دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته روانشناسی بررسی نقش رمان های عاشقانه ی عامه پسندبر رفتارهای ارتباطی دختران دبیرستانی با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 245
مقدمه
رمان های عاشقانه همواره در طول تاریخ مورد علاقه و توجه قشر وسیعی از خوانندگان بوده است. به خصوص زنان و دختران نوجوان همیشه از مخاطبین اصلی رمان های عاشقانه محسوب شده اند. اصولاً مقولة عشق برای نوجوانان پدیدة هیجان انگیزی ست و آنان به این موهبت خدادادی در سن بلوغ نگاه ویژه و تازه ای پیدا می کنند. و در این میان رمان های عاشقانه می توانند جوابگوی قسمتی از ذهن پر از سؤال آنها باشند، سؤالاتی که بخش اعظم آن حول موضوع عشق، جنس مخالف، ازدواج و.... می باشد. نوجوانان در این دوران رویاهای شیرین و خیال پردازی های خاص سن خود را دارند و این رمان ها در راستای همان رویاهای شیرین و تقویت کنندة آنها می باشند و این مورد یکی از جذابیت های اصلی این گونه رمان ها برای نوجوانان می باشد. البته رمان های عاشقانه به خودی خود مشکلی ایجاد نمی کنند، بلکه آموزش عشق به نوجوانان از طریق مطالعه رمان می تواند یکی از رسالت های این هنر محسوب شود. اما مشکل از آنجا آغاز می شود که رمان هایی که غالباً در دست نوجوانان می باشد و برایشان جذابیت دارد، تحت عنوان رمان های عاشقانة عامه پسند جای می گیرند که نه مناسب سن نوجوانان می باشد و نه قالب ادبی مناسبی دارند. این گونه رمان ها با نثر ساده و روان، چارچوب ها و کلیشه های خود از عنوان و موضوع تکراری کتاب ها گرفته تا پایان بندی های خوش و یا ناخوش قراردادی سعی در به تصویر کشیدن زندگی های عاشقانة غلو شده ای را دارند که غالباً دروغین، ساختگی و دور از واقعیت هستند. کتاب هایی که به جای به تصویر کشیدن مفهومی صحیح و واقعی از لطافت عشق، تصویری به شدت اغراق شده و دروغین از عشق را ارائه می دهند که نه تنها کمک آموزشی به نوجوان نمی کند بلکه باعث رویابافی بیشتر نوجوان می شود و تصویری غیر واقعی از مقولة ازدواج و جنس مخالف، ..... در ذهن او ایجاد می کند که بسیار با دنیای واقعی متفاوت است. و می تواند باعث پیامدهایی همچون افت تحصیلی، تمایل دانش آموز به ازدواج زودهنگام (قبل از اتمام تحصیلات متوسطه)، و دیگر پیامدهایی شود که نتیجة این رویاسازی ها می باشد. و این موارد می تواند برای ذهن خلاق و جستجوگر نوجوانی که باید در همین سن و سال با مفهوم اصیل عشق آشنا شود تا بتواند توشه ای درست برای آیندة خود به همراه داشته باشد، کمی مشکل ساز و خطرآفرین می باشد. رمان های عاشقانة عامه پسند می توانند تصویری دروغین و ساختگی از مفاهیم زیبا و اساسی عشق، ازدواج و... را پیش روی چشمان نوجوان به نمایش بگذارند که مشکل از همین جا آغاز می شود....
