فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:45
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
مقدمه 1
فصل اول
بیان مسئله 11
اهمیت مسأله 12
تعریف واژه ها 14
فصل دوم
تحریک و انگیزش 16
نیازهای انسان و رفتار 23
طبقه بندی انگیزه ها 23
اثر محیط و یادگیری 27
مهمترین انگیزه های ناآموخته عمومی 28
انگیزه های آموخته 28
فصل سوم
تئوری های انگیزش 32
ـ تئوری های تداعی یا ارتباط 33
ـ تئوری لذت جویی 36
ـ تئوری غریزه 37
ـ تئوری های روانکاوی 38
ـ تئوری شناختی 38
فصل چهارم
نتیجه گیری 42
پیشنهادات 43
منابع و مأخذ 44
مقدمه :
رشد روانی که از بدو تولد آغاز می یابد و در بزرگسالی پایان می پذیرد ، با نمو جسمانی قابل مقایسه است . رشد روانی نیز ، مشابه با نمو جسمانی ، اصول یک پیش روی به سوی تعادل است. در حقیقت همان طور که تحول جسم ادامه دارد تا اینکه به سطحی از ثبات نسبی که شاخص آن پایان یافتن نمو و به کمال رسیدن اندام هاست برسد. زندگی ذهنی نیز می تواند بصورت تحولاتی درجهت آن شکل از تعادل نهایی که مشخص کننده بزرگسال است ، استنباط شود. پس در این صورت رشد روانی ، به معنایی ، عبارت خواهد بود از یک تعادل یک انتقام مداوم از حالتی با تعادل کمتر به حالتی دیگر با تعادل بیشتر ، به گونه ای که بیان شد می توان خیلی ساده بی ثباتی و بی نظمی نسبی افکار کودکانه را در زمینه هوش در مقابل منطق اصول بزرگسال قرار داد .
در زمینه زندگی عاطفی نیز تعادل احساسات با سن ازدیاد می یابد. و بالاخره روابط اجتماعی نیز طبق همین قانون ثبات یا بی متزاید تحول می یابند با وجود این اگر تحرک ذاتی واقعیت معنوی مورد احترام است باید از بدو اصول به تفاوت اساسی زندگی جسم از زندگی روان توجه داشت . صورت نهایی تعادلی است که نمو جسمانی به آن منتهی می گردد . ساکن ترین و مخصوصاً ناپایدارتراز شکل تعادلی است که رشد ذهنی در جهت آن تحول می یابد، به نحوی که با پایان یافتن تحول صعودی نمو جسمانی خود به خود تحولی رجعی آغاز می یابد که منجر به کهولت می گردد. برخی از اعمال روانی که با وضع اندام های بدن وابستگی زیاد دارند نیز به همین گونه منحنی مشابهی را طی می کنند و همچنین بسیاری از مقایسه های ادراکات حسی نیز تبعیت از همین قانون رجعی را نشان می دهند. حال آنکه اعمال عالی هوش و عواطف برعکس ، در جهت یک (تعادل محرک ) که هر چه تحرکش بیشتر باشد ثباتش بیشتر است ، تحول می یابد نه تحولی که برای ارواح سالم پایان رشد شروع انحطاط نیست بلکه به پیشرفت معنوی امکان می دهد و این به هیچ وجه متناقض با تعادل درونی نیست . (6) : ص 30
از نقطه نظر کنشی ، یعنی با در نظر گرفتن این مطلب که تفکر و رفتارها بطور عام به وجود محرک نیاز دارند کنش هایی هستند که ثابت می باشند و در کلیه سنین به طور مشترک عمل می کنند . منظور این است که در کلیه سطوح رشد انجام هر عمل مستلزم وجود محرک یا نیازی است که به عامل مزبور تحقق می بخشد ، صرفنظر از این که محرک مزبور فیزیولوژیکی ، عاطفی و یا ذهنی باشد. (6) ص 31
محرکهایی که وارد حیطه روانی انسان می شوند بلافاصله در یک فعالیت خودکار سازمان یافته معنی پیدا می کنند . این فعالیت خودکار آنچنان نقشی در فهم و درک محرکها دارد که امروزه بسیاری از روانشناسان ادراک را با همین مفهوم تعریف می کنند. یعنی ادراک را سازمان دهی و معنی دار کردن محرک حسی می دانند. سازمان دهی عناصر روانی دراستمرار حیات ارگانیکی امری مسلم و مستمر است با توجه به مطالب فوق و با توجه به این مطلب که حیات ارگانیکی انسان از حیات روانی او جدا نیست بلکه مجموعاً یک واحد را می سازند می توانیم به یکی از عناصر تعریف شخصیت پی ببریم . درتعریف شخصیت گفتیم که عبارت است از ساخت و هیأت واحد روانی انسان که ... چنانکه ملاحظه می شود ساخت و هیات روانی انسان حول محور خود یا من به صورت یک واحد در حال دگرگونی و تحول مستمر است و با توجه به سازمان دهی و نقش آن در شخصیت و نحوه عمل یا رفتار انسان بر اساس آن به تشریح مفهوم سازمان دهی می پردازیم . فرایند سازمان دهی اساسا از سه مرحله تشکیل شده است . مرحله جذب ، مرحله هضم و مرحله انطباق ، قبل از توضیح هر سه مرحله را با چند مثال از یکدیگر تفکیک کنیم .
مثال 1) یکی از ساده ترین رفتارهای موجودات زنده حیوانی ، رفلکس یا بازتاب نامیده می شود. در رفلکس مردمک چشم ، هنگامی که نور به چشم می خورد مردمک چشم به شکل خودکار تنگ می شود . در یک چنین رفتاری تاثیر نور بر چشم و تاثیر چشم از نور ، جذب ، کنش و واکنشهایی که در سیستم عصبی انسان رخ داده که بر اثر آن پیام از چشم به مرکز عصبی رسیده و ازآن دستور تنگ شدن مردمک صادر می شود، هضم و بالاخره تنگ شدن مردمک انطباق نامیده می شود.
مثال 2) در جریان حل یک مسئله ، دریافت پیام و محرکهای مربوط به مسئله جذب جریان تفکر و تجزیه و تحلیل عناصر مسئله یافتن راه حل ، هضم و بالاخره نشان دادن واکنش انطباق نامیده می شود.
