شرح مختصری از آنچه در این فایل دریافت میکنید :
پروژه طراحی وب سایت سیستم ثبت نام دانشجویی با php
این سیستم به صورت ساده با زبان php نوشته شده است که شامل بخش های اخبار سایت و ثبت نام و جستجوی پیشرفته و بخش پرسش و پاسخ می باشد. در این سیستم که شامل مدیریت وب سایت نیز می باشد می توانید تمامی قسمت های سایت را مدیریت کنید.جهت اجرای پروژه یک دیتا بیس MySQL ایجاد کرده و فایل اس کیو ال پروژه را در آن ایمپورت نمایید
سپس مشخصات دیتا بیس را در محل های مشخص شده وارد نمایید
جهت تست بر روی لوکال میتوانید از نرم افزار Wamp Server استفاده کنید
فرمت فایل دریافتی : php
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:37
فهرست مطالب:
انگیزه ها و اولویت های تحصیلی گروه های دانشجویی ملل آسیایی که در رشته های هتل داری و مدیریت توریسم تحصیل می کنند: 1
چکیده 1
1- مقدمه 2
1-1- اهداف تحصیل 5
2- بررسی تاریخچه (مطالب موجود): 5
1-3- بررسی: 10
2-3- جمع آوری اطلاعات 11
3-3- آنالیز: 14
1-4- وضعیت آماری پاسخ دهنده ها (مردم شناسی به لحاظ سن، جنسیت، نژاد و…) 15
2-4- آنالیز فاکتورهای انگیزه انتخاب رشته HTM: 16
3-4- مقایسه انگیزه های انتخاب رشده HTM بین دانشجویان 3 کشور آسیایی: 17
4-4- مقایسه انگیزه تحصیل در خارج از کشور در رشته HTM بین دانشجویان دوره کارشناسی کشورهای آسیایی: 21
5-4- مقایسه انگیزه های دانشجویان رشته HTM در 3 کشور آسیایی در دوره کارشناسی ارشد: 25
8-4 مقایسه مهمترین رشته تحصیلی HTM و یا رشته تحصیلی در خارج از کشور پس از فارغ التحصیلی میان دانشجویان کارشناسی کشورهای آسیایی 33
9-4- مقایسه مهمترین رشته تحصیلی در خارج از کشور پس از فارغ التحصیل شدن بین گروه های دانشجویی کارشناسی ارشد کشورهای آسیایی: 33
5- بحث و نتیجه گیری: 34
چکیده:
در این تحقیق علت آنکه دانشجویان در چین، تایوان و کره چه در سطح فوق دیپلم و چه کارشناسی ترجیح میدهند در هتلداری و مدیریت توریسم (HTM) فارغالتحصیل شوند و تحصیل در خارج از کشور را ترجیح میدهند و رشتة HTM برای آنان در اولویت است، مشخص میگردد. دانشجویان ملل آسیایی در 3 گروه و در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد انتخاب شدند. در مقایسة این 3 گروه دانشجویی برای انگیزة تحصیل در رشته HTM، مشخص شد که دانشجویان تایوانی بیشترین انگیزه را داشتهاند و کشوری که برای اکثریت دانشجویان جهت تحصیل خارج از کشور در اولویت بوده آمریکا بوده است. این سه گروه دانشجویی در ارتباط با رشتههای ترجیحی خود در تحصیل خارج از کشور، پاسخهای متفاوتی داده بودند. اطلاعات کامل در این مقاله ارائه شده است.
1- مقدمه:
تصور می شود بررسی محبوبیت فارقالتحصیل شدن در رشته هتل داری و مدیریت توریسم (که از این به بعد HTM نامیده میشود) در کشورهای مختلف، یک تحقیق مفید باشد. اول اینکه این تحقیق به درک جایگاه رشتة HTM در سیستمهای آموزشی کشورهای مختلف کمک میکند. دوم، این بررسی بر سیاستهای دانشگاههای غربی در گرفتن دانشجو از سراسر دنیا تأثیر خواهد داشت. دانشگاههای غربی که رشتههای HTM را ارائه میدهند. به جذب دانشجویان خارجی که میخواهند در خارج از کشور خود در رشتة HTM تحصیل کنند، علاقهمندند همه سهامداران (افراد دخیل) از جمله صنایع هتل داری و توریسم، دولتها و مسئولان آموزشی میخواهند اطلاعات بیشتری در مورد دانشجویان رشته HTM داشته باشند. تا آنان را به عنوان دانشجو و یا در آینده به عنوان کارمند بپذیرند. اگر چه موضوع تحصیلات عالیه برای دانشجویان سراسر دنیا که در رشته HTM تحصیل میکنند بقدر کافی جالب است که توجه محققان، موسسات آموزشی و سهامداران را به خود جلب کند ولی پرسشهای بسیاری همچون انگیزه دانشجویان برای تحصیل در خارج از کشور خود، کشوری که برایشان در اولویت است و رشته تحصیلی HTM به عنوان رشته مورد علاقه، هنوز بدون پاسخ مانده است.
محبوبیت رشتههای HTM در چین، تایوان و کره افزایش یافته است. همانطور که جدول 1 نشان میدهد، تعداد رشتههای HTM و دانشجویان ثبت نام شده در این رشتهها به سرعت در تمامی مقاطع در هر یک از این 2 کشور در حال رشد است. در چین تعداد دانشکدههایی که رشتههای HTM را دارا هستند و دانشجویان ثبت نام شده در این رشتهها در سال 2002، 5/61 درصد در مقایسه با سال 2000 و 9/113 درصد در مقایسه با سال 2001 افزایش یافته است. مشابه با چین، تعداد دانشکدههای تایوانی که رشتههای HTM را ارائه میدهند و تعداد دانشجویان رشتهةای HTM بسرعت افزایش یافته است. تعداد دانشکدههایی که رشتههای HTM را ارائه میدهند در کشور کره در سال 2002 مدارک دکترا را اعطاء کردهاند، 28 دانشکده بوده و تعداد دانشجویان رشتههای دکترا 432 نفر بوده است این تعداد بین سالهای 2000 و 2002 180 و 120 درصد افزایش یافته است.
