فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:43
فهرست مطالب: صفحه
مقدمه...........................................................................................................1
معنای عدل .................................................................................................3
چراعدل را از اصول دین می دانیم........................................................6
مسئله عدل..................................................................................................8
احادیث عدل درنهج البلاغه ....................................................................13
غرض و هدف در افعال خدا از عدالت ..................................................15
عدل با توحید؟.........................................................................................16
طرح اصل عدل در حوزهی فقه..............................................................18
روش فقهی شبعی ..................................................................................20
اصل عدل در حوزههای اجتماعی و سیاسی........................................21
هدف ما از عدالت اجتماعی.....................................................................23
عدالت در تارو پود تمام برنامهها..........................................................24
رابطه عدالت اجتماعی با جهان بینی الهی..............................................25
قانون عادلانه تنها در سایه مکتب انبیاء................................................26
عدالت شرط اساسی................................................................................27
اهمیت عدالت.............................................................................................29
عدل بشری و عدل الهی..........................................................................33
ایرادها و اشکالها عدالت........................................................................35
ثنویت........................................................................................................35
فلسفه اسلامی عدالت...............................................................................36
تفاوت نه تبعیض در عدالت.....................................................................38
راز تفاوت.................................................................................................39
سنت الهی.................................................................................................40
عدالت نسبت به کفار و دشمنان ............................................................41
منابع و مآخذ.........................................................................43
مقدمه
شناخت پایه های ایمان:
ایمان بر چهار پایه استوار است صبر، یقین و عدل و جهاد. صبر نیز بر چهار پایه قرار دارد. شوق و هراس، زهد و انتظار آن کس که اشتیاق بهشت را دارد، شهوت هایش کاستی گیرد وآن کسی که ازآنش جهنم می ترسد. از حرام دوری می گزیند، وآن کس که در دنیا زهد می ورزد مصیبت را ساده پندارد. و آن کس که مرگ را انتظار می کشد در نیکی ها شتاب میکند. یقین نیز بر چهار پایه استوار است: بینش زیرکانه، دریافت حکیمانهی واقعیتها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پیمودن راه درست پیشنیان پس آن کس که هوشمنداند به واقعیت ها نگریست حکمت را آشکار بیند و آن که حکمت را آشکارا دید، عبرت آموزی را شناسد، و آن که عبرت آموزی شناخت گویا چنان است که با گذشتگان می زیست.(عدل نیز بر چهار پایه برقرار است فکری ژرف اندیش، دانشی عمیق و به حقیقت رسیده، نیکو داوری کردن و استوار بودن در شکیبایی . پس کسی که در ست اندیشیدن به ژرفای دانش رسید و آن کسی که به حقیقت دانش رسید از چشمة زلال شریعت نوشید و کسی که زندگیس خواهد کرد. و جهاد نیز بر چهار پایه استوار است : امر به معروف، نهی از منکر، راستگویی در هر حال، و دشمنی با فاسقان،پس هر کس به معروف امر کرده پشتوانه نیرومند مؤمنان است. و آن کسی که از زشتی ها نهی کرد. بینی منافقان را به خاک مالیده و آن کس که در میدان نبرد صادقانه پایداری کند حقی را که به گردن او بوده او کرده است .و کسی که با قاسقان دشمنی کند و برای خدا خشم گیرد، خدا هم برای او خشم آوردو و روز قیامت او را خشنود سازد.
معنای عدل:
خدا عادل است یعنی حق هیچ موجودی را پایمال نمی کند، و بهر موجودی طبق نظام حکیمانه هستی لیطف میکند، و ظلم پایمال کردن حقوق است پس عدل و ظلم در جائی است که حقی در کار باشد.
حالا ببینیم آیا کسی از خدا طلبی دارد و آیا موجودات از قبل حقی داشته اند تا پایمال شده و ظلمی صورت گیرد؟ مگر ما قبلا بوده ایم یا از خود چیزی داشته ایم تا گرفته یا پایمال شده باشد؟ البته تفاوت هایی در جهان هست ، یکی جهاد است یکی گیاه حیوان و دیگری انسان ولی هیچ موجودی قبلاً حقی و وجودی نداشته تا جلوش را گرفته باشند، قبلاً اگر یک قالی بزرگ را پاره پاره کنند می توان گفت این قالی قبلاً بزرگ بود و با پاره شدن بزرگی خود را از دست داد. ولی اگر ما از اول یک قالیچه کوچک بافتیم قالیچه حق فریاد و ایراد ندارد که چرا من کوچکم؟ زیرا او قبلاً نبود و هیچ بود و اصلاً از خود بزرگی نداشت تاکسی آنرار گرفته و ظلمی شده باشد.
