بخشی از متن اصلی :
پیشرفت و توسعه علوم پدیده مجازات نیز مورد بازنگری قرار گرفت و نتیجه این بود که مجازات علیرغم شدت و حدت آن، در پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین نارسا میباشد. آنچه که در مجازات موردنظر قرار میگیرد تنبیه محکومین میباشد نه اصلاح آنها. برای جلوگیری از این امر و اصلاح و تربیت مجرمین تدابیری اتخاذ شد که این تدابیر اقدامات تامینی و تربیتی نام گرفت. در واقع میتوان گفت که اقدامات تامینی مجموعه اقداماتی همتراز با مجازات یا جایگزین آن میباشد. این اقدامات علیرغم اینکه آزادیهای فردی را برای مدتی نامعین محدود و یا سلب میکند، متکی به قانون بوده و از طرف مراجع ذیصلاح تعیین و اعمال میشوند. این تدابیر گاه به عنوان مجازات اصلی و گاه به عنوان مجازات تکمیلی مطرح میشود و هدف آن پیشگیری از جرم میباشد. در قانون مجازات لبنان این اقدامات تحت عنوان «التدابیر الاحترازیه» وارد قانون شده و در فصل دوم قانون مجازات، از مواد ۷۰ الی ۱۱۱ را به خود اختصاص داده است. در این نوشتار قبل از بیان انواع اقدامات تامینی و تربیتی در کشور لبنان، به طور خلاصه طبیعت مجازات و اقدامات تامینی و تربیتی را در قانون این کشور مورد بررسی قرار خواهیم داد.
مجازات
در قانون لبنان نص صریحی از تعریف مجازات وجود ندارد، و شاید علت آن مختلف بودن مجازات میباشد، ولی از مقارنه نصوص قانونی و نظم اجتماعی و نظرات فلاسفه، این تعریف استنباط میشود که: مجازات عکسالعملی است که قانون برای دفاع از جامعه مقرر کرده و قاضی آن را در مورد شخص مسوول اجرا میکند؛ از این تعریف عناصر اساسی مجازات روشن میشود:
۱. مجازات به معنی قصاص میباشد و قصاص شامل انواع آزار و اذیت و محرومیت از قبیل اعدام، اعمال شاقه، حبس، زندان، غرامت، مصادره، نشر حکم و الصاق آن میشود. منظور از اعمال مجازات سعی در اصلاح مجرم و بازگرداندن او به زندگی اجتماعی میباشد و این وسیلهای برای تطبیق و اجرای این هدف میباشد.
۲. مجازاتها در قانون مقرر شده و مجازاتی نیست که در قانون مشخص نشده باشد، به این معنی که قانونگزار ماهیت و طبیعت مجازات را مشخص کرده است و غیر از موارد مقرر در قانون، اعمال مجازات جایز نیست.
۳. مجازات به حکم قصاص صادر میشود و این نمادی از عدالت قضایی میباشد زیرا قاضی با توجه به اسباب، ارکان و عناصر موجود، نوع مجازات، مدت و کیفیت آن را مشخص میکند.
۴. مجازات بر شخص مجرم واقع میشود، نه بر اشخاص دیگر از خویشان او و به قاعده «لانیابه فیالعقوبات» عملاً اشاره شده است.
۵. مجازات نتیجه قانون و حتمی عمل شخص مسوول به سبب واقعه مادی که از ارتکاب آن محدود شده، میباشد و این مجازات به حکم قانون مشخص شده است و مجازات در خصوص اعمال ارتکابی مجرم در گذشته میباشد، نه به خاطر اعمال ارتکابی که ممکن است در آینده مرتکب شود.»
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word ، قابل ویرایش در اختیار شما قرار میگیرد.
تعداد صفحات :23
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
فهرست مطالب:
مقدمه 1
نگاهی به گذشته 3
پیدایش حزب الله 8
ورود ایران به صحنه لبنان 9
حزب الله انقلاب اسلامی لبنان 12
اعلام موجودیت مقاومت اسلامی 13
اختلاف حزب الله و امل 15
امضای پیمان طائف 15
اصلاحات در سطح رهبری حزب 17
سید حسن نصر الله کیست؟ 19
مشارکت حزب الله در نظام سیاسی لبنان 21
سالهای اوج گیری حزب الله لبنان 22
پذیرش قطعنامه 425 25
حزب الله پس از سال 2000. م 26
نتیجه گیری 33
کتابشناسی 34
مقدمه
لبنان کشور کوچکی است در کنار دریای مدیترانه که بین سوریه و اسرائیل و دریای مدیترانه قرار گرفته است. طوایف مختلف با ادیان مختلف در این قسمت زندگی میکند. شیعیان لبنان اکثراً در هر منطقهای به منام «جبل عامل» سکونت دارند که از نظر تاریخی مقدسترین منطقه خاورمیانه به شمار میرود.