اینک پس از تحلیل تشبیهی فرایندهای سه گانه فوق می پردازیم به تحلیل تجربی و برهانی آنها.
جذب
جذب را می توان به طور خلاصه این گونه تعریف کرد : جذب عبارت است از دریافت محرکهای محیطی توسط موجود زنده . موجود زنده در محیطی زندگی می کند که محرکها و عوامل متعددی در آن وجود دارند. یعنی موجود زنده محاط در بین عوامل و محرکهای بسیارزیادی است که اگر قرار بود تمامی آنها بر روی او تاثیر بگذارند. هستی او را در مدت زمان اندکی به خطر می انداختند از این رو هر موجود زنده تنها با عده معدودی از محرکها و عوامل محیطی در ارتباط است. این محدودیتها عمدتا در اثر این عوامل به وجود می آیند:
1- ویژگی های محرک 2- ساختار خاص موجود زنده
1) ویژگی های محرک : هر محرک دارای ویژگی های خاص است که دریافت و یا عدم دریافت آن را توسط موجود زنده موجب می شود. این ویژگی ها به طور کلی سه دسته هستند:
الف ـ نوع ب ـ شدت ج ـ وضع یا متن
الف ـ نوع : هر موجود زنده تنها در مقابل برخی از محرکها واکنش نشان داده آنها را دریافت می دارد .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:59
مقدمه
مهارت خودآگاهی
اجزاء خودآگاهی
مهارت کنترل خشم
مرحلة اول: خودآگاهی هیجانی
مرحلة دوم: خنثی کردن خشم
مرحلة سوم: قاطعیت
مهارت حل مسئله و تصمیم گیری
مراحل مهارت حل مسئله و تصمیمگ یری
مهارت مقابله با استرس
تفاوتهای فردی در مقابله با استرس
شیوه های افراد در مقابله با استرس
تأثیرات استرس بر انسان
آثار استرس
روان شناختی
جسمانی
رفتاری
هیجانی
استرس و بیماریهای روان تنی
تأثیر استرس بر زندگی انسان
ارتباط استرس و هیجان
ارتباط مهارت کنترل خشم و مهارت مقابله با استرس
شخصیت های مقاوم
تفکر انتقادی
اجزاء تفکر انتقادی
تفکر فعال
تفکیک واقعیت، غیرواقعیت و عقیده
بررسی اعتبار یک موضوع با استفاده از سؤال کردن
دقت در نتیجه گیری
بررسی دقیق منابع اصلی افکار، عقاید و ارزیابی اعتبار آنها
پذیرش اطلاعات صحیح
مهارتهای ارتباطی
تأثیر روابط بین فردی بر انسان
تأثیر روابط بین فردی بر نیازهای فیزیولوژیک
تأثیر روابط بین فردی بر نیاز به امنیت
تأثیر روابط فردی بر نیاز به تعلق خاطر داشتن
تأثیر روابط بین فردی بر نیاز به عزت نفس
تأثیر روابط بین فردی بر نیاز به خودشکوفایی
تعریف مهارت های ارتباطی
رفتارهای مشترک در مراحل سه گانه ی مهارت های ارتباطی
مراحل یک ارتباط بین فردی مؤثر
مرحله ی اول - شروع
مرحله ی دوم - ادامه گفتگو
ویژگی های شنونده ماهر
مرحله ی سوم - پایان دهی
افزایش کیفیت ارتباط با دیگران
مقدمه:
یافتههای علمی گواه آنست که بهداشت روانی از جمله مهمترین نیازهای انسان امروزی است که برای تأمین آن لازم است فرد دقیقاً خود را بشن اسد، بتواند دیگران را درک کرده و روابط مؤثری با آنها ایجاد نماید. هیجانات منفی و استرسهای روزمره خود را شناسایی کرده و آنها را تحت کنترل درآورد. به شیوهای مؤثر مشکلات خود را حل کرده و تصمیمات مناسبی را اتخاذ کند. نسبت به اطلاعات عدیدهای که لحظه به لحظه با آنها مواجه میشود، پذیرندة صرف نباشد و دیگر اینکه کلیشهای فکر نکند. لازمة برآورده شدن نیازهای اساسی فوق تسلط یافتن بر 6 مهارت مهم در زندگی است که این مهارتها عبارتند از:
1- مهارت خودآگاهی 2- مهارت کنترل خشم 3- مهارت مقابله با استرس 4- مهارت حل مسأله 5- مهارتهای ارتباطی 6- تفکر انتقادی
1- مهارت خودآگاهی:
خودآگاهی به این معنی است که افراد چگونه به خود نگاه کرده و بر اساس این نگاه چه احساسی پیدا میکنند. داشتن خودآگاهی قوی بسیار مهم است. افراد خودآگاه: افرادی محبوب، دارای دوستان زی اد از تجربههای درس میگیرند و افراد مسئولیتپذیری میباشند. نوع خودآگاهی ما پیشبینی کنندة احساس رضایت ما از خودمان و زندگی است و به نظر میرسد که احساس رضایت نیازی است که تقریباً تمام فعالیتهای ما معطوف به آن میباشد. اینکه مراقب سلامتی خودمان باشیم و با تغذیه، ورزش و نظافت، سلامت خود را تأمین کنیم. اینکه سعی کنیم شغلی را به دست آوریم که هم بدان علاقمند باشیم و هم بر آورندة نیازهای روزمرهمان باشد، اینکه به دیگران کمک کنیم و … نایل شدن به تک تک اینها منجر به ارضا شدن احساس رضایت ما خواهد شد. احساس راضی نبودن از خود نشانهای است که به فرد هشدار میدهد که نیازمند تغییر است. اصلیترین و اساسیترین بخش این تغییر با کار بر روی خودآگاهی شکل میگیرد. خودآگاهی به ما امکان شناسایی هیجانات خوب و بد را داده و باعث میشود که بتوانیم در موقعیتهای مختلف به ارزیابی خود بپردازیم. ویژگیهای خود ارزشمندی و اعتماد به نفس دو ویژگی مهم هستند که اگر فرد به اندازة کافی به خود آگاهی بپردازد به آنها دست خواهد یافت. فلسفة مهارت خودآگاهی این نیست که چگونه بودن را برای فرد مشخص کند بلکه هدف اصلی اینست که فرد با تعمق به تمامی ویژگیهای خود نگریسته و خود تصمیم بگیرد که چگونه باشد و بهترین روش برای قوی کردن خودآگاهی آنست که یاد بگیریم از نقاط قوت و توانائیهای خود استفاده کرده و نقاط ضعفمان را بهبود دهیم.
