تمام توان و امکانات ایران را و فقط ایران را به عنوان استراتژیکترین نقطه منطقه ـ از نظر نقاط ساحلی در جنوب و شمال و مرکزیت در میان کشورهای منطقه و مرزهای طولانی با شوروی و ... تحت پوشش مادی و معنوی قرار داده بود. تمام امیدهای طولانی مدت خود را به رژیم حاکم بر ایران بسته بود و یکی از پایه های اصلی آینده جهانی شدن و نقش آمریکا در تحولات بینالملل را نیز ایران قرار داده بود.
حال انقلابی ضد آمریکایی نه تنها همه امکانات مادی را که برای منظورهای فوق فراهم شده بود تصاحب کرد بلکه شعار جدی نفی آمریکا در صحنه بینالملل را هم سرلوحه سیاست خود قرار داد.
از این منظر که به تحولات سالهای آخر دهه 1970 مینگریم آمریکا باید به هر طریق ممکن ـ حتی جنگ ـ تا قبل از استقرار کامل انقلاب اسلامی به این کابوس وحشتناک پایان میداد. از طرفی هم آمریکا میدانست که انقلاب اسلامی از جهات متعدد با سایر نمونههای مشاهده و مطالعه شده انقلابهای جهان متفاوت است. بنابراین غیرقابل پیشبینی بودن انقلاب را خطری بزرگتر ارزیابی میکرد با توجه به اینکه ایران هم هر روز بر آرمانها و اهداف بینالمللی خود تأکید مینمود.
ریچارد نیکسون سیاستمدار کهنهکار آمریکا در مورد انقلاب ایران میگوید:« افسانهای که درباره انقلاب ایران گفته میشود این است که این انقلاب از فساد شاه و سرکوب پلیس و فقر تودهها ناشی میشد این دیدگاه خطاست. در حکومت شاه وضع ایران از تمام کشورهای منطقه سوای اسرائیل بهتر بود. جوانان از این انقلاب حمایت کردند نه برای اینکه خواهان آزادی ، شغل ، مسکن و لباس بهتر بودند چون چیزی را میخواستند تا به آن بیش از مادیگرایی معتقد باشند. پس از انقلاب مردم ایران همان چیزی را بدست آوردند که انقلاب قول داده بود. اینکه آنها تصور میکردند به چه چیزی دست خواهند یافت کاملا روشن نیست اما جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشهها را ارایه داد و آنها آن را با عشق و ایمان پذیرفتند». همین نامعلوم بودن خواسته انقلاب ایران برای جهان غرب و اتکای ارکان انقلاب برایمان و قواعد غیرمادی ترس از آنرا بیشتر میکرد.
2ـ سالهای آغازین جنگ
اگر به خاطر بیاوریم با سپری شدن مدت کوتاهی از جنگ پیش بینیها از پایان خوش هجوم ناگهانی عراق و شکست چند روزه ایران به تلخی یأس برای هم پیمانان صدام بویژه آمریکا مبدل شد. رهبریهای حضرت امام خمینی (ره) باعث شد که جنگ عامل پیوند و انسجام روزافزون گردد و حلقه اتحاد مردم حول رهبری ایشان روز به روز تنگتر شود تا افرادی که با این جریان همسو نبودند در خارج این دایره قرار گیرند. بنیصدر به عنوان یکی از مهمترین عوامل شکستهای شش ماهه ایران در فروردین ماه 59 عزل شد و معادلات سیاسی و نظامی ایران شکل تازهای به خود گرفت.
عزل بنیصدر ، افشای توطئهها ، وقایع تکان دهنده پیاپی مثل ترورها و بمبگذاریها همه و همه حقانیت خط امام و مظلومیت آنرا اثبات میکرد . امام نیز بعد از هرکدام از وقایع دلخراش در پیامی به مردم آنها را امیدوارتر میکردند و لزوم خشکاندن ریشه تهاجمات را واجبتر. در یک نگاه آماری به صحیفه امام (ره) حجم بیانات و پیامهای امام به مردم ایران تا قبل از سال 63 و بخصوص در اولین سالهای جنگ چندین برابر سالهای بعد است که نشان از سیاست کنترلی حضرت امام در شرایط بحرانی آنروزها دارد.
