یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

تحقیق درمورد گفتن حکایت دل

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درمورد گفتن حکایت دل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

گفتن حکایت دل

1-درست ! خیلی عصبی، خیلی وحشتناک عصبانی من خواهم شد و هستم ،اما چرا شما می خواهید بگویید که من دیوانه هستم؟

بیمار چشمهایم تند است، مختل کننده نیست، خسته کننده نیست. در با همه حالتها (حس) از شنیدنیهای بحران است.

من شنیده بودم همه چیزها در بهشت و در زمین من چیزهای زیادی در جهنم شنیده ام. چگونه من دیوانه هستم ؟ هر کن! چگونه به سلامتی-چگونه به آرامی من می توانم به شما کل داستان را بگویم.

2-این غیرممکن است که از اول چگونه بگویم، نظر بدست آمده مغزم است، اما یکبار حامله شدم،آن شب من در روز و شب بود. هیچ هدفی وجود نداشت . هوس وجود نداشت . من پیرمرد دوست داشتم. او هرگز به من بی احترامی نمی کرد. او هرگز توهین به من نکرد. برای طلایش من هیچ آرزویی نداشتم. من فکر می کردم آن چشمش است بعد ان بود! او چشمی از یک گرکس-یک چشم آبی کمرنگ ،یک فیلم بالای آن داشت. هر وقت آن روی من می افتاد، خونم سرد جاری می شد، بنابراین بوسیه درجه بندی خیلی بتدریج –من ذهنم را آماده زندگی با آن پیرمرد می کردم و بنابراین خودم از چشم برای همیشه خلاص کردم.

3-حالا این نکته است .شما خیال می کنید من دیوانه هستم. مرد دیوانه هیچ چیزی نمی داند. اما شما باید مرا ببنید. شما باید ببنید چگونه عاقلانه من پیش می روم – با چه احتیاطی- با چه پیشرنگری- با چه وانمودی من می خواهم کار کنم. من هرگز مهربانتر از پیرمرد در طول یک هفته قبل از اینکه بکشم او را نبودم.و هر شب ، حدود نیمه شب من درش را قفل کردم و باز گردم آن را –ان او سپس وقتی من به اندازه سرم در را باز کردم و من فانوس را خاموش کردم.

همه بستند ، بستند، بنابراین هیچ نوری وجود نداشت. وسپس من به سرم فشار آوردم. او ، شما خواهید خندید و ببنید چگونه به حیله بازی من بر آن ضربه زدم. من آهسته حرکت کردم خیلی خیلی آهسته ، که حتی ممکن نبود خواب آن پیرمرد رامختل کند. آن برای من یک ساعت گرفته بود. تا حالا من میتوانستم ببینمش او در تختش خوابیده بود. ها ، آیا مرد دیوانه عاقل خواهد شد؟چه موقع سرم در اتاق خوب بود. اوه- با احتیاط- با احتیاط من نبودم، آن فقط لاغر تنهایی که پرتوروی چشم کرکسی افتاده است. من برای هفت شب طولانی –در شب فقط در نیمه شب- اما من فهمیدم چشم همیشه بسته است و آن غیرممکن بود که کار کند برای آن نبود که پیرمرد کسی که مرامی رنجاند اما چشمهای شیطانی اش. هر صبح وقتی روز تمام می شود من جسورانه داخل چمبر می روم و با او صحبت می کنم، با اسم صدایش می کنم و او در شب می گذرد. بنابراین شما می بینید، او خیلی عمیق خواهد داشت. در واقع شک داشت که هر شب فقط ساعت 12 من در رویش نگاه می کردم در حالیکه اوخواب بود.

4 ساعت 8 شب من محتاط تر از همیشه دررا باز می کنم. دقیقه ساعت دستی به آرامتر از ذهن حرکت می کنند. هرگز قبل از شب من دچار نیروی قوی می شوم از هوشیاریم من میتوانم در سختی احساسات پیروزی را خودداری کنم. فکر کن که من بودم که در را باز کردم یواشکی او حتی در و یا نیز به رفتار مرموز من فکر نمی کرد.

من به ایده پیش خودم خندیدم وشاید او مرا می شنید ، او در رختخواب ناگهان جابجا شد اگر وحشت زده می شد. حالا شما ممکن است فکر کنید که من به پشت کشیدم. اتاقش مثل سیاهی زیر وبمی با تیک تیره بود و من می دانستم که او نمی تونست ببیند تا در را باز کند و من با فشار وسعی و تلاش آن را نگه داشتم سعی و تلاش.

5-من سرم بودو درباره باز کردن فانوس بود وقتی مچم روی حلب چفت سرخورد وپیرمرد از رختخوابش پرید و فریاد زد چه کسی اونجاست؟

6-من آرامش را حفظ کردم وگفتم هیچی. وجود یک ساعت ماهیچه ام را حرکت ندادم ومن برای نیم ساعت نمی شنیدم که چیزی بگوید. او در رختخوابش نشسته بود و گوش می کرد وفقط من انجام می دادم، شب بعد از شب ومرگ در دیوار را تماشا می کردم.

