یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

خلافت انسان در قرآن

اختصاصی از یارا فایل خلافت انسان در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

خلافت انسان در قرآن

اگر آدمی بخواهد دقیقاً بفهمد که انسان چگونه موجودی است واز کجا آمده و برای چه در این دنیا و در این زمین قرار داده شده و به سوی چه هدفی باید حرکت کند لازم و ضروری است که داستان حضرت آدم(ع)را از منظر قرآن و عترت علیهم السلام بررسی نماید چرا که آدم(ع)اولین نماینده از نسل بزرگ بشریت است و نظام رفتاری خداوند با او که از برنامه خداوندی نشأت می گیرد به نوعی بیانگر نظام رفتاری خداوند با همه بشریت است و در خلال این برنامه و رفتارها می توان دریافت که انسان چگونه موجودی است و از کجا آمده؟ و برای چه دراین دنیا و در این زمین قرار داده شده؟ و به سوی چه هدفی باید در حرکت باشد؟

در بین همه مقوله ها و موضوعات مرتبط با حضرت آدم(ع)یکی از موضوعاتی که شاید نسبت به بقیه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و با فهم صحیح آن می توان به بسیاری از سوالات کلیدی انسانها پاسخ داد موضوع خلیفه است.که در داستان آدم (ع)بسیار پررنگ است و بسیار جلب توجه می کند.اینکه خداوند آدم(ع)را به عنوان خلیفه خود معرفی می کند این خلیفه به چه معنا است؟و این خلیفه چه وظایفی را دارد؟

قبل از پرداختن به تعریف لغوی خلیفه ابتدا باید ببینیم که خداوند این موضوع را برای اولین بار در چه سوره و چه آیه ای طرح نموده سپس با توجه به آیه مورد نظر و نیز آیات مرتبط در قبل و بعد آن مفهوم خلیفه را استخراج نموده و بر اساس این مفهوم ترجمه لغوی مناسبی برای خلیفه ارائه دهیم.

اولین باری که خداوند واژه خلیفه را برای آدم مطرح می نماید در سوره بقره آیه 30 می باشد با کمی بررسی و دقت در می یابیم که آیات 29 الی 38 سوره بقره درباره مفهوم خلیفه سخن بسیار دارد و با توجه و تدبر در این آیات می توانیم مفهوم خلیفه را بهتر بدست آوریم لذا مفهوم خلیفه را با توجه به آیات 29 الی 38 سوره بقره تحت عناوین زیر مطرح می نماییم.

1- جمیع آنچه را که خداوند در زمین خلق نموده برای خلیفه و خلیفه شدن آفریده است.

خداوند در آیات 29 سوره بقره می فرماید:هوَ الّذی خَلَقََ لَکُم ما فِی الاَرضِ جَمیعا:او کسی است که آفریده برای شما آنچه را که در زمین است - سوالی می کنیم منظور خداوند از شما (کُم)که همه چیز در زمین برای آنها آفریده شده چه کسانی هستند؟خداوند پس از این بیان بلافاصله در آیه بعدی موضوع خلیفه را مطرح می نماید.

وَاِذ قالَ رَبُّکَ لِلملائِکَه اِنّی جاعِلٌ فی الاَرض خلیفه: و زمانی که پروردگارت به ملائک گفت همانا من می خواهم در زمین خلیفه قرار دهم و نیز با توجه به واو عطف در ابتدای آیه 30 که ارتباط مفهومی با آیه 29 رابیان می کند همچنین واژه مشترک فِی اَلاَرض در دو آیه می توان دریافت منظور خداوند از (کُم)در آیه 29 همان خلیفه در آیه 30 است و چون ضمیر جمع(کُم)آمده این مفهوم نیز برداشت می‌شود که خداوند هر آنچه را که در زمین آفریده برای کسانی است که در جهت خلیفه شدن گام بر می دارند.سپس خداوند آنها را بعنوان خلیفه خود در زمین قرار می دهد.

2- خداوند،خلیفه را بر می گزیند و به خلافت منصوب می نماید.

بر اساس آیه 30 سوره بقره این خداوند است که موضوع خلیفه را مطرح و او را برمی گزیند آنجا که به ملائک می فرماید: وَاِذ قالَ رَبُّکَ لِلملائِکَه اِنّی جاعِلٌ فی الاَرض خلیفه:و زمانی که پروردگارت به ملائک گفت همانا من در زمین خلیفه قرار می دهم.