سایر مسؤولان هم هر روز به مردم گوشزد میکردند علت اینکه تاکنون نتوانستیم در امر جنگ گشایشی حاصل کنیم کارشکنیها و خیانتهای بنیصدر بوده و امروز فصل جدیدی در این نبرد آغاز شده است. فضای فکری که آن روزها بر ذهن عموم مردم ایران حاکم شده بود علت مضاعفی شد بر مقبولیت خط امام تا مردم را به انسجامی فوقالعاده برساند. در میان نیروهای نظامی هم برکناری بنیصدر عاملی شد برای نزدیکی سپاه و ارتش در آن مقطع زمانی چرا آنها ریشه اختلافات را خشکیده میدیدند و ضرورت وحدت را نیز لازم. همین عوامل برای پیروزیهای مکرر رزمندگان اسلام کفایت میکرد.
وقتی امام خمینی (ره) در مقام فرماندهی کل قوا بر لزوم شکسته شدن حصر آبادان تأکید کردند ماشین پیشروی ایران در مسیر بازپسگیری مناطق اشغالی شروع به حرکت کرد. پس از عملیات ثامنالائمه که به محاصره آبادان پایان داد در عملیات طریقالقدس رزمندگان اسلام بستان را آزاد کردند. دهلاویه ، غرب شوش و دزفول در عملیات بزرگ فتحالمبین آزاد شد و در نقطه اوج پیروزیها در عملیات بیتالمقدس خرمشهر نیز آزاد گشت. همه این عملیاتها به صورت مشترک و هماهنگ میان نیروهای ارتش و سپاه اعم از زمینی و هوایی اجرا میشد.
ضعف تسلیحاتی عراق ، نداشتن توقع چنین پیروزیهایی از ایران و حضور گسترده نیروهای مردمی در جبهه باعث شد که تنها عکسالعمل عراق در مقابل بازپسگیریهای مناطق اشغالی توسط ایران تسریع در عقبنشینی و فرار از منطقه باشد. در طول قریب به 9 ماه بدوت حتی یک شکست همه عملیاتهای ایران به پیروزی منجر میشد و در این مدت نسبتا طولانی هر روز بر وحدت و انسجام و روحیه ملت ایران افزوده میگشت و ایمان آنها به رهبری امام و اخلالص مسؤولان هر روز بیشتر از روز قبل میشد. تصور میزان پتانسیل قدرت مردم ایران در پایان بهار سال شصت و یک هم اکنون بار یما بسیار دشوار است.
3ـ جنگ یا صلح مسأله پس از فتح خرمشهر
85% از مناطق اشغالی پس از چهار عملیات بزرگی که ذکر آنها شد آزاد گشت و تها حدود 2500 کیلومتر مربع از خاک ایران که البته در امتداد خط مرزی واقع شده بود در دست عراق باقی ماند. این امتداد طولانی که عمدتا در ارتفاعات بودند و تسلط عراق بر آنها بیچون و چرا بود را نیروهای ما نتوانستند آزاد کنند و از جهتی هم نقاط مهمی به حساب میآمدند زیرا نیمی از مرز مشترک دو کشور از قصر شیرین تا چزابه و نیز طلائیه و کوشک تا شلمچه و دو شهر مهران و نفت شهر در اشغال دشمن متجاوز بود.
هر چند به جز نفت شهر که پایان جنگ در دست عراق باقی ماند رزمندگان اسلام همه مناطق دیگر را در طی سالهای بعد آزاد کردند ولی اصرار عراق به نگه داشتن این مناطق بعد از عقبنشینیها یکی از عمده دلایل بدبینی رجال سیاسی ایران در سال شصت و یک به مفهوم صلح بود. اما از طرف دیگر فشارهای بینالمللی برای پذیرش صلح آغاز شد. عراق خود را در همه محافل و مجامع صلحطلب معرفی میکرد و ایران را گرم کننده آتش جنگ.
حضرت امام در آنروزها به وضوح در باب صلحخواهی ایران اظهار نظر میکردند. ایشان در موارد متعدد میفرمودند که «ما صلح میخواهیم خیلی هم میخواهیم» و یا «دنیا بداند که ما حاضریم صلح کنیم» اما واقعیت این بود که ایران ادامه گلولهباران توپخانه عراق و خالی نکردن مناطق اشغالی را نشان فریبکاری آنها رژیم و مغایر با پیشنهاد آتشبس و صلح میدانست. از طرفی هم متوقف کردن حرکت پرشور نیروهای مردمی به صلاح نبود چرا که اولا در صورت نیاز دوباره بوجود آوردن آمادگی و روحیه موجود غیرممکن بود و ثانیا اینکه اصلا خود مردم و بخصوص رزمندگان هم در شرایط رو به جلو و پیروزیهای پیاپی عزم را جزم یکسره کردن کار جنگ و رژیم عراق کرده بودند و دستور توقف و بدتر از آن صلح بدون در نظر گرفتن آن همه خسارت و شهید و مجروح و مناطق در دست اشغال از سوی آنها قابل پذیرش نبود و به فرموده امام یک ملت انقلابی را هم نمیتوان کنترل کرد و تحمل بعضی رفتارها از هر که باشد را ندارند. جهتگیری عموم رجال سیاسی نظامی نیز همین بود که تا د رموضع قدرتیم و موتور جنگ بر روی دور پیروزی افتتاده تکلیف آنرا معین کنیم.
