یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

تحقیق درمورد اثبات معاد از طریق توحید

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درمورد اثبات معاد از طریق توحید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

اثبات معاد از طریق توحید

این چند تعبیر در قرآن آمده است. در خلقت، باطل در کار نیست، حق است، این آسمان و زمین به حق آفریده شده‏اند نه به باطل. ما که خلق کننده هستیم در خلق عالم لاعب یعنی بازی کنند نبوده‏ایم. «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون‏» ۳ (باز کلمه «عبث‏» آمده است) شما خیال کرده‏اید که مرجوع نمی‏شوید پس عبث آفریده شده‏اید؟ این چند کلمه همه در مورد قیامت آمده، یعنی قرآن این طور می‏گوید که اگر قیامتی نباشد معنایش این است که هستی بر باطل است، هستی بازیچه است، هستی بیهودگی است. اما در اینجا کلمه «لاعب‏» آمده است: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین‏» .

اینجا باید مطلبی را توضیح بدهیم. به چه می‏گویند «بازی‏»؟ این کلمه «لعب‏» باید روشن بشود تا بعد مطلب آیه قرآن روشن بشود. بچه - یا بزرگ که معمولا بازی بیشتر کار کودک است - در می‏آید مشغول بازی می‏شود. کاری را شروع می‏کند. مثلا می‏آید اتاقک می‏سازد، شتر یا اسب درست می‏کند. بازی‏اش که تمام می‏شود خرابش می‏کند می‏رود. باز دفعه دیگر همان را درست می‏کند. شما اگر درست در کار این بچه دقت کنید که چه هدفی در این کارش نهفته است، هیچ هدفی، هیچ حکمتی در کار خود آن بچه پیدا نمی‏کنید; یعنی اثری واقعا بر آن مترتب باشد، هرگز اثری بر آن مترتب نیست. فرض کنید می‏روند فوتبال بازی می‏کنند. چندین بار توپ از این طرف می‏رود آن طرف و از آن طرف می‏رود این طرف، به این دروازه وارد می‏شود، به آن دروازه وارد می‏شود. شما از نظر نفس کار در نظر بگیرید، به روح آن بچه کار نداشته باشید، به خود کار توجه کنید.

حالا این توپ به این دروازه برود یا به آن دروازه، چه اثری بر این کار مترتب است؟ هیچ. البته هر لعبی - اگر دقت کنید - لعب نسبی است‏یعنی از نظر آن کار بازیچه است، ولی این بچه چرا این کار را می‏کند؟ او در عالم خیال خودش به هدفی می‏رسد. فقط از نظر خیال این بچه (یا بزرگ) بازی نیست; یعنی از این راه قوه خیال او به هدف و مقصد خیالی خودش می‏رسد.

مثال دیگری عرض می‏کنم. فلاسفه بحثی دارند در باب لعب و لهو و این جور چیزها. اغلب ما عادتهایی داریم که نوعی عبث و لعب است. یک کسی عادتش این است که انگشتانش را می‏شکند، دیگری عادتش این است که با تسبیح بازی کند، یکی با انگشترش بازی می‏کند، یکی با محاسنش بازی می‏کند. اگر از کسی که این بازی را می‏کند بپرسید این کار را برای چه می‏کنی؟ می‏گوید هیچ چیز. راست است، خود این کار برای «هیچ چیز» صورت می‏گیرد یعنی در این کار «هیچ چیز» است. اما نیرویی در این هست که می‏خواهد خودش را به جایی برساند، یعنی قوه خیال و واهمه او با همین «هیچ چیز» تفنیی می‏کند، ولی خود کار «هیچ چیز» است. حالا می‏آییم سراغ کار حکیمانه. کارهایی که ما انجام می‏دهیم که اینها را «حکیمانه‏» تلقی می‏کنیم بعد می‏بینید همین کارهای حکیمانه ما از یک نظر حکیمانه است و از یک نظر همه کارهایی حکیمانه دنیا لعب است (انما الحیوة الدنیا لعب و لهو) ۴

 

چطور؟ کار حکیمانه چگونه است؟ مثلا می‏آییم در زمینی خانه‏ای می‏سازیم دارای هال، مهمانخانه، آشپزخانه، حمام و ... هر که از ما بپرسد این کار را برای چه می‏کنی، دیگر نمی‏گوییم «هیچ چیز» ، می‏گوییم معلوم است، می‏خواهم زندگی کنم، انسان که می‏خواهد زندگی کند جا لازم دارد. چرا این طور می‏سازی؟ آدم مهمان برایش می‏آید، مهمانخانه می‏خواهد، حمام می‏خواهد، ... اینجا این کار شکل حکیمانه به خودش می‏گیرد، یعنی روی یک نقشه عقلانی و روی اثر و فایده‏ای که بر این کار برای آن شخص مترتب است صورت می‏گیرد. اینجا دیگر «خیال‏» این کار را نکرده، «عقل‏» این کار را کرده است و چون هدف درستی از این کار دارد، ما این کار را «حکیمانه‏» می‏گوییم. باز هم این کار حکیمانه نسبت‏به «کننده‏» حکیمانه است، از نظر کسی که این کار را می‏کند و از نظر انتساب این کار به شخصی که این کار را انجام می‏دهد حکیمانه است، ولی از نظر مجموع آجرها و سنگها و کچها و آهنهایی که در این خانه به کار رفته چطور؟ یعنی اگر ما خودمان را مجزا کنیم و توجهی به اینها بکنیم، برای اینها چه کار حکیمانه‏ای صورت گرفته؟ از نظر این آجرها که قبلا خاک بود و هنوز در کوره نرفته بود و به صورت آجر در نیامده بود و امروز به صورت آجر در آمده و جرم این دیوار را تشکیل می‏دهد چگونه است؟ یعنی اگر او به جای ما باشد و اگر او شاعر به ذات خودش باشد، برای او فرق نمی‏کند، باز برای او کاری است لعب; یعنی از نظر طبیعت و ذات آن اشیاء لعب است.

از نظر کننده، این کار حکیمانه است نه از نظر خود آن کار. به تعبیر دیگر ما با این کار خودمان این در و دیوار را به کمال خودشان سوق نداده‏ایم، اینها را در خدمت منفعت‏خودمان قرار داده‏ایم. اگر کار ما کار درستی باشد، یعنی اگر ما در نظام عالم حق داشته باشیم - که چنین حقی هم داریم - که این اشیاء را در خدمت‏خودمان قرار بدهیم از نظر خودمان به سوی کمالی حرکت کرده‏ایم و کار حکیمانه انجام داده‏ایم اما این اشیاء را به سوی کمال خودشان سوق نداده‏ایم.