اجزاء خودآگاهی:
ویژگیهای کلی انسان، اجزاء تشکیلدهنده خودآگاهی اوست. قاعدتاً برای خودآگاهتر شدن لازم است که فرد بر ابعاد مختلف وجودی خود اشراف یابد. به همین خاطر ضروری است که فرد بداند خودآگاهی از چه اجزایی تشکیل شده است.
1- خودارزیابی صحیح: آگاهی روشن و واضح از نقاط قوت و ضعف، محدودیتها، تواناییها، ناتواناییها و یادگیری از تجارب.
2- خودآگاهی هیجانی: آگاهی داشتن از احساسات و هیجانات خود در موقعیتهای مختلف.
3- اعتما به نفس: تکیه فرد بر توانائیها و نقاط قوت و تلاش دایمی برای تبدیل نقاط ضعف به قوت.
در مهارت خودآگاهی میتوان دربارة موضوعات مختلفی بحث کرد مانند: خودآگاهی جسمانی، خودارزیابی صحیح، اهمیت اطرافیان نزدیک در خودآگاهی و …
الف) خودآگاهی جسمانی:
ما معمولاً نسبت به ویژگیهای جسمانی خود دارای حس هستیم. این امکان وجود دارد که دارای ویژگیهایی باشیم که مورد علاقهمان باشد مثل اینکه خودمان را فردی بلندقد، ورزشکار و … بدانیم و این تصویر را دوست داشته باشیم و یا برعکس ممکن است که به ویژگیهای منفی جسمانی خود از قبیل چاق یا لاغر بودن علاقهای نداشته باشیم. لازمة خودآگاهی امنیت که و یژگیهای خود را (چه جسمانی و چه روانی) شناخته و پس سعی کنیم با تکیه بر نقاط قوت، نقاط ضعف خود را یافته و آنها را تا حد ممکن بهبود دهیم و در صورتی که امکان دفع آنها وجود نداشته باشد آنها را بپذیریم ما انسانها اغلب اوقات همانگونه رفتار میکنیم که احساس میکنیم و اغلب اوقات همانگونه احساس میکنیم که فکر میکنیم، همه چیز بستگی به نگرش آدمی دارد. برداشتها، طرز تلقیها و باورهای انسان تعیینکنندة نوع برخورد او با جهان پیرامون خود است. نوع برخورد ما با جهان اطرافمان بستگی به این دارد که حوادث، رویدادها و حتی اطرافیان خود را چگونه تفسیر کنیم. افکار، احساسات و رفتار با یکدیگر در ارتباط تعاملی هستند و هر یک بر دیگری تأثیر میگذارند ولی معمولاً این چرخه با نوع فکر کردن ما شروع میشود و همین موضوع اهمیت افکار را در شکلگیری احساسات و رفتار روشن میکند. بدین ترتیب هر گونه نقصی در شیوة فکر کردن فرد منجر به پیامدهای احساسی و رفتاری منفی خواهد شد. به عقیدة متخصصان هرگونه نگرش، فکر یا انتظاری که موجب تشدید شدن احساسات و رفتارهای منفی شود افکار ناکارآمد نامیده میشوند. توانایی تشخیص افکار ناکارآمد و خنثی کردن آنها مهارتی است که پیامدهای مثبت آن، کنترل کردن احساسات و رفتار است و یک شخص خودآگاه فردی است که به مقابله با فکرهای ناکارآمد برمیخیزد.
ب) خودارزیابی صحیح:
خودارزیابی صحیح بدان معناست که فرد خود را آنگونه که هست بشناسد. آنچه که طی خودارزیابی کشف خواهد شد مجموعهای از توانائیها، ناتوانائیها، نقاط مثبت و منفی، ارزشها، پایبندیهای اخلاقی و قطعاً حوزههای مهمتری نظیر معنویت و هدف از زندگی است. ما انسانها برای تأمین سلامت روانی، جسمانی و اجتماعی خود هیچ گریزی نداریم مگر اینکه ویژگیهای خود را به خوبی بشناسیم. قاعدتاً هر چه ویژگیهای منفی ما بیشتر باشد تأمین سلامت عمومی ما با تمام جنبههای روانشناختی، جسمانی و اجتماعی آن دشوارتر خواهد بود. بهتر است جهت خودارزیابی صحیح ویژگیهای خود را در 7 حیطه کشف کنیم: 1- ظاهر جسمانی 2- خصوصیات روانشناختی: نظیر: ویژگیهای ارتباطی با دوستان و خانواده، ویژگیهای شناختی و رفتاری در موقعیتهای خشم برانگیز و استرسزا و … 3- ارزیابی دیگران از شما 4- عملکرد در دانشگاه یا محیط کار 5- عملکرد در وظائف روزمره 6- عملکرد ذهنی 7- اعتقادات معنوی.
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:17
فهرست مطالب:
چکیده
مقدمه
پیشینه پژوهش
جامعه و نمونه پژوهش
ابزارهای پژوهش
سوالات پژوهش
فرضیههای تحقیق
یافتههای پژوهش
بحث و نتیجهگیری
منابع
چکیده
مقالهی حاضر به بررسی رابطهی شیوههای فرزندپروری با خود کارآمدی و سلامت روانی دانشآموزان پایهی دوم دبیرستانهای شهرستان مهاباد در سال تحصیلی 84-1383 پرداخته است. این تحقیق از نوع پیمایشی ـ همبستگی است. حجم نمونه موردمطالعه شامل 360 نفر، که 193 پسر و 167 دختر و از نوع نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای میباشد. جمعآوری اطلاعات به وسیلهی پرسشنامه شیوههای فرزندپروری شیفر، خود کارآمدی شرز و همکاران و سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر انجام شده است. یافتهها نشان داد که: بین خود کارآمدی دانشآموزانی که والدین آنها شیوههای فرزندپروری متفاوتی داشتهاند، تفاوت معنیداری وجود دارد. سلامت روانی دانشآموزانی که شیوههای فرزندپروری متفاوتی را تجربه کردهاند، بصورت معنیداری باهم تفاوت دارد. بین سلامت روانی و خود کارآمدی رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد. بین سلامت روانی دانشآموزان دختر و پسر تفاوت معنیداری وجود ندارد. شیوه فرزندپروری دانشآموزان با توجه به رشته تحصیلی آنها متفاوت است. خود کارآمدی دانشآموزان در رشتههای مختلف متفاوت نمیباشد. دانشآموزانی که در رشتههای مختلف تحصیل میکنند از نظر سلامت روانی تفاوت معنیداری باهم ندارند. بین دانشآموزان دختر و پسر از نظر خود کارآمدی تفاوت معنیداری وجود ندارد.
