فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات26
با رحلت پیامبر اسلام که پیامبر خاتم نیز بودهاند مسلماً برای هدایت و زعامت مسلمین میباید افرادی باشند که عهدهدار این مسئولیت بوده به کسانی که به نیابت پیامبر رهبریت عمومی دینی و دنیایی مسلمین را از سلالة پیامیر بر عهده دارند، امام میگویند.
امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است.
در اصل بحث نیاز به امام و معنی امامت اختلافی نیست. ولی در چگونگی تعیین امام و خصوصیات آن بین فرقههای مختلف اختلاف نظرهایی وجود دارد و آنچه شیعه را از موافقت با خلافت انتخابی باز داشت ترس از پیامدهای ناگوار آن یعنی انحراف و فساد تدریجی در روش حکومت اسلامی بود از این رو شیعه معتقد است امامت امری انتصابی است و پیامبر مأمور است از طرف خدا امام را به مردم معرفی نماید، در واقع امام را خدا معین میفرماید به همانگونه که خدا پیامبر را بر میگزیند ولی اهل سنت امامت را انتخاب میپندارند و خدا و پیامبر را در این امر دخیل نمیدانند که این دیدگاه از نظر شیعه مردود است. در واقع شیعه امامت را همان نبوت منهای وحی میداند و امامت را دارای ابعاد گستردهای شامل مدیریت سیاسی جامعه و عهدهداری مسئولیت هدایت و رهبری معنوی جامعه در جهت رشد و ارتقای انسانی میداند و همانگونه که در سفینه البحار این حدیث رضوی نقل شده است «ان الامامة زمام الدین و نظام المسلمین ان الامامه اس الاسلام النمامی و فرعه اسامی» امامت سررشته دین و نظام مسلمانان است. امامت اساس و تنها بالنده اسلام و شاخه بلند آن است» شیعه بدین مسأله ایمان و اعتقاد راسخ دارد.
در سورة بقره آیه ۱۲۴ خدواند کریم میفرمایند:
«به یادآر هنگامیکه پروردگار را ابراهیم، او را مورد آزمایش قرار داد و پس از تکمیل امتحان فرمود که ترا برای مردم امام قرار دادم» که در این آیه خداوند امامت را والاتر از نبوت قرار داده چرا که ابراهیم در ابتدا پیامبر بود و پس از انجام آزمایشات سخت و گذر از آنها به درجة امامت نیز رسیده و در این جایگاه است که لزوم باک و معصوم و خاص بودن امام مطرح و مشخص میشود چرا که غیر از این نمیتواند باشد.
از مهمترین اشارات و دلایل ارجحیت امامت انتصابی در نزد شیعه و از مدارک مستحکم آورده شده حدیث ثقلین است که از جانب رسول خدا نقل گشته است.
«اِنی تارِکُ فیکُمُ الثَقَلین: کتابَ الله و عترَتی»
که خود بر اهمیت مسألة امامت و حساسیت آن بر اساس در ردیف قرآن قرار گرفتن آن میافزاید.
در پیرامون اهمیت مسأله امامت شهید آیت الله دستغیب در مباحث پیرامون تعیین و کتابی به همین نام تعیین به امامت و ولایت را از پایههای تعیین الهی که دومین پایة ایمان است میداند و میفرمایند: یکی از شعب تعیین که تحصیل آن بر هر مسلمانی واجب است یقین به امامت و وجوب تبعیت و محبت دوازده نور طیبه و دودمان طاهره اول آنان علی ابن ابیطالب و آخرشان حجه ابن الحسن (ع) واجب است بطوری تعیین شود که هرگز متزلزل نشود.»
دلایل عقلی انتصابی بودن امامت
همانطور که خداوند پیامبر انتخاب میکند میتواند امام را نیز تعیین و معرفی نماید. انجام این کار لطف و عنایت الهی است و لطف، واجب علی الله است.
خواجه نصیر در کشف المراد میفرماید:
امام لطف است پس نصب آن بر خداوند واجب است تا بدین وسیله غرض او حاصل شود.
غرض خداوند کمال و رشد معنوی انسانها است و وجود امام عامل اساسی این رشد و کمال است.
امامت در قرآن
در مسأله امامت و اهمیت آن در قرآن پیش از این مسأله مطرح شد که خود از با اهمیتترین دلایل است.