مثال دیگر ذکر می‏کنیم درست در جهت عکس این مثال: پدر و مادری با یکدیگر زندگی می‏کنند، عمل زناشویی انجام می‏دهند و بچه‏ای پیدا می‏شود. اینجا قضیه بر عکس است. از نظر اینها که یک لذت موقت و آنی نصیبشان شده چیز دیگری است. ولی نتیجه‏ای به دست آمده که اینها در واقع آن را انجام نمی‏دهند بلکه مسخرند برای انجام دادن آن; یعنی این کار مقدمه پیدایش یک موجود است، زمینه پیدایش یک موجود را


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد اثبات معاد از طریق توحید

دانلود مقاله معاد شناسی

اختصاصی از یارا فایل دانلود مقاله معاد شناسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله معاد شناسی


دانلود مقاله معاد شناسی

 

مشخصات این فایل
عنوان: معاد شناسی
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 67

این مقاله درمورد معاد شناسی می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله معاد شناسی می خوانید :

آفرینش‌ باطل‌ نیست‌، و همه‌ بسوی‌ خدا در حرکتند
 آیاتی‌ در قرآن‌ کریم‌ داریم‌ که‌ مثل‌ دو آیة سابق‌ الذّکر دلالت‌ دارند بر عدم‌ بطلان‌ عالم‌، مثل‌ آیة‌:
 «و ما آسمان‌ و زمین‌ و آنچه‌ را که‌ در بین‌ آنهاست‌ باطل‌ و جزاف‌ خلق‌ ننمودیم‌؛ این‌ پندار کسانی‌ است‌ که‌ کفر می‌ورزند. پس‌ وای‌ بر کسانی‌ که‌ کفر میورزند از آتش‌ دوزخ‌.»
 و مثل‌:
 «حقّاً که‌ در آفرینش‌ آسمان‌ها و زمین‌ و اختلاف‌ شب‌ و روز، نشانه‌ها و علاماتی‌ است‌ برای‌ خردمندان‌؛ آن‌ کسانی‌ که‌ در حال‌ ایستاده‌ و نشسته‌ ذکر خدا میکنند و آنگاه‌ که‌ بر پهلویشان‌ می‌آرامند ذکر خدا میکنند، و در خلقت‌ آسمان‌ها و زمین‌ تفکّر می‌نمایند که‌: ای‌ پروردگار ما! تو این‌ دستگاه‌ عظیم‌ را بیهوده‌ و باطل‌ نیافریده‌ای‌! تو پاک‌ و منزّه‌ هستی‌ از آنکه‌ بیهوده‌ بیافرینی‌! پس‌ ما را از عذاب‌ آتش‌ محفوظ‌ و مصون‌ بدار!»
 و مثل‌ آیة‌:  «و ما در خلقت‌ آسمان‌ و زمین‌ و آنچه‌ که‌ در بین‌ آنهاست‌، بازیگر نبوده‌ایم‌ (به‌ بازیچه‌ نیافریده‌ایم‌) اگر می‌خواستیم‌ جهان‌ هستی‌ را بازیچه‌ گرفته‌ و کار بیهوده‌ و عبثی‌ کرده‌ باشیم‌، میکردیم‌ (و هیچکس‌ را بر ما حقّ اعتراضی‌ نبود؛ ولیکن‌ آنچه‌ آفریده‌ایم‌ عین‌ مصلحت‌ و حکمت‌ است‌.)
 و ما علاوه‌ بر اینکه‌ کار باطل‌ نمی‌کنیم‌، همیشه‌ حقّ را بر باطل‌ می‌زنیم‌ و غلبه‌ میدهیم‌ بطوریکه‌ باطل‌ را نابود و نیست‌ میگرداند، پس‌ باطل‌ از بین‌ میرود؛ و وای‌ بر شما که‌ خداوند را به‌ کار باطل‌ و بازیچه‌ توصیف‌ میکنید!»
 و از همة‌ این‌ آیات‌ روشن‌تر و واضح‌تر آیة‌:
 «خداوند آب‌ را از آسمان‌ فرو فرستاد، پس‌ جاری‌ شد و هر وادی‌ و محلّی‌ به‌ اندازة‌ گنجایش‌ خویش‌ از آن‌ بر گرفت‌. و در اثر جریان‌ سیل‌ بر روی‌ آن‌ کفی‌ بالا آمد و روی‌ آب‌ را بپوشانید. و از آنچه‌ را که‌ مردم‌ در آتش‌ بر آن‌ می‌دمند و آتش‌ را بر آن‌ مشتعل‌ میکنند تا زینتی‌ یا متاعی‌ برای‌ خود بسازند نیز یک‌ چنین‌ کفی‌ بر روی‌ آن‌ پدیدار می‌شود؛ این‌ طور خداوند حقّ را و باطل‌ را به‌ هم‌ میزند و در هم‌ می‌آمیزد، پس‌ آن‌ کف‌ به‌ بیهودگی‌ از بین‌ میرود و نیست‌ و نابود میشود؛ ولی‌ آنچه‌ برای‌ مردم‌ مفید است‌ و به‌ آنها منفعت‌ میرساند، در روی‌ زمین‌ باقی‌ می‌ماند؛ و این‌ طور خداوند مثل‌هائی‌ میزند.»
 یعنی‌ باطل‌ صورتی‌ از باطل‌ دارد و دوام‌ ندارد؛ بلکه‌ مسیر بر حقّ است‌ و در باطن‌ هر باطلی‌ حقّی‌ است‌ که‌ پایدار است‌. و این‌ مَثَل‌ها را خداوند میزند تا شما از جریان‌ گذشت‌ زمان‌ و تغییرات‌ عالم‌ و مصائب‌ و شدائد پی‌ به‌ حقّی‌ برید که‌ پیوسته‌ توأم‌ با آن‌ جریانات‌ بوده‌ و از آنها انفکاک‌ ندارد؛ پس‌ عالم‌ حرکتش‌ بسوی‌ حقّ است‌.
 ما در ابحاث‌ گذشته‌ گفته‌ایم‌ که‌ تمام‌ عالم‌ زنده‌ است‌ و دارای‌ شعور و قدرت‌ است‌؛ حیوانات‌، نباتات‌ و جمادات‌ هم‌ دارای‌ قوّة‌ ادراک‌ و قدرت‌ هستند. و بنابراین‌ ما چنین‌ می‌پنداریم‌ که‌ جمادات‌ از حیات‌ و علم‌ خالی‌ هستند، ولی‌ حقّ مطلب‌ در مسأله‌ اینست‌ که‌ خالی‌ نیستند ولی‌ ما نمی‌دانیم‌.
 پس‌ معاد اختصاصی‌ به‌ انس‌ و جنّ ندارد، فرشتگان‌ و نباتات‌ و جمادات‌ و بطور کلّی‌ هر چه‌ موجود زمینی‌ و یا آسمانی‌ و یا موجود بَینهما شمرده‌ می‌شود دارای‌ معاد و حَشْر خواهد بود.