واژههای کلیدی: شیوههای فرزندپروری، خود کارآمدی، سلامت روانی
مقدمه
ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است که سالها نظر صاحبنظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود میآورد. کودک در خانواده پندارهای اولیه را دربارهی جهان فرا میگیرد، از لحاظ جسمی و ذهنی رشد مییابد، شیوههای سخن گفتن را میآموزد، هنجارهای اساسی رفتار را یاد میگیرد و سرانجام نگرشها، اخلاق و روحیاتش شکل میگیرد و به عبارتی اجتماعی میشود (اقلیدس؛ نقل از هیبتی، 1381).
هر خانوادهای شیوههای خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش به کار میگیرد این شیوهها که شیوههای فرزندپروری نامیده میشوند متأثر از عوامل مختلف از جمله عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره میباشد (هاردی و همکاران، 1993).
شیوههای فرزندپروری به عنوان مجموعه یا منظومهای از رفتارها که تعاملات والد ـ کودک را در طول دامنهی گستردهای از موقعیتها توصیف میکند و فرض شده است که یک جو تعاملی تأثیرگذار را به وجود میآورد. شیوههای فرزندپروری یک عامل تعیینکننده و اثرگذار است که نقش مهمی در آسیبشناسی روانی و رشد کودکان بازی میکند. بحث در مورد هریک از مشکلات فرزندان بدون در نظر گرفتن نگرشها، رفتارها و شیوههای فرزندپروری تقریباً غیرممکن است. هرچند روانشناسان و نظریهپردازان بر نقش والدین و شیوههای فرزندپروری تأکید میکنند، تحقیقات خیلی کمی در مورد شیوههای فرزندپروری و آسیبشناسی روانی کودک به عمل آمده است (علیزاده و آندرایس؛ نقل از محرابی، 1383).
تأثیر محیط خانواده بر رشد کودک اغلب به وسیلهی مشاهده تعامل والد ـ فرزند مورد بررسی قرار گرفته است. در این مشاهدات معمولاً ویژگیهای رفتاری والدین به وسیلهی دو بعد ارزیابی شده است: الف) پذیرش (گرمی)، شامل حمایت و پرورش عاطفهی مثبت بین والدین و کودک میباشد. ب) کنترل، شامل آن دسته از رفتارهای والدین است که رفتار کودک خود را هدایت میکنند مانند: راهنمایی و کنترل، بازدارنده یا تسهیلکننده (پل کنین و همکاران؛ نقل محرابی، 1383).
نظریههای روانشناختی متعددی در خلال سالها سعی کردند تا رفتار آدمی را تبیین کنند. نظریهی شناختی اجتماعی نیز یکی از این نظریههاست. در سال 1986 بندورا این نظریه را در مورد عملکرد آدمیان مطرح کرد که در آن نقش باورهای خود را در شناخت، انگیزش، عاطفه و رفتار آدمی برجسته نمود. بندورا معتقد است که افراد یک نظم «خود» را میپرورانند که آنها را قادر میسازد تا بر تفکرات، احساسات و اعمالشان مهار داشته باشند (نقل از علی نیا کروثی، 1382).
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:70
چکیده:
مقیاس L
مقیاس L (دروغ پردازی) شامل 15 سوال است که مشخص کننده میزان تلاش مراجع برای ارائه توصیف مثبت و غیرواقع گرایانه از خود است. بنابراین دارندگان نمره های بالا در این مقیاس خود را به صورت افرادی کمال گرای افراطی به شیوه آرمانی توصیف می کنند. سوالها شامل توصیف عیبهایی نسبتا جزیی است که بیشتر مردم از اعتراف بدانها ابایی ندارند. بنابراین فردی که در مقیاس L نمره بالا می گیرد ممکن است به ماده 102 من گاهی اوقات عصبانی می شوم نیز پاسخ غلط بدهد. در هر حال در تفسیرها باید ویژگیهای جمعیت شناختی شخص را نیز به حساب آورد. افرادی که ازنظر روانی پیچیده باهوش،دارای تحصیلات عالی و از طبقات بالاتر اقتصادی- اجتماعی هستند نوعا در این مقیاس نمره های پایین (نمره های خام 0یا1) می گیرند. در فرم اصلی MMRI ،نمره L ا طریق شمارش تمام پاسخهای غلط به سوالهای 15،45،75،135،165،195،225،285،30،60،90،120،150 محاسبه می شد. در MMRI-2 کلید نمره گذاری جداگانه ای در نظر گرفته شده است.
نمره های بالا در L ارزشیابی برافراشتگی مقیاس L مستلزم این است که ابتدا د رخصوصیات جمعیت شناسی فرد بررسی شود. نمره خام 4 یا 5 برای افراد طبقه پایین یاکارگران طبقه متوسط محسوب می شود.بر عکس نمره خام 4 یا 5 برای افراد تحصیلکرده نمره بالایی است مگر اینکه براساس نوع شغل آنها مثلا کشیش توجیه شود. اگر نمره مراجعی بالا تلقی شود احتمالا نشانگر آن استکه وی خود را به صورت فردی مطلوب توصیف می کند.علت این امر ممکن است فریب هشیارانه بوده و یا به این دلیل باشد که برداشت غیرواقعی از خود دارد. چنین مراجعانی احتمالا انعطاف ناپذیر ،وغیر اصیل بوده و از تاثیری که بر دیگران می گذارند، ناآگاهند وادراکشان نسبت به زندگی خشک وخودمحورانه است. آنان به علت انعطاف ناپذیرشان ،احتمالا در مقابل فشارهای روانی تحمل کمی از خود نشان میدهند. چون هر عیبی را در خودانکار میکنند، بینش آنان ضعیف است. شاید هم به همین دلیل برای روان درمانی داوطلبان مناسبی نباشند.نمره های خیلی بالا نشان میدهدکه این افراد دارای نشخوار ذهنی بسیار خشک وانعطاف ناپذیرند ودر ارتباطاتشان دچار مشکل هستند. این مورد شاید با بسیاری از افراد پارانویید همسانی داشته باشد افرادی که بر انکار عیبهای شخصی خود تاکید می ورزند، و بر عکس آنها را به دیگران فرافکنی می کنند. همچنین نمره های خیلی بالا ممکن است به دلیل فریب هشیارانه باشد که در شخصیتهای جامعه ستیز وجود دارد.
