یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

نظریه های کارل مارکس

اختصاصی از یارا فایل نظریه های کارل مارکس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک

موضوع تحقیق:

نظریه های کارل مارکس

استاد راهنما:

جناب آقای جمالی راد

درس مربوطه:

اصول علم سیاست

نوع تحقیق:

سیاسی

محقق:

الناز گرائی

شماره دانشجوئی:

84354734

بهار 1385

فهرست

عنوان

صفحه

- ناسیونالیسم و بورژوازی

-ناسیونالیسم و پرولتاریا

-ناسیونالیسم و انقلاب پرولتاریایی

-تشابهات و تفاوتهای ناسیونالیسم و مارکسیسم

مقدمه:

کارل مارکس فیلسوف سوسیالیست آلمانی در سال 1818 متولد شد او صاحب آراء و افکار تازه در اقتصاد، سیاست و اجتماع بود و یکی از موجدین مکتب سوسیالیست افراطی به شمار می آید. کتاب مشهور سرمایه CAPITAL خلاصه ایست از آراء و عقاید مارکس. وی به دستیاری انگلس نخستین مانیفست کمونیسم را تدوین کرد و خود موسس اولین کنگره بین المللی کمونیسم گردید. فلسفه او که به مارکسیسم مشهور است بر اساس ماتریالیسم استوار گردیده و کلیة تحولات اقتصادی و حتی تاریخی را معلول عوامل مادی می داند و با تمرکز سرمایه در دست عده ای معدود مخالف و رژیم سرمایه داری را محکوم به زوال و راه تأمین یک سیستم عادلانه را در استقرار رژیم تعاون در اقتصاد و بالابردن ارزش کار و جانشین ساختن کار به جای سرمایه می داند کارل مارکس در سال 1883 درگذشت.

-ناسیونالیسم و بورژوازی:

مارکس کتاب مانیفست کمونیست، تاریخ جامعة بشری را بر اساس مبارزه طبقاتی توصیف می کند، آزاده و برده نجیب زاده و طبقه عوام، لرد و رعیت، ارباب و صنعتگر و کارگر و در یک کلمه مستکبر و مستضعف همیشه رویاروی هم قرار داشتند. مبارزه مستکبر و مستضعف یا به بازسازی انقلابی جامعه منتهی می گردد یا به انهدام مشترک طبقات متنازع جامعة معاصر به دو طبقه تقسیم می گردد که دقیقاً رودرروی هم قرار دارند. بورژوازی و پرولتاریایی از نظر مارکس طبقات اجتماعی بازیگران واقعی در فرایند تاریخ هستند تحولاتی ملی و محلی صرفاً جنبه ای از این فرایند را تشکیل می دهند و به طوری که گفته ایم شود نقش کم اهمیتی را ایفا می کنند مگر اینکه یک ملت برحسب تصادف و در اثر وقوع نقطه عطفی در تاریخ جهان بتواند خود را در راس پیشرفت کل بشریت قرار دهد این موضوع در درک اینکه چرا مارکس آنقدر به ناسیونالیسم کم توجه بوده است مهم می باشد برای او لازم است که ملتها، دولتها و شهرها در زمینه و از دیدگاه جایگاهشان در روابط طبقاتی و همچنین در منازعة طبقاتی که در سطح جهانی رخ می دهد مطالعه و ارزیابی گردند مارکس بی پرده اشاره کرده است که ناسیونالیسم


دانلود با لینک مستقیم


نظریه های کارل مارکس

زیبایی شناسی مارکس

اختصاصی از یارا فایل زیبایی شناسی مارکس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

چکیده

زیبایی شناسی مارکس به شکل شگفت انگیزی تحت تاثیر دیدگاه سیاسی- اجتماعی اوست. او معتقد است هنر مانند کلیه فعالیت‌های معنوی به رو بنای فرهنگی تعلق دارد و به واسطه شرایط اجتماعی، تاریخی و مخصوصاً شرایط اقتصادی تعیین می‌شود. هنر در نگاه مارکس انعکاس واقعیت اجتماعی است. در این پژوهش ابتدا کلیت دیدگاه زیبایی شناختی مارکس و سپس 3 محور اصلی این دیدگاه مورد بررسی قرار خواهند گرفت. این سه محور عبارتند از کارکرد اسطوره در گذر از اقتصاد به هنر، فقدان تناسب میان تکامل اقتصادی و هنری و افسون ابدی یک هنر ویژه که بنیادهای اقتصادی آن مدتهاست که پشت سر گذاشته شده است.

