فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:50
فهرست مطالب:
فصل یکم
معرفی پژوهش
هدف پژوهش:
زمینه کاربردی:
فرضیه پژوهش:
متغیرهای پژوهش:
فصل دوم
بررسی گسترده و پیشینه پژوهش
رویکردهای نظری حرمت خود
نظریه راجرز:
نظریه ناتانیل براندن:
نظریه یادگیری اجتماعی:
تحقیقات انجام شده در زمینه حرمت خود:
نظریههای اضطراب:
دیدگاه روان تحلیلگری:
دیدگاه رفتاری نگر
دیدگاه شناختی:
دیدگاه پدیدار شناختی :
دیدگاه زیست شناختی:
یافتههای پژوهش در مورد اضطراب:
فصل سوم
جامعه آماری و روش نمونه گیری:
مواد آزمون :
ابزار پژوهش :
توصیف آزمون:
روش نمره گذاری:
روش اجرا:
اعتبار :
پرسشنامه حالت صفت اسپلبرگر :
مقیاس حالت اضطراب
اعتبار
روایی :
فصل یکم
معرفی پژوهش
در خلال نیم قرن گذشته، حرمت خود به عنوان یکی از سازه های اصلی شخصیت، همواره مورد توجه روان نشاسان بوده است. روزنبرگ (1979) بر این اعتقاد بود که حرمت خود به معنای یک سازه کلی ، ارزیابی فرد خود را به منزله یک موجود انسانی شایسته و با ارزش نشان می دهد. با وجود این، پاره ای از محققان (تفردی و ساوان ، 2001) نشان داده اند که انسان نیز مانند شی¬ء، دارای دو ارزش ابزاری و درونی است. این دو بعد، به ترتیب به جنبه های کنشی و کیفی انسان باز می گردند و تشکیل دهندة ابعاد اصلی حرمت خود به حساب می آیند. برخی دیگر از پژوهشگران، حرمت خود را به منزلة نوعی بازخورد تلقی کرده اند؛ باخوردی که می تواند به صورت کلی (مانند بازخورد نسبت به دانشگاه، جامعه، ...) و یا به شکل خاص با موردی (مانند جذابیت موقعیتی و با کیفیت یا گروه خاصی از دانشگاه) باشد (محمدی، 1384).
حرمت خود قضاوت شایستگی مشخصی است که در نگرش های فرد در رابطه با خود نمود یافته است (کوپر اسمیت ، 1967 به نقل از ناظم شیرازی، 1376).
فرنچ و وارگو حرمت خود یک سپر فرهنگی در مقابل اضطراب معرفی می کنند (حجت خواه، 1375).
کالهون ، وارن و کورفیس معتقدند که تصور خود و حرمت خود در مفهوم متفاوتند و برای هر یک تعاریفی جداگانه ارائه داده اند. آنها بر این باورند که تصور از خود عبارت است از غدة ادراک فرد از خود، رفتار خود و نگرش نسبت به کیفیت انگاره های دیگران، در حالی که حرمت خود، خشنودی فرد را نسبت به تصور از خود خویش شامل میگردد. ارزیابی های مثبت و منفی اثرهای متفاوتی روی حرمت نفس افراد دارد. افراد دارای حرمت نفس پایین از ارزش خود کمتر مطمئن هستند و توسط ارزیابی های اجتماعی بیشتر تجت تأثیر قرار میگرند و به این ارزیابیها بیشتر توجه می کنند. (بارون و برن؛ 1991 به نقل از ناظم شیرازی، 1376).
بالبی ، حرمت خود را قسمتی از شخصیت می داند، و اهمیت کسب امنیت در دوران کودکی را نیز به عنوان اصلی کلی و پایه ای برای درونیکردن اعتماد به خود متذکر می شود. (دولت آبادی، ناظم شیرازی، 1376).
در بررسی حرمت خود، اولین کار توسط ویلیام جیمز (1890) انجام شده است وی به توضیح تمیز بین خود شناخته شده و خود شناسانده پرداخته و آن را به سه عنصر مادی، اجتماعی و روحانی تقسیم کرد. او معتقد بود که تصور فرد از خود در حین تعاملات اجتماعی، یعنی از زمانی که متولد شده و مورد شناسایی دیگران قرار میگیرد، شکل می گیرد. (ناظم شیرازی، 1376)
جرج کلی (1902) به گسترش این عقیده، یعنی توجه به خود، پرداخت و تاکید را بر اهمیت واکنشهای افراد دیگر در شکل دادن به حرمت خود قرار داد. (همان منبع)
استور ، بر اساس مکتب روان پویایی فرمولی بر حرمت خود تهیه نمود که بر طبق آن، نوزاد پس از تولد به طرز فزاینده ای از وابستگی و ناتوانی خود و نیاز به بزرگسالان آگاه می شود. اگر نوزاد در خانواده ای متولد شده باشد که آن خانواده پذیرفته وی باشند و از طرف آنها مورد بحث، نوازش و علاقه قرار گیرد به تدریج در طی رشد و تکامل خود احساس ارزشمندی میکند و والدین را به عنوان موضوعات خوب، درونی می سازد. برانتر تکرار تأیید و تصدیقات بیرونی، حس ارزشمندی در فرد درونی می شود. حال اگر این نوزاد در خانواده ای به دنیا آمده باشد که مورد پذیرش، لطف و نوازش قرار نگیرد از همان ابتدا دچار احساس فقدان ارزشمندی می شود و این نقیصه در طی رشد روانی به گونه های مختلفی بر رفتار فرد تاثیر می گذارد. (همان منبع)
نحوة شکل گیری حرمت را از طریق در مورد «خود ادراک شده » و «خود ایده آل » می توان بررسی کرد، خود ادراک شده همان خود پنداره می باشد یعنی دیدگاه عینی فرد درمورد مهارتها، صفات و ویژگیهایی که در خود می بیند یا فاقد آن است.
