فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:18
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
دیباچه 1
آغاز زندگی و نوید پیامبری 2
جوان مردی 3
از آشنایی تا ازدواج 4
داوری هوشمندانه 5
آغاز پیامبری 5
ندای یکتا پرستی 6
سختیها ونامهربانیها 7
مهاجرت به مدینه 8
نخستین پایگاه اسلام 10
دفاع از اسلام 11
بازگشت به مکه 14
آخرین حج پیامبر 15
وفات حضرت محمد (ص) 16
در گرامی داشت دانش 17
منابع: 18
دیباچه
محمد، که درود خدابر او و خاندان پاکش باد، یکی از پیامبران بزرگ خداوند است که دین اسلام را به عنوان آخرین وکاملترین دین الهی، برای جهانیان به ارمغان آورد. او که در سال 570 میلادی در مکه به دنیا آمد، در 40 سالگی به پیامبری برگزیده شد و پس از 23 سال کوشش در راه گسترش اسلام، در سال 632 میلادی (یازدهم هجری) در شهر مدینه از دنیا رفت. اکنون نزدیک یک میلیارد و پانصد هزار مسلمان، هر روزه او را ستایش میکنند. چرا که خداوند در قرآن، کتاب مقدس مسلمانان، او راستوده و نام محمد نیز به معنای ستوده است.
آغاز زندگی و نوید پیامبری
محمد(ص) فرزند عبداله بن عبدالمطلب بن هاشم، به باور علمای شیعه در روز جمعه 17 ربیع الاول و به باور علمای اهل سنت در 12 ربیع الاول سال 570 میلادی در مکه، در عربستان به دنیا آمد. عبدالله، پدر محمد (ص)، زمانی که آمنه، دختر وهب بن عبد مناف بن زهره، تنها فرزند خود را باردار بود، در پی بیماری از دنیا رفت. آمنه یک روز پس از تولد فرزندش، دریافت که شیرش برای نوزاد کافی نیست. از این رو، کوشش برای یافتن دایهای مناسب و فداکار آغاز شد، سرانجام، روز چهارم دایه ای از قبیلهی سعد بن ابیبکر به نام حلیمه برگزیده شد. حلیمه کودک رابا خود به میان قبیلهی خویش برد و پس از دو سال، که دورهی شیر خوارگی او به پایان رسید، محمد (ص) رانزد مادرش بازگرداند.
محمد(ص) شش سال بیشتر نداشت که مادرش در بین راه مکه و مدینه از دنیا رفت. پس از درگذشت آن مادر مهربان، پدر بزرگ محمد (ص)، عبدالمطلب بن هاشم، سرپرستی او را بر عهده گرفت. عبدالمطلب نیز پس از دوسال، هنگامی که محمد (ص) 8 سال داشت، در گذشت، پس از مرگ عبدالمطلب، یکی از عموهای محمد(ص)، یعنی ابوطالب که پدر حضرت علی (ع)بود، سرپرستی او را بر عهده گرفت.
محمد دوازده سال داشت که با کاروان بازرگانی عمویش رهسپار شام شد. در نزدیکی شهر بصری (شهری در منطقهی حوران در 90 کیلومتری دمشق) کاروان در جلوی صومعهی شناخته شدهای بار انداخت. پیش از آنها کاروانهای دیگری که از جاهای گوناگون به شام میرفتند یا از آن بر میگشتند همان جابار انداخته بودند. محمد(ص) ازدیدن آن دیر شاد گشت، زیرا که از عمویش شینده بود که در آن دیر راهبی زاهد به نام بحیرا زندگی میکند که مردی مهربان و با ایمان است و همیشه به نزد مسافران میآید و تا آنجا که بتواند برای آسایش آنهامیکوشد.