3- خلیفه باید ربوبیّت خدا را خلافت کند یعنی خلیفه ربّ باشد و چون محصول ربوبیت تربیت است پس وظیفه خلیفه تربیت است.

خداوند از اسماء و صفات بسیاری بر خوردار است و هر زمان که بخواهد کاری انجام دهد از طریق یکی از اسماء یا صفاتش آنرا انجام می دهد.باتوجه به آیه 30 سوره بقره درمی یابیم که خداوند با ربوبیتش می خواهد خلافت را ایجاد کند چرا که می فرماید: وَاِذ قالَ رَبُّکَ و زمانی که گفت ربِّ تو وچون خداوند از باب ربوبیت خود سخن گفته و بعد موضوع خلیفه را مطرح می نماید و می توان فهمید که ارتباطی بین واژه رب و خلیفه وجود دارد و این خلیفه باید خلیفه ربوبیت خداوند باشد.و چون محصول ربوبیت،تربیت است پس اسن خلیفه باید مربی باشدو به تربیت بپردازد.

4- خلیفه از جنس انسان است و انسان ظرف مناسبی برای خلافت است.

پر واضح است که موضوع خلیفه در این آیات درباره آدم(ع)است و چون آدم(ع)از جنس انسان است پس خلیفه باید از جنس انسان باشد همچنین این موضوع با خطاب به ملائکه مطرح می شود و آنان عکس العمل نشان می دهند و خود را سزاوار خلافت می دانند که می گویند:وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِک وَ نُقَدِسُ لَک :و ما تو را تسبیح و تقدیس و تحمید می کنیم و خداوند در پاسخ به آنها می فرماید:اِنّی اَعلَمُ ما لا تَعلَموُن یعنی من چیزی را می دانم که شما نمی دانید سپس وَعَلََّمَ آدَمَ الاَسماءَ کُلَّها مطرح می شود در نتیجه این انسان است که می تواند ظرف مناسبی برای خلافت ربوبیت باشد.

5- شأن انسانی که خلیفه است از شأن همه ملائک نزد خدا برتر و بالاتر است.

چون خداوند موضوع خلیفه را با خطاب به ملائک مطرح می کند و به آنها می فرماید که شما خلیفه من نیستید و خلیفه من از جنس انسان است و این خلیفه ویژگی هایی دارد که شما ندارید و نیز ظرف مناسبی برای خلافت من است که شمای ملائک اینگونه نیستید و در آیات بعدی با طرح موضوع انباء آدم(ع)به ملائک و در نهایت سجده ملائک به آدم(ع)در می یابیم که این انسانی که قرار است خلیفه رب باشد و شأن و جایگاهش نزد خدا از همه ملائک برتر و بالاتر است.

6- خلیفه در زمین خلافت می کند و به بیانی دقیق تر مرکز فرماندهی خلیفه در زمین است.

خداوند اصرار دارد که با کلمات جاعِلٌ فی الاَرض در آیه 30 بفهماند که خلیفه در زمین خلافت می کند چرا که قیدجعل به زمین(فِی اَلارض) برمیگردد نه به خلیفه وجالب است که با طرح موضوع خلیفه در بین ملائک و انباءآدم(ع)به ملائک و سجده ملائک به آدم(ع)به این مفهوم جلب توجه‌ می‌کندکه محدوده خلافت خلیفه فقط زمین نیست و این خلافت در عوالم دیگر نیز جاری است چون ملائکه از جنس عالم برزخ هستند پس حداقل این خلافت محدوده عالم برزخ به پایین است درنتیجه زمین می شود مرکز خلافت خلیفه و مرکز فرماندهی خلیفه.

7- خلیفه اهل فساد و خونریزی نیست.

ملائکه پس از بیان خداوند دربارۀ خلیفه قرار دادن انسان در زمین عکس العمل نشان داده و بعنوان اولین بیان می گویند:اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها وَ یَسفِکُ الدِِّماء:آیا در زمین کسی را قرار می دهی که فساد می کند و خونریزی می نماید.چون خداوند این بیان ملائکه را رد نمی نماید می فهمیم که بعضی از انسانها در زمین فساد و خونریزی بپا می کنند ولی خلیفه رب که از جانب خداوند انتخاب شده اهل


دانلود با لینک مستقیم


خلافت انسان در قرآن

دانلود تحقیق کامل درباره خلافت اموی

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق کامل درباره خلافت اموی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

خلافت اموی(41-132ه.ق)