خود ایده آل عبارت از تصوری است که هر فرد دوست دارد از خود داشته باشد. زمانی که خود ادراک دشه و خود ایده آل با هم همتراز باشند، فرد از حرمت خود بالایی برخوردار است. وجود شکاف و فاصله بین خود ادراک شده و خود ایده آل عاملی است که مشکلات مربوط به حرمت خود را به وجود می آورد. (همان منبع)
پپ و همکاران (1989) خود پنداره و به تبع آن حرمت خود، بر اساس ترکیبی از مسائل و موضوعاتی که در زندگی برای ما اهمیت دارند، ساخته شده است اگر فرد زمینه هایی را که در آنها فعالیت داشته است، با ارزش بداند، حرمت خود کلی او بالا خواهد بود، در حالی که اگر وی آن زمینه ها را بی ارزش بداند، عقاید منفی در مورد خودش خواهد داشت (همان منبع).
کوپراسمیت چهار عامل را در تحول حرمت خود کودک مهم می داند :
الف) ارزشی که کودک از سوی دیگران، از طریق ابزار مهر و محبت، تحسین و توجه، دریافت می کند.
ب) تجربة همراه با موفقیت کودک، مقام یا موقعیتی که فرد خودش را در ارتباط با محیط می بیند.
ج) تعریف مشخصی کودک از موفقیت یا شکست.
د) شیوه کودک در ارتباط با بازخورد منفی یا انتقاد.
نقش والدین در هر کدام از عوامل فوق بارز است. همچنن میزان حرمت خود و شایستگی خود والدین حائز اهمیت است چرا که کودکان نظاره گر چگونگی درگیری والدن با مسائل زندگی و روشهای آنان در رویارویی با دوشاریها و میزان شایستگی آنها هستند. (همان منبع)
حرمت خود درجه تصویب، تأیید، پذیرش و ارزشمندی است که شخص نسبت به خود احساس ارزشمندی می کند (بیابانگرد، 1372 به نقل از ناظم شیرازی، 1376).
ربر (1985) مینویسد درجه ای که شخص خودش را ارزیابی می کند حرمت خود است. او می نویسد توجه داشته باشید که هر چند لغت esteem نشان دهندة ارزش و قیمت بالاست.
ولی فرم ترکیبی کلمة self-esteem نمایشگر درجة احترام به نفس است که می تواند بالا با پایین باشد. (ابراهیم زاد یزدانی، 1381)
دنیس وتیلی (1372) را در کتاب روان شناسی پیروزی، حرمت خود یا 0خود ارزیابی مثبت) را متضاد ضعف نفس، تردید و دودلی دانسته آن را اتکاء به خود می داند و مترادف آن از اتکاء به لیاقت خود، احترام به خود و اعتماد به خود استفاده کند. (همان منبع)
ارضای نیاز اعتماد به نفس، به فرد اجازه می دهد که نسبت به قدرت و ارزش خود احساس اطمینان داشته باشد، در نتیجه چنین احساسی است که فرد می تواند در همة جنبه های زندگی، صلاحیت وکفایت بیشتری از خود نشان دهد، از طریق دیگر وقتی که فرد اعتماد به نفس نداشته باشد، احساس حفارت و درماندگی کرده و در نتیجه امید و اطمینان خود را برای سازش با مشکلات از دست می دهد. (همان منبع)
در اهمیت حرمت خود همین بس که رضایت از زندگی، شدیداً به احساسات آنان در مورد میزان ارزش خویش بستگی دارد، به طوریکه هرگاه افراد احساس کنند حرمت خودشان در معرض خطر قرار گرفته است، سعی می کنند تا با استفاده از انواع رفتارها و راهبردها احساس ارزشمندی خویش را حفظ کرده از خود دفاع کنند. به طور کلی باید اذعان کرد که جامعه ای که افراد آن از احساس ارزشمندی (حرمت خود بالا) برخوردار باشند در مقابل انواع مشکلات ومسائل زندگی و حوادث ناگوار و فشارهای روانی و ... مقاوم و پایدار خواهند بود که این امر، شکوفایی استعدادها نهفته، خلاقیت و پیرفتهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و ... را به دنبال خواهد داشت. (همان منبع)
در چرخه زندگی، دوره نوجوانی بهمنزله یکی از دوره های مهم محسوب می شود و گذار موفقیت آمیز از نواجوانی به بزرگسالی منوط به سازش یافتگی های روانشناختی، اجتماعی و زیست شناختی است، که با توجه به اهمیت دوره نوجوانی، به بررسی حرمت خود و اضطراب در نواجوانان پرداخته ایم.
یکی از گستردهترین قلمروهای تحقیق در چند دهه اخیر، اضطراب و حوزههای وابسته به آن است. اضطراب، اغلب خاستگاه مبهمی دارد. به طور کلی عوامل آن میتواند هم محیطی مانند جنگ، تورم اقتصادی، بحرانهای اجتماعی و مسائل سیاسی و ... باشد و هم درونی مانند آشفتگی درونی، سطوح تعارض، سردرگمی در ایفای نقش، بحران هویت ، نگرانی از آینده و... باشد. به این ترتیب عوامل محیطی ودرونی میتواند تحول شخص را دچار دگرگونی یاتوقف کردند، نویسندگان، قرن هفدهم را عصر روشن بینی قرن هجدهم را عصر منطق ، قرن نوزدهم را عصر پیشرفت و قرن بیستم را عصر اضطراب نام نهادهاند. امامسلم که اضطراب عصر و زمان نمیشناسد و همیشه همراه بشر بوده است(میبدیان، 1381).
اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد در حدی اعتدال آمیز وجود دارد و دراین حد به عنوان یک پاسخ سازش یافته تلقی میشود، به گونهای که میتوان گفت اگر«اضطراب نبود همه ما پشت میزهایمان به خواب میرفتیم» فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظهای مراجعه گرداند: اضطراب است که ما را وا میدارد که برای معاینه کلی به پزشک مراجعه کنیم، کتابهایی را که از کتابخانه به رعایت گرفتهایم بازگردانیم ، در یک جاده لغزنده با احتیاط رانندگی کنیم... و به این ترتیب، زندگی طولانیتر، سازندهتر، و باروریتر داشته باشیم. اما اگر چه اغلب مردم درپارهای از مواقع دچار اضضطراب میشوند.در گروهی دیگر، این حالت جنبه مزمن و مداوم مییابد و در این صورت، نمیتوان پاسخ را سازش یافته دانست بلکه باید آن را به استیصال گستردهای تلقی کرد که فقط براساس راهبردهای محدود کننده آزادی و انعطاف فردی، تقلیل مییابد.
بررسی تحولی اضطراب این نکته را برجسته میسازد که از آغاز زندگی، نوزاد انسان با یکی از شایعترین رنجهای روانی یعنی اضطراب دمساز است. کودک با جهان درونی و برونی خویش، براساس اضطرابی که جنبه سازشی دارد و به منزله «علامت هشدار دهنده» در برابر خطرها به شمار میآید، مواجه میشود( آژوریاگرا ، 1982 به نقل از دادستان، 1370).
به ندرت اتفاق میافتد که در خلال فرآیند نوجوانی، بحرانهای اضطراب مشاهده نگردند. گاهی این اضطراب به طور ناگهانی و زمانی به صورت تدریجی ظاهر میشود، گاهی فراگیر است و زمانی به احساس مبهم و پراکندهای محدود میگردد، گاهی هفتهها طول میکشد وزمانی به احساس مبهم و پراکندهای محدود میگردد، گاهی هفتهها طول می کشد و زمانی بالعکس فقط در خلال چند ساعت پایان میپذیرد. اما صرفه نظر از چگونگی بروز، شدتومدت آن، اضطراب یک احساس بنیادی است که کمتر نوجوانی با آن بیگانه است.(دادستان، 1370 به نقل از نعمت طاووسی، 1379).
بنابراین اضطراب به منزله بخشی از زندگی کودکان و نوجوانان یکی از مولفههای ساختار شخصیت آنهاراتشکیل میدهد و از این زاویه است که پارهای از اضطرابهای دوران کودکی و نوجوانی را میتوان بهنجار تلقی کرد و تاثیر مثبت آنهارا بر فرآیند تحول پذیرفت چ.ن این فرصت را برای افراد فراهم میآورند که مکانیزمهای سازشی خود را در جهت مواجه با منابع تنیدگی زا و اضطراب آور گسترش دهند پس میتوان گفت که اضطراب می تواند در پارهای از مواقع، سازندگی و خلاقیت را در کودک یا نوجوان به وجود آورد، امکان تجسم موقعیتها و سلطه بر آنها را فراهم سازد و یا آنکه آنها را برانگیزد تا به طور جدی با یک مسئولیت مهم مانند آماده شدن برای یک امنحان یا پذیرفتن یک وظیفه اجتماعی مواجه شوند.بالعکس، اضطراب ؟ نیز وجود دارد که به منزله منبع شکست و سازش نایافتگی به شمار میآید و طیف اختلالی را از اختلالات شناختی و بدنی تاترسهای غیر موجه و وحشتگیها گستردهاند به وجود میآورد و فرد را از بخش عمدهای از امکاناتش محروم میکند(نعمت طاووسی، 1379).
اضطراب، عموما یک انتظار به ستوه آورنده است، به منزله چیزی است که ممکن است در تنشی گسترده و موحش و اغلب بینام، اتفاق افتد. این حالت کهبه شکل احساس و تجربه کنونی مانند هر اغتشاش هیجانی در دو سطح همبسته روانی و بدنی در فرد پدید میآید، ممکن است به یک تهدید عینی «اضطراب آور» (تهدید مستقیم یا غیر مستقیم مرگ، حادثه شوم شخصی یا مجازات نیز وابسته باشد)(لافون ،1973 به نقل از دادستان )
اضطراب عبارت است از واکنش فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز، یعنی موقعیتی که زیر تاثیر بالا گرفتن تحریکات اعم از بیرونی یا درونی واقع شده و فرد در مهار کردن آنها ناتوان است(چاپلین ، 1975. به نقل دادستان، 1384) .
هیلگارد اضطراب را این گونه تعریف میکند:« حالت نگرانی و دلشوره که با ترس پیوند دارد، موضوع اضطراب (مانند خطری مبهم یا یک رویداد اجتماعی ناگوار معمولاً نامشخصتر و غیر اختصاصیتر از موضوع ترس (مانند یک حیوان وحشی است)» (ترجمه براهنی، 1368، به نقل از میردریکوند، 1370)
اضطراب حالتی با اثرات روانشناختی و فیزیولوژیکی عموما، حالت هیجانی ناخوشایندی همراه بابرانگیختی فیزیولوژیکی و اجرای شناختی تشویش، احساس یک بلای قریبالوقوع است، از ترس که یک واکنش هیجانی به مشیء مشخص یا قابل شناسایی است تمایز است (ساراسون ، 1987 به نقل از محبت خواه،1375).
