24 ص
انقلاب مشروطه و مقوله آزادی درایران
با همه ی خرده هائی که می توان به نهضت مشروطه خواهی داشت، در این که برای جامعة استبداد زده ایران، این نهضت نماد قدمی سترگ در راستای درستی بود تردیدی نیست. ای کاش رهبران نهضت اندکی هوشمندانه تر عمل می کردند و مستبدان حاکم نیز برمنافع دراز مدت خویش ادراک گسترده تر وعمیق تری داشتند و نهال نو پای مشروطه طلبی در ایران به بار می نشست. واقعیت تاریخی این است که این گونه نشد. اگر بخشی از این شکست نتیجة توطئه های نیروهای برون ساختاری باشد، نقش معاندان ایرانی را در این عدم توفیق نباید دست کم گرفت.
بطور کلی مشکل جامعة ایرانی ما در سالهای اولیه قرن بیستم، گذشته از وضعیت فلاک بار اقتصادی این بود که نه جامعه ای دینی بود و نه جامعه ای سکولار. در آن دوره ای که به مشروطیت منتهی می شود، نه قوانین مدون داشتیم و نه جامعه به باورهای دینی خود پای بندی نشان می داد. به گفتة بست نشینان سفارت انگلیس، « عمده مقصود ما تحصیل امنیت و اطمینان از آینده است که از مال و جان وشرف و عرض و ناموس خودمان در امان باشیم». مشروطه اگر چه کوششی برای جایگزینی حکومتی اختیاری با حکومتی قانونی بود ولی به دلایل گوناگون در این مهم موفق نشد. با این همه همین جا بگویم و بگذرم که در بسیاری از پژوهش هائی که در بارة این نهضت در دست داریم، خواننده با تصویر متفاوتی روبرو می شود که با واقعیت مشروطه به آن صورتی که به گمان من بود، هم خوان نیست
ما و مقوله ای به نام «نقد ادبی»
نقش نقد در ادبیات-بهطور عام و ادبیات معاصر ما-به طور خاص-چیست؟آیا در وضعیت فعلی،ما نیازی به نقد ادبی داریم؟با توجه به سوءاستفادههای بسیاری که تاکنون از نقد ادبی شده است و آفات متعددی که پیوسته این عرصه را تهدید میکند و نظرهای ناموافقی که برخی از برجستهترین چهرههای ادبی نسبت به نقد داشتهاند و دارند،آیا باز میتوان مدعی لزوم و سودمندی نقد ادبی بود و خواهان رونق بازار آن شد؟چرا در برابر این عدهء بالنسبه زیاد نویسنده و این حجم قابل توجه آثار داستانی،عدهء منتقدان ادبی و حجم نقدهای موجود در این زمینه اینقدر ناچیز است؛و چگونه میتوان این نسبت نامناسب را تعدیل کرد و جریان-اگر استفاده از تعبیر«جریان»در این مورد صحیح باشد-لاغر و اغلب منقطع فعلی نقد را قویتر کرد و استمراری بیشتر بخشید؟....
اینها و سوالهای مشابه آن دربارهء نقد و مسائل مرتبط با آن،از جمله صحبتهایی است که کموبیش در مقالهها،مصاحبهها و یا در برخورد با اهالی فن به صورت شفاهی،مطرح میشود،و پرسندگان آنها خواهان پاسخهایی عالمانه،جدی،صریح،روشنگر و راهگشا از مخاطبان خود هستند.
صد البته،بیشوکم،پاسخهایی در خور نیز به این پرسشها داده شده است و میشود؛اما غریب آنکه،مشکلات این عرصه همچنان باقی است،و اعتراضها و رهنمودها و درخواستها برای بهبود این شرایط،راه به جایی نمیبرد.
درواقع سوال از ضرورت وجود نقد،آن هم در قرن حاضر و کشوری با موقعیت فعلی ما،از آن سوالهای عجیب و شگفتیآور است؛که اگر ناشی از بیگانگی پرسنده با مقولهء ادبیات نباشد،احتمالا برخاسته ار بعضی ملاحظات یا نظرگاهها و اهداف خاص از سوی اوست.چه،این موضوعی بدیهیست که نقد و انتقاد-در معنی عام آن؛که ادبیات را نیز در برمیگیرد-لازمه و جزئی جدانشدنی از زندگی روزمرهء هر انسان است؛و بخشی عظیم از دستاوردهای علمی و صنعتی و فرهنگی بشر،چیزی جز ثمرهء همین ارزیابیها و انتقادها و بازنگریها و تجدیدنظرها و اصلاحها نیست.