نقطه پایان خلافت راشدین،شهادت علی(ع)درسال چهل هجری بود.امام حسن(ع)برای جلوگیری ازجنگ وخونریزی درقلمرواسلام وبه خاطرمصلحت جهان اسلام،صلح بامعاویه راپذیراشد. (طبری،7/274ویعقوبی،2/142)

معاویه درجریان خلافت خویش نشان دادنه تنهابه مفادصلح نامه پای بندنیست،بلکه تاجائیکه توانست درجهت تبدیل خلافت به نظام سلطنتی موروثی تلاش کردکه نتیجه آن تبدیل خلافت به پادشاهی بود.(ابن خلدون،1/389)

معاویه بابرادرخود یزیددرشام درفتوحات مسلمین شرکت داشت وبامرگ یزیدبه امارت شام رسید عثمان قدرت قلمرواوراافزود،اودرزمان خلافت علی(ع)خون خواه عثمان شد.معاویه خلافتی شبیه به سلطنت راه انداخت وی ازدستگاه سلطنتی رومیان تقلیدکرد، برای خودوسایل تجمل ونگهبانان مسلح رافراهم ساخت.(الفخری،145ویعقوبی2/165)

انتقال مرکزخلافت وبیت المال ازمدینه وکوفه به شام نارضایتی مردم عراق وحجاز رادرپی داشت. معاویه درطول بیست سال خلافت خویش هم اساس خلافت خودرامستحکم ساخت وهم به فتوحات ادامه داد.(یعقوبی2/176-175)

یزیدجانشین اودرمدت سه سال،سه واقعه کربلاوحره ومکه راموجب شده ونفرت عموم مسلمین رامتوجه خودکرد.پسروی معاویه دوم چندماهی بیشترخلافت نکرد وخلافت مروان حکم نیز زودگذر بود.عبدالملک پسروی وارث نابسامانی های مزبورشد.و دوره وی عبدالله بن زبیر ومختار موجبات پریشانی خلافت رافذاهم آوردند.مختاربه دست زبیریان وعبدالله بن زبیرتوسط حجاج بن یوسف ثقفی که حکومت خونین وی درعراق موجبات امنیت رافراهم آورد،ازبین رفتند.پس ازعبدالملک پسرش ولیدسپس سلیمان بن عبدالملک وعمربن عبدالعزیز به خلافت رسیدند. (یعقوبی،2/274-236ومسعودی،2/197-160)آنهاخلافت های کوتاه مدتی راداشتند.

امادوران عمربن عبدالعزیز،خشونت وفساددستگاه بنی امیه راتاحدی تعدیل کردوبازهد وتقوی ودادگستری نام نیکی ازخودبرجای گذاشت.پس ازعمر،یزیدبن عبدالملک به خلافت رسید و دوران اودرعیش ونوش وخوشگذرانی سپری شد.بعدازمرگش برادرش هشام به حکومت رسید. جانشین وی ولیدبنیزیدبود که مثل پدرعیاشی راپیشه خودساخته وکارخلافت به تباهی نزدیک شد.در دوره وی هشام بن عبدالملک،عراق دردست خالدبن عبدالله قسری ویوسف بن عمرثقفی مجددأگرفتار اضطراب وپریشانی شد.یزیدبن ولیدبه دنبال اوخلافت کرد.دراین دوره بودکه دعوت عباسیان روبه پیشرفت بودوکاری ازابراهیم بن ولیدمروان بن محمدکه آخرین خلفای اموی بودند، ساخته نبود.درکنارآن اختلافات خانوادگی وتعصبات قبایل هم به سقوط این خلافت کمک کرد. (مسعودی،2/254-225).

بنی امیه صرف نظرازضعف هایی که داشت درمواردی به پیشرفت تمدن وفرهنگ کمک شایانی کرده اند،ازجمله تنظیم دفاترودیوانها وترجمه آنهابه زبان عربی(الفخری،165)وضرب اولین سکّه (یعقوبی،2/233)دراسلام وتأسیس اولین بیمارستان توسط ولیدبن عبدالملک می باشد. (همان، 247 ).

اوضاع آذربایجان درزمان امویان

خلافت موروثی بنی امیه درحقیقت یک دولت عربی محض بود(جرجی زیدان،70وزرین کوب ، 352)وشباهتی باخلافت معنوی وانتخابی راشدین نداشت.اینهاازهرسه حربه زور وزر وتزویربهره می بردند.مخالفان رابه دست فرمانداران خویش سرکوب میکردند.تبعیض نژادی وتعصبات قبیله ای مجددأدراین دوران شدت گرفت.عدم توجه به موالی وظلم وتعدّی نسبت به آنهاموجب شورش وناآرامی هایی شد.خوارج هم ازدیگرمشکلات خلافت اموی بود.شیعه زیدی درمواردی انقلابی ظاهرشده وباخشونت سرکوب شد. یزیدباشهادت امام حسین(ع)واسارت اقوام ایشان و اهانت به مکه ومدینه موردنفرت عامه مردم واقع شد.(مسعودی،2/66و74-73).

