یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

تحقیق و بررسی در مورد عارف قزوینی

اختصاصی از یارا فایل تحقیق و بررسی در مورد عارف قزوینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

صدای ناله عارف بگوش هر که رسید                    چو دف به سر زد و چون چنگ در خروش آمد

"ابوالقاسم عارف" فرزند "ملا هادی وکیل" است که در شهر قزوین به وکالت اشتغال داشته است. مولد عارف قزوین، تاریخ تولدش در حدود سال 1259 خورشیدی و 1300 هجری قمری بوده است. عارف صرف و نحو عربی و فارسی و علوم متداوله را در قزوین فرا گرفته و در ادبیات ممارست کرده و نزد سه معلم خوش خط، تحصیل خط نمود؛ به طوری که شکسته و نستعلیق را بسیار خوب می نوشت و علاوه بر اینها به فراگرفتن علم موسیقی پرداخته و در این فن مهارتی تام پیدا می نماید و بعدها از این راه به خدمات ملی قیام کرده، اشتهاری تمام به هم می رساند. چون عارف دارای "حنجره داوودی" بوده و آواز بسیار خوشی داشته است، پدرش (ملا هادی وکیل) او را وادار ساخت در پای منبر یکی از وعاظ قزوین به نوحه خوانی بپردازد و روی این اصل جشنی ترتیب داد و عارف را معمم ساخته و بدین ترتیب او را در زمره روضه خوان های قزوین وارد کرد.

عارف هم راجع به مصائب خانواده اطهار اشعاری سرود که با آواز روح بخش خود در بالای منبر به خواندن آنها مبادرت می کرد، ولی پس از مرگ پدر، عمامه را برداشته و ترک روضه خوانی کرده و مکلا گردید. عارف در 17 سالگی به دختری عشق و علاقه پیدا می نماید، ولی پدر دختر او را برای دامادی خود مناسب ندانسته و رضایت به ازدواج نمی دهد. اقدامات و تلاش های عارف هم نتیجه ای نمی بخشد، لذا عارف در خفا دختر را به عقد خود در می آورد، پدر دختر بعد از مطلع شدن از اینکه عارف، دختر را عقد کرده است در صدد ایذاء دختر خود برآمده و خود و کسانش از هر طرف عارف را تهدید کرده و اصرار می نمایند که او را طلاق دهد، عارف هم ناچار از قزوین فراری شده مدت یکسال در رشت توقف می نماید و سپس به قزوین مراجعت نموده و به تهران می رود. بالاخره پس از یکسال اقامت در تهران به قزوین آمده و با وجود عشق و علاقه ای که بین دختر و عارف حکمفرما بوده است به علت ناراضی بودن دختر، عارف او را طلاق داده و دیگر تا آخر عمر تاهل اختیار نمی نماید.

عارف در سال 1316 هجری قمری برای اولین بار وارد تهران می شود و چون، هم موسیقی می دانسته و هم آوازی خوش داشته است با شاهزادگان قاجار و دربار مظفرالدین شاه رابطه پیدا کرده، به ندیمی وثوق الدوله و میرزا علی اصغر خان اتابک در می آید. با آنکه در نهضت جمهوری، عارف به نفع جمهوری خواهان قیام کرده و به طرفداری آن "کنسرت" داده و افکار مردم را تا اندازه ای برای قبول رژیم مزبور آماده ساخته بود و طبعاً می بایستی سردار سپه از او راضی باشد، بر عکس بنا به عللی، پهلوی نظر خوبی به عارف نداشته است. سردار سپه به سلطنت ایران رسید و به تدریج اغلب اشخاص که وجهه ملی داشته و صاحب نفوذ بودند را یا از بین بردند، یا خانه نشین ساختند، زیرا او از آن می ترسید که آنان همان طوری که امروز به نفع او و به ضرر قاجاریه، دست به اقداماتی زدند ممکن است فردا هم به ضرر او و نفع دیگری وارد عمل شوند، بنابراین عارف را هم که ترانه هایش تا اعماق قلب هر ایرانی نفوذ کرده بود را به همدان فرستاده و دست او را از اجتماعات و فعالیت های سیاسی کوتاه ساختند.

عارف در همدان به سختی روزگار می گذرانید، برای آنکه در تمام مدت عمر خود عادت به جمع آوری مال و منال نداشته و به مادیات بی علاقه بوده و غالباً زندگی او را یا دوستانش اداره می کردند یا از درآمد نمایش هایش تامین می گردید و روی این اصل هیچوقت از خود چیزی نداشته است. بنابراین عارف در اواخر عمر خود غالباً در مضیقه بوده، حتی اثاث منزل او را دوستانش فراهم آورده بودند؛ بقول خودش:

بود رختخوابم ز"حاجی وکیل"

که خصمش زبون باد و عمرش طویل

اگر پهن فرشم به ایوان بود

سپاسم زالطاف "کیوان" بود

اگر میز و هم یک دو تا صندلی ست

ز"دکتر بدیع" است، از بنده نیست

من این زندگانی ناپایدار

به زحمت از آن کرده ام اختیار

که از هر بداندیش، بد نشنوم

زبدگوی و بدخواه، راحت شوم

و حال برای آشنایی بیشتر با عارف، مناسب است از نامه هایی که عارف از همدان به دوستان نوشته است، مطالی را انتخاب کرده و اینجا نقل نماییم:

در موقعی که بعضی از مخالفین عارف در روزنامه ها بر علیه او مقالاتی انتشار می دادند در نامه ای که برای دکتر شفق فرستاده است چنین می نویسد: "من ایرانیم، من وطنم را دوست می دارم. گمان می کردم در قلب و دل این مردمان جا گرفته ام، من از همه چیز چشم پوشیده و تن به زحمت بی چیزی و خانه بدوشی و فلاکت و بدبختی دادم که حیثیتم محفوظ بماند، ولی افسوس که حال فهمیدم تمام عمر به خطا رفته و تمام امیدهای خیالی مبدل به یاس و نومیدی شده است."