6-حال من ناله کمی می شنوم، و من می دانم ناله مرگبار او بود. آن ناله از درد یا غم وغضه نیست! آن صدای کمی طاقت فرسا بودکه از روح بلند می شد وقتی باترس واندوه همراه بود. من صدا را به خوبی می شناختم. شب های زیادی فقط در نیمه شب وقتی هم دنیا در خواب بودند‌،‌آن به خوبی از ‎آغوشم به عمیق با آن لحن خشن ووحشتانک حواسم را پرت می کرد. من گفتم من آن را به خوبی می شناسم. من می شناسم حالت پیرمرد وشرمندگی اش اگر چه من در دل به او می خندم. من می شناسم که او می گوید که همیشه بیدار باش و صدای ضعیفی دارد وقتی او از خواب بیدار می شود. ترسی او همیشه از پیری اش بود.او سعی می کرد به خیالبافی علتهای آن اما نمی توانست. او به خودش می گفت، آن چیزی نیست اما باد در دودکش آن فقط یک موش در میان زمین یا یک کریلت که فقط جیرجیر می کرد. بله ، او تلاش برای راحتی خودش با تصورهایش راحت بود. اما فهمیده بود که همرانیها بیهوده است.

همه بیهوده است زیرا مرگ در نزدیکی اش ومثل سایه در کمینش نشسته است و پاکت قربانی است.

وآن تاثیر عزاداری غیرقابل درک سایه که علتش احساس کردن اگر چه او نه می بیند ونه می شنود احساس سرم داخل اتاق مجسم می کند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد گفتن حکایت دل

تحقیق در مورد حکایت معراج پیامبر 20 ص

اختصاصی از یارا فایل تحقیق در مورد حکایت معراج پیامبر 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

حکایت معراج پیامبر

پیامبر(ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت‌المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت‌المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت‌المقدس نماز خواندم...

یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم(ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده، «معراج» است که در اولین آیه سورة اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سورة نجم می‌توان اشاراتی را دربارة آن مشاهده کرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنین آمده است:

پاک و منزه است خدایی که بنده‌اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصی برد که گرداگردش را پربرکت ساختیم، تا نشانه‌های خود را به او نشان دهیم. او شنوا و بیناست.

البته آن‌گونه که از روایات برمی‌آید معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همان‌گونه که در آیه فوق مشاهده کردیم ایشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی سیر می‌دهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جایی صعود می‌کنند که احدی جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام این ماجرا در بیداری بوده و بنابر نظر اکثر علمای شیعه با همین بدن جسمانی اتفاق افتاده و نه در خواب یا با روح زیرا معراج صرفاً روحانی فضیلت چندانی را برای ایشان اثبات نمی‌کند و چنان عظمتی را که مورد تأکید و روایات است بر نمی‌تابد.

مرحله دوم معراج در سورة نجم چنین توصیف شده است:

سپس [پیامبر(ص) در شب معراج] نزدیک و نزدیک‌تر شد، تا آنکه فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود. در اینجا، خداوند آنچه را وحی کردنی بود، به بنده‌اش وحی کرد. آنچه را دید، انکار نکرد. آیا با او دربارة آنچه دید، مجادله و ستیز می‌کنید؟ و بار دیگر نیز او را نزدیک سدرةالمنتهی که بهشت جاویدان در آنجاست، دیده است. در آن هنگام که چیزی (شکوه و نور خیره‌کننده‌ای) سدرةالمنتهی را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشدو طغیان نکرد. (آنچه را دید، واقعیت بود) او در شب معراج، برخی نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دید.

هر چند روایات دربارة معراج آنقدر متعدد است که به حد تواتر رسیده و مورد قبول همگان می‌باشد لیکن راجع به زمان، مکان و تعداد دفعات وقوع آن میان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد:

ـ زمان اولین معراج را بهتر است نه ماه یا دوسال پیش از ولادت حضرت زهرا(س) بدانیم زیرا حضرت محمد(ص) روزی در جواب یکی از همسران خود که از شدت محبت به فرزندشان گله کرده بود، تشکیل نطفه ایشان را در آسمان و شب معراج خوانده‌اند.3

ـ مکان آن نیز خانه حضرت خدیجه(س) خانة ام‌هانی خواهر حضرت علی(ع)، شعب ابی‌طالب، و مسجدالحرام در کنار کعبه گفته شده است.