سرزمین جبل عامل در طول تاریخ مورد ظلم و ستم خلفا و حکام و فرمانروایان وقت قرار گرفته است. بنابراین شیعیان دائماً در حال مبارزه با آنان بودهاند. لبنان را میتوان دروازه دنیا نامید، هر فکر و ایدئولوژی را از طریق لبنان به سرعت میتوان در همه دنیا منتشر ساخت. به همین دلیل در نهایت جیب و رابرت در داخل لبنان و دشمنان خارجی این مردم مستضعف یعنی اسرائیل و امریکا متحد شدند و بر پیکر نوخاسته و ناتوان این ملت تاختند و سرزمین اسلامی آنان را هم اکنون به اشغال درآوردهاند. متاسفانه این صفحه ننگین تاریخ دنیا نه فقط بدست آمریکا و اسرائیل و دست راستیهای لبنان ورق خورد، بلکه اکثریت حکام و ملوک نفرین شده عرب به عنوان فرمانروایان مسلمان و دوست ملت فلسطین دست خود را در تدوین این صفحه ننگین آلودند و ننگ ابدی را در تاریخ به نام خود رقم زدند.
بررسی حوادث لبنان و بخصوص وضع اسف انگیز کنونی این شیعیان بدون مطالعه تاریخ گذشته و مجاهدت عصر حاضر و قیام و جنبش آنان عملی نیست. جامعه اسلامی لبنان کنونی، از سیاری مشکلات رنج میبرد. بخصوص جامعه تشیع لبنان، وارث نابسامانیهای مکری و عقیدتی، سیاسی و اقتصادی زیادی است که حاصل قرنها ظلم و ستمی بوده که بر آنها روا داشته شده است. بررسی حوادث اخیر لبنان بر کاری بس فهم و در عین حال مشکل است که کار هر کسی نیست و فقط از عهده کسانی بر میآید که علاوه بر نگرش ظاهری حوادث، به علل آنهم توجه نمایند. و بخصوص تحت تاثیر تبلیغات ظاهر فریب واقع نشوند و در دام غولهای خبری دنیا که حقایق را میتوانند به خوبی وارونه جلوه داده، شب را روز و سیاهی را سفیدی بنمایانند، نیز نیفتند.
به علاوه تسلط کامل به همه حوادث داخلی و خارجی لبنان داشته، و یک بعدی وقایع را بنگرند، بلکه تمام ابعاد گویای این تاریخ را بررسی نموده و رسالتی را که به عهده گرفتهاند، انجام بخشند. با توجه به توضیحات فوق و همچنین گستردگی حوادث گذشته و حال لبنان نگارنده درصدد است که در طی این پژوهش به بررسی گوشهای از روند شکلگیری نبش حزب الله لبنان بپردازد. البته باید خاطر نشان کرد که این نوشته به دلیل عدم دسترسی کافی به منابع خالی از اشکال نیست و امید است شروعی برای یک پژوهش جامع و مستند در این زمینه باشد.
نگاهی به گذشته
دادههای موجود در مورد تاریخچه استقرار شیعیان در لبنان به هیچ وجه قابل تاکید مطلق نیست و گفته میشود در قرن هفتم میلادی که بنی امیه رژیم سلطنتی خویش را در دمشق پایهگذاری کردند، لبنان هم به عنوان بخشی از حکومت امویان تحت الحمایه حکومت دمشق قرار گرفت ، اما سالها، پیش از استقرار حکومت بنی امیه در شامات عدهای از مردم لبنان و جبل عامل، بوسیله مسلمان آزاده و صحابی معروف رسول الله (ص) یعنی ابوذر غفاری، با اسلام آشنا شده بودند.
آنچه مسلم میباشد این است که قرن سوم هجری/ نهم میلادی مناطقی از عراق، شام، ایران شمال افریقا و مصر شاهد جریانی از تشیع بوده است.
به دنبال فتح شامات به دست صلاح الدین ایوبی و فرمانروایی نخستین حکام ایوبی و بعد از ایشان سلطه مایلک که همگی دشمنی آشکاری با شیعیان داشتند. اوضاع شیعیان دگرگون شد و از منطقه شمالی لبنان بیرون رانده شدند و از این زمان به بعد در همان مناطقی که امروزه نیز همچنان در آن ساکناند، تمرکز و اسکان یافتهاند.
شیعیان در واقع از صحنه سیاسی به دور بودند و خصوصاً در قرن 19 م که لبنان یک تحول سیاسی، اجتماعی و فکری را پشت سر گذاشت. در این زمان بود که فاصله و شکاف میان شیعیان و همسایگان زیادتر شد. در این قرن مارونیها با فرانسه، دروزیها با بریتانیا، ارندوکسها با روسیه و اهل سنت با خلافت عثمانی روابط محکمی داشتند، تنها شیعیان بودند که از حمایت بیگانگان بهرهای نداشتند و از هر گونه حمایت خارجی محروم بودند.
