ابونواس
ابونواس حسن بنهانی بن عبدالاول بن صباح مکنّی به ابونواس، از شاعران برجسته ی دوره ی عباسی بود. وی در یکی از روستاهای اطراف اهوازدر سال 145 هـ.ق بدنیا آمد. در مورد ملیت پدرشهانی روایات مختلفی ذکر کرده اند. بعضیها میگویند از مردم دمشق و جزو سپاهیان مروان آخرین خلفای عباسی بود. عده ای دیگر هم او را ایرانی الاصل خوانده اند. اما مادرش جلبان مسلما ایرانی است.
هنگامیکه ابونواس دو یا شش ساله بود به همراه پدر و مادر به بصره آمد. شهری که ابونواس پس از این سفر تا سن سی سالگی در آنجا اقامت گزید. چون حسن به سن درس خواندن رسید، پدر او را نزد کسی فرستاد تا قرآن را به او تعلیم دهد. پس از مدت کوتاهی پدر او بمرد و مادر سرپرستی او را بر عهده گرفت. او مجبور شد حسن را بعلت تهیدستی به مغاز عطاری بفرستد، تا با مزد اندکی که از عودتراشی عاید او میشد، به امرار معاش خانواده کمک کند. اما با اینکه ابونواس در بازار دستهایش به کار عود تراشی مشغول بود، لیکن دلش همچنان شیفته ی علم و ادب بود. بصره، شهر محل سکونت او، که در آن زمان از مراکز علم و فرهنگ بود، محدثان و راویانی مطلع، چون اصمعی و ابوعبیده، و نحویان و لغت شناسان بنامی چون ابوزید انصاری را در خود میدید. این مساله باعث شد که شیفتگان این علوم از هر جایی به جانب بصره روانه شوند. ابونواس هم که بسیار شیفته ی علم و دانش بود، فرصت را مغتنم شمرد و نزد ابوعبیده و خلف الأحمر پیشوای اهل لغت رفت و زانوی شاگردی زد. وی در آموختن علم و دانش بسیار کوشا و خستگی ناپذیر بود، بطوریکه ابن خلکان در تاریخ خود از اسماعیل بن نوبخت روایت میکند که گفت: «هیچ کس را ندیدم که دامنه ی علمش از ابونواس گسترده تر یا محفوظاتش از او بیشتر باشد، با آنکه کتاب اندکی در اختیار داشت».(1) خلف الأحمر استاد او در این راه کمک شایانی به او کرد، وی همچنین به ابونواس اجازۀ سرودن شعر نداد، تا آنگاه که او ابیات فراوانی از نیکوترین اشعار عرب را از بر کرد.
در دوره ی عباسی لهو و لعب و بی بند و باری رواج عام یافته بود. درهر شهر ودیاری ازقلمرو حکومت اسلامی، بویژه بغداد و بصره، بانگ نوشانوش باده گساران به گوش میرسید. ابونواس که دراین زمان تازه به دوران جوانی خود پا گذاشته بود، خیلی زود شیفته ی مجالس و محافل باده گساری شد. او درهمین مجالس با شاعر دیگری به نام والبه بن حباب آشنا شد. والبه که خود سرآمد عشرتجویان زمان بود آتش هوی و هوس را در او افروخته تر کرد و چنان ابونواس را برانجام این گونه اعمال برانگیخت که در بیبندوباری ولاابالیگری همتای او شد. اما همۀ این عوامل باعث نشد تا ابونواس از آموختن علم بازماند و با اینکه پیوسته به مجالس باده گساری وفسق و فجور رفت و آمد داشت، به علم آموزی نیز اشتغال میورزید ابونواس برای اینکه به زبان عربی کاملا مسلط شود مدتی را در بادیه میان اعراب بدوی گذراند.
بعد از این دوران او با تکیه بر علم ودانش خود راهی بغداد شد تا در آنجا مالی گرد بیاورد و به وسیلۀ آن مخارج عیش و نوش خود را تأمین نماید. ورود او به بغداد در حدود سال 179 هـ.ق اتفاق افتاد. در همین زمانهارون الرشید هم موفق شد تا زمام خلافت را بدست گیرد. خاندان برمکیان در آن ایام عهده دارمنصب وزارت بوده و رتق و فتق بیشتر امور مربوط به خلافت توسط آنان صورت میگرفت. ابونواس برمکیان را مدح کرد و از آنها جوائز و صلات گرانبها دریافت کرد. اما بعد از مدت اندکی از آنان نومید شد و به آل ربیع پیوست. آل ربیع خاندانی صاحب جاه و ثروت بودند که با برمکیان رقابت میکردند. بیشترین مدایح ابونواس متعلق به آل ربیع میباشد و جوائز بسیاری نیز از سوی آنان به ابونواس اهدا شد.