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
چکیده:
این پایان نامه به چهار فصل تقسیم بندی شده است که به ترتیب در فصل اول در ابتدا تاریخچه کوتاهی از لباس و مختصری از نحوۀ پوشش در قرنهای 17، 18 و 19 مورد بررسی قرار می گیرد که در پی آن جریان های هندی قرن 19 به بعد را تا به امروز بسیار کوتاه و خلاصه بررسی خواهیم کرد و اینکه تا به چه حد و لباس از این جریانات تحت تأثیر قرار گرفته اند در فصل دوم بطور کامل تمامی جزئیات لباس و طراحی آن در سالهای اخیر دهه به دهه مورد بررسی قرار می گیرد در فصل سوم اصل ارتباط، هنر تبلیغات و ارتباط آن با دنیای مد شرح داده خواهد شد و در فصل چهارم گزیده ای از ارتباط مد و طراحی لباس با شاخه های مختلف هنر ارتباط تصویری (گرافیک) و ابزار آن بررسی می گردد.
مقدمه
لباس پوشیدن، شأنی از شئون انسان است و پدیده ای که تقریباً به اندازه طول تاریخ بشر سابقه و به قدر پهنه جغرافیایی امروزین زمین، گسترش دارد. این پدیده با خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی انسان در ارتباط است و می توان آن را از دیدگاههای مختلفی از قبیل روانشناسی، اخلاق، اقتصاد، جامعه شناسی، مذهب، قانون، تاریخ، جغرافیا مورد مطالعه قرار داد و برای یافتن پاسخی به این گونه پرسشها به جستجو برآمد که:
چرا انسان لباس به تن دارد؟
چه رابطه ای میان نوع لباس انسان و خصوصیات روانی او وجود دارد؟
چه ارتباطی میان وضع مالی و طبقه اقتصادی یک انسان با نوع لباس او برقرار است؟
گروههای مختلف اجتماعی یک جامعه چه لباسهایی می پوشند؟
مذاهب مختلف در باره لباس چه گفته اند؟
و ....
پیداست که پاسخ به هر یک از این پرسشها و دیگر پرسشهای متعدد مشابه آن، محتاج بحثهای مفصل و فرصتهای طولانی است. از مجموع تحقیقاتی که به عمل آمده، مسلم شده که لباس دست کم پاسخگوی سه نیاز آدمی است؛ یکی اینکه او را از سرما و گرما و برف و باران حفظ می کند دیگر اینکه در جهت حفظ عفت و شرم به او کمک می کند و بالاخره به او آراستگی و زیبایی و وقار می بخشد.
بخشی از متن اصلی
چکیده:
این پایان نامه به چهار فصل تقسیم بندی شده است که به ترتیب در فصل اول در ابتدا تاریخچه کوتاهی از لباس و مختصری از نحوۀ پوشش در قرنهای 17، 18 و 19 مورد بررسی قرار می گیرد که در پی آن جریان های هندی قرن 19 به بعد را تا به امروز بسیار کوتاه و خلاصه بررسی خواهیم کرد و اینکه تا به چه حد و لباس از این جریانات تحت تأثیر قرار گرفته اند در فصل دوم بطور کامل تمامی جزئیات لباس و طراحی آن در سالهای اخیر دهه به دهه مورد بررسی قرار می گیرد در فصل سوم اصل ارتباط، هنر تبلیغات و ارتباط آن با دنیای مد شرح داده خواهد شد و در فصل چهارم گزیده ای از ارتباط مد و طراحی لباس با شاخه های مختلف هنر ارتباط تصویری (گرافیک) و ابزار آن بررسی می گردد.
