لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
گوناگون گرایشات با مواجه در کارگر طبقه جنبش
تاریخ عینی مبارزه ی طبقاتی که در بنیاد خود بر فرآیند تولید استوار است به لحاظ درونی به ضرورت هائی پاسخ می دهد که از تکامل خودجنبی و خودکنشی نیروهای محرکه آن برمی آید.
در حقیقت شناخت مارکسی نیز چگونگی درک ، جذب و دریافت این فعلیت می باشد. کارگران به الزام زندگی یقیناُ برای تداوم حیات و شرایط کار مبارزه و طغیان می کنند؛ اما از آن بنیادی تر به لحاظ شیوه ی تکامل اجتماعی در نظام تولیدی مبتنی بر خرید و فروش نیروی کار، که این مناسبات فعالیت نوعی آنان را به عنوان شیوه ی تکامل حیاتی به مثابه فعالیت انسانی از آنان جدا می سازد، ضرورت تغییردهی این مناسبات می باشد برای تحقق درونی ترین جنبه های نوعیت انسانی کارگران به مثابه انقلاب که سرانجام به فرآیند آزادی تمام عیارانسان فرا می روید .
اما تحقق بنیانی ترین ج نبه های انسانی کارگران نمی تواند تنها با فروپاشیدن نظام طبقاتی صورت پذیرد، اگر نتواند ذهنیتی را در درون ابن طبقه آنچنان برانگیزد که هیچ گونه مناسبات سلطه ی تثبیت پذیر را برنتابد .
بنیانی ترین جنبه های انسانی کارگران تحقق یک یا چند " ایده " از پیش تعیین شده نمی باشد ، بلکه دست و پنجه افکندن با امور وقایعی است که به عنوان موانع رهائی ازدرون این مبارزه برای آزادی از نظام بردگی ناگزیرش ساخته است .
انطباق زندگی واقعی با "ایده"هائی چه از درون خود طبقه و چه از بیرون که تثبیت کننده ی وضع موجود می باشد و جای گزین خودکوشی طبقه کارگر می گردد به چیزی غیر از تحمیل تقدم ذهن نخواهد بود. چنین جزم پردازی های انحرافی در تاریخ مبارزات طبقه کارگر جزبه مثابه موانعی در برابر پیشرفت جنبش کارگری و تداوم سلطگی استثمار انسان از انسان نبوده است.
، دراثبات خداباوری و پیشاهنگ باوری نیست و همین طور نیز تاختن برعلیه ذهن « پیامبرگونگی » پس رفع و نفی گرائی نبایستی خود منبع جدیدی برای ذهن گرائی گشته و زبان فلسفی نخ نما و رمز و راز آلوده در پوشش "عرفان " هم بدیل پراکسیس ماتریالیستی نمی تواند باشد دورانی که در آن بسر می بریم دوران غلبه تمام عیار ضدانقلاب می باشد . دورانی است حتی با پیش شرط هائی برای تداوم حیات زیستی طبقه ما و تشدید استثمار توأم با نگرانی برای حفظ شرایط کار ! واقعیات تاریخی در حال جریان هم اکنون، نشانگرچشم اندازهای بسیار رادیکال و در عین حال ناروشنی است . بحران های فزایند ه و لاینحل اقتصاد جهانی که تناقضات و تضادهای انباشته شده ی پیشین را نیز با خود دارد چنان به بحران های سیاسی اجتماعی عمیقی دامن زده است که جنگ های کم دامنه ی کنونی را با پتانسیل گسترش یابنده می تواند برافروزد. در پائین و در اعماق جوامع نیز استثمار شده گان با شمار میلیاردی در تلاطم و طغیان قرار دارند. شورش های نان نشانگر آغاز شورش های گسترده تری است که رخ خواهند داد. جامعه ایران هم در حوزه همین شورش ها جای می گیرد، موضوع و نکته ی مهم این است که جریان تکاملی این شورش ها چه می تواند باشد و عامل اجتماعی آن چگونه به سازمان یابی این حرکت خواهد پرداخت ؟
تکرار این همانی مفاهیم تئوریک در سایه واقعیت های کنونی نظام سرمایه داری بویژه در جامعه ای نظیر ایران که اختلاف و شکاف طبقاتی را تا حد بی رحمانه ای عمق بخشیده است، برای طبقه کارگر نیروی رهائیبخش نخواهد بود ،اگر که این دانش از یک امر انتزاعی و جدا از جهان واقعی به سوی درک امر واقعی راه نگشاید. تجربه باوری به جای استفاده از تجربه و مخدوش ساختن بنیادهای تئوریک مفاهیم ماتریالسم دیالکتیکی با التقاط گرائی ایدئولوژیکی که در طول قرن اخیر بنیان های مارکسیسم به عنوان تئوری انتقادی را آغشته ساخته است، تئوری مارکسی نقد سرمایه را دچار تقلیل گرایی کرده تا آنجا که حل انقلابی تضادهای طبقاتی را تحت مارکسیسم بی روح به ریشخند می گیرد .
انقلاب سوسیالیستی سرانجام به لغو کار مزدی منجر خواهد شد اما تا تحقق این امر کارگران نیازه ای حیاتی خویش
را در مبارزه علیه قوانین دستمزدی می باید به پیش برده و سازماندهی کار توسط بورژوازی را تا حد ممکن برای
خویش قابل تحمل نمایند . التقاط گرایی اما این ایستگاه دوم ( مبارزه علیه قوانین دستمزدی) را ماندگاری ابدی و طبیعی
کارگران شمرده و توانمندی انقلابی مبارزه طبقاتی و عامل محرکه این مبارزه را به تحلیل می برد .
وضعیتی که طبقه کارگر ایران با آن مواجه است ، در توصیفی به عنوان " شرایط ویژه " که زبان رمز انحلال
مبارزه طبقاتی به چانه زنی بورکراتیک سه جانبه گرایی و به تأیید نظام طبقاتی هراس می انجامد، همان التقاط گرایی
ایدئولوژیکی است که در حال حاضر می کوشد با عنوان" تنها امکان موجود" و با استفاده از تمام تفاسیر شبه
مارکسیستی در برابر شورش پرولتاریای ایران قرار بگیرد تا " پرولتاریای خردمند " را در گروه های شغلی رام نماید .
سوسیالیسم به عنوان یک موضوع نظرورزانه و سندیکالیسم به عنوان " تنها امکان موجود"، جدا از هم و به موازات
هم، دو مفهوم مستقل تلقی می گردند. ولی اگرچه طبقه کارگر همانطور که حرکت کرده، وعمل می کند همانطور هم
می اندیشد؛ اما تلاش سندیکالیسم تحقق " ایده " می باشد. جداسازی جنبش کارگری - سوسیالیستی از هم، تک راستایی
کردن مبارزه طبقه کارگر همانند بورکراتیسم موفق جنبش های کارگری کشورهای متروپل می باشد که توانسته است تا
کنون نظم سرمایه را بیمه نمایند. موفقیت این بورکراتیسم اتحادیه - سندیکا بیمه کردن کارگران در برابر گرسنگی و
مقاله در مورد گوناگون گرایشات با مواجه در کارگر طبقه جنبش