ابونواس بدلیل شیوه ی زندگیش در اوایل کار چندان مایل نبود که به دربار نزدیک شود. اما پس از سرکوبی برمکیان و به قدرت رسیدن فضل بن ربیع به وسیله ی او به دربار خلافت نزدیک شد.این واقعه که در سال 187 هـ.ق اتفاق افتاده بود، با پیروزیهارونالرشید بر قیصر روم مصادف شد. ابونواس خلیفه را بخاطر این پیروزی مدح کرد و از این پس بود که شاعر قصاید دیگری نیز در مدحهارون سرود. اما طولی نکشید که رفاه و آسایش او به رنج و ناکامی مبدل شد و خلیفه ابونواس را بخاطر بادهگساری بی رویه و متهم شدنش به زندقه و نیز برای قصیده ای که در ذم قبایل عدنان سرود، بر او خشم گرفت و او را به زندان افکند. حبس او چهار ماه به طول انجامید. ابونواس که تا آن زمان چنین وضع مشقت بار و طاقت فرسایی را در زندگی تجربه نکرده بود، از این وضع به تنگ آمد.بنابراین با سرودن چندین قصیده از خلیفه پوزش خواهی و طلب عفو و بخشش میکند.
وقتی از زندان آزاد شد قصد کرد تا به مانند گذشته به باده گساری و عیش و نوش روی بیاورد، اما با دست خالی چنین امکانی برایش فراهم نبود. بنابراین راهی مصر شد و در آنجا به خصیب، امیر مصر که متولی دیوان خراج بود، پیوست. ابونواس خصیب را برای کسب صله و جوائز مدح کرد. امیر هم به او جوائزی عطا کرد. اما چون این جوائز و صلات با آنچه در بغداد نصیب او شد برابری نمی کرد، تصمیم گرفت دوباره به بغداد برگردد، ابونواس هنگامی که به بغداد رسید، زبان به هجو امیر خصیب گشود و از او بخاطر بخل و عدم بخشش فراوان به بدی یاد کرد.
فرمت:word
تعداد صفحات:245
فهرست مطالب
فصل اول: زندگینامه سه شاعر 1
-ابونواس 2
-منوچهری 6
-حافظ 8
-پی نوشت فصل اول 12
فصل دوم: باده و اساطیر مربوط به پیدایش آن 13
-باده در لغت 14
-اساطیر مربوط به پیدایش باده 15
-پی نوشت فصل دوم 26
فصل سوم: پیشینه ی خمریه سرایی در میان اعراب و ایرانیان 27
-تعریف خمریات 28
-خمر در شعر جاهلی 28
شاعران جاهلی که به شراب نوشیدن تفاخر می کردند 28
شاعران جاهلی که تا حدودی شراب را وصف می کردند 30
-خمریات در دوره اسلامی(زمان پیامبر و خلفای راشدین) 35
-خمریات در دوره اموی 36
-وصف باده در اوستا 37
-خمریات در ایران بعد از اسلام 39
-خمریات غیر عرفانی 40
-خمریات عرفانی 43
-مناسبت اصطلاحات خمری با حالت بیخودی، فناورسیدن به وحدت 44
-مناسبت اصطلاحات خمری با پخته شدن عارف 46
-مناسبت اصطلاحات خمری با فقر 46
-مناسبت اصطلاحات خمری با افشای راز 47
-مناسبت اصطلاحات خمری با عقل ستیزی 48
-مناسبت اصطلاحات خمری با غم زدایی 49
-مناسبت اصطلاحات خمری در مبارزه با ریا کاری 49
-پی نوست فصل سوم 51
فصل چهارم: ریخت و شکل خمریات ابونراس، منوچهری و حافظ 54
-شکل خمریات ابونراس 55
-گرد کردن معانی خمری در یک قصیده واحد 55
-ارتباط معنایی یا وحدت فنی در محور عمودی قصاید 57
-عمیق کردن معانی خمری 57
-مبارزه با سنت های جاهلی اعراب 59
-داستان پردازی خمری 61
-غالب بودن صورت بر محتوا 62
-بکار بردن لغات فارسی 64
-بیان عقاید شعوبی 65
-خمریات منوچهری 66
-ارتباط معنایی یا وحدت فنی در محور عمودی شعر 67