مقدمه :
فصل اول: تاریخچۀ لباس
1ـ1ـ مسئله
1ـ1ـ1ـ مد چیست؟
1ـ1ـ2ـ مختصری از مد در قرون 17، 18 و 19
1ـ2ـ مختصری از سبکهای هنری
1ـ2ـ1ـ سبک امپرسیونیسم
1ـ2ـ2ـ سبک سمبولیسم
1ـ2ـ3ـ سبک تزئینی گیاهی و سبک جوانی
1ـ2ـ4ـ سبک موویسم
1ـ2ـ5ـ سبک کوبیسم
1ـ2ـ6ـ هنر انتزاعی
1ـ2ـ7ـ سبک فوتوریسم
1ـ2ـ8ـ هنرهای تجسمی و عکاسی
1ـ2ـ9ـ سبک کوبیسم
1ـ2ـ10ـ سبک دادائیسم
1ـ2ـ11ـ سبک سورئالیسم
1ـ2ـ12ـ هنر پاپ
1ـ2ـ13ـ هنر مفهومی
فصل دوم: نگرشی به مد درسالهای 1900 تا 1990
2ـ1ـ تاریخچۀ مد در سالهای 1910 ـ 1900
2ـ2ـ تاریخچۀ مد در سالهای 1920 ـ 1910
2ـ3ـ تاریخچۀ مد در سالهای 1930ـ 1920
2ـ4ـ تاریخچۀ مد در سالهای 1940ـ 1930
2ـ5ـ تاریخچۀ مد در سالهای 1950ـ 1940
2ـ6ـ تاریخچۀ مد در سالهای 1960ـ 1950
2ـ7ـ تاریخچۀ مد در سالهای 1970ـ 1960
2ـ8ـ تاریخچۀ مد در سالهای 1980ـ 1970
2ـ9ـ تاریخچۀ مد در سالهای 1990ـ 1980
فصل سوم: اهمیت تبلیغات در مد
3ـ1ـ تعریف تبلیغات
3ـ2ـ انواع تبلیغات از جهت نوع ارتباط
3ـ2ـ1ـ تبلیغات مستقیم
3ـ2ـ2ـ تبلیغات غیرمستقیم
3ـ3ـ تبلیغات بازرگانی
3ـ3ـ1ـ تعریف تبلیغات بازرگانی
3ـ3ـ2ـ تبلیغات بازرگانی در جهان
3ـ3ـ3ـ تبلیغات بازرگانی در ایران
3ـ4ـ تبلیغات تجاری
3ـ4ـ1ـ تعریف تبلیغات تجاری
3ـ4ـ2ـ ابزار تبلیغات تجاری
فصل چهارم: مد و گرافیک
4ـ1ـ گرافیک چیست؟
4ـ1ـ1ـ تاریخچۀ گرافیک
4ـ1ـ2ـ پیدایش و ظهور گرافیک نوین
4ـ1ـ3ـ هنر گرافیک در ایران
4ـ2ـ مد و گرافیک
4ـ2ـ1ـ چه کسی مد را قانون گذاری می کند
4ـ3ـ گرافیک و شاخه های آن در ارتباط با مد
4ـ3ـ1ـ برچسب ها و علائم تجاری و مد
4ـ3ـ2ـ پوسترهای تبلیغاتی
4ـ3ـ2ـ1ـ مد و پوستر
4ـ3ـ3ـ تصویر سازی و مد
4ـ3ـ4ـ عکاسی و مد
4ـ3ـ4ـ1ـ عکاسی مد در آغاز قرن بیستم
4ـ3ـ4ـ2ـ تاثیرگذاری عکاسان روی مد
4ـ3ـ4ـ3ـ عکاسان معروف مد
4ـ3ـ4ـ4ـ تنزل عکاسی مد
• نتیجه گیری
• گزارش کار عملی
• تصاویر کار عملی
• فهرست منابع و مآخذ
• فهرست منابع تصویری
• تصاویر مربوط به فصلها
مقدمه
لباس پوشیدن، شأنی از شئون انسان است و پدیده ای که تقریباً به اندازه طول تاریخ بشر سابقه و به قدر پهنه جغرافیایی امروزین زمین، گسترش دارد. این پدیده با خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی انسان در ارتباط است و می توان آن را از دیدگاههای مختلفی از قبیل روانشناسی، اخلاق، اقتصاد، جامعه شناسی، مذهب، قانون، تاریخ، جغرافیا مورد مطالعه قرار داد و برای یافتن پاسخی به این گونه پرسشها به جستجو برآمد که:
چرا انسان لباس به تن دارد؟
چه رابطه ای میان نوع لباس انسان و خصوصیات روانی او وجود دارد؟
چه ارتباطی میان وضع مالی و طبقه اقتصادی یک انسان با نوع لباس او برقرار است؟
گروههای مختلف اجتماعی یک جامعه چه لباسهایی می پوشند؟
مذاهب مختلف در باره لباس چه گفته اند؟
و ....