عارف در نامه ای برای محمدرضای هزار نوشته:

"آریالای محمدرضا خان، من ایرانی پاک و بی آلایش هستم که به هیچ چیز جز وطنم علاقه ندارم، من کسی هستم که آرزو می کنم در خاکستر درون حمام بخوابم، ولی ملتم شریف و بزرگوار و مملکتم آباد باشد. من اگر علاقه به خودم داشتم کارم به اینجا نمی کشید که با سه تا سگ و یک زن بدبخت که کارهای داخلی و خارجی مرا تنها او بایستی اداره کند در یک گوشه همدان به سختی روزگار بگذرانم. مبادا خدا نکرده تصور کنید دلتنگی من از این است که چرا مانند همه وطن خواهان یک زندگانی مرتب و آرزومندی فراهم نکردم، یا اینکه چرا پول و ملک و باغ و خانه و زن ندارم یا لااقل برای خاتمه دادن خانه بدوشی خود چرا در تمام این کشور پهناور یک اطاق گلی برای چنین روز بدبختی خود تدارک ندادم، خیر، از هیچ یک از اینها کدر و دلتنگ نیستمو چون همیشه روزگار با روی خوش و آغوش باز به طرف من آمد و من همیشه پشت پا به او زده روی خوش به او ننموده به سخت ترین زندگانی، ساخته و قانع ام."

عارف شاعر خوش ذوقی بود به طوری که کلمات اشعارش را موافق نغمه، و نغمه را مناسب کلمه انتخاب می کند که گویی از بدو خلقت این دو برای همدیگر آفریده شده اند و در این خصوص می توان گفت اگر عارف از موسیقی علمی مغرب زمین نیز بهره ای داشت شاید یم "شوپن" یا "شومان" ایرانی می شد. حافظه موسیقی عارف که چگونه تصنیف های پرپیچ و خم خود را بدون یاری نت در ابتدا در خاطره نگه می دارد شایان ملاحظه است. دقت او در "وزن و آهنگ"، استادان تار که با وی بوده اند بهتر می دانند و بر او لک الفضل گویند. اگر حسن صوت و خنای موثر او را نیز داخل حساب کنیم، خواهیم دید که هنوز شخص دومی در ایران به هنرمندی این آدم در این فن نیست و قیمت این شاعر به مراتب زیاد تر از شهرت اوست، و بسی مایه تاسف است که در ایران که صدها عارف لازم دارد و هنوز بازار معرفت از این قبیل میوه های صنعت چندان پر نیست که کار به رقابت بکشد، باز حسودان و بدگویانی در هر فرصت احساسات او را از رعشه و پیچ و تاب نیش های قلم و زبان آسوده نگذاشته اند! از حسرت های بسیار عمیق عارف یکی رایج نبودن اشارات نت در ایران است. عارف مانند هر موسیقی پرداز در آرزوی آن است که سرودهای او را مطابق واقع بخوانند و بنوازند و تحریف ننمایند، ولی بدبختانه تنها در محیط تهران نیز به این آرزوی خود نرسیده است و با خواندن تصانیف او گاهی از هر دهنی، آوازی درآید. عارف اگرچه در تمام دوره زندگی خود از رفتار پدر خود گله و شکایت می کند ولی از زبان خود چنین می گوید: "پدرم به اندازه استعداد دماغ من از تربیت من غفلت کرد ولی به قدر گنجایش کله خود و تربیت آن زمان گوتاهی نکرد و در دو چیز بیشتر ساعی بود: یکی در خصوص خط که آن اوقات می گفتند "حسن الخط کمال المرء (نیکوبی خط از کمال مرد است)" و دیگر در باب موسیقی. در سن سیزده سالگی به اولین معلم موسیقی مرحوم حاجی صادق خرازی که در شمار محترمین قزویم شمرده می شد، مرا سپرد. چهارده ماه در خدمت استاد بزرگوار خود به تحصیل این علم کوشیدم. اگر تحصیلات آن وقت را به همان ترتیب که نوشته بودم یعنی آن کتابچه ای را که به دستور معلم خود به مناسبت هر آوازی شعری داشت، امروز داشتم خیلی چیزها از آن فهمیده می شد، چون دارای حنجره داوودی بودم که می توان گفت معجز یا سحری بود. همین اسبا شد که پدر به طمع افتاد از برای خطاهای خود که در دوره زندگی به واسطه شغل وکالت مرتکب آنها شده بود، جلوگیری از آنها کرده باشد، هیچ بهتر از این ندی که مرا به شغل روضه خوانی وادار کند..." 

 

     تصنیف «گریه را به مستی...» از عارف قزوینی :با صدای محمدرضا شجریان . مقدمه و تنظیم از فرامرز پایور

      نت تصنیف «گریه را به مستی...» (از کتاب ردیف آوازی و تصنیف های قدیمی به روایت استاد دوامی)

 

    