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:15
فهرست مطالب:
معرفی بتن سبک ساخت دانشگاه میشیگان.. ۲
خصوصیات بتن سبک.. ۳
مقدمه (کمپوزیت) مواد نانو :. ۵
مواد نانو کمپوزیت :. ۶
بتن با عملکرد بالا ([۱]HPC) :. 6
نانو سیلیس آمورف :. ۷
. نانو لوله ها : (NANOTUBES). 8
استفاده از بلوک های پلی استئارین :. ۹
خشت جدید. ۹
ممنوع یا مجاز. ۱۱
تردید در عایق بودن.. ۱۱
ساخت بتن سبک در ایران.. ۱۳
انرژی هستهای در خدمت صنعت ساختمان.. ۱۳
تکنولوژی بنن الیافی… ۱۴
الف) روشهای سبکسازی بنا:. ۱۴
ب) روشهای تولید سریع و اصولی بنا:. ۱۴
ج- بهرهگیری از مواد جدید. ۱۵
منابع :. ۱۵
معرفی بتن سبک ساخت دانشگاه میشیگان
دانشگاه میشیگان گونه جدیدی از بتن مسلح با الیاف ساختهاند که از بتن عادی 40 درصد سبکتر و در برابر ترک خوردن 500 بار مقاومتر است. این بتن جدید که "کامپوزیت سیمانی مهندسی"، نامیده شده ، به دلیل عمر طولانی در دراز مدت از بتن معمولی ارزانتر است
عملکرد این بتن جدید از یک طرف به دلیل وجود الیاف نازکی است که 2 درصد حجم ملات بتن را تشکیل میدهد و از طرف دیگر به این خاطر است که خود بتن از موادی ساخته شده است که برای ایجاد حداکثر انعطافپذیری طراحی شدهاند. به گفته دانشمندان، بتن جدید که "کامپوزیت سیمانی مهندسی"، نامیده شده ، به دلیل عمر طولانیتر در دراز مدت از بتن معمولی ارزانتر است. به گفته "ویکتورلی" استاد گروه مهندسی سازه "دانشگاه میشیگان" و سرپرست تیم سازنده بتن، تکنولوژی کامپوزیت سیمانی تاکنون در پروژههایی در ژاپن، کره، سوئیس و ایتالیا به کار گرفته شده است. استفاده از آن در ایالات متحده به نسبت کندتر بوده.
این در حالی است که بتن متعارف دارای مشکلات بسیاری از جمله نداشتن دوام و پایداری، شکست در اثر بارگذاری شدید و هزینههای تعمیر در اثر شکست است.
به گفته "لی"، بتن نشکن یا انعطافپذیر به جز شن درشت از همان مواد تشکیلدهنده بتن معمولی ساخته شده است.
بتن نشکن کاملا شبیه بتن عادی است اما تحت کرنشهای بسیار بزرگ، بتن کامپوزیت سیمانی تغییر شکل میدهد، این قابلیت از آن جا ناشی میشود که در این نوع بتن؛ شبکه الیاف داخی سیمان قابلیت لغزیدن داشته و در نتیجه انعطافناپذیری بتن که باعث تردی و شکنندگی است، از میان میرود.
امسال برای اولین بار، "اداره حمل و نقل میشیگان" برای نوسازی قسمتی از عرشه پل "گرواستریت" بر فراز بزرگراه "4 و I" از کامپوزیت سیمانی استفاده می کند. دالی از جنس کامپوزیست سیمانی جایگزین یک مفصل انبساطی در این قسمت از پل خواهد شد تا با متصل کردن دالهای بتنی مجاور به هم، عرشهای یکنواخت از بتن به وجود آورد. استفاده از مفصل انبساطی به عرشه بتنی قابلیت حرکت در اثر تغییرات میبخشد. اما در هنگام گیر کردن مفصلها، مشکلات زیادی پیش میآید.
دانشمندان انتظار دارند استفاده از کامپوزیت سیمانی باعث صرفهجویی در هزینهها شود.
اگر چه هنوز مطالعات دراز مدت زیادی برای تایید عملکرد کامپوزیت سیمانی مورد نیاز است،
مقایسههای انجام شده در "مرکز سیستمهای پایدار"، از "دانشده منابع طبیعی و محیط زیست"،
به همراه گروه "لی"، نشان میدهد که در یک دوره 60 ساله، استفاده در عرشه پل، کامپوزیت سیمانی نسبت به بتن عادی 37 درصد ارزانتر است، 40 درصد انرژی کمتری مصرف میکند و باعث کاهش انتشار دی اکسید کربن تا 39 درصد میشود
خصوصیات بتن سبک
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:21
فهرست مطالب:
سبک سازی ساختمان ها
بتن حرارتی
خصوصیات بتن سبک:
بتن سبک EPS
کاربرد بتن سبک ( فوم سِم ) در ساختمان:
شیشه های عایق
عابق بندی صوتی
چند راهنمایی
سبک سازی ساختمان ها
مهندسین و معماران سازنده ساختمان در دنیا با استفاده از بتن سبک در قسمت های مختلف بنا با سبک کردن وزن ساختمان به طور مستقیم ( به لحاظ سبکی ویژه این نوع بتن ) و صرفه جویی در مصرف انرژی بطور غیر مستقیم ( به لحاظ عایق بودن این نوع بتن در مقابل سرما و گرما و در نتیجه کاهش میزان مواد سوختی ) , از لحاظ اقتصادی امروزه گام های بلند و مهمی برداشته اند .
