یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

رابطه سیاست و ادبیات

اختصاصی از یارا فایل رابطه سیاست و ادبیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

رابطه سیاست و ادبیات اشاره :1 -بحث‌ رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات، بحث‌ جدیدی‌ نیست، بلکه‌ سابقه‌ آن‌ به‌ دوران‌ یونان‌ باستان، مخصوصاً آثار افلاطون، باز می‌گردد. در دوره‌های‌ بعد نیز، افرادی‌ همانند ژان‌ ژاک‌ روسو به‌ هر دو عرصه‌ توجه‌ داشتند. روسو در کنار نظرات‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ خود به‌ نگارش‌ رمان‌ نیز اقدام‌ کرد. برتراند راسل‌ و ژان‌پل‌ سارتر، به‌ عنوان‌ متفکران‌ دورهِ متأخر، در عین‌ ارائه‌ عقاید فلسفی‌ و سیاسی‌ - اجتماعی‌ خود، رمان‌های‌ جدی‌ نگاشته‌ و حتی‌ فعالان‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ نیز بودند و جایزه‌ نوبل‌ هم‌ دریافت‌ کردند. و باز جدیدتر افرادی، مانند ادوارد سعید، بر نقش‌ روشنفکران‌ در پیوند این‌ دو رشته‌ تأکید داشته‌اند. در کنار این‌ افراد، اندیشمندان‌ دیگری‌ را نیز می‌بینیم‌ که‌ هنر و ادبیات‌ را مرکز ثقل‌ اندیشه‌های‌ فلسفی‌ و اجتماعی‌ خود قرار داده‌ و حتی‌ نوع‌ نگارش‌ و نثر آنها بسیار ادیبانه‌ و شاعرانه‌ است؛ به‌ طوری‌ که‌ محتوا(Content) و صورت‌(Form) را تا حدود زیادی‌ به‌ هم‌ نزدیک‌ نموده‌اند. آثار شوپنهاور و نیچه‌ اوج‌ این‌ نزدیکی‌ است‌ به‌ طوری‌ که‌ برخی‌ نیچه‌ را بیشتر یک‌ ادیب‌ می‌شناسند تا یک‌ فیلسوف. اما در کنار این‌ همه‌ پیوند و نزدیکی، چرا هنوز رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات‌ تا این‌ اندازه‌ مبهم‌ است؟ چرا ادیبان‌ و سیاست‌شناسان‌ و سیاستمداران‌ تا این‌ حد از هم‌ دور بوده‌ و هیچ‌ حوزه‌ مشترکی‌ برای‌ آنها قابل‌ تصور نیست؟ این‌ مسأله‌ امروزه‌ در کشورهای‌ غربی‌ چندان‌ صادق‌ نیست، اما در کشور ما بین‌ این‌ دو حوزه‌ حائل‌ عمیقی‌ وجود دارد. در کشورهای‌ غربی‌ به‌ اهمیت‌ رابطه‌ این‌ دو توجه‌ بسیار شده‌ است. میزان‌ آثاری‌ که‌ در این‌ زمینه‌ نوشته‌ شده‌ است، نشان‌ از این‌ توجه‌ دارد. این‌ نوشتار در صدد درک‌ رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات‌ است‌ و از این‌ مجرا می‌توان‌ هم‌ به‌ اهمیت‌ و هم‌ به‌ زمینه‌های‌ مشترک‌ بین‌ آنها پی‌برد و در این‌ مورد، در نهایت، تا حدودی‌ به‌ مباحث‌ و رهیافت‌هایی‌ جدید رسید.

