5 صفحه
علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه
به روز بیست و چهارم در ماه اسفند، از سال یک هزار و دویست و پنجاه و شش خورشیدی(1256)، در روستای "آلاشت" از روستاهای بخش ( امروز شهرستان) سواد کوه که در استان مازندران واقع است، کودکی به دنیا آمد که او را "رضا" نامیدند و به سنّت دیرینه ی ایلات و عشایر ایرانی، "رضاخان" خطابش کردند.
پدرش از سربازان آن روزگاران بود و سپاهیگری برای آن خاندان سنت دودمانی به حساب می آمد و بی گمان به همین جهت بود که رضاخان نیز از نوجوانی به "قزاقخانه" روی آورد و به شغل سپاهیگری اشتغال ورزید.
رضاخان، در نیروی نظامی ایران آن روز که با نام "قزاقخانه" شناخته می شود درجات و مقامات نظامی را، یکی پس از دیگری طی کرد تا به درجه ی "میرپنجی" نائل آمد.
از دوران جوانی و گذار تاریخی زندگی وی در قزاقخانه اطلاع دقیقی در دست نیست و اگر چه گفته اند در بسیاری از جنگهای محلی شرکت داشته و برای سرکوبی شورش های سرکشان، به اطراف و اکناف مملکت اعزام می شده، همچنین برای درهم فرو ریختن آشوب جنگلیان به گیلان و رشت، رهسپار گردیده است ولیکن در هیچ یک از این موارد، چگونگی قضایا، روشن نیست و در این میان آنچه در وقایع آن روزگاران ثبت شده اینست که رضا خان با فرمانده روسی قزاقخانه که "استارو سلسکی" نامیده می شده اختلاف عقیده داشته و او را در ادای وظیفه نظامی، نسبت به ایران خائن می دانسته است.
و بر اثر ابراز رشادت و دلاوری های فراوان، مورد توجه فرماندهان و مورد احترام زیردستان خویش قرار داشته است و چون در تیراندازی با مسلسل زبردست بوده به "رضاخان شصت تیر" ملقّب گشته است ...
جای پای "رضاخان" از آنجا در تاریخ ایران به چشم می آید که وی با درجه ی "میرپنجی" به مقام فرماندهی آتریاد همدان رسید. و با عنوان "میرپنج رضاخان" در آن شهر تاریخی، به اداره اموری پرداخت که به فرماندهی وی واگذار شده بود.
چندی بعد میرپنج رضاخان، با افرادی که در اختیار داشت از همدان، به سوی تهران حرکت کرد و در روز سوم حوت(اسفند) 1299 خورشیدی وارد تهران شد و قدرت را به دست گرفت.
متعاقب این واقعه که از آن با عنوان کودتای 1299 یاد می آورند، نخست به لقب "سردار سپه" نائل آمد و پس از کوتاه مدتی به دنبال چندین مانور ماهرانه ی سیاسی به سلطنت ایران رسید و بر تخت پادشاهی تکیه زد.
پیرامون علل توفیق وی دراین مبارزه ی سیاسی گروهی از نویسندگان و سیاستمداران به گونه گون اظهار نظر و ابراز عقیده کرده اند.
یکی می نویسد: بر پیشانی رضا شاه پهلوی ،مارکMADE IN FNGLAND نقش بسته بود.
دیگری پیروزی رضا شاه را بر اثر "ضرورت تاریخ و نیاز اجتماع" تلقی می کند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:99
چکیده:
دیکتاتوری گروه مونتانیارد :
در اوایل تابستان 1793 به نظر می رسید که جمهوری از دست رفته است.
مجلس قانون گذاری باید با وضعیت نومید کننده ای مقابله نماید.
به موفقیت متحدین، نافرمانی و عصیان دو سوم از ملت، افزوده شده بود. قحطی، پاریس را تهدید می کرد و میهن پرستان از اینکه به سرنوشت «مارات» که در 13 ژوئیه به قتل رسیده بود، دچار شوند، ترس و بیم داشتند.
اقدامات و تدابیر نصفه و نیمه کافی نبود، زین پس می بایست پیروز شد و یا مرد.
هماندم روسپیر تشخیص داد که لازمة نجات ملی، قدرتهای دیکتاتوریست او در یادداشت هایش می نویسد:
«ما صرفاً به یک قوة اراده نیازمندیم و اضافه می کند: آیا فکر می کنید که بدون اتحاد در عمل، بدون حفظ اسرار عملیاتی و بدون اطمینان یافتن از داشتن تکیه گاه و پشتیبان در مجلس قانون گذاری، دولت می تواند به موانع و دشمنان بی شمار غلبه کند؟!»
شورش راستین 31 ؟؟ که منجر به ایجاد اتحاد بین بورژاوهای مترقی و انقلابیون بخشهای مختلف شده، باید به پس قیمتی حفظ گردد.
ملت باید به مجلس قانونگذاری همصدا شوند و مجلس نیز باید در خدمت ملت باشد. همچنین خائین مجازات گردند تا درس عبرتی وحشتناک برای دیگران شوند. همانگونه که اتحاد 10 اوت ایجاب می کرد و «کامبون » نیز آنرا برای کشوری فاتح تقاضا می نمود؛ حکومت انقلابی ظهور کرد.
حکومتی که مجلس را از بهار 1793، علیرغم مخالفت ژیروندنها آماده ساخت و اعضاء آن نیز از قبل تعیین شده بودند.
از اکتبر 1792 کتیبة امنیت عمومی آغاز بکار نمود.
در 10 مارس 1793 یک دادگاه انقلابی و در 6 آوریل کمیتة نجات ملی که روسپیردر رأس آن قرار داشت، تشکیل گردید و ایجاد مرکزیت اداری ، به نمایندگان این دو کمیته واگذار گردید.
طبق نظر«سنت ـ ژوست» در 10 اکتبر، مقرر گردید که حکومت موقت فرانسه تا زمان صلح، انقلابی باقی بماند و مجلس قانونگذاری بر سرنوشت جمهوری حکمیت نماید.
تمام قوایی که مجلس به کمیته های خود تفویض نموده است در خود مجلس تجمع دارد. کمیته ها در مقابل مجلس مسئولند، همانگونه که مجلس در برابر ملت مسئول است.
کم کم، حقیقت نظریة «بیووارن » و «سنت ژوست» ثابت شد فرمان 14 «فریمر » (سومین ماه از تقویم جمهوری) خطوط اصلی این نظریه را مشخص می نماید. روپسیپر گزارش پنجم «نیوز » (چهارمین ماه از تقویم جمهوری ) خود را وقف توجیه و صحه گذاری به روی این دیکتاتوری اجتماعی، می نماید.
او می گوید:
«شرایط موجود، اجرای صحیح و کامل قانون اساسی را غیر ممکن می سازد.»
ـ اغتشای و هرج و مرج بیداد می کند و وضعیت انقلابی که ما در آن بسر می بریم، انجام وظیفة دیگری را به ما تحمیل می نماید یعنی : نجات میهن و برقراری آزادی.
حکومت انقلابی، با انجام این مهم، خود را متوجه می سازد و حکومت قانون را بر قرار می نماید و به یک فعالیت فوق العاده نیازمند است زیرا در حال جنگ است.
اعمال دولت، استبدادی نیست. زیرا او مطیع منافع ملی ست که برتر و بالاتر از همة قانونهاست.
بیشک او خود را کمتر مشغول پرداختن به اساسنامة رژیم مشروطه می نماید چرا که او مجبور است با خطرات قبلی و فعلی رویا روشی نموده و شرایط خود را تغییر دهد. با این همه، برابری و مساوات تا زمانیکه ملت به آن اعتماد داشته باشند برقرار خواهد بود.
روپسیر اعلام می نماید که:
اگر در مجلس قانونگذاری، موضوع احقاق حق ملت، که خواست مردم است وجود نداشته باشد (مطرح نباشد) من سکوت کرده و در گوشة خانة خود مدفون خواهم شد.
در 25 سپتامبر تأکید می کند که:
اگر دولت از اعتماد بی حد (سرشار) مردم و شکل وطن پرستان لایق بهره مند نگردد، وطن از دست خواهد رفت. وظیفة انجام امورات سخت دولت، بر دوش وطن پرستان شایسته و کاردان است.
باید وقت خود را وقف کمیته ها نموده و ساعتهای زیادی صرف تدوین قوانین سودمند کنیم.
در 27 ژوئیه علیرغم میل خود، پذیرفت که وارد کمیتة نجات ملی گردد و شب قبل هم در جلسة آنها، حضور یافت اما فضایی که بر آنجا حاکم بود، او را مشوش می ساخت و در11 اوت حرفهای نهفته در حال را برای ژاکوبنها بازگو کرد:
شاهد چیزهایی بودم که هرگز جرأت نکردم به آنها شک کنم.
از یک طرف وطن پرستانی که بیهوده به دنبال منافع کشورشان می باشند و ار سوی دیگر، خائنینی که بر علیه منافع ملی دسیسه چینی می کنند استعفاها و انتصابات جدید، بزودی روپسیر را مطمئن می سپارد را مطمئن می سازد در اوایل سپتامبر «کارنو »و «پریو » از «کوت دور» و بعد «بیووارن » و «کولوت در بوآ» به روبسپری می پیوندند و به همراه «ژنرال کوتون » و «سنت ژوست» و «ژان بون سنت آندره » و «پریو از دومالارن» کمیتة بزرگ تشکیل گردید.
در برابر خطر و تمایل و افتخار به قدرت در آنان موجب شد که کمیته تبدیل به یک سازمان مستقل گردد.
او در ماههای اوت و سپتامبر ، به علت تردیدهایی که داشت، در جلسات حاضر نشد، اما از آن به بعد به طور مرتب در آنها شرکت می کرد.
در حالیکه بسیاری از همکارانش مرتباً به مأموریت می رفتند او به همراه «بارر » یکی از پایه های کمیته باقی می ماند، وظیفة مهم او، مراقبت از سازمان و سیر سیاسی آن و برقراری ارتباط با کلوب ژاکوبنهاست.
در یک یادداشت دستی منتشر نورژظ او که می توان، تاریخ نگارش آنرا دومین سال انقلاب تخمین زد، پیشنهاد می کند:
وظایف اداراتی که هدایت جنگ و تهیة تدارکات را به عهده دارند، روز به روز سنگین تر می شود. از اینرو مسئولیتهای آنان باید تقسیم گردد.
باید از وجود مشاوران کاردان و میهن پرست بهره جست به دستورات عمل کرده و گزارش حاصله را در عرض 24 ساعت تسلیم کنند. همچنین باید از ورود خارجیان به جلسات ممانعت بعمل آید.
اما وظیفة مشخص هر کدام از اعضاء کمیته به درستی معلوم نیست فراموش نکنیم که در حقیقت همة تصمیمات به طور جمعی اتخاذ می گردد و تأیید و امضاء دستورات و احکام یک نوع تشریفات اداری محسوب می شود.
دستهایی که متن دستورات را نگارش می کردند و یا اینکه امضائ می نمود. در وهلة اول با این کار به روی افکار دیگران صحه می گذاشت چرا که هدف نهایی یکی بوده، یعنی: نجات جمهوری به هر طریق ممکنی.
به این ترتیب در اوایل سال دوم، فرانسه آنچه را که تابحال فاقد آن بود، به دست آورد؛ حکومتی ثابت و پرتحرک و یک قرار داد نوین اجتماعی اعلام شد که همة ملت را به جنبش دعوت می نماید.
کمیته ها باید بر علیه دشمنان انقلاب به پاخیزند و دادگاههای انقلابی باید آنان را نابود کنند. ملت نیز باید مراقب بوده و آنها را افشاء نماید.
علیرغم اینکه انتخابات حذف شده است اما ملت و شهروندان همچنان به سلطة خود ادامه می دهند.
«چرا ملت از کسانی که مأمور هدایت آنانند، اطاعت نکرده و شانه خالی می کنند؟»
آیا به خاطر وحشت از طوفان است که خدمة کشتی می خواهند سکان را از ناخدا باز ستاند؟!
بااینحال، تاریخ حکومت انقلابی، همچون مبارزه ای مداوم نه تنها بر علیه انسانها، بلکه بر علیه همه چیز، جلوه می کند.
وجود کمیتة بزرگ از ابتدای آغاز به کارش، مورد سوال قرار گرفت و قحطی، خشم و غضب تودة مردمی را بر انگیخت.
«ماسن» می نویسد:
رؤسای بخشهای مختلف پاریس مخصوصاً «هبرت » ، کنترل شورشیان را به عهده گرفتند.
درتظاهرات 5 سپتامبر، روبیسر که ریاست مجلس قانون گذاری را بعهده گرفته بود، تعهد نمود که میزان پرداخت مالیات را به حداقل رساند و متعاقباً در 29 سپتامبر به آن رای داده و تصمیم گرفته شد که یک ارتش انقلابی تشکیل گردد.
او با این عمل می خواست مانع جدایی و نفاق در میان میهن پرستان شود.
زیرا به جهت همین انفاق و جدایی بود که رژیم انقلابی تعادل توازن خود را از دست داده و موجب محکومیت دولت گردید.
از طرف دیگر، به همراه همین جنگ و تورم، یک گروه اجتماعی جدید بوجود آمد به گروه «تازه به دوران رسیده ها» که شامل سرمایه داران و بازرگانان و کنترل کنندگان تعداد زیادی از بانکهای خارجی «بوید »، «پره گو » «پرولی » و «فوی » و مشروطه خواهانی مانند «مشابوت » که در 6 اکتبر با خواهر «فری» ازدواج کرد گرویدند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:99
چکیده:
دیکتاتوری گروه مونتانیارد :
در اوایل تابستان 1793 به نظر می رسید که جمهوری از دست رفته است.
مجلس قانون گذاری باید با وضعیت نومید کننده ای مقابله نماید.
به موفقیت متحدین، نافرمانی و عصیان دو سوم از ملت، افزوده شده بود. قحطی، پاریس را تهدید می کرد و میهن پرستان از اینکه به سرنوشت «مارات» که در 13 ژوئیه به قتل رسیده بود، دچار شوند، ترس و بیم داشتند.
اقدامات و تدابیر نصفه و نیمه کافی نبود، زین پس می بایست پیروز شد و یا مرد.
هماندم روسپیر تشخیص داد که لازمة نجات ملی، قدرتهای دیکتاتوریست او در یادداشت هایش می نویسد:
«ما صرفاً به یک قوة اراده نیازمندیم و اضافه می کند: آیا فکر می کنید که بدون اتحاد در عمل، بدون حفظ اسرار عملیاتی و بدون اطمینان یافتن از داشتن تکیه گاه و پشتیبان در مجلس قانون گذاری، دولت می تواند به موانع و دشمنان بی شمار غلبه کند؟!»
شورش راستین 31 ؟؟ که منجر به ایجاد اتحاد بین بورژاوهای مترقی و انقلابیون بخشهای مختلف شده، باید به پس قیمتی حفظ گردد.
ملت باید به مجلس قانونگذاری همصدا شوند و مجلس نیز باید در خدمت ملت باشد. همچنین خائین مجازات گردند تا درس عبرتی وحشتناک برای دیگران شوند. همانگونه که اتحاد 10 اوت ایجاب می کرد و «کامبون » نیز آنرا برای کشوری فاتح تقاضا می نمود؛ حکومت انقلابی ظهور کرد.
حکومتی که مجلس را از بهار 1793، علیرغم مخالفت ژیروندنها آماده ساخت و اعضاء آن نیز از قبل تعیین شده بودند.
از اکتبر 1792 کتیبة امنیت عمومی آغاز بکار نمود.
در 10 مارس 1793 یک دادگاه انقلابی و در 6 آوریل کمیتة نجات ملی که روسپیردر رأس آن قرار داشت، تشکیل گردید و ایجاد مرکزیت اداری ، به نمایندگان این دو کمیته واگذار گردید.
طبق نظر«سنت ـ ژوست» در 10 اکتبر، مقرر گردید که حکومت موقت فرانسه تا زمان صلح، انقلابی باقی بماند و مجلس قانونگذاری بر سرنوشت جمهوری حکمیت نماید.
تمام قوایی که مجلس به کمیته های خود تفویض نموده است در خود مجلس تجمع دارد. کمیته ها در مقابل مجلس مسئولند، همانگونه که مجلس در برابر ملت مسئول است.
کم کم، حقیقت نظریة «بیووارن » و «سنت ژوست» ثابت شد فرمان 14 «فریمر » (سومین ماه از تقویم جمهوری) خطوط اصلی این نظریه را مشخص می نماید. روپسیپر گزارش پنجم «نیوز » (چهارمین ماه از تقویم جمهوری ) خود را وقف توجیه و صحه گذاری به روی این دیکتاتوری اجتماعی، می نماید.
او می گوید:
«شرایط موجود، اجرای صحیح و کامل قانون اساسی را غیر ممکن می سازد.»
ـ اغتشای و هرج و مرج بیداد می کند و وضعیت انقلابی که ما در آن بسر می بریم، انجام وظیفة دیگری را به ما تحمیل می نماید یعنی : نجات میهن و برقراری آزادی.
حکومت انقلابی، با انجام این مهم، خود را متوجه می سازد و حکومت قانون را بر قرار می نماید و به یک فعالیت فوق العاده نیازمند است زیرا در حال جنگ است.
اعمال دولت، استبدادی نیست. زیرا او مطیع منافع ملی ست که برتر و بالاتر از همة قانونهاست.
بیشک او خود را کمتر مشغول پرداختن به اساسنامة رژیم مشروطه می نماید چرا که او مجبور است با خطرات قبلی و فعلی رویا روشی نموده و شرایط خود را تغییر دهد. با این همه، برابری و مساوات تا زمانیکه ملت به آن اعتماد داشته باشند برقرار خواهد بود.
روپسیر اعلام می نماید که:
اگر در مجلس قانونگذاری، موضوع احقاق حق ملت، که خواست مردم است وجود نداشته باشد (مطرح نباشد) من سکوت کرده و در گوشة خانة خود مدفون خواهم شد.
در 25 سپتامبر تأکید می کند که:
اگر دولت از اعتماد بی حد (سرشار) مردم و شکل وطن پرستان لایق بهره مند نگردد، وطن از دست خواهد رفت. وظیفة انجام امورات سخت دولت، بر دوش وطن پرستان شایسته و کاردان است.
باید وقت خود را وقف کمیته ها نموده و ساعتهای زیادی صرف تدوین قوانین سودمند کنیم.
در 27 ژوئیه علیرغم میل خود، پذیرفت که وارد کمیتة نجات ملی گردد و شب قبل هم در جلسة آنها، حضور یافت اما فضایی که بر آنجا حاکم بود، او را مشوش می ساخت و در11 اوت حرفهای نهفته در حال را برای ژاکوبنها بازگو کرد:
شاهد چیزهایی بودم که هرگز جرأت نکردم به آنها شک کنم.
از یک طرف وطن پرستانی که بیهوده به دنبال منافع کشورشان می باشند و ار سوی دیگر، خائنینی که بر علیه منافع ملی دسیسه چینی می کنند استعفاها و انتصابات جدید، بزودی روپسیر را مطمئن می سپارد را مطمئن می سازد در اوایل سپتامبر «کارنو »و «پریو » از «کوت دور» و بعد «بیووارن » و «کولوت در بوآ» به روبسپری می پیوندند و به همراه «ژنرال کوتون » و «سنت ژوست» و «ژان بون سنت آندره » و «پریو از دومالارن» کمیتة بزرگ تشکیل گردید.
در برابر خطر و تمایل و افتخار به قدرت در آنان موجب شد که کمیته تبدیل به یک سازمان مستقل گردد.
او در ماههای اوت و سپتامبر ، به علت تردیدهایی که داشت، در جلسات حاضر نشد، اما از آن به بعد به طور مرتب در آنها شرکت می کرد.
در حالیکه بسیاری از همکارانش مرتباً به مأموریت می رفتند او به همراه «بارر » یکی از پایه های کمیته باقی می ماند، وظیفة مهم او، مراقبت از سازمان و سیر سیاسی آن و برقراری ارتباط با کلوب ژاکوبنهاست.
در یک یادداشت دستی منتشر نورژظ او که می توان، تاریخ نگارش آنرا دومین سال انقلاب تخمین زد، پیشنهاد می کند:
وظایف اداراتی که هدایت جنگ و تهیة تدارکات را به عهده دارند، روز به روز سنگین تر می شود. از اینرو مسئولیتهای آنان باید تقسیم گردد.
باید از وجود مشاوران کاردان و میهن پرست بهره جست به دستورات عمل کرده و گزارش حاصله را در عرض 24 ساعت تسلیم کنند. همچنین باید از ورود خارجیان به جلسات ممانعت بعمل آید.
اما وظیفة مشخص هر کدام از اعضاء کمیته به درستی معلوم نیست فراموش نکنیم که در حقیقت همة تصمیمات به طور جمعی اتخاذ می گردد و تأیید و امضاء دستورات و احکام یک نوع تشریفات اداری محسوب می شود.
دستهایی که متن دستورات را نگارش می کردند و یا اینکه امضائ می نمود. در وهلة اول با این کار به روی افکار دیگران صحه می گذاشت چرا که هدف نهایی یکی بوده، یعنی: نجات جمهوری به هر طریق ممکنی.
به این ترتیب در اوایل سال دوم، فرانسه آنچه را که تابحال فاقد آن بود، به دست آورد؛ حکومتی ثابت و پرتحرک و یک قرار داد نوین اجتماعی اعلام شد که همة ملت را به جنبش دعوت می نماید.
کمیته ها باید بر علیه دشمنان انقلاب به پاخیزند و دادگاههای انقلابی باید آنان را نابود کنند. ملت نیز باید مراقب بوده و آنها را افشاء نماید.
علیرغم اینکه انتخابات حذف شده است اما ملت و شهروندان همچنان به سلطة خود ادامه می دهند.
«چرا ملت از کسانی که مأمور هدایت آنانند، اطاعت نکرده و شانه خالی می کنند؟»
آیا به خاطر وحشت از طوفان است که خدمة کشتی می خواهند سکان را از ناخدا باز ستاند؟!
بااینحال، تاریخ حکومت انقلابی، همچون مبارزه ای مداوم نه تنها بر علیه انسانها، بلکه بر علیه همه چیز، جلوه می کند.
وجود کمیتة بزرگ از ابتدای آغاز به کارش، مورد سوال قرار گرفت و قحطی، خشم و غضب تودة مردمی را بر انگیخت.
«ماسن» می نویسد:
رؤسای بخشهای مختلف پاریس مخصوصاً «هبرت » ، کنترل شورشیان را به عهده گرفتند.
درتظاهرات 5 سپتامبر، روبیسر که ریاست مجلس قانون گذاری را بعهده گرفته بود، تعهد نمود که میزان پرداخت مالیات را به حداقل رساند و متعاقباً در 29 سپتامبر به آن رای داده و تصمیم گرفته شد که یک ارتش انقلابی تشکیل گردد.
او با این عمل می خواست مانع جدایی و نفاق در میان میهن پرستان شود.
زیرا به جهت همین انفاق و جدایی بود که رژیم انقلابی تعادل توازن خود را از دست داده و موجب محکومیت دولت گردید.
از طرف دیگر، به همراه همین جنگ و تورم، یک گروه اجتماعی جدید بوجود آمد به گروه «تازه به دوران رسیده ها» که شامل سرمایه داران و بازرگانان و کنترل کنندگان تعداد زیادی از بانکهای خارجی «بوید »، «پره گو » «پرولی » و «فوی » و مشروطه خواهانی مانند «مشابوت » که در 6 اکتبر با خواهر «فری» ازدواج کرد گرویدند.