نمونه سوال جامعه شناسی قشرها و نابرابری ها
مقدمه
از آنجا که نابرابریهای اجتماعی پدیدهای جهانی است، اهمیت و درک آن به فهمیدن آداب و رسوم خاصی پایان نمیپذیرد بلکه این پدیدهای است که بر همه روابط اجتماعی میان انسانها اثر میگذارد. از سوی دیگر به دلیل گسترده بودن نمودارهایی که به پراکنش نابرابریهای اجتماعی کمک مینمایند واکاوی این پدیده مساله اجتماعی شناخته شده ای است و کوشش در جهت رفع آن نیز چندان آسان نمینماید. پدیده نابرابریهای اجتماعی در مرکز دانشگاهی موضوع بحث و درگیریهای علمی بسیاری از اندیشمندان جامعه شناسی بوده است. اندیشمندان امروزی به ویژه در مورد طبیعی یا غیر طبیعی بودن نابرابریهای اجتماعی در جوامع مختلف نظریه های مختلفی ارائه دادهاند که تا اندازهای با یکدیگر اختلاف دارند. بنابراین میتوان گفت که پدیده نابرابریهای اجتماعی در میان جامعهشناسان جایگاه ویژهای دارد و میدان کاوش وسیع آن، فکر بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. بسیاری از جامعه شناسان به واکاوی این پدیده پرداختهاند و تا اندازهای هم به بنیان و ریشههای نابرابریهای اجتماعی نظر دوختهاند و در صدد چاره اندیشی بر آمدهاند. اینکه نابرابریهای اجتماعی چگونه میباشند، بنیاد آنها چیست و در رفع آنها چه چارهای میتوان اندیشید پرسشهایی است که ذهن اکثر جامعه شناسان را به خود مشغول داشته است. جامعهشناسان در پاسخ به این پرسشهای بنیادی برای کاوش در امر نابرابریهای اجتماعی به یکساننگری محسوسی دست نیافته و پاسخ جهان شمولی برای آنها پیدا نکردهاند. از آنجا که این پدیده به صورت جمع به کا برده میشود میتوان پیبرد که نابرابریهای اجتماعی در هر جامعهای انواعی دارد. برای نمونه اگر بنیان و ریشه نابرابریهای اجتماعی را در شیوه توزیع ثروت ملی در میان افراد جامعه بدانیم، پدیده نابرابری شکلی اقتصادی به خو میگیرد. از سوی دیگر اگر بنیان نابرابری را در رابطه میان انسانها جستوجو کنیم، پدیده نابرابری شکلی سیاسی به خود میگیرد؛ زیرا در این شکل آنچه مورد نظر است این است که چگونه یک دسته در جامعه میتواند دسته های دیگر را تحت کنترل خود درآورد. این پدیده تا اندازهای هم به نمونه اولیه مربوط میشود؛ زیرا پرسشی که مطرح میشود این است که آیا پدیده هایی که موجب نابرابری اقتصادی میشوند از بنیانهای یکسانی با پدیدههایی که موجب نابرابریهای سیاسی میگردند برخوردارند.
قشربندی و نابرابری
کسانی که به بررسی پدیده نابرابریهای اجتماعی پرداخته اند بر این باورند که تفاوتهایی که میان اقشار متفاوت جامعه وجود دارد بر شیوه زندگی آنان تاثیر میگذراد، بویژه شاخص حقوق و پایگاه اجتماعی آنان در جامعه. بر اساس تفاوتهای اجتماعی ای که در میان افراد وجود دارد، بعضیها از امتیازهای ویژهای برخوردار میگردند که بازتابی از پایگاه اجتماعی آنان در جامعه است، در حالی که دیگران از چنین امتیازاتی محرومند. جدایی میان اقشار در تقسیم امتیازات اجتماعی خلاصه میگردد و به عنوان زیربنای کارکردهای اجتماعی، در آداب و رسوم آنان رخنه میکند و جزئی از نهادهای کاربردی آن جامعه میگردد. چنین روندی پارهای از زندگی روزمره مردمی میشود که بدان خو گرفتهاند و بدون اینکه خود از برآیند آن آگاه باشند مقید بندهای اجتماعی میگردند، و به پدیده نابرابری اجتماعی دامن میزنند. ایالات متحده کا همواره سنگ برابری را به سینه میزند نمونه جالبی است درباره آنچه در بالا آمده است. از جمله ارزشهای این جامعه پیشرفت در زندگی است. یکی از نیروهای شناخته شده در امر پیشرفت اقتصادی– اجتماعی، تحصیل و اخذ مدارک دانشگاهی از دانشگاههای این کشور است. با توجه به هزینه سرسامآور تحصیل در مقاطع بالا، خانوادههایی که از زندگی نسبتا مرفهی برخوردار نیستند قادر به فرستادن فرزندان خود به دانشگاههای نمیباشند. از سوی دیگر در دانشگاهها برای پذیرفتن دانشجویان باز است. این امر چنین انگارهای در ذهن ها ایجاد میکند که اگر کسی بخواهد ادامه تحصیل بدهد امکان ورود به دانشگاه برایش وجود دارد، در حالی که مشکلات اقتصادی و اجتماعی موجود در بعضی از خانوادهها مانع از ادامه تحصیلات دانشگاهی فرزندان آنان میگردد. به