اما پیروزیها و پیشرویها و بازپسگیری مناطق اشغالی در سال 61 ایران را در موقعیتی قرار داد که تصمیمگیری درباره نحوه ادامه جنگ را دشوار میکرد. اما دستور داده بودند که پس از رسیدن به مرزها پیشروی متوقف شود. نیروهای مردمی زیادی طبق آمار و اطلاعات سپاه از آغاز عملیاتهای چهارگانه تا پایان فتح خرمشهر به منطقه سرازیر شدند به صورتی که منحنی جذب نیرو رشد فوقالعادهای را نشان میداد فشارهای بینالمللی هم برای تحمیل صلح به ایران هر روز رو به افزایش بود. هنوز بخشی از مناطق کشور در اشغال دشمن بود و بازپسگیری آنها هم غیرممکن و در این شرایط بود که عراق پیشنهاد صلح را مطرح میکرد.
قاعدتا پس از شکستهای پیدرپی و عقب نشینیها باید عراق در موضع انفعال و ضعف قرار میگرفت و به شرایط ایران تن میداد ولی در پیشنهادهای صلح اصلا به این موضوع توجهی نمیشد. فقط مقصود آتشبس بود ولاغیر . مثل همان هفته دوم جنگ که عراق درخواست آتشبس میداد در حالی که به اندازه یک استان کشور را در تصرف داشت و مقامات ایرانی هم گفتند که تا زمانی که یک سرباز عراقی در خاک ایران باشد فکر کردن به صلح هم بیمعناست و ما از طولانی شدن جنگ هم هراس نداریم. این بار هم در عموم پیشنهادهای صلح اکثر شرایط ایران از جمله تعین متجاوز، حالی کردن مناطق اشغالی ، تعیین دقیقمرزها پرداخت غرامت و …. نادیده گرفته میشد. بنابراین طبیعی بود که به حکم عقل و منطقل چنین صلحی پذیرفته نشود.
در این شرایط بودکه حضرت امام ضمن اینکه مثل همیشه بر صلح عادلانه تأکید کردند بار دیگر پیش شرطهای ایران برای صلح را این گونه تعیین کردند، «ما همان مطلبی که از اول گفتیم، همه دولتمردان ما همان مطلب را میگویند باید بیقید و شرط اینها بیرون بروند … باید تمام ضررهایی که به ما وارد کردهاند ما حالا مقدارش را نمیدانیم کارشناس باید بیاید بگردد و مقدارش را معلوم کند که چقدر مقدارش اس آن هم باید تحقق پیدا کند و باید مجرم هم معلوم بشود که چه کسی است» به این ترتیب پذیرش صلح از طرف ایران منوط به شرایطی شد که عراق و جامعه بینالملل به آنها تن نمیدادند.
اما نگهداشتن نیروهای متجاوز عراقی بر سر مرزهای جنگ برای ایران خالی از ضرر نبود از جمله:
1ـ3) حمله نکردن به دشمن درحالی که او هم توان هیچگونه تهاجمی را نداشت آرامشی بر منطقه جنگی حاکم میکرد که جز ایجاد خستگی و تضعیف روحیه ثمری برای ارتش و سپاه ایران نداشت چرا که هر روز نیروهای آماده و پر انرژی ما باید منتظر مینشستند تا شاید اگر حملهای شد مقاومت کنند.