فوم بتن مصالحی است جدید که برای مصارف مختلف در ساختمان بکار می رود.باید اشاره کرد خواص فیزیکی منحصر به فرد این محصول ، آن را بتنی سبک و عایق با مقاومت لازم و کیفیت مطلوب می نماید . این محصول از ترکیب سیمان , ماسه بادی (ماسه نرم ) , آب و فوم ( ماده شیمیائی تولید کننده کف ) تشکیل می شود . ماده کف زا در ضمن اختلاط با آب در دستگاه مخصوص , با سرعت زیادی , حباب های هوا را تولید و تثبیت نموده و کف حاصل که کاملا پایدار می باشد در ضمن اختلاط با ملات سیمان و ماسه بادی در دستگاه مخلوط کن ویژه , خمیری روان تشگیل می دهد که به صورت درجا با در قالب های فلزی یا پلاستیکی قابل استفاده می باشد .لازم به ذکر است این خمیر پس از خشک شدن با توجه به درصد سیمان و ماسه بادی دارای وزن فضایی از 300 الی 1600 کیلو گرم در متر مربع خواهد بود .
گفتنی است ویژگی های عمده فوم بتن را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد::
۱-عامل اقتصادی : سبکی وزن با مقاومت مطلوب فوم بتن یا توجه به نوع کاربرد آن , بطور کلی به لحاظ اقتصادی مخارج ساختمان را میزان قابل ملاحظه ای کاهش می دهد
۲- سهولت در حمل و نقل و نصب قطعات پیش ساخته : حمل و نقل قطعات پیش ساخته : حمل و نقل قطعات پیش ساخته با فوم بتن هزینه کمتری را نسبت به قطعات بتنی دربرداشته و نصب قطعات بعلت سبکی آنها . بسیار آسان می باشد
۳- خواص فوق العاده عایق بودن در مقابل گرما , سرما و صدا : فوم بتن به علت پائین بودن وزن مخصوص آن یک عایق موثر در مقابل گرما , سرما و صداست . ضریب انتقال حرارتی فوم بتن بین65 0/0 تا (435/0 k cal / m2 hc می باشد ( ضریب هدایت حرارتی یتن معمولی بین 3/1 تا 7/1 واحد
۴- خصوصیات عالی در مقابل یخ زدگی و فرسایش ناشی از آن و مقاومت در برابر نفوذ رطوبت و آب : نظر به اینکه فوم بتن در قشرهای سطحی دارای تخلخل فراوان می باشد در نتیجه شکاف های موئین و و درزهای کمتری در سطح ایجاد می شود و اگر پوشش فوم بتن با ضخامت کافی مورد استفاده قرار گیرد در مقابل خطر نفوذ باران و رطوبت مقاومت مطلوبی خواهد داشت .
۵- مقاومت فوق العاده در مقابل آتش : مقاومت فوم بتن در مقابل آتش فوق العاده می باشد .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:9
فهرست مطالب:
«بتن سبک »
دسترسی به مواد اولیه :
طرح اختلاط و روش اختلاط بتن سبک :
جادادن و علم آوری بتن دانه سبک سازه ای :
آزمایش و کنترل کیفیت بتن دانه سبک :
«بتن سبک »
بتن سبک طبق تعریف مؤسسه بتن آمریکا ( 87-R 116 ACI ) عبارتست از «بتنی که وزن مخصوص آن به طور محسوسی کمتر از مخصوص بتنی است که با سنگدانه های طبیعی یا شکسته ساخته می شود. » بتن دانه سبک در سه نوع طبقه بندی می شود که عبارتند از : بتن سبک ناسازه ای ، بت سبک سازه ای ، بتن سبک متوسط
ـ بتن سبک ناسازه ای که معمولاً بعنوان جداسازهای سبک مورد استفاده قرار می گیرد ، دارای جرم مخصوصی کمتر از می باشد . با وجود جرم مخصوص کم ، مقاومت فشاری آن حدود 35/0 تا 7 نیوتن بر میلی متر مربع است دو نوع از معمولترین سنگدانه های مورد مصرف در این نوع شامل پرلیت (نوعی سنگ آذرین) و ورمیکولیت ( ماده ای با ساختار ورقه ای شبیه سیکا ) هستند .