بیان مسئله
ادبیات داستانی، قدمتی به درازای حضور انسان در عرصة هستی دارد. انسان از همان آغاز، وقایع بیرونی را از دریچة چشم و ذهن خویش می دید و هنگام روایت آن رنگی از تخیّل بر آن می زد (عسگری، 1387، 9). اما از زمان پیدایش رمان تاکنون بیش از 3 قرن نمی گذرد،ولی طی همین دوران نه چندان طولانی، رمان به یکی از تأثیرگذارترین عناصر زندگی بشر تبدیل شده است. رمان با ساخت ساده و قابل فهم خود سخت ترین و انتزاعی ترین مسائل انسانی را برای همه اقشار جامعه بازگو می کند؛ مسائلی که گاه از چشم تیزبین علومی چون فلسفه و جامعه شناسی نیز پوشیده مانده است (اینترنت،1). رمان از پرطرفدارترین گونه های ادبی در جهان می باشد، به خصوص رمان های عامه پسند که در ایران نیز همیشه از پرطرفدارترین و پر فروش ترین کتابها می باشند. در ایران عمدتا شاهد تالیف رمان های عاشقانه ی عامه پسند هستیم و ژانر حاکم بر فضای عامه پسند نویسی ، ملودرام است و نویسندگان ما اغلب به تأسی از محبوب ترین نویسندگان عامه پسند خارجی مانند دانیل استیل و سیدنی شلدون، داستان های عاشقانه روایت می کنند (رضایی،به پژوه،1386،44). در این میان دختران نوجوان از طرفداران اصلی رمان های عاشقانه ی عامه پسند محسوب می شوند. شاید این گونه نیز می توان برداشت کرد که مابین دختران نوجوان و خیال پردازی هایشان و خرید و مطالعه این کتاب ها ارتباطی وجود دارد. می شود تصور کرد که دختران نوجوان هرکدام خودشان را جای شخصیت های دلخواه رمان های مورد علاقه ی خود می گذارند؛ تصور می کنند، تخیل می کنند، بغض می کنند، ذوق می کنند (عبدلی،1386، 49) و بدین طریق احساسات و هیجاناتی را که بر اثر دوران بلوغ در خود پنهان دارند را آشکار کرده و به گونه ای استرس ها و اضطراب های درونی خود را تخلیه می کنند. این دسته از رمان ها ، با محوریت موضوعات عاشقانه، نثر ساده و روان و پایانی خوش، جوابگوی قسمتی از نیازهای نوجوانان هستند که بر اثر دوران بلوغ جسمی و جنسی،نیازهاو مشغله های ذهنی جدیدی پیداکرده اند. نوجوانان در دوران بلوغ به مقولاتی نظیر عشق، جنس مخالف و ازدواج با نگاهی تازه برخورد می کنند. بحران هویت را تجربه می کنند و ترس و اضطراب از آینده ای مبهم بر آنها غلبه پیدا می کند. در این میان رمان های عاشقانه، تصویری از زندگی عاشقانة آرمانی (که البته چندان با واقعیت همخوانی ندارد) را برای نوجوانان به نمایش می گذارد که شاید کمی از اضطراب های آنها را می کاهد و به برخی از سئوالات ایجاد شده در ذهن آنها جوابگو می باشد. همچنین باید در نظر داشت که دختران نوجوان براساس شرایط خاص جسمی، روحی، اجتماعی و.... خود بیشتر در معرض رویابافی و خیال پردازی های عاشقانه هستند و رمان های عاشقانه به آنها فرصت و سوژه های جدیدی برای غرق شدن در رویاپردازی های عاشقانة دوران نوجوانی را می دهد. این نکته که با توجه به سن حساس دختران نوجوان،رمان های عاشقانه ی عامه پسند (که به وفور در اختیار آنها می باشد)،تا چه حد می تواند بر آنها تاثیر منفی بگذارد؛به گونه ای که بر دامنه ی خیال بافی و رویا پردازی شان دامن بزند،باعث تمایل و تفکرشان به ازدواج زودهنگام شود،باعث گوشه گیری و دور شدن آنها از فعالیتهای گروهی (که در جهت پر کردن اوقات فراغتشان انجام می دهند )شود،مطالعات آزاد آنها را از سمت ادبیات جدی تر (آثار ادبی بزرگ ایران و جهان)به سمت ادبیات عامه پسند سوق دهد ،باعث افت تحصیلی شان بشود و... انگیزه ی اصلی شروع این تحقیق محسوب می شود. لذا با توجه به مسائل مطرح شده تحقیق حاضر به بررسی نقش رمان های عاشقانه ی عامه پسند بر رفتارهای ارتباطی دختران دبیرستانی می پردازد.