در دوره خلافت امویان،درایران،دوره ادامه فتوحات اسلامی مخصوصأدرخراسان وماوراءالنهربود و نیزدوره مهاجرت اعراب به داخل ایران به خصوص خراسان می باشد.آذربایجان نیزشاهد مهاجرت قبایل وخاندانهای عرب دراین دوره بوده است.مخصوصأبعضی شهرهابه سبب آنکه از جهت آب وهواباطبیعت عراق موافق بود،مورد توجه آنهاواقع شد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره خلافت اموی

تحقیق درمورد خلافت مامون

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درمورد خلافت مامون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

عبد الله ابوالعباس مأمون به سال 170 در آنشب که عم وى هادى بمرد تولد یافت مادرش کنیزکى بود مراجل نام. بیست و سه ساله بود که هارون وى را ولیعهد دوم کرد و ولایت خراسان و دیگر ولایات ایران را تا همدان بدو سپرد پس از مرگ هارون امین پیمان پدر را شکست و در جنگ با برادر کشته شد و خلافت به مأمون رسید.

مأمون در رى بود که کار خلافت وى سرگرفت و تا سال 204 به خراسان بود آنگاه به بغداد آمد.

اختلاف امین و مأمون

هارون در سال‏هاى پایانى عمر خویش سخت در اندیشه اختلاف این دو برادر بود.به روایت، دینورى، هارون از زبان موسى بن جعفر ـ ع ـ پیشگویى خاصى درباره اختلاف این دو برادر شنیده بود.به دلیل همین نگرانى زمانى که به خراسان مى‏رفت، بار دیگر براى مأمون از همه شخصیت‏هاى لشکرى و کشورى بیعت گرفت، تا مبادا امین مشکلى براى او ایجاد کند.این تأکیدهاى هارون، بعدها به نفع مأمون تمام شد.زیرا بسیارى از کسانى که وفادار به اصل بیعت بودند، حاضر به اطاعت از امین در مخالفت با مأمون نشدند.

حتى پیش از آن که هارون بمیرد، امین در پى جذب شخصیت‏هاى مهم از جمله فضل بن ربیع وزیر هارون براى خلع مأمون بود.اندکى پس از مرگ هارون، فعالیت جدى‏ترى شد.اما از آن جا که مأمون در مرو و امین در بغداد بود، دایره اختلاف به آرامى گسترد.فضل بن ربیع در کنار امین و علیه مأمون تلاش مى‏کرد، ولى فضل بن سهل، دستیار مأمون در جهت عکس وى مى‏کوشید .روشن بود که تخلف از سوى امین است و وى نمى‏بایست بر اساس اصول پذیرفته شده در بیعت، تلاشى در جهت مقدم داشتن فرزندش موسى بر مأمون و در نهایت خلع برادرش از خلافت صورت دهد.امین تلاش فراوانى کرد تا مسأله را به آرامى تمام کند، اما مأمون که مشاوران قدرتمندى داشت و از حمایت خراسانیان هم برخوردار بود، از پذیرفتن خواست امین سرباز زد.از سال 195 رسما نام مأمون از خطبه‏ها و سکه‏ها حذف و نام موسى فرزند امین جاى آن نشست.به موازات دو وزیر، که از قضا نام هر دو فضل بود، دو فرمانده نظامى از دو سوى رو در روى هم قرار گرفتند: یکى على بن عیسى بن ماهان بود که مى‏بایست از سوى امین به خراسان رفته آن ناحیه را تصرف کند، دیگرى، طاهر بن حسین معروف به ذو الیمینین بود که مى‏بایست راه را بر وى سد مى‏کرد.

آشکار بود که منطقه عراق و ایران یک بار دیگر رو در روى هم قرار مى‏گرفتند.بعدها، سنیان افراطى، امین را خلیفه‏اى مطلوب که جانبدار اهل سنت بود، معرفى کردند و مأمون را فردى منحرف و اهل بدعت، زیرا از معتزلیان دفاع مى‏کرد.صورت دیگر قضیه، عربى و عجمى بودن ماجراست .البته تأکید بر این مسأله به عنوان محور تعیین کننده چندان صحیح نیست، اما به هر روى نقشى در این اختلاف دارد که قابل چشم پوشى نیست.