2ـ3) عراق فرصت کار و بدست میآورد تا با استفاده از آرامش حاکم بر ترمیم نیروی زمینی ازکار افتاده خود بپردازد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
چکیده:
رهاورد اقتصادی جنگ های صلیبی برای غرب
دوران جنگ های صلیبی یکی از زمان های تاریخ ساز در سرنوشت غرب بود که اثرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیاری در فرهنگ غرب داشت.مرتضی رهبانی در کتاب «فرهنگ غرب و چالش های آن» به بررسی عوامل شکل دهنده فرهنگ غرب و سیر تاریخی آن از یونان و رم تا خروج از قرون وسطی می پردازد تا از رهگذر آن،جامعه پیشرفته امروز مغرب را بشناسد. یکی از مقاطع مهم تاریخی که رهبانی به آن پرداخته است «جنگ های صلیبی و تاثیرات آن بر غرب» است که به عقیده او این نبردها برای غرب نقش آموزندگی فرهنگی و مدنی بسیار وسیعی داشته است که وی آنها را به هفت بخش تاثیرات هنری، فنی و حرفه ای، سیاسی، نظامی، علمی، اخلاقی و مدنی و اقتصادی تقسیم می کند.
از نگاه رهبانی در هنگامه جنگ های صلیبی غرب با مفاهیم عرفانی شرقی آشنا شد و آن را در شعر و ادبیات و معماری اروپا منعکس کرد و درک جدیدی
از جهان برای مغرب زمین پدید آمد که جلوه باشکوه این درک را باید در معماری گوتیک با آن سقف ها و پنجره های بلند و رنگارنگ دید. همچنین ساخت های جدید قلعه های مربع و مستطیل شکل به جای قلعه های مدور ژرمنی و ساختار جدید برج ها و باروها و پنجره ها به اضافه معماری مراکز تجاری به ویژه بندرها همه تحت تاثیر معماری در شرق است. صنعت پارچه بافی، فولادسازی، کاغذسازی و سلاح های انفجاری هم مهم ترین صنایعی بودند که غرب آنها را آموخت به اضافه آسیای بادی، گلیم بافی، تولید شیشه های رنگی، ساعت و قطب نما که در شرق در آن زمان وجود داشت و مرتباً توسعه می یافت. رهبانی برآمدن روح خلاقیت و ابتکار فردی و اجتماعی در غرب را محصول برخورد غرب با شرق و هوشیاری اروپا در آموزش پذیری از دستاوردهای تمدن شرقی می داند که یکی از این دستاوردها، تجارت پررونق شرق است.
با هم نگاهی داریم به فصل خواندنی «صلیبیون و جاذبه های اقتصادی شرق» که روابط اقتصادی شرق و غرب را در این ایام مورد بررسی و مطالعه قرار داده است.
در دوران جنگ های صلیبی مشرق زمین از نظر قدرت اقتصادی، کیفیت و کمیت اجناس، نسبت به اروپا برتری داشت. فقط دوران صنعتی جدید این رابطه را بر هم زد. نه تنها از نظر کالای اقتصادی بلکه از نظر فرهنگ، اخلاقیات، افکار و مذاهب، مشرق زمین صادرکننده بود و اروپا واردکننده کالاهای مبادلاتی اروپا محدود بودند. گران ترین آنها برده ها بودند، سپس پوست های زینتی حیوانات وحشی، کهربا نیز یکی از اقلام صادراتی اروپا را تشکیل می داد ولی از شرق پارچه ها و لباس های ابریشمی، پشمی و زربفت به رنگ های مختلف، ترمه با نقش های دقیق، زینت آلات، شمشیر و قمه آبداده، انواع ادویه به خصوص فلفل و زنجبیل، شکر و شراب و چای های مختلف، روغن های گیاهی برای چراغ های «پیه سوز» میوه های خشک یا کنسرو شده، شکر، مرباجات و ترشیجات که بعضی از اینها حتی از چین و هندوستان بودند و در کوزه های سفالی لعابدار یا چینی با نقش ها و طرح ها و منظره های زیبا که خود هنرمندانه می نمود وارد بازار جهان آن روز می شدند.
این رابطه تجاری با غرب قبل از سقوط رم به دست ژرمن ها از این جهت با پس از آن متفاوت شد که اصولاً قدرت جدید نه از نظر فرهنگی در سطحی بود که نیاز به اجناس مشرق زمین داشته باشد و نه از نظر اقتصادی توان خرید این اجناس را داشت. در این زمان ثروتمندان و اشراف رم غربی، بردگان و کارگزاران بربرها شده بودند یا به رم شرقی مهاجرت کرده و جای خالی آنان را غالبان جدید که به این گونه چیزهای لوکس عادت نداشتند پر کردند. بنابراین آنچه از تجارت شرق و غرب باقی ماند بیشتر با رم شرقی بود و این رابطه هم پس از ظهور قدرت اسلام در مدیترانه به دلایلی روبه ضعف گذاشت که مهم ترین دلیل آن همانا ترس مسیحیت از تاثیرات فرهنگی در برقراری ارتباط با مسلمانان بود. شایعاتی رواج می دادند و مانع روابط سالم بین شرق و غرب می شدند.