 لزوم‌ حشر و معاد حیوانات‌
پس‌ آنچه‌ از آیة‌ گذشته‌ در سورة‌ انعام‌ استفاده‌ شد، اینست‌ که‌: حشر حیوانات‌ بسوی‌ خداوندشان‌ نتیجه‌ و حاصل‌ از اینست‌ که‌ امّت‌هائی‌ همچون‌ انسان‌ هستند، و علّت‌ و سبب‌ این‌ آفرینش‌ را همانند انسان‌ چنین‌ میفرماید که‌ مَا فَرَّطْنَا فِی‌ الْکِتَـ'بِ مِن‌ شَیْءٍ، ما در کتاب‌ آفرینش‌ و صحیفة‌ الهیّة‌ تکوین‌ از آفریدن‌ هیچ‌ چیزی‌ که‌ دارای‌ غایت‌ و نهایتی‌ باشد و بر اساس‌ حقّ در حرکت‌ باشد، دریغ‌ ننموده‌ایم‌؛ و جهت‌ آن‌ همین‌ است‌ که‌ کتاب‌ تکوین‌ قصوری‌ ندارد و در آن‌ عبث‌ و بیهودگی‌ وجود ندارد
 و حقّانیّت‌ این‌ کتاب‌، ایجاب‌ میکند که‌ اختلافاتی‌ که‌ در بین‌ موجودات‌ ذی‌ حیات‌ هست‌، و بعضی‌ را جنبنده‌ میکند و بعضی‌ را خزنده‌ و بعضی‌ را پرنده‌ و بعضی‌ را شناور، و بواسطة‌ این‌ اختلافات‌ دارای‌ أشکال‌ و صور مختلفی‌ میگردند و دارای‌ أفعال‌ و خواصّی‌ می‌شوند که‌ هر یک‌ از این‌ امّت‌ها را از غیرش‌ جدا می‌سازد و متمایز میکند، آنها را لغو و باطل‌ نکند و بیهوده‌ و عبث‌ نسازد. بلکه‌ این‌ اختلافات‌ هر یک‌ به‌ نوبة‌ خود در وصول‌ به‌ غایت‌ مؤثّر باشد، و در رسیدن‌ به‌ کمال‌ مطلوب‌ هر شیئی‌ نسبت‌ به‌ خودش‌، و نهایت‌ حرکت‌ اختصاصی‌ هر یک‌ مفید واقع‌ گردد؛ بدون‌ آنکه‌ قبل‌ از رسیدن‌ به‌ غایتِ مطلوب‌، در بین‌ راه‌ آنها را دستخوش‌ هلاک‌ و بوار سازد و به‌ دیار نیستی‌ و نابودی‌ گسیل‌ دارد.
 و گرنه‌ این‌ اختلاف‌ در موجودات‌ باطل‌ بود و در کتاب‌ الهی‌ تفریط‌ و کوتاهی‌ و قصور مشاهد می‌شد و به‌ اتقان‌ و استواری‌ آن‌ اخلال‌ وارد می‌گشت‌؛ وَ سُبْحانَ اللَهِ أنْ یَکونَ فی‌ فِعْلِهِ تَفْریطٌ کَما لا یَکونُ فی‌ صِفاتِهِ وَ ذاتِهِ قُصورٌ.
 پس‌ محصّل‌ مطلب‌ این‌ شد که‌ حیواناتِ زمینی‌ امّت‌هائی‌ همچون‌ بشرند، و دربارة‌ آنان‌ همان‌ عودی‌ که‌ برای‌ انسان‌ و اجتماع‌ او در نزد پروردگارش‌ هست‌ خواهد بود.
و از جملة‌ آیات‌ و نشانه‌های‌ خدا آفرینش‌ آسمانها و زمین‌ و آنچه‌ را که‌ خداوند از اصناف‌ جنبندگان‌ در آسمانها و زمین‌ پراکنده‌ و منتشر کرده‌ است‌ می‌باشد؛ و پروردگار بر جمع‌ کردن‌ آنها در آن‌ وقتی‌ که‌ بخواهد تواناست‌.»
 چون‌ در این‌ آیه‌ نیز حکم‌ «جمع‌» را که‌ همان‌ حشر است‌، برای‌ تمام‌ افراد ذی‌ روحی‌ که‌ در آسمانها و زمین‌ است‌ اثبات‌ کرده‌ است‌. و نظیر این‌ آیه‌ نیز در سورة‌ مریم‌ است‌:
 «هیچ‌ یک‌ از کسانی‌ که‌ در آسمانها و زمین‌ هستند تحقّقی‌ ندارند مگر آنکه‌ به‌ نزد پروردگار رحمن‌، در حال‌ عبودیّت‌ رهسپارند. خداوند حقّاً یکایک‌ آنها را احصاء فرموده‌ و به‌ شمارش‌ صحیح‌ و دقیق‌ در آورده‌ است‌، و تمام‌ افراد آن‌ در روز قیامت‌ بسوی‌ خداوند در حال‌ تنهائی‌ وارد شوندگانند.»

 معنای‌ فرد و فُرادی‌ و جمع‌ در قرآن‌
و امّا مراد از اینکه‌ در روز قیامت‌ تنها به‌ نزد خداوند می‌آیند، اینست‌ که‌ همه‌ صِفرالکفّ و تهیدستند؛ از اسباب‌ و تعیّنات‌ دنیا هیچ‌ با خود نبرده‌اند، و حَول‌ و قوّه‌ و اولاد و اعوان‌ و عشیره‌ و اموال‌ و اعتباراتی‌ که‌ به‌ حسب‌ ظاهر در دنیا موجب‌ شخصیّت‌ و استکبارشان‌ بود با خود نبرده‌اند.
 «تمام‌ اقسام‌ سبب‌های‌ دنیویّه‌ از آنها جدا می‌شود و بریده‌ میگردد.»
یعنی‌ هر کس‌ بسوی‌ خدا می‌رود، لخت‌ و عریان‌ به‌ حسب‌ معنی‌ میرود و با نفس‌ خود هیچ‌ یک‌ از متعلّقاتی‌ را که‌ در دنیا ادّعای‌ مالکیّت‌ آنرا داشت‌ نمی‌برد، و به‌ تمام‌ معنَی‌ الکلمه‌ تنهاست‌؛ و در آنجا عَبْد است‌ به‌ حقیقت‌ معنای‌ عبودیّت‌.
 همیشه‌ عبد بود و مالک‌ نبود و نخواهد شد؛ لیکن‌ در عالم‌ مجاز و در پشت‌ حجاب‌ انانیّت‌ ادّعای‌ ربوبیّت‌ کرد و دعوی‌ ملکیّت‌ نمود، اینک‌ که‌ روز قیامت‌ و روز ظهور و بروز حقائق‌ است‌ روشن‌ می‌شود که‌ حقّاً عبد بوده‌ و خواهد بود.