اصلاحات ارضی که توسط حکومت عثمانی در سال 1885 م آغاز شد به رشد روزافزون گروه کوچکی به نام «اشراف» یا به قول لبنانیها «انرعماء» کمک کرد. اصلاحات ارضی همچنین منجر به پیدایش خرده مالکانی در مناطق شیعه نشین شد. این خرده مالکان افرادی بیبضاعت را به بیگاری میکشیدند که در نتیجه آن اکثریت شیعیان از لحاظ جغرافیایی در انرواو از لحاظ سیاسی ضعیف و از نظر حکومت اقتصادی تابع حکومت خاندانهای فئودال باقی ماندند و این امر منجر به تشدید عقب ماندگی آنان گردید و بدین ترتیب شیعیان با ضعف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی وارد قرن بیستم شدند.
پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی و برقراری قیمومیت فرانسه بر لبنان در سال 1943- 1920 شیعیان در ژانویه 1927. م و در خلال قیام دروزها علیه فرانسویها به یک دستاورد دینی نائل شدند. فرانسویان برای اینکه مانع از پیوستن شیعیان به قیام دروزها شوند مذهب شیعه جعفری در لبنان را به عنوان یکی از مذاهب رسمی به رسمیت شناختند و در پی آن دادگاههای شرع جعفری تاسیس نگردید. این تصمیم تاریخی فرانسه باعث آغاز دوران نوینی در تاریخ طایفه شیعه لبنان گردید. از آن تاریخ به بعد رهبران شیعه برای نخستین بار در موضوع تشکیل و تاسیس کشور مستقل لبنان منفعت سیاسی واقعی یافتند.
شیعیان ساکن قسمت شرق لبنان و دره «بقاع» در طول سالهای اولیه قرن بیستم از طریق داد و ستد، فلسطینیان به حیات خود ادامه دادند تا اینکه با ایجاد اسرائیل در سال 1948. م این راه ارتباطی برای زندگی کاملاً قطع گردید. دولتهای لبنان یکی پس از دیگری به پروژه ملت سازی و جلب سرمایهگذاریهای خارجی مشغول شدن و ظاهراً شیعیان را به فراموشی سپرند. هدف عمده آنها ایجاد رفاه، منحصراً در جامعه مارونی که رئیس جمهور از میان آنها برگزیده میشد، بود و نیز رسیدگی به امور مسلمانان سنی مذهب که نخست وزیر از گروه آنها انتخاب میگردید. شیعیان نمایندگان خود را در پارلمان لبنان داشتند، اما حتی در آن زمان فئودالهای صاحب زمینی که در ملک خود زندگی نمیکردند وجود داشتند. که کمترین توجهی به وضع دردناک شیعیان نداشته و در واقع نمایندگان جامعه شیعی لبنان در سطح کلان نبودند در نتیجه این وضع و در زمان اوج اقتصادی لبنان، شیعیان کاملاً به فراموشی سپرده شده و از دهه 1940 به این سو به طبقات پایین جامعه مبدل شدند و این وضع تا دهه 70. م و دقیقاً تا سال 1972 ادامه داشت، رهبری که بتواند آنرا از این بدبختی بیرون آورده و از لحاظ سیاسی جامعه شیعه را به رسمیت درآورد، روحانی متولد ایران یعنی امام موسی صدر بود. او از شیعیان خواست تا متحد شده و شرایط زندگی بهتر را در لبنان مطالبه نمایند.
امام موسی صدر به عنوان نخستین گام، مجلس اعلای شیعیان لبنان (المجلس الاسلامی الشیعی الاعلی) را تاسیس نمود و خودش به ریاست این مجلس انتخاب شد و بدین ترتیب جریانی را که در سال 1926. م با رغبت ساختن مذهب شیعه در لبنان از طرف فرانسویان شروع شده بود، تکمیل کرد. امام موسی به خوبی درک کرده بود که شیعیان نیازمند حمایت یک قدرت پرتوان خارجی هستند. لذا در سال 1963 جریان ائتلاف سیاسی لبنان حکومت بعثی حافظ اسد، در سوریه و طایفه شیعه لبنان به رهبری امام موسی صدر آغاز گردید. حافظ اسد نیز در ابتدا کمکهای مالی و سیاسی و سپس پشتیبانی نظامی و تسلیحاتی را در اختیار امام موسی صدر قرار داد.
مشکلات امنیتی و تعرض به جان و مال شیعیان جنوب از نگرانیهای عمده امام موسی صدر بود. به همین دلیل در سال 1972 تشکیلات سیاسیای به نام «حرکت المحرومین» را بوجود آورد و در سال 1975 شاخه نظامی این حرکت تحت عنوان «افواج المقاومه اللبنانیه» (امل) تاسیس گردید. این امر برای نخستین بار در تاریخ لبنان اتفاق افتاد که طایفه شیعه در چهارچوب یک تشکیلات نظامی مستقل و غیر وابسته به دیگران حضور خود را به اثبات میرسانید.