با وجود این، ارتباطات تجاری بسیار کمی از طریق شمال اروپا و روسیه با غرب اروپا وجود داشت و از قرن دهم روابط نسبتاً بیشتری در جنوب اروپا از طریق شهرهای ایتالیایی مانند بندقیه، آمالفی، پالرمو و مسینا با مسلمانان شمال آفریقا برقرار شد که «پرده های ابریشمی گران قیمت، پارچه هایی برای زینت کلیسا، پارچه های سیاهرنگ، جبه های بسیار زیبا به رنگ نیلی از شهر قیروان در تونس، از شوش واقع در خوزستان و جابس در تونس» به اروپا وارد می شدند ولی این اجناس از جنوب اروپا به شمال اروپا راه نمی یافتند.
مضافا اینکه در سال ۹۹۱م/۳۷۰ه.ش حاکم ونیز (بندقیه) به نام «دوک پتر دوم ارزئولو» با فرستادن سفرایی به کشورهای اسلامی خواستار رابطه بازرگانی با آنان شد. به این ترتیب رابطه تجاری با مصر و سوریه برقرار شد و کشتی های تجاری ونیز (بندقیه) و جنوا بین مصر و سوریه دررفت و آمد شدند. اجناس پارچه ای، شیشه ای، سرامیکی، کله قند، فلفل، دارچین، جوزهندی، کافور، کندر، صمغ های عربی معطر و زاج، چوب صندل به طرف ایتالیا سرازیر شدند. «تجاری که با این اجناس سروکار داشتند، تمدن را نیز از میدان های تجاری مصر به اروپا آوردند.»
این رابطه تجاری جدید بود که بین شرق و غرب پس از پیروزی اسلام در دریای مدیترانه برقرار شد. اجناسی که از شرق به ونیز و جنوا وارد می شدند از این پس کم و بیش می توانستند در سراسر اروپا راه یابند. تسهیلات ونیزی ها به خصوص موجب جریان اجناس وارداتی به شمال اروپا شد و این تحول جدید، قشرهایی را در اروپای شمالی راضی می کرد. به این ترتیب عده ای با اجناس «جدید شرقی» خو گرفتند.
رابطه تجاری مشرق زمین موجب گسترش جهان بینی اسلامی در کشورهای مختلف می شد و البته این جهان بینی هابیلی محیط دوست که با طبیعت و خالق طبیعت باید هماهنگ باشد با جهان بینی قابیلی سلطه جوی برده دار خشنی که حتی با طبیعت سرستیز و تخریب دارد متفاوت است.همین که اروپاییان به رشد نسبی دهه های پس از جنگ صلیبی دست یافتند با همان شدتی که رقابت بین خود را ادامه می دادند روبه طرف منابع ثروت انباشته شرق آوردند. در این ضمن اروپاییان متوجه شدند که در نظام ارباب- رعیتی شرق به آسانی می شود ثروت ملی را از دست ملل شرق خارج کرد. برای این کار کافی است از ارباب امتیازاتی را با تهدید و تطمیع به شکل قرارداد بگیرند و در این کار ملت حق هیچ گونه مداخله و اظهارنظر و امکان ممانعت نخواهد داشت. چون ارباب شرقی به طور سنتی عملاً صاحب همه چیز است در نتیجه جمع آوری و تصاحب دستاوردهای ملت برای او امری بدیهی است و به خود اجازه می دهد به هر وسیله متوسل شود و به هر کاری دست بزند حتی اعدام و مصادره دارایی ها.
این بود مختصری از رابطه تجاری ما و اروپا در طول تاریخ. اما مشخصاً تاثیرات جنگ های صلیبی در این میان چه بود؟
۱- رواج محاسبات و تنظیم دفاتر تجاری به وسیله اعداد هندی (معروف به اعداد عربی) شاید مستقیماً در جنگ های صلیبی صورت نگرفته باشد ولی شهر پیزا در جنگ های صلیبی بود که به طور غیرمستقیم آشنایی با روش محاسبات ما برایش ممکن شد. یکی از افرادی که این تحول را موجب شد شخصی به نام لئوناردو از شهر پیزا بود. او شاخص «مدرنیزه کردن» محاسبات را به سبک شرقی در اروپا رواج داد.