 از أسامی‌ قیامت‌، یوم‌ الجمع‌ است‌
در آنجا هر کس‌ به‌ بهشت‌ رود و یا به‌ جهنّم‌ رهسپار گردد با آن‌ گروهی‌ که‌ هم‌ دست‌ و هم‌ داستان‌ است‌ اجتماع‌ میکند و به‌ حال‌ اجتماع‌ میرود؛ یعنی‌ کثرات‌ و جهات‌ تمییزیّه‌ و تفریقیّه‌ ریخته‌ می‌شود و اصل‌ و مبدأ نفوس‌ حَسنه‌، با یکدگر چون‌ شیر و شکر به‌ هم‌ آمیخته‌ می‌شوند و داخل‌ در بهشت‌ میروند. و اصل‌ و مبدأ نفوس‌ سیّئه‌ نیز با یکدگر چون‌ زهر و حنظل‌ آمیخته‌ می‌شوند و به‌ جهنّم‌ روانه‌ میگردند؛ اینست‌ معنای‌ جمع‌ که‌ در آیات‌ قرآنیّه‌ از ذکر آن‌ و ذکر حَشر بسیار سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌؛ و یَوْمُ الْجَمْع‌ یکی‌ از اسامی‌ روز قیامت‌ قرار گرفته‌ است‌.
 و این‌ معنای‌ بسیار دقیقی‌ است‌ که‌ از الفاظ‌ فرد و فُرادی‌ که‌ در آیات‌ آمده‌ است‌، و آن‌ در قبال‌ لفظ‌ جمع‌ می‌باشد استفاده‌ گردیده‌ است‌؛ و اطلاق‌ لفظ‌ جمع‌ و حشر در بسیاری‌ از آیات‌ است‌ مثل‌ آیة‌:
 «خداوند البتّه‌ شما را در روز قیامت‌ که‌ در آن‌ شکّی‌ نیست‌، به‌ مقام‌ جمع‌، جمعیّت‌ میدهد.»
 «روزی‌ است‌ که‌ خداوند شما را برای‌ یوم‌ الجمع‌، جمع‌ می‌کند، و آن‌ روز روز تغابن‌ است‌.»
 پس‌ معنای‌ فرد و جمع‌ که‌ در اذهان‌ ما بصورت‌ دو معنای‌ مختلف‌ و مقابل‌ یکدیگر بود، در اینجا دارای‌ معنای‌ واحدی‌ شد؛ یعنی‌ فرادَی‌ رفتن‌ بسوی‌ حضرت‌ احدیّت‌ لازمه‌اش‌ جمعیّت‌ است‌ که‌ کثرات‌ مفرّقه‌ و مشتّته‌ فراموش‌ شود.
 و در مسألة‌ شفاعت‌ و لحوق‌ و الحاق‌ به‌ حول‌ و قوّة‌ خدا خواهیم‌ دید که‌ چگونه‌ این‌ لفظِ جمع‌ در میدانِ بروز و ظهور آمده‌ و پرچمدار حلّ آن‌ مسائل‌ میگردد.
 «و سوق‌ داده‌ می‌شوند کسانی‌ که‌ کفر ورزیده‌اند به‌ سوی‌ جهنّم‌ دسته‌ دسته‌.»
 «و سوق‌ داده‌ می‌شوند کسانی‌ که‌ تقوای‌ پروردگارشان‌ را به‌ جای‌ آوردند به‌ سوی‌ بهشت‌ دسته‌ دسته‌.»
 این‌ دستجات‌، ترتیب‌ و تنظیمش‌ بر اساس‌ همان‌ جمع‌ است‌، که‌ افرادی‌ که‌ با هم‌، هم‌ فکر و هم‌ عقیده‌ و هم‌ مسلک‌ باشند جهاتِ تفریقیّه‌ و تمایزات‌ شخصیّه‌ را افکنده‌ و با هم‌ در مقام‌ جمع‌ متّحد و پیوسته‌ گردیده‌ و یکپارچه‌ به‌ بهشت‌ میروند و یا به‌ جهنّم‌ رهسپار می‌شوند.
 و نیز آیة‌ کریمة‌ ذیل‌ معنای‌ خود را خوب‌ مبیّن‌ می‌دارد:
 «و کسانی‌ که‌ کافر شده‌اند، بسوی‌ جهنّم‌ حشر و جمع‌ می‌شوند، برای‌ اینکه‌ خداوند پلیدان‌ را از پاکیزگان‌ جدا سازد و جنس‌ پلید را بعضی‌ را به‌ روی‌ بعضی‌ دیگر قرار دهد و متراکم‌ و بسته‌ و یک‌ پارچه‌ کند و سپس‌ در جهنّم‌ وارد کند؛ ایشانند زیانکاران‌.»

بخشی از فهرست مطالب مقاله معاد شناسی

مقدمه :
مقام‌ انسان‌ در میان‌ موجودات‌
فرق‌ کردار مردان‌ خدا و بردگان‌ دنیا
دنیا برای‌ عزّت‌ و غنی‌ و راحتی‌ است‌
تأثیر میزان‌ وابستگی‌ به‌ دنیا در سهولت‌ و سختی‌ مرگ‌
زندگی‌ موقّت‌ و حیات‌ جاودان‌  
سرآمد زندگی‌ و اجل‌ معیّن‌ در قرآن‌ کریم‌
فرار از مرگ‌، عین‌ برخورد و رسیدن‌ به‌ آنست‌
معنی‌ دو نوع‌ اجل‌ در قرآن‌ مجید: اجل‌ و اجل‌ مسمّی‌
اجل‌ دنیوی‌ و اجل‌ مسمّی‌ یک‌ حقیقت‌ است‌ به‌ دو وجه‌
 اجل‌ خدا همان‌ اجل‌ مسمّی‌ است‌ و همان‌ امر الهی‌ است‌.
کلام‌ ابن‌ سینا در علّت‌ ترس‌ مردم‌ از مرگ‌
علّت‌ حقیقی‌ ترس‌ و فرار مردم‌ از مرگ‌
مؤمن‌ بواسطة‌ ربط‌ با خداوند هیچ‌ نگرانی‌ از مرگ‌ ندارد
اشتیاق‌ مؤمن‌ به‌ مرگ‌
بهترین سرمایة تکامل وتعالی
گفتار أبوذر در علّت‌ ترس‌ از مرگ‌
راه‌ بهشت‌، پافشاری‌ و صبر در ناملایمات‌ است‌
معنای‌ دنیای‌ مذموم‌
زندگی‌ در روی‌ زمین‌ بر اساس‌ تقوی‌ و عدالت‌ زندگی‌ دنیا نیست‌
اخبار رسول‌ امین‌ بر عوالم‌ بعد از موت‌
ارتباط‌ افراد پاک‌ سیرت‌، با عالم‌ برزخ‌
هشدار خداوند دربارة‌ قیامت‌
اشتیاق أمیر المؤمنین به لقاءخدای تعالی
 مجانست‌ خواب‌ و مرگ
خوابیدن‌، مردن‌ کم‌ اثر است‌
خطبه‌های‌ هشدار دهندة‌ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ راجع‌ به‌ مرگ‌
کیفیّت‌ قبض‌ روح‌ ملک‌ الموت‌ افراد کثیری‌ را در یک‌ لحظه‌
خصوصیّات‌ عالم‌ برزخ‌
بعد از مرگ‌، عمل‌ انسان‌ رفیق‌ و قرین‌ انسان‌ است‌
دلالت‌ آیات‌ قرآن‌ بر وجود عالم‌ برزخ‌
جوابهائی‌ که‌ افراد به‌ سؤال‌ مَنْ رَبُّکَ می‌دهند
 احوالات‌ مؤمن‌ و کافر پس‌ از مرگ‌
کیفیّت‌ ارتباط‌ عالم‌ برزخ‌ با عالم‌ طبع‌ و قبر
ارواح‌ مؤمنان‌ به‌ صورت‌ انسانند
ساعت‌ قیام‌ قیامت‌ نمی‌تواند مشخّص‌ باشد
قدرت‌ خداوند برای‌ آحاد آفرینش‌، یکسان‌ است‌
عمومیّت‌ معاد برای‌ تمام‌ موجودات‌ زمین‌ و آسمان‌
آفرینش‌ باطل‌ نیست‌، و همه‌ بسوی‌ خدا در حرکتند
 لزوم‌ حشر و معاد حیوانات‌
 معنای‌ فرد و فُرادی‌ و جمع‌ در قرآن‌
 از أسامی‌ قیامت‌، یوم‌ الجمع‌ است‌
منابع :