دو سپاه در نزدیکى رى با یکدیگر درگیر شدند، در حالى که شمار سپاه طاهر بسیار اندک بود .مقاومت آنها سپاه بغداد را درهم شکست.على بن عیسى که فریاد سر داده از سپاهش مى‏خواست که مقاومت کنند، با تیر یکى از سپاهیان خراسان کشته و سرش جدا شد.بدین ترتیب کار سپاه بغداد تمام شد.در بى‏توجهى امین به کار لشکر همین بس که نوشته‏اند که وقتى خبر شکست على بن عیسى رسید در حال ماهیگیرى بود.بدون توجه به خبر کسى که خبر آورده بود، گفت: ساکت باش! من هنوز یک ماهى نگرفته‏ام!

درگیرى بعدى در همدان بود که بار دیگر سپاه بغداد شکست خورد.پس از این شکستها بود که به مشورت فضل بن سهل، مأمون در سال 196 اعلان خلافت کرد.به تدریج طاهر بر بخشهایى از عراق از جمله واسط و مدائن تسلط یافت.محاصره بغداد در سال 197 آغاز شد و طاهر در سال بعد توانست بغداد را به تصرف خود درآورده و امین را به قتل برساند.مأمون از سال 198 خلیفه رسمى شد و مدت بیست سال خلافت کرد.

یکى از مهم‏ترین آثار این تحول، افزایش نقش خراسان در تحولات جهان اسلام بود.زمانى که مأمون به شام رفت، فردى از شامیان مکرر نزد وى آمده مى‏گفت: همان طور که به عجم خراسان نظر دارى به عرب شام هم نظرى بیفکن! روى کار آمدن مأمون، موجب گردید سلسله طاهریان به عنوان نخستین سلسله نیمه مستقل کارش را در خراسان آغاز کند، و این از نتایج این تحول به حساب مى‏آید.

در این زمان تأکید بر نژاد ایرانى در برابر عرب چندان مفهومى ندارد.مهم آن بود که جمعیت ساکن در خراسان که ترکیبى از عرب و عجم بود، به نوعى احساس جدایى از بغداد را داشت.درست همان طور که زبان پهلوى به مرور به فارسى درى، (1) تبدیل شد و ترکیبى از فارسى و عربى به وجود آمد، نژادى ترکیبى از اعراب ساکن در خراسان و ایرانیان کهن پدید آمد که احساس استقلال داشته و به تدریج ایرانى نامیده شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد خلافت مامون

تحقیق درمورد خلافت انسان در قرآن

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درمورد خلافت انسان در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

خلافت انسان در قرآن

اگر آدمی بخواهد دقیقاً بفهمد که انسان چگونه موجودی است واز کجا آمده و برای چه در این دنیا و در این زمین قرار داده شده و به سوی چه هدفی باید حرکت کند لازم و ضروری است که داستان حضرت آدم(ع)را از منظر قرآن و عترت علیهم السلام بررسی نماید چرا که آدم(ع)اولین نماینده از نسل بزرگ بشریت است و نظام رفتاری خداوند با او که از برنامه خداوندی نشأت می گیرد به نوعی بیانگر نظام رفتاری خداوند با همه بشریت است و در خلال این برنامه و رفتارها می توان دریافت که انسان چگونه موجودی است و از کجا آمده؟ و برای چه دراین دنیا و در این زمین قرار داده شده؟ و به سوی چه هدفی باید در حرکت باشد؟

در بین همه مقوله ها و موضوعات مرتبط با حضرت آدم(ع)یکی از موضوعاتی که شاید نسبت به بقیه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و با فهم صحیح آن می توان به بسیاری از سوالات کلیدی انسانها پاسخ داد موضوع خلیفه است.که در داستان آدم (ع)بسیار پررنگ است و بسیار جلب توجه می کند.اینکه خداوند آدم(ع)را به عنوان خلیفه خود معرفی می کند این خلیفه به چه معنا است؟و این خلیفه چه وظایفی را دارد؟

قبل از پرداختن به تعریف لغوی خلیفه ابتدا باید ببینیم که خداوند این موضوع را برای اولین بار در چه سوره و چه آیه ای طرح نموده سپس با توجه به آیه مورد نظر و نیز آیات مرتبط در قبل و بعد آن مفهوم خلیفه را استخراج نموده و بر اساس این مفهوم ترجمه لغوی مناسبی برای خلیفه ارائه دهیم.