ـ بتن های سبک سازه ای دارای مقاومت و وزن مخصوص کافی می باشند ، به گونه ای که کاربرد آنها را در اعضای سازه ای مجاز می سازد . این بتن ها عموماً دارای جرم مخصوص بین 1400 الی 1900 کیلوگرم بر متر مکعب بوده و حداقل مقاومت فشاری تعریف شده برای آنها معادل 17 نیوتن بر میلی متر مربع است . در بعضی حالات امکان افزایش ماقومت تا 60 نیوتن بر میلی متر مربع نیز وجوددارد. در مناطق زلزلهخیز ، آیین نامه ها ، حداقل مقاومت فشاری بتن سبک را به 28 نیوتن بر میلی متر مربع محدود می کنند . بتن سبک اغلب بعنوان جایگزینی مناسب و مکمل برای بتن معمولی و به منظور کاهش وزن سازه به کار می رود هرچند مقاومت فشاری نهایی آن در مقایسه با بتن های معمولی مقدار کمتری است ، معممولاً افزایش هزینه ناشی از اعمال تجهیزات ویژه در ساخت بتن سبک به ازای هر متر مکعب ، با کاهش بار مرده و افزایش مقاومت بتن در مقابل آتش سوزی جبران می شود . کاهش بار مرده در سازه موجب کاهش ابعادی ساختمان ، کاهش ابعاد پی های منفرد و کاهش عرض پی های زیر دیواره ابعاد ستون ها ، تیره ها و همچنین کاهش ضخامت سقف می گردد . این کاهش در جرم بتن مصرفی (کاهش در وزن مخصوص و جرم یکسان است )
موجب صرفه جویی در هزینة ساخت اعضای فوق الذکر و جبران اضافة هزینه ناشی از ساخت بتن سبک خواهد شد. علاوه بر این ، عایق سازی صوتی و حرارتی آن به گونه ای است که در اکثر موارد استفاده از لایه های اضافی جهت عایق بندی جزیی و مالکی را منتفی می سازد که خود از لحاظ اقتصادی به صرفه خواهد بود .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
چکیده:
امپرسیونیسم
از پانزدهم آوریل تا پانزدهم مه سال 1874، گروهی از نقاشان جوان و مستقل فرانسوی: مونه(1)، رنوار (2)، پیسارو(3) ، سیسلی(4) ، سزان (5) ، دگا(6) ، گیومن(7) ، برت موریزو(8) ، که یک انجمن بی نام تشکیل داده بودند، در محلی سوای سالن رسمی، یعنی در استودیوی عکاسی نادارNadar نمایشگاهی برپا داشتند. نمایشگاه غوغایی به پا کرد و روزنامه نگاری به نام لورواLeroy پس از مشاهده ی تابلویی از مونه به نام «تأثیر، طلوع آفتاب» در مجله ای به طعنه نمایش دهندگان را تأثیر گرایان امپرسیونیست خواند.
این نام که توسط خود نقاشان پذیرفته گشت، بسیار متداول گشت و در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفت. اما، معنای این اصطلاح در ابهام باقی ماند.
امپرسیونیسم نظری منتقدان، جایگزین امپرسیونیسم خودروی ِنقاشان شد و این اندیشه ی زنده به اصولی ثابت مبدل گشت. سپس واکنش های پی در پی بر علیه امپرسیونیسم سریعاً حدود و قلمروی آن را تثبیت کرد و مجال گسترش را از آن گرفت. بنابراین بازستاندن اقلیم واقعی آن و تشخیص حدود و حیطه ی این نهضت که بدعتی در دید و حساسیت نوین پدید آورد، بسیار مشکل است. امپرسیونیسم هنرمندان نامتشابه بسیاری را متحد کرد. هر یک از آنها آزادانه و بنابر نبوغ خویش، خود را از اصول متشکله ی امپرسیونیسم انباشتند و کمال بخشیدند.
نقاشان امپرسیونیسم عموماً بین سال های 1830 تا 1841 متولد شدند: پیسارو – مسن ترین آنها – در 1830، مانه (9) در 1832، دگا در 1834، سزان و سیسلی در 1839، مونه در 1840، رنوار بازیل(10) ، گیومن و برت موریزو به سال 1841. این بدعت گذاران جوان در حدود سال 1860 از نقاط مختلف به پاریس آمدند و گردهم جمع شدند. پیسارو، سزان، گیومن، در آکادمی سویس و مونه، رنوار، بازیل و سیسلی در آتلیه ی گلیر(11) یکدیگر را ملاقات کردند اما در نهایت، آنان به جنگل فونتن بلو روی آوردند و در آنجا با شیوه ی ناتورالیستی مکتب بار بیزون(12) به نقاشی پرداختند.
از آنجا به حوالی مصب رودسن و سواحل دریای مانش که بین سال های 1860 تا 1870 مهد امپرسیونیسم گردید، کوچ کردند. در آن فضای مملو از آب و روشنایی بود که مونه در مجاورت بودین (1898-1824)(13) و ژونکن (1891-1819)(14) شیوه ای را در نقاشی ارایه داد که بسیار سیال، اثیری و رنگ آگین بود.
پبسارو و سیسلی همچنان باکوروCorotصمیمی ماندند. سزان و دگا، یکی زیر نفوذ رومانتی سیسم و دیگری تحت استیلای کلاسی سیسم، هنوز سهمی در مرحله ی ابتدای امپرسیونیسم نداشتند. مانه به علت نوگرایی موضوعات در سال 1863پرچمدار مکتب نویی شد که پیشروان آن در کافه ی گره بوا یکدیگر را ملاقات می کردند.
در سال 1869، مونه و رنوار که فیگورها و کمپوزیسیون های هوای آزادشان ملهم از کوربه Courbet بود، در بوژیوال (دهکده ی کوچک کنارسن) بارانداز خوش منظره ی گره نور را نقاشی می کردند. در آنجا همه چیز از قایق ها تا لباس های رنگین پرزرق و برق در آمیزشی بیقرار بود و از میان شاخ و برگ ها هزاران بازتاب اشعه ی خورشید در سطح مواج رودخانه می شکست. کوشش برای القای تحرک و سرور این چشم انداز که پیوسته آنها را برمی انگیخت، موجب کشف بـِلا اراده ای اصول تکنیکی ی امپرسیونیسم شد: تقسیم سایه ها و درخشش ناثابت لکه های رنگ، دید جدیدی به وجود آورد که نه از یک تئوری، بلکه از مشاهده ی بی درنگ انعکاس نورخورشید در کناره های رود سن ناشی می شد.