- 2 -فهم‌ رابطه‌ سیاست‌ و ادبیات، نیازمند بررسی‌ پیرامون‌ این‌ دو حوزه‌ و تفاوت‌های‌ آنها است. در اینجا در صدد پیوند و یکسان‌سازی‌ این‌ دو رشته‌ نیستیم، بلکه‌ هدف‌ کسب‌ حوزه‌ مشترک‌ است. پس‌ بلافاصله‌ باید گفت‌ که‌ سیاست‌ چیست؟ در اینجا لازم‌ است‌ که‌ سیاست‌ به‌ معنای‌ عمل‌ سیاسی‌(Practice) را از علم‌ سیاست‌ (Political Science) تفکیک‌ کنیم. سیاست، در حقیقت، عمل‌ سیاسی‌ را به‌ ذهن‌ متبادر می‌کند. یعنی‌ آنچه‌ به‌ طور روزمره‌ در سطح‌ جامعه‌ انجام‌ می‌شود. سیاست‌ به‌ طور کلی‌ در همه‌ جای‌ اجتماع‌ یافت‌ می‌شود. در هر کجا که‌ انسان‌ها به‌ دور هم‌ جمع‌ شوند، سیاست‌ وجود دارد. قدرت‌ و تضاد که‌ در اجتماعات‌ انسانی‌ پدید می‌آیند، زمینه‌ساز ایجاد سیاست‌ می‌باشند. سیاست‌ به‌ معنای‌ عملی‌ در تمامی‌ مراحل‌ در رفتارهای‌ سیاسی‌ ما رخ‌ می‌نماید و جلوه‌گر است‌ و کل‌ اجتماعات‌ یک‌ جامعه‌ را در بر می‌گیرد. مانند: دولت، سازمان‌های‌ خصوصی‌ و نیمه‌ عمومی، احزاب‌ و سازمان‌های‌ میانجی‌ و غیره. سیاست‌ به‌ معنی‌ عملی‌ آن‌ از حوزه‌ نظری‌ یعنی‌ مطالعه‌ سیستماتیک‌ پدیده‌های‌ سیاسی‌ متفاوت‌ است. سیاست‌ در وجه‌ نظری‌ آن‌ به‌ ما می‌آموزد که‌ چگونه‌ دانشی‌ در مورد سیاست‌ و در مورد زندگی‌ سیاسی‌ کسب‌ کنیم؟ چگونه‌ سیاست‌ را از جنبه‌های‌ دیگر زندگی‌ بشری‌ تمییز و تشخیص‌ دهیم؟ از چه‌ جنبه‌هایی‌ نظام‌های‌ سیاسی‌ به‌ همدیگر شبیه‌ هستند؟ از چه‌ جنبه‌هایی‌ نظام‌های‌ سیاسی‌ از هم‌ متفاوت‌ می‌باشند؟ نقش‌ اقتدار(Autharity) و قدرت‌(Power) در نظام‌های‌ سیاسی‌ چیست؟ افراد در سیاست‌ چگونه‌ رفتار می‌کنند؟ اگر ویژگی‌های‌ خاصی‌ برای‌ فرد سیاسی‌(Homo Politicus) وجود دارند، کدامند؟ چه‌ نوع‌ شرایطی‌ ثبات‌(Stability) ، تغییر(Change) و یا انقلاب‌(Revolution) را در یک‌ نظام‌ سیاسی‌ ایجاد می‌کند؟ چه‌ چیزی‌ لازم‌ است‌ تا صلح‌ اجتماعی‌ حفظ‌ شود و خشونت‌ قابل‌ اجتناب‌ باشد؟ چه‌ نوع‌ نظام‌ سیاسی‌ بهترین‌ است؟ چگونه‌ باید در مورد این‌ سؤالات‌ که‌ در سیاست‌ چه‌ چیزی‌ بهترین‌(The Best) است، تصمیم‌ گرفت؟ و در نهایت‌ این‌ که‌ دانش‌ سیاسی‌ حوزه‌ فرد و دولت‌ و نیز حوزه‌های‌ میانی‌ را که‌ موسوم‌ به‌ حوزه‌ جامعه‌ مدنی‌ است، تنظیم‌ و بررسی‌ می‌کند.در مقابل، تأکید ادبیات‌ بیشتر بر افراد است‌ و سعی‌ در ایجاد رابطه‌ مستقیم‌تر با افراد دارد. از آنجا که‌ ادبیات‌ به‌ حوزه‌ زیبایی‌ شناختی‌ محدود می‌گردد، با مکنونات‌ قلبی‌ نویسنده‌ رابطه‌ دارد و بهتر و راحت‌تر امکان‌ پیوند افراد را برقرار می‌کند. هگل، در مورد معنا و ماهیت‌ ادبیات می‌گوید:چون‌ مثال‌ حقیقت، مطلق‌ است، چنین‌ بر می‌آید که‌ حقیقت‌ و زیبایی‌ هر دو یک‌ چیزند. آنچه‌ برای‌ نمایش‌ زیبایی‌ راستین‌ بیش‌ از هر چیز ضرورت‌ دارد، پایان‌ناپذیری‌ و آزادی‌ است. هنر آفریده‌ روح‌ است، هنر باید از آموزش‌ اخلاقی‌ بپرهیزد. اگر هنر را وسیله‌ آموزش‌ کنیم، به‌ خاصیت‌ پایان‌ناپذیری‌ آن‌ که‌ ذاتی‌ هنر است، زیان‌ می‌رسانیم. در نقد هگلی‌ و در نقد هیپولیت‌ تن، عظمت‌ اجتماعی‌ یا تاریخی‌ با عظمت‌ هنری‌ یکسان‌ دانسته‌ می‌شود. هنر و ادبیات‌ به‌ خاطر تأکید بر جنبه‌های‌ زیبایی‌شناسانه‌ بر: لذت‌ اشاره‌ دارند و برای‌ لذت‌ بردن‌ مقاصد و دلربایی‌های‌ بی‌شمار دارند. اما آیا ادبیات‌ صرفاً به‌ تفریح‌ و سرگرمی‌ انسان‌ها و کاووش‌ صرف‌ در حوزه‌های‌ زیبایی‌ شناسانه‌ و شخصی‌ منحصر می‌شود؟ مثلاً اگر گفته‌ شود شعر، بازی‌ یا سرگرمی‌ خودانگیخته‌ای‌ است، احساس‌ می‌کنیم‌ که‌ نه‌ حق‌ مراقبت‌ و مهارت‌ و طرح‌ریزی‌ هنرمند ادا شده‌ و نه‌ به‌ جدی‌ بودن‌ و اهمیت‌ شعر توجه‌ شده‌ است. اما اگر گفته‌ شود که‌ شعر، کار یا صناعت‌ است، احساس‌ می‌کنیم‌ که‌ شادی‌ ناشی‌ از آن‌ و آنچه‌ کانت‌ بی‌غرضی‌ شعر می‌نامد، منقص‌ شده‌ است. باید وظیفه‌ هنر را آنچنان‌ بیان‌ کنیم‌ که‌ در آن‌ واحد هم‌ حق‌ لذت‌ ادا شود و هم‌ حق‌ فایده‌. ادبیات‌ به‌ واسطه‌ همین‌ فایده‌ رسانی، امکان‌ پیوند و رابطه‌ با سیاست‌ را دارد. این‌ که‌ چگونه‌ این‌ فایده‌ رسانی‌ ممکن‌ است، در بخش‌ آینده‌ بدان‌ پرداخته‌ خواهد شد. اما قبل‌ از آن‌ ضروری‌ است‌ که‌ با بررسی‌ تفاوت‌های‌ این‌ دو، درک‌ بهتری‌ از آنها داشته‌ باشیم. به‌ سخن‌ دیگر، دریافت‌ تفاوت‌های‌ این‌ دو حوزه‌ فهم‌ ما را از آنها گسترش‌ می‌دهد:1- خاص‌ بودن‌ در مقابل‌ جهان‌ شمول‌ بودن‌(Particularity V.University) ادبیات‌ بر جنبه‌های‌ خاصی‌ از زندگی‌ روزمره‌ بشری‌ تأکید دارد که‌ ممکن‌ است‌ در شرایط‌ و وضعیت‌ و یا افراد دیگر، متفاوت‌ با وضعیت‌ سابق‌ عمل‌ نماید. اما هدف‌


دانلود با لینک مستقیم


رابطه سیاست و ادبیات

تحقیق درمورد ررسی رابطه عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانشجویان

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درمورد ررسی رابطه عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

ررسی رابطه عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانشجویان

مقدمه :

در طول هزاران سال گذشته ، این مطلب ثابت شده است که انسان نیاز دارد که خودش را خوب بداند و تمام کارکردهایش را اخلاقی و منطقی جلوه دهد . بسیاری از روانشناسان این نظریه را پذیرفته اند که انسان دارای نیاز به عزت نفس است از میان این افراد کارن هورنای روشی را که توسط آن افراد تلاش می کنند خودپنداره ای خوب و مطلوب از خویش بدست آورده و از آن دفاع نمایند ، را مورد بحث قرار داده است . برخورداری از اعتماد به نفس قوی ، قدرت تصمیم گیری و ابتکار ، خلاقیت و نوآوری ، سلامت فکری و بهداشت روانی ، از جمله مفاهیمی است که در رابطه ی مستقیمی با میزان عزت نفس یا احساس خود ارزشمندی فرد دارد . برای اینکه فرد بتواند از حداکثر ذهنی و توانمندی های بالقوه خود استفاده کند باید از نگرش مثبت نسبت به خود و محیط اطراف و انگیزه ای غنی برای تلاش برخوردار باشد . از برجسته ترین ویژگی های صاحبان تفکر واگرا ، داشتن عزت نفس یا احساس ارزشمندی بالاست .

بیان مساله :

همره با زیستن در شرایط اجتماعی نیاز به احساس ارزش به نحو سالم و متعادل آن در انسان به وجود می آید و برای حفظ سلامت و تعادل روانی و حتمی تکامل وجودی او بسیار ضروری است معمولاً اگر بر این نیاز خللی وارد شود احساس حقارت و یا خود بزرگ بینی در فرد ایجاد می گردد ، هر دوی این احساس ها نشان دهنده ی این واقعیت است که فرد در صورت اختلال در احساس ارزشمندی قادر به درک واقعیات و واکنش های دیگران نسبت به خود نیست . علت اصلی احساس حقارت و خود بزرگ بینی را می توان در طرد شدن مستمر و مداوم از طرف والدین دانست عوامل مهمی در ایجاد و حفظ این دو ویژگی در افراد موثر است . از عوامل خانواده ، مدرسه ، جامعه و امکانات در دسترس گرفته تا عوامل حاکم براین موارد که از دسترس خارج است . در این میان نقش آموزشگاه و معلمان مهمتر است به طوریکه وایت و داکر اظهارمی دارند کشورهای زیادی در این دنیا این نظر را که نقش عمده مدارس و آموزشگاه ها باید انتخاب و طبقهبندی دانش آموزان باشد را تغییر داده اند ، معتقد شده اند که مهمترین نقش مدارس این است که به دانش آموزان یاری دهند که از نظر تحصیلی پیشرفت کنند . از آنجایی که شاهدان آن هستیم که فراگیران بدون دلیل فیزیولوژیکی و ناتوانائیهای ذهنی دارای افت تحصیلی هستند . سوال این است که آیا بین عزت نفس دانشجویان و پیشرفت تحصیلی آها رابطه ای وجود دارد ؟ عزت نفس به چه میزان در پیشرفت تحصیلی دخالت دارد . آیا اگر میزان عزت نفس دانشجویان کاهش یابد احساس ضعف و ناتوانی در آنان به وجود می آورد . و بالعکس با افزایش عزت نفس و احساس ارزشمندی در دانشجویان تغییرات مثبتی درپیشرفت تحصیلی آنان به وجود می آورد و برای کسب موفقیت تلاش بیشتری خواهند کرد ؟ در این تحقیق سعی خواهیم کرد به بررسی و مقایسه رابطه ی عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانشجویان مراکز تربیت معلم پرداخته شود و راه حلی در این زمینه ارائه گردد . ارتباط میان این دو متغیر در دانشجویان علوم پایه و علوم انسانی و همچنین میان دانشجویان دختر و پسر مورد توجه قرار خواهند گرفت .

اهمیت مساله :

اکثر صاحب نظران برخورداری از عزت نفس را به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی افراد می دانند . این باور گسترش یافته و دارای تاریخچه ای طولانی است و عزت نفس برای اولین بار توسط ویلیام جیمز مورد بررسی قرار گرفت . سپس دانشمندان زیادی سعی بر بررسی ربطه ی بین عزت نفس و تاثیر آن بر ابعاد زندگی فرد داشته اند . اکثریت فرد هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف دارند افرادی که عزت نفس آنها بالاست تمایل دارند که بیشتر به نقاط قوت خود توجه کنند تا به نقاط ضعف همچنین این افراد آماده تر هستند تا ارزیابی های مثبت از خودشان را قبول کنند افرادی با عزت نفس پائین احتمالاً بیشتر ارزیابی های منفی را قبول می کنند در هرصورت سعادت و موفقیت هر فرد در گروه احساس خود ارزشمندی و احترامی است که وی به خود قائل است . نیاز اساسی ما درزندگی احساس خوب در مورد خودمان است ما نیاز داریم که خود را از نظر جسمی ، فکری ، احساسی و انسانی خوب و با ارزش بدانیم . چنین احساس ، انگیزه و محرک ما برای توفیق در انجام اموری است که در زندگی بر عهده داریم و از جمله این امور پیشرفت تحصیلی است که عزت نفس تحصیلی مبتنی بر مقدار ارزشی است که افراد به عنوان جوینده ی دانش برای خود قائل هستند که آموزش و پرورش سهم عمده ای در آن دارد . باید اعتراف کرد که بودجه سنگینی که از سوی دولت به وزارت آموزش و پرورش اختصاص می یابد باید در مسیر صحیحی صرف شود که باعث احساس ارزشمندی و پیشرفت تحصیلی دانش آنموزان و دانشجویان شود بدیهی است که مصرف نادرست آن باعث زیانهای جبران ناپذیری از جمله هدر رفتن عمر فراگیران و معلمان و اساتید و شکوفا نشدن استعداد های آنها خواهد بود و تحقیق حاضر از آن جهت حائز اهمیت است که یکی از عوامل در موفقیت و شکست تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان شناخته شود و تمام دست اندر کاران امور آموزشی از تاثیر مهم عزت نفس و احساس ارزشمندی بر پیشرفت تحصیلی آگاه شوند و تلاش به عمل آورند تا با برخورد مطلوب و مناسب ، اعتماد به نفس و عزت نفس دانش آموزان و دانشجویان را بالا برده و در موفقیت تحصیلی آنها سهین باشند .

هدف کلی :

تعیین رابطه میان عزت نفس و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان علوم پایه و علوم انسانی

مراکز تربیت معلم شهر تبریز در سال تحصیلی 88- 1387.

اهداف جزئی :

1- تعیین میان عزت نفس دانشجویان مراکز تربیت معلم

2- مقایسه عزت نفس دانشجویان در رشته های مختلف تحصیلی

فرضیه های تحقیق :

1- میان عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانشجویان مراکز تربیت معلم رابطه ای مثبت و معنی دار وجود دارد .

2- میان عزت نفس دانشجویان دختر و پسر مراکز تربیت معلم تفاوت معنی داری وجود دارد .

3 – میان پیشرفت تحصیلی دانشجویان دختر و پسر مراکز تربیت معلم تفاوت معنی داری وجود دارد .

تعریف مفهومی و عملیاتی متغیر ها :

تعریف مفهومی عزت نفس :ارزشیابی فرد در مورد خود یا قضاوت فرد در مورد ارزش خود را عزت نفس می نامند ( کوپر اسمیت 1967)

تعریف عملیاتی عزت نفس : مجموع ارزیابی هایی که فرد به وسیله ی میزان مخالفت یا موافقت یا بیانه های موجود در سیاهه ی عزت نفس کوپر اسمیت از صفات خود به عمل می آورد و میزان آن از طریق محاسبه نمره ی وی در ساهه بر آورد می گردد .

تعریف مفهومی پیشرفت تحصیلی :تغییرا ایجاد شده در جهت مطلوب و مساعد و در اثر ارتبط با مسائل پیشرفت آموزشی و درجه ی موفقیت دانشجویان در رسیدن به اهداف آموزشی است .

تعریف عملیاتی پیشرفت تحصیلی : شاخص پیشرفت تحصیلی معدل نیمسال اول سال

تحصیلی 88- 1387 دانشجویان می باشد . برای مقایسه پیشرفت تحصیلی دانشجویان علوم پایه و علوم انسانی از معدل دروس مشترک آنها طی سه نیمسال گذشته استفاده شده است .

مروری بر تحقیقات انجام شده :

در یک مطالعه ی طولی که مشتمل بر چهر گروه بود ماری گاما و همکاران ( به نقل از بیابانگرد 1372 ) پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را در سنین 9 ، 12 ، 15 سالگی و عزت نفس کلی آنها را در سنین 12 سالگی مورد اندازه گیری قرار دادند.متغیر های کنترل کننده ی طبقه اجتماعی و توانائی در سن 7 سالگی مورد اندازه گیری قرار گرفت و آنها هیچ گونه مدارکردال بر اینکه پیشرفت تحصیلی و عزت نفس رابطه ی علی با یکدیگر دارند نیافتند و متغیر سومی را برای مثال طبقه اجتماعی و توانائی به عنوان علت پیشرفت تحصیلی و عزت نفس بیان می کنند .

پور شافعی ( 1370 )در بررسی رابطه ی بین عزت نفس با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دبیرستانی به این نتایج دست یافت که همبستگی معنی داری بین میزان عزت نفس و پیشرفت تحصیلی وجود دارد . اما بین میزان عزت نفس دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی داری مشاهده نشد و بین تعداد مردودی و عزت نفس دختران رابطه ی معنی داریافت نشده اما در پسران یک همبستگی منفی مشاهده شد یعنی هر چه تعداد مردود شدن بیشتر بوده عزت نفس کاهش یافته است . شکر کن و نیسی ( 1373) رابطه ی عزت نفس و عملکرد تحصیلی را نشان دادند همچنین در ایران ترخان به این نتیجه رسید که عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تیزهوش از عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان عادی بالاتر است .

کوپر اسمیت ( 1969) در یک مطالعه مربوط به تاثیر عزت نفس بر موفقیت تحصیلی 102

دانش آموزان کلاس پنجم دبستان به این نتیجه رسید که میان عزت نفس و موفقیت تحصیلی این دانش آموزان رابطه ی معنی داری وجود د ارد .

موریس ( 1993 ) نشان می دهد که عزت نفس و اعتبار دریافت شده از نمره های یک آزمون از نظریه خود تاییدی. و میانگین کل نمرات نیمسال با اعتبار دریافت شده از نمره های کلاس بین دانشجویان با عزت نفس بالا به طور مثبت ارتباط دارد . در تحقیقی توسط دهقانی ( 71- 1370 ) به بررسی احساس خود ارزشمندی نزد نوجوانان عادی و تیز هوش پرداخته نشان داد که عزت نفس نوجوانان دختر و پسر تیز هوش در مقایسه با نوجوانان عادی بالاتر است .

روش تحقیق : این پژوهش از نوع همبستگی و پیمایشی می باشد بدین معنی که هیچگونه تغییری ری در شرایط واقعی به وجود نمی آوریم بلکه تغییرات مورد نظر قبلاً صورت گرفته و ما در این تحقیق به ارزیابی ، اندازه گیری و مقایسه آنها خواهیم پرداخت در واقع تحقیق همبستگی یا همخوانی به دنبال بررسی تغییرات یک یا چند عامل در اثر تغییرات یک یا چند عامل دیگر از طریق بدست آوردن ضریب همبستگی صورت می گیرد . ( نادری ، نراقی 1373)

جامعه ی آماری : جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه ی دانشجویان مراکز تربیت معلم است که در سال تحصیلی 88- 1387 در مراکز تربیت معلم کشور مشغول به تحصیلی باشند.

روش نمونه گیری : در روش نمونه گیری از دو روش استفاده خواهدشدابتدا روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و سپس خوشه ای استفاده می شود .

حجم نمونه آماری : ما در این تحقیق 30% از افراد جامعه ی آماری را به عنوان نمونه

آماری انتخاب خواهیم کرد .

تعیین ابزار اندازه گیری :

الف – پرسشنامه اطلاعات شخصی و تحصیلی : شامل نام و نام خانوادگی و میزان تحصیلات

ب – مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت : این سیاهه برای انداه گیری و سنجش عزت نفس کلی به کار می رود . عزت نفس کلی بیانگر ارزشیابی و قضاوتی وحدت یافته از ابعاد بدنی ، خانوادگی ، اجتماعی و تحصیلی است ( کوپر اسمیت 1967) این سیاهه دربر دارنده 35 عبارت است که آزمودنی می بایست احساس واقعی خودش را درباره ی هر یک از جملات ، در یکی از گزینه با علامت مشخص نماید .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد ررسی رابطه عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانشجویان

تحقیق درمورد مدیریت بدن و رابطه آن با پذیرش اجتماعی بدن

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درمورد مدیریت بدن و رابطه آن با پذیرش اجتماعی بدن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

چکیده

مقاله پژوهشی حاضر با هدف بررسی نوع ارتباط میان پذیرش اجتماعی بدن و مدیریت بدن، رابطه معنادار میان این دو متغیر را به کمک روش پیمایشی مورد بررسی قرار داده است. حجم نمونه تحقیق400 نفر از زنان 18 تا 40 ساله ساکن در مناطق هشت‌گانه شهر شیراز بود که با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای و تصادفی ساده انتخاب شدند. چهارچوب نظری تحقیق براساس عقاید «اروینگ گــافــمن»، «بــوردیو»، «گیدنز» و «نظریه مبادله» شکل گرفته است. نتایج تحقیق با استفاده از آماره-های توصیفی و استنباطی نشان می¬دهد که میانگین مدیریت بدن برابر با 8/62 درصد است که حاکی از میزان بالای توجه زنان به بدن در همه وجوه آن اعم از آرایشی، مراقبت و... است. همچنین بین متغیرهای مصرف رسانه‌ای، پذیرش اجتماعی بدن و پایگاه اقتصادی- اجتماعی با مدیریت بدن رابطه مستقیم و معنادار و بین متغیرهای دینداری و مدیریت بدن رابطه معکوس و معنادار وجود دارد.

کلید واژه

مدیریت بدن، زنان شیراز، جامعه مصرفی، پذیرش اجتماعی بدن

1) مقدمه

در سال‌های اخیر بدن انسان به عنوان یک موضوع مهم مورد مطالعه جامعه‌شناسان معاصر قرار گرفته است. اهمیت بدن نه تنها در تحقیقات تجربی، بلکه در تئوری‌پردازی‌های جامعه¬شناختی آشکار شده است (Howson & Inglis,2001: p1297) در میان جامعه‌شناسان پیشین، تنها «زیمل»[1] و «وبلن»[2] و بعدها «مارسل موس»[3] و «مید»[4] به میزان زیادی علاقه‌مند به بررسی این موضوع بودند. این دغدغة خاطر, امروزه در حوزه «جامعه‌شناسی بدن» قابل پیگیری است (Synnot,1990: pp 66-67). زیبایی و صورت تا آن‌جا که تجربه و تحقیقات علمی نشان می‌دهد نماد و نشانه قدرتمندی «خود» هستند (Ibid: p 61). «برایان ترنر»[5] بر این باور است که بدن در نظام‌های اجتماعی مدرن زمینه اصلی فعالیت فرهنگی و سیاسی گردیده است. صنعت زیبایی، ضمن ارائه دانش و مهارت‌های ویژه به کارفرمایان و اشخاص به اهـــمیت رو به رشد آن دسته از اشکال اجتماعی هویت بدنی که از نظر اجتماعی پذیرفته شده هستند، دامن می‌زند (Wellington,2001: p 933).

وضع بدن در جامعه مصرفی متضمن نوعی علاقه تجاری، نمایشی و آرایشی به آن است. در این جامعه، وضع بدن باید متناسب، لاغر وجوان نگاه داشته شود. در جامعه ما، فراگیرشدن پدیده آرایش دختران و زنان در عرصه زیست اجتماعی و استفاده از لباس‌هایی که در آن‌ها سه خصوصیت چسبان، کوتاه و بدن نما بودن به وضوح قابل مشاهده است با آموزه‌های دینی و بافت اجتماعی، هنجاری، عرفی و قانونی جامعه که هر نوع کامجویی زن و مرد از یکدیگر را در چارچوب تشکیل خانواده تعریف می¬کند در تعارض آشکار است.

2) اهداف تحقیق

هدف کلی تحقیق، بررسی نوع ارتباط میان پذیرش اجتماعی بدن و مدیریت بدن در زنان می‌باشد. اهداف فرعی این پژوهش شامل بررسی رابطه هفت متغیرِ اصلیِ دینداری، سرمایه فرهنگی، پذیرش اجتماعی بدن، مصرف رسانه‌ای، پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی، سن و تحصیلات با مدیریت بدن به عنوان متغیر وابسته است.

3) اهمیت و ضرورت

در ضرورت پرداختن به موضوع مقاله سه نکته قابل طرح است:

1- جمعیت قابل توجه دختران و زنان و نیز ضرورت مشارکت اجتماعی آنان در همه سطوح اجتماعی؛

2- توجه به برخی از پیامدهای منفی خودآرایی زنان در عرصه عمومی جامعه ایران مانند تشدید اختلالات هنجاری در فرهنگ رسمی جامعه؛

3- مصرفی شدن جامعه و پیامدهای منفی اقتصادی آن .

4) مروری برتحقیقات گذشته

1-4) تحقیقات داخلی

تاکنون تحقیقات مشابه‌ای درباره موضوع مقاله به ثمر رسیده است که به نتایج برخی از آن‌ها اشاره می‌شود. میزان پایبندی مردم به ارزش¬های مذهبی و از جمله حجاب در سال 1371 نسبت به سال 1365 کاهش داشته است. همچنین مردم درسال 1365 به خانم‌های چادری بیشتر از سال 1371 احترام می‌گذاشتند (رفیع پور، 1376: ص166). حدود 54 درصد از زنان تهرانی دارای پوشش کم یا غیراسلامی و غیرقانونی در معابر عمومی هستند (رضایی،1384: ص47). عناصر اولویت‌دار و تعیین‌کننده در نوع حجاب دانشجویان دختر به ترتیب شامل خانواده، مد، اعتقادات مذهبی، آیین‌نامه، دوستان، الگوهای رسانه‌ای و اساتید می‌باشد (علی¬محمدزاده، 1384: ص89). بین زنان و مردان در مقوله مدیریت بدن تفاوت معناداری وجود دارد. زنان بیشتر از مردان به آرایش صورت یا اصلاح سر و صورت اهمیت می‌دهند. افراد سنتی و دیندار نسبت به افراد غیرسنتی و دیگران، نظارت و مدیریت کمتری را در تظاهرات بدنی خود اعمال می‌کنند (چاوشیان،1381: ص74). گرایش زنان به جراحی‌های زیبایی در تهران متأثر از عقیده شوهران آنان است. تمایل صاحبان کار در بکارگیری افراد زیبا و خوش‌اندام برای تصدی برخی مشاغل در اعمال مدیریت بدن زنان مؤثر است (آقایاری،1382: ص193). 5/15درصد از زنان تهرانی بر ملاک تمایزبخش بودن لباس اصرار دارند و آن را مهم‌ترین ملاک در انتخاب لباس می‌دانند (فرجی و حمیدی، 1384: ص16). جوانان مصرف‌گرا، محروم بودن از استفاده از لباس‌های مورد علاقه با سایز کوچک را نوعی محرومیّت جدی تلقی می‌کنند (ذکایی، 1386: ص19).

2-4) تحقیقات خارجی

تحقیقات انجام شده پیرامون زیبایی و بدن در خارج از کشور در مقایسه با تحقیقات داخل کشور از حیث کیفیت و کمیت در مرتبه بالاتری قرار دارد. گروه تحقیقاتی داو[6] در سال 2004 در پژوهشی با عنوان « زیبایی نقادانه»[7] طی بررسی 3200 زن از 10 کشور جهان در گروه سنی 18 تا 64 سال که به صورت پیمایش تلفنی انتخاب شده بودند، دریافتند که 44 درصد از زنان بر این بـاور هـستند که زیـبـایی مـقوله‌ای فراتر از ویژگـی‌هـای جسـمانی اسـت (Toni,2004:p19). یافته‌های همین تحقیق نشان می‌دهد زنان، مفهوم زیبایی را به عنوان ویژگی‌های جسمانی ذاتی، امری کهنه و منسوخ دانسته و در عوض، موقعیت‌ها و تجربیات را به عنوان عامل توانمندساز در احساس زیبایی در نظر گرفته‌اند. از دیگر نتایج تحقیق یاد شده این است که 21 درصد از زنان با خرید محصولات زیبایی و 17 درصد از زنان با نگاه کردن به مجلات مد، زیبایی را تجربه می‌کنند (Ibid: p 9). همچنین تحقیق یاد شده بیان می‌دارد «از آنجا که از یک سو دائماً در رسانه‌های جمعی مفهوم تقلیل یافته زیبایی مورد استعمال واقع می‌شود و به دیگر مؤلفه‌های آن نظیر خوشحالی، مهربانی، تعقل، عشق و درک خود، توجهی نمی¬گردد و از سوی دیگر آن کیفیت خاصی از زیبایی که در رسانه‌ها مورد تأکید قرار می‌گیرد، پدیده‌ای غیرقابل دسترسی است، بیشتر زنان، خصوصاً زنان و دختران جوان‌تر که الگوهای خود را از فرهنگ عمومی اخذ می‌کنند، دچار نوعی افسردگی و خودکم‌بینی و اعتماد به نفس پایین می‌گردند» (Etcoff, 2004: p 47). از یافته‌های دیگر این پژوهش، شناسایی میزان به کارگیری محصولات مختلف آرایشی از سوی زنان به منظور احساس جذابیت بیشتر جسمانی می‌باشد. بر این اساس، دئودورانت با بیش از 82 درصد بیشترین و محصولات روشن‌کننده پوست با 9 درصد کمترین میزان استفاده را به خود اختصاص داده‌اند. محصولات مربوط به نگهداری مو، عطر و ادکلن، مرطوب کننده‌ها، محصولات مرتبط با نگهداشت صورت، محصولات رنگی و آرایشی، محـصولات مرتبط با نگـهداری ناخن، مـحصولات ضد آفتاب به ترتیب 75%، 74%، 70%، 68%، 57%، و 21% میزان استفاده را به خود اختصاص داده‌اند (Ibid: p 31).

در پژوهش دیگری با عـنوان «زیبایی، نـماد منزلت»[8]، نتـایج به دست آمده نشان¬دهندة این نکته است که جذابیت صورت، تفاوت‌های قابل پیش‌بینی را در ارتباطات عام و خاص ایجاد می‌کند و نیز تأثیرات و جذابیت چهره می‌تواند در ترکیب با ویژگی‌های منزلتی دیگر دچار تغییر و تعدیل گردد p 140) (Webster,1983:.

در مطالعه‌ای دیگر با عنوان «مردان واقعی هستند، درحالی که زنان آرایش می‌شوند[9]» زیبایی درمانی و ساخت زنانگی مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد. به لـحاظ روش‌شناسی، تحقیق یاد شده بر پایه مصاحبه و مشاهده در یک دانشکده است که در آن زیبایی درمانی تدریس می‌شد (Black & Sharma,2001: p101). مصاحبه شوندگان، هشت نفر زن بودند که زیبایی درمانی به آنان آموزش داده می‌شد. برپایه مشاهدات انجام شده، محققان دریافتند که زیبایی درمانگرها نقش مشاور غیررسمی داشته و در حقیقت هم فعالیت عاطفی و هم فعالیت‌های مرتبط با کار روی بدن انجام می‌دهند (Ibid: p110). نکته کلی به دست آمده در مورد مراجعه کنندگان به سالن‌های زیبایی درمانی این بود که: «زنی که وارد این سالن‌ها می‌شود، در پی فعالیت‌های کاملاً اجتماعی است. نه تنها درمانگران، بلکه مشتریان، خودشان کاملاً به این امر مهم واقفند که رویه‌های عمل آنان باید منطبق با مقولات زنانی باشد که دائماً با آن‌ها سروکار دارند» (Ibid).

در بررسی انجام شده دیگری با عنوان «پروژه بدن غایب[10]»، جراحی پلاستیک، پاسخی به چهره‌های بدمنظر تلقی گردیده است. محقق در این بررسی، طی مدت 4 ماه با 20 نفر از زنانی که عمل جراحی آرایشی انجام داده‌اند مصاحبه نموده است. همه مصاحبه شوندگان سفیدپوست و ساکن جنوب غرب انگلستان بودند. گروه سنی آنان بین 23 تا 50 سال بوده و همگی به صورت پاره وقت یا تمام وقت شاغل بوده‌اند (Gimlin,2006: p 704). نتایج به دست آمده از بررسی مذکور حاکی از آن است که توسل جستن به جراحی زیبایی پس از چندین مرتبه تلاش در به کارگیری رویکردهای عملی گوناگون به منظور از بین بردن تجربیات بدنی مشکل‌ساز اتفاق افتاده است؛ بدین معنا که زنان پس از این که از اصلاحات مورد نظر در صورت و اندام‌های خود ناامید گردیده‌اند، تصمیم به انجام اعمال جراحی زیبایی گرفته‌اند .(Ibid:p705) بسیاری از توصیفات صورت گرفته از سوی مصاحبه‌شوندگان منعکس¬کننده مفهوم «قیافه ناجور اجتماعی» می‌باشد که در نتیجه آن بین «خود» و «بدن» فاصله ایجاد می‌گردد (Ibid: p708). مصاحبه‌شوندگان در بررسی یاد شده بر این باورند که در نتیجه نوع نگاه‌های صورت گرفته به آن‌ها و قضاوت‌های اعمال شده نسبت به آنان، احساس تألم و ناراحتی نموده‌اند. افراد یاد شده، احساس ناراحتی موجود در خود را نوعی «آگاهی از خود» تلقی نموده‌اند. پژوهشگران در نهایت با جمع‌بندی نظرات مصاحبه شوندگان بیان می‌دارند: «بدنی که دارای ظاهری ناجور است به صورت «دیگری[11]» تجربه می‌شود و هر تلاشی برای از بین بردن ناسازگاری در قیافه را می‌توان به عنوان کوششی در راستای اتحاد «بدن» و «خود» تفسیر نمود» (Ibid: p705).

بر مبنای تحقیقی از «جونز والاس»[12]، افرادی که به خاطر موانعی چون طبقه اجتماعی، فقر اقتصادی و ... قادر به تأمین چنین استانداردهایی نیستند، دچار بحران هویتی، عدم کفایت و ضعف اعتماد به نفس می‏شوند. فرهنگِ مصرفی، انسان‌ها را تشـویق مـی‌کند تا پوست، مخـصوصاً پوست زنانه را به گـونه‌ای تلـقی کننـد که لازم است هـمواره به منظور حفاظت در برابر گذر زمان روی آن کار مداوم صورت پذیرد تا بدین ترتیب، پوست بتواند ویژگی تفاوت جنسیتی خود را حفظ نماید (Ahmed,2001: p11). بدن نقش واسطی را بین مصرف و هویت فرد ایفاء می‌کند و به مکان اصلی نمایش تفاوت‌ها تبدیل گردیده است. فرهنگ مصرفی، منابع فرهنگی و نمادین بسیاری را برای مدسازی شخصی در اختیار افراد قرار می‌دهد که بدن برای آن‌ها اهمیت دارد (ذکایی، 1386: ص 123 به نقل از1996, Turner ).

5) چارچوب نظری تحقیق

چارچوب نظری تحقیق براساس نظریه «اروینگ گافمن»[13]، «بوردیو»[14]و «گیدنز»[15] درباره موقعیت و مدیریت بدن و نیز مکتب مبادله تنظیم شده است.

1-5) گافمن

از مکاتب جامعه‌شناسی که بدن را به عنوان موضوع مباحث خود قرار داده‌اند می‌توان از مکتب کنش متقابل نمادین و آثار جامعه‌شناس کانادایی‌تبار، اروینگ گافمن یاد کرد. گافمن بر این نکته تأکید می‌کند که بین «خود اجتماعی» و یا هویت اجتماعی با «خودِ واقعی» فاصله وجود دارد. وی برداشت از «خود» را با رهیافت نمایشی‌تشریح می‌کند. گافمن با رویکرد نمایشی خود، نقش‌های اجتماعی و موقعیت‌های اجتماعی را تنها نمایش‌هایی می‌بیند که در زندگی روزمره اجرا می‌شوند. به عقیده او، «خودِ» افراد به وسیله نقش‌هایی که در این موقعیت‌ها اجرا می‌کنند، شکل می‌گیرد و معنا می‌یابد. گافمن ضمن استفاده از مفهوم «خود» تا اندازه زیادی به بدن فرد اشاره دارد. از دید او، عاملان بدنی یا جسمی نیز رأی جمع‌کن‌هایی هستند که با توسل به همه روش‌های علامت‌دهی اجتماعی، سعی دارند نظر دیگران را به خود جلب کنند. این عاملان بدنی، «معرف‌های تجسدیافته منش و منزلت‌‌اند» که می‌توانند توسط دیگر کنشگران مورد تفسیر قرار گیرند (لوپز و اسکات، 1385: ص155).

گافمن، «خودی» را که باید در کنش‏های متقابل زندگی روزمره در نقش‏های گوناگون خلق شود، بسیار آسیب‌پذیر می‏داند؛ بنابراین برای محافظت از «خود» و اجراهای آن در زندگی روزمره مفهوم «مدیریت تأثیرگذاری»[16] را مطرح می‏کند. وی در پرداخت این مفهوم چنین ادعا می‏کند که افراد در هنگام کنش متقابل می‏کوشند جنبه‏ای از «خود» را نمایش دهند که مورد پذیرش دیگران باشد؛ اما کنش‏گران حتی در حین انجام این عمل می‏دانند که تماشاچیان¬شان ممکن است در اجرای نقش آن‏ها اختلال ایجاد کنند. به همین دلیل، کنش‏گران نیاز به نظارت بر تماشاچیان را احساس می‏کنند، به ویژه مراقبت از عناصری که ممکن است اخلال‏گر باشند. کنش‏گران امیدوارند «خودی» را که به ایشان نشان می‏دهند به اندازه‏ای قدرتمند باشد که خودشان می‌خواهند نشان دهند. کنش‏گران همچنین امیدوارند که نمایش آن‏ها تماشاچیان¬شان را وادار سازد تا داوطلبانه به دلخواه آن‏ها عمل کنند. گافمن این علاقه اصلی را به عنوان «مدیریت تأثیرگذاری» مطرح نمود (ریتزر، 1374: ص296).

نادیده گرفتن صورت از نظر اجتماعی امری بسیار مشکل به نظر می‌رسد. صورت نشان‏دهنده سن، جنسیت، موقعیت اقتصادی- اجتماعی، سلامتی و حتی شخصیت افراد است. صورت منبع ارتباطات شفاهی و نیز روابط غیرکلامی است (Synnot,1988: p 606). از نظر گافمن، صورت در تعامل چهره به چهره و نیز در عملکردهای اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است. صورت اجتماعی یک صـورت عمومی است و نیازمند تغییر دائمی نقاب موجود بر آن است. آرایش، وسیله¬ای برای بدست آوردن این نقاب است. تنها در شرایط احساسی شدید، تـــنهایـــی یا در حضور دوستان است که نقاب (آرایش) صورت کنار می‌رود و صورت خصوصی یا همان شخص واقعی ظاهر می‌گردد (Synnot,1990: p 61).

2-5) بوردیو

بوردیو، هدف مدیریت بدن را اکتساب منزلت، تمایز و پایگاه می‌داند. وی در تحلیل خود از بدن به کالایی شدن بدن در جوامع مدرن اشاره می‌کند که به صورت سرمایه فیزیکی ظاهر می‌گردد. بوردیو تولید این سرمایه فیزیکی را در گرو رشد و گسترش بدن می¬داند؛ به¬گونه‏ای که بدن حامل ارزش در زمینه‌های اجتماعی گردد¬. از نظر بوردیو، بدن به عنوان شکل جامعی از سرمایه فیزیکی، در بردارنده منزلت اجتماعی و اشکال نمادین متمایز است (Shilling,1993: p127). تبدیل سرمایه فیزیکی در واقع به معنای ترجمه و تفسیر حضور بدنی بر حسب اشکال گوناگون سرمایه (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) در میدان کار، فراغت و ... می‌باشد (Ibid : p 127). بوردیـو با در نظر گرفتن بـدن به عـنوان یک سـرمایه فیزیکی، هویت‌های افـراد را با ارزش‌هـای اجتماعی منطبق با اندازه، شکل و ظاهـر بـدنی مـرتـبط مـی‌سـازد (Ibid: p14).

3-5) گیدنز

از نظر گیدنز: «خودآرایی و تزئین خویشتن با پویایی شخصیت مرتبط است. در این معنا پوشاک علاوه بر آن که وسیله مهمی برای پنهان‏سازی یا آشکارسازی وجوه مختلف زندگی شخصی است، نوعی وسیله خودنمایی نیز محسوب می¬شود؛ چرا که لباس آداب و اصول رایج را به هویت شخصی پیوند می‌زند» (گیدنز، 1385: ص 95).

به اعتقاد گیدنز، حالات چهره و دیگر حرکات بدن فراهم‏آورنده قرائن و نشانه‌هایی است که ارتباطات روزمره ما مشروط به آن‏هاست. به عبارت دیگر، برای اینکه بتوانیم به طور مساوی با دیگران در تولید و بازتولید روابط اجتماعی شریک شویم، باید قادر باشیم نظارتی مداوم و موفقیت‏آمیز بر چهره و بدن خویش اعمال کنیم (همان: صص86-87). هم‏چنین از نگاه وی: «واقعیت این است که ما بیش از پیش مسئول طراحی بدن خویش می‌شویم و هرچه محیط فعالیت‌های اجتماعی ما از جامعه سنتی بیشتر فاصله گرفته باشد، فشار این مسئولیت را بیشتر احساس می‌کنیم» (همان: ص149).

4- 5) نظریه مبادله

بنا بر نظریه مبادله، پاسخ‌های فرد بر حسب اصل پاداش و مجازات صورت می‌گیرد؛ یعنی فرد به آن جنبه‌هایی که پاداش دربردارد، پاسخ مساعد می‌دهد و از جنبه‌هایی که به مجازات می‌انجامد، اجتناب می‌ورزد (ادیبی و انصاری،1383: ص 254). یکی از اصول کلی در نظریه مبادله، وجود سود در انجام کنش است. در این معنا، کنش فرد در خلأ صورت نمی‌گیرد و هرکسی در ازای آنچه می‌گیرد چیزی باید بدهد. هزینه نیز کوششی است که در نتیجة یک انتخاب معین و کنار گذاشتن انتخاب‌های دیگر از دست رفته و به عبارت دیگر صرف حصول رضایت و پاداش‌های بالقوه شده است (اسکید مور،1375: ص79).

در نظریه مبادله، تأیید اجتماعی عنوانی کلی است که می‌تواند وجه اشتراک همه پاداش‌هایی باشد که از یک کنش ناشی می‌شوند. مردم در زندگی خود در جستجوی مطلوب واقع شدن هستند و از آن در روابط اجتماعی خود لذت می‌برند. تأیید می‌تواند صورت‌های ملموس زیادی به خود بگیرد (همان: ص86). به عبارت دیگر، موجودات در هر وضعیتی، رفتاری از خود بروز می‌دهند که بیشترین پاداش‌ها و کمترین مجازات‌ها را در بر داشته باشد (ادیبی و انصاری، 1383: ص 263).

6) مدل نظری تحقیق


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد مدیریت بدن و رابطه آن با پذیرش اجتماعی بدن

مقاله درباره رابطه ی دین وسیاست

اختصاصی از یارا فایل مقاله درباره رابطه ی دین وسیاست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره رابطه ی دین وسیاست


مقاله درباره رابطه ی دین وسیاست

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  تعداد صفحات:29

دین و سیاست

دین را مى‏توان به مجموعه به هم پیوسته‏اى از باورها و اندیشه‏هاى برگرفته از وحى الهى در رابطه با جهان، انسان، جامعه و جهان پس از مرگ تعریف کرد که هدف آن، هدایت انسان به سوى روش بهتر زیستن و کاملتر شدن است.

این تعریف منطبق با تفسیرى است که در برخى از روایات و کتابهاى کلامى در مورد ایمان آمده است: (اعتقاد بالجنان عمل بالارکان و اقرار باللسان) که تعاریف جامعه شناسانه از دین که برخى جامعه شناسان ارائه داده‏اند نیز مى‏تواند در راستاى این تعریف جامع باشد .