اهمیت و ضرورت تحقیق
در جامعه ای که اکثریت آن را نوجوانان و جوانان تشکیل می دهند توجه به نیازهای این قشر آینده ساز کشور بسیار مهم می باشد. به خصوص نوجوانان دبیرستانی که به علت طی کردن دوران بلوغ، در سن مهم، حساس و سرنوشت سازی به سر می برند. دورانی که در آن نوجوانان مشکلات و دغدغه های بسیاری پیدا می کنند. از جمله مشکلاتی مانند : بحران هویت، گوشه گیری و انزواطلبی، تخیل گرایی و افت تحصیلی و دغدغه هایی نظیر فکر کردن به امر ازدواج و جنس مخالف. نوجوانان برای کسب اطلاعات بیشتر از مسائلی که دغدغه های ذهنی آنها شده است و آنها را به دنیای بزرگترها نزدیکتر می سازد، راههای مختلفی را امتحان می کنند؛ دیدن فیلم های رمانتیک ، مطالعة رمان های عاشقانه و.... از این قبیل روش ها می باشند. نوجوانان با خواندن اینگونه رمان ها تصویری از آینده را برای خود ترسیم می کنند که با واقعیت های جامعه تطابق ندارد و تجسمی است از زندگی رویایی و غیر واقعی. در این دوران، توجه کردن به مسائلی که می تواند بر الگوپذیری و هویت یابی نوجوانان تأثیرگذار باشد، بسیار مهم است.یکی از مواردی که بخصوص برای دختران نوجوان بسیار جذاب می باشدمطالعه رمان های عاشقانه است و آنها که در بحبوبة سال های بلوغ هستند معمولاً از مخاطبان اصلی این ژانر از رمان ها محسوب می شوند. رمان هایی با محوریت موضوع عشق، که می توانند در مقطعی از سن این دختران نوجوان، نقش حساس و مهمی را ایفا کنند. نقش الگو و بارور کنندة تخیلات سردرگم دورة حساس بلوغ.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:18
توجه:مقاله فاقد منابع میباشد
چکیده:
در آغاز باید اشاره کرد به اینکه مسأله عشق در عرفان و تصوف به گونه ای که معمولاً در دوره جدید طرح می شود و در شرح های اخیر متون عرفا و مشایخ عظام صوفیه عنوان می گردد غالباً به دو طریق است . در طریق اول که در حوزه ادبیات و نقد ادبی است چنان می نماید که گویی عشق حاکی از ذوقیات و احساسات شخص صاحب قریحه ای است که عشق را موضوع نوشتار خود کرده است . در این حالت این آثار مبدل به متونی ادبی می گردند که تراوشات ذهنی و خیالی ادیبی است اعم از اینکه شاعر یا نثرنویس باشد که از موضوع عشق هم چون صناعتی ادبی که برای زیبایی سخن بکار می گیرند بکار برده است . اگرچنین بنگریم از حقیقت عشق نهایت چیزی که حاصل خواهد شد همان است که معمولاً در تتبعات ادبی درباره اش به عنوان یک موضوع ادبی و انشایی سخن گفته شده است . در طریق دوم عشق را در حوزه روانشناسی چه قدیم و چه جدید عارضه ای روانی خوانند که توجیهات علمی خاص خود را دارد چنانکه اینک عشق از موضوعات مورد توجه خاص روانکاوی است . در حالی که فهم مسأله عشق نزد عرفای ما موکول است به فهم دقیق مسأله ایمان در دین .
اما مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که معمولاً دین را منحصر به جهات فقهی و کلامی یا صرفاً آن کرده اند . درست است که ادیان آسمانی جنبه فقهی و کلامی هم دارند اما باید توجه داشت که ماهیت دین و وظیفه اصلی آن شرح و بیان مسائل فقهی یا کلامی یا حسن خلق و معاشرت نیست و این مسائل در حقیقت صورتی ظاهری است ناشی از لطیفه باطنی دین . در فلسفه جدید در غرب همین مسأله به اصطلاح متفکران حوزه پدیدار شناسی به معنای تقلیل دین و منحصر کردن آن به اموری است غیر از آنچه که ذات و حقیقت دین است . یعنی تقلیل آن مثلاً به امور اجتماعی در حوزه جامعه شناسی و قول به اینکه دین صرفاً یک پدیده اجتماعی و از اجتماعیات است یا قبول اینکه دین یک پدیده نفسانی است و در حوزه روانشناسی باید مورد بررسی قرار گیرد یا اینکه عبارتست از یک سلسله احکام فقهی یا قبول عقایدی کلامی و یا اینکه عبارتست از حسن اخلاق و اخلاق نیکو داشتن . این گونه تفسیر از دین باعث شده که در چند دهه اخیر مسأله ای در فلسفه دین به نام تجربه دینی مطرح بشود که موضوعش تحقیق در دین از جهت بروز و تأثیر آن در دل و جان مؤمن است . حدود و صغور این بحث خیلی وسیع است که رسیدگی در جوانب مختلف و مبانی آن در موضوع مقاله فعلی نیست .
فقط این نکته خاطرنشان است که در غرب در دوره جدید در واکنش به این گونه تفاسیر فرعی از دین مقدماتی فراهم شد که مباحثی جدی عنوان شود که در آن عموماً قائلند به اینکه در دین قبل از هرچیز باید به ماهیت ایمان توجه شود و عرضیات دین را جزو ذاتیات آن که در رأس آن ایمان است نگیریم . متفکر دین شناس معاصر غربی رودلف اوتو در کتابی که به نام وجهه قدسی نوشته متعرض همین مسأله شده و در همان مقدمه می گوید که جوهره دین که وی از آن به وجهه قدسی یا ساحت قدسی تعبیر می کند ورای عقل و فهم بشر است . ورای آن چیزی است که ما آن را در ظاهر دین می بینیم ولی این لطیفه قدسی تحت تأثیر مفاهیم اخلاقی و عقلی قرار گرفته و تحریف گشته است . جوهره دین یعنی ساحت قدسی آن در دل مؤمنین در مقام عبودیت تجلیاتی دارد که جلالی و جمالی است . تجلیات جلالی موجب هیبت و خشیت و تجلیات جمالی موجب انس و شوق در دل سالک می شود .
آنچه که در دین مطرح است اولاً و بالذات توجه یافتن به همین احوال ایمانی است که فلاسفه جدید دین آن را « تجربه دینی » نامیده اند . پرداختن به این احوال از قدیم الایام دعوی اصلی و لب کلام عرفا بوده است . با این تفصیل تمام آثار روزبهان بقلی شرحی از این احوال ایمانی و مشحون از بحث در باره جمال الهی است . چرا که در تصوف عاشقانه که طریقه او است , مدار این احوال تجلیات جمالی است که به عشق وجذبه منتهی می شود و لذا جلال نیز تابع جمال است.
نزد عرفا و بزرگان صوفیه دین یک امر مکانیکی ثابت نیست که همه یک حالت ثابت داشته باشند . احوال دینی مؤمنان متفاوت است . همگی مبدأ و مقصدشان یکی است و همه ملتزم به سنت نبوی هستند اما در میان آنها تفاوت حالات ایمانی است .
هر نبی و هر ولی را مسلکی است چونکه تا حق می رود جمله یکی است .
عطار در مقدمه تذکره الاولیاء می گوید : « اولیاء مختلف اند . بعضی اهل معرفت اند و بعضی اهل معاملت و بعضی اهل محبت و بعضی اهل توحید و بعضی همه » . این اقسام در سنن دینی سابق هم ذکر شده , مثلاً در کتاب بهگودگیتا از کتاب مقدس هندوان آمده که برای نجات از دامگه دنیا و وصول به حق سه راه وجود دارد : کار مایوگا که طریق معاملات است , جنانایوگا که طریق معرفت است و بهاکتی یوگا که طریق محبت است و این تقریباً متناظر تقسیم بندی عطار است .
تصوف عاشقانه که موضوع بحث فعلی است تصوفی است که بیشتر به طریق عشق و محبت می پردازد . البته این را هم باید توجه کرد که اینطور نیست که آن کس که اهل معرفت است شور و شوق عشق ندارد یا آنکه اهل معاملت و عمل است فارغ از معرفت و عشق است . نه , غلبه هریک از این سه مقام نسبت به دیگری در سالک باعث این تقسیم بندی شده است : در یکی از معرفت عشق زاید و در دیگری از عشق معرفت بیرون آید . این است که عرفا و اولیای خدا با اینکه تفاوت در احوال دارند میانشان هم دلی هم وجود دارد . صدرالدین قونیوی وارث معنوی شیخ اکبر محیی الدین بن عربی با اینکه در طریق معرفت است , مرشد فخرالدین عراقی است که از چهره های ممتاز تصوف عاشقانه است . عراقی در ابتدای کلمات لمعات گوید که : « کلمه ای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح [ غزالی که کتاب مرجع تصوف عشق است ] به زبان وقت املاء کرده می شود تا آینه معشوق هر عاشق آید و چنین کاری را هم کرده و لمعات یک عشق نامه به تمام معنا است اما صدرالدین قونیوی می گوید که لمعات لب فصوص الحکم است . در حالی که فصوص الحکم جوهره تصوف عارفانه است . اینکه میان صدرالدین قونیوی اهل معرفت و فخرالدین عراقی اهل عشق یک چنین هم دلی وجود دارد , رمز و نشانه ای است بر اینکه این دو نوع تصوف , این دو طریق سلوک , از هم جدا نیست و اصولاً میان آنها تفاوت احوال است نه اختلاف آراء .
اما از نظر مقام جذبه و سلوک یعنی عشق و عقل هم , صوفیه حالات و مراتب ایمانی مؤمنان و سالکان الی الله را به دوقسم اصلی تقسیم می کنند : بر برخی از سالکان الی الله جالت جذبه غلبه دارد و بر برخی حالت سلوک . یعنی سالکان الی الله یا مجذوب سالکند یا سالک مجذوب . البته مجذوب سالک اولاً و ابتدائاً به جذبه الهی کشیده شده و بعد از اینکه محبوبش او را به سوی خود برده , در مقام مجاهده و سلوک برمی آید . اما سالک مجذوب کسی است که نظر کرده الهی است ولی آن جذبه در ابتدا برایش پیدا نمی شود . او ابتدا مجاهده و سلوک کرده و بعداً مشمول جذبات حق می شود . به نظر عرفا این دو گونه حالت ایمانی نه تنها در مؤمنین ساده بلکه در انبیاء و اولیاء به تفاوت مراتب شدت و ضعف نیز هست . چنانکه می گویند حضرت موسی (ع) سالک مجذوب بود یعنی در احوال ایمانی بیش از آنکه توجهات عاشقانه داشته باشد اهل رعایت آداب بود و لذا مولوی خطاب به او گفت :
موسیا آداب دانان دیگرند سوخته جان و روانان دیگرند
و بالعکس در احوال حضرت عیسی (ع) ذکر شده که وی زندگی ظاهری نداشته یعنی ازدواج نکرده و در عزلت و خلوت به سر می برد . آداب دانی مقام موسی بود و سوخته جانی مقام عیسی (ع) . از همین رو کلام عیسی فقط حدیث عشق و محبت بود و اساس مسیحیت محبت است و حضرت مسیح می گوید تعالیم من منحصر است به حب بالله و حب فی الله .
این تقسیم بندی را در مورد عرفا هم می توانیم ببینیم یعنی اینکه گروهی از عرفا هستند که حالت عشقشان بر حالت عقل غلبه دارد و به اصطلاح خود , حالت سکرشان برصحوشان غالب است . و گروهی هستند که بالعکس می باشند . گروه اول آنهایی هستند که احوال ایمانی شان غالباً احوال عاشقانه است و این گروه محبوب خدا هستند و آیه شریفه یحبهم و بحبونه که تقدم حب حق را بر حب انسان نشان می دهد , صفت آنان است ولی گروه دوم از طایفه محبان خدا هستند.
و در شأن ایشان در حدیث قدسی آمده است : لایزال العبد یتقرب الی بالنوافل و العبادات حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ولسانه الذی ینطق به و یدی التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها . بنده (من ) به تدریج با انجام نوافل و عبادات به من نزدیک می شود تا جایی که دوستش بدارم , پس اگر دوستش بدارم گوشش می شوم که به آن می شنود و چشمش می شوم که به آن می بیند و زبانش می شوم که به آن سخن می گوید و دستش می شوم که با آن حرکت می کند و پایش می شوم که با آن راه می رود . هم چنین خبر از این مقام می دهد آیه شریفه ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی . روزبهان نیز از تحقق یافتن به مقام عشق در سیر معنوی خود چنین سخن گوید : حق مرا در کنف خود برد و جامه عبودیت از من برکشید و لباس حریت در من پوشانید و گفت : صرت عاشقاً وامقاً محباً شائقاً حراً شطاطاً … و انظر بنظری و اسمع بسمعی و انطق بنطقی و …
بحث عشق در تصوف اسلامی در این مقام محبوبی اوج می گیرد و شرح همین احوال را در این مقال در باره شیخ روزبهان بقلی و در تصوف عاشقانه فارس دنبال خواهیم کرد . سیر این نوع تصوف در فارس از حلاج آغاز می شود و به ابن خفیف رسیده و در روزبهان به اوج می رسد و در شعر حافظ به جامه فخر زبان در می آید . در تصوف عاشقانه , عشق مانند وجود است که مفهومش از اعرف اشیاء ولی حقیقتش در غایت خفا است . این عشق مراتب تشکیکی دارد و از عشق انسانی تا عشق الهی را دربرمی گیرد . کتاب عبهرالعاشقی روزبهان تماماً درباره معنی عشق و مراتب شؤون مختلف آن است .