این نسخه خطی حاوی مکاتیب و نوشته های فارسی عموی ادیب ناصرالدین شاه قاجار فرهاد میرزا معتمد الدوله است و با خطی شیوا کتابت شده.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:103
فهرست مطالب:
مقدمه ۳
۱٫ زندگینامه ۴
۲٫ مذهب و گرایشهای صوفیانه ۱۴
۳٫ شاعران معاصر خاقانی ۲۰
۴٫ ممدوحان ۲۴
۵٫ سبک شعر خاقانی ۲۵
نامه به شمس الدین ۲۹
نامه به سراج الدین ۳۳
نامه به عصمه الدین ۳۸
نامه به ظهیر الدین ۴۵
نامه به مبارز الدین ۴۸
توضیحات به شمس الدین ۵۳
نثر روان نامه به شمس الدین ۶۴
توضیحات به عصمه الدین ۷۰
نثر روان به عصمه الدین ۷۴
توضیحات به ظهیرالدین ۷۶
نثر روان نامه به ظهیر الدین ۸۰
توضیحات به مبارزالدین ۸۴
نثر روان نامه به مبارز الدین ۸۶
فهرست آیات و احادیث ۹۰
فهرست عبارتهای عربی ۹۲
فهرست لغات و واژه ها ۹۵
فهرست اعلام و کسان ۹۷
فهرست مکانها و جایها ۹۸
فهرست منابع و مأخذ ۱۰۰
مقدمه:
اگر چه خاقانی شاعری است قصیده سرا و بیشتر به سرودن شعر پرداخته است اما، نوشتن نامه ها با عنوان منشأت چیره دستی خویش را در هنر نویسندگی بر همعصران خویش و حتی دوره های بعد از خویش به خوبی نشان می دهد با مطالعه منشأت را می توان چنین نتیجه گرفت که خاقانی نه تنها شاعری بی نظیر است بلکه نویسنده ای، چیره دست است و توانسته در هر دو حوزه نثر و شعر هنرنمایی کند.
منشأت خاقانی مجموعه از نامه های اوست . این نامه ها خطاب به خویشاوندان، نزدیکان، دوستان، بزرگان ایران شهریاران روزگار شاعر می باشد و متضمن فواید تاریخی، اجتماعی و ادبی بسیاری است. نثر کتاب مصنوع و دارای لغات و ترکیبات و تعبیرات عبارات مربی بسیار است.
در این مختصر به بیان برخی فراز و نشیبهای زندگی او پرداخته شده و قسمت اعظم کار شرح و توضیح صفحات 111 تا 137 کتاب منشآت تصحیح دکتر محمد روشن می باشد در این مجموعه از نرم افزارها و کتاب ها و فرهنگهای نسبتاً متعدد استفاده شده است که منابع بسیار مفید و مفیدتر به جز موارد استفاده شده هم موجود می باشد که بدلیل کمبود وقت و نبود برخی امکانات مورد استفاده واقع شد و البته برخی موارد هم بود که در هیچ یک از فرهنگهای مورد بررسی باز یافته شد و در این راه از استاد گرانقدر جناب آقای دکتر خواجه ایم یاری جستم که در همین جا کمال تشکر و قدردانی را از ایشان به عمل می آورم.
نام او به اقرب احتمالات «بدیل» بوده است. خود شاعر در ضمن قطعه ای و در بیت معروفی با اشاره به همین نکته می گوید :
بَدَل من آمدم اندرجهان سنایی را بدین دلیل پدر، نام من بدیل نهاد
اما در اکثر تذکره های قدیمی مثل آتشکدة آذر، مجمع الفصحا، ریاض العارفین و ... نام او را «ابراهیم» نوشته اند. علاوه بر آن درویش حافظ حسین ابن کربلایی تبریزی از علمای قرن دهم آذربایجان در اثر معروفش «روضات الجنان و جنات الجنان» هنگام توصیف مزار خاقانی تصریح می کند که بر سنگ مزار وی نام «ابراهیم» درج شده است. خانیکوف مستشرق معروف روسی نیز این نکته را یادآوری کرده است. علی الظاهر آنها که نام خاقانی را ابراهیم دانسته اند به این بیت وی استناد کرده اند که :
زخوان معنی آرایی براهیمی برون آمد زپشت آزر علی نجار شروانی
برای خاقانی دو لقب ذکر کرده اند: یکی «حسان العجم» که توسط عمویش کافی الدین عمر عثمان به او داده شده و شاعر در تحفه العراقین به آن بدین گونه اشاره کرده :
چون دید که در سخن تمامم حسان عجم نهاد نامم
و دیگری افضل الدین یا افضل که شاعر به این لقب خود نیز اشارتی داشته است :
افضل ار زین فضول ها راند نام افضل بجز اضل منهید
خاقانی پیش از آنکه به دربار منوچهر شروانشاه بپیوندد «حقایقی» تخلص می کرده و این تخلص نیز دوبار بیشتر در شعر وی نیامده است:
چون کار به کعبتین عشق افتد شش پنج زند حقایقی باید
و نیز :
ز در تو چند لافم که تو روزی از وفا به حقایقی نگفتی که سگ در منی
پس از آنکه ابوالعلاء گنجوی، خاقانی را به خاقان منوچهر معرفی می کند به مناسبت اختصاص به همین پادشاه، لقب «خاقانی» را برای شاعر برمی گزیند:
چو شاعر شدی بردمت پیش خاقان به خاقانیت من لقب بر نهادم
علاوه بر اینها، کسانی از جمله محمد بن داود علوی شادی آبادی در شرح خود بر ابیات خاقانی گفته اند که شروانشاه اخستان او را «سلطان الشعراء» نامیده است. مرحوم فروزانفر با اشاره به همین نکته می نویسد :
«شادی آبادی در شرح این بیت خاقانی :
شاه سخن به خدمت شاه سخا رسید شاه سخا زفلک دید برترش
گوید : و نیز شروانشاه اخستان بن منوچهر مر امام خاقانی را به خطاب سلطان الشعرا مخاطب گردانیده بود ...»