پیداست که پاسخ به هر یک از این پرسشها و دیگر پرسشهای متعدد مشابه آن، محتاج بحثهای مفصل و فرصتهای طولانی است. از مجموع تحقیقاتی که به عمل آمده، مسلم شده که لباس دست کم پاسخگوی سه نیاز آدمی است؛ یکی اینکه او را از سرما و گرما و برف و باران حفظ می کند دیگر اینکه در جهت حفظ عفت و شرم به او کمک می کند و بالاخره به او آراستگی و زیبایی و وقار می بخشد.
این فایل به همراه چکیده، فهرست مطالب، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت docx( wordقابل ویرایش) در اختیار شما قرار
می گیرد.
تعداد صفحات:143
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:24
چکیده:
انقلاب مشروطه و مقوله آزادی درایران
با همه ی خرده هائی که می توان به نهضت مشروطه خواهی داشت، در این که برای جامعة استبداد زده ایران، این نهضت نماد قدمی سترگ در راستای درستی بود تردیدی نیست. ای کاش رهبران نهضت اندکی هوشمندانه تر عمل می کردند و مستبدان حاکم نیز برمنافع دراز مدت خویش ادراک گسترده تر وعمیق تری داشتند و نهال نو پای مشروطه طلبی در ایران به بار می نشست. واقعیت تاریخی این است که این گونه نشد. اگر بخشی از این شکست نتیجة توطئه های نیروهای برون ساختاری باشد، نقش معاندان ایرانی را در این عدم توفیق نباید دست کم گرفت.
بطور کلی مشکل جامعة ایرانی ما در سالهای اولیه قرن بیستم، گذشته از وضعیت فلاک بار اقتصادی این بود که نه جامعه ای دینی بود و نه جامعه ای سکولار. در آن دوره ای که به مشروطیت منتهی می شود، نه قوانین مدون داشتیم و نه جامعه به باورهای دینی خود پای بندی نشان می داد. به گفتة بست نشینان سفارت انگلیس، « عمده مقصود ما تحصیل امنیت و اطمینان از آینده است که از مال و جان وشرف و عرض و ناموس خودمان در امان باشیم». مشروطه اگر چه کوششی برای جایگزینی حکومتی اختیاری با حکومتی قانونی بود ولی به دلایل گوناگون در این مهم موفق نشد. با این همه همین جا بگویم و بگذرم که در بسیاری از پژوهش هائی که در بارة این نهضت در دست داریم، خواننده با تصویر متفاوتی روبرو می شود که با واقعیت مشروطه به آن صورتی که به گمان من بود، هم خوان نیست. .
برای نمونه آقای دکتر آدمیت ادعا کرده است که « با ایجاد مشروطة پارلمانی حاکمیت به مجلس ملی تعلق گرفت و دستگاه مجلس در گردش بود. حقوق آزادی ( آزادی بیان و قلم و اجتماعات و انجمن های سیاسی و تظاهرات) شناخته شدند و قلمرو عملی داشتند. آزادی به آنجا رسید که « اعلان کشتن رئیس دولت را در روزنامه منتشر کردند، اما نه متعرض روزنامه نویس گشتند و نه انجمنی که آن اعلان به نام او انتشار یافت ».[i] از سوی دیگر، « مجلس که قطب اصلی سیاست ملی بود ، از سرشت طبقاتی اش عمده طبقات جامعه را در بر می گرفت »[ii]
در هر دو مورد این ادعاها پذیرفتنی نیستند. اگر چه شماری از مورخین ما با ارزیابی غیر مسئولانه و ناثواب خویش روزنامه های عصر مشروطه را بعنوان « فحش نامه » و یا روزنامه هائی کم مایه که« هنرشان در درشتگوئی و ناهنجار نویسی است » نفی می کنند[iii] ولی واقعیت این بود که این روزنامه ها « متعرض » فراوان داشتند و در موارد مکرر توقیف شدند. استاد دهخدا و سلطان العلمای خراسانی را حتی به مرگ تهدید کردند . در یکی از این دفعات که نشریه توقیف شد، « صوراسرافیل » از عموم برادران وطنی « که در موقع توقیف روزنامه اظهار همراهی فرموده اند کمال امتنان را حاصل نموده ....... ولی همانطور که کتبا و تلگرافا خدمت همه معروض داشته ایم چون حکم از مجلس مقدس شوری صادر شده بود و امر مجلس عجالتا در حکم قانون است مخالفت با آن با تقوای دورة آزادی مبانیت دارد و حب قانون و وطن خواهی راهی برای تشبثات مخالفان نمی گذارد ». بعلاوه و در همین راستا ، هنوزمُرکّب شمارة اول صوراسرافیل خشک نشده بود که سردبیرش به « دارالفنون » دعوت شد تا در بارة مندرجات شمارةاول « توضیحات » لازم را به عرض وزیر معارف دولت مشروطه برساند چون به قول آن وزیر « من دیروز رفتم بمجلس شورای ملی و در خصوص جریدة صوراسرافیل صحبت کردم وقرارشدشما را سیاست کنم». در همین نشست همان وزیر، صوراسرافیل را به توقیف تهدید می کند و دیری نمی گذرد که روزنامه توقیف می شود. « روح القدس » و « مساوات » هم از این محدودیت ها و توقیف ها در امان نبودند. به این داستان باز خواهم گشت.