میزان علاقه به کسب مدارج عالی در رشته HTM در این 3 کشور با تعداد دانشجویانی که در خارج از کشور در رشته HTM تحصیل میکنند مشخص میشود. برای مثال بین دانشجویانی که از سراسر دنیا در رشته HTM در دانشگاه نوادا در لاسوگاس تحصیل میکنند در پاییز 2003، 1929 نفر بوده که دانشجویان کرهای 9/12 درصد، تایوانی 3/1 درصد و چینی 4/1 درصد را در سطح کارشناسی به خود اختصاص دادند در حالی ه در مقطع کارشناسی ارشد دانشجویان کره 3/21 درصد، تایوانی 7/2درصد و ینی 7/2 درصد بوده است.
مثال دیگر تعداد دانشجویان بینالمللی در رشته HTM است که در انگلستان، دانشگاه رسوری، در ترم بهار 2005، 1237 نفر بوده و از این تعداد دانشجویان چینی، 4/2 درصد، کرهای 74/0 درصد و تایوانی 018/0 درصد در سطح کارشناسی، دانشجویان چینی 46 درصد کرهای 2/7 درصد و تایوانی 5/4 درصد در مقطع کارشناسی ارشد را به خود اختصاص دادهاند.
همانطور که گفته شد، کشورهای چین، تایوان و کره در صنعت هتلداری و توریسم پیشرفت بسیاری کردهاند که گفته شد، کشورهای چین، تایوان و کره در صنعت هتلداری و توریسم پیشرفت بسیاری کردهاند و علاقة دانشجویان برای تحصیل در رشته HTM و تحصیل در خارج از کشور فوقالعاده افزایش یافته است.
1-1- اهداف تحصیل
تا امروز، تحقیقات کمی در مورد انگیزههای تحصیلی و اولویتهای دانشجویانی که در رشتههای HTM تحصیل میکنند، صورت گرفته است به ویژه اینکه مطالعة تطبیقی برای گروههای دانشجویی آسیای شرقی هنوز انجام نشده است. در این مطالعه تلاش شده علت اینکه دانشجویان ملل آسیای شرقی چه در سطح کارشناسی ارشد و چه در سطح کارشناسی به تحصیل در رشتة HTM و در خارج از کشور علاقهمندند، مشخص گردد. اهداف ویژهتر به شرح زیر بوده است: ابتدا در این پروژه تحقیقی، انگیزههای دانشجویان چینی، کرهای و تایوانی از انتخاب رشته HTM و تحصیل در خارج از کشور مورد بررسی قرار گرفت. دوم مشخص شد که این دانشجویان چه کشورهایی را برای تحصیل ترجیح میدهند. سپس سعی شد که شباهتها و تفاوتهای این گروههای دانشجویی از 3 کشور مشخص گردد.
2- بررسی تاریخچه (مطالب موجود):
بررسی تاریخچة انگیزههای دانشجویان برای تحصیل در رشتة HTM محدود است. اگرچه این موضوع در زمینة تحصیل در هتل داری و توریسم و مدیریت بسیار اهمیت دارد و تأثیر مستقیم بر دانشجویان و مدیران داشته است. طبق نظر «بوشل» و همکارانش (سال 2001) فارقالتحصیلان دبیرستان و دانشگاهها به مدارج کارشناسی ارشد و کارشناسی در رشتة HTM علاقهمندند زیرا این صنعت از طریق نقش مهم خود در غنیسازی فرهنگی و رشد اقتصادی منافع زیادی را داراست و امکان رقابت و تجربة دورة هیجان انگیزی را برای افرادی با استعدادها و علائق گوناگون بوجود میآورد. «اوماهونی» و همکارانش (سال 2001) انگیزههای انتخاب رشته HTM را با استفاده از تحقیق راجع به دانشجویان استرالیایی مشخص کردند. نتایج نشان داد که آگاهی از این صنعت و علاقه به آن و نیز تأثیر والدین دانشجویان و مشاوران تحصیلی، از فاکتورهای انگیزشی مهم در این رشته بوده است.