خاقانی در ابیات فراوانی به زادگاه خود اشاره کرده است . از جمله در تحفه العراقین (ص 42 و 43 ) در جواب پرسش ملک الوزراء می گوید :
گفتا چه کسی و چیست نامت اصلت ز کجا، کجا مقامت
گفتم متعلمی سخندان میلاد من از بلاد شروان
و نیز در ضمن قصیده ای (دیوان – ص 68) می گوید :
عیب شروان مکن که خاقانی هست از آن شهر کابتدایش شر است
علاوه بر این، شاعر در ضمن اشعار خود از شهری به نام «شماخی» یاد کرده است:
چون به شماخی ترا کرد قضا شهر بند نام شماخی توان مصر عجم ساختن
این شماخی پایتخت شروان بوده و شروان نیز شهری است در آذربایجان.
سال دقیق تولد خاقانی مشخص نیست. وی در اشعار خود چند بار در باب تولدش به سال پانصد هجرت اشاره کرده است و همین اشاره ها باعث شده تا بسیاری از محققان از جمله خانیکوف به اشتباه افتاده تاریخ ولادت او را سال 500 ذکر کنند. حال آنکه به گفتة غفار کندلی «منظور خاقانی از پانصد هجرت سال تولدش نه بلکه قرنی است که او در آن زندگی می کرده است...»
اما زمان دقیق تر تولد خاقانی باید سال 520 هجری باشد. مرحوم فروزانفر نیز با استناد به دلایلی چند همین سال را پذیرفته است.
در باب تاریخ وفات خاقانی نیز اقوال گوناگون دیده می شود. رفاقت الله خان در مقاله ای به نام «زندگی خاقانی» این اقوال را به چهار دسته تقسیم کرده و آنچه را در این چهار دسته نمی گنجیده به طور جداگانه نقل نموده است.
در این میان، دقیق ترین سند درباره تاریخ وفات شاعر کلیشة سنگ قبر اوست که در سال 1310 شمسی (1931 م 0) از روی سنگ مزار وی تهیه شده و اینک در موزة نظامی تاریخ ادبیات آذربایجان در باکو نگهداری می شود. طبق این سند تاریخ وفات خاقانی در 595 هجری (خمس و تسعین و خمس مائه) بوده است.
علاوه بر آن، مؤلف مفتاح التواریخ بیت زیر را به عنوان ماده تاریخ وفات خاقانی نقل کرده است :
سال تاریخ نقل او رضوان گفت طوطی جنت حق خوان
که ترکیب «طوی جنت حق» به حساب ابجد برابر با 595 می شود.
به تصریح تمامی منابع، خاقانی در محلة سرخاب تبریز در جایی که به نام «مقبره الشعرا» مشهور است دفن شده است. آذر بیگدلی در آتشکده در این باب نظرخاصی دارد. وی می نویسد : «خاقانی» در تبریز وفات یافته، در سرخاب مدفون است و چون جمعی از شعرا در جوار او مدفون اند به مقبر الشعرا مشهور است».
به نظر آذر، به اعتبار دفن خاقانی در گورستان فوق، نام آن مقبره الشعرا برگزیده شده اما غفار کندلی در این باره به درستی اظهار نظر کرده و گفته است :
«این ادعا بدون شک خطاست زیرا قطران تبریزی که پیش از خاقانی می زیسته هم چنین اسدی توسی که در آذربایجان اقامت داشته در این گورستان دفن شده اند و سابقة آنها به خیلی پیش از اینها می رسد».
تقی الدین علت مرگ خاقانی را «باد فتق» دانسته:
«گویند به سبب اعراض اهل زمان و معارضة اثیر باد فتق پیدا کرده مدتها به آن مرض گرفتار بود. آخر الامر آن مرض جان ستان بر آن ذات شریف استیلا یافت و در شهر تبریز فی شهور اثنی و ثمانین و خمس مائه وفات کرد».
غفار کندلی نیز با ذکر ابیاتی از خاقانی مبنی بر داشتن درد دل، حدس زده است که شاید علت مرگ شاعر عارضة قلبی باشد.