یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

مقاله آزادی فرهنگی

اختصاصی از یارا فایل مقاله آزادی فرهنگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله آزادی فرهنگی


مقاله آزادی فرهنگی

این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 144 صفحه می باشد.

مقدمه

چرا باید آزادی فرهنگی[1] مورد حمایت حقوقی واقع شوند؟

این نخستین و اصلی‌ترین پرسش پایه‌گذار نوشتار حاضر است که تلاش برای شرح و بسط و نیز یافتن پاسخی متناسب با آن، بندبند و بخش بخش این نوشته را شکل می‌دهد: اهمیت آزادی‌های فرهنگی بر چه مبنایی استوار است که آنرا شایستة تضمین و تامین حقوقی می‌‌نماید، چه مبنایی این آزادی‌ها را به قلمرو جاودان آزادیهای اساسی وارد می‌کند و چرا این آزادی‌ها به عنوان مساله‌ای برای نظام حقوق اساسی و در بطن آن مطرح می‌شوند؟‌ بنابراین پرسش از اهمیت و جایگاه آزادی های فرهنگی، مساله اساسی این نوشتار است با ابتناء بر این پیش فرض که اساس اهمیت آزادیهای فرهنگی را می توان در دو مبنای ارزش جستجو کرد: نخست در خود ارزش ذاتی آزادیهای فرهنگی و دیگری در ارزش کارکردی آن یعنی ارزشی که برای دیگر مقوله‌ها دارد که این مقوله‌ها عبارتند از «حوزة عمومی»[2] و حقوق اساسی، و این ارزش‌ ها مبنای اهمیت صیانت از آزادی‌های فرهنگی قرار می‌گیرند. از این روی پرسش اصلی، خود به سه پرسش دیگر تقسیم می‌‌شود:

پرسش نخست از ارزش ذاتی آزادی‌های فرهنگی است و اینکه اساساً آزادی‌‌های فرهنگی چه سرشتی دارند و چه مبنای نظری پشتیبان آنهاست، در چه چهارچوبی جای می‌گیرند و آیا در اصل چهارچوبی به نام «آزادی‌های فرهنگی» وجود دارد؟ فرهنگی بودن این آزادی‌ها به چه معنای و اساساً ارتباط میان فرهنگ و حقوق اساسی چه می‌تواند باشد؟ فرهنگ که عرصه‌ای گسترده، باز و بی مرز در علوم انسانی است و حقوق اساسی که عرصة قطعیت حقوقی. فرهنگ که عرصه معناست و حقوق اساسی که عرصة شکل و چهارچوب،‌ اما در اصل،‌ انگیزه اصلی این پرسش از آزادی‌های فرهنگی چگونه شکل یافت و چگونه این آزادی‌ها به عنوان یک «مساله» مطرح گشتند؟ رابطه میان مردم و حکومت در بخش فرهنگ جامعه چه می‌تواند باشد وحقوق اساسی چگونه این رابطه را تنظیم می‌کند؟ این آزادی‌ها در کدام دسته از نسلهای آزادی‌های بشر قرار می‌گیرند و آیا مقوله‌‌ای به نام «حق فرهنگی» قابل تصور است؟ سرانجام اینکه که امین آزادی‌ها، فرهنگی محسوب می‌شوند و به چه کار می‌آیند؟