واژه‌های کلیدی

مارکسیسم، زیبایی شناسی، هنر، زیر بنا، اسطوره، اقتصاد.

مقدمه

کارل مارکس در دوره‌ای به دنیا آمد که علاقه و دلبستگی انسانها از هنر و ادبیات بریده و متوجه اقتصاد سیاسی شده بود. بحث‌هایی که در آن زمان رواج داشت بیشتر پیرامون نقش هوش و قریحه و نبوغ، تقلید طبیعت و مسائل و مشکلات عملی جنبش آزادیخواهانه بورژوازی بود. نگرش بورژوازی به هنر به طور صریحی عمل گرایانه بود و مسائل هنر مقید به مسائل کار و کسب و سیاست. با در نظر گرفتن جو حاکم، مارکس و پیروانش نمی‌توانستند آنگونه جامع و گسترده که فیلسوفان پیشین به هنر پرداخته بودند، پیرامون آن قلم فرسایی کنند. مارکس و انگلس در واقع هیچ تفسیر نظام مندی از هنر از خود بر جا نگذاشتند. آنها همه اندیشه و تلاششان را روی مسائل و مشکلات طبقه کارگر و مبارزه آنها متمرکز کرده بودند. به طور کلی زیبایی شناسی مارکس به نحو جدا ناپذیری در پیوند با جهان بینی انقلابی وی قرار داد.

مارکس دوباره تصمیم به نگارش اثر مستقلی در زمینه زیبایی شناسی گرفت. نخست در سال 1842 که می‌خواست با همراهی برونو بائر زیبایی شناسی هگل را نقد کند و بار دوم در 1857 که قرار بود برای دانشنامه امریکایی، رساله‌ای درباره زیبایی شناسی بنویسد. او هر دو بار در همان آغاز راه متوقف شد. طولانی‌ترین متنی که مارکس در بررسی اثر هنری خاصی نوشته، فصلی است از کتاب خانواده مقدس که در آن به داستان مسلسل رازهای پاریس اژن سو پرداخته است. مارکس همواره به هنر و ادبیات علاقه داشت و در دانشگاه مدتی شاگرد ویلهلم شگل بود و تا زمانی که هاینریش هاینه درگذشت، دوستی نزدیک خود را با شاعر حفظ کرد. مارکس شیفته تراژدی‌های یونانی و شکسپیر بود و در آثارش مدام از آنان نقل قول می‌آورد.

بنیان زیبایی شناسی مارکس به طور کلی بر این اندیشه استوار است که زیر ساخت اقتصادی بنیان همه آن چیزهایی است که در رو بنا یا آگاهی حضور دارند که هنر نیز از آن جمله است. زیبایی شناسی از نظر مارکس چیزی نیست که از نظر زیستی ذاتی انسان باشد و یا چیزی مقدم بر تکامل اجتماعی. زیبایی فرآورده‌ای است تاریخی و نتیجه یک سلسله تولیدات مادی و فکری دراز مدت. دو اعتقاد داشت که اثر هنری مانند هر فرآورده دیگر، مردم هنر شناس و زیبایی پسند به وجود می‌آورد. بدین سال تولید نه تنها برای فروشی می‌سازد بلکه برای شیء نیز فرد فراهم می‌آورد.

از آثار مارکس می‌توان به «فتو فلسفه، سرمایه، کمونیسم، انقلاب و لهستان آزاد، انقلاب قرن 17 انگلستان، و جنگ داخلی فرانسه» اشاره کرد.