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله معاد شناسی

دانلود تحقیق معاد شناسی در آمووزه های پیامبران

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق معاد شناسی در آمووزه های پیامبران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق معاد شناسی در آمووزه های پیامبران


دانلود تحقیق معاد شناسی در آمووزه های پیامبران

دسته بندی : علوم انسانی _ معارف اسلامی ، مذهبی ، دینی ، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

حجم فایل:  (در قسمت پایین صفحه درج شده )

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

ظهور و سقوط فرهنگ و تمدن اسلامی اندلس¤ بهروز دانشورتاریخ آموزه های بسیاری دارد. به تعبیر حضرت امام خمینی تاریخ معلم انسانهاست از این رو خداوند در قرآن مجید به دفعات از شرح احوال گذشتگان به منظور عبرت آموزی و هدایت انسانها سخن به میان آورده است. از جمله در سوره آل عمران آیه 137 آمده است: «قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین» پیش از شما سنت هایی وجود داشت که هر قوم طبق اعمال خود سرنوشت هایی داشتند که شما نیز همانند آن را دارید پس در روی زمین گردش کنید و مشاهده کنید عاقبت تکذیب کنندگان آیات خداوند چگونه بود.بر مسلمانان است که از تاریخ گذشته خود پند بگیرند و از آن عبرت بیاموزند تا دوباره به سرنوشت گذشتگان دچار نشوند. از این جهت تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی اندلس بسیار خواندنی ومفید است. در نوشتار حاضر ضمن بررسی ابعاد گوناگون فرهنگ وتمدن اسلامی اندلس آسیب شناسی و علل افول خورشید تابناک آن تمدن نیز مطرح خواهدشد.موقعیت جغرافیایی اسپانیااسپانیا یکی از مراکز مهم انتقال تمدن اسلامی به اروپا و همچنین پل ارتباطی میان شرق و غرب در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در طول مدت 800 سال بوده است. این کشور در جنوب غرب اروپا با کشور دیگر یعنی پرتغال شبه جزیره ایبری را تشکیل می دهند.ورود مسلمانان به اندلسدرسال 89 هـ.ق ولیدابن عبدالملک خلیفه اموی موسی ابن نصیر را به حکومت آفریقیه (شمال آفریقا) منصوب کرد.در ادامه فتوحات مسلمانان در قرن هفتم و هشتم میلادی در شمال آفریقا با توجه به زمینه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی و از جمله کاهش بارندگی و خشکسالی و نیز اختلافات داخلی بربرهای تازه مسلمان شده آن منطقه در صدد برآمدند با کشف مناطق جدید و تصرف آن مشکلات خود را تا حدودی حل نمایند. درهمین ایام اطلاعات و گزارشاتی از ثروت و اقتصاد اسپانیا و خاک حاصلخیز آن به دست مسلمانان رسید و آنان وادار به تسخیر اسپانیا شدند.اوضاع داخلی اسپانیا از جمله بی عدالتی های اجتماعی و فاصله طبقاتی که در یک طبقه عده ای از ویزیگوتها و اشراف محلی و کشیشان کلیسا در رفاه و آسایش کامل بوده و طبقه دیگر یعنی کشاورزان وابسته به زمین و غلامان و بردگان در رنج و مشقت بودند زمینه را برای دخالت یک نیروی خارجی فراهم ساخت. با توجه به زمینه های یادشده درسال 92هـ.ق در زمان خلافت ولید اول سپاهی مرکب از عربها و بربرها به قصد فتح اسپانیا اعزام شدند. طارق سپاهیان خود را که از تنگه میان مراکش و اسپانیا عبور داد و از آن تاریخ به بعد این تنگه به نام جبل الطارق نامیده شد.طارق هنگامی که وارد اسپانیا شد که «رودریک» یا «آذرنیوگ» پادشاه آن سرزمین مشغول فرونشاندن شورش های داخلی کشور خود بود. رودریک با شنیدن خبر حمله مسلمانان به پایتخت بازگشت و به جنگ با مسلمانان پرداخت اما لشکر رودریک شکست خورد و خود نیز به روایتی کشته شد.تاریخ اسپانیای اسلامی در این زمان یعنی از ورود طارق ابن زیاد به ا

تعداد صفحات : 18 صفحه

  متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

پس از پرداخت، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

 
« پشتیبانی فروشگاه مرجع فایل این امکان را برای شما فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دانلود نمایید »
/images/spilit.png
 

دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق معاد شناسی در آمووزه های پیامبران

دانلود مقاله آیا معاد امکان دارد؟

اختصاصی از یارا فایل دانلود مقاله آیا معاد امکان دارد؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله آیا معاد امکان دارد؟


دانلود مقاله آیا معاد امکان دارد؟

 و قالو ما هی الا حیا تنا الدنیا نموت وتحیی وما یهلکنا الا الدهر ومالهم بذلک من علم ان هم الا یظنون

گفته کسانی که ایمان به قیامت ندارند این است که زندگی حزهمین

چندروز دنیا بیش نیست که ماهم درآن

مرگ وحیاتی را می جستیم وبعدهم روزگار ما را را نابود می کند لیکن این انکار وگفته ها روی علم ودلیل نیست بلکه تنها یک سری وهم و خیالی است که دارند .