در پرسش‌های دوم و سوم، قسمت دوم پاسخ است که شکل می‌گیرد یعنی ارزش کارکردی آزادی‌های فرهنگی برای دو مقوله حوزه عمومی و حقوق اساسی با این پیش فرضی که آزادی‌های فرهنگی ارزش و اهمیتی اساسی برای پویایی این دو مقوله دارند. پرسش دوم در مقام مطرح نمودن ارزش ارتباطی و همبستگی‌ساز آزادی‌های فرهنگی این مساله را پیش می‌کشد که این آزادی‌ها چگونه اهمیت خود را در جریان زندگی اجتماعی کنونی باز می نمایانند. با این دید که آزادی‌های فرهنگی عنصر مقاوم هر گونه نظام ارتباطی و مشارکتی می‌باشند، این پرسش مطرح می‌شود که چگونه می‌توان این نظام ارتبای و مشارکتی جامعه را برخوردار از آزادی‌های فرهنگی ساخت و به واقع چگونه می‌توان این آزادی‌ها را در بستر جامعه عملی و محقق نمود؟ آیا حوزه عمومی می‌تواند کارآیی چنین بستری را داسته باشد و هیچ امکانات عینی و عملی برای جاری نمودن این آزادی‌ها در ساختار خود سراغ دارد؟ اساساً سرشت و ساختار این حوزه در چیست و ارتباط با آن فرهنگ جامعه بر چه محوری می‌چرخد؟

چه قالب دستوری می‌تواند برای بهره‌مندی حوزه عمومی از آزادی‌ها فرهنگی مدون گردد و چه سازو کارهایی برای اعمال این آزادی‌ها بوسیله مردم در حوزه عمومی مورد نیاز هستند؟

پرسش سوم، از اهمیت آزادی‌های فرهنگی برای حقوق اساسی است؛ با این پیش‌فرض که نظام حقوق اساسی برای پویا ساختن ساختار خود نیازمند برخورداری از آزادی‌های فرهنگی است، چگونه می‌تواند بوسیله ساز و کارهای ضمانتی خود به حمایت از این آزادی‌ها اقدام نماید؟ بهترین چهارچوب باری تضمین و تامین آزادی‌های فرهنگی کدام‌ها هستند؟

ملاحظه می‌گردد که این سه پرسش ، یک مساله ساده خطی را پی می‌نهند: اهمیت آزادی‌های فرهنگی چیست؛ بستر اجرایی آن کجاست و ساز و کار تضمین و تامین آن کدام است؟ بدینسان با یک مساله سه بعدی روبه‌رو هستیم که در پی ارتباط سنجی میان سه مقوله آزادی‌های فرهنگی، حوزه عمومی و حقوق اساسی می‌باشد،‌ اینکه چه ارتباطی میان این سه جریان دارد و چگونه از لحاظ نظری و عملی به پشتبانی از همدیگر برمی‌خیزند. پاسخ به این سه پرسش، سرانجام ما را به شناخت جایگاه و اهمیت آزادی‌های فرهنگی و لزوم حمایت حقوقی آنها رهنمون می‌سازد. از این جهت نوشتار حاضر نیز تلاش  می‌کند تا این پرسش سه بعدی را در سه قسمت به بحث بگذارد تا به پاسخی فراخور آن فرار رسد.

در نخستین فصل، مبانی نظری آزادی‌های فرهنگی به دایره بحث نهاده می‌شود با این نحور که خاستگاه آزادی‌های فرهنگی در کجاست و رابطة‌ آنها با انسان در چیست؟ و اساساً خود مساله آزادی‌های فرهنگی چرا و چگونه مطرح می‌شود. از آنجا که هر آزادی بر پایه حقی متکی است، بحث از حق بر فرهنگ و حق‌های فرهنگی و تاریخ مطرح شدن آنها در نظام حقوق بشر البته مهم خواهد بود. نخستین ادعا در خاستگاه آزادی‌های فرهنگی آن است که این آزادی‌ها، پس از آن مطرح می‌شوند که فرآیند توسعه فرهنگی و شکل‌گیری گفتمان حقوق بشر آغاز گشت و حکومت‌ها پس آز آنکه موظف به سامانمند کردن توسعه فرهنگی شدند.خواسته یا ناخواسته وارد قلمرو «از بیش آزاد و مستقل» فرهنگ گشتند. این ورود، نویدها و تهدیدها را هر دو با هم آورد: در آن حال که حکومت می‌توانست به توسعه امکانات و رفع نیازهای فرهنگی بپردازد در همان حال نیز به راحتی می‌توانست حق‌ها و آزادی‌های فرهنگی افراد را نیز نادیده بگیرد. آنگاه که مساله نقض آزادی‌های فرهنگی بدست حکومت پیش می‌آید، این پرسش برخواهد آمد که چرا حکومت نمی‌تواند چنین کندو اساساً آیا آزادی‌های فرهنگی وجود دارد؟