قرآن در آیة دیگری امامت را امری حقیقی و مستمر در نسل ابراهیم معرفی کرده: «وَجَعَلَها کَلَمه باقیة فی عَقبِهِ» (زخرف/ ۲۸)
البته گفته میشود که چرا اصل مسأله امامت در قرآن ذکر نشده است که در جواب میتوان گفت که اولاً: همه مسائل اسلامی در قرآن ذکر نشده است و جزئیات مربوط به آن را مثلاً در مورد نماز پیامبر کامل فرمودهاند.
ثانیاً: اگر مستقیماً جزئیات جزئیات امامت در قرآن بیان میشد، احتمال تعریف لفظی وجود داشت.
آیة ولایت:
ولی و سرپرست شما تنها خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آورند همان کسانی که در حال رکوع زکات دادند.
مائده آیة ۵۵
آیة تطهیر:
همانا خداوند اراده فرموده است که هر نوع آلودگی را از شما اهل البیت دور کند و شما را پاک گرداند چه پاک کردنی.
احزاب آیة ۳۳
که به همین تعداد بسنده کرده و به دلایل دیگر و ادله دیگری میپردازیم.
امامت از دیدگاه روایات:
همانطور که خداوند متعال در قرآن و خصوصاً آیه سورة نساء میفرماید که از رسول خدا اطاعت کنید که کلام و امر و نهی رسول هیچ چیز جزء کلام و خواست خدا نیست پس در نتیجه اگر ثابت شود که پیامبر در خصوص امامت مطلبی فرموده باشند تخلف از آن حرام و خلاف است. و بعید است که پیامبر در مورد مسأله چون امامت ساکت بماند و اظهار نظر نفرماید.
۱- حدیث ثقلین
بدرستیکه من دو گوهر گرانبها در میان شما نهادم تا زمانی که به آن دو تمسک جوئید هرگز از من گرماه نخواهید شد. . . . .
۲- حدیث سفینه
همانا جزء این نیست که اهل بیت من در میان شما بمنزله کشتی نوح هستند کسی که بر او سوار شد نجات یافت و هر کسی دوری نمود، هلاک گردید.
۳- حدیث یوم الانذار
بدرستی که این (علی) برادر من و وصی من و خلیفه من در میان شماست.
۴- حدیث امامت و خلافت علی (ع)
پیامبر گرامی به علی (ع) گفتند:
من شهر علم هستم و علی دروازة آن است.
تعداد صفحات :31
مقدمه
این بررسى مختصر شامل چهار قسمت است:
الف - تجزیه و تحلیل معرفتشناسى عمومى غرب، علل وجود تضاد در آن و بررسى بعضى علل. در نتیجه این معرفتشناسى، نظامهاى حقوقى و قانونگذارى غربى بهسوى عقلگرایى غیردینى و درنتیجه، ضد دینى حرکت کرد که منتهى به شناختخواست فرد (لیبرالیسم حقوقى) بهعنوان تنها منبع حقوق شد. از آنجا که مسیحیت در غرب تا حد تنها «ایمان عاطفى» کاهش یافته و دیگر داراى نظام حقوقى مستقل قابل اجرا نیست، در این بخش از بررسى مقایسهاى، تنها معرفتشناسى عمومى غرب - نه مسیحیت - که طبعا متاثر از فرهنگ مسیحیتبوده، مورد توجه قرار گرفتهاست.
ب - در قسمت دوم، معرفتشناسى عمومى اسلام بهاختصار بررسى شده است.
ج - در بخش سوم معرفتشناسى حقوق اسلام، یا علم اصول که بهترین منعکس کننده دیدگاه معرفتشناسانه عمومى اسلام است، مورد بحث قرار گرفتهاست.