براستی اگر معادی وجود نداشت چه بر سر انسانهای مظلومو بی گناه که مورد ظلم وستم دیگرانقرار گرفته اند می آمد چه بسا حقوقی که ضایع می شد وچه جنایتها که راعمال می شد. اگر بیشتر فکر کنیم می فهمیم که هر کس شخصیتی دارد ودر عمق وجودش وجدان را خس می کند واحساس می کند که نیرویی بر او حاکم است که حق را از باطل تشخیص می دهد. هر فردی دوست دارد که بعد از مرگ نامش به نیکی برده شود . حتی نام انسانهای نیک را برروی فرزندانش می گذارد پس مرگ نابودی انسان نیست چرا که اگر مرگ نابودی است نام ویاد انسانها نیز باید ازمیان برود وافتخار انسانهای نیک نیز از میان برود . اینجانب که پی میبریم معاد حق است . وغیر قابل انکار است .کسانی که معاد را انکار می کنند گناهی آشکار بس بزرگ مرتکب شده اند معاد روز مکافات عمل همه انسانهاست . روز قیامت روز حسابرسی به اعمال انسان است روز قیامت دادگاهی بر پا می شود که به اعمال انسانها موشکافته ودقیق رسیدگی می شود وهر کس به جزای اعمال خودخواهد رسید.

 آیا معاد امکان دارد ؟

در قرآنیم برای پاسخ به این سوال چندین نمونه وداستان آورده شده است. که دراین جانمونه ای از این داستانها که همانا داستان حضرت ابراهیم است را به طور مختصر بیان می نماییم:

روزی حضرت ابراهیم(ع ) از خداوند پرسید که روز قیامت مردگان چگونه زنده می شوند؟ خداوند از ایشان پرسیدند: آیا به معاد وقدرت من ایمان نداری ؟ حضرت ابراهیم علیه السلام گفت : چرا ولی با مشاهده عینی به آرامش دل می رسم . آنگاه خداوند به حضرت ابراهیم (ع) فرمود:چهارنوع پرنده را بگیر وپس از ذیج گوشت آنها را باهم مخلوط از یکدیگر جدا می شود و هر پرنده اولی ساخته می شود .

حضرت ابراهیم (ع) خروس و کبوتر و طاووس و کلاغ را گرفت و ذبج کرد گو شتشان را کوبیده و مخلوط کردو بر سر ده کوه نهاد. سپس هر یک از پرنده ها را جدا گانه صدا زد تمام ذرات گوشت آن که بر سر هر قله کوهی بود بهم متصل و در برابر او به صورت پرنده کامل درآمد .

                       « الیس ذلک بقا در علی ان یحیی الموتی »

آیای خدای که شما را از مظفه آفرید نمی تواند دوباره مردگان را زنده کند ؟ [2]

  دلائل معاد:

معاد چندین دلیل محکم دارد که این دلایل ها هم ازسوی قرآن آمده است وهم عقل این دلایل را باور دارد. یکی از این دلائل عادل بودن خداوند است یعنی چون خدا عادل است  باید معاد باشد . جائی برای جزا وپاداش داشته باشند . چرا که ممکن است مرگ مانع جزا یا پاداش اعمال نیک و بد افراد باشد. در اینجا، سوالی پیش می آید که چرا خداوند در همین دنیا تمام جزای اعمال انسان را نمی دهد و آن را به معاد موکول می نماید. این سوال چندین پاسخ دارد:

پاسخ اول : چون جزا در دنیا به دیگران نیز سرایت می کند واین ظلم است مثلا کسی که به خاطر دزدی دستش فلج می شود ( وفلج شدن دستش به خاطر قهر خداوند باشد)  این باعث و اندوه خانواده و بستگانش می شود . از اینرو خداوند کیفر چنین شخصی را به قیامت موکولمی نماید . البته باید این نکته را در نظر داشته باشیم که همیشه انیگونه نیست گاهی مصلحت حامعه بر مصلحت فرد مقدم می شود و اینجاست که اگر جرم فرد بر قانون آشکار شود چارهای نیست که به خاطر جامعه آن فرد مجازات شود چرا که اگر مجازات نگردد ودر جامعه نوعی نگرانی و دلهره بوجود خواهد آمد . ودیگران افراد مجرم جرئت و شهامت بیشتری برای انجام گناه و فساد پیدا خواهد کرد .

پاسخ دوم : آزادی مردم گرفته می شود منظور از آزادی ، آزادی انتخاب راه حق وبا طل است .

پاسخ سوم: این است که در دنیا امکان جزا نیست . مثلا کسی که برای دفاع از اسلام شهید شده است دیگر دراین دنیا نیست که پاداشی بگیرد پس باید بعد از مرگ جائی برای پاداش او باشد.

پاسخ چهارم: نظام زندگی به هم می خورد . در بیان این پاسخ به این آیه شریفه مراجعه می کنیم :

ولو یو اخذ الله الناس بما کبسوا ما ترک علی ظهر هامن دابه. ( سوره فاطرآیه 44)

هرگاه خداوند بخواهد در دنیا جزا بدهد هیچکس روی زمین باقی نخواهد ماند . واین باعث بهم خوردن نظام زندگی انسان ها می شود .

پاسخ پنجم: ممکن است کسی بعد از مدتهابه خاطر گناهی که در گذشته مرتکب شده توبه کند از اینرو خداوند از آنجایی که لطف دارد به هنگام مرگ به انسان مهلت می دهد تا انسان بتواند گناهش را جبران کند .

پاسخ ششم : گاهی گناه عوارض بعدی هم دارد که آن آثار نیز روی جزااو تاثیر می گذارد از اینرو باید معاد باشد تااین آثار نیز محاسبه شوند . اگر جزا بلا فاصله ودر همین دنیا اعمال شود آنگاه آثار آن گناه محاسبه نخواهد شد واین خلاف عدل الهی است.

یکی دیگر از دلائل معاد این است که اگر قیامتی نبا شد اصل آفرینش انسان و جهان بیهوده و خلاف حکمت الهی است.

ربنا ما خلقت هذا با طلا سبحاتک: خدایا تو ازهر گونه یاوه کاری و عیب پاک و منزّه هستی هرگز این آفرینش را پوچ نیا فریدی

 نقش ایمان به معاد.

ایمان به معاد آثار بسیار خوبی در زندگی ما انسانها دارد.