دلیل این نشان آزادی‌های فرهنگی را مبنای نظری آنها می‌دهد که همانا ریشة داشتن این آزادی‌ها دوستان و کرامت انسان باشد. بی هیچ تردیی انسان را مورد فرهنگی می‌دانیم که شان و شخصیت وی با فرهنگ در آمیخته است و اگر این فرهنگ را از انسان باز گیریم چیزی از انسانیت او باقی نخواهد ماند از این روی باید از آزادی‌های فرهنگی بهره‌مند باشد تا بتواند شخصیت خود را آزادانه پرورش دهد و نیز در شکل‌گیری فرهنگ جامعه و زندگی فرهنگی مشارکت نماید. بنابراین یک حق فرهنگی قابل تصور می‌باشد همانگونه که در چند سند حقوق بشر نیز اعلام گشته است.

آنگاه این پرسش مطرح می‌شود که این آزادیها به چه کار می‌آیند و در اصل کدام ها هستند، از آنجا که این آزادی‌ها عنصر اساسی در هر نظام پروزش آزاد شهروند محسوب می‌شوند و نیز این اصل بنیادین «مردم سالاری فرهنگی» را پی می‌نهند که  همه مردم باید در زندگی فرهنگی جامعه مشارکت جویند؛ به روشنی پویایی بخش نظام حقوق اساسی هستند. مصایق آزادی‌های فرهنگی را در دو دسته کلی می‌توان عنوان کرد.

نخست آزادیهای وجدانی فرهنگی هستند که در معنایی کلی به وجدان و اندیشه آزاد هر انسان پیوند می‌خورند و بخش جدایی ناپذیرشان و شخصیت انسان محسوب می‌شوند و دوم آزادی‌های ارتباطی فرهنگی که تجلی آزادی‌های وجدانی هستند و بیان فرهنگی و موقعیت ارتباط هر انسان را در جهان بیرونی او تضمین می‌کنند دومین فصل این نوشتار به بررسی‌ عرصه پویایی آزادی‌های فرهنگی وحقوق اساسی یعنی حوزه عمومی می‌پردازد و درصدد آن است تا اهمیت آزادی‌های فرهنگی را در فعال و پویا ساختن حوزه عمومی و نیر نقش این حوزه را در فراهم آوردن زمینه عملی اعمال آزادی‌های فرهنگی بازگو نماید. برای این منظور، این مساله مطرح می شود که چگونه می‌توان از الگویی هنجارین برای مرتبط ساختن این دو بهره جست و نظامی حقوقی ایجاد کرد که بنا به آن حوزه عمومی بتواند با بهره‌گیری از آزادی‌های فرهنگی نقش خود را در ایجاد ارتباط و مشارکت دین نماید و در این هدف آیا می‌توان از الگوی مردم سالاری مشورتی بهره جست؟

پیش فرض اصلی این پرسش آن است که یکی از مهمترین ناکارآیی‌های حوزه عمومی و حقوق اساسی در عدم فرازاندن نظامی برای ارتباط و مشورت بیشتر شهروندان در اداره عمومی آنهاست و بدین منظور می‌توان با مشورتی و ارتباطی ساختن قوی نیز نظام مردم سالاری حاکم به این هدف دست یافت. پس از ذکر بنیان نظری انی ارتباط و مشورت همگانی به معرفی مردم سالاری مشورتی به عنوان مهمترین الگوی مشارکتی و ارتباطی پرداخته می‌شود و کارکردی که می‌تواند در بسیج مشارکت مردم داشته باشد، که از این روی، خود به خود نقش حوزه عمومی در فراهم آوردن بستر عملی ارتباط و مشورت همگانی آشکار می گردد. از این روی ضرورت شناخت زمینه نظری، ویژگی‌ها و کارکردهای مهم آن دو چندان می‌نماید.