د - در آخرین بخش، رشد اصول فقه، مخصوصا قبول حجیت عقل و قاعده تلازم عقل و شرع بررسى شده است. در این قسمت مخصوصا نقش شیخ مرتضى انصارى در تعمیق و گسترش علم اصول فقه و جنبه عقلانى آن مورد توجه قرار گرفته که این قسمت مختصرتر بررسى شدهاست. ما در این گفتار در صدد آن نیستیم که مکررا از نقش بارز شیخ مرتضى انصارى در رشد عقلگرایى در اسلام، محدوده عقل در معرفتشناسى حقوقى اسلام، حجیت عقل، قاعده تلازم وادله عقلیه بطور سطحى یاد کنیم; بلکه کوشیدهایم ابتدا جریان رشد عقلگرایى، سپس عقلگرایى اسلامى - که کاملا متفاوت با نوع غربى آن است - و بعد از آن، رشد علم اصول بهعنوان نتیجه عقلگرایى اسلامى، و در آخر، حجیت عقل و قاعده تلازم را بهعنوان منعکسکننده کاربرد عقل در علم اصول و در این مسیر موضع شیخ انصارى را نشان دهیم. لازماستیادآورى شود که مآخذى که در این نوشتار آمده منابع متناسبى براى بررسى بیشتر چهار مطلب فوق است; مخصوصا کتاب «عصر تفکر» نوشته توماس پین براى بخش اول; «مناهج البحث»، «توفیق الطویل» و «الدین و الفلسفه» نوشته على سامى الشار براى بخش دوم و «رابطه دین و فلسفه» نوشته ابوالفضل عزتى براى بخش سوم و چهارم.
معرفتشناسى عمومى و حقوقى اسلام
معرفتشناسى اسلام بر اساس اصل توحید قرار دارد. معرفت توحیدى، تضادهاى بین ماده و معنا، طبیعت و ماوراى طبیعت، علم و دین، عقل و دین، دین و سیاست، انسان و خدا و غیره را طرد مىکند.
لازم به یادآورى است که چون اصالت ماده و اصالت فرد بهعنوان تنها منبع حقوق در دیدگاه غرب نتیجه این تضاد در عرفتشناسى غربیان بود و از آنجا که فرض این تضاد در اسلام درست نیست، طبعا پیامدهاى این تضاد نیز در دیدگاههاى حقوقى اسلام قابل تصور نیست.
راسینالیسم و عقلگرایى اسلامى عکسالعمل تضاد در شناختشناسى اسلامى نیست; بلکه نتیجه آن است. حکماى اسلام، مانند فارابى، ابنسینا و ابنرشد; این راسینالیسم را از تضاد استنباط نکردند; بلکه از درون معرفتشناسى اسلامى استخراج کردند. اینکه عقل بهعنوان یکى از منابع حقوق اسلام است از قرآن و از سنتخود پیامبر استفاده مىشود و تاریخ آن تا حیات خود پیامبر ریشه دارد. حقوقدانان و فقهاى اسلامى از ابتدا این جریان را بهصورتهاى مختلف تعقیب کردهاند. جهت عقل در مکتب حقوق شیعه روشنتر از مکاتب حقوقى دیگر است; هرچند مکاتب حقوقى دیگر نیز آن را به گونههاى مختلف پذیرفتهاند. البته مقاومتهایى به صورتهاى مختلف در مقاطع مختلف تاریخ حقوق اسلام صورت گرفتهاست، ولى با پیروزى اصولیون بر اخباریون حداقل در نظام حقوقى شیعه این جریان خاتمه یافتهاست. مکاتب حقوقى دیگر اسلام نیز مخصوصا در سالهاى اخیر حجیت عقل را پذیرفتهاند (بجز طاهریان قدیم و وهابیان جدید). بین دیدگاه اسلام در طبیعیات با الهیات و حقوق، تضاد اساسى وجود ندارد. در عرفتشناسى اسلام اصل هماهنگى، وحدت، توافق، تکامل و تداوم جاى تضاد را گرفتهاست. همه اینها در اسلام نتیجه وحدت و اصالت واقعیت (وجود)، وحدت منبع معرفت و وحدت حیات انسانى و درنتیجه وحدت ظاهر و باطن، علم و دین، دین و سیاست و غیره است. تنها تضاد در این مورد، تضاد واقعى بین این روش اندیشه، جهانبینى و معرفتشناسى با جهانبینى و معرفتشناسى غرب است. در نظام فکرى و حقوقى اسلامى، فرد و خواستههاى وى نباید در برابر جامعه و ایندو نباید در برابر خدا قرار گیرند و درنتیجه در این نظام حقوقى بین خواستههاى فرد و دین نباید تضاد وجود داشتهباشد. البته این خود یک نوع استدلال عقلانى است ولى بین جنبه عقلانى حقوقى اسلام و غرب تضاد واقعى وجود دارد.