کسی که ایمان به معاد دارد دیگر جایی برای گناه وتعدی به حقوق دیگران نمی بیند کسی که ایمان به معاد دارد می داند که کارهای خوب او بی فایده نیست . وقتی به پاداش های الهی ایمان داشته باشیم آنگاه می توانیم نا گواریها و مصائب دینوی را تحمل کنیم . ایمان به معاد علاوه برآثار فردی آثار اجتماعی فراوانی نیز دارد، از جمله کسی که به معاد اعتقاد داردو می داند روزی حساب در پیش است آنگاه با جان و دل به یتیمان و محرومان ومظلومان کمک می کند . اموال فروشی را احتکار نمی کند . ربا خواری نمی کند و بسیاری از گناهان را انجام نمی دهد ، اما این نکته راباید همیشه در ذهن داشته با شیم که علاوه بر ایمان به معاد « یاد معاد » نیز لازم وضروری است نا هیچگاه از یاد خدا غافل نشویم . چرا که یاد خدا هوسها را از مادور می کند ودنیا در نظر مان کوچک جلوه می نماید.

در مناجات ها نیز یاد مرگ و قیامت را مشاهده می کنیم .

در دعای ابو حمزه می خوانیم :

خدایا به غم وحسرت من در وقت مرگ رحم کن .

خدایا به تنهائی من دلهره ووحشتم در قبر رخم کن .

خدایا هنگامی که دوستان دوره جنازه مرا می گیرند و مرا روی تخته ای به سوی دیار مردگان می برندرحم کن .

حضرت علی (ع) می فرماید : من برای دو چیز  بر شما هر اسانم

1- پیروی از حوسها . 2- آروزهای طولانی

چرا که هوا پرستی شمارا از حق پزستی و آرزوهای طولانی شما رااز یاد مرگ و قیامت دور می کند .

انگیزه های انکار معاد:

شامل 7 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آیا معاد امکان دارد؟

دانلود مقاله بررسی مسأله بقای نفس و معاد نزد سه فیلسوف مسلمان ابن‌‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا

اختصاصی از یارا فایل دانلود مقاله بررسی مسأله بقای نفس و معاد نزد سه فیلسوف مسلمان ابن‌‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله بررسی مسأله بقای نفس و معاد نزد سه فیلسوف مسلمان ابن‌‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا


دانلود مقاله بررسی مسأله بقای نفس و معاد نزد سه فیلسوف مسلمان ابن‌‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا

آنچه نفس، این موجود بی‌همتای الهی را از دیگر موجودات متمایز می‌‌سازد، صفت بقا و جاودانگی آن است. مقاله حاضر سعی دارد مسأله بقای نفس را از دیدگاه فلاسفه بزرگی مانند ابن‌سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا مورد بررسی قرار دهد. همچنین به دلیل رابطه تنگاتنگ میان بقای نفس و مسأله معاد، بحث از معاد نیز به دنبال آن خواهد آمد.

در آغاز پس از نگاهی گذرا به معنای بقا و مراد  فلاسفه از آن، به بیان ادله هر کدام از فلاسفه در باب آن خواهیم پرداخت که حاصل آن اثبات صفت جاودانگی برای نفس خواهد بود. سپس به معنای معاد و تفاوت آن با بقا پرداخته و دیدگاه هر کدام از فلاسفه مذکور در باب کیفیت و چگونگی معاد، مورد بحث قرار خواهد گرفت. نتیجه بدست آمده این است  که ابن‌سینا معاد روحانی را با دلایل عقلی اثبات نموده و معاد جسمانی را به شرع ارجاع داده است. شیخ اشراق سعی نموده تا با تکیه بر اصول اشراقی معاد جسمانی را اثبات نماید اما او نیز از اثبات عینیت جسم دنیوی و اخروی بر نیامده است. صدرالمتألهین با بنیان نهادن یازده اصل مستحکم، به تبیین و اثبات معاد جسمانی همت گمارده است.

واژگان کلیدی

نفس ناطقه، بقا، فساد، معاد روحانی، معاد جسمانی، ابن‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا

روح آدمی یا به تعبیر فلاسفه، نفس ناطقه انسانی از مخلوقات شگفت خداوند است که از صفات و ویژگی‌های خاصی برخوردار می‌باشد. از جمله این صفات، ویژگی «تجرد» است[2]. اما اصل تجرد نفس لوازم بسیاری در پی دارد که مهم‌ترین آنها بقا و جاودانگی است. اثبات بقا در واقع اساس و زیر بنای اثبات معاد و زندگی ابدی را تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر، برای اثبات معاد باید ابتدا تجرد و سپس بقای نفس را اثبات نماییم.

بر این اساس، در این مقاله برآنیم تا دلایل و آراء سه فیلسوف بزرگ مسلمان (ابن‌سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا) که مؤسس سه مشرب فلسفی بزرگ مشاء، اشراق و حکمت متعالیه هستند را نقل و نقد نماییم. پس از اثبات بقای نفس به بحث پیرامون معاد و دیدگاه این متفکران مسلمان پرداخته و در مورد چگونگی آن بحث خواهیم نمود.

مراد از بقا نزد فلاسفه اسلامی

قبل از پرداختن به دلایل فلاسفه مبنی بر بقای نفس، باید بدانیم بقا نزد فلاسفه به چه معناست؟ به عبارت دیگر، مراد ایشان از بقا، آن هنگام که در صدد اثبات این صفت برای نفس آدمی‌اند، چیست؟

اولین معنایی که از واﮊه بقا به ذهن آدمی تبادر می‌کند، معدوم نشدن و فانی نگردیدن است. به عبارت ساده‌تر، فنا ضد کلمه بقا و باقی  متضاد فانی به شمار می‌آید. با این حساب «نفس، باقی و جاودانه است» یعنی نفس فنا نمی‌پذیرد و معدوم نمی‌گردد. اما آیا فلاسفه در صدد اثبات فناناپذیری نفس می‌باشند؟

اندک تأملی در معنای کلمه فنا ما را به پاسخ این سؤال رهنمون می‌سازد. فنا به معنای معدوم شدن یا ازاله وجود است. به عبارت دقیق‌تر، فلان امر فانی شد یعنی عدم بر وجودش چیره شد. روشن است که غلبه عدم بر وجود، امری محال است، لذا نه در مورد مادیات و نه مجردات رخ نمی‌دهد. ما در اطراف خود مشاهده می‌کنیم که فلان چیز از بین رفته و جای خود را به امر دیگری می‌دهد. مثلاً آب به بخار تبدیل می‌شود یا هسته خرما تبدیل به درخت می‌گردد یا اینکه مواد به اجزاء تشکیل‌دهنده خود منحل می‌شوند مثلاً اجساد حیوانات با گذشت زمان تجزیه می‌گردد. در همه این موارد، فنا رخ نداده و وجودی معدوم نگردیده، بلکه صورتی از بین رفته و صورت جدیدی جای آن را گرفته است نه آنکه وجود جوهری یک امر معدوم شده باشد. فلاسفه از این امر (ازاله یک صورت) به فساد تعبیر کرده و در تعریف آن گفته‌اند «فساد عبارت است از زایل شدن صورت از ماده، بعد از حصول آن در ماده» (جرجانی، 1407هـ، ص214) یا در تعریف دیگری آورده‌اند «فساد انحلال یا چیزی شبیه انحلال است، همچنین به انحلال صورت جوهری از ماده، فساد می‌گویند» (آل یاسین، 1405هـ، ص407).

