فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:64
فهرست مطالب:
اضمحلال تدریجی مشروطه تا دیکتاتوری رضاخان .۳
بحران مشروطیت در ایران .۶
کودتای رضاخان ،تمسخر مشروطه ۸
ماهیت کودتای سوم اسفند .۱۴
وضعیت مطبوعات ایران در دوره دیکتاتوری رضاخان .۲۲
الف)دوره وزارت جنگ رضاخان .۲۳
ب)دوره نخست وزیری .۲۷
ج)دوره سلطنت ۳۱
هدف اصلی کشف حجاب ۳۳
آیت الله قمی و قیام علیه رضاخان ۳۹
سوم شهریور ، اشغال ایران و پایان دیکتاتوری رضاخان ۴۱
علت حمله متفقین به ایران ۴۳
اقدامات دستگاه سیاسی ایران ۴۴
اقدامات نظامی ایران .۴۵
استعفای رضاخان .۴۸
حکومت رضاخان به ایران خائنانه بود یا خادمانه .۵۰
ویژگی های حکومت رضاشاه پهلوی .۵۱
نقد و بررسی ۵۳
آلبوم تصاویر .۵۷
پی نوشت ۶۲
اضمحلال تدریجی مشروطه تا دیکتاتوری رضاخان
کتاب "اضمحلال تدریجی مشروطه تا دیکتاتوری رضاخان" نوشته دکتر حسین آبادیان در 808 صفحه و شمارگان 3000 نسخه بهار سال 85 از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد.
این کتاب به واقع در ادامه کتاب "بحران مشروطیت در ایران" است و نویسنده تلاش کرده است تا نشان دهد خط سیر عملیات گروههای بحران ساز به کجا منتهی شد؟ در این اثر نویسنده بحث را از اولتیماتوم روسیه و سقوط مشروطه پی گرفته و نشان داده است که بریتانیا علیرغم شعارهای عوامفریبانه حمایت از مشروطه ایران نه تنها هیچ حمایتی از این جنبش نکرد بلکه روسیه را هم تشویق کرد به ایران حمله کند و مشروطه را تعطیل نماید.
در این مسیر انگلیسی ها از اقدامات گروههای بحران ساز داخلی به بهترین وجه ممکن استفاده کردند و به واقع نقش اصلی در سقوط مشروطه را همین گروههای بحران سازی ایفا کردند. بعد از این رویداد تاریخی احزاب سیاسی و مطبوعات تعطیل شدند و زمام امور کشور به دست ناصرالملک افتاد که با عنوان نیابت سلطنت احمدشاه نیز یأس و نومیدی را در دل او می کاشت و وی را نسبت به ایران و ایرانی بدبین می کرد.
در این اوضاع و احوال بود که جنگ اول جهانی شروع شد، بلافاصله بعد از جنگ ناصرالملک قدرت را به دست شاه جوان و بی تجربه سپرد و خود به فرنگ رفت. در این زمان همان گروههای بحران ساز دوره مشروطه باز هم به فعالیت های مخرب خود ادامه دادند، اینان که همان اعضای حزب دموکرات بودند باز هم کار را به جایی رسانیدند که قدرت های بزرگ کشور را به تصرف خود درآوردند و بیطرفی ایران را نقض نمودند. از این پس یک سلسله حوادث و وقایع روی داد که منجر به نا امنی اجتماعی، بحران اقتصادی و رواج قحطی فراگیر در کشور و نیز تاسیس جوخه های مرگ شد.
نویسنده بر اساس مطبوعات آن زمان، کتاب های تاریخی و خاطرات و شرح حال رجال و منابع انگلیسی حوادث و وقایع این زمان را کالبد شکافی و تبارشناسی کرده و نشان داده است که وقوع کودتای رضاخان با برنامه ای از پیش تدوین شده و در ادامه یک سلسله بحران های متوالی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی که از دوره مشروطه شکل گرفته و در دوره بعد از مشروطه شدت یافته بود، انجام شد و رضاخان در این میان تنها یک عامل بود و نه چیز دیگر.
در این کتاب بحران های ایران در قالب تنش های احزاب سیاسی، اشغال کشور توسط بیگانه، تعطیلی مجلس، قحطی بزرگ و تشکیل کمیته مجازات بررسی شده و نشان داده شده که این تحولات همه و همه به هم ارتباط دارند و جداکردن یک بحش از آنها از بخش های دیگر مانع ارزیابی جدی ریشه ها و علل و عوامل کودتای سوم اسفند می شود. نویسنده نشان داده است که چگونه زمامداران ایران نتوانستند از شرایط جهانی به نفع منافع و مصالح ملی ایران بهره برداری کنند و کار به انعقاد قرارداد 1919 رسید.
در این ارتباط نویسنده با اتکا به منابع اصلی، ریشه های این قرارداد را کاویده است و آن گاه مخالفین داخلی و خارجی و وجوه اشتراک و افتراق آنها را بررسی نموده است. نویسنده نشان داده که به دلایل اقتصادی و سیاسی مشخص ، محفلی خاص در انگلستان با این قرارداد مخالف بود و مخالفین داخلی هم همه از انگیزه واحدی ریشه نگرفته بودند و برخی از آنان ادامه دهندگان بحران سازان دوره مشروطه بودند. همینان زمینه و مقدمات کودتای سوم اسفند را فراهم کردند. ویژگی کتاب در این است که برای نخستین بار یکی از مقاطع تاریک تاریخ ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند را بررسی کرده و نکته این است که نویسنده بسترهای اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کودتا را کاویده و این مسئله را اثبات کرده است که بحران سازان مشروطه به واقع به دنبال حکومتی از نوع حکومت رضاخان بودند.
نویسنده بر این باور است که با وقوع کودتا نقشه اصلی گروه خاصی در بریتانیا همسو با برخی رجال و احزاب سیاسی ایران محقق شد و مشروطه برای همیشه از بستر تاریخی خود منحرف گردید و سلسله پهلوی وارث نامشروع آن جنبش عظیم شد. تحلیل هایی که در این کتاب عرضه شده اند، همه و همه مستند به منابع درجه اول است و خواننده برای نخستین بار روایت جدیدی از اشغال ایران در جنگ اول جهانی، تاسیس کمیته مجازات، قحطی بزرگ سال 1296 شمسی و در نهایت قرارداد 1919 و کودتای 1921 را مشاهده خواهد کرد.
بحران مشروطیت در ایران
کتاب "بحران مشروطیت در ایران" نوشته دکتر حسین آبادیان در 660 صفحه و شمارگان 3000 نسخه از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد .
مشروطیت فقط یک پدیده اجتماعی ساده نبود، بلکه از جهت سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی میراث قبلی خود را به چالش می خواند. با مشروطیت، ایران وارد گردونه ای از تحولات شد که با خود الگوهای تازه ای به ارمغان آورد. از سویی مباحث عدیده ای در باب حقوق انسان مطرح شد و برای نخستین بار تاملی نظری در میراث به جای مانده از گذشته صورت گرفت و تلاش های قابل توجهی - اگر چه ناکام- برای انطباق آن با شرایط روز انجام گرفت. از دیدگاه اقتصادی ایران جزیی از دنیایی شد که باید زیر تاثیرات شگرفت جهان سرمایه داری باشد و به مثابه یک کشور پیرامونی و سایر منابع خام کشور بودند. کشف نفت همزمان بامشروطیت ایران - و نیز همزمانی رقابت های شرکت های بزرگ چند ملیتی در پهنه کشور با این تحول تاریخی - نقش بسیار تعیین کننده ای در جهت گیری مشروطه داشت. برای نخستین بار در ایران گامهای عملی برای ادغام در نظام جهانی سرمایه برداشته شد.