-داستان پردازی 68
-دوری و بیزاری منوچهری از سنت های جاهلی 70
-غالب بودن صورت بر محتوا 70
-خمریات حافظ 71
-پی نوشت فصل چهارم 72
فصل پنجم: مقایسه مضامین خمری ابونواس، منوچهری و حافظ 73
-وصف شراب 74
-اسامی مشترک 74
-اسامی غیر مشترک 78
-نام هایی که ابونواس برای شراب آورده است 78
-نام هایی که منوچهری برای شراب آورده است 93
-نام هایی که حافظ برای شراب آورده است 94
-وصف کیفیت و چگونه نوشیدن شراب 99
-وصف قدمت شراب 99
-وصف رنگ شراب 101
-بوی شراب 103
-وصف مزه شراب 105
-روشنی شراب 107
-تشبیه شراب به آفتاب 108
-تشبیه شراب به چراغ 109
-تشبیه شراب به آتش 109
-تشبیه شراب به شمشیر 109
-تشبیه شراب به صبح 110
-شراب خام یا پخته 111
-حباب های شراب 112
-وصف شراب صاف 113
-تشبیه شراب به اشک 114
-تشبیه شراب به جان 114
-شرایط و چگونگی نوشیدن شراب 116
-شراب خواری در شب و صبح 117
-نوشیدن شراب در فصل بهار 119
-شراب نوشیدن در جشن ها واعیاد 121
- واکنش حکومت ها به شراب نوشی 124
-جرعه افشاندن بر خاک 128
-به یاد کسی شراب نوشیدن 131
-بانگ نوشانوش 132
-نوشیدن سه جام پیاپی 134
-نوشیدن چهار جام بر اساس چهار طبع 134
-رطل گران گرفتن 135
-وصف تاثیر بر نوشنده 137
-شراب باعث زدودن غم از نوشنده میشود 137
-شراب قدرت تشخیص نیروی عقل نوشنده را زایل میکند 138
-شراب به نوشنده شادی می بخشد 139
-شراب به جان قوت و نیرو می بخشد 139
-شراب به نوشنده شجاعت میبخشد 140
-شراب باعث آشکار شدن اسرار نوشنده میشود 140
-شراب باعث دوری از بخل میشود 140
-شراب باعث بی خوابی میشود 141
-در صورت شراب خوردن زیاد انسان قادر به راه رفتن نیست و باید برای حرکت بر روی شکم بخزد 141
-شراب باعث ضعف و سردرد میشود 142
-شراب باعث میشود نوشنده عرق کرده و چشم ها و گونه هایش به سرخی گرایند 143
-شراب باعث عبوس شدن نوشنده میشود 144
-وصف آلات شراب نوشی 145
-نام آلات پرورش و نوشیدن شراب 146
-نام های همسان 146
-نام های غیر همسان 148
-توجه به اساطیر در مورد آفرینش جام ها 152
-وصف ظروف با اشکال مختلف 153
-مانند کردن ظروف شراب به پرندگان 154
-جام های منقش 154
-مانند کردن ظرف شراب به چراغ 155
-مانند کردن ظرف شراب به خوشه پروین 156
-مانند کردن ظرف شراب به نمازگزار 156
-وصف خم شراب 159
-وصف مجلس شراب 161
-وصف ساقی 162
-نحوه آرایش ساقی 163
-لذت بردن از چشم ساقی 168
-لذت بردن از لب های ساقی 168
-لذت بردن از گونه های ساقی 169
-لذت بردن از آب دهان ساقی 170
-پیر می فروش 171
-تشخیص 174
-لذت بردن همه حواس 174
-لذت گرایی 175
-امیدواری به بخشش خداوند 176
-گوش ندادن به نصیحت ناصحان 176
-دفن شدن در زیر تاک انگور و یا شسته شدن با باده 177
-استفاده از طنز برای رسوایی زاهدان 178
-مبارزه با رذیلت های اخلاقی 179
-تاثیر فلسفه و عفان بر خمریات ابونواس و حافظ 181
-فرجامین سخن 184
-همانندی ها از لحاظ توصیفات 186
-همانندی ها از لحاظ فکری 188
-تفاوت ها از جهت توصیفات 188
-تفاوت ها از جهت فکری 188
-پی نوشت فصل پنجم 190
-کتابنامه 192
-پیوست شماره 1 198
-پیوست شماره 2 246