نمره های پایین در مقیاس L نمره های پایین حاکی از آن است که مراجعان در پاسخهایشان صریح وباز بوده اند. این افراد شهامت اعتراف به خطاهای کوچکشان را دارند و همچنین ممکن است دارای گفتاری صریح و رک بوده افرادی راحت از نظر اجتماعی سلطه گر ومتکی به خود هستند. دارندگان نمره های پایین همچنین ممکن است تا اندازه ای طعنه زن وعیبجو باشند.
مقیاس F
مقیاس F (نابسامدی ) میزان پاسخهای استثنایی وانحرافی فرد را اندازه گیری می کند. ماده های این مقیاس براساس اینکه کمتر از 10% افراد جامعه درجهت کلید نمره گذاری به آنها پاسخ داده باشندانتخاب شده اند. بنابراین براساس یک تعریف آماری این سوالها منعکس کننده افکار غیرمتعارف هستند.برای مثال اگر مراجع به ماده 49 (بهتر است تقریبا همه قوانین دور ریخته شوند) پاسخ صحیح بدهد یک نمره برایش محاسبه میشود وهمچنین است اگر به ماده 64 (دوست دارم از اماکنی که تاکنون ندیده ام بازدید کند) جواب غلط بدهد.
در هر حال این ماده ها به یک صفت یا نشانه بیماری مشخص ارتباط پیدا نمی کنند. این نشان میدهد مراجعی که نمره بالایی می گیرد، به گستره وسیعی از خصوصیات غیرمعمول ، پاسخهای قابل نمره گذاری می دهد. چنانکه انتظار می رود ،نمره های بالا در F نوعا با نمره های بالا در بسیاری از مقیاسهای بالینی همراه است. نمره های بالا اغلب می توانند به عنوان یک شاخص عمومی آسیب شناختی مورد استفاده قرار گیرند. به طور اخص نمره های بالا ممکن است منعکس کننده احساسات غیر معمول باشند که فرد در واکنش به برخی از شرایط خاص زندگی از خود نشان می دهد. از جمله این شرایط خاص ممکن است غم ازدست دادن یکی از عزیزان ازدست دادن شغل و یا طلاق باشد.شخصی که نمره بالایی در این مقیاس می گیرد احتمالا می کوشد تا تصویر نامطلوبی از خود ارائه دهد ولذا پروتکل چنین فردی نامعتبر تلقی میشود. متاسفانه نمره برش خاصی در دست نیست تا براساس آن بتوان تعیین رکد که یک نیمرخ در چه نمره ای نامعتبر است و یا برعکس در چه نمره ای دقیقا آسیب رامنعکس می کدن.حتی نمره هیا T از 70 تا 90 نیز لزوما نشان دهنده یک نمیرخ نامعتبر نیست. اطلاعات بیشتر را می توان از طریق شاخص F-K به دست آورد ( رجوع کنید به بخش مربوط به شاخص F-K )
نمره های بالا در مقیاس F نمره های 100 وبالاتر از آن نشان دهنده یک نیمرخ نامعتبر است.علت آن احتمالا خطاهایی است که در نمره گذاری صورت گرفته است یا اظهارات کذبی که مراجع درباره نشانه های بیماری عنوان کرده است یا ناشی از تحریفهای یک مراجع گیج با افکار هذیانی است. در هر حال حتی بیماران دارای اختلال شدید نیز که بادقت به سوالها پاسخ میدهند به ندرت ممکن است نمره هایی نزدیک به 100 بگیرند. اگر نمره های آنان دردامنه 100 باشد نشانگر توهم، هذیان به خودبستن وقضاوت ضعیف است و یا اینکه به شدت تحت تاثیر عوارض ترک دارو هستند.
نمره های T بین 80و99 نشانه تمارض، مبالغه در بیان مشکلات ، مقاومت در برابر آزمون، یا سطوح بارز آسیب است. اگرنمره های دقیقا منعکس کننده آسیب باشند، مراجعان افرادی گم گشته ،بیقرار ، دمدمی و ناخشنود خواهند بود. نمره های 70 تا 80 حاکی از آن است که مراجع افکار غیرمعمول ونامتعارف دارد واحتمالا فردی طغیانگر وجامعه ستیز است،و یا در ایجاد هویت روشنی از خود دچار مشکل است. نمره های 70 تا 90 نشانگر «فریادی برای کمک» نیز میتواند باشد، بدین معنا که این اشخاص در بیان مشکلاتشان باز وصریح بوده اند تا بدین وسیله نیازشان به کمک را اعلام کرده باشند. اگر مراجعی نمره ای بین 65 تا 75بگیرد اما به نظر بیمار نیاید، احتمالا او فردی کنجکاو ،از نظر روانی پیچیده ، جزمی اندیش ،بی ثبات و یا دمدمی است.
نمره های پایین در مقیاس F نمره های پایین F بیانگر این امر است که ادراک مراجعان از جهان همانند بیشتر مردم است. اما اگر دارای سابقه آسیب روانی باشند، احتمالا مشکلات خود را انکار می کنند( گزارش جعلی مثبتی در مورد خصوصیاتشان ارائه میدهند) این تمایز را میتوان باتوجه به برافراشتگی نسبی k و تفسیر معنی داربودن شاخص F-K انجام داد.