اولین باری که خداوند واژه خلیفه را برای آدم مطرح می نماید در سوره بقره آیه 30 می باشد با کمی بررسی و دقت در می یابیم که آیات 29 الی 38 سوره بقره درباره مفهوم خلیفه سخن بسیار دارد و با توجه و تدبر در این آیات می توانیم مفهوم خلیفه را بهتر بدست آوریم لذا مفهوم خلیفه را با توجه به آیات 29 الی 38 سوره بقره تحت عناوین زیر مطرح می نماییم.

1- جمیع آنچه را که خداوند در زمین خلق نموده برای خلیفه و خلیفه شدن آفریده است.

خداوند در آیات 29 سوره بقره می فرماید:هوَ الّذی خَلَقََ لَکُم ما فِی الاَرضِ جَمیعا:او کسی است که آفریده برای شما آنچه را که در زمین است - سوالی می کنیم منظور خداوند از شما (کُم)که همه چیز در زمین برای آنها آفریده شده چه کسانی هستند؟خداوند پس از این بیان بلافاصله در آیه بعدی موضوع خلیفه را مطرح می نماید.

وَاِذ قالَ رَبُّکَ لِلملائِکَه اِنّی جاعِلٌ فی الاَرض خلیفه: و زمانی که پروردگارت به ملائک گفت همانا من می خواهم در زمین خلیفه قرار دهم و نیز با توجه به واو عطف در ابتدای آیه 30 که ارتباط مفهومی با آیه 29 رابیان می کند همچنین واژه مشترک فِی اَلاَرض در دو آیه می توان دریافت منظور خداوند از (کُم)در آیه 29 همان خلیفه در آیه 30 است و چون ضمیر جمع(کُم)آمده این مفهوم نیز برداشت می‌شود که خداوند هر آنچه را که در زمین آفریده برای کسانی است که در جهت خلیفه شدن گام بر می دارند.سپس خداوند آنها را بعنوان خلیفه خود در زمین قرار می دهد.

2- خداوند،خلیفه را بر می گزیند و به خلافت منصوب می نماید.

بر اساس آیه 30 سوره بقره این خداوند است که موضوع خلیفه را مطرح و او را برمی گزیند آنجا که به ملائک می فرماید: وَاِذ قالَ رَبُّکَ لِلملائِکَه اِنّی جاعِلٌ فی الاَرض خلیفه:و زمانی که پروردگارت به ملائک گفت همانا من در زمین خلیفه قرار می دهم.

3- خلیفه باید ربوبیّت خدا را خلافت کند یعنی خلیفه ربّ باشد و چون محصول ربوبیت تربیت است پس وظیفه خلیفه تربیت است.

خداوند از اسماء و صفات بسیاری بر خوردار است و هر زمان که بخواهد کاری انجام دهد از طریق یکی از اسماء یا صفاتش آنرا انجام می دهد.باتوجه به آیه 30 سوره بقره درمی یابیم که خداوند با ربوبیتش می خواهد خلافت را ایجاد کند چرا که می فرماید: وَاِذ قالَ رَبُّکَ و زمانی که گفت ربِّ تو وچون خداوند از باب ربوبیت خود سخن گفته و بعد موضوع خلیفه را مطرح می نماید و می توان فهمید که ارتباطی بین واژه رب و خلیفه وجود دارد و این خلیفه باید خلیفه ربوبیت خداوند باشد.و چون محصول ربوبیت،تربیت است پس اسن خلیفه باید مربی باشدو به تربیت بپردازد.

4- خلیفه از جنس انسان است و انسان ظرف مناسبی برای خلافت است.

پر واضح است که موضوع خلیفه در این آیات درباره آدم(ع)است و چون آدم(ع)از جنس انسان است پس خلیفه باید از جنس انسان باشد همچنین این موضوع با خطاب به ملائکه مطرح می شود و آنان عکس العمل نشان می دهند و خود را سزاوار خلافت می دانند که می گویند:وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِک وَ نُقَدِسُ لَک :و ما تو را تسبیح و تقدیس و تحمید می کنیم و خداوند در پاسخ به آنها می فرماید:اِنّی اَعلَمُ ما لا تَعلَموُن یعنی من چیزی را می دانم که شما نمی دانید سپس وَعَلََّمَ آدَمَ الاَسماءَ کُلَّها مطرح می شود در نتیجه این انسان است که می تواند ظرف مناسبی برای خلافت ربوبیت باشد.