بلاشک سبک این نقاشان، هنوز به وحدت نرسیده بود و تا سال 1873 شیوه ی کاملاً آگاهانه یی نبود، ولی تازگی ی این کارهای اولیه را هرگز نباید نادیده انگاشت. جنگ بین فرانسه و آلمان در سال 1870، این گروه را درست هنگامی که تجربیاتشان در شرف شکل گرفتن بود، پراکنده ساخت. مانه، رنوار، دگا و بازیل به جنگ احضار شدند. بازیل در جنگ «بون لا رولاند» کشته شد. مونه، پیسارو و سیسلی به لندن پناه بردند و در آنجا توسط دوبینی به «دوران روئل» - فروشنده ی تابلو - که بعدها مدافع اصلی آنها شد، معرفی گشتند. کشف ترنر(15) و کنستبل(16) ، تکامل تکنیکی آنها را تسریع کرد. در سال 1872، مونه در آرژانتوی، نزدیک پاریس، و پیسارو در پونتواز به شیوه ی جدیدی از منظره سازی در هوای آزاد پرداختند. کار مونه که در مقیاسی وسیع و جهانی، شیفته ی جادوی آب و صُـوَر فریبنده ی نور بود، رنوار، سیسلی و مانه را مجذوب خود کرد. کار پیسارو ناشی از کیفیتی زمینی و روستایی، با تأکید بیشتری در ارزش های ساختی، در سزان و گیومن اثر گذاشت.
به سال 1873، با تغییر روش مانه، سزان و تا حدودی دگا و تمایل آنها به رنگ های روشن، سبک امپرسیونیسم گسترش یافت و مفهوم کلی تری پیدا کرد. ضربات کوچک قلم که تا به حال برای ارائه ی انعکاس ها در آب استفاده می گردید، اکنون در درختان، خانه ها، آسمان، تپه ها و تمام عناصر منظره، به کار گرفته شد.
رنگ ها به طور سیستماتیک روشن تر و سایه ها نیز رنگ آمیزی شدند. رنگ های مرتبط کننده ی خاکستری و قهوه یی مورد استفادهکورو، به رنگ های خالص طیف نور که بنابر قانون رنگ های مکمل به طور هماهنگ و یا متضاد به کار می رفت، تبدیل گردید. ارتباط و پیوستگی دید، تشدید و ارتعاش نور را به عنوان اصلی عمده وارد وحدت آگاهانه ی تکنیکی خویش کردند. و در نتیجه به علت صرف نظر کردن از خطوط پیرامون و طرح ریزی و سایه زدن اشیاء و نیز به علت عدم پرداخت به جزئیات غیر صریح و کمپوزیسیون کلی ابقا کننده ی نیرومندی طرح، و به دلیل نمود ناکامل و ناتمام آثار، خشم معاصرین برانگیخته شد.
منتقدی به نام «آرمان سیلوستر» تفاوت باریک بینانه ای بین سه نقاش قایل شد: مونه ماهرترین و جسورترین، سیسلی موزون ترین و ترسوترین، پیسارو صادق ترین و طبیعی ترین.
در سال 1874، به استثنای مانه که به سالن رسمی وفادار ماند، کلیه ی نقاشان گروه در معرض توهین و شماتت عامه قرار گرفتند. تا سال 1876، هفت نمایشگاه مشترک برگزار شد. در همین سال دورانتی نویسنده و منتقد هنری، کتاب نقاشی نو را – که عنوانی در خور توجه است – انتشار داد و جهت گیری نقاشان جوان را زیرکانه تجزیه و تحلیل کرد: اینان با طی طریق کشف و شهود، به تدریج نور خورشید را به اشعه و عناصر آن تجزیه کردند و با هماهنگی کلی رنگ های قوس و قزحی* که به روی بوم پراکندند، وحدت آن را، از نو می سازند.
در سال 1877، که شاید سال تعالی امپرسیونیسم و لحظه ی یکپارچگی و کامل ترین تظاهرات آن بود،به مناسبت سومین نمایشگاه و به پیشنهاد رنوار، ژرژ ری ویز نشریه ی کوچکی به نام امپرسیونیست ها منتشر کرد و در آن، به نحوی هوشمندانه و آتشین، به توجیه کوشش های دوستانش پرداخت: دقت در موضوعی به خاطر رنگ ها ی آن و نه به خاطر خود موضوع، مطلبی است که امپرسیونیست ها را از سایر نقاشان متمایز می کند. و به این ترتیب او بر پیروزی استقلال تصویری، تأکید کرد. نمایش و ارائه ی سنتی «موضوع» که به وسیله ی اسطوره شناسی یا تاریخ و یا اصول قراردادی بورژوازی تعیین می شد، جای خود را به تفکر درباره ی موتیف: درخت، کلبه گلی، افق و غیره داد و این اندیشه مبرا از زمان و مکان، ولی دارای یک منشأ کلی از ارزش ها بود. به این ترتیب نقاشی بدون بهره گیری از بار ادبیات، محتوای خویش را القا می کرد.
در سال 1878 جزوه ای به نام نقاشان امپرسیونیست به وسیله ی «تئودور دوره»، نویسنده و منتقد هنری منتشر شد. این نوشته همراه با کتاب دورانتی اولین بررسی جامع این نهضت بود. عدم شرکت مونه، رنوار، سیسلی در پنجمین نمایشگاه، به سال 1880، بحران عمیقی را چه از نظر فردی و چه از نظر استتیکی، آشکار ساخت.
بعد از ده سال پایداری دلیرانه در مقابل اهانت های مداوم، و ارائه ی آثار گرانقدر، امپرسیونیسم درست در لحظه یی که به شناخت دستیابی پیدا می کرد، موجودیتش به عنوان یک آرمان خودرو و بلااختیار دچار وقفه شد، هر یک از مؤسسین نهضت که به حد کمال می رسیدند، راه خاص خود را در پیش می گرفتند، در حالی که وفاداری خویش را نسبت به آیین مشترکی که آنها را گرد هم آورده بود – آیین طبیعت و آزادی – ابقا می کردند.