مقیاس K
مقیاس K برای جداسازی وتعیین مراجعاتی طراحی شده است که تصویر کاملا مثبتی از خودشان ترسیم میکنند. بنابراین به مقیاس L شباهت دارد.اما مقیاس K این تفاوت را دارد که دقیقتر وموثرتر است. در حالی که فقط افراد ساده ،بی تکلف و پیرو موازین اخلاقی در مقیاس L نمره های بالا می گیرند افراد باهوشتر و از نظر روانی پیچیده تر احتمالا در مقیاس K نمره های بالایی میگیرند ، بی آنکه برافراشتگی نمره هایشان در مقیاس L به گونه معنی دار بالا باشد. در واقع انتظار میرود که افراد دارای تحصیلات دانشگاهی در مقیاس K نمره های بالا بگیرند (نمره های T در MMPI از 55 تا 70 ونمره های T در MMPI-2 تقریبا از 50 تا 65).بنابراین نمره های بالا شامل نمره هایی است که از 65 یا 70 بالاتر باشند. برعکس دامنه نمره های افراد طبقه های پایین تا متوسط که تحصیلات عالی ندارند، معمولا بین 40 تا 60 است. بنابراین نمره های نسبتا دست کم از 60 یا 55 =T شروع می شوند.
افرادی که نمره های متوسط دارند، اغلب از نیرومندی خود دفاعهای هیجانی موثر، ارتباط خوب با واقعیت و از مهارتهای عالی سازشی برخوردارند. آنها نوعا به پاسخهای جامعه پسند اهمیت می دهند و اغلب در این زمینه مهارت دارند. برافراشتگیهای k همچنین می تواند نشانگر حالت دفاع و پاسداری از من باشد. این امر احتمالا در مورد کسانی صادق است که به سبب سبک شخصیتشان از افشای خود نگرانند و یا اینکه از راه ارائه تصویری دوست داشتنی از خود به امتیازی دست می یابند ( مثلا در جایی استخدام شوند) متاسفانه نمره برش روشنی وجود ندارد تا بتوان نیرومندی خود مثبت (سازگاری ) دفاع از خود، یا «وانمود خوب» را از یکدیگر متمایز ساخت. یک راهنمایی کلی در این زمینه این است که هر چه تمایل شخص به دفاع از خود بیشتر باشد،احتمال برافراشتگی بالا در برخی از مقیاسهای بالینی افزایش می یابد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:39
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
فشار عصبی در محیط کار 2
مدیریت بر فشارهای روحی محیط کار 6
سندرم زدگی از کار 9
چگونه فشارهای روانی را کنترل کنیم 11
چرا در محیط کار خود را دلتنگ و افسرده احساس می کنید 13
با کنترل خشم از کار و زندگی لذت ببریم 17
استرس را چگونه دفع کنیم 19
تنش محیط کار پزشکان را دچار افسردگی میکند 22
منابع 26
فشار عصبی در محیط کار
فشار عصبی در افراد عارضهای است که سلامت جسمی و فکری فرد را به مخاطره میاندازد. فشار عصبی زمانی به وجود میآید که بدن بیشتر از حد معمول از تواناییهایش استفاده میکند. عوارض فشار عصبی برای افراد، خانوادهها، جامعه و سازمان هایی که ممکن است از «فشار عصبی» رنج ببرند زیانبار است.
شناسایی علایم:
علایم فیزیکی برخی از علایم فشار عصبی ممکن است تهدیدی برای زندگی باشند( نظیر فشار خون بالاو بیماری قلبی). از علایمی که کمتر زندگی را تهدید میکنند میتوان از بی خوابی، احساس خستگی مداوم، سردرد، خارش پوست، نامنظم شدن سیستم گوارشی، زخم معده، ورم معده، بی اشتهایی، زیاده خوری و گرفتگی عضلات نام برد. بسیاری از این عوارض بلافاصله بعد از یک جریان تنشزا به وجود میآیند. فشار عصبی علایم دیگری دارد که زودتر نمایان میشوند( برای مثال حالت تهوع، نفس تنگی یا خشکی دهان). علایم روانی علایم روانی فشار عصبی شامل تند مزاجی، حملات زهر دار عصبی، از بین رفتن قوای جسمی، کم شدن احساس شادی و ناتوانی در تمرکز روی سادهترین کارهای روزمره است.
علل ایجاد فشارهای عصبی سازمانی:
1- الزامات شغلی :
*نوع شغل – بعضی شغل ها بیشتر از سایر مشاغل دارای فشارهای عصبی می باشند مانند مشاغل جراحی – کنترل ترافیک هوایی .
*ایمنی – اگرامینت شغلی کارکنان به خطر بیافتند، فشار عصبی تا حد زیادی افزایش پیدا می کند مانند زمان کاهش تعداد کارکنان یا ادغام کردن سازمانها.
*حجم کار – زمانی که کار واگذار شده به فرد خارج از توان او باشد ایجاد تنش و اضطراب می کند.
- الزامات فیزیکی :
یکی از عوامل مهم درجه حرارت است . مانند کارکردن در فضای آزاد هنگامی که درجه حرارت بسیار زیاد است یا دفترهایی که دارای طرح نامناسبی می باشند.
3- الزامات نقش :
فشار عصبی ممکن است از ابهام نقش (روشن نبودن انتظاراتی که از فرد دارند) یا تضاد نقش (ناهماهنگی بین دو یا چند نقش) باشد.
4- الزامات مراوده با دیگران:
اگر سبک رهبری خشن بوده و دلسوزی چندانی نسبت به کارکنان نداشته باشد ایجاد فشار عصبی می کند. و یا فشار برای انجام هنجارهای گروهی مانند وجود یک فرد سیگاری در میان تعدادی غیر سیگاری.
پی آمدهای فشار عصبی
الف: پی آمدهای فردی:
1- پی آمدهای رفتاری: واکنش هایی هستند که ممکن است باعث ایجاد آسیب به فرد یا دیگران شوند. شواهد نشان می دهد بین اعتیاد به الکل و مواد مخدر با فشار عصبی رابطه ای مستقیم وجود دارد.
2- پی آمدهای روانی: هنگامی که اشخاص در محیط کار با فشار عصبی شدیدی مواجه می شوند ، ممکن است دچار افسردگی ، پرخوابی یا بیخوابی شوند.
3- پی آمدهای جسمی: پی آمدهای جسمی فشار عصبی بر وضع جسمی فرد اثر می گذارد. این پی آمدها عبارتند از: ناراحتی و حمله قلبی ، سردرد، کمر درد، زخم معده و ناراحتی های معده و اثنی عشر.
ب: پی آمدهای سازمانی:
1- عملکرد – یکی از پیامدهای فشار عصبی کاهش عملکرد مناسب و درست است.