با این حال ، به مشروطیت ایران نمی توان به صورت یک رویداد تک عاملی نگریست. این تحول تاریخی محصول بستر سازی های سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی ، دینی و اجتماعی بود که دست در دست یکدیگر به آن خیزش تاریخی منتهی گردید. در واقع همه عوامل لازم برای تحول اجتماعی در این مقطع از تاریخ کشور وجود داشت تا آن جنبش را خلق کند. البته همزمانی مشروطه با این تحولات نباید این ذهنیت را بوجود آورد که مشروطه ایران زاده عواملی بود که برای توده های مردم ناشناخته بود. مردم به صورت ملموس با واقعیات زندگی خود مواجه بودند و نیاز به تحول را احساس می کردند. از سوی دیگر، آنان به این واقعیت اذعان داشتند که با وجود شرایط موجود شرایط موجود راه بر هرگونه احقاق حقی مسدود است. آنان دریافته بودند که باید زمامداران را حتی به زور وادار به پذیرش حقوق خود کنند.
از دوره ناصرالدین شاه بسیاری از مناسبات خارجی ایران تحت تاثیر کمپانی های بزرگ اروپایی که برای راهیابی به بازار ایران تلاش می کردند، قرار داشت. این کمپانی ها البته با یک مشکل عمده روبه رو بودند و آن هم روسیه بود. این شرکت ها برای کسب سود از هر فرصتی بهره برداری می کردند. برای آنها نه قانون خواهی مردم ایران مهم بود و نه مشروطه طلبی آنان؛ مهم این بود که چگونه می توان قدرت روسیه را تضعیف کرد تا از بازار ایران سهم بیشتری عاید آنان گردد. این شرکت ها بدون تردید از بر هم خوردن نظم موجود برای نیل به اهداف منفعت طلبانه خود بهره برداری می کردند و ورود آنان به جنبش مشروطه و حمایت لفظی شان از این جنبش، نه از زاویه باور به ضرورت استقرار قانون در ایران بلکه برای یافتن جای پایی محکم به منظور سرمایه گذاری در کشور بود. در همین راستا تلاش اقلیت های دینی را نباید چنان عمده کرد که گویا هر چه در این دوره اتفاق افتاد، محصول زد و بندهای آنان بوده است. حوادث تاریخی به خواسته این و آن و به صورت تصادفی روی نمی دهد.
بنابراین ، فروکاستن مشروطه ایران به دسیسه های یک قدرت خارجی و یا فلان اقلیت دینی کاری غیر معقول است. واقعیت امر این است که جنبشی روی داد و هر کس از زاویه مورد نظر خود به آن اقبال نشان داد: یکی برای تضعیف موقعیت روسیه در ایران، دیگری برای یافتن فرصتی جهت استقرار اصول شرع، سومی برای ادغام ایران در نظام جهانی سرمایه داری، آن یکی برای تضعیف و مالآ نابودی حکومت قاجار و ... .
هدف اثر حاضر این است که لایه های مختلف در مشروطه ایران بازشناسی شوند و هر کدام به تفکیک مورد نقد و ارزیابی قرار گیرند. تلاش بر این بوده است که انگیزه نیروهای درگیر در مشروطه ایران بازکاوی شوند و هر کدام با معیار منافع و مصالح ملی ایران به سنجش درآیند.
در همین راستا از این نکته نیز سخن به میان می آید که مراد بریتانیا در دفاع صوری از مشروطه ایران چه بود و مواضع محافل و احزاب سیاسی آن کشور در برابر تحولات ایران چه مبنایی داشت؟ از سوی دیگر، تلاش شرکت های بزرگ سرمایه سالار برای راهیابی به بازار ایران، تبیین و همسویی منافع آنان با مواضع برخی جریانات سیاسی توضیح داده شده است.
بحث اقلیت های مذهبی و انجمن های برخاسته از آنان در همین راستا تحلیل گردیده و همگرایی آنان با برخی احزاب سیاسی برجستگی خاصی یافته است. در رساله حاضر در بخش های مختلف نظری، اقتصادی و سیاسی با مقولات خاص همان بخش به مشروطه نظر شده است ، زیرا تحلیل مشروطه ایران با ابزاری واحد غیر ممکن است و برای ایضاح هر بخش آن روش شناسی خاص همان بخش مورد عنایت قرار گیرد. مثلا در باب مخالفت برخی از روحانیون با مشروطه از ابزار فکری خاص خود آنان استفاده شده است و نیز در باب شرکت های چند ملیتی و یا احزاب سیاسی ، نظریه های رایج در اقتصاد سیاسی و تحزب مورد توجه بوده است. شایان توجه است که پرداختن به تئوری ها به هیچ وجه ما را از لزوم نگاه جزیی به حوادث مشروطه بی نیاز نمی کند، از این رو برای هر سخن و نظریه ای باید مصداق با مصادیقی عینی در مشروطه ایران ارایه گردد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:48
هنر تیموری
زمینه تاریخی
معماری
نقاشی
1. سبک شیراز
2. سبک ترکمان
3. سبک هرات
خوشنویسی و تجلید
هنرهای تزیینی
1. سفالگری
2. فلزکاری
3. حکاکی و حجاری
4. قالی بافی
هنر ایران تا ظهور اسلام
1. در آغاز این بخش مختصراً اشاره می شود که از دورۀ پارینه سنگی نجد ایران، کاوش غاری در «تنگ پبده» (کوههای بختیاری، شمار شرقی شوشتری) ابزارها سلاحهایی از سنگ ناصاف (چکش، پیکان، تیغه و تبر سنگی)، و در نوحی «همیان» «میرملاس» و «دوشه» از توابع لرستان، تصاویر جانوران و آدمیان منقوش بر صخره های قائم به رنگهای سیاه و زرد و سرخ یافت شده است که قدمتشان به حدود 15 هزار سال ق.م می رسد. صاحبان این آثار از راه شکار دسته جمعی و صید ماهی و گِرد آوری ریشه و گیاهان غذای خود را دست می آورده اند. (تصاویر 21، 22)
2. دورۀ نوسنگی ایران از میانه هزارۀ هفتم ق م آغاز شد، و آثار برجا مانده از آن عمده ابزارهایی ساخته از سنگ صیقل خورده اند. جامعه آن روز از دسه مردمان یا طایفه هایی تشکیل می یافت که در دشتی حاصلخیز اقامت گزیده و از راه کشاورزی و دامداری معیشت خود را تأمین می کرده اند. لیکن دربارۀ این دوران کهن یافته ها و مدارک ناقص، و نظر اودر شناخت اقوام یا نژادهایی که در نجد ایران می زیسته اند بسیار مبهم است.