عارف در جایی دیگر از خاطرات سفر به تهران می گوید: "تا آن وقت تهران ندیده بودم که ای کاش هیچ وقت نمی دیدم. از آن به بعد در واقع تهرانی شدم. گمان می کنم این مسافرت در سال هزار و سیصد و شانزده بود. بعد از چند روز توقف در تهران صدورالممالک (همسفر عارف به تهران) چون با اغلب درباری هایی که از تبریز با مظفرالدین شاه به تهران آمده بودند ارتباط کلی داشت، شبی که از ایشان یعنی از درباریها دعوت کرده بود، به من هم فرمود که آن شب را به منزل ایشان بروم و من چون این اولین مجلسی بود که بایستی اشخاص مهم این مملکت را ببینم با اینکه خیلی برای من دیدن چنین مجلسی زحمت داشت، ناچار بودم از اینکه فرمایش ایشان را قبول کنم. حسب الامر اطاعت کردم و به منزل صدر رفتم. در آنجا اشخاص مهمی حضور داشتند، از جمله امیر بهادر سلطان علیخان که آن وقت وزیر دربار بود، شاهزاده موثق الدوله که پسرش داماد مظفرالدین شاه بود و خانسالاری را هم که در آن وقت کار مهمی بود به پسرش واگذار کرده بود. از آنجایی که کار موسیقی در ایران به واسطه نادانی و جهالت راهنمایان نادان و عوام فریب به منتهی درجه افتضاح رسیده بود هیچ وقت میل نداشتم به داشتن این صفت مفتضح معرفی شوم، ولی بدبختانه برخلاف میل خود معرفی شدم. آن شب هم از شبهای تاریخی خواندن من محسوب می شد. وقتی کع شروع به خواندن کردم شاید تا یک ساعت از احدی نفس بیرون نیامد، همین طور مات و مبهوت همچون مجسمه گوش بودند. قفل سکوت وقتی شکست که من ساکت ماندم. آن وقت همگی به حرف آمدند و همه حرفها در تعریف من بود. اول کسی که به سخن آمد موثق الدوله بود. اول حرفی هم که زد این بود که شیخ باید از این به بعد با من باشد. حتی هر چه کردم شب به منزل رفته صبح شرفیابی حاصل کنم قبول نفرمودند. فرمودند شب را همین جا باشد صبح به اتفاق به دربار برویم!"

عارف ماجرای آشنایی خود با درویش خان را چنین بیان می کند که : "درویش خان تار زن معروف را هم ندیده بودم چون با هر جمعیت و جرگه ای آمیزش نمی کردم. درویش هم در خدمت شعاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه بود. شعاع السلطنه هم فارس را تیول داشت و سلطنت کوچکی، ولی از سلطنت پدرش مقتدرتر تشکیل داده بود. اغلب درویش در رکاب او بود تا اینکه از دست ظلم و استبداد او، به جان آمده در یکی از سفارتخانه ها متحصن شده و خود را از خدمت شعاع السلطنه خارج کرد. این همان اوقاتی بود که خود را به این زحمت از چنگ شعاع السلطنه راحت کرده بود. ورود بی نظم و ترتیب آقایان تا غروب خاتمه پیدا کرد و نزدیک غروب وقت سخن سرایی و زمینه سازی فراهم آمد.

اغلب آقایان اسم من را شنیده بودند ولی از دور، درویش از همه جا بی خبر، خودی کوک کرد و برای اینکه ساز خود را هم کوک کرده باشد، دستش برای گوشمالی به گوشه تار رفت. من چون هیچ وقت از خود معرفی به خواندن نکرده و نمی خواستم به اسم خواننده معرفی شده باشم به همین جهت کسی هم قدرت اینکه به من تکلیف خواندن کند نداشت.

درویش بنا به عادتی که در ساز زدن داشت چشم ها را روی هم گذاشته، از آواز بوسلیک که مقدمه شور است داخل دستگاه شور نشده بود که من دیدم حقیقتاً:

این شور که در سر است ما را

روزی برود که سر نباشد

شور کله من یکدفعه عنان متانت و سنگینی را از دست من گرفت. زمام گسیخته بنا کردم به خواندن. مستمعین زن و مرد با یک حالت بهت و سکوتی هوش را تبدیل به گوش کرده بودند..."

عارف در انتهای خاطرات خود چنین می نویسد: "در مدت بیست روز در منتها درجه کسالت و ناخوشی بودم، اینها در کردستان به نظرم آمد و تا این مساعدت که تا بیست و نهم شهر رمضان 1341 است از خوشی دنیا، خود را محروم و از همه چیز صرف نظر کردم. خواب خوش نکرده، آب راحت از گلوی من پایین نرفت. در این مدت آخر هم فقط به واسطه طرفداری سید ضیاء به سزای خود رسیده و الان پشیمانم که چرا من هم مانند سایرین نباشم که راحت زندگانی کنم و از آن می ترسم که در آخر زندگانی از دست این مردم کارم به انتحار بکشد. اگر توانستم، در عریضه خود شرح بدبختی های خود را خواهم نوشت، در صورتی که حالت قلم روی کاغذ گذاشتن را از کثرت پریشانی ندارم."

اشکم از سر، گذشت در غم هجر

یکی از سرگذشت من این است

عارف در سرودن غزلیات نیز طبعی قوی و بیانی رسا داشت تا آنجا که خود می نویسد: "باری هجده سال قبل شبی در خانه مرحوم حاجی نائب الصدر سرایی به من گفته شد: "عارف من از عرفان تو تاکنون چیزی نفهمیدم، امروز بیتی شنیدم، اگر راست می گویی آن را غزل کن." آن شعر این بود:

چه آشنا نگهی داری ای رمیده غزل

خدا نگاه تو را با کس آشنا نکند

قبل از شام بود که امیر این امر را داد و تا موقع خواب غزل را تمام کرده، صبح برابش خواندم. گفت منتظر بودم این غزل را از شیخ بشنوم و فقط ایرادی که کرد در مقطع آن بود.

دلم زکف سر زلف تو را رها نکند

دل از کمند تو وارستگی خدا نکند

اگر چه خون مرا بیگناه ریخت و لیک

کسی مطالبه از یار خون بها نکند

هر آنکه از کف معشوق جام می گیرد

نظر به جانب جام حهان نما نکند

بسوخت سینه ندیدم اثر از آه سحر

زمن گذشت کسی بعد از این دعا نکند

به بلبلان چمن از زبان من گویید

به خواب ناز گلم رفته کس صدا نکند

تو بوسه ده که منت جان نثار خواهم کرد

کسی معامله بهتر از این دو تا نکند

بگفتمش که دلت جای عارفست بگفت

کسی به دیر شهان بوریا نکند"

ترانه ملی عارف در شب 28 ذیحجه 1333 در تهران، تیاتر باقراف در یک کنسرت که از اولین کنسرتهای ایرانی محسوب می شود خوانده است. می توان گفت، بنای کنسرت را در تهران عارف و بعد درویش خان نهادند.

دور نیست که این در سفر عارف به استانبول فعلیت پیدا نموده باشد. در افتتاح نمایش، عارف این غزل مهیج خود را که در آن بدبختی مملکت، بیچارگی ملت، بی کفایتی دولت و از طرف دیگر فتنه روس و انگلیس را در ایران نشان می دهد در ابوعطا خوانده است:

لباس مرگ بر اندام عالمی زیبا

چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد عارف قزوینی

تحقیق و بررسی در مورد عارف قزوینی

اختصاصی از یارا فایل تحقیق و بررسی در مورد عارف قزوینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

صدای ناله عارف بگوش هر که رسید                    چو دف به سر زد و چون چنگ در خروش آمد

"ابوالقاسم عارف" فرزند "ملا هادی وکیل" است که در شهر قزوین به وکالت اشتغال داشته است. مولد عارف قزوین، تاریخ تولدش در حدود سال 1259 خورشیدی و 1300 هجری قمری بوده است. عارف صرف و نحو عربی و فارسی و علوم متداوله را در قزوین فرا گرفته و در ادبیات ممارست کرده و نزد سه معلم خوش خط، تحصیل خط نمود؛ به طوری که شکسته و نستعلیق را بسیار خوب می نوشت و علاوه بر اینها به فراگرفتن علم موسیقی پرداخته و در این فن مهارتی تام پیدا می نماید و بعدها از این راه به خدمات ملی قیام کرده، اشتهاری تمام به هم می رساند. چون عارف دارای "حنجره داوودی" بوده و آواز بسیار خوشی داشته است، پدرش (ملا هادی وکیل) او را وادار ساخت در پای منبر یکی از وعاظ قزوین به نوحه خوانی بپردازد و روی این اصل جشنی ترتیب داد و عارف را معمم ساخته و بدین ترتیب او را در زمره روضه خوان های قزوین وارد کرد.

عارف هم راجع به مصائب خانواده اطهار اشعاری سرود که با آواز روح بخش خود در بالای منبر به خواندن آنها مبادرت می کرد، ولی پس از مرگ پدر، عمامه را برداشته و ترک روضه خوانی کرده و مکلا گردید. عارف در 17 سالگی به دختری عشق و علاقه پیدا می نماید، ولی پدر دختر او را برای دامادی خود مناسب ندانسته و رضایت به ازدواج نمی دهد. اقدامات و تلاش های عارف هم نتیجه ای نمی بخشد، لذا عارف در خفا دختر را به عقد خود در می آورد، پدر دختر بعد از مطلع شدن از اینکه عارف، دختر را عقد کرده است در صدد ایذاء دختر خود برآمده و خود و کسانش از هر طرف عارف را تهدید کرده و اصرار می نمایند که او را طلاق دهد، عارف هم ناچار از قزوین فراری شده مدت یکسال در رشت توقف می نماید و سپس به قزوین مراجعت نموده و به تهران می رود. بالاخره پس از یکسال اقامت در تهران به قزوین آمده و با وجود عشق و علاقه ای که بین دختر و عارف حکمفرما بوده است به علت ناراضی بودن دختر، عارف او را طلاق داده و دیگر تا آخر عمر تاهل اختیار نمی نماید.

عارف در سال 1316 هجری قمری برای اولین بار وارد تهران می شود و چون، هم موسیقی می دانسته و هم آوازی خوش داشته است با شاهزادگان قاجار و دربار مظفرالدین شاه رابطه پیدا کرده، به ندیمی وثوق الدوله و میرزا علی اصغر خان اتابک در می آید. با آنکه در نهضت جمهوری، عارف به نفع جمهوری خواهان قیام کرده و به طرفداری آن "کنسرت" داده و افکار مردم را تا اندازه ای برای قبول رژیم مزبور آماده ساخته بود و طبعاً می بایستی سردار سپه از او راضی باشد، بر عکس بنا به عللی، پهلوی نظر خوبی به عارف نداشته است. سردار سپه به سلطنت ایران رسید و به تدریج اغلب اشخاص که وجهه ملی داشته و صاحب نفوذ بودند را یا از بین بردند، یا خانه نشین ساختند، زیرا او از آن می ترسید که آنان همان طوری که امروز به نفع او و به ضرر قاجاریه، دست به اقداماتی زدند ممکن است فردا هم به ضرر او و نفع دیگری وارد عمل شوند، بنابراین عارف را هم که ترانه هایش تا اعماق قلب هر ایرانی نفوذ کرده بود را به همدان فرستاده و دست او را از اجتماعات و فعالیت های سیاسی کوتاه ساختند.

عارف در همدان به سختی روزگار می گذرانید، برای آنکه در تمام مدت عمر خود عادت به جمع آوری مال و منال نداشته و به مادیات بی علاقه بوده و غالباً زندگی او را یا دوستانش اداره می کردند یا از درآمد نمایش هایش تامین می گردید و روی این اصل هیچوقت از خود چیزی نداشته است. بنابراین عارف در اواخر عمر خود غالباً در مضیقه بوده، حتی اثاث منزل او را دوستانش فراهم آورده بودند؛ بقول خودش:

بود رختخوابم ز"حاجی وکیل"

که خصمش زبون باد و عمرش طویل

اگر پهن فرشم به ایوان بود

سپاسم زالطاف "کیوان" بود

اگر میز و هم یک دو تا صندلی ست

ز"دکتر بدیع" است، از بنده نیست

من این زندگانی ناپایدار

به زحمت از آن کرده ام اختیار

که از هر بداندیش، بد نشنوم

زبدگوی و بدخواه، راحت شوم

و حال برای آشنایی بیشتر با عارف، مناسب است از نامه هایی که عارف از همدان به دوستان نوشته است، مطالی را انتخاب کرده و اینجا نقل نماییم:

در موقعی که بعضی از مخالفین عارف در روزنامه ها بر علیه او مقالاتی انتشار می دادند در نامه ای که برای دکتر شفق فرستاده است چنین می نویسد: "من ایرانیم، من وطنم را دوست می دارم. گمان می کردم در قلب و دل این مردمان جا گرفته ام، من از همه چیز چشم پوشیده و تن به زحمت بی چیزی و خانه بدوشی و فلاکت و بدبختی دادم که حیثیتم محفوظ بماند، ولی افسوس که حال فهمیدم تمام عمر به خطا رفته و تمام امیدهای خیالی مبدل به یاس و نومیدی شده است."

عارف در نامه ای برای محمدرضای هزار نوشته:

"آریالای محمدرضا خان، من ایرانی پاک و بی آلایش هستم که به هیچ چیز جز وطنم علاقه ندارم، من کسی هستم که آرزو می کنم در خاکستر درون حمام بخوابم، ولی ملتم شریف و بزرگوار و مملکتم آباد باشد. من اگر علاقه به خودم داشتم کارم به اینجا نمی کشید که با سه تا سگ و یک زن بدبخت که کارهای داخلی و خارجی مرا تنها او بایستی اداره کند در یک گوشه همدان به سختی روزگار بگذرانم. مبادا خدا نکرده تصور کنید دلتنگی من از این است که چرا مانند همه وطن خواهان یک زندگانی مرتب و آرزومندی فراهم نکردم، یا اینکه چرا پول و ملک و باغ و خانه و زن ندارم یا لااقل برای خاتمه دادن خانه بدوشی خود چرا در تمام این کشور پهناور یک اطاق گلی برای چنین روز بدبختی خود تدارک ندادم، خیر، از هیچ یک از اینها کدر و دلتنگ نیستمو چون همیشه روزگار با روی خوش و آغوش باز به طرف من آمد و من همیشه پشت پا به او زده روی خوش به او ننموده به سخت ترین زندگانی، ساخته و قانع ام."

عارف شاعر خوش ذوقی بود به طوری که کلمات اشعارش را موافق نغمه، و نغمه را مناسب کلمه انتخاب می کند که گویی از بدو خلقت این دو برای همدیگر آفریده شده اند و در این خصوص می توان گفت اگر عارف از موسیقی علمی مغرب زمین نیز بهره ای داشت شاید یم "شوپن" یا "شومان" ایرانی می شد. حافظه موسیقی عارف که چگونه تصنیف های پرپیچ و خم خود را بدون یاری نت در ابتدا در خاطره نگه می دارد شایان ملاحظه است. دقت او در "وزن و آهنگ"، استادان تار که با وی بوده اند بهتر می دانند و بر او لک الفضل گویند. اگر حسن صوت و خنای موثر او را نیز داخل حساب کنیم، خواهیم دید که هنوز شخص دومی در ایران به هنرمندی این آدم در این فن نیست و قیمت این شاعر به مراتب زیاد تر از شهرت اوست، و بسی مایه تاسف است که در ایران که صدها عارف لازم دارد و هنوز بازار معرفت از این قبیل میوه های صنعت چندان پر نیست که کار به رقابت بکشد، باز حسودان و بدگویانی در هر فرصت احساسات او را از رعشه و پیچ و تاب نیش های قلم و زبان آسوده نگذاشته اند! از حسرت های بسیار عمیق عارف یکی رایج نبودن اشارات نت در ایران است. عارف مانند هر موسیقی پرداز در آرزوی آن است که سرودهای او را مطابق واقع بخوانند و بنوازند و تحریف ننمایند، ولی بدبختانه تنها در محیط تهران نیز به این آرزوی خود نرسیده است و با خواندن تصانیف او گاهی از هر دهنی، آوازی درآید. عارف اگرچه در تمام دوره زندگی خود از رفتار پدر خود گله و شکایت می کند ولی از زبان خود چنین می گوید: "پدرم به اندازه استعداد دماغ من از تربیت من غفلت کرد ولی به قدر گنجایش کله خود و تربیت آن زمان گوتاهی نکرد و در دو چیز بیشتر ساعی بود: یکی در خصوص خط که آن اوقات می گفتند "حسن الخط کمال المرء (نیکوبی خط از کمال مرد است)" و دیگر در باب موسیقی. در سن سیزده سالگی به اولین معلم موسیقی مرحوم حاجی صادق خرازی که در شمار محترمین قزویم شمرده می شد، مرا سپرد. چهارده ماه در خدمت استاد بزرگوار خود به تحصیل این علم کوشیدم. اگر تحصیلات آن وقت را به همان ترتیب که نوشته بودم یعنی آن کتابچه ای را که به دستور معلم خود به مناسبت هر آوازی شعری داشت، امروز داشتم خیلی چیزها از آن فهمیده می شد، چون دارای حنجره داوودی بودم که می توان گفت معجز یا سحری بود. همین اسبا شد که پدر به طمع افتاد از برای خطاهای خود که در دوره زندگی به واسطه شغل وکالت مرتکب آنها شده بود، جلوگیری از آنها کرده باشد، هیچ بهتر از این ندی که مرا به شغل روضه خوانی وادار کند..." 

 

     تصنیف «گریه را به مستی...» از عارف قزوینی :با صدای محمدرضا شجریان . مقدمه و تنظیم از فرامرز پایور

      نت تصنیف «گریه را به مستی...» (از کتاب ردیف آوازی و تصنیف های قدیمی به روایت استاد دوامی)

 

    

عارف در جایی دیگر از خاطرات سفر به تهران می گوید: "تا آن وقت تهران ندیده بودم که ای کاش هیچ وقت نمی دیدم. از آن به بعد در واقع تهرانی شدم. گمان می کنم این مسافرت در سال هزار و سیصد و شانزده بود. بعد از چند روز توقف در تهران صدورالممالک (همسفر عارف به تهران) چون با اغلب درباری هایی که از تبریز با مظفرالدین شاه به تهران آمده بودند ارتباط کلی داشت، شبی که از ایشان یعنی از درباریها دعوت کرده بود، به من هم فرمود که آن شب را به منزل ایشان بروم و من چون این اولین مجلسی بود که بایستی اشخاص مهم این مملکت را ببینم با اینکه خیلی برای من دیدن چنین مجلسی زحمت داشت، ناچار بودم از اینکه فرمایش ایشان را قبول کنم. حسب الامر اطاعت کردم و به منزل صدر رفتم. در آنجا اشخاص مهمی حضور داشتند، از جمله امیر بهادر سلطان علیخان که آن وقت وزیر دربار بود، شاهزاده موثق الدوله که پسرش داماد مظفرالدین شاه بود و خانسالاری را هم که در آن وقت کار مهمی بود به پسرش واگذار کرده بود. از آنجایی که کار موسیقی در ایران به واسطه نادانی و جهالت راهنمایان نادان و عوام فریب به منتهی درجه افتضاح رسیده بود هیچ وقت میل نداشتم به داشتن این صفت مفتضح معرفی شوم، ولی بدبختانه برخلاف میل خود معرفی شدم. آن شب هم از شبهای تاریخی خواندن من محسوب می شد. وقتی کع شروع به خواندن کردم شاید تا یک ساعت از احدی نفس بیرون نیامد، همین طور مات و مبهوت همچون مجسمه گوش بودند. قفل سکوت وقتی شکست که من ساکت ماندم. آن وقت همگی به حرف آمدند و همه حرفها در تعریف من بود. اول کسی که به سخن آمد موثق الدوله بود. اول حرفی هم که زد این بود که شیخ باید از این به بعد با من باشد. حتی هر چه کردم شب به منزل رفته صبح شرفیابی حاصل کنم قبول نفرمودند. فرمودند شب را همین جا باشد صبح به اتفاق به دربار برویم!"

عارف ماجرای آشنایی خود با درویش خان را چنین بیان می کند که : "درویش خان تار زن معروف را هم ندیده بودم چون با هر جمعیت و جرگه ای آمیزش نمی کردم. درویش هم در خدمت شعاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه بود. شعاع السلطنه هم فارس را تیول داشت و سلطنت کوچکی، ولی از سلطنت پدرش مقتدرتر تشکیل داده بود. اغلب درویش در رکاب او بود تا اینکه از دست ظلم و استبداد او، به جان آمده در یکی از سفارتخانه ها متحصن شده و خود را از خدمت شعاع السلطنه خارج کرد. این همان اوقاتی بود که خود را به این زحمت از چنگ شعاع السلطنه راحت کرده بود. ورود بی نظم و ترتیب آقایان تا غروب خاتمه پیدا کرد و نزدیک غروب وقت سخن سرایی و زمینه سازی فراهم آمد.

اغلب آقایان اسم من را شنیده بودند ولی از دور، درویش از همه جا بی خبر، خودی کوک کرد و برای اینکه ساز خود را هم کوک کرده باشد، دستش برای گوشمالی به گوشه تار رفت. من چون هیچ وقت از خود معرفی به خواندن نکرده و نمی خواستم به اسم خواننده معرفی شده باشم به همین جهت کسی هم قدرت اینکه به من تکلیف خواندن کند نداشت.

درویش بنا به عادتی که در ساز زدن داشت چشم ها را روی هم گذاشته، از آواز بوسلیک که مقدمه شور است داخل دستگاه شور نشده بود که من دیدم حقیقتاً:

این شور که در سر است ما را

روزی برود که سر نباشد

شور کله من یکدفعه عنان متانت و سنگینی را از دست من گرفت. زمام گسیخته بنا کردم به خواندن. مستمعین زن و مرد با یک حالت بهت و سکوتی هوش را تبدیل به گوش کرده بودند..."

عارف در انتهای خاطرات خود چنین می نویسد: "در مدت بیست روز در منتها درجه کسالت و ناخوشی بودم، اینها در کردستان به نظرم آمد و تا این مساعدت که تا بیست و نهم شهر رمضان 1341 است از خوشی دنیا، خود را محروم و از همه چیز صرف نظر کردم. خواب خوش نکرده، آب راحت از گلوی من پایین نرفت. در این مدت آخر هم فقط به واسطه طرفداری سید ضیاء به سزای خود رسیده و الان پشیمانم که چرا من هم مانند سایرین نباشم که راحت زندگانی کنم و از آن می ترسم که در آخر زندگانی از دست این مردم کارم به انتحار بکشد. اگر توانستم، در عریضه خود شرح بدبختی های خود را خواهم نوشت، در صورتی که حالت قلم روی کاغذ گذاشتن را از کثرت پریشانی ندارم."

اشکم از سر، گذشت در غم هجر

یکی از سرگذشت من این است

عارف در سرودن غزلیات نیز طبعی قوی و بیانی رسا داشت تا آنجا که خود می نویسد: "باری هجده سال قبل شبی در خانه مرحوم حاجی نائب الصدر سرایی به من گفته شد: "عارف من از عرفان تو تاکنون چیزی نفهمیدم، امروز بیتی شنیدم، اگر راست می گویی آن را غزل کن." آن شعر این بود:

چه آشنا نگهی داری ای رمیده غزل

خدا نگاه تو را با کس آشنا نکند

قبل از شام بود که امیر این امر را داد و تا موقع خواب غزل را تمام کرده، صبح برابش خواندم. گفت منتظر بودم این غزل را از شیخ بشنوم و فقط ایرادی که کرد در مقطع آن بود.

دلم زکف سر زلف تو را رها نکند

دل از کمند تو وارستگی خدا نکند

اگر چه خون مرا بیگناه ریخت و لیک

کسی مطالبه از یار خون بها نکند

هر آنکه از کف معشوق جام می گیرد

نظر به جانب جام حهان نما نکند

بسوخت سینه ندیدم اثر از آه سحر

زمن گذشت کسی بعد از این دعا نکند

به بلبلان چمن از زبان من گویید

به خواب ناز گلم رفته کس صدا نکند

تو بوسه ده که منت جان نثار خواهم کرد

کسی معامله بهتر از این دو تا نکند

بگفتمش که دلت جای عارفست بگفت

کسی به دیر شهان بوریا نکند"

ترانه ملی عارف در شب 28 ذیحجه 1333 در تهران، تیاتر باقراف در یک کنسرت که از اولین کنسرتهای ایرانی محسوب می شود خوانده است. می توان گفت، بنای کنسرت را در تهران عارف و بعد درویش خان نهادند.

دور نیست که این در سفر عارف به استانبول فعلیت پیدا نموده باشد. در افتتاح نمایش، عارف این غزل مهیج خود را که در آن بدبختی مملکت، بیچارگی ملت، بی کفایتی دولت و از طرف دیگر فتنه روس و انگلیس را در ایران نشان می دهد در ابوعطا خوانده است:

لباس مرگ بر اندام عالمی زیبا

چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد عارف قزوینی

پایان نامه کارشناسی ارشد بررسی مقایسه‌ای رابطه بین سود هر سهم و نسبت قیمت به سود هر سهم با بازده سهام

اختصاصی از یارا فایل پایان نامه کارشناسی ارشد بررسی مقایسه‌ای رابطه بین سود هر سهم و نسبت قیمت به سود هر سهم با بازده سهام دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

پایان نامه کارشناسی ارشد بررسی مقایسه‌ای رابطه بین سود هر سهم و نسبت قیمت به سود هر سهم با بازده سهام


پایان نامه کارشناسی ارشد بررسی مقایسه‌ای رابطه بین سود هر سهم و نسبت قیمت به سود هر سهم با بازده سهام

1ـ1ـ مقدمه

پیش‌بینی عنصر کلیدی در تصمیم‌گیری، استفاده از اطلاعات است. این عجیب نیست، زیرا اثر بخشی نهایی هر تصمیم به نتایج وقایعی بستگی دارد که به دنبال هر تصمیم روی می‌دهند. توانایی پیش‌بینی جوانب غیرقابل کنترل این وقایع قبل از انجام تصمیم، انتخاب بهترین تصمیم را تسهیل می‌کند اغلب تصمیم را بصورت ذیل پیش‌بینی مربوط می‌کنند:

تصمیم‌واقعی: تصمیمی که فرض می‌کند پیش‌بینی صحیح است + ذخیره‌ برای خطای پیش‌بینی. به طور کلی هدف از پیش‌بینی کاهش ریسک در تصمیم‌گیری است و چون پیش‌بینی نمی‌تواند ریسک را به طور کامل حذف کند، ضرورت دارد فرایند تصمیم‌گیری بطور صریح نتایج عدم اطمینان باقیمانده برای پیش‌بینی را در نظر بگیرد.

یکی از مهم‌ترین قسمت‌های اقتصاد که تصمیم‌گیری و پیش‌بینی جزء لاینفک آن محسوب می‌شود بازارهای سرمایه می‌باشد. اقتضاء این بازارها به گونه‌ای است که سرمایه‌گذاران را مجبور می‌سازد که هر لحظه‌ با توجه به اطلاعات موجود و محدودیت‌ها، تصمیمات و پیش‌بینی‌های سرمایه‌گذاری خود را اجراء نمایند. لذا فعالان این بازارهای سرمایه‌ نیازمند اطلاعاتی مربوط و قابل اتکا جهت تصمیم‌گیری‌های خود هستند. لیکن اینکه کدام اطلاعات و متغیرها که تصمیم‌گیرندگان بازار سرمایه از آنها در جهت پیش‌بینی‌های صحیح خود استفاده می‌نمایند مربوط و دارای محتوای اطلاعاتی می‌باشد و استفاده از آنها منجر به تصمیم‌ درست و به تبع آن پیش‌بینی وقایع آینده می‌شود، موضوعی است که محققین سالهای مدیدی را جهت جواب دادن به این مسأله صرف کرده‌اند.

2-1- اهمیت موضوع

طبیعتاً فعالان بازارهای سرمایه‌ جهت تصمیم‌گیری‌های خود با اطلاعات و متغیرهای بیشماری روبرو می‌باشند و خواهان آن هستند که تصمیمی براساس مفید‌ترین و مربوط‌ترین اطلاعات اتخاذ نمایند که کمترین ریسک و بیشترین بازده را عاید آن‌ها نماید و روشهایی که تصمیم‌گیرندگان را جهت یافتن چنین پارامترهایی یاری می‌رساند ممکن است یافته‌های تجربی در طی چندین سال فعالیت در بازارها باشد یا اینکه از مبانی و مفاهیم تئوریک استفاده نمایند.

لذا با توجه به مطالب مذکور در فوق دو تا از مفاهیم و پارامترهای ماندگار سرمایه‌گذاری که تصمیم‌گیرندگان در امر پیش‌بینی‌های خود از آن بسیار استفاده می‌کنند EPS (سود هر سهم) و نسبت P/E (قیمت به سود هر سهم) می‌باشد. چرا که سهامدار یا تصمیم‌گیرنده با توجه به بازار آتی سهام و انتظار خود از بازار آتی حاضر می‌شود سهامی را به چندین برابر سود حاصل از آن خریداری نماید. لیکن اینکه آیا این نسبت‌ها محتوای اطلاعاتی دارد و تا چه اندازه‌ سرمایه‌گذاران را در جهت اخذ تصمیمات به جا یاری می‌رساند مسایلی هستند که همیشه محقیقن در جهت جواب دادن به این مسائل بوده‌اند. لذا این موضوع هم از لحاظ تئوریک و مفهومی و هم از لحاظ تجربی با توجه به مطالعات انجام شده در طی سنوات گذشته در برخی از بازارهای سرمایه‌ کشورهای مختلف روشن شده‌است که نسبت P/E دارای بار اطلاعاتی جهت انجام پیش‌بینی می‌باشد. بعنوان مثال یکی از معتبرترین تحقیقات صورت گرفته، آقای باسو در سال 1973، این موضوع را مطرح نمود که عواید گروه سهم‌های با نسبت P/E پایین بیشتر از عواید گروه سهم‌های با نسبت بالا می‌باشد.