«اسکمیدت» (سال 2002) گزارش کرد که تصمیمگیری برای تحصیل در یک رشتة HTM تحت تأثیر 4 فاکتور ست شامل: فاکتورهای شخصی (خاص یک شخص) فاکتورهای مردم شناسی (مثلا جنسیت، نژاد ، سن و...) فاکتورهای روانشناسی (مثلا انگیزه، شناخت، شخصیت، سبک زندگی) و فاکتورهای اجتماعی (مانند فرهنگ، طبقه اجتماعی، تجارب خانوادگی و گروههای مرجع) طبق نظر «ژائو» (سال 1991) دانشجویان ترجیح می دهند در رشتة HTM فارقالتحصیل شوند زیرا فکر میکنند کارکردن در این رشته، منجر به داشتن مشاغل قابل احترام میشود. در عین حال، چنین نتیجه گیری میکند (ژائو) که افزایش سریع رشتههای HTM در چین به دلیل رشت این صنعت و تحولاتی است که در سیستم صنعتی رخ داده و امکانات شغلی بیشتری را برای دانشجویان این رشتهها پدید آورده است. برخی مطالعات نشان داده که انگیزة دانشجویان رشتههای HTM برای تحصیل در این رشتهها بیشتر از آنکه تحصیلی باشد، انگیزة شغلی بوده است. انگیزة دانشجویان برای تحصیل در رشتههای HTM بین کشورها و گروههای نژادی مختلف، متفاوت است. در یک مطالعة تطبیقی بین دانشجویان انگلستان و یونان «آیری» و «فرانتیستین» (1997) به این نتیجه رسیدند که دانشجویان یونانی نظر مثبتتری به این صنعت داشتهاند (در مقایسه با دانشجویان انگلیسی). «کوتران» و «کامبرینگ» در مطالعة خود به این نتیجه رسیدند که دانشجویان بومی آمریکا و هیسپانی نسبت به دانشجویان آنگلو، علاقة بیشتری به آموزش و تحصیل در این رشتهها داشتهاند. اهمیت به تحصیل در این رشتهها با توجه به آشنایی با این صنعت و آگاهی از آن بین دانشجویان متفاوت میباشد. هر چه دانشجویان با این صنعت آشنا تر باشند، علاقة بیشتری به تحصیل در این رشتهها و یافتن شغل در این صنعت خواهد داشت. از طرفی، نتایج برخی مطالعات مغایر با نتایج تحقیق فوقالذکر بوده است. در این مطالعات معلوم شده که دانشجویان به تحصیل در رشتههای HTM علاقه داشتهاند ولی میزان این علاقه با توجه به تجاربی که به طور واقعی در این رشته بدست میآورند و اطلاعات آموخته شده متفاوت با یکدیگر است. تا به امروز تلاش شده که انگیزههای دانشجویان رشتههای HTM در خارج از کشور بررسی شود البته تحقیقات مربوطه بسیار محدود بوده است و این تحقیقات نشان داده که دانشجویان چینی ترجیح میدهند در خارج از کشور تحصیل کنند زیرا میخواهند تجربة آموزشی را با کیفیت بالا بدست آورند. «آدامز» و «چاپمان» (1998) دریافتند ه علل تمایل دانشجویان آسیایی به تحصیل در خارج از کشور عبارتست از فقدان امکانات فیزیکی و اساتید مجرب و کارکنان توانا در کشور. طبق نظر «دیاز» و «کرائوس» (1996)، عرضة آموزش عالی در کشورهای آسیایی مطابق با نیازها نیست و بنابراین دانشجویان آسیایی ترجیح میدهند خواسته یا ناخواسته در کشورهای خاری تحصیل کنند و بالاخره برخی محققان به این نتیجه رسیدهاند که کیفیت پایین امکانات و نبودن اساتید مجرب و تقاضای زیاد و محدود بودن موسسات آموزش و انگیزة توسعه شغلی سبب شده دانشجویان تمایل به تحصیل در خارج از کشور داشته باشند. اما مطالعات قبلی دارای یک معیار منظم برای انگیزههای تحصیل در رشتة HTM نبوده است. مطالعاتی وجود دارد که کشورهای ترجیحی دانشجویان را برای تحصیل در رشتة HTM مشخص کرده است و این دانشجویان انگیزة بالایی برای تحصیل در خارج از کشور خود را داشتهاند. «فورمیکا» (1996) پیشبینی کرد که محبوبیت تحصیل در خارج از کشور در کشورهای خاصی همچون آمریکا و کشورهای اروپایی افزایش خواهد یافت. او معتقد بود که لازم است در رشتههای تحصیلی و هتلداری پیشرفتهایی صورت گیرد که مطابق با نیاز دانشجویانی با سوابق فرهنگی مختلف و تجارب حرفهای گوناگون باشد. «جنکینز» (2001) کشورهای ترجیحی را برای دانشجویان در حال تحصیل در موسسات آموزش عالی انگلستان بررسی کرد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:38
فهرست مطالب:
مقدمه
فصل اول: تفکر جامعه شناسی آلمان
فصل دوم: تاریخچه مکتب فرانکفورت
فصل سوم: یورگن هابرماس
1-3-زندگینامه
2-3-اندیشه هابرماس
فصل چهارم: هابرماس در مقابل اثبات گرایی
1-4-مکتب اثبات گرایی
2-4-انتقاد از اثباتگرایی
3-4-دفاع هانس آلبرت
4-4-پاسخ هابرماس
فصل پنجم: هابرماس و جنبش دانشجویی
1-5-عوامل تشکیل جنبش دانشجویی
2-5-جنبش در نگاه هابرماس
3-5-اظهارات دوتچکه
4-5-انتقاد بر هابرماس
فصل ششم: هابرماس و سیستم
1-6-نظریه سیستم
2-6-انتقاد بر نظریه سیستم
3-6-پاسخ لومان به هابرماس
فصل هفتم: هابرماس و مارکسیسم
1-7-بازسازی ماتریالیسم تاریخی
2-7-نقد نظریه تکامل مارکس
فصل هشتم: نتیجه گیری
منابع و مآخذ
مقدمه:
در هر زمانی، جامعه شناسی خاصی شکل گرفته است که یا جمع گرا بوده، مثل نظریات دورکیم و یا فردگرا مثل اسپنسر، و یا بر تسلط ساختار وهنجار، تأکید میکردند، مانند پارسونز. آنچه مشخص است، هر گروه، ضمن بررسی یک بعد، ابعاد دیگر را فراموش کرده است. اما در عصر حاضر،تلفیق ابعاد مطرح است . از جمله:تلفیق فرهنگ و عاملیت، توسط مارگارت آرچر، جامعه شناسی چند بعدی جفری الگزندر، تلفیق کنش با نظام، توسط یورگن هابرماس که عضو برجستهای از مکتب فرانکفورت میباشد.
مکتب فرانکفورت، مکتبی انتقادی است، که در آلمان، پایه ریزی و تشکیل شد. مبنای اندیشه این مکتب بر اساس نقد و بررسی نظریات متفاوت، شکل گرفت. آن بر سرمایهداری ، اثباتگرایی، مارکسیسم و حتی خود جامعه شناسی هم ایراداتی وارد کرده است. در ضمن، بعضی از عناصر فراموش شده، مثل دیالکتیک و ذهن گرایی را دوباره مطرح نموده است . هابرماس اگرچه وارث این مکتب است، ولی در آن، تجدید نظرهایی را اعمال نموده ، وی از اندیشه های مارکس شروع کرد، تا به کنش ارتباطی رسید. او با انتقادات مختلف، نظرات خود را بسط داده است. وی نظریه اثباتی، جزمگرایی مارکسیسم، ایدئولوژی گادامر، نظریه سیستم پارسونز، جنبش دانشجویی و جوامع مدرن را مورد انتقاد قرار داده است. هابرماس، نقش بسزایی در جامعه شناسی آلمان ومکتب فرانکفورت و بقای آن داشته است. گرچه بینش انتقادی او، موجب شده که بعضی از فعالیت ها و اقدامات وی را نادیده گیرند.