2- کناره گیری – مهمترین انواع کناره گیری عبارتند از غیبت، استعفاء و کناره گیری روانی به معنی بی توجهی نسبت به شغل و سازمان..
- طرز تلقی – رضایت شغلی؛ روحیه، تعهد سازمانی، همزمان با انگیزش فرد از فشار عصبی صدمه می بینند.
4- واماندگی – یک احساس عمومی تحلیل رفتگی است، و هنگامی بوجود می آید که فرد احساس کند فشارهای زیادی را تحمل می کند و منابع رضایت نیز خیلی کم است.
اقدامات سازنده مقابله با فشار عصبی از طریق فرد:
مرتب کردن میز کار- برای کاهش فشار در محیط کار ابتدا از میز کار خود شروع کنید. به هم ریختگی روی میز، خود عاملی در ایجاد فشار عصبی است. خود را فریب ندهید، شاید فکر کنید چون میدانید هر چیز کجا قرار دارد، میز نامرتب بهتر است. به تکنولوژی جدید و « دفتر کار بدون کاغذ » تکیه نکنید؛ چرا که گرهای از مشکل شما باز نخواهد کرد.اگر میخواهید روز را بدون فشار عصبی آغاز کنید، از شب قبل میزتان را مرتب کنید.
دور ریختن وسایل زاید- برخی از دور ریختن چیزها امتناع میورزند، چون فکر میکنند ممکن است بعدها به آنها نیاز پیدا کنند. به همین دلیل یادداشتهای بهدرد نخور و بلا استفاده را جمع میکنند. دربسیاری از مشاغل شما میتوانید با اطمینان از «قانون سه ماهه» پیروی کنید: هر چیزی که به مدت سه ماه روی میز شما نخوانده باقی ماند باید به مکان دیگری (به یک فایل برای ذخیره بلند مدت و یا به درون سطل زباله) منتقل شود.
پرونده¬ها را به سه دسته مجزا طبقه¬بندی کنید:
* اقدام فوری- همین امروز آنها را انجام دهید.
*اقدام بعدی ـ این پروندهها را در کازیه کارهای دردست اقدام بگذارید و ظرف مدت یک هفته آنها را انجام دهید.
* بدون اقدام ـ این پروندهها را بایگانی کنید و یا آنها را دور بریزید.
بهبود ارتباطات کاری- رابطه ضعیف با همکاران در محیط کار باعث بروز فشار عصبی میشود. روابط کاری خود را توسعه ببخشید، آنها را تجزیه و تحلیل کنید و حوزههای مشکل ساز را مشخص نمایید. برای مثال
ببینید آیا کنترل افراد زیر دست مشکل است؟ آیا مقامهای ارشد دور از دسترس هستند؟ و...
- به تمامی کارمندان خود، بدون در نظر گرفتن پست و عنوان آنها، احترام بگذارید.
- باهمکاران طوری رفتار کنید که نشانگر قدردانی و سپاس شما باشد.
- برای برقراری ارتباط کاری با یک همکار جدید، ناهار را با او صرف کنید.
- از دفتر کار افراد دیدن کنید و بدین، وسیله خود را به آنها معرفی کنید.
- اگر همکاری دارید که در نزدیکی شما زندگی میکند، در رفت و آمد به محل کار، او را همراهی کنید.
اقدامات سازنده مقابله با فشار عصبی از طریق سازمان:
سازمانی که میخواهد برای مقابله با فشار عصبی در محیط کار حرکت مثبتی انجام دهد، باید هزینههای مربوطه را بپردازد تا منافع کلی خود را تامین کند؛ منافعی که نه تنها از نظر مالی قابل ملاحظه هستند بلکه بالا رفتن روحیه کارمندان و افزایش خلاقیت را نیز به دنبال خواهند داشت.
نحوه واکنش افراد به فشار عصبی متفاوت است. تنها با شناخت ماهیت واکنش افراد میتوانید مقابله با فشار عصبی در خود و دیگران آغاز کنید.
- نصب یک صندوق پیشنهادات تا کارمندان بتوانند نظرات خود را در مورد کاهش فشار عصبی در آن بیندازند.
- با بحث باز در مورد مشکلات، فشار از دوش کارمندان برداشته می شود.
- برای کاهش میزان فشار عصبی امکانات ورزشی (شنا) را برای کارکنان فراهم آورید.
- با نژادپرستی و تبعیض جنسی در سازمان خود مبارزه کنید.
- برای کمک به کارمندانی که دچار فشار عصبی هستند، ستادهای پشتیبان تشکیل گردد.
- برای مقابله با فشار عصبی قبل از اتخاذ هر گونه استراتژی، از منابع و
امکاناتی که سازمان در اختیار دارد استفاده کنید.
- با بهبود کیفی و تنوع در غذاهای سازمان، افراد را به خوردن غذاهای سالم عادت دهید.
بر خود سخت مگیر
گاه بسیار آشفته ایم و سردرگم،
گویی کوهی از کارها در برابر ماست،و گره های بسیاری که باید گشود.و زمان کافی برای این همه فراهم نیست.
گویی فراموش می کنیم که هر روز معجزه زیبایی است، سرشار از عشق و شادی. مجبور نیستی تمام گره ها را یک روزه بگشایی و تمام هدفها را،یکباره نشانه روی. امروز همان کن می توانی، و باقی را گو که فردایی هست.
برای آسایش خود، بودن با دوستان و عزیزان،
بازی و تفریح و نشستن در زیر آفتاب، وقتی برگزین. بر خود سخت نگیر تا ببینی که سختی ها چگونه آسانتر می شوند و چگونه می توانی کارهای بیشتری را پیش ببری. و نیز دریابی که زندگی اینگونه با آرامشی بیشتر می گذرد. و روزها شادمانه تر به شب می رسند،
و تو خود سرزنده تری و راضی تر.