مهمترین ویژگی حوزه عمومی را باید در ایجاد فضایی همگانی، آزاد و برابر برای همه مردم عنوان کرد که می‌توانند آزادانه بر این فضا با دیگر افراد ارتباط داشته باشند و به واقع این جنبه از آزادی‌های فرهنگی در همین جا عملی می‌شود که عرصه فرنگی جامعه در اثر ارتباط و مشارکت مردم و مستقل از حکومت شکل می‌یابد. کارکرد آن نیز به همین جهت،‌ ایجاد ارتباطی مداوم میان مردم،‌ نهادهای جامعه مدنی و حکومت است. اما از آنجا که بلحاظ تاریخی این حوزه در اثر گسترش نهادهای حکومتی، این کارکرد خود را از کف نهاده است، به ناچار باید برای حفظ این آزادی و استقلال حوزه عمومی از ساز و کارهای ضمانتی حقوق اساسی کمک جست. این فصل نشان می‌دهد که بخش مهمی از اعمال آزادی‌های فرهنگی متضمن اعمال حق بر مشارکت در تعیین سرنوشت فردی و جمعی افرادی می‌باشد.

سومین فصل را سر سخن ،‌ بحث پیرامون چگونگی تضمین و تامین آزادی‌های فرهنگی بدست توامند نظام حقوق اساسی می‌باشد که بنا به یک مطالعه موردی،‌ نظام حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران مورد اشاره قرار می‌گیرد: اینکه در اصل جایگاه آزادی‌های فرهنگی با توسل به نظریه آزادی سلبی و ایجاد در این نظام یست و چه ساز و کارهایی برای حمایت از این آزادی ها تدبییر گشته است. بدین منظور نخست به بررسی ساز و کارهای موجود در نظام حقوق اساسی نظری ایران، آنگونه که هست، پرداخته می‌شود و قوانین و مقررات و نهادهای مرتبط با بخش فرهنگ کشور اشاره می‌شود. آنگاه پس از برشمردن عناوین نهادهای فرهنگی در این نظام و ذکر ساختار و وظیفه آنها که مشخص می‌کند چه جنبه‌هایی از حق‌های فرهنگی مورد توجه حقوق اساسی بوده است با نقد جایگاه عملی آزادی‌های فرهنگی است که به میان می‌آید و نشان می‌دهد که چگونه نظام حقوق اساسی ایران با توجه به اصول بر شمرده برای آزادی‌های فرهنگی،‌ نتوانسته است در تنظیم حد و مرزهای اقدام‌های نهادهای حکومتی در عرصه فرهنگ، قاطعیت منطقی شایسته‌ای به اجرا گذارد و از آن روست که در عمل چیرگی گسترده این نهاها را در عرصه فرهنگی کشور گواه می‌شویم و این نکته را بررسی و نقد قوانین و نهادهای فرهنگی و عملکرد آنها با توجه به شاخص‌ها و آمارهای فرهنگی کشور به روشنی بازگو می‌نماید. این فصل با بیان کاستی‌ها و تهدیدهای موجود به راه محقق ساختن فراگیر آزادی‌های فرهنگی در ایران و نقش مهم نهادهای مدنی در این زمینه به پایان می‌رسد.

در قسمت نتیجه‌گیری ، تلاش می‌شود تا با بحث‌های به عمل آمده پاسخی برای پرسش نخستین این نوشتار یعنی ضرورت و اهمیت حمایت از آزادی‌های فرهنگی ارائه گردد و ارتباط میان سه مقوله آزادی‌های فرهنگی، حوزه عمومی و حقوق اساسی مشخص گردد. سرانجام نتیجه گرفته می‌شود که ارائه الگویی برای فرازاندن مبانی «حقوق فرهنگی»[3] در بطن حقوق عمومی ایران ضروری می‌نماید.

آنچه انجام این پژوهش را به نظر ضروری جلون می‌کرد، لزوم یافتن چهارچوبی استوار و مطمئن برای آزادی‌های فرهنگی بود؛ اینکه چگونه می‌توان اهمیت این گونه از آزاد‌ی‌ها را مورد پرسش دوباره و باز مساله کردن قرار داد تا بتوان پاسخی روشن‌تر و اصمینان بخش‌تر به دست داد. به ویژه آنکه تاکنون هنوز نشانی از بحث نظری در این حوزه در ادبیات حقوق عمومی ایران دیده نمی‌شود و جای خالی این بخش، از جهت تضعیف حقوق فرهنگی در کشور، بسی نگران کننده است. با درک این ضرورت، پژوهش حاضر با هدف تلاش برای گشودن مقدمه‌ای بر بحث نظری در عرصه حقوق فرهنگی و یافتن چهارچوبه‌ها و مبانی آنها انجام گرفت  و از این در سراسر این نوشتار چند نکته مهم بارها تکرار می‌شوند که جای آنرا دارد تا آنها را به عنوان اصولی برای حقوق و آزادی‌های فرهنگی معرف نماییم. از جمله اینکه آزادی‌های فرهنگی جزو آزادی‌های اساسی بشری می‌دانیم که هیچ توجیهی برای نقض آنها پذیرفته نیست و وظیفه حکومت در برابر آن تنها تضمین و تأمین است. به موجب این، مشارکت و بیان فرهنگی نیز آزاد می‌باشد و حکومت مجاز به تعیین محتوای آن و فرهنگ‌سازی نیست و باید بی‌طرفانه و بدون در نظرگرفتن محتوای آزادی‌های فرهنگی به تضمین و تامین آنها اقدام نماید. از این روی، لزوم تعیین حدود و چهارچوبه‌های اعمال حکومت در بخش فرهنگ در کنار تعریفی دوباره از حقوق فرهنگی،‌ عدالت و رفاه فرهنگی  دولت رفاهی فرهنگی، به روشنی مهم می‌نماید.

نوشتار حاضر گر چه به بررسی موضوعی به نسبت بدیع پرداخته است،‌ اما به واقع از چشمه‌های زلال اندیشه‌های گوناگون دیگر سیراب گشته و پایة خود را بر بلند جایگاه نظام حقوق بشر استوار گردانیده است.


 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله آزادی فرهنگی

مقاله جنبش های اسلامی معاصر

اختصاصی از یارا فایل مقاله جنبش های اسلامی معاصر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله جنبش های اسلامی معاصر


مقاله جنبش های اسلامی معاصر

این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 29 صفحه می باشد.

فهرست مطالب

مقدمه۱
فصل اول:
مصر مهد بنیاد گرایی اسلامی۲
نمونه هایی از پی آورد انقلاب ایران در مصر۸
فصل دوم:
الجزایر۱۴
مراکش۱۷
سودان۲۱
لیبی۲۲
تونس۲۴
نتیجه گیری۲۵
فصل سوم:
فهرست منابع و مآخذ۲۶

منابع و ماخذ:

۱- دکمجیان، هرایر؛ جنبشهای اسلامی در جهان عرب؛ ترجمه حمید احمدی؛ تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۶۶٫
۲- نجاتی، غلامرضا؛ جنبش های میل مصر؛ تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۶٫
۳- منتظمی، علی؛ پی آوردهای انقلاب اسلامی ایران اپران در مصر؛ تهران: چاپ طلوع آزادی.
۴- شیخ نوری، محمدامیر؛ پژوهش درباره‌ی وحدت های رهایی بخش؛ تهران: انتشارات نوکر روز، ۱۳۷۸٫
۵- امیر شاهی، ذوالفقار؛ تونس: تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۷۳٫
۶- تاژرون، روبر؛ تاریخ معاصر الجزایر، ترجمه دکتر منوچهر بیات مختاری؛ مشهد: موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
۷- فانون، فرانتس؛ انقلاب آفریقا؛ ترجمه محمدامین کاروان؛ تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۴٫
۸- آقایی، بهمن؛ اخوان المسلمین؛ تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۵٫
۹- فوده رارو، سالواتوره؛ آفریقای آزاد؛ ترجمه مهندس محسن خادم؛ تهران: نشر جاوید.
۱۰- ازغندی، علیرضا؛ انقلاب الجزایر؛ تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۵٫
۱۱- شهری، محمد حسین (مترجم)؛ تاریخ معاصر ده کشور عربی؛ تران: نشر کاوه.
۱۲- میر حیدر، دره (مترجم)؛ جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا؛ تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل، ۱۳۶۹٫
۱۳- بالتا، پل؛ مغرب بزرگ؛ ترجمه عباس آگاهی؛ تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل، ۱۳۷۰٫
۱۴- غالی، پطرس؛ جنبش آفریقا- آسیایی؛ ترجمه دکتر فرج الله ناصری؛ تهران، نشر فرمند، ۱۳۴۹٫
۱۵- همایون پور، هرمز؛ ترس، امید و پیشدلوری؛ تهران: نشر کتاب سرا، ۱۳۶۴٫
۱۶- سریع القلم، محمود؛ نظام بین الملل و مسئله صحرای غربی؛ تهران- دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۶۹٫
۱۷- موثقی، سید احمد؛ جنبش های اسلامی معاصر؛ تهران: انتشارات سمت، ۱۳۸۰٫
۱۸- مجله مطالعات آفریقا؛ تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۳٫
۱۹- جزوه درسی جنبش های اسلامی معاصر؛ دکتر بیژن اسدی.
۲۰- جزوه درسی خاورمیانه و سیاست بین المللی؛ دکتر بیژن اسدی.

 

مقدمه:

 اصولاَ بینش‌های بنیادی و اجتماعی که در یک جامعه پدید می‌آید. تحولات زیادی در سطوح مختلف آن جامعه بوجود آورد. در میان کشورهای اسلامی این تأثیر‌پذیری بیشتر است. شاید بدلیل مشترکات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که میان این کشورها وجود دارد. از میان کشورهای اسلامی،‌ کشور ما ایران،‌؟ زیادی در انتظارات بسیاری از کشورهای اسلامی گذاشته است. در حقیقت باید گفت انقلاب اسلامی ایران الگویی برای بسیاری از بینش‌های اسلامی شد.

محور مورد بررسی‌ها در این تحقیق تأثیری است که کشورهای شمال آفریقا ( الجزایر- مراکش – سودان ـ‌لیبی و تونس) از انقلاب اسلامی ایران پذیرفتند. در این میان تأکید عمدة‌ ما بر تحولات ؟ اجتماعی کشور مصر است که اهمیت بیشتری دارد. همچنین در این تحقیق کشورهای شمال آفریقا بصورت Case Study  مورد بررسی قرار گرفته‌اند. در واقع سعی شده است با توجه به گستردگی موضوع: از یاوه‌گویی و مطالب زاید مربوط به موضوع مورد بررسی جلوگیری شود.

 

«فصل اول»

 وقوع انقلاب اسلامی در ایران مهمترین عامل رشد فزاینده گروههای اسلامی در جهان عرب دهة‌۱۹۸۰ است. گرچه جنبش اسلامی با تأسیس اخوان المسلمین توسط حسن‌البنا در ۱۹۲۸ به شکل سازمانی در مصر و دیگر کشورهای عربی شروع به رشد کرد اما سرکوب این سازمان توسط رژیمهای عرب و علاوه بر آن خط مشی ملاحظه کارانه رهبران آن در قبال قدرت سیاسی حاکم از جاذبیت جنبش اخوان المسلمین کاست.

وجود انشعاب‌ها و شکاف‌های متعدد در اخوان المسلمین و ظهور جریان‌های نوپای اسلامی از میان آنها این مسئله را ثابت می‌کند که جوانان طرفدار گرایش اسلامی با تأثیر پذیرفتن از الگوی انقلاب ایران روش قهر‌آمیز در برابر رژیمهای حاکم را در پیش گرفتند.

وقوع انقلاب اسلامی در ایران و ظهور گروههای اسلامی در سراسر جهان اسلام در دهة‌ ۱۹۸۰ باعث شد تا محققان و روزنامه نگاران ، کتابها و مقالات متعددی پیرامون رستاخیز اسلامی معاصر و جنبش‌های اسلام‌گرا به رشتة‌ تحریر درآورند.

 

مصر مهد بنیادگرایی اسلامی

جنبش اخوان المسلمین اصولاَ باید زائیدة‌ اوضاع سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر مصر در پی و از سویی دیگر بر یک ؟ مسلمانان در برابر استعمارگران غرب که کشورهای اسلامی را مورد تجاوز قرار داده است. دوره‌ای که اصول قرآن مورد ملاحظه قرار می‌گرفت و اسلام تنها ملیت محسوب می‌شود. به نظر او بین جوامع کنونی اسلامی و اسلام واقعی فاصله‌ای بود که این فاصله موجب عقب ماندگی امت یا جامعه مسلمانان شده بود. همچنین او معتقد بود که مإموریت اخوان المسنلیمن این است که انسان ةا را به سوی حقیقت هدایت کند ،‌ابناء بستر را به راه خدا فراخوانده و تمامی جهان را با نور اسلام روشن نماید.

جامعة‌ اخوان المسلمین در طی سالها گسترش پیدا کرد،‌ فعالیتش گسترده شد و در صحنة‌ سیاست جهانی نقش عمده‌ای بازی می‌کرد. اما با توجه به اتفاقاتی که افتاد(‌در این جا مجال شرح آنها نیست) ،‌طی دستوری در سال ۱۹۴۸ منحل شد. انحلال اخوان المسلمین در پی این بود که جامعه در تدارک یک انقلاب قریب الوقوع است. همچنین به دلیل برخوردهای نوینی که از ۱۹۴۵ مصر به لرزه درآمده بود،  نقش اخوان المسلمین  از دیدگاه دولت مهم‌ترین خطر بالقوه تلقی می‌شد.

به طور کلی بعد از تحولاتی که صورت گرفت از جمله ترور حسن انبیاء و بسیاری از مسائل دیگر اخوان المسلمین چاره‌ای جز تأکید بیشتر بر عملیات زیر‌زمینی نداشت،‌ولی در عین حال روابط گوناگونی با سایر سازمان‌های مخفی و گروههایی که در صدد ایجاد تغییراتی در مصر بودند برقرار نمود. تا اینکه بهتر بتوانیم تإثیر انقلاب ایران را بر تحولات این کشورمورد بررسی قرار دهیم.

مصر از جمله کشورهای مسلمانی بود که بیش از یک قرن و نیم هدف حملات نیروهای ضد انسانی استعمارگران قرار گرفته بود. بیداری در این کشور بیش از هر کشور عربی دیگر صورت گرفت. جنبش انقلابی ایران با محتوای اسلامی‌اش محرک جدیدی برای بیداری گروههای اسلامی در مصر بود.

مراکز فعالیت‌های اسلامی در مصر بدین ترتیب بود:

الف) ‌مراکز رسمی

ب) ‌وزارت اوقاف

ج)‌ مسجد- دانگشاه الازهرا و مراکز وابسته به آن – مجمع بررسیهای اسلامی – آموزشگاه‌های یعنی الازهر

د)‌ سازمان‌ها و انجمن های مذهبی

ه‍‌)‌ جمعیت‌های مذهبی – دانشگاهها و مساجد

دانشگاهها مراکز اصلی و اساسی پیدایش نهضت‌های اسلامی و انقلابی است. بزرگترین جمعیت اسلامی مصر همان جمعیت‌ اخوان المسلمین بود که در مورد آن مبحث شد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله جنبش های اسلامی معاصر