هنر در دیدگاه مارکس بیانگر واقعیت نیست برعکس بیان واژگونه واقعیت است. همانطور که آدمها به گونه‌ای نادرست می‌پندارند که آگاهی‌شان تعیین کننده زندگی مادی آنهاست، و یا تعیین کننده محصولات زندگی مادی آنهاست، و همانطور که برای محصولات آگاهی‌شان حیات و تاریخ ویژه‌ای قائل می‌شوند، در تمام گستره‌های زندگی خود و از آن میان در هنر نیز همه چیز را واژگونه می‌بینند. بدین سان ایدئولوژی در حد نظام پندارهای خیالی و واهی یا آگاهی دروغین تنزل پیدا می‌کند و در تضاد با دانش راستین و علمی قرار می‌گیرد. مارکس و پیروانش در بسیاری موارد از تولید هنری چون واشری ایدئولوژیک بحث کرده‌آند. (لیف شیتز، 1381، 139- 138).

مارکس معتقد است ذهن هنرمند با سطح آگاهی اجتماعی دورانش فاصله دارد و این فاصله، فاصله‌ای نسبی است. یعنی فاصله هنرمندان از سطح آگاهی، اجتماعی روزگارشان همواره در یک حد نیست، اما خواست‌ها و اشتیاق آنان در بیشتر موارد یکسان در تضاد با عقاید اجتماعی روزگارشان قرار می‌گیرد و همواره نیز جنبه بخردانه ندارد یا از سوی جامعه چنین ارزیابی نمی‌شود. همانطور که ادراک هنرمند از طبیعت با ادراک علمی متفاوت است، شناخت اجتماعی او نیز درکی است خاص. در موارد زیادی هنرمند، پیش‌تر از دورانش تولید کننده است.

به همین دلیل در جامعه سرمایه‌داری با شماری از دشواریهای تولید کننده‌های مستقیم کالاها رو به روست. (رافائل، 1379، 152- 148) در نظر مارکس یک نویسنده کارگری تولیدی است زیرا او ناشر خود را ثروتمند می‌کند، درست همان کاری که کارگر تولیدی برای سرما‌یه‌دار انجام می‌دهد. (همان، 183).

چنین نظری درباره هنرمند، هنر را نیز به یک محصول تولیدی تقلیل می‌دهد. مارکس در بحث‌هایی که راجع به تفاوت کار فکری و جسمی مطرح کرده، بارها از تولید هنری مثال آورده است. هر چند مارکس توضیح داده که هنر تولیدی خاص است و باید به گونه‌ای خاص هم بررسی شود، اما در بسیاری از هنر همچون هر یک از اشکال دیگر تولیدی بحث کرده است. (Marx, 1977, 46) مارکس در کتاب سرمایه گفته که کار بدترین معماران از کار ماهرانه زنبورها در ساختن کندوها و کار عنکبوت‌ها در تنیدن تار مهمتر است چون حتی یک معمار ناشی و نابلد هم از آغاز کار می‌داند که می‌خواهد به چه چیزی شکل دهد. در پایان هر فراشه کار، ما نتیجه‌ای را به دست می‌آوریم که در فکر کارگر قبل از آنکه آغاز به کار کرده باشد، وجود داشت. این نکته را در مورد اثر هنری بهتر می‌توان نشان داد. چون کنش آفرینش از نظر مارکس تا حدود زیادی آگاهانه است. انسان در نظر مارکس نه فقط در شکل مواد طبیعی موجب دگرگونی می‌شود بلکه با نیت خود نیز در آنها ایجاد تغییر می‌کند و این نیتی است که انسان از آن آگاه می‌دارد. همین نیت با سخت‌گیری‌اش در حد یک قانون تعیین کننده شیوه فعالیت


دانلود با لینک مستقیم


زیبایی شناسی مارکس

کارل مارکس

اختصاصی از یارا فایل کارل مارکس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 45

 

کارل مارکس

 

 

کارل مارکس

کارل هاینریش مارکس (به آلمانی: Karl Heinrich Marx) (زاده ۵ مه ۱۸۱۸ در تریر، پروس - درگذشته ۱۴ مارس ۱۸۸۳ در لندن، انگلستان) متفکر انقلابی، فیلسوف، جامعه‌شناس، تاریخ‌دان و اقتصاددان آلمانی و از تاثیرگذارترین اندیشمندان تمام اعصار است.[۱][۲][۳] او به همراه فردریش انگلس، مانیفست کمونیست[۴] (۱۸۴۸) که مشهورترین رساله تاریخ جنبشهای سوسیالیستی می‌باشد را به طبع رساند. وی همچنین، مولف «سرمایه» مهم‌ترین کتاب این جنبش است. این آثار به همراه سایر تالیفات مارکس و انگلس، بنیان و جوهره اصلی تفکر مارکسیسم را تشکیل میدهد.[۱] «تاریخ همهٔ جوامع تا کنونی، تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است.» از جمله مشهورترین جملات مارکس درباره تاریخ است که در خط اول مانیفست کمونیست خلاصه شده‌است‌.