بخشی از متن اصلی :
آن که با شعر فارسی و یا عرفان اسلامی آشناست، تضاد میان عشق و عقل را میشناسد؛ تحقیری را می شناسد که سرایندگان عشق ناسوتی و لاهوتی در اسلام با آن از عقل سخن میگویند. این سنتی است کهن که در آن تجربه آموزی و نظرپردازی به هم پیوند خورده اند. افلاطون در «فایدروس»1 عشق را «جنونی الهی» می نامد، و سرودی که پولسِ رسول در نخستین نامه اش به قرنتیان در ستایش عشق می خواند، به تعبیری معنوی، جهتی مشابه را نشان می دهد.2
در شعر عربی - تقریباً از همان آغاز - با مقوله جنون عشق روبروئیم. مجنون در سرتاسر شعر عاشقانه ی اسلامی به شخصیتی اسطوره ای و به یکی از رموز کلیدی تبدیل می گردد. عرفان اسلامی که قالب زبانی شعر غنایی را تقریباً به طور کامل از آن خود ساخته است، دیوانگی عشاق را نیز می شناسد. برای نمونه این بیت از مولانا جلال الدین که می فرماید:
دور بادا عاقلان از عاشقان / دور بادا بوی گلخن از صبا
مولانا در شعری دیگر دیوانگی را همچون راه رسیدن عاشقان به رستگاری چنین می ستاید:
چاره ای کو بهتر از دیوانگی؟! / بُسکلدصد لنگر از دیوانگی
ای بسا کافر شده از عقل خویش / هیچ دیدی کافر از دیوانگی؟!
رنج فربه شد، برو دیوانه شو / رنج گردد لاغر از دیوانگی
در خراباتی که مجنونان روند / زور بِستان لاغر از دیوانگی
اه چه محرومند و چه بی بهره اند/ کیقباد و سنجر از دیوانگی
شاد و منصورند و بس با دولتند / فارِسانِ لشکر از دیوانگی
بر رَوی بر آسمان همچون مسیح / گر تو را باشد پَر از دیوانگی
شمس تبریزی! برای عشق تو / برگشادم صد در از دیوانگی
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمتword در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 11
تحقیق آماده
جایگاه عقل در اسلام
با فرمت ورد آماده چاپ و صحافی
تعداد صفحات : 20 صفحه
فرمت فایل : ورد 2003 قابل اجرا روی ورژن های بالاتر
فهرست تحقیق :
مقدمه
اسلام، دین عقل و فطرت
عقل، برترین موجود
عقل و دین، قوام زندگی متعالی
عقل، ملاک حسن و قبح افعال
تبیین بیش تر جایگاه عقل
جداانگاری عقل و دین زاییده تفکر سکولاریستی
تفاوت عقل دینی و عقل مدرن
منابع
هر یک از سرفصل های موجود در فهرست با اسناد به منبع می باشد .
منابع تحقیق از معتبرترین کتب دینی و فقهی می باشد .
منابع تحقیق :
) جملات مزبور، گزیده هایی از دیدگاه های دکتر عبدالکریم سروش در کتب و مقالات اوست . برای تحقیق بیش تر ر . ک: مدارا و مدیریت، ص 253; مجله کیان، شماره های 41 و 43، به ترتیب مقالات: «دین اقلی و اکثری » و «راز و راززدایی » و غیر آن .
2) ر . ک: تفسیر المیزان، ج 4، ص 127- 129، چاپ بیروت .
3) برای تحقیق بیش تر در زمینه «عقل و نقل » ر . ک: ولایت فقیه، آیة الله جوادی آملی، ص 239- 240، مرکز نشر اسراء، چاپ سال 1378 با ویرایش جدید .
4) اصول کافی، ج 1، کتاب العقل و الجهل، حدیث 2 .
5) بحارالانوار، ج 1، ص 116، نشر مؤسسه الوفاء، بیروت .
6) نهج البلاغه، دکتر صبحی صالح، خطبه 1، ص 43، چاپ افست ایران، 1395 ه ق .
7) ر . ک: بحارالانوار، ج 1، صص 96- 97: عوالم العلوم و المعارف و الاحوال (العقل - العلم)، شیخ عبدالله بحرانی، ج 2، صص 40- 41، نشر بنیاد فرهنگی امام مهدی علیه السلام، قم .
8) اصول کافی، ج 1، کتاب العقل و الجهل، قسمتی از حدیث مفصل شماره 14 .
9) امام علی علیه السلام فرمود: «العقل رسول الحق » ، غررالحکم و دررالکلم، الآمدی، به شرح جمال الدین محمد خوانساری، ج 1، (از 6 جلدی)، ص 7، انتشارات دانشگاه تهران، بهمن 1366، باز فرمود:
«العقل شرع من داخل و الشرع عقل من خارج » : عقل برای بشر دین داخلی است، چنان که دین برای او عقل خارجی است . مجمع البحرین، شیخ فخرالدین الطریحی، ج 2 (از دو جلدی)، ماده (ع ق ل)، ص 224، دفتر نشر فرهنگ اسلامی: تفسیر القرآن الکریم، ملاصدرا، ج 5، ص 425 .
10) اصول کافی، ج 1، ص 16، قسمتی از حدیث مفصل شماره 12 .
11) نهج البلاغه، کلمات قصار شماره 38 .
12) اصول کافی، ج 1، کتاب العقل و الجهل، حدیث 30 .
13) ر . ک: تفسیر نورالثقلین، شیخ عبدالعلی بن جمعه، ج 5، ص 537، چاپ افست علمیه، قم .
14) نهج البلاغه، صبحی صالح، کلمات قصار شماره 390 .
15) تحف العقول، حسن بن علی شعبه حرانی، ص 44، نشر مؤسسه اعلمی للمطبوعات، بیروت .
یادآور می شویم که مضمون این حدیث از برخی معصومان دیگر نیز نقل شده است .
16) اصول کافی، ج 1، کتاب العقل و الجهل، قسمتی از حدیث مفصل شماره 34 .
17) ر . ک: کشف المراد، تصحیح و تعلیق حسن حسن زاده آملی، ص 303، نشر جامعه مدرسین، قم .
18) ر . ک: حسن و قبح عقلی، سلسله درس های استاد جعفر سبحانی، نگارش علی ربانی گلپایگانی، بویژه صص 116- 122، نشر مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران 1368 .
19) همان .
20) در تهیه این قسمت از این کتب نیز استفاده شده: شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، صص 199- 208: در آمدی بر علم کلام، علی ربانی گلپایگانی، صص 165- 171، انتشارات دارالفکر، قم، چاپ سال 1378 .
21) نهج البلاغه، صبحی صالح، کلمات قصار شماره 105 .
22) بحارالانوار، ج 1، ص 116، چاپ بیروت .
23) برگرفته از شریعت در آینه معرفت، ص 204- 208، مرکز نشر فرهنگی رجا; درآمدی بر علم کلام، صص 169- 170 .
24) این سخن از ادعاهای مکرر دکتر عبدالکریم سروش است و اصرار دارد که مدیریت جامعه، مدیریت عقلانی باید باشد نه فقهی و میان مدیریت عقلی و فقهی پیوسته خط قرمز کشیده و این دو را مربوط و منحصر به دو حوزه دنیا و دین می داند! ر . ک: مدارا و مدیریت، ص 253; کیان، شماره های 41 و 43، مقالات «دین اقلی و اکثری » و «راز و راز زدایی » نیز کیان شماره 32، مقاله «تحلیل مفهوم حکومت دینی » ، ص 12; قصه ارباب معرفت، صص 54- 55، نشر مؤسسه فرهنگی صراط .
25) ر . ک: کیان، شماره 26، مقاله «معنا و مبنای سکولاریسم » ، عبدالکریم سروش .
26) کیان شماره 23، مقاله «آن که به نام بازرگان بود نه به صفت » عبدالکریم سروش، بویژه ص 16 .
27) خداوند حق را می گوید و او به راه راست هدایت می کند . احزاب (33)، آیه 4 .
28) آن است خداوند، پروردگار حق شما)، با این حال، بعد از حق، چه چیزی جز گمراهی وجود دارد؟ ! یونس (10)، آیه 32 .
29) کیان، شماره 26، مقاله «معنا و مبنای سکولاریسم » ، سروش، ص 11 .