در مورد دوم ، ادعای اینکه مجلس اول از نظر سرشت طبقاتی « عمده طبقات جامعه » را در بر می گرفت ، ادعای خنکی است که به دشواری می تواند جدی گرفته شود . گفتن دارد اما که منظور از « سرشت طبقاتی » کاملا روشن نیست ولی از دوحا ل خارج نیست. یا منظور ترکیب طبقاتی نمایندگان است و یا عملکرد طبقاتی آن نمایندگان. هر کدام که مورد نظر باشد این ادعا با واقعیت مجلس مشروطه درتناقض قرار می گیرد. این درست که انتخابات مجلس مشخصا « طبقاتی » بود ولی نه چنین بود و نه قرار بود چنین باشد و نه می توانست چنین باشد که همة طبقات را در بر بگیرد. تا آنجا که من دیده وخوانده ام هیچ یک از نمایندگان مجلس هم چنین ادعائی نکرده است. واقعیت این است که در حول و حوش مشروطه ، حدودا 80 در صد جمعیت ایران روستائیان بودند که در مجلس به هیچ شکل و صورتی حضور نداشتند. اگر چه این روزها مد شده است که تحلیل طبقاتی را بر نمی تابیم ولی عملکرد مجلس اول هم در این راستا به خوبی نشان دهندة جهت گیری طبقاتی آن بود. این را می دانیم که مجلس « پیشنهادهای جدید را در بستن مالیات مستقیم بر ملاکان نپذیرفت ». بعلاوه، « قضیه تعدیل سهم مالک و زارع نیز مطرح نگشت ». اگرچه شماری از مورخین ما الغای رسم تیول را یکی از بزرگترین دست آوردهای مجلس اول می دانند ولی به قول همین آقای آدمیت « سیاست مجلس در قضیه الغای رسم تیول و اصلاح وضع خالصجات هم تاثیری در میزان سهم زارع از محصول زمین نداشت. هیچکس نگفت که بیاییم و املاک تیول و خالصة دیوانی را به همان برزگران که آنجا به زراعت مشغول اند بسپاریم یا حداقل به خودآنان اجاره دهیم .» ایشان در یک کتاب دیگر خویش نوشت ، « اما در مسائل اساسی اجتماعی چون تعدیل مالکیت زمین زیر کشت ،یا افزایش سهم دهقان از محصول زمین قدمی بر نداشت. حتی گروه تند روان مجلس اشارة معقولی به آن مسائل نکردند. گوئی افسون مالکیت زبان مجلسیان را یکسره بسته بود. صدای نحیف احسن الدوله هم ندائی بود در برهوت » [ix]. زنان نیز در مجلس مشروطه حضور نداشتند و بهمین نحو شهر نشینان بی چیز. برای دفاع از مجلس و ترجیح دادن همین مشروطة نیم بند بر حکومت استبدادی اصلا لازم نیست تاریخ را بازسازی کنیم . با همة کمبودها و ضعف ها، وجود همان مجلس نشانة جهشی سترگ در زندگی سیاسی ایران استبداد زده بود. نه ضرورتی دارد که در خصوص آزادی های برآمده از نهضت مشروطه طلبی اغراق کنیم و نه نیازی که از مجلس اول تصویری غیر واقعی به دست بدهیم . ضعف های ساختاری مجلس اول در واقع ترجمان ترکیب طبقاتی مجلس بود که تنها گروه کوچکی از جامعه را در بر می گرفت . این گروه کوچک از آنجا که فاقد نگرشی پیشرو بود نتوانست منافع طبقاتی خود را به صورت منافع طبقاتی جامعه مطرح کند [ کاری که بورژوازی غرب در عصر انقلابات قرن نوزدهم در اروپا کرد] و به همین دلیل مورد حمایت تا م و تمام اکثریت مردم قرار نگرفت . زندگی کوتاه مجلس اول نیز بطور عمده به مماشات با محمدعلی شاه و زمین داران گذشت . به این داستان باز خواهم گشت و جنبه هائی از آن را وارسی خواهم کرد.