۲- ساختن سراهای تجاری در سواحل دریای مدیترانه.
شهر پیزا در حمل ونقل دریایی برای جنگ های صلیبی شرکت می کند و ضمناً به تجارت با شرق می پردازد، «کاروانسراهای خود را که ساختن آن را از مسلمانان اقتباس کرده بود» در سواحل دریای مدیترانه بنا می کند.
۳- برقراری روابط دادوستد به وسیله حوالجات و بروات با طرف های تجاری از شهرهای داخل کشور و حتی کشورهای دیگر و معاملات مدت دار که همه اینها مستلزم اعتبار و اعتماد و دقت و صحت در کار تجارت بوده است و گاه با صرافی و مبادلات سکه های معتبر از کشورهای مختلف می توانست همراه باشد. همه اینها مبنای امور بانکی بود که قرن ها در کشورهای مشرق زمین رواج داشت. صلیبیون این را آموختند و مانند دیگر ابتکاراتی که در شرق رشد نمی کرد در اروپا تحت شرایط آزادی و استقلال فرد به وسیله فعالیت های خصوصی و امنیت اقتصادی شکل رشدیابنده به خود گرفت و به سطح بانک ارتقا یافت.
۴- حضور صلیبیون در مصر و سوریه و رفت و آمد در بنادر مهم تجاری مشرق زمین که مرکز اقتصاد جهان آن روز بود، چشم و گوش صلیبیون را به امکانات اقتصادی باز کرد. شناخت اقلام و اجناس مورد خرید و فروش، رویت چگونگی مصارف آنها، آگاهی از مبدأ و مقصد آنها، مقایسه قیمت خرید در مراکز شرق و مقایسه آن با قیمت فروش در مغرب زمین، آشنایی و تجربه شخصی با طرف های معامله از لحاظ روحیات و طرز برخوردها که با نرمش و انعطاف هابیلی شرقی همراه بوده است، مسلماً برای چشم انداز پیروزی های تجاری بعضی از صلیبیون نویدبخش معنی می داد ضمناً در این مراکز بود که برای اولین بار با پول کاغذی (اسکناس) آشنا شدند. فریدریش دوم که خود در جنگ های صلیبی بود در اروپا به تهیه پول کاغذی اقدام کرد ولی موفقیتی حاصل نکرد.
«در مدار دولت های اسلامی، تنها فرهنگ فکری و علمی شکوفا نبود بلکه آنجا مرکز تجارت جهانی بود. در این کشورها جنگ های صلیبی در جریان بود و از طرفی محل رفت و آمد عظیم اقتصاد جهانی نیز بود.»
۵- پادشاه فرانسه لودویک مقدس در سال ۱۲۵۳ میلادی برای تدارک حمله گازانبری، سفیری نزد خان مغول فرستاد. این سفیر به نام گیوم دوروبریکی (ویلهلم فون رویزبروک) ضمن انجام وظیفه از وضعیت جغرافیایی دو روددون و ولگا محل دریاچه بالخاش و از آیین دالایی لاما و از دهکده های مسیحیان نسطوری در چین و چیزهای دیگر آگاه شد. این سفری بود که هفت سال قبل از سفر نیکو و مافئوپلو و ۱۸ سال قبل از سفر مارکوپولو به چین صورت گرفت و این در واقع آگاهی های لازم را برای سفرهای تجاری بعدی فراهم ساخت.
۶- هانسه حدود قرن دوازدهم میلادی تشکیل شد و یکی از اهدافش تدارک جنگ های صلیبی و معاملات تجاری بود. از آنجا که دولت های قوی در اروپا وجود نداشت که بتواند راه ها را امن کند و دادگاه های قابل قبول برای تجار ایجاد کند و قوانین یکسانی داشته باشد باز هم طبق سنن اروپایی، افراد ملت خود به ایجاد تاسیساتی به نام هانسه اقدام کردند.
وقتی به تاریخ تحولات اروپا و حرکات اولیه خروج از قرون وسطی نگاه کنیم، می بینیم معمولاً این تحولات اولیه بین سال های ۱۱۵۰ تا ۱۳۵۰ میلادی صورت گرفته است. در این دوران است که با رشد نیازها و انتظارات، بازرگانی هم رشد می کند و در نتیجه تولیدات شکل نوین و تحرک جدیدی می یابند. استخراج زغال سنگ، استخراج معادن مس، نقره و طلا که پس از سقوط رم غربی در اروپا به فراموشی سپرده شده بود دوباره جان تازه گرفت.