30) قرن هیجدهم میلادی، را «عصرعقل » یا «عصر روشنگری » می نامند، عصری که انسان مدرن با آرمان عقلانیت جلوه گر شده و شریعت عقلانی را نه در کنار شریعت وحیانی، بلکه علیه آن به کار گرفته و جایگزین آن ساخته است . ر . ک: علم و دین، ایان باربور، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، صص 71- 98، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم 1374، نیز برای تحقیق بیش تر ر . ک: فلسفه روشنگری، لوسین گلدمن، ترجمه منصوره (شیوا) کاویانی، سیر فلسفه در اروپا، آلبرت آوی، ترجمه دکتر علی اصغر حلبی، فصول 8 و 9، بویژه صص 192- 200 و 242- 258 و 293- 314، انتشارات زوار .
31) ر . ک: علم و دین، ص 69- 98 ; نقدی بر مبانی معرفت شناسی و اومانیستی، مریم صانع پور، ص 17- 32، نشر مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، برای تحقیق بیش تر ر . ک: فلسفه روشنگری لوسین گلدمن، ترجمه منصوره کاویانی: پاکسازی سکولاریسم . دکتر محمد رفیع الدین، ترجمه سید غلامرضا سعیدی .
32) ر . ک: نحل (16) : آیه 97; ابراهیم (14) : آیه 27 .
33) ر . ک: بحارالانوار، ج 1، ص 100 ; مرآة العقول، علامه مجلسی، ج 1، ص 26 .
34) همان مدرک، ص 95 .
35) کاد الفقر ان یکون کفرا» . بحارالانوار، ج 27، ص 237 .
36) ر . ک: ولایت فقیه، عبدالله جوادی آملی، ص 87- 97 ; حکومت و مصلحت، سیدمحمد ناصر تقوی، بویژه ص 61- 73، انتشارات امیرکبیر، تهران .
37) عقل تا زمانی که به مسایل نظری و فکری می پردازد و در حوزه فکر و استدلال و براهین عقلی سیر می کند، عقل نظری نامیده می شود، اما آن گاه که به امور عینی و بایدها و نبایدهای عملی و اخلاقی می پردازد، عقل عملی نام دارد .
38) امانوئل کانت (1724- 1804م) فیلسوف و متفکر بزرگ آلمانی که متاثر از فلاسفه تجربه گرایی چون دیوید هیوم (1711- 1774 م) می باشد و این نظریه هیوم را که می گوید، «هیچ معرفتی جدا از تجربه وجود ندارد» ، دربست پذیرفته است و بر این عقیده است که: «تجربه اخلاقی و عقل عملی، مبدا پیدایش عقاید دینی می باشد، و اندیشه وجود حقیقی خدا را موجه می سازد!» ر . ک: علم و دین ایان باربور، ترجمه خرمشاهی، صص 91- 97 .
39) بحارالانوار، ج 2، ص 303 .
40) حیات معقول نوعی از زندگی است که در آن همه استعدادهای وجود آدمی تا آن جا که مقدور است در بر طرف ساختن نیازهای مادی و معنوی او به فعلیت می رسد . این همان زندگی است که در کلام خداوندی به «حیات طیبه » ، «حیات مستند به بینه » ، و «حیات حقیقی » نام گذاری شده است . ر . ک: فلسفه دین، علامه محمدتقی جعفری، تدوین عبدالله نصری، صص 347- 349 .
41) بحارالانوار، ج 74، ص 285، بخشی از خطبه مفصل و معروف به «خطبة الوسیله » .
42) آقای عبدالکریم سروش در مقاله «دین اقلی و اکثری » که در شماره 41 مجله کیان به چاپ رسیده است، مدعی شده که نودونه درصد از اخلاقیات و ارزش های اخلاقی (نظیر راست گویی و دروغ گویی) ارزش های خادمند و یک درصد آن ارزش های مخدوم . مرادش از ارزش های خادم این است که ارزش های اصیل و پایدار نیستند بلکه نسبی و ناپدیدار بوده و به تعبیر خودش: «برای زندگی کردن و در خدمت زندگی اند . . . چون این ارزش ها کاملا به نحوه زندگی (دنیوی) ارتباط دارند و در حقیقت آدابند نه فضایل . . . وقتی می گویند ارزش ها عوض شده است، مقصود ارزش های خادم است نه مخدوم . در بحث توسعه و مدرنیته، تحول ارزش ها در واقع به تحول ارزش های خادم بر می گردد . . . پس هر تحولی که در زندگی رخ دهد لاجرم در قلمرو اخلاقیات یعنی (ارزش های خادم زندگی) هم تحول پدید می آورد .» مراد آقای سروش از ارزش های مخدوم، ارزش هایی است که زندگی برای آن هاست . مانند توحید و خداپرستی . اما این تقسیم بندی ایشان نه با مبانی دینی - اسلامی ما سازگار است، چون اگر نگوییم همه ارزش های اخلاقی اصیل و پایدار و زوال ناپذیرند، اکثریت قریب به اتفاق آن ها پایدار و اصیل بوده و آن قدر اهمیت دارند که زندگی دنیوی خادم و تابع آن بوده و باید بر اساس آن ها پایه ریزی شود; و نه با اظهارات خودش در جای دیگر سازگار و منطبق است; زیرا آقای سروش در مقاله «آن که به نام بازرگان بود نه به صفت » که در کیان شماره 23 به چاپ رسید، عکس این نظر (که اخلاقیات ارزش های خادم زندگی و برای زندگی دنیوی و نیز آداب زندگی اند نه فضایل اصیل اخلاقی) را ابراز داشته و در صفحه 17 مقاله مزبور پس از تقسیم مسایل دینی به سه بخش: فقه، اخلاق و اعتقادات، در باره اخلاقیات می نویسد: «دوم: بخش اخلاق دین، که بخش بسیار مهم تر آن است . صددرصد اخروی است . یعنی راست گویی، عفت، مجاهدت با نفس، پارسایی، زهد، شکر نعمت، توبه، صبر، ذکر موت، معاد و . . . همه از نظر شرع در اصل برای کمال نفس اند و نفسی که صالح و پالوده باشد، در آخرت به نعیم و رضوان الهی خواهد رسید . بلی آدمیان صالح، دنیای آرام تر و زندگی آسوده تری هم خواهند داشت .»
43) ر . ک: قصه ارباب معرفت، عبدالکریم سروش، ص 54- 55 ; کیان شماره 32، مقاله «تحلیل مفهوم حکومت دینی » . عبدالکریم سروش، ص 12 .
فونت های مورد نیاز : b titr و b trafic
فرمت فایل : word 2003
رمز فایل : docfarsi.com
مقدمه
یکی از مهمترین مسایل اعتقادی عصر ما مسأله نسبت "تدین" با "تعقل" و ارتباط میان آن دو است. پیشینه این مسأله به قدمت پیدایش ادیان الهی برمیگردد، ولی امروزه به جهت بسط و گسترش زیاد علوم و معارف بشری، به صورت جدیتر و جدیدتر مطرح است و عمدتا در قالب رابطه علم و دین مورد بحث قرار میگیرد.
یکی از عوامل اصلی عدم رویکرد پارهای از نسل جوان به دین این است که کسانی دین را امری غیر معقول و غیر منطقی و غیر علمی قلمداد کردهاند. این گروه را اعتقاد بر آن است که اصولاً در دین نباید به دنبال یک نظام منطقی و عقلانی بود. یعنی دین برنمیتابد که به محک تفکر منطقی زده شود و از این آزمایش سربلند بیرون آید. میگویند چگونه میتوان تفکر و استدلال کرد و به لوازم آنها ملتزم شد و در عین حال متدین و متعبد ماند؟
پیش فرض این طایفه این است که علوم و معارف بشری، یعنی آنچه که از غیر طریق الهی حاصل آمده و تراوش فکر بشر است با علوم و معارف الهی ـ که فرآورده وحی اند ـ تعارض داشته و غیر قابل جمع است! یکی از ترفندهای مخوف تهاجم فرهنگی این است که دین را از صحنه دانش، فرهنگ و سیاست و... بیرون کنند و در همین راستا است که دشمن سعی وافر دارد چهرهای عبوس و غیر منطقی و غیر علمی از دین ترسیم نماید تا نسل جوان دوستدار جمال و خواهان دانش و کمال، خود به خود از دین فاصله بگیرد، چه با حذف دین از جامعه، هر اقدام دیگری ممکن و آسان است.
و ...
تعداد صفحات : 20 صفحه
نوع فایل : word (قابل ویرایش )