در خصوص ضدیت ریشه دار محمد علی شاه با مجلس و مشروطه، این داستان خواندنی را هم از شریف کاشانی داریم که پس از ترور اتابک مشیرالدوله محل توجه عموم مردم واقع شده بود و حتی محمد علی شاه هم مکرر او را احضار کرده و تکلیف رئیس الوزرائی کرد ولی مشیرالدوله قبول نکرد. باقی داستان را از زبان شریف کاشانی می شنویم : « آنچه واسطه فرستاد، قبول نکرده. من بنده محرمانه ملاقات کردم. عنوان مطلب نمودم که : سابقا، در باب عدم صلاح در آمدن اتابک، آنچه عرض شد محل قبول نشد؛ تا نتیجه و مفاسد آن دیده شد. حالا چرا کناره می فرمایند، با آنکه عموم مردم با جناب عالی همراهند؟ گفتند که : هیچ صلاح خود را نمی بینم در این ایام، من داخل کاری شوم. چون شاه باطنا همراهی با مشروطیت ندارد. این اشخاص هم که حالا دور شاه هستند، غیر از خرابی کاری ندارند. با این وضع، امور مملکت منظم نخواهد شد؛ بلکه، هرج و مرج زیادتر می شود. دولتین همجوار مداخله خواهند کرد. بد نامی درخانواده ی من خواهد ماند که دولت ایران در ریاست من، به دست خارجه افتاده. لذا، حاضر نیستم. دوستان من هم نباید راضی به این بدنامی به جهت من بشوند».
با این همه، یکی از مشکلاتی که در وارسیدن نهضت مشروطه پیش می آید به این علت است که معمولا معیارهای دو و گاه چند گانه پیش می گیریم و همین کار شناسائی نقاط قوت و ضعف مشروطه را دشوار می کند. برای اینکه روشن شود چه می گویم، اجازه بدهید یک نمونه بدهم. یکی از مشکلات اساسی مجلس اول، نقشی است که دوسیدین در آن ایفا می کنند و عملا، بدون این که نماینده باشند خود را همه کاره آن می دانستندو در همه امور هم مداخله می کردند. با توجه به همین مداخلات بی جا و بی مورد بود که شب نامه نویس مشروطه نوشت و چه درست هم که:
« اعمال این دو نفر حجج الاسلام است که مجلس محترم شورای ملی را دکان دخل خود تصور کرده اند، که به هرنحو بخواهند ، رفتار نمایند یا کلام بگویند، خواه ضد نظامنامه باشد یا مخالف قانون اساسی، همان جاری باشد که رای آقاست. با آنکه سمت وکالت هم در مجلس ندارند، متوقع اند که تمام امور مجلس بر حسب امر و میل آن ها باشد؛ ولو ، مخالف آرای تمام وکلا و نظامنامه باشد. و الا هزار جور اسباب فتنه و آشوب و بلوا فراهم می کنند »
و بعد در همین شب نامه از رشوه ستانی های بهبهانی سخن می گوید. درهمین دوره، جناب طباطبائی در پیشنهادش به مجلس از « تقلب در انتخابات » سخن می گوید ولی مشخص حرف نمی زند. وکلائی را « خائن » می خواند ولی در عکس العمل به پرسش وکلای دیگر قضیه با « خودتان می شناسید » اتهام ماست مالی می شود. و بعد این سخن نغز را می گوید که « تما م اهل مجلس بدانند که در این شهر انجمن هائی برای تخریب این مجلس منعقد است وبعضی از اهل مجلس هم در آن انجمن ها حاضر می شوند ».