تحقیق انجام شده، به حول تفکر انتقادی هابرماس میچرخد و از انتقادات او، نقد اثباتگرایی، مارکسیسم، جنبش دانشجویی و نظریه سیستم را برگزیده و به توصیف و تشریح آن، پرداخته است.
فصل اول : تفکر جامعه شناسی آلمان :
نویسندگان آلمانی عادت دارند، جامعه شناسان دایره المعارفی قرن 19، جامعه شناسان تحلیلی قرن 20 را از هم جدا کنند. عبارت دایره المعارفی به اثباتگرایان اطلاق میشود، از جمله اگوست کنت و دورکیم، اندیشه دورکیم . بدلیل واقعیت جوهری که برای جامعه قائل بود و مفهوم آگاهی جمعی(واجدان جمعی)، مشاجرات بسیاری را برانگیخت «اما بر عکس او، نظریه پردازان فردگرا، این مفهوم را ارایه میکنند که انسانها کارکرد جامعه خود را تأمین میکنند، اما جامعهای را که عضو عمل کننده آن هستند، نمیشناسند.(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 6)
تا اواخر قرن 19، چندان اثری از جامعه شناسی در آلمان، به چشم نمیخورد. حقوقدانان و اقتصاد دانان با مسایل مطرح شده در جامعه شناسی، بطور حاشیهای رفتار میکردند. اما از آغاز قرن 20، بخصوص از جنگ جهانی اول به بعد، آلمانی ها کوشیدند تا علمیبنام جامعه شناسی را ایجاد کنند. جامعه شناسی از فرانسه و انگلستان به آلمان کشیده شد.
یکی از خصوصیات متمایز جامعه شناسی آلمان، گرایش فلسفی آن است.
«زومبارت، جامعه شناس غربی ، طبیعت گرایی را در مقابل روح گرایی آلمانی قرار میدهد»(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 15)او عقیده دارد، که جوهر و اساس اندیشه آلمانی، قادر است تا پس از مرگ افراد هم باقی بماندو مارکسیسم ذرهای از روح آلمانی در خود ندارد. آنها تفاهم بکار گرفته شده را با شیوه علوم تجربی، مقایسه میکنند و جامعه شناسی را برابر با علم به قوانین میدانند. بر عکس آلمان ، جامعه شناسی فرانسوی، به تحصل گرایی تمایل دارد. آلمانی ها جامعه شناسی خود را، علم معرفتالنفس یا ذهن شناسی میدانند . بطور کلی جامعه شناسی آلمان به تفاهم گرایش دارد، که نماینده بارز آن را میتوان ماکس وبر دانست. اندیشه وبری، حتی بعد از مرگش، در سالهای بین دو جنگ جهانی، حاکم بود. «تمام آنها طرز فکر وبر را قبول دارند که یک رابطه آماری ، هر قدر هم قانع کننده باشد، برای ارضای کنجکاوی کافی نیست، ما میخواهیم پیوند میان انگیزه و کردار را که رفتار انسانها و در نتیجه خود رابطه آماری را تبیین میکند، بفهمیم»(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 152)تفهیم، غالباً، آلمانی ها را از پژوهش قوانین معاف میدارد، آنها بدنبال تبدیل تاریخ به علم نیستندو علاوه بر تاثیر نهادهای اجتماعی ، کنش احتمالی افراد را در نظر دارند.
دومین خصوصیت جامعه شناسی آلمان، دغدغه های روشی، جستجوی بنیادی فلسفی و انگیزه خود شناسی است. بطوری که این تفکر بصورت یک بیماری ملّی، تجلی یافته است.(جامعه معاصر آلمان ص 159)بعنوان مثال، خود تحلیلی و خودشناسی به فهم و درک بیشتر علوم اجتماعی، کمک میکند و دوراندیشی فرد را تقویت میکند. از نظر جزموین، نگرانی روش، هیچ ثمری ندارد.
همین نگرش تفهمی، اساس نظرات وانتقادات اعضای مکتب فرانکفورت را پایه ریزی کرد.عقاید هابرماس و روشنفکران ، بیشتر در دوران نازی شکل گرفت، و با روی کار آمدن هیتلر، توسعه مکتب ها و تألیف ها ، با روش خشونت باری متوقف شد.
فصل دوم:تاریخچة مکتب فرانکفورت
سال 1922 فلیکس وایل، سردمدار تأسیس مؤسسه پژوهشهای اجتماعی آلمان گردید. این مکتب، پس از جنگ جهانی اول و بحران های فکری که بر روشنفکران و نگرش سوسیالیستی حاکم بود، به فعالیت پرداخت. هورکهایمر و پولوک، موثر ترین افراد این مکتب به شمار میروند. این مؤسسه بطور رسمیدر 3 فوریه 1923 تأسیس یافت. گرونبرگ در سخنرانی خود در افتتاحیه ساختمان مؤسسه در سال 1924، به جنبه پژوهشی فعالیت های مؤسسه تأکید کرد، هر چند خلاف وضعیت آن زمان آلمان بود، که آموزش را بر پژوهش ترجیح میداد. وی سخنرانی خود را با اعتراض مستقیم به مارکسیسم، به پایان برد. سپس مؤسسه شروع به جذب استادیاران جوان نمود، که اکثراً، درگیر سیاستهای چپ بودند، گرچه مؤسسان سعی میکردند، آنها را از حزبگرایی دور نمایند.