5- شأن انسانی که خلیفه است از شأن همه ملائک نزد خدا برتر و بالاتر است.

چون خداوند موضوع خلیفه را با خطاب به ملائک مطرح می کند و به آنها می فرماید که شما خلیفه من نیستید و خلیفه من از جنس انسان است و این خلیفه ویژگی هایی دارد که شما ندارید و نیز ظرف مناسبی برای خلافت من است که شمای ملائک اینگونه نیستید و در آیات بعدی با طرح موضوع انباء آدم(ع)به ملائک و در نهایت سجده ملائک به آدم(ع)در می یابیم که این انسانی که قرار است خلیفه رب باشد و شأن و جایگاهش نزد خدا از همه ملائک برتر و بالاتر است.

6- خلیفه در زمین خلافت می کند و به بیانی دقیق تر مرکز فرماندهی خلیفه در زمین است.

خداوند اصرار دارد که با کلمات جاعِلٌ فی الاَرض در آیه 30 بفهماند که خلیفه در زمین خلافت می کند چرا که قیدجعل به زمین(فِی اَلارض) برمیگردد نه به خلیفه وجالب است که با طرح موضوع خلیفه در بین ملائک و انباءآدم(ع)به ملائک و سجده ملائک به آدم(ع)به این مفهوم جلب توجه‌ می‌کندکه محدوده خلافت خلیفه فقط زمین نیست و این خلافت در عوالم دیگر نیز جاری است چون ملائکه از جنس عالم برزخ هستند پس حداقل این خلافت محدوده عالم برزخ به پایین است درنتیجه زمین می شود مرکز خلافت خلیفه و مرکز فرماندهی خلیفه.

7- خلیفه اهل فساد و خونریزی نیست.

ملائکه پس از بیان خداوند دربارۀ خلیفه قرار دادن انسان در زمین عکس العمل نشان داده و بعنوان اولین بیان می گویند:اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها وَ یَسفِکُ الدِِّماء:آیا در زمین کسی را قرار می دهی که فساد می کند و خونریزی می نماید.چون خداوند این بیان ملائکه را رد نمی نماید می


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد خلافت انسان در قرآن

مقاله کامل در مورد خلافت و امامت در کلام اسلامى

اختصاصی از یارا فایل مقاله کامل در مورد خلافت و امامت در کلام اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله کامل در مورد خلافت و امامت در کلام اسلامى


مقاله کامل در مورد خلافت و امامت در کلام اسلامى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 20
فهرست و توضیحات:

خلافت و امامت در کلام اسلامى

 

1- امامت، مهم‏ترین جایگاه بحث‏هاى کلامى

 

2- حقیقت امامت

 

3- وجوب امامت

 

دلایل وجوب امامت

 

3- سیره‏ى مسلمانان

 

4- اجراى حدود و حفظ نظام اسلامى

 

5- وجوب دفع ضررهاى عظیم

 


1- امامت، مهم‏ترین جایگاه بحث‏هاى کلامى

بحث و گفت و گو درباره‏ ى خلافت و امامت، یکى از مهم‏ترین و دیرین‏ترین بحث‏ها و گفت و گوهایى است که در جهان اسلام، پس از رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله میان مسلمانان مطرح شده است. اگرچه پیش از این مسئله، درباره‏ى مسائل دیگرى اختلاف نظر پیدا شد، اما اختلاف در فلسفه‏ى امامت و خلافت، داراى ویژگى‏هاى بى مانندى بود. عبدالکریم شهرستانى، پس از اشاره به پاره‏اى از اختلافات و مباحثه‏هایى که به هنگام رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پس از آن، میان مسلمانان رخ داد، مى‏گوید:
پنجمین اختلاف آنان - که بزرگ‏ترین اختلاف میان امت اسلامى به شمار مى‏رود - اختلاف‏شان درباره‏ى امامت‏بود; زیرا، درباره‏ى هیچ یک از قواعد دینى، در هیچ زمانى، چنان نزاع و ستیزى که درباره‏ى امامت در گرفته است، رخ نداده است.
وى، آن گاه به ماجرایى که در سقیفه‏ى بنى ساعده اتفاق افتاد، اشاره کرده، گفته است:
مهاجران و انصار، درباره‏ى امامت، اختلاف کردند. انصار گفتند: «امیرى از ما و امیرى از شما، عهده دار امر خلافت و امامت گردد.» و سعد بن عباده را - که بزرگ و رهبر آنان بود - از طرف خود پیشنهاد کردند. در این هنگام، ابوبکر و عمر، وارد سقیفه شدند. عمر که از پیش، مطالبى را در نظر گرفته بود تا در آن جمع و درباره‏ى امامت ایراد کند، مى‏خواست‏سخن بگوید، ولى ابوبکر مانع شد و خود به سخنرانى پرداخت و پس از حمد و ثناى خداوند، مطالبى را ایراد کرد.
عمر مى‏گوید: «او، همان چیزهایى را گفت که من در نظر داشتم بگویم. گویا، او، از غیب آگاه بود. پس از پایان یافتن سخنان ابوبکر و قبل از آن که انصار مطلبى بگویند، من با ابوبکر بیعت کردم، و مردم نیز با او بیعت کردند و در نتیجه، آتش فتنه خاموش شد. جز این که بیعت‏با ابوبکر، کارى شتاب زده و دور از تدبیر بود که خداوند، مسلمانان را از شر آن حفظ کرد. پس اگر فردى دیگر، آن را تکرار کند، وى را بکشید. پس، هرگاه فردى بدون مشورت با مسلمانان با فرد دیگرى بیعت کند، آن دو، خود را به هلاکت افکنده‏اند، و قتل‏شان واجب است».

