مقدمه:
قانون داوری تجاری بینالمللی در ایران در سال 1376 با تغییراتی که در قانون نمونه آنیترال اعمال نموده به تصویب قوه مقننه رسید. قبل از تصویب این قانون، داوری تجاری بینالمللی تابع مقررات عالی داوری منعکس در قانون آئین دادرسی مدنی (مواد 632- 680) بود. قانون داوری تجاری بینالمللی میکشود تا دخالت دادگاههای ایران در احکام داوری را محدود کرده و نقش داوری در زمینه دعاوی تجاری بینالمللی را تقویت کند. برای اینکه طرفین یک قرارداد تجاری بتوانند از مزایایی این قانون بهرهمند شوند، باید قراردادی داوری خود را مطابق با این قانون تنظیم کنند. شایان ذکر است برخی از مقررات آن با مثررات قانون آنیترال هماهنگی ندارند. لذا در همل برای تجار بینالمللی مذکراتی را ایجاد کرده است. از جمله این مشکلات تنظیم ناقص و غیر دقیق قرارداد داوری است که گاه از مقررات تکمیلی آن ناشی میشود. بنابراین در این مقاله بیان میشود که قرارداد داوری با توجه به چه شروط و محتوایی باید تنظیم شود تا قابل شناسایی و اجرا باشد.
بخشاول: شرایط لازم قبل از تنظیم قرارداد داوری
1- اهلیت طرفین قرارداد:
برای این قرارداد داوری در ایران معتبر تلقی شود طرفین قرارداد باید برای ارجاع دعوا به داوری اهلیت داشته باشند. بند دوم ماده 2 قانون داوری نجاری بینالمللی مقرر میدارد: کلیه اشخاصی که اهلیت اقامه دعوا دارند میتوانند داوری اختلافات تجاری بینالمللی خود را اعم از این که در مراجع قضایی طرح شده یا نشده باشد و در صورت طرح در هر مرحله که باشد با تراضی، طبق مقررات این قانون به داوری ارجاع کنند.
در این مادۀ کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی که اهلیت اقامه دعوا دارند میتوانند دعوا خود را از طریق داوری حل و فصل کنند و چنان چه بعداً مشخص شود که یکی از طرفین قرارداد داوری فاقد اهلیت بودهاند، قراردادی داوری به حکم دادگاه باطل میشود.
بنابراین، توجه و احراز اهلیت طرف قرارداد از اهمیت فراوانی برخوردار است که اصولاً تشخیص اهلیت طبق قانون مبتوع طرف قرارداد انجام میگیرد. در بند (الف) ماده 5 کنوانسیون 1958 شناسایی و اجرای احکام داوری خارجی و اهمیت طرفین، طبق قانون متبوع آلفا بهعمل میآید. البته تشخیص اهلیت اشخاص حقیقی مشکل چندانی ندارند، ولی در مورد اشخاص حقوقی باید دقت پیشتری انجام گیرد تا اطمینان حاصل شود که امضاء کننده قرارداد از طرف شخص حقوقی، اهلیت و صلاحیت ارجاع دهاوی و اختلافات فعلی و یا آتی شخص حقوقی به داوری را دارا است که این اطمینان معمولاً از طریق آگاهی از اساسنامه شخصی حقوقی و دیگر اسناد تقویض نمایندگی به دست میآید.
مشکلی که مطرح میشود مربوط به دولت، شرکتها و سازمانهای عمومی است که محدودیتهایی در ارجاع اختلافات خود به داوری دارند؛ مثلاً در اصل 139 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران محدودیتهایی به این شرح پیشبینی شده است:
صلح دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی یا ارجاع آن به داوری در هر مورد موکول به تصویب وزیران است و باید به اطلاع مجلس برسد، در مواردی که طرف دعوا خارجی باشد و در موارد مهم داخلی باید به تصویب مجلس نیز برسد. موارد مهم از قانون تعیین میکند.
بهرغم تصریح بند دوم مادۀ 2 قانون داوری تجاری بینالمللی ایران که هرکس اهلیت اقامه دعوا را دارد میتواند موضوع را به داوری ارجاع کند، چنان چه موضوع دعوا اموال عمومی و دولتی باشد، باید این امر به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد. این مطلب را میتوان از بند2 ماده 36 قانون داوری تجاری بینالمللی ایران استظهار کرد که مقرر میدارد «موارد و تلیات این قانون تأثیری نسب به مواردی ندارد که حسب مقررات دیگر قابل ارجاع به داوری نیستند».
بنابراین، در اموال دولتی و عمومی ایران علاوه بر ثبوت نمایندگی فرد، قرارداد داوری باید به تصویب مجلس شورای اسلامی هم برسد.
لازم به توضیح است که این امر اختصاص به ایران نداشته و در بیشتر کشورهایی که از کد ناپلنون متأثر شدهاند، ارجاع به داوری در سازمانهای عمومی و شرکتهای دولتی با محدودیتهایی روبهرو شده است؛ بهعنوان مثال، مطابق با مواد 83 و 1004 کد آئین دادرسی مدنی فرانسه، دولت فرانسه و شرکتهای دولتی در ارجاع دعاوی خود به داوری فاقد اهلیت دانسته شدهاند.
بنابراین چون طبق بند دوم ماده 2 قانون داوری تجاری بینالمللی ایران و مادۀ 5 کنوانسیون 1958 شناسایی و اجرای احکام داوری خارجی. عدم اهلیت یکی از طرفین باعث خواهد شد تا دادگاه رأی داوری را باطل و یا از شناسایی و اجرای آن خودداری کند، اهلیت طرفین باید قبل از تنظیم قرارداد داوری مورد توجه جدی قرار گرفته و محرز شود.
2- قابل ارجاع بودن اختلافات به داوری:
موضوعاتی که در قانون ایران قابل حل و فصل از طریق داوری است در ماده 2 قانون داوری تجاری بینالمللی بیان شده است: (داوری اختلافات در روابط تجاری بینالمللی اعم از خرید و فروش کالا و خدمات حمل و نقل، خدمات مشاورهای سرمایهگذاری، همکاری فنی، نمایندگی، حقالعمل کاری، پیمانکاری و فعالیتهای مثابه مطابق مقررات این قانون صورت خواهد پذیرفت. و نکته دیگری که باید قبل از تنظیم قرارداد داوری مورد توجه قرار گیرد این است که موضوعاتی را میتوان به داوری ارجاع داد که طبق مقررات ایران قابل حل و فصل از طریق داوری باشد. بند 1مادۀ 34 قانون داوری تجاری بینالمللی ایران مقرر میدارد: در موارد زیر رأی داور اساساَ باطل و غیرقابل اجراست:
در صورتی که موضوع اصلی اختلاف به موجب قوانین ایران قابل حل و فصل از طریق داوری نباشد:
بهعنوان مثال، طبق مادۀ 675 آئین دادرسی مدنی، دعوای ورشکستگی و دعاوی راجع بهاصل نکاح، طلاق، فسخ نکاح و نسبت، قابل ارجاع به داوری نیستند. در بعضی از کشورهای دعاوی راجع به تضمین رقابت آزاد تجاری و دعاوی مربوط به فعالیتهای صنعتی از جمله مواردی است که غیرقابل ارجاع به داوری میباشد.
بخشدوم: شکل و فرم قراردادی داوری
1- کتبی بودن قرارداد داوری
موافقتنامه داوری باید طی سندی به امضای طرفین رسیده باشد یا مبادله نامه، تلکس، تلگرام،یا نظایر آنها به وجود موافقتنامه مزبور دلالت نماید، یا یکی از طرفین طی مبادله درخواست یا دفاعیه وجود آن را ادعا کند و طرف دیگر عملاً آن را قبول نماید. این مادۀ ترجمه نه چندان کاملی از بند 2ماده 7 قانون نمونه آنسیترال در مورد داوری تجاری بینالمللی است. قانون نمونه پس از تصریح به کتبی بودن قرارداد مصادیقی را بیان کرده از جمله: تلکس، تلگرام و غیره که کتبی بودن شامل آنها نیز میشود. هر چند مادۀ قانون داوری تجاری بینالمللی ایران به کتبی بودن قرارداد تصریح نکرده است ولی بهنظر میرسد که قابل ثبت و ضبط بودن یکی از شرایط صحت قرارداد داوری است و قرارداد داوری شفاهی و یا قراردادی که از طریق تلفن واقع شده است، کافی نیست. قانونگذار در مادۀ 7 مواردی را که قرارداد داوری معتبر تلقی میشود، به شرج زیر احصاء کرده است:
الف: در یک سند مکتوب که بهوسیله طرفین امضـاء شده باشد.
ب: از تبادلنامه، تلگرام و تلکس و نظایر آن مثل E- Mail وجود قرارداد داوری احراز شود.
پ: در تبادل دادخواست و دفاعیه وجود موافقتنامه داوری بهوسیله یکی از طرفین عنوان شده و عملاً توسط دیگری قبول شده باشد.
قرارداد داوری معمولاً طی سندی به امضای طرفین میرسد. معذالک این موضوع مانع از آن نیست که چنانچه مبادلهنامه، تلکس، تلگرام یا نظایر آنها بر وجود موافقتنامه داوری دلالت نماید کافی وجود آن را اجرای نماید. به هرحال ماده 7 قانون داوری تجاری چنین بر میآید که علیالاصول یک اثر مادی باید به وجود قرارداد واحدی دلالت نماید. بنابراین کافی نمیتواند بدون هیچگونه اثرمادی وجود قرارداد را احراز نماید. از این بیان نتیجه گرفته میشود که شهادت شهود بر وجود قرارداد شفاهی و کافی برای احراز آن نیست به بیان دیگر میتوان برآن بود که قانونگذار قرارداد شفاهی داوری را نپذیرفته است. آری استثنایی بر وجود غیرمکتوب و غیرمادی قرارداد داوری در ماده 7 پیشبینی شده است و آن اذعان طرفین به وجود قرارداد است.
باید خاطر نشان کرد که قانون داوری تجاری بینالمللی در این زمینه با مقررات کنوانسیون نیویورک مشابهت ندارد. چه ماده2 کنوانسیون به لزوم وجود موافقتنامه کتبی تصریح نموده، معذلک وجود آن را در مبادلهنامه یا تلگرام نیز قابل اجرا دانسته است. اما در کنوانسیون به اذعان طرفین بهوجواد موافقتنامه اشاره نشده است. اما تصور میرود که هرگاه یکی از طرفین وجود موافقتنامه را ادعا کند و طرف دیگر عملاً آن را قبول نماید. قاضی در اجرای کنوانسیون نیویورک نیز منعی برقبول چنین اعادی نخواهد داشت و به نظر میرسد که چنانچه قید مزبور نیز در قانون ایران وجود نداشت گاهی با اذعان طرفین به وجود قرارداد میتوانست حکم به وجود آن را صادر نماید.
بهنظر میرسد چنانچه قرارداد داوری مطابق با موارد بالا تنظیم نشده باشد، دادگاههای ایران آن را به رسمیت نخواهند شناخت. طبق مادۀ 8 قانون داوری تجاری بینالمللی، دادگاهی که دعوای موضوع موافقتنامه داوری نزد او اقامه شده است مکلف است دعوا را به داوری ارجاع کند و این تکلیف منوط به این است که در ظاهر قرارداد داوری به صورت یکی از صور بالا تنظیم شدهباشد. لازم به توضیح است که طبق بند1 (ب) مادۀ 33 قانون داوری تجاری بینالمللی ایران چنان چه قراردادی داوری به موجب قانونی که طرفین بر آن موافقتنامه حاکم دانستهاند معتبر نباشد و در صورت سکوت قانون حکم، مخالف صریح قانون ایران باشد، میتوان ابطال رأی داوری را درخواست کرد. بنابراین چنانچه قرارداد داوری مطابق با موارد احصا شده بالا نبوده ولی طبق قانون حاکم صحیح باشد، این سئوال مطرح است که آیا این قرارداد در ایران قابل شناسایی و اجرا خواهد بود؟ بهنظر میرسد که مادۀ 33 قانون داوری تجاری بینالمللی ناظر به دخالت دادگاههای ایران در آرای صادره توسط داورانی است که قرارداد داوری آنها مورد شناسایی دادگاههای ایران قرار گرفته است. بنابراین تنظیم قرارداد به یکی از صورتهای احصا شده بالا شرط شناسایی آنها توسط دادگاههای ایران است. با توجه به موارد یادشده و این که قانون نمونه آنسیترال، که مورد اقتباس بسیاری از کشورها قرار گرفته است و این که کنوانسیون 1958 شناسایی و اجرای احکام داوری خارجی به کتبی بودن توجه کردهاند، بهترین و امنترین روش برای تنظیم قرارداد داوری، استفاده از سند مکتوبی است که توسط طرفین امضاء شده باشد.
2- مستقل یا وابسته بودن توافق داوری:
قرارداد داوری ممکن است بهصورت شرطآوری در ضمن قرارداد اصلی که موضوع آن تجاری است گنجانیده شود و یا بهصورت موافقتنامه جداگانه تنظم شود در صورتی که قرارداد داوری بهصورت موافقنامه جداگانه تنظیم شود ممکن است در زمان انعقاد قرارداد اصلی یا در هر زمانی متأخر از قرارداد اصلی تنظیم شود. قرارداد داوری چه بهصورت شرط داوری و چه بهصورت موافقتنامه داوری تنظیم شود و در هر حال بهعنوان قراردادی جداگانه تلقی میگردد. و صحت و بطان آن به صحت و بطلان قرارداد اصلی مرتبط نسبت این نکته از تحولات مهم حقوق داوری بینالمللی است که در ماده 16 قانون داوری تجاری بینالمللی مورد پذیرش قرار گرفته و بدان تصریح شده است. باری برای اجرای قانونگذاری تجاری بینالمللی باید در زمان انعقاد قرارداد داوری یکی از طرفین اختلاف تبعه ایران نباشد نه زمانی که احیاناً قرارداد اصلی که مربوط به روابط تجاری طرفین است. امضاء شده است. بنابراین هرگاه طرفین یکسال پس از انعقاد قرارداد اصلی قرارداد داوری منعقد نموده باشند باید در زمان انعقاد قرارداد داوری یکی از آنها تبعه ایران نباشد.
در رابطه با توافقهای داوری نوع اول که ضمن عقد اصلی شرط شدهاند این سئوال مطرح است که چنانچه قرارداد اصلی باطل باشد و یا توسط یکی از طرفین بطلان آن ادعا شود، توافق برداوری که پارهای از آن قرارداد اصلی است چه حکمی پیدا میکند؟ آیا در این موارد داورها میتوانند به اختلاف رسیدگی کنند؟ طبق یک نظریه، که بیشتر به تحلیلهای منطقی تکیه میکند. مشروعیت توافق برداوری ناشی از قرارداد اصلی است و چنان چه قرارداد اصلی به دلیلی باطل باشد تمام اجزای آن و از جمع شرط
داوری باطل خواهد بود و مبنایی برای دخالت داوران وجود نخواهد داشت.
نظریه دوم: که بیشتر به مسائل عملی و نیازهای تجاری توجه دارد، معتقد است که توافق بر داوری مستقل از قرارداد اصلی تلقی میشود، هرچند در ضمن یک قرارداد عنوان شده باشد. در نتیجه طبق این نظریه داوران میتوانند بطلان قرارداد اصلی را اعلان نمایند بدون اینکه صلاحیت و مشروعیت خود را نفی کنند.
قانون داوری تجاری بینالمللی ایران به اقتباس از قانون نمونه آنسیترال به این بحث نظری پایان داده و نظریه دوم مبنی بر قابل تجزیه بودن شرط داوری از قرارداد اصلی را به صراحت قبول کرده است. بند1 ماده 16 قانون داوری تجاری بینالمللی ایران مقرر میدارد:
داور میتواند در مورد صلاحیت خود و هم چنین درباره وجود و یا اعتبار موافقتنامه داوری اتخاذ تصمیم کند. شرط داوری که بهصورت جزئی از یک قرارداد باشد از نظر اجرای این قانون بهعنوان موافقتنامه مستقل تلقی میشود. تصمیم داور در خصوص بطلان و ملغیالاثر بودن قرارداد فی نفسه به منزله عدم اعتبار شرط داوری مندرج در قرارداد نخواهد بود.
چنانچه در بند ج ماده 1 قانون داوری تجاری بینالمللی ایران تصریح شده است موافقتنامه داوری ممکن است بهصورت شرط داوری در قرارداد و یا بهصورت قرارداد جداگانه باشد اشکال سرایت بطلان قرارداد اصلی به شرط داوری نیز با استقلال بخشیدن به شرط داوری از بین میرود و داورها میتوانند قرارداد را باطل اعلام کنند، بدون اینکه از این جهت به توافق داوری ضمن آن خللی وارد شود. بنابراین طرفین بدون هیچگونه فرقی ممکن است بهصورت شرط ضمن عقد و یا در قرارداد جداگانه ارجاع به داوری را بپذیرند. تنها نکتهای که در قراردادهای مستقل باید در نظر گرفته شود این است که ارتباط قرارداد داوری با اختلافات و قراردادهای اصلی باید به نحو واضحی در قرارداد داوری بیان شود، والا ممکن است بعداً ادعا شود که قرارداد داوری مزبور با دعاوی معینی مرتبط نیست؛ مثلاً در قرارداد داوری بین ایران و آمریکا همواره این بحث مطرح میشد که آیا فلان دعول مشمول قرارداد داوری مزبور میباشد؟
(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:61
مقدمه ۴
تاریخچه ۴
بخش اول – روشهای مختلف شناسایی اجرای احکم ۷
مبحث اول ۱- روش کنترل محدود ۷
بحث دوم ۲-۱- روش کنترل نا محدود ۸
بحث سوم ۳-۱- روش رد مطلق ۸
مبحث چهارم ۴-۱ روش تجدید نظر مطلق ۸
مبحث دوم : سابقة تاریخی اجرای احکام خارجی در حقوق ایران ۹
مبحث سوم : شرایط لازم جهت اجرای احکام خارجی در ایران ۱۳
مبحث سوم: اجرای احکام بین المللی در ایران ۱۵
مبحث چهارم : ترتیب تقاضای اجرای حکم ۱۸
مبحث پنجم : آثار اجرای حکم صادره از محاکم خارجی ۲۲
مبحث ششم – اجرای اسناد تنظیم شده در خارج ۲۴
مبحث هفتم – اجرای احکام صارد شده از محاکم ایران در کشوهای خارجی ۲۵
شناسایی و اجرای احکام مدنی خارجی در حقوق فرانسه و حقوق انگلیس و آمریکا ۲۸
مبحث یکم : سیستم فرانسوی اصل عدم قابلیت اجرای حکم خارجی ۳۰
الف ) سابقة تاریخی و مبنای نظری سیستم فرانسوی ۳۰
ب ) شرایط شناسایی و اجرای احکام خارجی در فرانسه ۳۲
۱-صلاحیت دادگاه صادر کننده حکم ۳۳
۲- رعایت دادرسی منظم ۳۵
۳- صلاحیت قانون حاکم بر ماهیت دعوی ۳۶
۴- عدم مخالفت با نظم عمومی فرانسه ۳۹
بحث دوم : سیستم انگلیسی – آمریکایی : اصل قابلیت اجرای احکام خارجی ۴۰
الف – مبنای نظری سیستم ا نگلیسی – آمریکایی ۴۰
ب- شرایط شناسایی و اجرای احکام خارجی در حقوق انگلیس و امریکا ۴۲
۱-صلاحیت دادگاه صادر کننده حکم ۴۲
۲-دادرسی صحیح و منظم ۴۴
۳-قطعی بودن حکم ۴۵
۴-معین بودن مبلغ مورد حکم ۴۶
۵-عدم تحصیل حکم از راه تقلب ۴۷
۶-عدم مخالفت حکم با نظم عمومی ۴۸
بخش سوم : اجرای حکم داوری بین الملل ۴۹
مبحث اول ۴۹
مبحث دوم : عناصر متشکله و دعوای داوری بین المللی ۵۴
رویه قضایی ۵۶
فهرست منابع و مؤاخذ ۶۱
مقدمه
توسعه روز افزون روابط تجاری بین المللی موضوع شناسایی و اجرای احکام خارجی را به صورت ضرورتی غیر قابل تردید مطرح نموده است. معولاً جهت اجرای حکم صادره از دادگاه داخلی هر کشور هیچ گونه اشکالی وجود ندارد. کافی است حکم قطعی و لازم الاجرا باشد، تا دادگاه آن را به مرحله اجرا بگذارد. اما هنگامی که لازم باشد. حکم صادره از دادگاه یک کشور، در کشور دیگر، اجرا شود موضوع بدین سادگی نیست و ممکن است مشکلاتی در بر داشته باشد. از این جا که هیچ دولتی نمی تواند در خارج از مملکت خود حق حاکمیت داشته باشد، لذا احکام صادره از محاکم یک کشور نمی توانند در خارج از آن مملکت قوه اجرایی داشته باشند. برای اینکه حکم صادره از محکمة خارجی را بتوان در کشور دیگری اجرا کرد، باید مقامات قضائی آن کشور، حکم مزبور چنین قوه ای را اعطا می نمایند. اصولاً قدرتی که اجرای احکام قضایی را تحمیل کند، وجود ندارد ولی نفع دولتها، در اجرای احکام خارجی است و در حقیقت ضرورت و احتیاج است که اجرای احکام خارجی را ایجاب میکند.
تاریخچه :
موضوع شناسایی و اجرای احکام خارجی از بدو پیدایش حقوق بین المللی خصوصی محل بحث بوده ولی دربارة آن کمتر تحقیق شده است. در حقوق اسلامی نیز با توجه به دو اصل برائت و اصل ظاهر، اجرای احکام خارجی را به وسیله قاضی سلمان موردی نداشت. به مرور زمان از شدت این فکر، حکم صادره از محاکم خارجی قابل اجرا در کشورهای دیگر، نیست، کاسته شد. جهت تعدیل این رویه در کشورهای مختلف، از خواهان اجرای حکم خواسته شد، دعوایی بر اساس حکمی که قبلاً در مملکت خارجی صادر شده، طرح نماید که یک ماهوی نبود و حکمی که بر اساس این دعوی صادر می شد Exequa ture نامیده می شود.
بدین ترتیب هم حکم صادره از محاکم خارجی اجرا می گردد و هم حاکمیت دولت حفظ می شود. زیرا دستور صادر شده، به مراجع رسمی، جهت اجرای حکم، دستور یک قاضی داخلی است و قاضی نیز حکم خارجی را به آنجا که با اصل حاکمیت ملی تطبیق نماید، رعایت میکند. این رویه ای است که قانون مدنی ما در پیش گرفته و در واقع حکم خارجی، در مرحله اجرا، در قالب اجرای احکام داخلی است و سپس اجرا می گردد. ماده 972 ق.م ایران مقرر می دارد. «احکام صادره از محاکم خارجه و نیز اسناد لازم الاجرا تنظیم شده در خارج را نمی توان در ایران اجرا کرد، مگر اینکه مطابق قوانین ایران امر به اجرای آنها صادر شده باشد».
در سالهای 1963 و 1964 طرح عهد نامه بین المللی، راجع اجرای احکام دادگاههای خارجی، توسط کمیسیون حقوق بین المللی خصوصی لاهه تهیه شد. اما چون کوششهای حقوقدانان در مورد تصویب عهد نامة فوق به نتیجه ای نرسیده است. لذا در این خصوص رویة واحد بین المللی وجود ندارد. مادة 633 قانون آئین دادارسی مدنی فقط به مورد خاصی از داوری اشارده نمود و آن موردی است که یکی از طرفین معامله، ایرانی و طرف دیگر خارجی می باشد که در این صورت، قانونگذار طرف ایرانی را از تعیین داور خارجی (تبعة کشور متبوع طرف خا رجی)، قبل از وقوع اختلاف ممنوع می نماید. و از طرف دیگر ماده 968 قانون مدنی ایران که مقرر می دارد: «تعهدات ناشی از عقود تابع قانون محل وقوع عقد است مگر اینکه متعاقدین اتباع خارجه بوده و آن را صریحاً یا ضمناً تابع قانون دیگری قرار داده باشند.»
جهت شناسایی و اجرای آرای دادرسی، با این که دادرسی از طریق قرار داد خصوصی بین طرفین برقرار می شود، مثلاً در مواردی که یکی از اصحاب دعوی به تعیین داور ننماید (ماده 635 ق. ا. د.م ) یا در صورتی که داور تعیین شده از ناحیة طرفین نخواهد یا نتواند به عنوان داور رسیدگی کند (ماده 639 ق.آ.د.م) یا به صورت عدم توافق طرفین دعوی نسبت به تعیین داور ثالث، دادگاه دخالت می نماید. هم چنین هرگاه پس از صدور رأی داوری، محکوم علیه از رأی مزبور به دادگاه شکایت کند، رسیدگی به رأی داوری از طرف دادگاه ممکن است حتی باعث تغییر رأی می شود. بنابراین باید مشخص شود که گرچه رأی داوری فی حد ذاته، تصمیم قضایی نیست، اما با شباهتهایی که با احکام دادگاه دارد، دارای ماهیت شبه قضایی و بعضاً ماهیت قضایی می باشد. لذا بحث در خصوص اجرای احکام و حاکم خارجی، خود به خود، شامل بحث در مورد اجرای آرای داوری صادره از کشورهای خارجی نیز می شود و نیاز به توضیح جداگانه ای در این خصوص نیست. در این تحقیق سعی بر آن است، که روشهای گوناگون در کشورهای مختلف برای شناسایی و اجرای احکام خارجی وجود دارد مختصراً بیان سپس به روش قانون ایران و همچنین شناسایی و اجرای احکام خارجی و اجرای احکام مراجع بین المللی در ایران و حقوق انگلیس می پردازیم.
بخش اول – روشهای مختلف شناسایی اجرای احکم
توسعه روابط تجاری بین المللی در وهلة اول مستلزم شناسایی و سپس اجرای احکام خارجی می باشد. اما این مسأله در همة کشورها، به یک صورت پیش بینی نشده است. به طور کلی روشهای شناسایی و اجرای احکام را می توان به چهار دسته تقسیم کرد:
مبحث اول 1- روش کنترل محدود:
دراین روش حکم خارجی فقط از جهت بعضی شرایط معین شده قبلی باید کنترل و بررسی شود. این روش بر حسب کشورهایی که آن را مورد استفاده قرار داده اند، به دو صورت اجرا می گرد:
الف) در کشورهایی نظیر ایتالیا، قانون شرایط لازم اجرای حکم، را تعیین می نماید، مثلاً صلاحیت قاضی قطعی بودن حکم و قابلیت انطباق آن با نظم عمومی داخلی هرگاه حکم خارجی دادرسی شرایط معین شده در قانون باشد، قابل اجرا خواهد بود. این روش مشابه روشی است، که قانون ایران در نظر داشته است.
ب) در کشورهای نظیر انگلیس و ایرلند آمریکای شمالی با توجه به این که تابع قانون نوشته نیستند و نقض قانون راه رویه محاکم باید جبران کند. اصولاً قانون معترض این امر نمی شود که چه شرایطی باید در مورد یک حکم خارجی، در نظر گرفته شود، تا آن حکم قابل اجرا باشد، بلکه حل موضوع بستگی به روش محاکم و عقاید وحقوقدانان دارد و در اغلب موارد تفاوت چندان بین اجرای حکم صادره از دادگاه داخلی و اجرای حکم صادره از دادگاه، خارجی، قایل نمی شوند.