3. هزارۀ پنجم تا سوم ق م در سرزمین ایران دورۀ «مس و سنگ» شناخته شده است مس در ساختن پاره ای ابزار و اشیاء به کار رفت، گرچه ابزارهای سنگی نیز هنور کاربُرد داشت. سفالگری منقوش و مُهرهای کنده کاری شده با علامات و اشکال هندسی و تصاویر رواج یافت. در اواخر هزارۀ چهارم ق م قومی شناخته شده و صاحب تمدنی تکامل یافته نام تاریخی عیلامیان، کشور عیلام را در جنوب غربی خاک ایران، شامل خوزستان قسمتی از ایالات فارسی کنونی (ناحیۀ انشان یا انزان باستانی) و نیز بخش جنوبی زمینها پست دو رود دجله و فرات، تأسیس کردند که پایتختش شهر شوش بود(حدود و مرزها کشور عیلام به درستی شناخته نشده است.
4. دورۀ مفرغ با اختراع و به کارگیری همبستۀ مس و قلع (به نسبت نُه جزء اولی و یک جزء دومی) در وایل هزارۀ دوم ق م آغاز شد. در میانه هزاره دوم دسته هایی از یک نژاد سفید پوست هند و اروپایی از دو سمت مشرق و مغرب دریای خزر، یعنی یکی از ناحیه دو رودخانه آمو دریا و سیر دریا (جیحون و سیحون، شمال شرقی خاک ایران)، و دیگری از راه کوههای قفقاز (شمار غربی ایران) به داخل نجد ایران روی آوردند. شاخه ای که از مشرق دریای خزر آمد به نام هند و ایرانی خوانده شده است، که گروهی شان به درۀ سند سرازیر شد (حدود 1500 ق م) و گروه دیگرشان که وارد ایران شد در استراباد سکونت گزید؛ و از میان ایشان بودکه زرتشت و آیینش برخاست (حدود سده هشتم ق م). آنها که از راه قفقاز به داخل ایران نفوذ یافتند متشکل از دو قبیله مهم مادها و پارسها بودند، که اولی در مرکز و شمال غربی ایران (حدود اصفهان و همدان و کردستان تا آذربایجان) و دمی کمی بعدتر در جنوب و جنوب غربی ایران (قسمتی از کرمان و فارس و خوزستان) مستقر شدند. پادشاهی ماد به سال 708 ق م تاسیس یافت و مرکزش هگمتانه (همدان) بود و یک قرن و نیم دوام یافت و دولت زورمند آشور را در 605 ق م منقرض کرد و کشور خود را تا بخشی از آسیای صغیر گسترش داد. پارسها اندک زمانی بعد پادشاهی هخامنشی را در خطّۀ جنوبی ایران به وجود آوردند که در 550 ق م کشور ماد را مسخر خود ساخت، و با پیروزیهایی بیشتر امپراتوری بزرگ هخامنشی را از دره سند و فلات پامیر تا خاک سوریه و مصر و یونان، بنیان گذارد.
5. حدود سده 12 ق م آهن به کار کشیده شد و «عصر آهن» در ایران پدید آمد. در لرستان که نزدیک به مرکز شورش و متأثر از فرهنگ و هنر عیلام بود تمدنی پا گرفت که در مفرغگری و آهنکاری پیشرفت بی سابقه یافت. مصنوعات فلزی فراوان که بیشتر از درون مقابر آن سامان به دست آمده مشتمل است بر ابزرای مفرغی کنده کاری شدهف و انواع سلاحها و اشیاء آیینی ریخته گری، حاوی مفاهیم رمزی در اشکال جانوران مهیب و جنیان و موجودات اساطیری، و صورتها و پیکره های کوچک اندام آدمی، و نیز انواع دهانه و مالبند و دیگر ابزارهای مخصوص اسب و گردونه، و سنجاقهای مفرغی با سری درشت و مزّین به شکل سرو شاخ چارپایان، و آینه ها و ظروف از مفرغ برجسته کاری؛ و چنانک از روی یافته های تپه سیلک و سُر خدُم معلوم می شود این گنجینۀ بزرگ آثار فلزی در فاصله سده های دوازدهم تا هشتم ق م، و احتمالاً توسط نخستین مادهای تازه وارد، به وجود آمده بوده است. (تصاویر 24، 25)
6. حدود 8 قرن ق م در ناحیه مغرب دریاچۀ ارومیه، که در دورۀ باستانی «مانایی» خوانده می شده، و نیز در حسنلو که جایگاه کاوشهای اخیرتری واقع شده است، تمدن مانایی صاحب هنری آمیخته از خصوصیات محلی با عناصر آشوری در مغرب و اورارتو در شمال (کشور باستانی در قسمت شرقی آسیای صغیر و اطراف دریاچۀ وان و ارمنستان) وجود می داشته است. کاوشهایی که در 1947 در زیویّه آذربایجان به عمل آمد گنجینه ای از اشیاء زرین و مفرغی و عاجی از دل خاک بیرون آورد که همه متعلق به حدود قرن هفتم ق م شناخته شده اند، گرچه در کاوشهای حسنلو (85 کیلومتری جنوب رضائیّه) بقایای کاخهایی متعلق به فاصلۀ زمان میان سده های چهاردهم تا هشتم ق م، و نیز جامی زرین که بر سطحش صحنه ای اساطیری کنده کاری شده، به دست آمده است.
7. در 645 ق م آشور بانیپال فرمانروای قهّار آشور دولت عیلام را مغروب و منقرض ساخت، و در نتیجه زمینه برای قدرت گرفتن دولت هخامنشی مساعد شد. در 559 ق م کوروش از آسیای صغیر تا خلیج فارس را مسخّر، و دو کشور آشور و بابل (جدید) را به ایران منضّم کرد. اندک بقایایی که از کاخ کوروش در پازارگاد برجا مانده نمایانگر آن است که وی معماری باشکوه و تزیینات مختلط مقتبس از هنر اورارتو و آشور و بابل را می پسندیده، از آن جهت که می خواسته است کشورش وارث بر حق آن هر سه تمدن شناخته شود. داریوش و سپس جانشینش خشایارشا با برپا ساختن کاخ شکوهمند تخت جمشید آرزوی کوروش را عملی کردند. از جهت نقشه کف، کاخ تخت جمشید با نظایرش در آشور و بابل تفاوت داشت، بدین معنی که عنصر اصلی آن را تالار بارعامی بسیار بزرگ به نام آپادانا تشکیل می داد (محتملاً نوع تکامل یافته همان «خیمۀ» مألوف قومی بیابانگرد) با سقفی گسترده و متکی بر جنگلی از ستون. از آنجا که زرتشت بر کیشهای چند خدایی (یا شرک پرستی) اقوام بین النهرین قلم بطلان کشید، در هنر هخامنشی نه ساختن تندیسهای بُتان متداول ماند و نه برافراشتن پرستشگاهای بیشمار در هر شهر و دیار؛ بلکه هخامنشیان از جهت ساختمانهای دینی تنها آتشکده هایی از خود برجا گذاردند. مقابر شاهی کنده شده در بدنه صخره های عمودی پازارگاد و نقش رستم و دیگر نقاط، نقوش برجسته شامل تصایر فَروَهَر و فرشتگان دین زرتشت (مهر یا میترا، و ناهید یا آناهیتا) و پادشاهان و ملازمان و لشکریان در صحنه های تشریفاتی و آیینی، یا شکار و پیکار بر صخره های کوه پیکر یا دیوارهای سنگی کاخها، و پیکره های سنگی جانوران چون شیر و گاو و اسب که برخیشان چون سرستونها به کار رفته اند، و نیز موجودات افسانه ای چون نره گاو بالدار با سرآدمی، و شیربالدار با سر عنقا- یا شیر دال-، و باز سنگنبشته های بیشمار منقور به خط میخی پارسی، از دیگر آثار هنری و فرهنگی هخامنشیان به شمار می آید.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:100
فهرست مطالب:
انتظار ظهور «منجى» در بین یهود و نصارى ۱۲
عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود ۱۴
اسامى مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام) در کتب مذهبى اهل ادیان ۱۸
اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احادیث مهدى(علیه السلام) ۴۰
«بعد التحیّه; ۴۴
متن کامل بیانیّه علماى حجاز ۴۵
اینک دو جریان تاریخى: ۵۱
توضیح مختصرى پیرامون بشارت فوق: ۷۵
بشارت دیگرى از کتاب اشعیاى نبى: ۸۵
چند بشارت دیگر از کتاب اشعیا ۸۶
چکیده:
بر پژوهشگران، صاحب نظران و ارباب دانش پوشیده نیست که مسأله مهدویّت و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان، یکى از مسایل بسیار حیاتى اسلام، و از اعتقادات قطعى عموم مسلمانان است، که شیعه و سنّى در طى قرون و اعصار متمادى همه بر این عقیده اتّفاق نظر داشته و آن را جزء عقاید قطعى خود مى دانند.
