فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:52
فهرست مطالب:
مارکوویتز و تنوعبخشی اوراق بهادار
مدل قیمتگذاری دارائیهای سرمایهای :
مدل قیمتگذاری آربیتراژ:
مقایسه مدل بازار با مدل قیمتگذاری آربیتراژ:
آزمونهای انجام شده بر روی مدل قیمتگذاری آربیتراژ:
نتیجهگیری نهایی دربارة قیمتگذاری داراییها:
مقدمه:
تعریف سرمایهگذاری:
فرآیند سرمایهگذاری:
روش سرمایهگذاری
مفهوم بازارهای مالی و انواع آن:
عوامل ایجادکنده ریسک:
تجریه و تحلیل ریسک
سایر عوامل مشترک:
برخورد سرمایهگذاران با ریسک و بازده:
سطوح مختلف کارایی:
استخراج خط بازار سرمایه از منحنی کارا:
خط بازار اوراق بهادار SML :
خط مشخصات CL :
مفهوم پرتفوی (گنجینه دارایی):
ریسک سیستماتیک و غیرسیستماتیک:
بتا شاخصی برای تعیین ریسک سیستماتیک:
مفهوم ریسک سیستماتیک :
کاربرد ریسک سیستماتیک :
تخمین ریسک سیستماتیک :
علل تغییر در طول زمان:
ثبات ریسک سیستماتیک :
مارکوویتز و تنوعبخشی اوراق بهادار:
در دهه 1950 میلادی، هری ماکس مارکوویتز ، استاد دانشگاه نیویورک و متخصص در برنامهریزی کامپیوتر، بعنوان پایهگذار نظریه مدرن پرتفوی، نظر همگان را به خود جلب کرد. قبل از مارکوویتز توجه چندانی به گزینش پرتفوی نمیشد و سرمایهگذاران از مفاهیم ریسک و بازده برداشتی ابتدایی داشتند و اساساً تحلیل اوراق بهادار بر انتخاب اوراقی متمرکز بود که زیر ارزش قیمتگذاری شده بود؛ فرض بر آن بود که پرتفوی اوراق بهادار صرفاً از تجمیع این اوراق حاصل میشود.
نظریه مدرن پرتفوی برای اولین بار ریسک را بصورت کمی بیان کرد و توجه را به ریسک کل پرتفوی اوراق بهادار معطوف نمود و کوشید ریسک را در پرتو بازده اوراق بهادار ارزیابی کند. مارکوویتز اولین کسی بود که برای توازی ریسک – بازده، بدنبال پیدا کردن راهکارهای مقداری و آماری بود و مشکل را با تحلیل میانگین – واریانس حل نمود. مارکویتز سؤال اساسی نظریه پرتفوی را چنین تحلیل میکند: به چه طریق پرتفویهایی انتخاب کنیم که مطلوبیت مورد انتظار سرمایهگذاران را در شرایطی حداکثر کند که سرمایهگذاران از میان پرتفویهای مختلف براساس بازده مورد انتظار پرتفوی و ریسک که معیار آن واریانس بازده پرتفوی است، دست به انتخاب بزنند؟
جوهر اصلی کار مارکویتز آن بود که سرمایهگذاران به گونهای عمل میکنند که برای افزایش کافی در بازده مورد انتظار از قبول ریسک بیشتر پرهیز میکنند. بدین ترتیب، برای هر نرخ بازده مورد انتظار، بیشتر سرمایهگذاران پرتفویی را ترجیح میدهند که حداقل انحراف از میانگین را در طول دوره معینی داشته باشد. وی مجموعه کارای پرتفویها را پرتفویهایی میداند که بازده مورد انتظار را با توجه به واریانس مشخصی، حداکثر و واریانس را با توجه به بازده مورد انتظار خاصی، حداقل میکند. تحلیل مبتنی بر میانگین – واریانس مارکوویتز مفهومی نظری به تنوع اوراق بهادار بخشید و قاعدهای برای تشکیل پرتفوی کارا را نتیجه داد.
سؤال اساسی دیگری که مارکوویتز پیش رو داشت این بود که آیا ریسک یک پرتفوی اوراق بهادار مساوی مجموع ریسک اوراق بهادار تشکیلدهنده آن است؟ برای پاسخگویی به این سؤال، وی میبایست ابتدا یک معیار مشخص برای سنجش ریسک پرتفوی تعریف کرده و سپس بازده مورد اننتظار و ریسک پرتفوی را براساس رابطه کوواریانس بین آنها تعیین نماید. برای محاسبه ریسک پرتفوی لازم است تا موارد ذیل تعیین گردند:
- ابتدا باید ریسک هر یک از اوراق تشکیلدهنده پرتفوی بدست آید که این امر با تعیین انحراف معیار هر یک از اوراق بهادار تشکیلدهنده پرتفوی حاصل میگردد.
- ضریب وزنی هر یک از اوراق بهادار تشکیلدهنده پرتفوی، که مشخص است.
- و بالاخره ضریب همبستگی بین اوراق بهادار تشکیلدهنده پرتفوی نیز بدست میآید. ضریب همبستگی شاخص آماری است که همبستگی بین دو گروه از اوراق بهادار را نشان میدهد و بین 1+ و 1- نوسان میکند.
رابطه محاسبه ریسک پرتفوی بصورت زیر میباشد:
در رابطه فوق نشاندهنده انحراف معیار
w نشاندهنده ضریب وزنی هر یک از اوراق بهادار
نشاندهنده ضریب همبستگی بین اوراق بهادار تشکیلدهنده پرتفوی است.
این رابطه نشان میدهد که ریسک پرتفوی ارواق بهادار نه تنها ریسک یک گروه اوراق بهادار را به تنهایی، بلکه کوواریانس بین دو گروه اوراق بهادار را شامل میشود.
فرمول محاسبه کوواریانس به شرح زیر است:
رابطه بین کوواریانس و ضریب همبستگی به قرار زیر است:
که با جایگزینی این رابطه در معادله محاسبه ریسک پرتفوی، رابطه به شکل زیر درمیآید:
کوواریانس معیاری مطلق از درجه ارتباط بین بازده یک جفت اوراق بهادار میباشد. کوواریانس بعنوان سطحی از حرکت توأم دو متغیر تصادفی در طول زمان تعریف شده است. اگر مقدار کوواریانس مثبت باشد، یعنی اینکه دو گروه اوراق بهادار در یک زمان حرکتی همسو دارند و با افزایش یکی، دیگری نیز افزایش و یا کاهش یکی، دیگری نیز کاهش مییابد. کوواریانس منفی هم به معنای آن است که بازدههای دو دسته اوراق بهادار تمایل دارند تا در جهت عکس هم حرکت کنند، یعنی با افزایش یکی دیگری کاهش و با کاهش یکی دیگری افزایش مییابد و بالاخره کوواریانس صفر یعنی بازدههای دو دسته اوراق بهادار، مستقل بوده و تمایلی به حرکت در یک جهت و یا در جهت عکس وجود ندارد.
مارکوویتز با هوشیاری به این نتیجه رسید که صرف داشتن اوراق بهادار متنوع کارساز نیست، چرا که درآمد و قیمتهای بازار این اوراق ممکن است با یکدیگر کوواریانس مثبت داشته باشند؛ یعنی زمان، مسیر حرکت و مقدار نوسان آنها مشابه باشد. متنوعسازی زمانی چاره کار است که پرتفوی سرمایهگذاری ترکیبی از اوراق بهاداری باشد که نوسان مشابهی ندارند، وقتی بازده یکی بالا میرود، بازده دومی کاهش مییابد تا بدین ترتیب، احتمال نوسان نرخ بازده مورد انتظار پرتفوی بمراتب کمتر از احتمال نوسان تکتک اوراق بهادار باشد. بدینسان پرتفوی بهینه یا کارا آن است که به فرض تعیین سطح ریسک معین، بالاترین نرخ بازده مورد انتظار را داشته باشد.
همانطور که مشاهده میشود مدل مارکوویتز تا حدود زیادی بازده مورد انتظار و ریسک پرتفوی را اندازه میگیرد ولی رویهمرفته مدلی پیچیده است، زیرا مستلزم محاسبه مجموعهای از کوواریانسها بین اوراق بهادار است. (تعداد کوواریانسهای محاسبه شده از رابطه بدست میآید که n تعداد اوراق بهادار است. مشکل مدل مارکوویتز این است که هر چند تحلیلگران اوراق قرضه و مدیران پرتفوی عادت دارند به نرخ بازده بیندیشند، اما ارزیابی دامنه خطا در نرخ بازده برآوردی برای آنها دشوارتر است و تخمین کوواریانس اوراق بهادار برایشان ممکن نیست.
مارکوویتز خود در جهت رفع مشکل اخیر، پیشنهاد میکند که رویه سادهتر ارتباط بازده تکتک اوراق بهادار به شاخص کل قیمتهای بازار بجای ارتباط تکتک اوراق بهادار با یکدیگر، دنبال شود. دقیقاً از بطن این پیشنهاد سازدهسازی بود که نظریه قیمتگذاری دارائیهای سرمایهای یا نظریه بازار سرمایه شارپ سربرآورد و امکان کاربرد عملی تئوری مدرن پرتفوی ممکن شد. (راعی، 1383)
مدل قیمتگذاری دارائیهای سرمایهای :
مدل قیمتگذاری دارائیهای سرمایهای مدلی است که دارائیهای سرمایهای را با توجه به ریسک آنها قیمتگذاری میکند. این مدل بصورت مستقل توسط سه محقق(جان لینتز (1956) – یان موسین (1966) – ویلیام شارپ (1964)) بیان گردید. ویلیام شارپ، استاد دانشگاه استانفورد، از جمله آن محققان دانشگاهی بود که کوشید از نظریه مارکوویتز برای مکانیزم قیمتگذاری اوراق بهادار بازار بطور مؤثری استفاده نماید. تلاشهای وی در اوایل دهه 60 به بار نشست و به مجموعه دانش منسجمی انجامید که امروزه به مدل قیمتگذاری دارائیهای سرمایهای معروف است. همانطور که گفته شد اساس این مدل، بر مبنای نظریه پرتفوی مارکوویتز بیان شده و پیشبینیهایی را در مورد بازده مورد انتظار دارائیهای پرخطر بعمل میآورد، یعنی فرض میشود که هر سرمایهگذار پرتفوی خود را طبق مدل مارکوویتز تنوع میبخشد.