دلیل چنین محرومیتی کسانی که حتی استعداد ادامه تحصیل داشته باشند به دلیل مشکلات اقتصادی و عدم دستیابی به مدارج علمی عالی از امتیازاتی که در جامعه برای گروههای تحصیل کرده وجود دارد محروم میگردند. بسیاری بر این باورند که بورسهای تحصیلی بسیاری در اختیار دانشجویان قرار میگیرد که با استفاده از آن قادرند به تحصیل خود ادامه دهند. آنچه در این باره بدان توجه نمیشود این است که کسانی که خانواده آنان حتی جزئی از جمله مالکیت خانه برخوردارند، از گرفتن بورسهای تحصیلی محروم میگردند. برای نمونه آمارهای اخیر در این کشور نشان میدهند که شانس ورود به دانشگاه برای فارغالتحصیلان دبیرستانی که درآمد خانوادههای آنان بیشتر از 50 هزار دلار در سال است به مراتب بیشتر از کسانی است که خانواده آنان کمتر از 10 هزار دلار درآمد سالانه دارند. اگرچه نظام ارزشهای جامعه آمریکا بر اساس محروم نمودن آنانی که از امتیازات اقتصادی کمتری برخوردارند پایهگذاری نشده است، چنین روندی به صورت ناخودآگاه در این جامعه وجود دارد و با ساخت کاربردی آن جامعه عجین شده است. چنین کارکردی به عنوان نابرابری ساختی شناخته شده است. (کمالی، 1385، 5 – 7)
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.
موضوع فارسی : کمک های روانشناسی جامعه به مطالعه نابرابری های اجتماعی، رفاه و عدالت اجتماعی
موضوع انگلیسی : Community psychology contributions to the study of social inequalities, well-being and social justice
تعداد صفحه : 3
فرمت فایل :pdf
سال انتشار : 2014
زبان مقاله : انگلیسی
چکیده
این مسئله خاص در مجله مداخلات روانی اجتماعی با هدف کمک به درک
رفاه انسان به عنوان یک ماده عدالت اجتماعی است. بی عدالتی در سلامت و رفاه هستند از نزدیک مرتبط
نابرابری های اجتماعی و پرداختن به آنها شامل بهبود کیفیت زندگی و شرایط زندگی
جوامع. اگر چه رسیدن به یک جامعه عادلانه تر نیاز به تغییرات سیستمیک، اقدامات با هدف گروه
که بیشتر در معرض خطر آسیب پذیری های متعدد باید به منظور کاهش شیب تشدید
گرادیان اجتماعی سلامت و رفاه. روانشناسی جامعه پذیرای به عنوان یکی از اصول کلیدی خود را به
مدافع تغییر اجتماعی از طریق توانمند سازی گروه های محروم، مانند کودکان و جوانان
زندگی در فقر، زنان مبتلا به خشونت، افراد معلول و مهاجران سالمند.
سهم این رساله دوره های عملی را برای یک برنامه علمی است که هدف آن به ارائه
فرصت ها برای همه افراد برای رسیدن به معنا و کنترل بیشتری بر منابع آنها را برای نیاز
رفاه خود و رفاه.
کلمات کلیدی: روانشناسی جامعه
رفاه
عدالت اجتماعی
نابرابری بهداشت
نابرابری های اجتماعی
بهداشتی 2020
وجود نابرابری های مختلف(اجتماعی – اقتصادی – سیاسی )و آثار آن بر جامعه
توسعه اقتصادی و نابرابری درآمد
سیمپسون[1] (1990) در خصوص رابطه بین نابرابری درآمد و توسعه اقتصادی مینویسد:
سه دیدگاه کلی در خصوص نابرابری بر ادبیات موجود حاکم است. در مدل اقتصادی نابرابری در مرحله اول رشد اقتصادی افزایش پیدا میکند، سپس به اوج میرسد و نهایتاً در مرحله آخر کاهش پیدا میکند. (کوزنتز[2] 1963). در طول مرحله اول رشد اقتصادی (1) طبقات ثروتمند با سرعت بیشتری نسبت به طبقات فقرا به جمعآوری و ذخیره ثروت میپردازند و نسبت به آنها تمایل بیشتری برای پس انداز نشان میدهند (2) شهرنشینی نابرابری خاصی ایجاد میکند. تجارت، افزارمندان و صنعتگران و طبقات صنعتی به عنوان قسمتی از اقتصاد پولی سریعاً رشد میکنند و این درحالی است که تون بزرگی از طبقات روستایی و یا روستائیان سنتی خارج از اقتصاد پولی قرار میگیرند و نابرابری درآمد افزایش مییابد. در مرحله دوم رشد اقتصادی (1) تقاضا برای کار صنعتی از بین نیروی کار روستایی افزایش مییابد. (2) طبقات ثروتمند تمایل به حفظ وضعیت موجود مالی دارند و در سرمایهگذاریهای باریسک بالا کمتر سرمایهگذاری میکنند و این در حالی است که فقرا که اغلب دارای سرمایه ناپایداری نیز میباشند بیشتر علاقمند به ترقی در بخش صنعت با پاداشهای بیشتری هستند و (3) تمایز دیگر درآمد اینکه بر عکس سطح درآمد، فقرا انگیزه بیشتری برای کار، ذخیرهسازی و سرمایهگذاری دارند.