کارل آگوست و تیفوگل، فرانتس پورکنا، ویولیان گومپرز عضو حزب کمونیست بوذند، ولی در مورد عضویت هورکهایمر در این حزب ، جای تردید است. وی در یکی از آثار خود«مدهوشی طبقه بندی کارگر آلمان» علت های تردید خود، در مقابل حزب کارگر را توضیح داده بود .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:40
فهرست مطالب:
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه .................................................................................................................................................... 1
فصل اول:تفکر جامعه شناسی آلمان ....................................................................................................... 2
فصل دوم:تاریخچه مکتب فرانکفورت ................................................................................................... 4
فصل سوم:یورگن هابرماس ......................................................................................................................... 8
1-3-زندگینامه .................................................................................................................... 8
2-3-اندیشه هابرماس ....................................................................................................... 8
فصل چهارم:هابرماس در مقابل اثبات گرایی .................................................................................. 12
1-4-مکتب اثبات گرایی ............................................................................................... 12
2-4-انتقاد از اثباتگرایی ................................................................................................. 12
3-4-دفاع هانس آلبرت ................................................................................................. 15
4-4-پاسخ هابرماس ....................................................................................................... 16
فصل پنجم:هابرماس و جنبش دانشجویی .......................................................................................... 18
1-5-عوامل تشکیل جنبش دانشجویی ..................................................................... 18
2-5-جنبش در نگاه هابرماس ..................................................................................... 18
3-5-اظهارات دوتچکه .................................................................................................. 20
4-5-انتقاد بر هابرماس .................................................................................................. 23
فصل ششم:هابرماس و سیستم ................................................................................................................ 26
1-6-نظریه سیستم .......................................................................................................... 26
2-6-انتقاد بر نظریه سیستم .......................................................................................... 28
3-6-پاسخ لومان به هابرماس ...................................................................................... 30
فصل هفتم:هابرماس و مارکسیسم ......................................................................................................... 32
1-7-بازسازی ماتریالیسم تاریخی .............................................................................. 32
عنوان صفحه
2-7-نقد نظریه تکامل مارکس .................................................................................... 34
فصل هشتم:نتیجه گیری .............................................................................................................................. 35
منابع و مآخذ .................................................................................................................................... 36
مقدمه:
در هر زمانی، جامعه شناسی خاصی شکل گرفته است که یا جمع گرا بوده، مثل نظریات دورکیم و یا فردگرا مثل اسپنسر، و یا بر تسلط ساختار وهنجار، تأکید میکردند، مانند پارسونز. آنچه مشخص است، هر گروه، ضمن بررسی یک بعد، ابعاد دیگر را فراموش کرده است. اما در عصر حاضر،تلفیق ابعاد مطرح است . از جمله:تلفیق فرهنگ و عاملیت، توسط مارگارت آرچر، جامعه شناسی چند بعدی جفری الگزندر، تلفیق کنش با نظام، توسط یورگن هابرماس که عضو برجستهای از مکتب فرانکفورت میباشد.
مکتب فرانکفورت، مکتبی انتقادی است، که در آلمان، پایه ریزی و تشکیل شد. مبنای اندیشه این مکتب بر اساس نقد و بررسی نظریات متفاوت، شکل گرفت. آن بر سرمایهداری ، اثباتگرایی، مارکسیسم و حتی خود جامعه شناسی هم ایراداتی وارد کرده است. در ضمن، بعضی از عناصر فراموش شده، مثل دیالکتیک و ذهن گرایی را دوباره مطرح نموده است . هابرماس اگرچه وارث این مکتب است، ولی در آن، تجدید نظرهایی را اعمال نموده ، وی از اندیشه های مارکس شروع کرد، تا به کنش ارتباطی رسید. او با انتقادات مختلف، نظرات خود را بسط داده است. وی نظریه اثباتی، جزمگرایی مارکسیسم، ایدئولوژی گادامر، نظریه سیستم پارسونز، جنبش دانشجویی و جوامع مدرن را مورد انتقاد قرار داده است. هابرماس، نقش بسزایی در جامعه شناسی آلمان ومکتب فرانکفورت و بقای آن داشته است. گرچه بینش انتقادی او، موجب شده که بعضی از فعالیت ها و اقدامات وی را نادیده گیرند.
تحقیق انجام شده، به حول تفکر انتقادی هابرماس میچرخد و از انتقادات او، نقد اثباتگرایی، مارکسیسم، جنبش دانشجویی و نظریه سیستم را برگزیده و به توصیف و تشریح آن، پرداخته است.
فصل اول : تفکر جامعه شناسی آلمان :
نویسندگان آلمانی عادت دارند، جامعه شناسان دایره المعارفی قرن 19، جامعه شناسان تحلیلی قرن 20 را از هم جدا کنند. عبارت دایره المعارفی به اثباتگرایان اطلاق میشود، از جمله اگوست کنت و دورکیم، اندیشه دورکیم . بدلیل واقعیت جوهری که برای جامعه قائل بود و مفهوم آگاهی جمعی(واجدان جمعی)، مشاجرات بسیاری را برانگیخت «اما بر عکس او، نظریه پردازان فردگرا، این مفهوم را ارایه میکنند که انسانها کارکرد جامعه خود را تأمین میکنند، اما جامعهای را که عضو عمل کننده آن هستند، نمیشناسند.(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 6)
تا اواخر قرن 19، چندان اثری از جامعه شناسی در آلمان، به چشم نمیخورد. حقوقدانان و اقتصاد دانان با مسایل مطرح شده در جامعه شناسی، بطور حاشیهای رفتار میکردند. اما از آغاز قرن 20، بخصوص از جنگ جهانی اول به بعد، آلمانی ها کوشیدند تا علمیبنام جامعه شناسی را ایجاد کنند. جامعه شناسی از فرانسه و انگلستان به آلمان کشیده شد.
یکی از خصوصیات متمایز جامعه شناسی آلمان، گرایش فلسفی آن است.