گرچه وجود این عقیده در اسلام به خصوص در میان شیعیان، از مسایل بسیار حایز اهمیّت، و از اعتقادات بنیادى محسوب مى شود، و از این رهگذر در میان همه مذاهب اسلامى، شیعیان بیش از همه با این عقیده شناخته شده اند، لذا برخى از افراد نا آگاه و بى اطّلاع، یا لجوج و معاند پیوسته کوشیده و مى کوشند تا این عقیده را در مذهب شیعه محصور کنند، ولى هرگز عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در اسلام اختصاص به شیعه ندارد. بلکه عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) مورد اتّفاق و اجماع همه مسلمین بوده، و کلیّه فِرَق اسلامى در این عقیده باهم اتّفاق نظر دارند، و حتّى فرقه ساخته شده «وهّابیت» نیز آن را جزء عقاید قطعى و مسلّم خود مى دانند و به طور جدّى از آن دفاع مى نمایند، و معتقدند که: اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) بر هر مسلمانى واجب است، و جز افراد نادان و بى اطّلاع و بدعت گزار، منکر آن نخواهند بود.( )
به طور خلاصه، آنچه از مجموع منابع معتبر حدیثى و تاریخى شیعه و سنّى استفاده مى شود این است که: مسأله مهدویّت و عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)یکى از ضروریات دین مقدّس اسلام است که منکر آن از آیین اسلام بیرون است. از این رو، کلیّه مسلمانان از شیعه و سنّى ـ و به طور کلّى عموم اُمّت اسلامى ـ عقیده دارند، که بر اساس روایات وارده، ناچار باید در آخر الزمان (و تاریک ترین دوران تاریخ بشر) مردى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به نام حضرت مهدى(علیه السلام) ظهور کرده، بر همه کشورها مسلّط شود، و دین را تأیید بخشد، و سراسر روى زمین را پر از عدل و داد کند، و او از دودمان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و از نسل حضرت فاطمه(علیها السلام) است.
از نظر مسلمانان، مسأله «مهدویّت» و عقیده به ظهور مهدى موعود(علیه السلام)یک اعتقاد عمیق دینى و مذهبى، و یکى از مهمترین و حسّاس ترین فرازهاى عقیدتى اسلامى است.
این عقیده در اسلام و به خصوص در میان شیعیان، از اعتقادات بنیادى و تردید ناپذیرى است که هیچ گونه شک و تردید در آن وجود ندارد.
عموم مسلمانان و به ویژه شیعیان عقیده دارند که اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)از ضروریات مذهب است، و اخبار و روایات مربوط به آن حضرت، از طریق شیعه و سنّى به حد «تواتر» رسیده است.(
عموم مسلمانان عقیده دارند که ظهور مبارک مهدى موعود(علیه السلام)که در روایات متواتر اسلامى با اوصاف: «قُرشى، هاشمى، فاطمى، علوى، حسنى، و حسینى» معرّفى گردیده، و نویدهاى ظهور مبارک آن حضرت سالها پیش از ولادت با سعادتش از زبان مبارک پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و خاندان پاکش(علیهم السلام) براى اُمّت اسلامى بازگو شده، یک امر قطعى و مسلّم است.
عموم مسلمانان عقیده دارند که ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان، وعده قطعى خداوند است، و نویدهاى ظهور آن موعود جهانى در قرآن کریم و روایات اسلامى به صورتى گسترده در نهایت وضوح و روشنى بیان شده است.
عموم مسلمانان عقیده دارند که طبق وعده هاى قرآن کریم و روایات اسلامى، در آینده تاریخ و در آخر الزمان، مردى از اهل بیت به نام حضرت مهدى(علیه السلام) ظهور خواهد کرد که دین را تأیید، و عدل و داد را آشکار خواهد نمود، و دشمنان دین و انسانیّت چه بخواهند و چه نخواهند، سرانجام او ظاهر مى شود، و بر همه کشورها و ممالک اسلامى مسلّط مى گردد.
در زمان او اسلام جهانگیر مى شود، سراسر روى زمین پر از عدل و داد مى شود، پرچم توحید و یکتاپرستى در همه جهان به اهتزاز در مى آید، دینى جز دین مبین اسلام باقى نمى ماند، نظام جهانى بر اساس ایمان به خدا و احکام اسلام استوار مى گردد، بر تمام جهان دین واحد، قانون واحد، نظام واحد، و رهبر واحد حکومت مى کند، و در همه جا صلح و صفا ایجاد مى شود، و حقّ و عدالت پیروز، و ظلم و ستم یکسره از بین مى رود.
عموم مسلمانان عقیده دارند که با جهانى شدن ظلم و ستم، فساد و تبهکارى و وجود حکومت هاى ظالمانه با معیارهاى غیر عادلانه در سطح جهان، از نقطه نظر رحمت الهى، ظهور مهدى موعود(علیه السلام) یک ضرورت اجتناب ناپذیر است که طبق وعده هاى صریح اسلامى آنچنان که در قرآن کریم واخبار اهل بیت(علیهم السلام) آمده است، سرانجام باید ظاهر شود; کاخهاى ستمگران را برسرشان فرو ریزد، پرچم حقّ و عدالت را بر فراز گیتى به اهتزاز درآورد، ریشه ظلم و بیداد را از بیخ و بن برکند، و بر ویرانه هاى کاخ جبّاران و ستمکاران، جهانى آباد و آزاد بنیان نهد، و انسانها را از زیر یوغ استعباد، استثمار و استعمار رهایى بخشد.
آرى خواننده گرامى! عموم مسلمانان و به ویژه شیعیان، عقیده دارند که ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) یک امر محتوم و مسلّم است که بدون تردید واقع خواهد شد، و کفر کافران، لجاجت منکران و سرسختى معاندان، در تحقّق اراده و مشیّت الهى، و ظهور منجى آسمانى، کمترین اثرى نخواهد داشت، و از این رو همه منتظر و چشم به راهند، و همه انتظار روزى را مى کشند که نداى نوید ظهور «منجى موعود» در سرتاسر جهان طنین انداز شده، همه ساکنان روى زمین، طنین آن نداى آسمانى را با گوش خود بشنوند، و از جان و دل اجابت کنند، و سر از پا نشناخته شتابان به سویش روان گردند.
اینک براى این که مهدى موعود اسلام را بشناسیم، و بدانیم که اسلام در زمینه ظهور آن یکتا بازمانده حجج الهى چه نویدهایى را به مسلمانان و مردم جهان داده است، فشرده مطالبى را که در دریاى ژرف و ناپیدا کرانه متون اصیل اسلامى آمده است در اینجا مى آوریم.
آنچه در مقام معرّفى مهدى موعود(علیه السلام)، در منابع معتبر شیعه و سنّى آمده، بدین قرار است:
«او، حجّت خدا، خاتم اوصیا، رهایى بخش اُمّت، مهدى، منتظر، قائم آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)، صاحب الأمر، صاحب الزمان، عدالت گستر، بقیّة اللّه، صاحب شمشیر، ظاهر کننده دین، خلف صالح، باعث، وارث، صاحب، خالص، صاحب الدار ( صاحب خانه ) مأمول، مؤمَّل، ( امید آینده ) نایب، برهان، باسط (گسترنده)، ثائر (انقلابى)، منتقم، سیّد، جابر (ترمیم کننده دین)، خازن (خزینه دار علوم الهى)، امیر امیران، قاتل تبهکاران، آقاى دو جهان، و امام منتظر براى تأسیس حکومت عدل الهى است».( )
پدرش گنج دانش ایزدى، امام حسن عسکرى(علیه السلام)، و مادر بزرگوارش نرجس خاتون بانوى کنیزان جهان از بیتى رفیع و خاندانى جلیل است که از امام حسن عسکرى(علیه السلام)فرزندى جز آن آخرین حجّت خدا از این بانوى بزرگوار نمانده است.( )
در سال 255 هجرى قمرى، در سپیده دم پانزدهم ماه شعبان در شهر «سامرّا» پایتخت عبّاسیان چشم به جهان گشود.( ) نامش، نام پیامبر ـ محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ و کنیه اش کنیه پیامبر ـ ابوالقاسم ـ است.
«ولادت با سعادتش از دشمنان پنهان ماند، و نام و نشانش از بدخواهان در نهان; زیرا حکومت خون آشام وقت و دستگاه ستمگر خلافت، سخت در پى او و مشتاق یافتن و نابود ساختنش بود، و تمام نیروى خود را در اطراف خانه امام حسن عسکرى(علیه السلام)متمرکز کرده و دهها جاسوس به کار گرفته بود، و بر هر جاسوسى، جاسوسى دیگر گمارده بود تا از ولادت ولىّ خدا حضرت بقیّة اللّه(علیه السلام)آگاه شده، نور خدا را خاموش کند، ولى مشیّت خداوند بر آن تعلّق گرفته بود که حجّت خود را از گزند دشمنان حفظ کند».( )
با شهادت پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى(علیه السلام) در شب هشتم ربیع الاول سال 260 هجرى قمرى، بار دشوار و توان فرساى امامت بر دوش او نهاده شد، و به فرمان حکمت آمیز پروردگار، از مردم «غیبت» اختیار فرمود.( )
دوران غیبت آن حضرت دو بخش متمایز دارد:
1 ـ غیبت صغرى یا کوتاه مدّت ـ سال 255 تا 329 هجرى ـ که در این دوره شیعیان مى توانستند توسط سفیران چهارگانه اش با آن حضرت تماس بگیرند و با وى ارتباط برقرار کنند.
این چهار تن نایب خاص، که شیعیان مى توانستند در دوران غیبت صغرى توسط آنها با حضرت مهدى(علیه السلام) تماس بگیرند و مشکلات خود را به ناحیه مقدّسه برسانند و پاسخ هاى لازم را دریافت نمایند، عبارتند از: جناب عثمان بن سعید عمروى، محمّد بن عثمان بن سعید، حسین بن روح نوبختى و على بن محمّد سمرى، که با رحلت او باب «نیابت خاص» بسته شد.
2 ـ غیبت کبرى یا بلند مدّت که تا امروز ادامه یافته است. در این دوره سفیر و نایب خاصّى براى آن حضرت نیست، و راه تماس رسمى و آشکار براى مردم وجود ندارد. و بر آنهاست که از نوّاب عام امام(علیه السلام)ـ یعنى از فقهاى پارسا وخویشتن دار ـ پیروى کنند.( )
غیبت صغرى از همان لحظه ولادت حضرت ولى عصر(علیه السلام) آغاز مى شود( ) و تا روز وفات چهارمین سفیر حضرتش ادامه مى یابد( )ولى دوران سفارت، از رحلت حضرت امام حسن عسکرى(علیه السلام) آغاز شده و تا وفات على بن محمّد سمرى، امتداد مى یابد.( )
بنابراین، طول غیبت صغرى 74 سال تمام، و مدّت سفارت سفیران چهارگانه 69 سال و شش ماه و پانزده روز است.
به هر حال، نهان زیستى آن حضرت بدین معناست که دور از چشم مردمان ولى زیر همین آسمان کبود بسر مى برد. اگر برخوردى هم برایش پیشامد کند، اغلب ناشناخته مى ماند و دیدارهایش با شیعیان تنها به اذن خداست.
هم اکنون ـ سال 1414هجرى قمرى ـ نزدیک به 1159 سال از عمر شریفش مى گذرد و بنا به اراده و مشیّت حکیمانه الهى، هنوز شاداب، جوان و نیرومند است.( ) و این حالت کهنسالى و نافرسودگى او، بهترین محک براى رسوایى و سیه رویى دروغگویان و دروغ پردازان «مهدى نما» و مدّعیان مهدویّت است.
مهدى قائم(علیه السلام) وارث نهایى فضایل و کمالات انبیاء و اولیاء خداست. در خرد و دانش از همه پیشتر است، و در طاعت و عبادت و بندگى از همه پیشروتر، و در کرم و بخشش از همه پیشگام تر، و در شجاعت و شهامت و رشادت از همه پیشتازتر است.( )
از کنار خانه کعبه ـ مکّه مکرّمه ـ قیام شکوهمند خود را آغاز مى کند، نخبه ترین پارسایان دلیر، و برگزیده ترین جنگاوران پرهیزکار آن زمان که 313 نفرند ـ هم شمار یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر ـ به دورش حلقه مى زنند، و چون دژى محکم و استوار او را در میان مى گیرند. ...
منابع:
ـ سوره نساء آیه 159.
ـ رجعت یا دولت کریمه، ص 28، جهت اطلاع بیشتر به تفسیر درّ المنثور، ج 2، ص 427 مراجعه فرمایید.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 237، باب 71.
ـ الفصول المهمّه، ص 295 ، باب 12.
ـ سوره نساء، آیه 159.
ـ تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 211، المحجة، ص 62 ; تفسیر برهان، ج 1، ص 426 ; تفسیر صافى، ج 2، ص 350 ; تفسیر قمى، ج 1، ص 165 ; تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 571، 662.
ـ تفسیر فخر رازى، ج 3 ص 505; درّ المنثور، ج 2، ص 241.
ـ در مورد نزول حضرت عیسى (علیه السلام) در بخش بعدى به تفصیل سخن خواهیم گفت.
ـ سوره انفال، آیه 39.
ـ ینابیع المودّة، ص 239، باب 71 ; تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 834.
ـ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 60، ح 48 ; تفسیر البرهان، ج 3، ص 81، تفسیر صافى، ج 3، ص 340، و اثبات الهداة، ج 3، باب 32، ح 58 و با ترجمه فارسى، ج 7، ص 99، ح 558.
ـ جهان بعد از ظهور، ص 75.
ـ سوره توبه (برائت)، آیه 33 ـ سوره فتح، آیه 28 و سوره صف، آیه 9
ـ مستدرک حاکم، ج 4، ص 476، ح 8324 ; تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 38.
ـ المحجّة، ص 86.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 61.
ـ تفسیر مجمع البیان، ج 5 ص 38 و المحجة ص 87.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 60، ح 58 ـ ینابیع المودّة، ج 3، باب 71، ص 239 ; منتخب الاثر، فصل 2، باب 35، ص 294، ح 4 و کتاب المحجة، ص 85.
ـ سوره هود، آیه 86.
ـ نور الأبصار، ص 349 ; المهدی فی القرآن، ص 76 ; فصول المهمه، باب دوازدهم، ص 303 ; بحار الانوار، ج 52، ص 192 ح 24.
ـ سوره ابراهیم، آیه 5.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 242، باب 71.
ـ همان; المحجة ص 108.
ـ جهت آگاهى بیشتر به این کتابها مراجعه فرمایید: خصال شیخ صدوق، ص 108 ; معانى الاخبار، ص 366 ; تفسیر صافى، ج 4، ص 225 ; تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 526، و تفسیر برهان، ج 2، ص 305.
ـ درباره رجعت ـ دومین یوم الله ـ و بازگشت گروهى از بندگان شایسته خدا به دنیا، به کتاب «رجعت یا دولت کریمه» و سایر کتاب هاى مربوطه، مراجعه فرمایید.
ـ سوره حجر، آیه 36 ـ 38.
ـ فرائد السمطین، ج 2، باب 61، من السمط الثانی، ص 337 ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 387، باب 94 ـ بشارة الاسلام، باب 9، ص 187 ـ منتخب الاثر، فصل 2، باب 17، ص 220 ـ المهدى الموعود المنتظر، ج 1 ص 167 ـ کمال الدین صدوق، ج 2، ص 371، باب 35، ح 5.
ـ سوره اسراء (بنى اسرائیل)، آیه 33.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 243، باب 71، المحجة، ص 128.
ـ معناى این جمله از احادیث بعدى معلوم مى شود که چرا حضرت ولى عصر(علیه السلام) فرزندان کشندگان حسین(علیه السلام) را مى کشد و از آنان انتقام مى گیرد.
ـ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 313، ح 67 ـ تفسیر برهان، ج 2، ص 419 ـ تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 163، ح 201 ـ بحار الانوار، ج 44، ص 218، ح 7.
ـ کامل الزیارات، ص 63، ح 5، باب 18.
ـ سوره انعام، آیه 164.
ـ عیون اخبار الرضا(علیه السلام) ، ص 212، ب 28، فیما جاء عن الامام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) من الاخبار المتفرقه، ح 5 ; الزام الناصب، م ج 1، ص 72.
ـ سوره مریم، آیه 75.
ـ کافى، ج 1، ص 431 ; بحارالانوار، ج 51، ص 63 ; الزام الناصب، ج 1، ص 73.
ـ سوره نور، آیه 55.
ـ منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ص 150 ، موعود قرآن ص 85.
ـ سوره قصص، آیه 5.
ـ تفسیر برهان، ج 3، ص 220.
ـ ینابیع المودّة، ص 302، باب 79.
ـ سوره سجده، آیه 29.
ـ ینابیع المودّة، ص 246، باب 71، منتخب الأثر، فصل 7، باب 1، ص 470 والمحجّة، ص 174.
ـ سوره فتح، آیه 28.
ـ البیان گنجى شافعى، باب 25 و استدلال به جواز بقاء مهدى، و نور الابصار ص 186.
ـ المحجة، ص 208 ـ تفسیر قمى، ج 2، 317 ـ بحار الانوار ج 51، ص 50، ح 22
ـ کسانى که طالب تفاصیل بیشترى هستند مى توانند به کتابهاى دیگرى که در این زمینه نگاشته شده، مانند: بحار الانوار، ج 51 باب آیات مأوّله، الزام الناصب، ینابیع المودّة، موعود قرآن و کتب تفاسیر مراجعه فرمایند.
ـ اوپانیشاد، ترجمه محمّد داراشکوه (از متن سانسکریت) ج 2، ص 637.
ـ غیبت شیخ طوسى، ص 111، ص 180; بحار الانوار، ج 51 ص 74، ح 25; اثبات الهداة، ج 3، ص 502، ح 294 ; منتخب الاثر، ص 169، ح 81. و در چاپ دیگر، ص 222، ح 81.
ـ عقد الدرر، باب 3، ص 39.
ـ دلائل الامامة، ص 250; منتخب الاثر، ص 171، ح 88 و در چاپ دیگر، ص 468، ح 454، باب الامام صاحب الزمان(علیه السلام)، ح 58.
ـ سوره اعراف، آیه 128 و سوره قصص، آیه 83.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 332، ح 58 ; اثبات الهداة با ترجمه فارسى، ج 7، باب 32، ص 35، ح 369 ; اثبات الهداة، ج 3، ص 516، ح 369; غیبت شیخ طوسى، ص 282، و در چاپ دیگر، ص 472، و با ترجمه فارسى ،ج 2، ص 359، ح 7.
ـ بحار الانوار، ح 51، ص 143، ح 3; منتخب الاثر، ص 169، ح 84.
ـ دلائل الامامة، ص 244 ـ منتخب الاثر، ص 519 ـ بحار الانوار، ج 52، ص 391، ح 214.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 325، ح 40 و ص 328 ح 48 ـ غیبت نعمانى، ص 309، ح 4.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 391 ، ح 214 ; الزام الناصب، ج 2، ص 297 ; غیبت نعمانى، ص 310، ح 5 ; بشارة الاسلام، ص 200.
ـ یأتی على الناس زمان، ج 2، ص 543، ح 95.
ـ فرائد السمطین، ج 2، ص 159، باب 35 ; بحار الانوار، ج 52، ص 311، ح 4 و ج 36، ص 208 ; الزام الناصب، ج 1، ص 204 ; کمال الدین صدوق با ترجمه فارسى، ج 1، ص 384، بشارة الاسلام، ص 12، اعلام الورى، ص 403.
ـ کفایة الاثر، ص 263 ; بحار الانوار، ج 52، ص 304، ح 72.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 208، باب 68; الزام الناصب، ج 2، ص 241; منتخب الاثر، ص 158; بشارة الاسلام، ص 85.