لذا، تنها اموری فاسد می‌شوند که قابلیت انحلال یا قوه فساد داشته باشند و اگر موجودی این قابلیت را نداشته باشد، باقی و جاودانه خواهد بود. فلاسفه نیز در براهین خود برآنند که اثبات نمایند نفس ناطقه، قوه فساد ندارد یعنی چنین نیست که صورت نفسیه از آن زائل شود و صورت جدیدی جای آن را بگیرد، بلکه بشخصها موجود است. همچنین نفس، منحل به اجزاء نمی‌شود چرا که اصلاً جزء ندارد و بسیط است. بهترین شاهد این مدعا آن است که ایشان از تمام براهین دال بر بقای نفس، فسادناپذیری آن را نتیجه گرفته‌اند. همچنین در عناوینی که برای این فصول در نظر گرفته‌اند، به این مطلب تصریح نموده‌اند که: «ان النفس لاتفسد بفساد البدن» (ابن‌سینا، 1395هـ، ص202؛ صدرالدین شیرازی، 1379ه‍، ج8، ص380) و از «جاودانگی نفس» به فسادناپذیری تعبیر کرده‌اند.

رابطه تجرد و بقا

از این بحث می‌توان نتیجه گرفت هر امر مجردی بسیط است و انحلال و افتراق در ذات آن راه ندارد و تنها امور مادی هستند که در معرض تجزیه و ترکیب قرار می‌گیرند. همچنین هر امر باقی، مجرد است زیرا تنها در صورتی یک موجود می‌تواند باقی و جاودانه باشد و انحلال نیابد که فاقد قوه فساد باشد و منحل به اجزاء نشود، یعنی مجرد باشد. پس در واقع، تجرد و بقا (به معنای فسادناپذیری) ملازم یکدیگرند. چرا که هر امر مجردی، باقی و هر امر باقی، مجرد از جسم و عوارض جسمانی است، لذا از تجرد یک موجود به جاودانه بودن آن و از بقای یک امر به تجرد آن می‌توان پی برد. شاید این سؤال به ذهن آید که بدین ترتیب، با اثبات تجرد نفس نیازی به ارائه دلایل مبنی بر بقای آن نیست. چرا که تجرد و بقا ملازم یکدیگرند و با اثبات یکی، دیگری نیز اثبات می‌شود. در پاسخ باید گفت فلاسفه در دلایلی که بر بقای نفس آورده‌اند در واقع به تبیین تلازم میان تجرد و بقا پرداخته‌اند. روشن است که با تبیین این ملازمه، بقای نفس اثبات می‌شود. به طور مثال، ابن‌سینا در یکی از براهین خود می‌گوید «نفس انسانی اگر صورت مفارق و غیرمادی باشد، پس جاودان و فسادناپذیر است» و از آن جا که نزد وی نفس انسان مجرد است بقای آن ضروری می‌باشد (ابن‌سینا، بی‌تا، ص109).

دلایل فلاسفه بر بقا و جاودانگی نفس

حکمای الهی نوعاً قائل به تجرد و بقای روح هستند، اما عده‌ای آن را حادث و گروهی آن را قدیم می‌دانند. آنها که قائل به حدوث نفس‌اند، برای اثبات جاودانگی آن دو مطلب را مورد بحث قرار می‌دهند اول آنکه فساد بدن باعث فساد نفس نمی‌شود. دوم آنکه نفس اصلاً فسادپذیر نیست. اما آنها که معتقد به قدم نفس‌اند، صرفاً به اثبات فسادناپذیر بودن آن می‌پردازند، چرا که در نظر ایشان نفس قبل از تعلق به بدن، موجود بوده و لذا فساد بدن تأثیری در فساد نفس نخواهد داشت.

دیدگاه ابن‌سینا

شیخ الرئیس، ابن‌سینا از آن جا که قائل به حدوث نفس است باید دو مطلب را ثابت نماید:

1ـ عدم تأثیر فساد بدن در فساد نفس.

2ـ فسادناپذیری نفس به طور کلی (هیچ عاملی نمی‌تواند باعث فساد نفس شود).

برهان وی بر عدم تأثیر فساد بدن در فساد نفس چنین است اگر نفس با زوال بدن از بین برود، حتماً باید نفس و بدن با هم رابطه‌ای داشته باشند. وی سپس از بطلان تالی، بطلان مقدم را نتیجه می‌گیرد و می‌گوید «میان نفس و بدن یا رابطه و پیوندی برقرار است یا نه. اگر پیوندی نباشد، مرگ یکی از آن دو باعث مرگ دیگری نمی‌شود. در صورت اول (اگر پیوندی باشد) این رابطه و پیوند یا به حسب ماهیت آن دو است یا رابطه آنها در وجود است. اگر رابطه نفس و بدن ماهوی باشد، در آن صورت ماهیت نفس تعقل نمی‌شود مگر به واسطه تعقل بدن و بالعکس. پس لازم می‌آید نفس و بدن متضایفان باشند، زیرا رابطه ماهوی تنها در متضایفان، قابل تصور است و این به معنای داخل شدن نفس و بدن تحت مقوله اضافه است، حال آنکه هر دو جوهرند. اگر پیوند این دو وجودی باشد، از آن جا که رابطه وجودی تنها در مدار علیت فرض صحیح دارد، باید بگوییم یا نفس علت بدن است یا بدن علت نفس است (ابن‌سینا، 1395ه‍، ص202). اما چرا نفس نمی‌تواند علت بدن باشد. وی در ادامه چنین استدلال می‌کند نفس نمی‌تواند علت بدن باشد زیرا نفس و بدن با هم حادث شده‌اند و نفس بر بدن تقدم زمانی ندارد. تقدم ذاتی هم ندارد به این دلیل که، اگر نفس علت بدن باشد و بدن معلول آن، آن گاه تنها علت عدم بدن، عدم نفس است. حال آنکه در بسیاری از اوقات نفس موجود است، اما بدن از بین می‌رود. پس نفس علت بدن نیست. اگر بدن علت نفس باشد باید ببینیم کدام یک از انواع چهارگانه علت می‌تواند باشد:

شامل 13 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی مسأله بقای نفس و معاد نزد سه فیلسوف مسلمان ابن‌‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا