فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:33
توسعه اقتصادی و نابرابری درآمد ۳
نظام سیاسی و نابرابری ۴
عوامل موثر بر قتل (همنوعکشی) ۶
رابطه فقر و بحرانهای اقتصادی و با بزهکاری و انحرافات: ۱۰
عوامل اجتماعی موثر در اعتیاد به مواد مخّدر ۱۲
عوارض اجتماعی اعتیاد ۱۴
رابطه بین جرم و اعتیاد ۱۵
جامعه جرمخیز ۱۵
علل موثر بر اعتیاد به مواد مخدر ۱۶
نظریه رکلس در زمینه عوامل جرمزا ۱۷
فقر و رفتارهای انحرافی ۱۷
مهاجرت و جرم ۱۹
رابطه شهرنشینی و انحرافات اجتماعی ۲۰
بیکاری و جرم ۲۰
فرصت شغلی و جرم ۲۷
نابرابری درآمد و جرم ۲۸
توسعه اقتصادی و نابرابری درآمد
سیمپسون (1990) در خصوص رابطه بین نابرابری درآمد و توسعه اقتصادی مینویسد:
سه دیدگاه کلی در خصوص نابرابری بر ادبیات موجود حاکم است. در مدل اقتصادی نابرابری در مرحله اول رشد اقتصادی افزایش پیدا میکند، سپس به اوج میرسد و نهایتاً در مرحله آخر کاهش پیدا میکند. (کوزنتز 1963). در طول مرحله اول رشد اقتصادی (1) طبقات ثروتمند با سرعت بیشتری نسبت به طبقات فقرا به جمعآوری و ذخیره ثروت میپردازند و نسبت به آنها تمایل بیشتری برای پس انداز نشان میدهند (2) شهرنشینی نابرابری خاصی ایجاد میکند. تجارت، افزارمندان و صنعتگران و طبقات صنعتی به عنوان قسمتی از اقتصاد پولی سریعاً رشد میکنند و این درحالی است که تون بزرگی از طبقات روستایی و یا روستائیان سنتی خارج از اقتصاد پولی قرار میگیرند و نابرابری درآمد افزایش مییابد. در مرحله دوم رشد اقتصادی (1) تقاضا برای کار صنعتی از بین نیروی کار روستایی افزایش مییابد. (2) طبقات ثروتمند تمایل به حفظ وضعیت موجود مالی دارند و در سرمایهگذاریهای باریسک بالا کمتر سرمایهگذاری میکنند و این در حالی است که فقرا که اغلب دارای سرمایه ناپایداری نیز میباشند بیشتر علاقمند به ترقی در بخش صنعت با پاداشهای بیشتری هستند و (3) تمایز دیگر درآمد اینکه بر عکس سطح درآمد، فقرا انگیزه بیشتری برای کار، ذخیرهسازی و سرمایهگذاری دارند.
(آهلووالیا 1976، چنری و سیرکوئین 1975، اسیاک 1981، کوزنتز 1976) (Simpson,1990: 682)
نظام سیاسی و نابرابری
دیدگاه دوم به تاثیر مستقیم نظام سیاسی ملتها بر نابرابری (درآمد) تأکید دارد (لنسکی 1966). وی اینگونه بحث میکند که نابرابری اقتصادی در جوامع تکنولوژیک از طریق تاثیر نظام سیاسی متاثر میگردد و با توازن قدرت در درون جامعه سیستم اقتصادی تاثیر مستقیمی بر نابرابری درآمد ندارد. در جوامع متکی بر زمین نابرابری زیاد بوده و در جوامع صنعتی شده نابرابری معنیداری ملاحظه نشده است اما نه تکنولوژی و نه ثروت ملل صنعتی بر کاهش نابرابری تاثیری ندارند. در جوامع صنعتی بخش بزرگی از آراء جوانان میتواند به طریق سیاسی علایق و باورهایشان را سازمان دهد و این در واقع از پیامدهای جوامع صنعتی است که از طریق افزایش طبقات متوسط و کارگر صورت میگیرد. با گسترش بیشتر پایههای سیاسی، دولتها مجبور به توزیع عادلانه و صحیح خدمات و کالاها میباشند. رابط بین نابرابری درآمد و دموکراسی در طبقات جدید (متوسط و کارگر) و آزادی آنها نهفته است.
مطابق با نظر لنسکی (1966) دگرگونی در تمرکز قدرت سیاسی ریشه در گسترش دانش و نیاز نخبگان به اقتدار در تغییر برای افزایش تولیدات نهفته است. مطابق با این دیدگاه، گسترش و افزایش دموکراسی بسته به تلاش و کوشش سیاسی برای گسترش ثروت ملل میباشد. لنسکی نهایتاً این فرضیه را مطرح مینماید که در مواقعی که ملت از آزادیهای سیاسی کمتری برخوردار باشند، این قدرت در دست نخبگانی متمرکز خواهد شد که این قدرت را برای برتری و فواید اقتصادی بکار میگیرند. وی در ادامه مینویسد تنها زمانی نابرابری اقتصادی کاهش مییابد که مشارکت سیاسی در بین تودة مردم و شهروندان افزایش یابد.
بسیاری از مطالعات در این زمینه معتقد به وجود رابطة متقابل خطی بین دموکراسی سیاسی و نابرابری درآمد میباشند (استاک 1979، وید 1981) و در مقابل برخی مطالعات نیز به وجود رابطة متقابل منفی بین دموکراسی و نابرابری میباشند (مولر 1988، رابینسون (1977)، هویت 1977). در مقابل برخی از محققین هیچ رابطهای بین دموکراسی و نابرابری نیافتهاند (بولن 1981، بولن و جاکمن 1985).
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:22
فهرست مطالب:
جنسیت و نابرابری جنسیتی
(1) نابرابری در مرگ و میر (Mortality Inequality)
نابرابری در زاد و ولد (Natality
نا برابری در امکانات اساسی (Basic
نابرابریدر فرصتهای خاص (Special
(2) نابرابری در حرفه (Professional inequality)
(3) نابرابری در تملک (Ownership Inequality)
نابرابری در خانوار (Household
نابرابری جنسیتی ساختاری در موضوع اشتغال:
توزیع درآمدی
نابرابری بازار برای نیروی کار
الف- بخش اولیه (primary sector)
ب- بخش ثانویه (Secondery sector)
هزینه های نابرابری جنسیتی
هزینههای غیرمرئی بودن فعالیت اقتصادی زنان
کمیتة امداد امام خمینی
طرح مددجویی
طرح شهید رجایی
امور بیمه و خدمات بهداشتی و درمانی ارفاد نیازمند
خدمات فرهنگی و آموزشی
خیریة پنج تن آل عبا
جنسیت و نابرابری جنسیتی
یکی از مشخصه های جهانی که ما در آن زندگی می کنیم، سهم عمیقا نابرابر زنان و مردان در سختی هایی است که متحمل می شوند. نابرابری جنسیتی در اکثر نقاط جهان وجود داردو زنان را به گونه های مختلفی تحت الشعاع قرار داده است.
متون رشته های جامعه شناسی و انسان شناسی نشان می دهد که تا اواخر سال های 1960 به ندرت به (زنان) به عنوان موضوع پرداخته می شد و نظریه های تحول خالی از زنان بود، گویا تحول فقط از آن مردان بود و زنان نیز به صورت قسمتی از آن بهره مند می شدند. زنان همسران یا مادران یا افراد غیر فعال بودند و نقش آنها در خانه و پرورش نسل آینده توصیف می شد. اما از اوئل سال هال 1970 دوره انتقاد به نگرش جنسیتی در علوم اجتماعی آغاز گردید. به عنوان مثال این سئوال اساسی مطرح شد که آیا جایگاه زنان در تحول بشر فرقی با مردان دارد، و یا این که نحوه نگرش به خطا رفته است؟ در روند صنعتی شدن، آیا تمام گردانندگان کارخانه ها مردان بوده اند یا زنان نیز در این دوران سخت سرمایه داری در این امر سهیم بوده اند؟ آیا بدون کار زنان در خانه، مردها می توانستند کار خارج از منزل را پیش برند؟ چرا یکی نام کار و دیگری نام بیکاری به خود می گیرد؟ آیا این امر برگرفته از ذات کار است و یا این که نگرش خاص به کار که پول را ملاک قرار داده ناشی شده است؟ آیا در تمام جوامع نگرش جنسیتی وجود دارد؟ خصلت های جنسیتی چگونه تغییر کرده اند و جهت تغییر کجا و چگونه موجبات تبعیض یا برابری را فراهم نموده است؟ پاسخ به چنین سئوالات کلی که نونگری در آنها نهفته است، تحقیقات مربوط به زنان را از دوره انتقاد به دوره سوم برد.
طی دوره سوم با نگرش وسیع تر محققان، تحقیقات مربوط به زنان به تحقیقات موجود اضافه گردید و با درج این مطالب ، نظریه های بسیاری شکل گرفت.
بدین ترتیب دو دوره چهارم که از اواخر سال هعای 1980 آغاز شده است، جنسیت به عنوان یکی از مبتحث نظری اصلی رشته های علوم اجتماعی ، در مباحث این رشته ها وارد گردید.
این تغییر نگرش، راه را برای بررسی علل نابرابریجنسیتی و سایر موضوعات مرتبط با جنسیت گونه های مختلف هموار ساخت. حتا که به صورت مختصر به تغییرات صورت گرفته در نگرش علوم اجتماعی به زن پرداخته ایم مناسب است اشاره ای به نابرابری جنسیتی داشته باشیم.
هفت نوع نابرابری
نابرابری بین زنان و مردان می تواند اشکال بسیار متنوعی به خود بگیرد، در واقع نابرابری جنسیتی یک پدیده همگن نیست، بلکه مجموعه ای از مسائل کاملا متفاوت و در عین حال مرتبط به هم می باشد.
در برخی از نقاط جهان، نابرابری بین زنان و مردان مستقیما متوجه مساله مرگ و زندگی می شود، و صورت خشنی از مرگ و میر زنان که به شکل نامتعارفی بالا هستند به خود می گیرد که نتیجه اش فزونی شمار مردان در کل جمعیت است. این وشعیت در نقطه مقابل فزونی شمار زنان در مناطق بدون جانبداری جنسیتی (Gender bias) یا جانبداری جنسیتی اندک در مراقبت های بهداشتی و تغذیه قرار دارد. نابرابری مرگ و میر به نحو گسترده ای در آفریقای شمالی و آسیا، که شامل چین و آسیای جنوبی تیز می گردد، مشاهده شده است.
در بسیاری از جوامعی که در آنها مردان غالبند، نابرابری جنسیتی خود را در شکل تمایل به بدنیا آوردن فرزند پسر ، به وضوح نشان می دهد. در گذشته این تمایل ، چیزی بیش از یک آرزو نبود. ولی اکنون با دسترس بودن تکنولوژی های مدرن برای تعیین جنسیت جنین، سقط جنین در آسیای شرقی، چین، کره جنوبی، سنگاپور، تایوان، هند و آسیای جنوبی ، به عنوان یک پدیده قابل توجه از لحاظ آماری ، در حال ظهور می باشد.
در کشورهای بسیاری در آسیا، ”فریقا و آمریکای لاتین، دختران به فرصت های آموزشی بسیار کمتری در مدارس نسبت به پسران دسترسی دارند. علاوه بر فرصت های آموزشی، محدودیت های دیگری نیز در دسترس به سایر تمکانات اساسی برای زنان، از تشئیق آنها به شکوفا نمودن استعدادهای طبیعی شان گرفته تا تشویق آنها برای انجام فعالیت های سودمند اجتماعی، وجود دارد.
حتی وقتی تفاوت اندکی در دسترسی به امکانات اساسی و منجمله آموزش در مدارس در بین دختران و پسران موجود است، ممکن است فرصت های آموزش عالی برای زنان جوان، کمتر از مردان جوان باشد.
در واقع جانبداری جنسیتی (Gender bias) در دسترسی به آموزش عالی و تربیت حرفه ای (Professional training) حتی در ثروتمندترین کشورهای جهان، در اروپا و آمریکای شمالی ، قابل مشاهده است.
زنان در اشتغال، ارتقا شغلی و حرفه خود،با موانع بیشتری نسبت به مردان مواجهند. حتی در کشوری نظیر ژاپن که در مواردی نظیر امکانات اساسی و تا حد زیادی در آموزش عالی، سعی می نماید مساوات را برقرار سازد، به نظر می رسد اشتغال در سطوح بالا برای زنان نسبت به مردان مشکل تر است.
در بسیاری از جوامع، تملک دارایی می تواند بسیار نابرابر باشد و حتی دارایی های اساسی نظیر خانه و زمین به شکل بسیار نامتقارنی تسهیم شده باشد. عدم مطالبه دارایی ها، ورود زنان به عرصه فعالیت های تجاری، اقتصادی و برخی فعالیت های اجتماعی را مشکل تر می نماید. این نوع نابرابری در اکثر نقاط جهان وجود داشته است، هر چند که تفاوت هایی در مناطق مختلف قابل مشاهده است.
غالبا نابرابری های اساسی در روابط جنسیتی در درون خانواده یا خانوار وجود دارد. حتی در مواردی که علائم زیادی از جانبداری بر علیه زنان در اموری نظیر ادامه حیات، ترجیح فرزند پسر، تحصیلات، و یا ارتقاء به سمت های بالاتر وجود ندارد، ساز و کارهای درون خانواده می تواند از بعد سهیم شدن در کار منزل و مراقبت از فرزندان، کاملا نابرابر باشد. به عنوان مثال، در خانوار، مردان به طور معمول در خارج از منزل کار می کنند، ولی در مورد زنان این امر یک مسئله طبیعی نلقی می شود که در صورتی بتوانند به کار بیرون از منزل اشتغال داشته باشند، که از عهده انجام کارهای متعدد و گریز ناپذیری که به نحو نابرابرانه ای نیز در منزل تقسیم شده اند، برآیند. این امر گاهی اوقات تحت عنوان (تقسیم نیروی کار)نامیده می شود. این نابرابری نه تنهت شامل نابرابری در درون خانواده می شود، بلکه منجر به نابرابریهای مشتق شده ای در اشتغال و منزلت در جهان خارج نیز می گردد.
شاید نیاز به یاد آوری نباشد که موقعیت زنان در خانواده، موازی با موقعیت آنان در سایر نهادهای اجتماعی است.در خانوارهای دارای ساختار جنسیتی ، کارهای حمایتی (کارهای بدون تولید معین) به زنان نسبت داده می شود. زنان در نقش همسر و مادر، درآمدی در مقابل کار نظافت منزل، اتو کردن،آشپزی، خیاطی و رسیدگی به نیازهای اعضای خانوار به دست نمی آورند. اگر چه این فعالیتها ضروری است، از منزلت پائین برخوردار است و پرداختی در مقابل آن صورت نمی گیرد.