ـ غیبت نعمانى، ص 235، باب 13، ح 23.
ـ کمال الدین صدوق با ترجمه فارسى، ج 1، ص 438، باب 31، ح 5; منتخب الاثر، ص 300، ح 1; بحارالانوار، ج 51، ص 217، ح 4.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 353، ح 109 ـ غیبت نعمانى، ص 231 باب 13، ح 14.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 218، ح 6.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 338، باب 84.
ـ هر مدّ در حدود 750 گرم مى باشد.
ـ سوره بقره، آیه 261.
ـ عقد الدرر، ص 211، باب 7.
ـ سوره زمر، آیه 69.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 337، ح 77.
ـ بشارات عهدین، ص 246 ـ علائم الظهور کرمانى، ص 18 ـ لمعات النور فی کیفیة الظهور، ج 1، ص 19، نور الانوار، ص 86، نور هفتم.
ـ سوره حدید، آیه 25.
ـ سوره آل عمران، آیه 83.
ـ سوره اعراف، آیه 128.
ـ ارشاد مفید، ص 364 و بحار الانوار، ج 52، ص 338، ح 83.
ـ منتخب الاثر، ص 448، ح 4.
ـ عقد الدرر، ص 35 و منتخب الاثر، ص 449، ح 9.
ـ عقد الدرر، ص 156.
ـ بشارة الاسلام، ص 183 و منتخب الاثر، ص 163، ح 66.
ـ منتخب الاثر، ص 449، ح 12.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 322، ینابیع المودة، ج 3، ص 109، باب 78 و ص 164، باب 94، منتخب الاثر، ص 220، ح 1 ; کفایة لاثر، ص 271.
ـ منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ص 168، ح 78.
ـ مستدرک حاکم، ج 4، ص 559.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 296، باب 78 ; بحار الانوار، ج 51، ص 80، ح 12.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.
ـ ارشاد مفید، ص 364.
ـ منتخب الاثر، ص 32، ح 48 ـ کشف الغمّه، ج 2، ص 507.
ـ الزام الناصب، ج 2، ص 246.
ـ بحار الانوار، ج 25، ص 173، ح 38.
ـ احتجاج طبرسى، ج 2، ص 6.
ـ کافى، ج 1، ص 398، ح 2 و بصائر الدرجات، ص 12، ح 3.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 174، باب 89.
ـ کافى، ج 1، ص 388، ح 8 ; بحار الانوار، ج 25، ص 168.
ـ کافى، ج 1، ص 192.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 36.
ـ اختصاص مفید، ص 217 ـ بحار الانوار، ج 25، ص 367، ح 11.
ـ کافى، ج 1، ص 387، ح 2.
ـ بشارة الاسلام، ص 243.
ـ عقد الدرر، ص 26 و 160، آخر باب اول و باب هشتم; بحار الانوار،ج 51، ص 77، ح 35; غیبت نعمانى، ص 240 ح 34، باب 13.
ـ جگرنات به لغت سانسکریت نام بتى است که هندوها آن را مظهر خدا مى دانند.
ـ علائم الظهور کرمانى ص 17; لمعات شیرازى، ج 1، ص 18 ; نور الانوار، نور هفتم ; بشارات عهدین، ص 246 به نقل از کتاب زبدة المعارف، ذخیرة الالباب و تذکرة الاولیاء.
ـ بشارات عهدین، ص 272 ـ علائم الظهور کرمانى، ص 18.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 35، ح 4.
ـ بشارات عهدین، ص 245; او خواهد آمد، ص 66; علائم الظهور کرمانى، ص 18.
ـ سوره اسراء، آیه 33، جهت اطلاع بیشتر به کتاب المحجّة ص 127 ـ 129 مراجعه فرمایید.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 191، ح 24 ; بشارة الاسلام، ص 99 ; و منتخب الاثر، ص 292.
ـ ممتاطا: در زبان هندى به معنى «محمّد» است.
ـ علائم الظهور کرمانى، ص 18 ـ او خواهد آمد، ص 80.
ـ بحار الانوار، ج 6، ص 306 از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و ج 52، ص 254 از امام صادق(علیه السلام) ـ کافى، ج 8، ص 36، 42 ـ مهدى موعود، ص 1036، 1045 و بسیارى از منابع دیگر از تفسیر و حدیث.
ـ او خواهد آمد، ص 65 به نقل از کتاب ریگ ودا، ماندالاى 4 و 16 و 24.
ـ سوره سجده آیه 21.
ـ المحجة، ص 173.
ـ بشارات عهدین، ص 259.
ـ همان، ص 242 ـ علائم الظهور کرمانى، ص 17 ـ او خواهد آمد ص 65.
ـ بحار الانوار ،ج 52، ص 312.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 321.
ـ سوره انبیاء، آیه 105.
ـ عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 37، بندهاى 9 ـ 38.
ـ همان، مزمور 96، بندهاى 10 ـ 13، ص 1247، کتاب مقدّس.
ـ عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 72، بندهاى 1 ـ 2، به نقل از بشارات عهدین، ص 248 و أنیس الاعلام، ج 5، ص 92، 93.
ـ براى توضیح بیشتر به کتاب انیس الاعلام فى نصرة الاسلام، ج 5، ص 92 الى 96 و ج 7 ص 387 الى 398 مراجعه فرمایید.
ـ به کتاب نفیس منتخب الاثر، ص 247 ـ 250 مراجعه فرمایید.
ـ یسىّ به معناى قوى، پدر حضرت داود و نوه «راعوت» است، و به طورى مشهور بود که داود را پسر «یسىّ» مى نامیدند، در صورتى که خود داود شهرت و شخصیت عظیمى داشته و از پیغمبران بزرگ «بنى اسرائیل» بوده است. (قاموس کتاب مقدس).
و اما «راعوت» زنى است از «مؤاب» که سر زمینى است در شرق دریاى لوط، که با «یوغى» وصلت کرد و از او صاحب فرزندى بنام عوید ـ عویبد ـ شد که جدّ حضرت داود(علیه السلام) باشد. (لغت نامه دهخدا، حرف راء، ص 86).
ـ تورات، کتاب اشعیاى نبى، باب 11، پندهاى 1 ـ 10، ص 1548، کتاب مقدّس.
ـ به بشارت دوم، عنوان هفتم، مراجعه فرمایید.
ـ بشارة الاسلام، ص 197، 247، منتخب الأثر، ص 474، مستدرک حاکم، ج 4 ص 514 و بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 71، منتخب الاثر، ص 483 و روضه کافى.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 106 ; غیبت نعمانى، ص 239، ح 30; بشارة الاسلام، ص 242.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 106 ـ غیبت نعمانى، ص 239، ح 30 ـ بشارة الاسلام، ص 242.
ـ در متن عربى حدیث کلمه «برید» آمده، که شامل پست، تلگراف، تلفن، تلویزیون و امثال آنها مى شود.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 72 ـ کافى، ج 8، ص 241 ـ منتخب الاثر، ص 483.
ـ منتخب الاثر، ص 483، ح 3 ـ حق الیقین شبّر، ص 229 ج 1.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 73، الزام الناصب، ج 2، ص 307.
ـ در بعضى از نسخه ها در هر دو مورد روایت که کلمه (کف دست) آمده، کلمه «کتف» نوشته شده است.
ـ غیبت نعمانى، ص 319، باب 21، ح 8 ; بحار الانوار، ج 52، ص 365، ح 144.
ـ تورات، کتاب اشعیاى نبى، باب دوم، بندهاى 2 ـ 4.
ـ مستدرک حاکم، ج 4، ص 467.
ـ کتاب مقدّس، کتاب اشعیاى نبى، ص 1046 باب 32، بندهاى 16 ـ 18
ـ مستدرک حاکم، ج 4، ص 465 ـ عقد الدرر، ص 219، باب 8 ـ البیان کنجى شافعى، باب 1، ص 93، و بسیارى دیگر از منابع معتبر اهل سنّت. جهت آگاهى بیشتر به کتاب المهدى الموعود المنتظر عند علماء أهل السنّة والإمامیّة، باب 1، ص 18، ح 15. و کتاب نفیس منتخب الاثر، ص 247، فصل 2، باب 25 مراجعه فرمایید.
ـ الملاحم و الفتن، ص 147، باب 149 ; منتخب الاثر، فصل 7، ص 478، باب 7، ح 2 ; البرهان متقى، باب 1، ص 78،ح 19.ح 19.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 104 ـ عقد الدرر، باب 1، ص 38.
ـ مستدرک حاکم، ج 4، ص 588 ـ منتخب الاثر، فصل 7، ص 473، باب 4، ح 1.
ـ منتخب الاثر، فصل 7، ص 473، باب 3، ح 3 ; الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 82
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:10
فهرست مطالب:
مقدمه :
جامع ترین تفکرات:
تاریخچه مسجد جامع اردستان:
هنر و هنرمند:
نقدی چند کوتاه ...
پی نوشت ها:
منابع و نآخذ:
مقدمه :
در هر قوم و ملیّتی، معمار به عنوان شخصی فرهنگی، اجتماعی و معماری بعنوان نمادی از فرهنگ و مذهب، همیشه مطرح بوده است. نقل است از دکتر اکبر زرگر1 که : « معماری تجلی فرهنگ جاری است. » معماری گذشته ما نیز کوله بار فرهنگ و آیین گذشتگان ما را در جامعه امروزی بدوش می کشد.
معماری و مکان مصنوع آدمی هر لحظه در حال تغییر و تحول است. مکان با گذر زمان تغییر می کند و در هر دوره فرهنگ خاص خود را به وجود می آورد. فرهنگ و مذهب و معماری متعلق به آنها ناخودآگاه ذهن انسان را به سوی فضاهای مذهبی سوق می دهد. فضایی که اصالت و باورهای اسلام در ذهن مسلمانان جلوه ای از معنویت و خلوص را در آن نمایان ساخته است، فضایی چون مسجد، فضایی که در شهر کالبد روح اسلام در گسترایی جهان اسلام است.
بی شک جاودانه شدن یک اثر معماری در اثر زمان، متکی بر تعبیر الهی وجود است. شخصیت و بانی کالبدی چون مسجد، شخصی است که محیط دایره معماری او و مرکز دایره، قلب اوست.
یکی از این مساجد، مسجد جامع اردستان است، که در روح خود مفاهیمی عمیق را جای داده است. شرع در چندین دوره ی ساخت مسجد از آغاز و ظهور بنا در تفکّر و ذهن معمار آن حضور داشته و تبلور آن در جای جای این مکان دیده می شود.
فرمت فایل :word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:93
چکیده:
مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در آخرالزمان و پایان دادن به ظلم و ستمها از مسائل اساسی ادیان و اسلام است، و تمامی ادیان و مذاهب گوناگونی که در روی کره زمین حکومت می کنند، وقوع حتمی و قطعی آن را خبر داده اند.
بر اساس تعالیم انبیا و نویدهای کتب آسمانی، علیرغم عوامل بدبینی بیشماری که نسبت به آینده بشر در جهان دیده می شود، اوضاع کنونی جهان قابل دوام نیست، و دیر یا زود گردونه زمان به نفع محرومان خواهد چرخید، و چهره جهان دگرگون خواهد شد، و مفاسد اجتماعی و کشمکشهای کنونی جای خود را به آرامش و امنیت خواهد داد. مطابق وعده های انبیا و نویدهای کتب آسمانی، چشم انداز آینده جهان و سرنوشت بشر روشن است.
نگاهی کوتاه به کتابهای مذهبی اهل ادیان این امر را به خوبی نشان میدهد که وقتی جهان دچار فتنه و آشوب گردد و آتش ظلم و بیدادگری همه جهان را فراگیرد،
و جنگهای خانمان سوز و ویرانگر مردمان جهان را به ستوه آورد و زمامداران جهان از اداره امور کشورها عاجز و ناتوان گردند و برای خاموش کردن آتش فتنه ها و جنگها راه چاره ای نیابند، در چنین موقعیت حساس و بحرانی یک مصلح بزرگ جهانی، با اتکا به قدرت لایزال الهی قیام خواهد کرد ، و به یک اصلاح عمومی در تمام جهان دست خواهد زد و زورگویان، زورمداران و قدرت طلبان افسار گسیخته عالم را سر جای خود خواهد نشاند و به همه بدبختیها و تیره روزی ها و گرفتاری های بشریت خاتمه خواهد داد.
فهرست مطالب :
مقدمه
فصل اول
مهدی موعود (علیه السلام) در کتب مقدسه هندیان
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب اوپانیشاد
ج) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «پاتیکل»
د) بشارت ظهور حضرت بقیت الله (علیه السلام) در کتاب «وشن جوک»
هـ) بشارت ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) در کتاب «دید»
ز) بشارت ظهور حضرت حجت الله (علیه السلام) در کتاب «ریگ ودا»
ح) بشارت ظهور آخرین حجت خدا (علیه السلام) در کتاب «شاکمونی»:
فصل دوم
بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتب «یهود»
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در «زبور و داوود»
ب) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «اشعیای نبی»
چند بشارت دیگر از کتاب اشعیا
ج) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب بوئیل نبی
د) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «زکریای نبی»
1- سرنوشت یهودیان مغرور
2- اخراج یهود از سرزمینهای اسلامی
3- صهیونیسم و تشکیل دولتی به نام اسرائیل
هـ) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «حزقیال نبی»
و) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب حجی نبی
ز) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «صفینای نبی»
ح) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «دانیال نبی» باب دوازدهم
فصل سوم
بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «مسیحیت»
الف) انجیل متی
ب) انجیل مرقس
ج) انجیل لوقا
هـ) انجیل یوحنا
مکاشفه یوحنا
و) اعمال رسولان
فرود آمدن حضرت عیسی (علیه السلام) از آسمان
فصل چهارم
بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در منابع «زرتشتیان»
مهدی (ع) در اخبار و احادیث
انتظار ظهور «منجی» در بین یهود و نصاری
مسیح های دروغین
– عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود
مهدی (ع) در قرآن
غلبه قدرت- غلبه منطقی
قران و قیام مهدی روحیفداه
حکومت جهانی مستضعفان
نکته ها
نکات حساس و شایان توجه روایات
نتیجه