بحث دوم 2-1- روش کنترل نا محدود:
در این روش، یک بررسی کلی، روی حکم خارجی انجام می شود، بدین معنی که قاضی حق تغییر حکم خارجی را نداده در نتیجه قاضی می تواند حکمی را عیناً به همان صورت، که ماهیت بپذیرد یا رد کند.
بحث سوم 3-1- روش رد مطلق :
در این روش، حکم بیگانه به هیچ عنوان اثر حکم نداشته، صرفاً اثر یک سند را دارد به علت عدم اعتمادی، که به قضاوت خارجی دارند و با تصور اینکه قاضی خارجی، ممکن است هم وطن خود را بر خارجی ترجیح دهد، از اجرای حکم خارجی امتناع ورزد.
مبحث چهارم 4-1 روش تجدید نظر مطلق:
در این روش قاضی نسبت به حکم خارجی دارای اختیار کامل است و می تواند حکم جدیدی را جانشین آن نماید. به طور مثال در فرانسه به این روش عمل می شود. ایرادی که این روش وارد است این است، که کسی که حکم قطعی خارجی را در دست دارد. نمی تواند پیش بینی کند با چه شرایطی: این حکم قابل اجرا خواهد بود.
مسائل دیگری نیز ممکن است به روشهای اجرای احکام کشورها، دخالت نمایند که عبارتند از:
1- شرط عمل متقابل: بدین ترتبی که مملکتی که حکم را صادر نموده و مملکتی که حکم در آن باید اجرا شود، احکام یکدیگر را به موجب قانون یا رویة محاکم یا اعلام دوستانه و عقد قرار داد محترم بشناسند در مملکت خود اجرا نمایند.
2- قراردادهای بین المللی: البته در این مورد قرار دادی که جنبة جهانی داشته باشد وجود ندارد ولی قرار دادهای نظیر قرار داد 1907 لاهه و 1923 و 1297 ژنو در مورد اجرای احکام به تصویب رسیده اند.
3- در بعضی ممالک نیز به موجب قانون داخلی، یا قرار دادها یا عرف و عادت بعضی انواع احکام خارجی را دقیقاً یک حکم داخلی در نظر می گیرند. این روش نقطه مقابل رد مطلق می باشد.
مبحث دوم : سابقة تاریخی اجرای احکام خارجی در حقوق ایران
در قانون اصول محاکمات حقوقی 1329 ه.ق نظر مساعدی در مورد اجرای احکام بیگانه وجود نداشته است (سیستم رد مطلق) که محیط نامساعد برای اجرای احکام و قوانین بیگانه ایجاد کرده بود. با این که به موجب قانون فوق الذکر مدعی بین رجوع به دادگاه محل اقامت خود، یا دادگاه محل اقامت مدعی علیه صالح تشخیص داده شده بود.
در سال 1307 جلد اول قانون مدنی، متعاقب الغای رژیم کاپیتولاسیون به تصویب رسید و سپس قانون دعاوی بین اتباع ایران و خارجه، تصویب شد که مقرر می داشت هر حکم لازم الاجرایی راجع به محاکمات وزارت امور خارجه و نیز احکام صادر نشده باید به محاکم عدلیه احاله شود. مگر این که اعتبار امر محکوم بها پیدا کرده باشد که در این صورت دیگر نمی توان معترض آن شد.
ماده 972 ق.م اعلام می دارد: «احکام صادره از محاکم و نیز اسناد رسمی لازم الاجرا تنظیم شده در خارجه را نمی توان در ایران اجرا گرد، مگر اینکه مطابق قوانین ایران، او اجرای آن صارد شده باشد.»
این ماده در حقیقت احکام و اسناد خارجی را مورد شناسایی قرار می دهد، و لازم الاجرا بودن آنها را موکول به صدور امر به اجرای آنها می داند، به عبارت دیگر مادة 972 ق. م بین شناسایی ولازم الاجرا بودن احکام خارجی، قایل به تفکیک شده و با قبول قسمت اول، قسمت اخیر را تابع قوانین ایران می داند. زیرا اجرای احکام از قواعد نظم عمومی است و جزء حاکمیت دولت و اقتدار قوة قضاییه است. بعلاوه مقررات ایران، در مورد اجرای احکام داخلی نیز باید در مورد خارجی، اجرا شود و از ا ین جهت احکام خارجی تابع آیین دادرسی ایران می باشد. در بعضی عهدنامه های منعقده بین ایران و کشورهای خارجی نیز، مطالبی در مورد اجرای حکم خارجی، وجود داشت مثلاً ماده 3 عهدنامه مودت منعقد بین ایران و اتریش مصوب 22 آبان 1344 اعلام می دارد: «مقام صلاحیتداری برای اخذ تصمیم در بارة تقاضای اجرای حکم، فقط به موضوعات زیر رسیدگی خواهد کرد: الف – آیا رأی دایر بر محکومیت، طبق قانون کشوری، که حکم در آن صادر شده است، قطعیت یافته است؟
ب) آیا متن رأی مزبور با ترجمة آن به زبان متقاضی عنه همراه است و دراین صورت آیا مأمور سیاسی یا کنسولی دولت یا مترجم سوگند خورده و دولت متقاضی تحت آن را با اصل تصدیق کرده است؟ عالی ترین البته صاحب منصب دستگاه قضایی کشور متقاضی، صلاحیت مقام مذبور را گواهی خواهد کرد.
زندگی خیلی پیچیده است. انسانها در مواجهه با مشکلات زندگی و ایفای نقش بازیگر و مشاهدهگر در دنیا، سعی میکنند وقایع و امور را معنی کنند. در فصل دوم دیدید که چطور در مورد خودمان نظریه میسازیم و در فصل سوم دیدید چطور به برداشت کردن در مورد دیگران میپردازیم و علل رفتارهای آنها را شرح میدهیم. ما در نظریه پروری در مورد خودمان و دنیای اطرافمان به شناخت اجتماعی[1] روی میآوریم که عبارت است از تفسیر، تحلیل و به یاد آوردن دنیای اجتماعی و استفاده از اطلاعات مربوط به دنیای اجتماعی (برکوییتر و دیواین، 1995).
در نظریههای ادراک اجتماعی در فصل سوم به طور کلی گفتیم که انسانها مثل دانشمندان عامی عمل میکنند و پردازشگران بسیار عاقل و منطقی اطلاعات میباشند. اگر چه در این نظریه ها گفته میشود که فرایند ادراک اجتماعی با ایرادها و «اشکالاتی» مواجه میشود ولی هیچ یک از آنها حتی تلویحاً نیز اشاره نمیکنند که مردم در قضاوتهای اجتماعی خود سعی نمیکنند منطقی و دقیق عمل کنند. مردم در اغلب موارد در تبیین رویدادها به مشاهدات دقیق و منظم متوسل نمیشوند.
تصورات قالبی به شناخت ما از دیگران کمک می کند و به بعد شناختی روان انسان تعلق دارد، اما پیشداوری ها از بعد عاطفی آن نشات می گیرد. هر دو به ارزیابی از دیگران مربوط می شود. در مجموع پیشداوریها جزء نگرشها به حساب می آید. وقتی از پیشداوری ها حرف می زنیم، معمولا به نگرش منفی اشاره می کنیم، اما ممکن است پیشداوری ها مثبت نیز باشد.
پیشداوری نیز مثل هر نگرش دیگر می تواند از باورهای ارزشی ما از جمله تصورات قالبی درباره یک گروه دیگر نشات بگرید. اما اتفاق می افتد که پیشداوری، قبل از باورهای ارزشی به وجود می آید. در این حالت پیشداوری تنها بر اساس اطلاع از وجود یک گروه، مستقل از شناخت ویژگیهای آن پایه ریزی می شود. البته این موارد استثنایی است. برعکس بسیارند کسانی که نسبت به گروهی که حتی یکی از اعضای ن را ندیده اند، بر اساس باورهای منفی نسبت به آن پیشداوری منفی دارند. مثلا بسیاری از ایرانی ها حتی در عمر یک نفر یهودی یا یک نفر زرتشتی ندیده اند، اما اکثر ایرانی ها نسبت به این دو اقلیت مذهبی پیشداوری دارند.
یکی از نویسنده های یهودی تبار کانادایی در کتاب خود مردم فرانسه زبان ایالت کبک کانادا را ضدیهودی نامیده است. آیا این اتهام درست است؟ برای پاسخگویی به این سوال باید در مورد گروهی از مردم فرانسه زبان ایالت کبک، که معرف کل جمعیت است، تحقیق کرد. کاری که دقیقا بری و کالین انجام داده اند. آنها به این نتیجه رسیده اند که مردم فرانسه زبان ایالت کبک کانادا در حضور یهودی ها خیلی راحت نیستند. اما در مورد این نتایج لازم است به چند نکته اشاره شود. در درجه اول ارزیابی فرانسه زبانهای کانادا از یهودی ها در کل ضعیف نیست زیرا در مقیاس 7 درجه ای بالاتر از 5 درجه است. در درجه دوم ارزیابی انها در مقایسه با ارزیابی انگلیسی زبانهای کانادا از یهودی ها، تنها یک درجه پایین تر است. در درجه سوم فرانسه زبانهای کانادا خود را کمتر از آنچه سایر گروهها معتقدند ارزیابی می کنند. در واقع ارزیابی انها از یهودی ها به زحمت 5/1 درجه با ارزیابی خودشان تفاوت دارد. به عبارت دیگر ارزیابی فرانسه زبانهای کانادا از خودشان تنها 5/1 درجه بیشتر از ارزیابی های آنها از یهودیهاست. بنابراین غیرمنصفانه خواهد بود که از روی این اعداد نتیجه بگیریم که کانادایی های فرانسه زبان ضد یهود هستند. به همین ترتیب غیرمنصفانه و غیر علمی خواهد بود که بدون تحقیق نسبت به ترکها، کردها، لرها، عربها، فارسها، همدانیها، مشهدی ها، و سایر هموطنان عزیز خود پیشداوری های منفی داشته باشیم. مخصوصا دانشجویان و روشنفکران باید به این امور اگاهی داشته باشند و مردم عادی را از چنین قضاوتهایی باز دارند.
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.
تعداد صفحات :8
مروزه کمتر کسی را می توان یافت که تجربه مراجعه به شرکتهای بیمه برای خرید بیمه نامه و یا دریافت خسارت را نداشته باشد. با این وصف نارضایتی از شیوه محاسبه خسارت نیز تجربه دیگری است که در این مسیر توجه هر زیاندیده ای را به خود جلب می نماید. به دلیل عمومیت استفاده از اتومبیل اغلب چنین تجربه ای از طریق خسارات وارده به اتومبیلها بدست آمده است لیکن در مقایسه با رقم قابل توجه سرمایه فعال در سایر بخشهای صنعت شاید بیمه های اتومبیل از کم تأثیرترین بیمه نامه ها در زندگی بیمه گذاران باشند، به این معنی که در صورت قصور در تعیین میزان خسارت سرنوشت زیاندیده آنچنان دست خوش تغییر نمی گردد که نتوان از آن چشم پوشی نمود.
اگرچه با افزایش ارزش مورد بیمه حساسیت رسیدگی به خسارت بالتبع برای زیان دیدگان و حتی شرکتهای بیمه افزایش می یابد لیکن شیوه ارزیابی و رسیدگی به خسارتهای سنگین در سایر انواع بیمه تفاوت چندانی با رسیدگی به خسارات بیمه های اتومبیل ندارد!! و علی رغم اهمیت این موضوع در سرنوشت بیمه گذاران بیمه گران می توانند با سهل انگاری خود سرنوشت صاحب سرمایه ای را با تهدید جدی روبرو سازند.
در همان مثال بیمه های اتومبیل نیز همواره این سؤال در ذهن بیمه گذاران نقش می بندد که چرا ابتکار عمل برای تعیین میزان و نحوه جبران خسارت دراختیار بیمه گران است؟!! و چگونه شرکت بیمه که یکی از اطراف عقد بیمه محسوب می شود بطور یکجانبه اجازه ارزیابی اولیه، صدور بیمه نامه، مطابقت حادثه با شرایط بیمه نامه و در نهایت پذیرش یا رد خسارت و احیاناً ارزیابی آن را دارد؟
شاید یک مثال دیگر بتواند مقصود نگارنده را از حساسیت این موضوع مهم بهتر نمایان سازد. تصور نمائید در یک مسابقه فوتبال یکی از بازیکنان دو تیم علاوه برشرکت در مسابقه به عنوان بازیکن، در مقام داور مسابقه نیز حاضر شود آیا در چنین شرایطی می توان انتظار داشت که همواره قضاوت برمبنای عدالت و واقعیتهای موجود استوار باشد؟
در برخی موارد پاسخ منفی بیمه گر به بیمه گذار برای جبران خسارت مستند به ایرادات موجود در خود بیمه نامه است و اگرچه بیمه گر قرارداد بیمه را تهیه نموده و راساً یا از طریق نمایندگان خود آن را صادر نموده است لیکن در هنگام بررسی خسارت اعلام می نماید: <بیمه نامه منطبق با شرایط و وضعیت بیمه گذار تهیه نشده است!! و...> و به این ترتیب نه تنها مرهمی برزخم زیاندیدگان نمی گذارند بلکه بیمه گذار که هیچ اطلاع درستی از ضوابط و شرایط بیمه نامه ندارد را مسئول این وضعیت معرفی می نمایند که به نظر چنین استنباطی اصلاً قابل پذیرش نیست زیرا اگرچه بیمه گذار را می توان به عدم تحقیق از اصول بیمه گری متهم نمود لیکن نمی توان قبول کرد که بیمه گران نیز از این شرایط بی اطلاع بوده اند و سهواً اقدام به صدور بیمه نامه های ناقص و یا نامناسب می نمایند!
بخشی از متن اصلی :
داوری در قراردادهای بیمه
مروزه کمتر کسی را می توان یافت که تجربه مراجعه به شرکتهای بیمه برای خرید بیمه نامه و یا دریافت خسارت را نداشته باشد. با این وصف نارضایتی از شیوه محاسبه خسارت نیز تجربه دیگری است که در این مسیر توجه هر زیاندیده ای را به خود جلب می نماید. به دلیل عمومیت استفاده از اتومبیل اغلب چنین تجربه ای از طریق خسارات وارده به اتومبیلها بدست آمده است لیکن در مقایسه با رقم قابل توجه سرمایه فعال در سایر بخشهای صنعت شاید بیمه های اتومبیل از کم تأثیرترین بیمه نامه ها در زندگی بیمه گذاران باشند، به این معنی که در صورت قصور در تعیین میزان خسارت سرنوشت زیاندیده آنچنان دست خوش تغییر نمی گردد که نتوان از آن چشم پوشی نمود.
اگرچه با افزایش ارزش مورد بیمه حساسیت رسیدگی به خسارت بالتبع برای زیان دیدگان و حتی شرکتهای بیمه افزایش می یابد لیکن شیوه ارزیابی و رسیدگی به خسارتهای سنگین در سایر انواع بیمه تفاوت چندانی با رسیدگی به خسارات بیمه های اتومبیل ندارد!! و علی رغم اهمیت این موضوع در سرنوشت بیمه گذاران بیمه گران می توانند با سهل انگاری خود سرنوشت صاحب سرمایه ای را با تهدید جدی روبرو سازند.
در همان مثال بیمه های اتومبیل نیز همواره این سؤال در ذهن بیمه گذاران نقش می بندد که چرا ابتکار عمل برای تعیین میزان و نحوه جبران خسارت دراختیار بیمه گران است؟!! و چگونه شرکت بیمه که یکی از اطراف عقد بیمه محسوب می شود بطور یکجانبه اجازه ارزیابی اولیه، صدور بیمه نامه، مطابقت حادثه با شرایط بیمه نامه و در نهایت پذیرش یا رد خسارت و احیاناً ارزیابی آن را دارد؟
شاید یک مثال دیگر بتواند مقصود نگارنده را از حساسیت این موضوع مهم بهتر نمایان سازد. تصور نمائید در یک مسابقه فوتبال یکی از بازیکنان دو تیم علاوه برشرکت در مسابقه به عنوان بازیکن، در مقام داور مسابقه نیز حاضر شود آیا در چنین شرایطی می توان انتظار داشت که همواره قضاوت برمبنای عدالت و واقعیتهای موجود استوار باشد؟
در برخی موارد پاسخ منفی بیمه گر به بیمه گذار برای جبران خسارت مستند به ایرادات موجود در خود بیمه نامه است و اگرچه بیمه گر قرارداد بیمه را تهیه نموده و راساً یا از طریق نمایندگان خود آن را صادر نموده است لیکن در هنگام بررسی خسارت اعلام می نماید: <بیمه نامه منطبق با شرایط و وضعیت بیمه گذار تهیه نشده است!!
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word ، قابل ویرایش در اختیار شما قرار میگیرد.
تعداد صفحات :8