جامعه شناسانى چون: نیل اسملسر (1) و فلورانس کلاکون (2) و فرد استرادیت بک (3) دین را از مقوله جهت گیرى ارزشى دانسته‏اند و آن را عبارت از اصول پیچیده و در عین حال کاملا منظم و مرتب شده‏اى شمرده‏اند که به جریان سیال اعمال و اندیشه‏هاى انسانى در ارتباط با حل مسائل مشترک انسانى، نظم و جهت مى‏دهد. با این توضیح که جهت گیرى ارزشى در دین به صورت چارچوبهاى مافوق طبیعى و مقدس ترسیم مى‏شود و در اندیشه‏هایى چون اومانیزم به شکلى فاقد قداست ارائه مى‏گردد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره رابطه ی دین وسیاست

مقاله درباره بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی-فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)

اختصاصی از یارا فایل مقاله درباره بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی-فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی-فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)


مقاله درباره بررسی  رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی-فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:25

چکیده:

به اعتقاد روان شناسان شناختی فرایند آموزش- یادگیری شامل دو دسته هدف کلی است که وین اشتاین و مایر (1986) یکی را به فراورده و دیگری را به فرایند مربوط می دانند. در حالیکه فراورده محتوای اطلاعات آموزش داده شده است. فرایند به چگونگی یادگیری یا مهارتها و روشهای یادگیرنده در پردازش محتوا مربوط می شود. دسته اخیر همان راهبردهای یادگیری هستند که با تاکید کنونی نظریه پردازان شناختی بر نقش فرد در یادگیری، مورد توجه روانشناسان تربیتی قرار گرفته است. بر این اساس به منظور شناسایی رابطه کاربرد انواع راهبرد یادگیری (تمرین، بسط دهی، سازماندهی و نظارت) با موفقیت در سه رشته تحصیلی (علوم انسانی، علوم تجربی، ریاضی- فیزیک) از جامعه آماری دانش آموزان دختر پایه سوم نظری شهر یزد نمونه ای به حجم 222 نفر به روش تصادفی چند مرحله ای برگزیده شد. و براساس معدل 33 درصد بالاترین معدل ها به عنوان گروه موفق و 33 درصد پائین ترین معدل ها به عنوان گروه ناموفق دسته بندی شدند. برای جمع آوری اطلاعات موردنیاز از آزمون راهبردهای یادگیری (با ضریب پایای 76/0) استفاده شد. و برای تجزیه و تحلیل داده ها به منظور تعیین تفاوت معنی دار در استفاده از راهبردهای یادگیری میان دوگروه موفق وناموفق در هر یک از رشته های تحصیلی از آزمون T (برای مقایسه دو گروه مستقل) و برای تعیین سهم هر راهبرد در پیش بین موفقیت تحصیلی از آزمون تحلیل ممیز استفاده بعمل آمد. نتایج نشان داد که در استفاده از انواع راهبردهای یادگیری بین دانش آموزان موفق و ناموفق تفاوت معنی دار وجود دارد و از میان راهبردهای چهارگانه به تکفیک دو راهبرد بسط دهی و نظارت بر درک مطلب برای دانش آموزان در رشته های ریاضی- فیزیک و علوم انسانی و راهبردهای سازماندهی و نظارت بر درک مطلب برای دانش آموزان علوم تجربی نقش معنی داری در پیش بینی موفقیت تحصیلی دارند.

کلید واژگان: فراورده یادگیری، فرایند یادگیری، دانش آموزان موفق، دانش آموزان ناموفق.

مقدمه

اصل مشخص در دنیای نامشخص آینده این است که انسان پیوسته با تغییرات غیر قابل پیش بینی مواجه است و بقایش وابسته به توانای او در اثر گذاری بر این تغییرات و سازگاری دائمی با آنها است. پس یادگیری ضرورت بقا و آموزش ابزار دستیابی به آن است، از طرف دیگر آموزش نمی تواند دانشها، مهارتها یا گرایشهایی را که عملا نمی توان همه آنها را پیش بینی نمود در اختیار افراد بنهد. مع هذا اگر بتوان به افراد کمک نمود تا یک فراگیر خود- رهبر شوند و مسوولیت یادگیری خود را به عهده بگیرند. خواهیم توانست به آنها توانایی نوسازی خویش را بدهیم تا به خلق خود و جامعه خود در یک دنیای همیشه متغیر قادر شدند. در این حالت تدریس جهت دهنده یادگیری خواهد بود جایی که افراد نه به صورت یک شیء بلکه به صورت یک فاعل مطرح هستند. این هدف به خصوص با تغییر رویکرد نظریات یادگیری از رفتارگرایی به شناختی مورد توجه متخصصین تعلیم و تربیت همچون روانشناسان تربیتی و برنامه ریزان درسی واقع شده است.

نظریه های شناختی در مطالعة یاد‌گیری به تبیین فعالیتهای شناختی مانند توجه، ادراک، یادآوری و یادسپاری می پردازند. (گلاور[1] و برونینگ[2] 1990) یکی از دیدگاه هایی که زیربنای نظریات شناختی است رویکرد پردازش اطلاعات است. روانشناسان پیرو این رویکرد می کوشند تا فرایندها و ساختارهایی را که از لحظه ارسال خبر تا زمان دریافت و عمل کردن اتفاق می افتد را کشف کنند، برای این منظور ساختار ذهن انسان، فرایندهای میانجی و مراحل پردازش اطلاعات را با ساختارها، فرایندها و مراحل موجود در تحلیل توسط کامپیوتر مقایسه می‌کنند که شامل دو بعد سخت افزار و نرم افزار است. ساختارهای حافظه حسی، کوتاه مدت و بلندمدت، سخت افزارهای ذهن را تشکیل می‌دهند که فطری بوده و در همه افراد یکسانند. و راهبردهایی چون مرور ذهنی[3]، بسط‌دهی[4]، سازماندهی[5]، نرم افزارهای ذهن هستند که افراد در چگونگی استفاده از آنها متفاوتند و بهره گیری از آنها اکتسابی است. (اتکینسون[6] و شفرین[7] 1967) نقل از سولسو (1371)

بنا به نظریه های وابسته به رویکرد پردازش اطلاعات یاد‌گیری زمانی رخ میدهد که اطلاعات تمام مراحل حافظه را طی کند و در حافظة بلندمدت ثبت شود (سیف 1380) در این فرایند راهبردهای متنوعی دخیلند که وین اشتاین[8] و مایر[9] (1986) آنها را در دو دسته راهبردهای آموزشی معلم و راهبردهای یاد‌گیری دانش آموز در چهارچوب فرایند آموزش- یاد‌گیری توضیح میدهند. شکل (1-1)

  • دانش معلم
  • عملکرد معلم در خلال آموزش و چگونگی ارائه اطلاعات
  • دانش فعلی یادگیرنده
  • رفتارهای یاد‌گیری و شناختی

5- فرایندهای شناختی درونی در خلال یاد‌‌گیری

6- اکتساب دانش در خلال راهبردهای یاد‌گیری و آموزشی

7- رفتار و نتایج اندوزش و پردازش اطلاعات

چارچوب فرایند آموزش- یادگیری

                           به نقل از وین اشتاین و مایر (1986)            شکل (1-1)

 

دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی-فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)