همزمان با مرگ مانه در سال 1883 – که پس از آن نسل جدیدی ظهور کرد : سورا(17) ، وان گوک (18) گوگن(19) ، لوترک(20) با آن که از امپرسیونیسم تغذیه کرد ولی بر علیه آن بپاخاست – علیرغم همه ی کوششهای «دوران روئه»، گروه اصلی، کاملا از هم پاشید.
پراکندگی مکانی (پیسارو در ارانی، مونه در زیورنی، سیسلی در سن مامه، سزان در «اکس آن پرووانس» و رنوار، پس از رفت و برگشت بسیار در پرووانس اقامت کرده بودند) با اختلاف در اصول استتیکی آنها همراه بود. در آن هنگام، به گفته ی «لونلوونتوری»(21) مونه به سمبولیسم رنگ و نور می گرایید، پیسارو مجذوب پوان تیلیسم(22) می شد (پوان تیلیسم یا دیویزیونیسم (23) شیوه ای که در تکنیک بعضی از امپرسیونیست های بعدی نضج گرفت و عبارت بود از الحاق تکه های کوچک رنگ های روشن و مکمل روی بوم. به این ترتیب در آثار این نقاشان، هیچگاه اختلاط رنگ صورت نمی گرفت بلکه ترکیب دو رنگ به وسیله ی کنار هم قرار دادن آنها حاصل می آمد.)، رنوار در پی تشبیه سازی عناصر فرم آکادمیک بود، سزان توجه خود را به مسایل ساختی معطوف می داشت و سیسلی با شیوه ی موجود، خود را ارضاء می کرد. رنوار و سزان با بهره مندی از نبوغ خویش و در مسیری همواره رو به تعالی، خود را بارور ساختند بی آنکه تزلزلی به خود راه دهند. مونه، سیسلی و پیسارو، سه منظره سازی که هر چند پیوستگی و تقرب بیشتری با امپرسیونیسم داشتند ولی دچار اغتشاش افزون تری نیز بودند. در کار آنها دگرگونی های بیشماری ظاهر شد که گاهی به ارائه ی آثار صرفاً تزئینی انجامید، ولی آنها حتی نتوانستند موازنه ی لطیف و بـِلا اختیار آثار اولیه شان را تجدید کنند. بلا شک اینان، هنوز هم از امکانات بی شماری برخوردار بودند ولی روح نظم و قاعده و تأثیرات ادبی و علمی اغلب آزادی و کیفیت کشف و شهودی آثارشان را محدود می کرد. بعد از 1895، پیسارو قدرت خلاقه ی شگفت انگیزی را بازیافت و آخرین شاهکارهایش، مانند آثار مونه، رنوار و سزان، به علت جنبش زاینده، ارتعاش نور و احساس مستقیم در برابر طبیعت، هنوز از امپرسیونیسم - به معنی وسیع کلمه - سرچشمه می گرفت.
بنابراین، امپرسیونیسم مشمول کار یک گروه انعطاف ناپذیر با برنامه ای منجمد و یا نوعی رابطه ی استاد و شاگردی نمی شد، بلکه تطابق سلیقه ای آزادانه، تجربه ای زنده و یک لحظه برادری بود که هنرمندانی جوان و بی توجه به عقاید، ولی برخوردار از غنای احساسی در آن سهم داشتند. اینان، به ناگهان، دنیا را آنقدر وسیع و گونه گون یافتند که هر کدام بی هیچگونه قید و جبر، می توانستند آن را نقاشی کنند. و چون نقاشی برای آنها مفهوم امری بدون اختیار و خود بخودی و نه مشتق از یک تئوری داشت، توانستند علیه قوانین سنتی و قراردادی طغیان کنند و اگر تقریباً همه ی این هنرمندان پیشرو – هر چند با طبایع متفاوت – بین سال های 1860 تا 1870 گردهم آمدند تا در تشکل امپرسیونیسم، شرکت جویند، به علت اطاعات تدریجی از چند اصل ثابت یا چند دستورالعمل تکنیکی نبود، بلکه نتیجه ی خواست بی صبرانه ی آنها در آزاد کردن شخصیت خود برای تماس دینامیک با طبیعت و زندگی و - در پیروی از پیشوایی مانه - برای درهم شکستن تمام آیین های قراردادی و تمام قیود آکادمیک بود. مانه می گفت: تأثیر خلوص و صداقت این است که به کار شخص کیفیتی اعتراض آمیز می بخشد. چه نقاش فقط به انتقال تأثرات خود وابسته است، او در پی آنست که فقط خودش باشد و نه شخص دیگر.
در حقیقت، نقاش امپرسیونیست منحصراً توسط کشف و شهود فردی خویش هدایت می شد و تنها بر صداقت خود اعتماد می کرد و هر یک از آثارش - به عنوان یک کار خلاقه - اثبات و کشف دوباره ی نقاشی بود. از نظر او، دنیا، یکباره و برای همیشه در یک قالب ثابت زیست نمی کرد، بکله با هر نظر، در تازگی احیا شده یی دوباره کشف می شد، و کمترین جلوه ی آن، جزیی از زیبایی متغیر آن بود. چنین آزادی ای، جز به خشم آوردن مردم آن زمان، چه می توانست کرد؟ مردمی که دیدشان توسط مدرسه ی هنرهای زیبا (به عنوان نمودی از تحجر اجتماعی) منجمد شده بود.