زندگی و تاثیرات

مارکس در سال ۱۸۴۱ با ارائه تز دکتری‌اش درباره اختلاف فلسفهٔ طبیعت دموکریتوسی واپیکوری تحصیلات دانشکاهی خود را در دانشگاه ینا به پایان رساند. در این دوره مارکس یک ایده‌آلیست هگلی بود و در برلین به حلقه هگلی‌های چپ (شامل برونو باوئر و دیگران) تعلق داشت. در طول همین سال‌ها لودویگ فویرباخ نقد خود را از مذهب آغاز نموده و به تبیین دیدگاه ماتریالیستی خود پرداخت. ماتریالیسم فویرباخ در سال ۱۸۴۱ در کتاب جوهر مسیحیت به اوج خود رسید. دیدگاه‌های فویرباخ، به خصوص مفهوم بیگانگی مذهبی او، تاثیر زیادی بر سیر تحول اندیشه مارکس گذاشت. این تاثیرات را می‌توان به وضوح در دست‌نوشته‌های اقتصادی فلسفی ۱۸۴۴ و به صورت پخته‌تری در سرمایه مشاهده کرد.

 

 

مدفن کارل مارکس در گورستان هایگیت

او مبارزه عملی سیاسی و فلسفی را به همراه رفیقش، فردریک انگلس، آغاز کرد و با او بود که یک سال پیش از انقلابات ۱۸۴۸ «بیانیه کمونیست» را به رشته تحریر در آورد. مارکس در این سال‌ها با محیط دانشگاهی و ایده آلیسم آلمانی و هگلی‌های جوان قطع رابطه کرد و به مسائل جنبش کارگری اروپا پرداخت و از ابتدا در بین‌الملل اول که در ۱۸۶۴ تأسیس شد، نقش بازی کرد و نهایتا دبیر این انجمن شد. او اولین جلد کتاب مشهورش، سرمایه، را در ۱۸۶۷ منتشر کرد. این کتاب حاوی نظریات او در نقد اقتصاد سیاسی است.

او بیش از ۳۰ سال آخر عمر را در لندن و در تبعید گذراند و همان‌جا درگذشت. عقاید او که در زمان خودش نیز طرفدار بسیاری یافتند، پس از مرگ توسط کسان بیشتری تبلیغ می‌شدند. با پیروزی و قدرت گیری بلشویک‌ها در روسیه در ۱۹۱۷ طرفداران کمونیسم و مارکسیسم در همه جای دنیا رشد کردند و چند سال پس از جنگ جهانی دوم، یک سوم مردم دنیا حکومت های مارکسیست داشتند. رابطه این «مارکسیست»های متعدد با اندیشه مارکس مورد اختلاف نظر است. خود مارکس یک بار در مورد دیدگاه‌های حزبی سوسیال دموکراتیک در فرانسه که خود را مارکسیست می‌دانست گفت: «خوبست حداقل می‌دانم که من مارکسیست نیستم!»

احزاب و افراد و آکادمیسین‌های بسیاری خود را مارکسیست و یا کمونیست می‌دانند.

