فرمت فایل : word (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد صفحات 37 صفحه
چکیده
اتحادیه اروپایی به عنوان موتور تغذیه کننده ثبات و امنیت اقتصادی - سیاسی قاره اروپا خواهان مشارکت همه دولتهای اروپایی در روند همگرایی این اتحادیه است. روسیه نیز، در این راستا منافع حیاتی و نقش مؤثری را برای خود در قبال نهاد یاد شده تعریف نموده است. یکی از اهداف اتحادیه اروپایی نیز، بازگشت روسیه به روسیه اروپایی وخصوصیات اروپا محور خود است. نتایج حاصل از پژوهش حاضر در چارچوب نظریه نهادگرایی نولیبرال نشان میدهد که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی الگویی از وابستگی متقابل میان روسیه و اتحادیه اروپایی در حال شکل گیری است و مواجهه روسیه با این اتحادیه درچارچوب اتخاذ رویکرد اقتصاد سیاسی به سیاست خارجی خود به ویژه در زمان پوتین قابل فهم است. در این راستا سیاست فدراسیون روسیه مبتنی بر سازگاری فرماسیون اقتصادی، نیروهای اجتماعی تأثیرگذار و منافع موجود درون این کشور با فضای بین المللی جهت بهره برداری از امکانات ساختار اقتصاد سیاسی جهانی و نهادهای فراملی نظیر اتحادیه اروپاست. برآیند این رویکرد تقویت و ترویج رابطه روسیه با اتحادیه اروپا پس از گسترش اتحادیه اروپایی به سوی اروپای مرکزی و شرقی بوده است.
تبیین مسأله پژوهش:
یک دهه قبل، فروپاشی شوروی به زعم عدهای مصادف با پایان تاریخ تلقی گردید. لیکن سقوط دیوار برلین و به انزوا کشیدن ایدئولوژی کمونیستی، امید تازهای را در جهت ایجاد یک اروپای متحد بر انگیخت. اکنون این اروپای متحد با پذیرا شدن اصلاحات وسیع و چشمگیری، شرق اروپا و فدراسیون روسیه را نیز در بر میگیرد. از دیگر سو چالشهایی که روسیه در بنا نهادن هویت جدید خود با آن روبرو است، مستقیماً به سیاست خارجی این کشور مرتبط است (بلینگتون، 1385). سیاست خارجی روسیه بازتاب جستجو برای هویتی نوین، تلاش به سوی آشتی دادن منافع ملی- تاریخی این کشور با جوهره نوین در حال ظهور سیاسی و اجتماعی کشور مزبور در نظام اقتصاد سیاسی جهانی است. بخش عمده ای از این روند برآیند اضطرارها و فشارهایی است که از سوی نیروهای نظم نوین جهانی القا شدهاند. جایی که جریانهای متناقضی مانند جهانی شدن، منطقه گرایی و یکجانبه گرایی آمریکا به نظر حکمفرما هستند. پس از جنگ سرد، جهت گیریهای متفاوت و متناقصی در سیاست خارجی روسیه پدیدار شد. این جهت گیریها عبارتند از: گرایش به سوی غرب، رویکرد همکاری با آسیا، گرایش به سوی ایالات متحده (پانفیلوا، 1385).
همچنین یکی از سنگ بناهای سیاست خارجی روسیه تمایل به همکاری با دولتهای مستقل و متمدن جهان است که طبیعتاً در این راستا اولویت روسیه برقراری ارتباط با دیگر دولتهای اروپایی است. در دوران ریاست جمهوری پوتین، سیاست روسیه غالباً اروپا محور بوده است. به نظر میرسد علاوه بر ترجیحها و تفکرات شخصی پوتین در برقراری ارتباط با اتحادیه اروپایی، عناصر ملموس و عینی دیگری نیز، برای تسریع رهیافت اروپا محور در روابط روسیه موجود است. یک سوم تجارت روسیه با اتحادیه اروپایی صورت میگیرد. اهمیت مسائل ژئوپلتیکی را در روابط روسیه و اتحادیه اروپایی را نمی توان از نظر دور داشت. چرا که نگرانیها و حساسیتهای امنیتی- سیاسی مشترکی میان آنها وجود دارد. به طور کلی این مسائل زمینه ساز بستری مناسب و ایده آل برای گسترش همبستگیهای مختلف میان روسیه و اروپای غربی است. با بررسی دقیقتر دیپلماسی روسیه میتوان دریافت که نحله فکری نوظهوری در سیاست خارجی قرن 21 این کشور ایجاد شده است. این مکتب جدید اذعان میدارد که دوره تفکر اوراسیاگرایی برای روسیه به پایان رسیده و اکنون وقت آن است تا این کشور با بقیه نقاط اروپا رویکرد تعاملگرایانه در پیش بگیرد. دولتمردان روسی به خوبی میدانند که در وضعیت کنونی و با توجه به سیستم چند قطبی، گزینه مناسب برای تحقق اهداف سیاست خارجی کشورشان، برقراری فضایی عاری ازتنش و نا امنی است. تنها چنین ساختاری است که میتواند زمینه ساز بازیگری روسیه و کمرنگ شدن تفوق و برتری آمریکا باشد. از این نظر اتحادیه اروپایی بهترین شریک اقتصادی ، تجاری و سیاسی برای فدراسیون روسیه خواهد بود (هدفیلد، 2008: 230 و 235).
هرچند گسترش شرقی اتحادیه اروپا چالشها و نگرانیهایی را به طور همزمان برای روسیه به همراه آورده است که پیوند و ارتباط همه جانبه این کشور با اتحادیه اروپایی را محدود مینماید. از طرفی عضویت کشورهای بالتیک و دولتهای تازه استقلال یافته اروپای شرقی در اتحادیه مذکور، دکترین امنیتی روسیه را منفعل میسازد (حجازی، 1383) این در حالی است که روسیه به این سازمان به عنوان یک شریک و بزرگترین سرمایه گذار خارجی نیازمند است. اتحادیه اروپایی نیز، به روسیه به عنوان دارنده بیشترین منابع انرژی محتاج است. مدعای پژوهش حاضر این است که بهرغم چالشهای موجود، نیروهی همگرا و وضعیت وابستگی متقابل، گرایش غالب و حاکم بر روابط روسیه و اتحادیه اروپایی است (لو، 2003: 56 و 57). تحقیق حاضر بر آن است که ابعاد مختلف الگوی وابستگی متقابل حاکم بر روابط دو بازیگر را بررسی نموده و چالشهای پیش روی روسیه و اتحادیه اروپایی را در این زمینه مورد واکاوی قرار دهد. پرسشی که پژوهش حاضر را راهبری میکند این است که با توجه به روند همگرایی اروپایی و شروع گسترش اتحادیه اروپایی به شرق، جهت گیری سیاست خارجی فدراسیون روسیه در قبال این روند چگونه بوده است
تحقیق درباره رویکرد روسیه در قبال گسترش اتحادیه اروپایی به شرق