خداوند تمام موجودات را با تفاوتهاتی حکیمانه آفرید بدون اینکه هیچ موجودی طبی و حقی از قبل داشته باشد و بد هستی نظامی نهاد (نظام علت و معلول) و برای هر موجودی راهی مناسب مقدر کرد و در انتظار و توقعی که دارد یا تکلیف و فرمانی که میدهد یا اجر و کیفری ک هست هیچ تبعیضی قائل نشده میان نژادی با نژادی یا امتی با امت دیگر یا فردی با فرد دیگری در حک و کیفر،مراعات امکانات و تناسب در کیفر را نموده و در این برنامه هیچ گونه ظلمی نیست. شما کارخانه ای را فرض کنید هم پیچ و مهره کوچک می سازد و هم تایر ماشین بزرگ آیا به خود اجازه می دهید به مؤسس کارخانهع بخاطر تفاوت میان پیچ و مهره و تایر نیست ظلم بدهید؟ و آیا خود پیچ و مهره حق اعتراض دارد؟ البته جواب منفی است زیرا ما در نظام یک ماشین هم به پیچ و مهره کوچک نیاز داریم و هم به تایر بزرگ ولی زمانی هیچیک از این دو نبودند و مؤسس کارخانه طبق مصلحت این دو کار مختلف ساخت. در اینجا فقط یک صورت برای ظلم باقی می ماند و آن اینکه ما بار تایر را روی پیچ و مهره بگذاریم اما اگر هر قطعه برای کاری ساخته شد و بیش از ظرفیت هم چیزی بر آنها حمل نکردیم، و هیچ کدام از آنها نیز نه قبلاً وجودی و نه از صاحب کارخانه طلبی و حقی نداشتند و صاحب کارخانه هم توقع بیش از اندازه و طرفیت آنها ندارد، در این صورت ظلمی قابل تصور نیست اکنون که معنای عدل و ظلم روشن شد توجه به یک نکته ضروری است و آن اینکه معنای عدل در همه جا و همیشه به معنای مساوات و برابری نیست، یک معلم اگر به همه شاگردان (بدون در نظر گرفتن مقدار تحصیل و زحمت شاگرد) نمره مساوی دهد کمال ظلم است. یک پزشک اگر بدون در نظر گرفتن حال بیماران و اوای برابر و مساوی به همه آنها بدهد ظلم است، عدالت پزشک و معلم دراین دو مثال درآنست که نمره و دوای متفاوت بدهند، ولی این تفاوتها غیر از تبعیض است، این تفاوتها طبیعی است و توصیه و سفارش و نور چشم بازی در کار نیست بلکه تفاوتها همه حکیمانه است بنابراین هر گونه نابرابری و تفاوت تا از مدار حکمت بیرون نرود ظلم نخواهد بود.
چرا عدل را از اصول دین می دانیم؟
با اینکه خداوند صفات زیادی دارد از قبیل حکمت ،قدرت، خالقیت، عدم و چرا میگویند عداولت از اصول دین است ؟ و چرا نگفتند اول توحید دوم حیات یا اول توحید دوم علم به جای همه اینها گفتند اول توحید دوم عدل؟
پاسخ: چون گروه کوچکی از مسلمانان- (فرقه اشعری)- عادل بودن خداوند را لازم نمیدانند و میگویند هر کاری که خواست و انجام داد همان درست است گرچه پیش عقل ما از کارهائی باشد که مسلما قبیح و زشت و ستم است! مثلاً میگویند اگر خدواند امیر مؤمنان علی(ع) را به دوزخ و قاتل او «ابن ملجم» را به بهشت ببرد مانعی ندارد ولی ما این منطق را نمی پذیریم و عدالت خدا ورا جز و اصول عقاید خود می دانیم و طبق منطق عقل و آیات قرآن می گوییم تمام کارهای خدا، روی میزان و حکمت انجام می گیرد و حکیمانه است، هرگونه کاریکه ظلم و قبیح باشد از او سر نمی زند.
به علاوه ایمان به عدالت خداوند از جهات مختلف اثر عجیبی درسازندگی انسان دارد از جهت کنترل خود در برابر گناهان؛ زیرا همینکه انسان بداند گفتار و کردارش زیر نظر دوست سر سوزنی از اعمالش مورد غفلت نیست و جزای هر نیک و بد را خواهد دید خود را در این جهان رها و بی قید و شرط نمی داند
2- خوش بینی: انسان معتقد به عدل الهی به نظام آفرینش خوش بین است ، و چون خدای جهان را عادل می داند برای ناگواری ها یک تفسیر صحیح و آرام بخش دارد و حوادث تلخ برایش شیرین دست. چنین کسی در هیچ حالی گرفته خاطره و مأیوس نیست.
3- ایمان به عدل الهی مهرک استقرار عدالت در زندگی فردی و اجتماعی نیز هست؛ کسیکه عقیده به عدل خدا دارد آماده پذیرفتن عدل در زندگی شخصی و اجتماعی خود است .