ـ آن‌گونه که از ظاهر روایات برمی‌آید، احتمالاً معراج بیش از دو مرتبه و طی دفعات متعدد اتفاق افتاده که یکی از آنها بسیار شاخص و معروف شده که گفته شده این معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.4


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حکایت معراج پیامبر 20 ص

حکایت دولت فرزانگی اثر مارک فیشر ++

اختصاصی از یارا فایل حکایت دولت فرزانگی اثر مارک فیشر ++ دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

حکایت دولت فرزانگی اثر مارک فیشر ++


حکایت دولت فرزانگی اثر مارک فیشر ++

توضیحات برنامه در بازار
https://cafebazaar.ir/app/com.eliagroup.farzanegi/?l=fa

حکایت دولت فرزانگی اثر مارک فیشر:
موضوع این کتاب در مورد جوانی است که می خواهد پولدار شود ، اما  آکنده از نا امیدی ها. دیگر دست و دلش به کار نمی‌رفت.
در این فکر و رؤیا بود که به کار جدیدی دست بزند و تنگناهای مالی اش را یکباره و برای همیشه از بین ببرد.
او می خواست نویسنده شود تا داستانهایش او را دولتمند و پر آوازه کند، اما جرأت نداشت به کسی بگوید که چه رؤیایی در سر دارد.
تا اینکه با فردی به نام دولتمند آنی آشنا می شود و ...
سبک این کتاب داستانی و بسیار زیباست!
+1 --> کتاب دوم با عنوان "توصیه های پدر ثروتمند پدر فقیر" کتابی داستانی است.
قسمتی از کتاب: من دو پدر داشتم،یکی پولدار و دیگری بی پول.اولی تحصیلکرده و باهوش بود،او مدرک دکتری داشت و دوره ی چهار ساله ی دانشگاه را در کمتر از دو سال به پایان رسانده بود.پدر دیگرم،حتی کلاس هشتم ابتدایی را تمام نکرده بود.هر دوی آنها،در حرفه هایشان موفق بودند و تمام عمرشان را به سختی کار کرده بودند.هر دو درآمد قابل توجهی داشتند.با این وجود یکی از آنها تمام عمر از نظر مالی تقلا می کرد.دیگری یکی از ثروتمند ترین مردان هاوایی بود.یکی وقتی مرد،ده ها میلیون دلار برای خانواده اش،سازمانها ی خیریه و کلیسایش به جا گذاشت حال آنکه دیگری پس از مرگش مقروض بود.
+2 --> آخرین راز شاد زیستن از آندرو متیوس
قسمتی از کتاب: ما برای یادگیری به دنیا آمده ایم و جهان معلم ماست
طوری رفتار کنید که گویی در ورای هر حادثه ای ، هدف و مقصودی نهفته است و در مقابل هر حادثه ای از خود بپرسید که چرا به این نیاز داشته ایم و چه درسی از آن می گیریم
هر کسی که قدم به زندگی شما می گذارد ، یک معلم است . حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است زیرا محدودیتهای شما را نشانتان داده است .
در جهان هستی ، تبعیض وجود ندارد
موفقیت و سعادت شما به مجموعه ای از اصول و قوانین طبیعی و چگونگی بهره گیری از آنها بستگی دارد.
ادامه این 3 کتاب را در خود برنامه مطالعه فرمایید...

امکانات برنامه:
✔ جلوگیری ازخاموش شدن نور صفحه
✔ افزودن مطالب به علاقه مندی
✔ جستجو در متن
✔ تغییر فونت متن
✔ تغییر پس زمینه متن
✔ اشتراک گذاری متن
✔ امکان انتخاب قسمتی از متن و اشتراک گذاری یا کپی
✔ امکان انتقال برنامه به کارت حافظه


دانلود با لینک مستقیم

کتاب حکایت دولت وفرزانگی

اختصاصی از یارا فایل کتاب حکایت دولت وفرزانگی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

کتاب حکایت دولت وفرزانگی


کتاب حکایت دولت وفرزانگی

این کتاب با نام اصلی The Instant Millionaire – a Tale of Wisdom And Wealth که به حکایت دولت و فرزانگی ترجمه شده است از معروف ترین آثار مارک فیشر است

خلاصه ی کتاب حکایت دولت و فرزانگی به شرح زیر است :

داستان مربوط به جوانی سی و دو ساله است که در یک شرکت تبلیغاتی کار می کند و به شدت از کارش بیزار و دلزده است و

به دنبال راهی برای افزایش درآمد خود می باشد

در همین حین به توصیه عموی بسیار پولدارش که از جوانی ثروت زیادی کسب کرده است به ملاقات یک پیرمرد میلیونر می رود

که یک میلیونر و ثروتمند خودساخته است و پیرمرد میلیونر در خلال اتفاقاتی بسیار جالب و غیر منتظره نکاتی را به جوان گوشزد می کند که

افراد موفق و ثروتمند با رعایت این نکات همواره در هر شرایطی می توانند به مسیر خود ادامه دهند و به اهداف خود دست یابند

این داستان در پایان یک پرش به آینده و زمانی دارد که جوان داستان به هدفش رسیده است و به ترتیب در کتاب های راه و رسم میلیونر ها

 و معبد میلیونر ها اثر مارک فیشر که ادامه ی حکایت دولت فرزانگی و به گونه ای جلد های بعدی آن هستند

درس هایی که جوان تا رسیدن به هدف می آموزد با جزئیات بیان شده اند


دانلود با لینک مستقیم