در یک نظر خواهی از شنوندگان «رادیو ۴»، ایستگاه رادیویی متعلق به رادیوی بی بی سی انگلستان در سال ۲۰۰۵، کارل مارکس به عنوان بزرگترین متفکر هزاره دوم انتخاب شد. پیشتر در آغاز هزاره جدید کاری مشابه توسط وب‌گاه انگلیسی زبان بی بی سی انجام گرفته بود که ۲ میلیون نفر از مردم کشورهای گوناگون از سرتاسر جهان در این نظرخواهی شرکت کرده و از میان اندیشمندان


دانلود با لینک مستقیم


کارل مارکس

مقاله: شیوه تولید آسیایی (مارکس)

اختصاصی از یارا فایل مقاله: شیوه تولید آسیایی (مارکس) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله: شیوه تولید آسیایی (مارکس)


مقاله: شیوه تولید آسیایی (مارکس)

مقاله کامل بعد از پرداخت وجه

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 36

 

مقدمه:

مارکس و انگلس در « مانیفست» نوشتند:« تاریخ مدون بشرتاریخ مبارزة طبقاتی ست »[1]. متفکران و اندیشه مندان چپ این نظر را می پذیرند. بر این مبنا درک تاریخ، بدون بررسی مبارزة طبقاتی جاری در بطن جوامع بشری غیر ممکن است.

آن کس که نظر اول، یعنی اصل بودن مبارزه طبقاتی،‌ را بپذیرد، این نکته بعدی را هم می پذیرد که راه رسیدن به درک مفید از تاریخ جوامع وارسیدن تقابل های طبقاتی در آن جوامع است. در خصوص مرحله بندی تکامل تاریخی اما اختلافات زیادی وجود دارد. اگر این اختلافات فقط در محدودة انتزاعی و تئوریک باقی بماند مسئله مهمی نخواهد بود ولی درک نادرست از تاریخ تحولات جامعه به طور اجتناب ناپذیری به درک نادرست از ترکیب طبقاتی منجر می شود و پی آمد این درک مغشوش می تواند مسئله آفرین باشد. در بین متفکران چپ اندیش در پیوند با مقوله مرحله بندی تکامل تاریخی دوجریان عمده وجود دارد: 1 - جریانی که به مفهوم تکامل تک خطی جوامع بشری باور دارد و براین گمان است که : « همه از مسیری عبور می کنند که در اصل یکسان است .... انکشاف جا معه با جایگزینی مراحل مختلف صورت می گیردکه بر اساس قوانین معینی تعریف شده است و بر این اساس از یک صورت بندی اقتصادی - اجتماعی به صورت بندی دیگر دگرسان می شود.»[2]

اگر از بینش تقدیر گرایانة مستتر در این عبارات چشم پوشی کنیم این « مسیر یکسان » که به اعتقاد حا میان این نگرش در عین حال « نظام طبیعی » تحولات تاریخی جوامع بشری هم هست به این صورت بیان می شود که جوامع :

« از جامعه اشتراکی اولیه به برده داری،‌از برده داری به فئودالیزم، از فئودالیزم به سرمایه داری و سرانجام از سرمایه داری به کمونیزم..» دگرسان می شوند[3].

2 - جریان دیگری هم هست که این « نظام طبیعی » را به رسمیت نمی شناسد و مدعی است که هرجامعه ای را باید بطور مشخص مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد تا بتوان رمز و راز تکامل تاریخی آن جامعه را باز شناخت.

عمده بررسی هائی که ازتاریخ ایران به عمل آمده است به طور کلی از سوی حامیان جریان اول نگاشته شده است و به همین دلیل در نهایت امر بین تکامل تاریخی ایران و دیگر جوامع جهان تفاوت چشمگیری نمی بیند. طرفداران این شیوة نگرش خیلی که محبت کنند تصویر مخدوشی از شیوة تولید آسیائی عرضه می کنند و پس آنگاه با اثبات نادرستی کاربرد آن تصویر خاص به ایران به بازگفتن همان داستان های چندبار گفته شده می پردازند . این که نکات مبهم تاریخ ما روشن نا شده با قی می ماند مسئله ای نیست که توجهی بر انگیزد. قصدم دربخش اول این رساله این است که با مروری مختصر در نوشته های مارکس و لنین نشان بدهم که مفهوم تکا مل تک خطی تاریخ به عنوان تنها تعبیر قا بل قبول از مرحله بندی تاریخ از جمله تحریفاتی است که ابتدا به وسیله لنین و سپس عمدتا بوسیله استالین و در زمان حاکمیت خونبار او فرموله شده است[4]

برای این منظور این بخش از این رساله را به سه قسمت تقسیم می کنم. در بخش اول به بررسی نظریات مارکس خواهم پرداخت. در فصل بعد نظریات لنین را مرور خواهم کرد. در قسمت پایانی بخش اول نیز به اختصار در بارة کنفرانس لنین گراد در 1931 سخن خواهم گفت. گفتن دارد که به دلیل عدم دسترسی به اسناد و مدارک این کنفرانس بررسی من ناکافی و ناکامل است و از آن گریزی هم نیست.

مارکس و جوامع آسیائی:

لازمة درک تطور بینش مارکس از شیوة تولید آسیائی درک درست از نظر مارکس در بارة تکامل تاریخی بطور کلی است. در طول شکل گیری این درک کلی است که وجود شیوه ای مجزا و متفاوت از فئودالیسم برای مارکس مطرح می شود. در فاز اولیه که سالهای قبل از نوشتن « مانیفست » را در بر می گیرد مارکس در حال تکمیل تئوری خویش در بارة صورت بندی اجتماعی است. در نوشته هایش در این دوره ، برای نمونه « ایدئولوژی آلمانی » ، « فقر فلسفه »‌، « مزد ، کار ، سرمایه » ، بطورکلی از سه دوره یا عصر طبقاتی صحبت می کند. بعنوان مثال از جامعه عهد عتیق ( Ancient Society ) سخن می گوید که در آن « برده همراه نیروی کارش خود را یک بار و برای همیشه می فروشد..... برده یک کالاست ولی نیروی کارش کالا نیست »[5] در دورة فئودالیسم ، سرف فقط « بخشی از نیروی کارش را می فروشد. این او نیست که ازمالک زمین مزد دریافت می کند ، بلکه این مالک زمین است که از سرف باج می گیرد »[6]. در عصر سرمایه داری اما ، «کارگر آزاد » « خودش را می فروشد ». او « نه به صاحبی تعلق دارد و نه بزمین وابسته است بلکه 8، 10 ، 12، 15 ساعت از زندگی یومیه اش را به آنکه طالب خریدن است می فروشد » . کارگر به این یا آن سرمایه دار منفرد تعلق ندارد ، بلکه متعلق به « طبقه سرمایه داران » است [7].

برای همین دوره هم شواهدی در دست است که شروع ارزیابی متفاوت مارکس را از تاریخ مشرق زمین نشان می دهد ولی این شواهد بیشتر حالت اشارات گذرا و غیر منظم را دارند و بیانگر یک بررسی سیستماتیک نیستند. برای نمونه در انتقادی که بر نظریه هگل در بارة دولت می نویسد متذکر می شود که در « استبداد اسیائی ، دولت سیاسی چیزی جز بولهوسی یک فرد نیست و دولت سیاسی مثل دولت مادی یک برده است » [8].

پس آنگاه در بارة نکات افتراق دولت آسیائی و دولت مدرن توضیح مختصری ارائه می دهد و می نویسد آنچه که دولت مدرن را از دولت آسیائی مجزا می کند این است که در دولت مدرن « وحدت اساسی بین دولت و مردم وجود دارد و این وحدت بر عکس آنچه که هگل می گوید نشانگر آن نیست که عناصر گوناگون اساس جامعه به صورت واقعیت ویژه ای توسعه یافته اند بلکه کل اساس جامعه در کنار زندگی واقعی مردم به واقعیت ویژه ای دگرسان شده است و در واقع دولت سیاسی ، اساس تشکیل دهندة کل دولت شده است »[9].

در اواخر دهه 1840 و در سالهای 1850 مارکس تئوری اش را تکمیل می کند. در این دوره آثار زیر قابل توجهند : « مقدمه ای بر انتقاد از اقتصاد سیاسی » ، « گروندریسه » ، مکاتباتش با انگلس و مقاله هایش در نشریة دیلی تریبون.

در نامه ای به انگلس ، مارکس می گوید که نبودن مالکیت خصوصی بر زمین « کلید واقعی بهشت شرق است » [10]

در جوابش انگلس می نویسد که نبودن مالکیت خصوصی بر زمین « در واقع کلید تمام شرق است » و سپس این پرسش اساسی را پیش می کشد که چگونه است که شرقی ها به مالکیت زمین « حتی به شکل فئودالی اش نرسیدند ؟ » [11].

