لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
ای راز نگه دار دل زار کجایی ای آینه شام شب تار کجایی
صحرای غمت پرشده از قافله عشق ای قافله را قافله سالار کجایی
ای نگار نازنین فاطمه یادگار آخرین فاطمه
نام زهرا بهر قرآن شد نگین نام تو نقش نگین فاطمه
همسفر شو در مدینه با دلم تا در بیت الامین فاطمه
زهرا احمدی زاده
رشته مدیریت صنعتی
سردار شهید(حسن آندی(
محل تولد: قم
تاریخ تولد: 1333
سمت: مسئول معاونت اطلاعات
محل شهادت: خرمشهر
تاریخ شهادت: 22/2/1361
سردار شهید حسن آندی در سال 1333 در قم به دنیا آمد پنج ساله بود که همراه پدر و مادر به خمین رفت از شش سالگی قدم به مدرسه گذاشت و با صداقتی که از همان سنین داشت و علاقه ای که به نماز و امور مذهبی نشان می داد شخصیت ایمانی اش شکل می گرفت فعالیت سیاسی او همزمان با تحصیلات متوسط آغاز شد پس از تحصیلات به شغل معلمی روز آورد تا نبرد دین و دانش را در نسل آینده ساز کشور بارور سازد و به ثمر نشاند و استعدادهای نهفته را شناسائی و شکوفا سازد.
رفتارش الگوی تربیت بود و به دانش آموزان تعاون و همکاری می آموخت آموزگار متعهدی بود که هم در سنگر کلاس هم در سطح جامعه به سازندگی اندیشه ها می پرداخت وقتی وارد سپاه شد به خاطر لیاقت در ارتش به عضویت شورای فرماندهی پایگاه برگزیده شد به خدمت می پرداخت از فضیلت جهاد فی سبیل الله بهره ها برد و در دوران دفاع مقدس عاشقانه به میدان نبرد رفت و مجروح شد در بیمارستان بود که از شهادت برادرش عباس باخبر شد پس از مدتی باز هم به سور جبهه ها رخت برکشید و در جریان آزاد سازی خرمشهر شربت شهادت نوشید به مقام عند ربهم یرزقون مشرف شد.
(نامش جاودان و راهش پر رهرو باد(
(از وصیت نامه شهید(:
پاسداری قبول فرهنگ شهادت است اگر بر ولایت فقیه تکیه کنید به خدا قسم باور کنید طعمه گرگ و کفتار نخواهید شد.
از کدام آسمان....؟!
دست در شاخه های خدا داشت
یک سبد عطر سبز دعا داشت
مانده ام در عمیق نگاهش
راستی او نشان از کجا داشت
الهی: به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده!
الهی: ما هم بیچاره ایم و تنها تو چاره ای، و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای
الهی: راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر
الهی: چون در تو می نگرم از آنچه خوانده ام شرم دارم
الهی: ضعیف ظلوم و جهول کجا، و واحد قهار کجا.
الهی: تو پاک آفریده ای، ما آلوده کرده ایم.
الهی: به سوی تو آمدم؛ به حق خودت مرا به من برمگران!
الهی: شکرت که فهمیدم که نفهمیدم.
الهی: در بسته نیست، ما دست و پا بسته ایم.
الهی: خوابهای ما را تبدیل به بیداری بفرما!
الهی: از دردم خرسندم که درمانش تویی.
الهی: این کمترین را با قلیل بدار!
الهی: تو را دارم چه کم دارم، پس چه غم دارم
آیه الله حسن زاده آملی
باسمه تعالی
رد پای خـــدا
در رویاهای خود دیدم که خداوند حیات را بمن هدیه می کند.
گفتم خدایا به یک شرط حیات را می پذیرم و آن اینکه قول دهی که من هرگز تنها نگذاری و خداوند قول داد. به من حیات داد زندگی را آغاز کردم روزها می گذشت و در پرده زندگانیم دو رد پا می دیدم.
تحقیق و بررسی در مورد زندگینامه شهید