«زومبارت، جامعه شناس غربی ، طبیعت گرایی را در مقابل روح گرایی آلمانی قرار میدهد»(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 15)او عقیده دارد، که جوهر و اساس اندیشه آلمانی، قادر است تا پس از مرگ افراد هم باقی بماندو مارکسیسم ذرهای از روح آلمانی در خود ندارد. آنها تفاهم بکار گرفته شده را با شیوه علوم تجربی، مقایسه میکنند و جامعه شناسی را برابر با علم به قوانین میدانند. بر عکس آلمان ، جامعه شناسی فرانسوی، به تحصل گرایی تمایل دارد. آلمانی ها جامعه شناسی خود را، علم معرفتالنفس یا ذهن شناسی میدانند . بطور کلی جامعه شناسی آلمان به تفاهم گرایش دارد، که نماینده بارز آن را میتوان ماکس وبر دانست. اندیشه وبری، حتی بعد از مرگش، در سالهای بین دو جنگ جهانی، حاکم بود. «تمام آنها طرز فکر وبر را قبول دارند که یک رابطه آماری ، هر قدر هم قانع کننده باشد، برای ارضای کنجکاوی کافی نیست، ما میخواهیم پیوند میان انگیزه و کردار را که رفتار انسانها و در نتیجه خود رابطه آماری را تبیین میکند، بفهمیم»(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 152)تفهیم، غالباً، آلمانی ها را از پژوهش قوانین معاف میدارد، آنها بدنبال تبدیل تاریخ به علم نیستندو علاوه بر تاثیر نهادهای اجتماعی ، کنش احتمالی افراد را در نظر دارند.
دومین خصوصیت جامعه شناسی آلمان، دغدغه های روشی، جستجوی بنیادی فلسفی و انگیزه خود شناسی است. بطوری که این تفکر بصورت یک بیماری ملّی، تجلی یافته است.(جامعه معاصر آلمان ص 159)بعنوان مثال، خود تحلیلی و خودشناسی به فهم و درک بیشتر علوم اجتماعی، کمک میکند و دوراندیشی فرد را تقویت میکند. از نظر جزموین، نگرانی روش، هیچ ثمری ندارد.
همین نگرش تفهمی، اساس نظرات وانتقادات اعضای مکتب فرانکفورت را پایه ریزی کرد.عقاید هابرماس و روشنفکران ، بیشتر در دوران نازی شکل گرفت، و با روی کار آمدن هیتلر، توسعه مکتب ها و تألیف ها ، با روش خشونت باری متوقف شد.
فصل دوم:تاریخچة مکتب فرانکفورت
سال 1922 فلیکس وایل، سردمدار تأسیس مؤسسه پژوهشهای اجتماعی آلمان گردید. این مکتب، پس از جنگ جهانی اول و بحران های فکری که بر روشنفکران و نگرش سوسیالیستی حاکم بود، به فعالیت پرداخت. هورکهایمر و پولوک، موثر ترین افراد این مکتب به شمار میروند. این مؤسسه بطور رسمیدر 3 فوریه 1923 تأسیس یافت. گرونبرگ در سخنرانی خود در افتتاحیه ساختمان مؤسسه در سال 1924، به جنبه پژوهشی فعالیت های مؤسسه تأکید کرد، هر چند خلاف وضعیت آن زمان آلمان بود، که آموزش را بر پژوهش ترجیح میداد. وی سخنرانی خود را با اعتراض مستقیم به مارکسیسم، به پایان برد. سپس مؤسسه شروع به جذب استادیاران جوان نمود، که اکثراً، درگیر سیاستهای چپ بودند، گرچه مؤسسان سعی میکردند، آنها را از حزبگرایی دور نمایند.
کارل آگوست و تیفوگل، فرانتس پورکنا، ویولیان گومپرز عضو حزب کمونیست بوذند، ولی در مورد عضویت هورکهایمر در این حزب ، جای تردید است. وی در یکی از آثار خود«مدهوشی طبقه بندی کارگر آلمان» علت های تردید خود، در مقابل حزب کارگر را توضیح داده بود .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:25
مقدمه. ۱
گامهای آغازین جنبش دانشجویی ۲
جنبش دانشجویی در سالهای نزدیک به انقلاب ۷
جنبش دانشجویی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳
منابع و مآخذ ۲۲
مقدمه :
یافتن نخستین بارقهها و نقطه عطف انقلاب اسلامی چندان آسان نیست؛ همچنان که کنکاش در راه یافتن مؤثرترین عوامل شکل گیری و به ثمر رسیدن انقلاب، بس دشوار است؛ زیرا انقلاب، پیروزی خود را مرهون مشارکت همه اقشار و گروههای جامعه از خرداد سال 1342 و حتی پیش از آن، تا بهمن 1357 می داند. در عین حال، نمی توان از تأثیر انقلاب بر گروههای مختلف، سخن به میان نیاورد؛ چرا که فضای حاکم بر جامعه، در دوران انقلاب و پس از آن، به گونه ای بوده که امکان بی تفاوتی و عدم حضور در برهههای سرنوشت ساز برای افراد جامعه وجود نداشته، بلکه آنان را به مشارکت فعالانه در همه عرصهها ترغیب نموده است. در میان اقشار و گروههای جامعه، نقش برخی گروهها و اقشار به لحاظ ویژگیهای موقعیتی و فضای خاصی که در آن قرار داشتند، بارزتر و روشن تر از سایرین است.
دانشجویان را می توان یکی از گروه هایی دانست که به دلیل آشنایی و آگاهی بیشتر از جریانات سیاسی ـ اجتماعی، حضور آنان در تمامی صحنههای انقلاب کاملا ملموس، محسوس و پررنگ است. این حضور از سالها پیش از انقلاب با شکل گیری جنبش دانشجویی آغاز گردید. این جنبش با تأثیر از جریان روشن فکری و تجدّدخواهی متأثر از رشد علمی جهان غرب از یک سو، و شکل گیری جریانهای کمونیستی از سویی دیگر، آغاز گردید. اما پس از چندی با انگیزه احیای تفکر دینی و ردّ روشن فکری غربی و الحاد شرقی در بستر تاریخ انقلاب اسلامی و در دانشگاه تهران رخ نمود. آنچه این حضور را تداوم می بخشید، پیامهای شورانگیز رهبر کبیر انقلاب اسلامی مبتنی بر استقامت تا دست یابی به پیروزی بود و همان پیام ها، 13 آبان 57 را، که نقطه اوج جریانات دانشجویی قبل از انقلاب به شمار می رود، رقم زد. حضور به موقع و در عین حال فعالانه دانشجویان، پس از انقلاب در همه عرصه ها، به ویژه در دوران دفاع مقدّس، به یاد ماندنی است و همچنان پس از گذشت بیش از دو دهه از انقلاب، شاهد این حضور فعال و سرنوشت ساز در برهههای پر فراز و نشیب انقلاب هستیم.
گامهای آغازین جنبش دانشجویی
هرچند پیش از دهه 30، چند برخورد سیاسی ضد دولتی را می توان در دانشگاههای ایران مشاهده کرد، اما تقویم جنبش دانشجویی ایران از ابتدای دهه 30 آغاز می شود. در فاصله 1328 تا 1330ش، که دوره مبارزات نهضت ملّی شدن نفت است، دو دانشگاه، یعنی دانشگاههای تبریز و تهران، فعال بودند. هر چند جوّ دانشگاه بیشتر در اختیار حزب توده و کمونیستها بود، اما مرزبندی آنها با مسلمانها چندان متمایز نبود. از این رو، حسین مکی، یکی از اعضای کابینه مصدق، که وارد دانشگاه تبریز می شود، با استقبال پر شوری مواجه می گردد.
نخستوزیری مصدق جمعاً دو سال و چهار ماه طول کشید و با کودتای 28 مرداد سال 1332 دولت او ساقط گردید. در دانشگاههای تهران و تبریز تظاهرات دامنه داری به عنوان اعتراض به برکناری دکتر مصدق انجام گرفت که منجر به دستگیری عده ای از دانشجویان شد. در آذر 1332 در اعتراض به برقراری روابط سیاسی ایران و انگلیس، دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران دست به تظاهرات زدند که پلیس آنها را محاصره کرد و با ورود به دانشکده، بر روی دانشجویان آتش گشود. دو روز بعد، یعنی در روز 16 آذر، ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به اتفاق همسرش به تهران آمد که تظاهرات وسیعی در اعتراض به ورود او، و نیز به مناسبت بزرگداشت شهدای دانشکده فنی برگزار شد که منجر به زد و خورد شدید میان پلیس و مردم گردید. در جریان این حوادث، سه تن از دانشجویان کشته، و عده ای بازداشت شدند. از این رو، روز 16 آذر، از آن سال به بعد به عنوان مبدأ جنبش دانشجویی ایران ثبت شده و همه ساله دانشگاهها با برگزاری مراسمی در تجلیل از شهدای 16 آذر، به حیات جنبش دانشجویی کمک کرده اند که اغلب منجر به برخوردهایی با رژیم استبدادی شاه گردید.
سالهای پس از جنگ جهانی دوم، عصر انقلاب خیزی بود. در سال 1338 آمریکا به منظور جلوگیری از گسترش امواج انقلابی در کشورهای وابسته، طرحهای اصلاحی برای این قبیل کشورها ارائه کرد. پس از آن، در ایران دولت شریف امامی با شعار مبارزه با فساد و انجام اصلاحات، آزادی احزاب و برگزاری انتخابات به قدرت رسید. لایحه اصلاحات ارضی هم در همین راستا به مجلس رفت، اما به دلیل عدم موافقت آیة اللّه بروجردی و تا حدی بی میلی شخص شاه، که خود از ملاکان بزرگ بود، بحث اصلاحات ارضی متوقف شد. در اردیبهشت 1340 دکتر امینی به توصیه آمریکاییها به قدرت رسید تا اصلاحات ارضی را قاطعانه اجرا کند؛ زیرا با درگذشت آیة اللّه بروجردی در فروردین همان سال، مانع اصلی این کار برداشته شده بود. امینی همچنین اقداماتی را برای به انحراف کشانیدن جنبش دانشجویی انجام داد. او به دانشگاه تبریز سفر کرد و به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: جبهه ملّی در هیچ حکومتی مانند امروز آزادی نداشته است. امینی می خواست با رهنمود و اشاره آمریکایی ها، تظاهر به اجرای اصلاح سیاسی در حد مشارکت دادن جبهه ملّی، که به دلیل انتسابش به مصدق از محبوبیت برخوردار بود بنماید؛ در حالی که در آن زمان، جبهه ملّی به دلیل تبدیل شدن به یک ابزار سیاسی، محبوبیت گذشته خود را از دست داده بود. به همین دلیل، گروهی از جبهه ملّی جدا شدند که دارای تمایلات دینی و استقلال سیاسی بودند. این گروه که نهضت آزادی ایران نام گرفت و در 27 اردیبهشت 1341 اعلام موجودیت کرد، توسط افراد زیر بنیان نهاده شد: آیة اللّه طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر یداللّه سحابی. پایگاه اصلی نهضت آزادی، دانشگاهها بود. بازرگان سالها بود که با نوشتن کتاب هایی در دفاع علمی از مذهب، ادعا می کرد به یاری جوانان در برابر تفکر الحادی غربی و کمونیستی شتافته است.