در پاسخ به پرسشی که خود پیش کشیده است به چند عامل اشاره می کند ، به شرایط اقلیمی ، جنس خاک ، و بعلاوه وجود صحراهای گسترده و در چنین وضعیتی « آبیاری مصنوعی » شرط مقدماتی کشاورزی می شود[12].

از نظرگاه انگلس یک حکومت نمونه وار شرقی هیچ گاه بیشتر از سه شاخه نداشته است :

- ادارة مالیه ، ادارة غارت در داخل کشور.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله: شیوه تولید آسیایی (مارکس)

تحقیق و بررسی در مورد نظریه های کارل مارکس

اختصاصی از یارا فایل تحقیق و بررسی در مورد نظریه های کارل مارکس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک

موضوع تحقیق:

نظریه های کارل مارکس

استاد راهنما:

جناب آقای جمالی راد

درس مربوطه:

اصول علم سیاست

نوع تحقیق:

سیاسی

محقق:

الناز گرائی

شماره دانشجوئی:

84354734

بهار 1385

فهرست

عنوان

صفحه

- ناسیونالیسم و بورژوازی

-ناسیونالیسم و پرولتاریا

-ناسیونالیسم و انقلاب پرولتاریایی

-تشابهات و تفاوتهای ناسیونالیسم و مارکسیسم

مقدمه:

کارل مارکس فیلسوف سوسیالیست آلمانی در سال 1818 متولد شد او صاحب آراء و افکار تازه در اقتصاد، سیاست و اجتماع بود و یکی از موجدین مکتب سوسیالیست افراطی به شمار می آید. کتاب مشهور سرمایه CAPITAL خلاصه ایست از آراء و عقاید مارکس. وی به دستیاری انگلس نخستین مانیفست کمونیسم را تدوین کرد و خود موسس اولین کنگره بین المللی کمونیسم گردید. فلسفه او که به مارکسیسم مشهور است بر اساس ماتریالیسم استوار گردیده و کلیة تحولات اقتصادی و حتی تاریخی را معلول عوامل مادی می داند و با تمرکز سرمایه در دست عده ای معدود مخالف و رژیم سرمایه داری را محکوم به زوال و راه تأمین یک سیستم عادلانه را در استقرار رژیم تعاون در اقتصاد و بالابردن ارزش کار و جانشین ساختن کار به جای سرمایه می داند کارل مارکس در سال 1883 درگذشت.

-ناسیونالیسم و بورژوازی:

مارکس کتاب مانیفست کمونیست، تاریخ جامعة بشری را بر اساس مبارزه طبقاتی توصیف می کند، آزاده و برده نجیب زاده و طبقه عوام، لرد و رعیت، ارباب و صنعتگر و کارگر و در یک کلمه مستکبر و مستضعف همیشه رویاروی هم قرار داشتند. مبارزه مستکبر و مستضعف یا به بازسازی انقلابی جامعه منتهی می گردد یا به انهدام مشترک طبقات متنازع جامعة معاصر به دو طبقه تقسیم می گردد که دقیقاً رودرروی هم قرار دارند. بورژوازی و پرولتاریایی از نظر مارکس طبقات اجتماعی بازیگران واقعی در فرایند تاریخ هستند تحولاتی ملی و محلی صرفاً جنبه ای از این فرایند را تشکیل می دهند و به طوری که گفته ایم شود نقش کم اهمیتی را ایفا می کنند مگر اینکه یک ملت برحسب تصادف و در اثر وقوع نقطه عطفی در تاریخ جهان بتواند خود را در راس پیشرفت کل بشریت قرار دهد این موضوع در درک اینکه چرا مارکس آنقدر به ناسیونالیسم کم توجه بوده است مهم می باشد برای او لازم است که ملتها، دولتها و شهرها در زمینه و از دیدگاه جایگاهشان در روابط طبقاتی و همچنین در منازعة طبقاتی که در سطح جهانی رخ می دهد مطالعه و ارزیابی گردند مارکس بی پرده اشاره کرده است که ناسیونالیسم


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد نظریه های کارل مارکس