نظام سیاسی و نابرابری
دیدگاه دوم به تاثیر مستقیم نظام سیاسی ملتها بر نابرابری (درآمد) تأکید دارد (لنسکی[7] 1966). وی اینگونه بحث میکند که نابرابری اقتصادی در جوامع تکنولوژیک از طریق تاثیر نظام سیاسی متاثر میگردد و با توازن قدرت در درون جامعه سیستم اقتصادی تاثیر مستقیمی بر نابرابری درآمد ندارد. در جوامع متکی بر زمین نابرابری زیاد بوده و در جوامع صنعتی شده نابرابری معنیداری ملاحظه نشده است اما نه تکنولوژی و نه ثروت ملل صنعتی بر کاهش نابرابری تاثیری ندارند. در جوامع صنعتی بخش بزرگی از آراء جوانان میتواند به طریق سیاسی علایق و باورهایشان را سازمان دهد و این در واقع از پیامدهای جوامع صنعتی است که از طریق افزایش طبقات متوسط و کارگر صورت میگیرد. با گسترش بیشتر پایههای سیاسی، دولتها مجبور به توزیع عادلانه و صحیح خدمات و کالاها میباشند. رابط بین نابرابری درآمد و دموکراسی در طبقات جدید (متوسط و کارگر) و آزادی آنها نهفته است.
مطابق با نظر لنسکی (1966) دگرگونی در تمرکز قدرت سیاسی ریشه در گسترش دانش و نیاز نخبگان به اقتدار در تغییر برای افزایش تولیدات نهفته است. مطابق با این دیدگاه، گسترش و افزایش دموکراسی بسته به تلاش و کوشش سیاسی برای گسترش ثروت ملل میباشد. لنسکی نهایتاً این فرضیه را مطرح مینماید که در مواقعی که ملت از آزادیهای سیاسی کمتری برخوردار باشند، این قدرت در دست نخبگانی متمرکز خواهد شد که این قدرت را برای برتری و فواید اقتصادی بکار میگیرند. وی در ادامه مینویسد تنها زمانی نابرابری اقتصادی کاهش مییابد که مشارکت سیاسی در بین تودة مردم و شهروندان افزایش یابد.
انگیزههای ارتکاب قتل خیلی پیچیده و متعدد است. میتوان انگیزههای قتل را بشرح زیر طبقهبندی کرد:
1- محرومیت بیش از حد اقتصادی
بنابر نظر دورکیم، در شرایط فشار اجتماعی فرد برای رهایی از محرومیت شدیدی که به او فشار میآورد به ارتکاب قتل تحریک میشود. عامل اقتصادی در بسیاری از قتلها از محرکههای قوی برای ارتکاب قتل شناخته شده است.
2- قتل به علت مصرف مشروبات الکلی
3- قتل به علت دفاع از ناموس و حیثیت
4- قتل به علت تعدد زوجات، اختلاف زوجین
5- قتل ناشی از مواد و داروهای زهرآلود و مسموم کننده
6- قتل ناشی از بینظمی اجتماعی
7- قتل ناشی از آشوبهای اجتماعی و شورشهای سیاسی
8- قتل ناشی از انحرافات اخلاقی و جنسی
9- قتل ناشی از اختلافات قومی و قبیلهای
(فرجاد، 1371؛ 55-47)
تاثیر عوامل اقتصادی در جرائم و انحرافات اجتماعی
نوسانات اقتصادی و نوسانات قیمتها و دستمزد و بازار و پول، تاثیر فراوانی در ارتکاب جرائم مادی دارد، زیرا اگر اوضاع اقتصادی رو به بهبود رود، جرائم علیه اموال مانند دزدی و غیره تقلیل مییابد. برعکس، شرایط نامساعد اقتصادی موجب ازدیاد اینگونه جرائم میشود.
در34صفحه اماده شده است
این کتاب در 115 صفحه خلاصه شده است. تمام این کتاب در این خلاصه لحاظ شده است. مباحث خلاصه شده عبارتند از: فصل اول: نظریه های نابرابری اجتماعی فصل دوم: کارل مارکس و نظریه طبقه فصل سوم: ماکس وبر و بنیانهای چندگانه نابرابری فصل چهارم: دورکیم و کارکردگرایی ساختاری و نابرابری فصل پنجم: دیدگاههای جدید درباره نابرابری اجتماعی (رالف دارندورف، گرهارد لنسکی، نیکوس پولانزاس، اریک اولین رایت، فرانک پارکین، آنتونی گیدنز)