تهیه و تنظیم:رقیه خانعلیزاده
اقتباس از کتاب
رفتار سازمانی. نوشته: مورهد_ گریفن
ترجمه: دکتر سید مهدی الوانی_دکتر غلامرضا معمارزاده
اینترنت
مدیریت بر فشارهای روحی محیط کار
امروزه مدیریت بر فشارهای روحی و روانی و به کنترل درآوردن این پدیده مخرب سهم اساسی و تأثیرگذار در روند موفقیت هر سازمان دارد. زیرا فشارهای روانی در سازمانها یکی از چالش های جدی مدیران در عصر صنعتی شدن جوامع است و بازدهی سازمان ها را تا حد زیادی کاهش داده و به تبع این موضوع موجب معضلات رفتاری و تعارض در روند انجام امور سازمانها شده است. از سوی دیگر دامنه فشار عصبی تا آنجا گسترده شده است که به صورت پدیده ای فراگیر در سازمان ها شده و تنها معدودی از سازمان ها توانسته اند با توسل به راهکارهای مناسب از آثار مخرب و زیانبار آن در امان بمانند. نگرانی افراد نسبت به کار، خانواده، فرزند، دوری اعضاء خانواده از یکدیگر، مشکلات اجتماعی، تنگناهای اقتصادی، انتظارات و توقعات سازمان ها از کارمندان، پیشرفت تکنولوژی و نگرانی مدیران از عقب ماندن از دانش روز و توقعات کارکنان دست بهم داده سبب می شوند که مدیران و کارکنان سازمان ها در طول روز همواره دچار هیجانها، تنشها، نگرانیها، بیم و امیدهای گوناگون شوند، تنش ها و هیجان هایی که گاه با توان بدنی، عصبی و روانی افراد تناسبی نداشته و با آن سازگار نمی باشد. افزون بر این از آنجا که اغلب کارکنان هر سازمان یک سوم اوقات شبانه روز خود را در محیط کار می گذرانند، فشارهای کاری می تواند یکی از مهمترین علل افسردگی جسمی و ذهنی در این افراد باشد. فردی که مورد حمله فشارهای عصبی و روحی قرار می گیرد، مسلماً در تصمیم گیری و برنامه ریزی، برقراری روابط با دیگران، شیوه اجرایی اثربخشی کار و در نهایت کارایی و بهره وری دچار مشکل خواهد شد. از همین رو، برخی از روانکاوان مجرب در راهبرد روانی سازمان ها بر این باورند که به هنگام رویارویی با فشارهای عصبی و هیجان های استرس زا اگر مدیران توان کنترل اعصاب و هیجان های خود را ندارند، بهتر است که با مدیریت صحیح اثرات آن را تحت کنترل درآورند. در این راستا ممکن است این سئوال در ذهن بسیاری از مدیران مطرح شود که چرا باید فشار عصبی سازمان را جدی گرفت و این پدیده را بررسی نمود؟ نگرش های متفاوتی در این زمینه ارائه شده است. کیت دیویس و جان نیواستورم عقیده دارند که فشارهای عصبی عبارت است از فشاری که مردم در زندگی احساس می کنند که شدت و درجه آن با توجه به تحمل پذیری افراد متفاوت است. گوردون (1998) معتقد است فشارهای عصبی به یک حالت فیزیولوژیکی و روانی اشاره دارد، یعنی هنگامی که فرد در محیطی قرار می گیرد که ناراحتی، تشویش و اضطراب داشته و احساس کند که از پا درمی آید. یکی از راهکارهای کنترل فشارهای عصبی، مدیریت این فشارها می باشد. مدیریت فشارهای عصبی به مفهوم واکنش حقیقی نسبت به مسایل زندگی به وسیله کاهش مطلوب استرس و تنشهای زیاد است. وقتی افراد با چالشهای زندگی روبرو می شوند، به تنهایی نمی توانند در مقابل استرس و تنش ها، واکنش سریع و موثری داشته باشند، اما هنگامی که در مقابل این هیجانات تفکر و عمل همراه با کنترل داشته باشند، در آن صورت می توانند عکس العمل مناسب و مؤثری ارایه دهند. بنابراین برای رویاروئی صحیح با فشارهای روحی و روانی در محیط کار سه راهکار را می توان پیشنهاد نمود: مرحله اول: جلوگیری از فشارهای عصبی و تعدیل یا حذف عوامل ایجاد کننده استرس است. در این مرحله، عوامل استرس ساز سازمانی شناسایی می شوند و اقدامات لازم در مورد حذف یا کنترل آنها صورت می گیرد. مرحله دوم: آگاهیهای مدیران و افراد سازمانها را درخصوص عوامل ایجاد کننده فشارهای عصبی ارتقاء می دهد. مرحله سوم: با توجه به علایم استرس بدخیم ناشی از فشارهای عصبی اقدام لازم برای بهبودی و ایجاد آرامش در مدیریت، کارکنان و در نهایت سازمان را پی می گیرد. در این راستا روش های متناسب برای کاهش فشارهای عصبی به منظور کمک به مدیران عبارتند از: 1- با دوستان، خانواده و دیگر گروه های ارشادی درباره نگرانی ها و فشارهای عصبی خود گفتگو کنید و از آنها کمک بگیرید. 2- 15 الی 20 دقیقه در روز با آسودگی کامل بنشینید عمیقاً نفس بکشید و به یک موضوع آرامش بخش بیاندیشید.3- یاد بگیرید و بپذیرید که شماهمه چیزها را نمی توانید تغییر بدهید و راه حل همه مشکلات در دست شما نمی باشد. 4- زمانی که عصبی می شوید قبل از هر گونه واکنش تا شماره 10 بشمارید و چند نفس عمیق بکشید! 5- برای غلبه بر فشارهای عصبی از کشیدن سیگار پرهیز کنید. 6- جهت فائق آمدن بر موقعیتهای بد تلاش کنید، راهکار مناسب برای حل معضلات را پیدا کنید. 7- مرتباً ورزش کنید و از طریق تحرک کافی و تغذیه سالم تعادل روحی و جسمی داشته باشید. 8- چنانچه فکر می کنید اضطراب دارید سعی نمائید هرطور امکان دارد آرامش خود را حفظ نمائید. 9- برای حل مسایل و مشکلات برنامه ریزی داشته باشید. 10- یاد بگیرید به آنچه که دوست ندارید و در جهت منافع اعتباری و مادی سازمان شما نمی باشد نه بگوئید و از دادن وعده و وعید احتراز کنید. 11- به یک گروه حمایتی بپیوندید و با انجام امور خیریه به احساسات انسان دوستـانه خود عمق بیشتری بخشید. 12- در صورت لزوم برای اطمینان از سلامت روحی و روانی خودبا یک مشاور یا یک فـرد متخصـص در این زمینـه دیدارکنید.