شهرستانى، آن گاه به تبیین این مطلب پرداخته است که «چرا انصار بیعت‏با ابوبکر را پذیرفتند و از پیشنهاد خود مبنى بر این که هر یک از مهاجران و انصار، رهبرى داشته باشند، دست‏برداشتند؟» . او مى‏گوید:
انصار، بدان جهت از پیشنهاد خود منصرف شدند که ابوبکر از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت کرد که آن حضرت فرمود: «الائمة من قریش; رهبران امت اسلامى، از قریش‏اند».
آن گاه افزوده است:
این، بیعتى بود که در سقیفه واقع شد. آن گاه، مردم به مسجد آمدند و با ابوبکر بیعت کردند، جز گروهى از بنى هاشم، و ابوسفیان از بنى امیه، و امیرالمؤمنین على بن ابى‏طالب علیه السلام که به تجهیز بدن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و تدفین او مشغول بود و در این منازعه شرکت نداشت.

اینک، ما، در پى تحلیل و بررسى ماجراى سقیفه‏ى بنى ساعده نیستیم، غرض از نقل این مطلب، بیان اهمیت مسئله‏ى امامت و خلافت از دیدگاه مسلمانان صدر اسلام است.

این که انگیزه‏ى شرکت کنندگان در سقیفه چه بود، در نتیجه‏ى یاد شده، تفاوتى ایجاد نمى‏کند; زیرا، خواه، انگیزه‏ى آنان را حفظ اسلام و جلوگیرى از فتنه‏هاى احتمالى که اسلام و مسلمانان را تهدید مى‏کرد، بدانیم و خواه، مسئله‏ى مقام و ریاست و نظایر آن، در هر دو صورت، رفتار آنان، گویاى این حقیقت است که خلافت و امامت، مسئله‏اى مهم و اساسى است و از مسایل محورى در جهان اسلام به شمار مى‏رود.

شرکت نکردن امام على علیه السلام در سقیفه و وارد نشدن در آن اختلاف، یکى، بدان جهت‏بود که وى، حفظ حرمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در آن زمان بر هر امر دیگرى ترجیح مى‏داد و بر آن بود که در آن فاصله‏ى کوتاه، مسلمانان را خطرى تهدید نخواهد کرد، و دیگرى، این که به اعتقاد او، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در حیات خود، براى چنین مسئله‏ى مهمى چاره اندیشى کرده و جانشین خود را در فرصت‏ها و مناسبت‏هاى مختلف - مانند غدیر خم - تعیین کرده است.

بحث درباره‏ى امامت و خلافت، صرفا، یک بحث تاریخى نیست تا در شرح و تبیین یک رخداد مهم در تاریخ اسلام خلاصه شود; زیرا، امامت، ابعاد و زوایاى مهم دیگرى نیز دارد. این مسئله، با حیات فکرى، اعتقادى، اخلاقى، اجتماعى، سیاسى امت اسلامى، رابطه‏اى استوار و تعیین کننده دارد. جایگاه مهم و برجسته‏ى بحث امامت در تفکر و تعالیم اسلامى از همین ابعاد اساسى و سرنوشت‏ساز آن، ناشى مى‏شود. با تبیین ماهیت امامت، این مسئله، روشن‏تر خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله کامل در مورد خلافت و امامت در کلام اسلامى