خانواده پدیده ای اجتماعی وتاریخی است،خانواده بجای تحول ازشکل اولیه ی گسترده به شکل هسته ای، دوره های انبساط وانقباض راتحت تأثیرعوامل سیاسی،اجتماعی،اقتصادی پشت سرگذاشته است. خانواده ی هسته ای معاصرواحدی مصرفی است زیراکارغالبأخارج ازخانواده انجام می گیردبراین اساس روابط داخلی اعضای خانواده اساسأبایدروابط عاطفی باشد،این خانواده شامل پدر،مادرو فرزندان ازدواج نکرده بوده ومعمولأ اقتداردردست پدرمی باشد.خانواده ی هسته ای عمومأنومکان بوده واساس آن ازدواج است.ارزش های خانواده عصرمدرن بیشترتمایل به تخصص،کارآیی،دستیابی به موقعیت بهتروبطورکلی ایجادشرایطی است که تحت آن نظام اقتصادی وتولیدی جامعه تقویت می گردد،درنتیجه ارزشهای خانوادگی جامعه ی سنتی که مبتنی برالزامات وفاداری،همدری،تعهدبه یکدیگرونظایرآنهابین اعضای خانواده بوده عملأنمی توانددرنظرگرفته شود.دردوران معاصرازاهمیت خانواده به عنوان یک واحداقتصادی کاسته شده است اماهنوزبرروی خانواده بصورت نهادی سنتی باشیوه های سنتی تأکیدمی شوددرنتیجه هنوزاقتدارپدرکه دردوران قبل دارای عینیت ضروری بودازطرف جامعه تبلیغ می شود.خانواده ی هسته ای،ارزشهای سنتی وسلسله مراتب،عدم برابری بین زن ومرد،عدم برابری بین طبقات اجتماعی،عدم برابری بین ملت های فقیروغنی وعدم برابری بین نژادهارابازتولیدمی کند.خانواده معاصربه هدف استحکام شخصیت بزرگسال هم نمی رسد زیراسعی داردزنان ومردان رادرنقش های معین خوبش برحسب جنس محدودسازدونه برحسب شخصیت ومیل وخواست آنها.جامعة ایران درمرحلة گذارازخانوادة گسترده به خانوادة هسته ای است .شکل خانواده درشهرهای بزرگ عمدتأبه صورت هسته ای ودر مناطق روستایی به صورت گسترده می باشد.درجامعه ی ایران هنوزباوجودکلیه ی تغییرات زنان هم نقش پیشاصنعتی راعهده دار هستند وهم نقش مربوط به جامعه ی صنعتی را.این تقسیم نقش باتقویت نهادخانواده وتأکید برنقش مادرـ همسری بوجود آمده است که هم ازطریق قوانین وهم نگرش اجتماعی تقویت می شود.مردان دارای اولویت درنقش های اقتصادی وتصمیم گیری درفعالیت های تولیدی بوده وزنان بیشتر نقش های خدماتی را داراهستند.فشاربیش ازحداقتصادی برمردان ودوری آنان ازمحیط خانواده موجب ایجادخانواده ای مادرمحور(مادروفرزندان )شده است.خانواده ی فردی نوین مبتنی بربردگی خانگی آشکاریاپوشیده ی زن است.بابچه هانیز نظیرسایراشیابراساس مالکیت خصوصی رفتارمی شود.خانواده ی معاصردراجتماعی کردن کودک نقش موثری ایفامی کندولی دراین جریان ارزشهای جدیدرابه نسل جوان منتقل نمی سازد.خانواده ی جدیدمبتنی برتفکیک نقشهای زن ومردنمی تواندامکان رشدآزادانه ی احساسات جنسی کودک رافراهم سازدومانع ازعبورازمراحل رشد،بدون اضطراب،محرومیت وپرخاشگری باشد.ازمیان تمام نهادهای اجتماعی که فردرابرای قبول اقتدارآماده می سازدخانواده مقام اول رادارد.مناسبات درون خانواده نقش مهمی درایجادروحیه ی دمکراسی یااستبدادی درافراددارد.