در تیرماه 1341، در اثر اختلافات شاه و امینی، اسداللّه علم به نخست وزیری رسید. مهم ترین اقدام عَلَم، تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که طی آن شرط مسلمان بودن و ذکوریت (مرد بودن) برای انتخاب کننده و انتخاب شونده حذف، و به جای سوگند به کلام اللّه مجید، سوگند به کتاب آسمانی گذاشته شد. این موضوع مجوزی برای دست یابی فرقههای مذهبی غیرمسلمان به قدرت بود. این مصوبه با اعتراض امام، مردم و علمای قم مواجه شد. هر چند دولت لغو تصویب نامه را اعلام کرد، اما امام خمینی(قدس سره) از علما خواست تا اعلام و انتشار رسمی خبر لغو تصویب نامه، مبارزه را ادامه دهند. در دانشگاه تهران تظاهرات وسیعی به حمایت از علمای قم و اعتراض به مصوبه دولت انجام شد. در دانشگاه تبریز یکی از استادان با اغتنام از فرصت به وجود آمده، در تظاهرات دانشجویان روی چهار پایه ای رفته و طی سخنرانی مسئله لزوم ملّی شدن نفت را به دلیل حراج آن توسط شاه، مطرح کرد که با حمله پلیس دستگیر شد، ولی دانشجویان کلاسها را تعطیل کردند و به اعتراض پرداختند. در نتیجه، 48 ساعت بعد این استاد دانشگاه را آزاد کردند.
در 19 دی ماه 1341، شاه اصول شش گانه انقلاب سفید را اعلام کرد. در اول بهمن 1341 اعلامیه مراجع و روحانیان، به ویژه امام خمینی(قدس سره) که یکی از مدرّسان برجسته قم بود، در تحریم رفراندم منتشر شد. علی رغم این مخالفت ها، در 6 بهمن 1341 رژیم رفراندم لوایح شش گانه را برگزار کرد و رئیس جمهور آمریکا به شاه تبریک گفت. با فرا رسیدن نوروز سال 1342 و در پایان سال 1341، امام خمینی(قدس سره) طی پیامی خطاب به علمای شهرها، عید نوروز را عزا اعلام کرد و به دنبال آن موجی از اعتراض در توده مردم به پا خاست. در اثر درگیری که در مدرسه فیضیه به وقوع پیوست عده ای به شهادت رسیدند. مراسم چهلم شهدای فیضیه مقارن با محرم شد. امام خمینی(قدس سره) با استفاده از این ماه در 14 خرداد 1342 سخنرانی مفصل و شدیداللحنی علیه حکومت ایران کردند. به همین دلیل، بامداد 15 خرداد توسط مأموران دستگیر و به تهران انتقال یافتند. به دنبال آن، شورش عظیمی در تهران و قم برخاست، به گونه ای که پلیس مجبور شد دانشگاه تهران را تعطیل کند. در دانشگاه تهران پارچه نوشته ای بر سر راه دانشجویان نصب شد که بر روی آن نوشته بود:
«اصلاحات آری، دیکتاتوری نه».
سرانجام در روز 17 فروردین سال 1343، امام خمینی(قدس سره)رسماً آزاد شد و به قم باز گشت. اما در پی تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی، که در پی پیشنهاد دولت حسنعلی منصور انجام گرفت، امام خمینی(قدس سره) با مقامات بلند روحانی در قم جلسه ای تشکیل داد و نمایندگانی را به شهرها فرستاد و آنها مردم را آماده اعتراض کردند. صبح روز 12 آبان 1343 عده زیادی از شهرهای مختلف برای شنیدن سخنرانی امام خمینی راهی قم شدند. ایشان با چهره ای برافروخته در سخنرانی خود چنین فرمودند: «ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند، ما را فروختند، عزّت ما را پایکوب کردند.» سپس، در حالی که جمعیت می گریست، امام خمینی علیه آمریکا، انگلیس و اسرائیل سخنانی ایراد کرد. به دنبال آن، اعتراضات مردمی شکل گرفت، و مأموران حکومت، شب 13 آبان، امام خمینی را دستگیر و به ترکیه تبعید کردند و واکنشهای مردمی را سرکوب و عده زیادی را به شهادت رساندند.
پس از تبعید امام خمینی، این تصور قوت گرفت که باید جواب خشونت را با خشونت داد. از این زمان به بعد گروههای مختلفی با روش مبارزه مسلحانه به وجود آمدند. گروهی از جوانان مذهبی عضو نهضت آزادی نیز، از این گروه جدا شده و سازمانی را با هدف مبارزه چریکی به وجود آوردند. از این رو، از سال 1344 به بعد، جوّ سیاسی دانشگاهها رادیکالیزه شد. اما فعالیتها و تشکلهای سیاسی علنی در محیط دانشگاهها وجود نداشت و افراد مذهبی عمدتاً در هیئتهای مذهبی و انجمنهای دینی، که مسائل قرآنی، اخلاقی و دینی در آنها مطرح بود، با یکدیگر ارتباط داشتند. از این رو، تا سال 1347 و 1348 در اثر خفقان شدید، تحرک سیاسی قابل توجهی در سطح دانشگاهها دیده نمی شود.
فضای فرهنگی دانشگاهها نیز متناسب با فرهنگ حکومتی بود. هدف از تحصیل اخذ مدرک بود، و در محیط دانشگاه حتی فعالیت مذهبی جدی صورت نمی گرفت. در مهر ماه 1348 رئیس دانشگاه شیراز طی بخشنامه ای ورود دختران با پوشش چادر را به محیط دانشگاه ممنوع اعلام کرد. دانشجویان مسلمان دانشگاه شیراز، اطلاعیه ای در اعتراض به اقدامات ضداسلامی مسئولان دانشگاه منتشر کردند و روحانیان شهر نیز، با خودداری از اقامه نماز جماعت، دست به اعتصاب زدند. این اقدامات موجب عقب نشینی حکومت شده و بخشنامه منع ورود دانشجویان با حجاب به دانشگاه لغو شد. در اسفند همین سال، دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به افزایش بهای بلیط اتوبوس، اتوبوسهای شرکت واحد را در مقابل دانشگاه، سنگباران کردند که منجر به درگیری دانشجویان با پلیس و کشته و مجروح شدن عده ای از دانشجویان شد و دانشگاه تهران بار دیگر تعطیل گردید. این اعتراض، نخست غیر سیاسی بود و دانشجویان زیادی در آن شرکت کرده بودند، ولی کم کم حال و هوای سیاسی پیدا کرد و دانشجویان دانشگاههای تهران با برپایی تظاهرات خواستار آزادی بازداشت شدگان گردیدند.