درجامعه ای که در آن کارکردهای اقتصادی واجتماعی مستقل ازعلاقه ی افرادنقش تعیین کننده درتشکیل خانواده دارندوساختارخانواده پدرسالارواجباری است روابط ازشکل استبدادی بیشتری برخوردارندوجایی برای رشدشخصیت مستقل کودک باقی نمی ماند.دراین مناسبات هرمی که پدردررأس هرم وفرزندان بویژه فرزنددختردرتحتانی ترین لایه ی آن قرارمی گیرد،مادرموقعیتی دوگانه می یابدبطوری که نسبت به پدررابطه ای مبتنی برتابعیت ونسبت به کودکان رابطه ای آمرانه پیدامی کند.درچنین خانواده ای کودک ازهمان ابتدااحترام به بالادست وتحکم واعمال زوربه زیردست رایادمی گیرد.نقش مستبدانه ومقتدرانه والدین وبویژه پدرواحترام آلوده به ترس زن وکودک نسبت به او،سرکوب نیازهای جنسی فرزندومسدودکردن راه ارضای کنجکاوی های اوتنهابه رشدتابوهامنجرمی گردد.تحت چنین مناسباتی امکان هرنوع رابطه ی آزادانه برابروصادقانه سلب شده وشخصیت کودک ناهنجارمی شود.کودک ازاوان رشدبه عنوان مکانیسم دفاعی به ریاکاری روی می آوردتاازتنبیه وسرزنش والدین درامان بماند.تحت چنین شرایط تربیتی،کودک فرهنگ گفتگووتفاهم رانمی آموزدبلکه فرهنگ تابعیت رافرامی گیردزمانی که امکان گفتگووحق چون وچرادرکارنباشدکودک ذهنی پویا،شفاف ،انتقادی وپرسشگرنمی یابد،چنین فردی پس ازبلوغ نه تنهانمی تواندنقش موثری درتغییرروابط اجتماعی ایفانمایدبلکه می تواندخودبه یکی ازعاملان بقاوتجدیدتولیدفرهنگ طبقاتی وانتقال آن به نسل بعدی گردد.دریک جامعه ی استبدادی وپدرسالاراین تنهاخانواده نیست که استبدادرادرفرددرونی می کنددرمحیط خارج ازخانه ،درمدرسه، درکوچه وخیابان نیزباروابطمشابهی روبرواست.نهادهای مسلط برجامعه همچون دولت ،خانواده ، .ماهیتی محافظه کاردارندبه همین خاطرمیانسالان بیشترتحت تأثیرآنهاقراردارند،ولی درایران جوانان مایلندهمچون همتایان خوددرجوامع دیگر زندگی کنندوازآزادی شیوه ی زیست وحق انتخاب برخوردارباشند،بی تفاوتی عمومی جوانان نسبت به مسایل جامه نیزناشی ازهمین محرومیت هاومحدودیت هاست.فرهنگ پدرسالاری درعادی نمودن وتکرارخشونت درخانواده نقش اساسی داردوزنان وکودکان قربانیان مناسبی برای خشونت فیزیکی وروانی بشمارمی روند،حتی درخانواده هایی که به ظاهرروابط مطلوبی دارندنیزاعمال خشونت وجوددارد.تفاوت وتضادعلائق درخانواده بخشی ازساختارآن است.درخانواده ای که مردتسلط بردیگرمنابع قدرت نداردکاربردخشونت به عنوان آخرین ابزارقدرت برای حل تضادهای درون خانواده افزایش می یابد.مهمترین عامل عادی شدن خشونت درخانواده بی قدرتی زنان ووابستگی شان به مردان است.بحران خانواده دراساس بحران پدرسالاری است زیرااین موقعیت مردان است که واژگونه شده است.مبارزه باتبعیض جنسی درساختاراجتماعی،فرهنگی ایران راازسطح خانواده بایدآغازکرد.ازدواج که اساس تشکیل خانواده است نتیجه ی شرایط عینی وذهنی جامعه ماست،ازدواج برمبنای تفکیک نقش های زن ومردخصوصأشخصیت زن راخردمی کند.درایران رابطه ی زناشویی بین زوج ها چندان که باید گرم نیست،همه درگیرمشکلات بچه های خودهستند،
شامل 7 صفحه Word
دانلود تحقیق خانواده