این تحقیق نشانگر آن است که این نسبت جهت امر تصمیم‌گیری مناسب می‌باشد و در سطح جزئی‌تر نیز می‌تواند مفید واقع شود با همه این تفاسیر آیا می‌توان با توجه به مفاهیم تئوریک و تجربه‌های بازارهای مختلف نتیجه مشابهی را اتخاذ نمود و بیان نمود که این نسبت در بازار سرمایه ایران نیز همان نتایج بازارهای سرمایه‌ کشورهایی مانند آمریکا (بورس نیویورک) را دارد؟

3-1- تعریف مسأله

عدم اطمینان موجود در آینده علی‌الخصوص در بازارهای سرمایه، تصمیم‌گیرندگان را وادار به استفاده از مرتبط‌ترین پارامترها در امر تصمیم‌گیری جهت کاهش ریسک تصمیم‌گیری می‌نماید در این راستا بیشتر استفاده‌کنندگان به طور نسبی از نسبت P/E که در برگیرنده دو متغیر بسیار مهم قیمت و سود سهم که در امر تصمیم‌گیری بسیار حائز اهمیت می‌باشد، استفاده می نمایند و همچنین از EPS (سود هر سهم) بعنوان یک پارامتر برای تصمیم‌گیری خرید سهام استفاده می‌نمایند. لیکن اینکه آیا این نسبت‌ها و مفهوم‌ها از پارامتر‌های مرتبط جهت پیش‌بینی در بازار سرمایه ایران می‌باشد یا خیر؟ موضوعی است که در هاله‌ای از ابهام قراردارد چراکه محیط اقتصادی، ویژگیهای بازار سرمایه ایران و مقررات حاکم بر آن متفاوت از سایر بازارهای سرمایه‌ دنیا می‌باشد.

لیکن با توجه به مطالب فوق سؤالات ذیل مطرح می‌گردد:

  • آیا EPS (سود هر سهم) دارای محتوای اطلاعاتی می‌باشد یعنی اینکه آیا رابطه معنادارای بین نسبت مذکور با بازده سهام وجود دارد؟ (هدف اصلی تصمیم‌گیرندگان کاهش ریسک یا افزایش بازده می‌باشد و اطلاعاتی هم که استفاده می‌نمایند به منظور نیل به دو هدف مذکور می‌باشد.)
  • آیا نسبت P/E (قیمت به سود سهم) دارای محتوای اطلاعاتی می‌باشد یعنی اینکه آیا رابطه معنادارای بین نسبت مذکور و بازده سهام وجود دارد؟
  • در صورتیکه نسبت P/E با بازده سهام رابطه معناداری داشته باشد آیا سهم‌های با نسبت P/E کوچکتر دارای عوایدی بیش از سهم‌های با نسبت P/E بزرگتر می‌باشد؟ (این مفهوم به لحاظ تئوریک اثبات شده است که سهامی با نسبت P/E کوچکتر عواید بیشتری نسبت به سهامی با نسبت P/E بزرگتر دارند.)
  • کدامیک از دو پارامتر EPS و P/E رابطه معنادارتری با بازده سهام دارند؟

سؤالات فوق، مواردی هستند که در صورت مشخص شدن، استفاده‌کنندگان را در استفاده از نسبت P/E و EPS و اتخاذ تصمیم بهینه بسیار یاری می‌کند.

4-1- فرضیات تحقیق

با توجه به سؤالات مطرح شده در این تحقیق چهار فرضیه اساسی در نظر گرفته شده که عبارتند از:

الف) بین EPS (سود هر سهم) و بازده سهام رابطه معناداری وجود دارد.

ب) بین نسبت P/E (قیمت به سود هر سهم) و بازده سهام رابطه معنا‌داری وجود دارد.

ج) در مقایسه P/E با EPS، نسبت P/E رابطه معنادارتری با بازده سهام دارد.

د) به طور میانگین، سهامی با نسبت P/E کوچکتر بازده بالاتری نسبت به سهامی با نسبت P/E بزرگتر دارند.

5-1- اهداف تحقیق

اهداف ما از این تحقیق این است که محتوای اطلاعاتی دو متغیر EPS و P/E را در بازار سرمایه ایران بررسی نماییم. بطوریکه قبلاً اشاره شد، تصمیم‌گیرندگان بازار سرمایه از نسبت‌های EPS و P/E بعنوان پارامترهای تصمیم‌گیری خود استفاده‌ می‌کنند لیکن رابطه داشتن این پارامترها و محتوای اطلاعاتی آن‌ها با متغیر بازده که هدف‌نهایی تصمیم‌گیرندگان بازار است، برای همه استفاده‌کنندگان بسیار حائز اهمیت می‌باشد.

6-1- روش تحقیق

در مرحله اول اطلاعات مربوط به بازده، سود هر سهم (EPS) و نسبت قیمت به سود هر سهم (P/E) برای شرکتهای فعال در صنعت خودروسازی، دارویی و سیمانی از طریق بورس اوراق بهادار تهران گردآوری خواهد شد.

در مرحله بعد با استفاده از روش رگرسیون همبستگی متغیرهای مربوطه ارزیابی و نتیجه‌گیری کلی صورت خواهد گرفت. (فرضیه اول و دوم)

برای بررسی فرضیه سوم نتایج بدست آمده از آزمون دو فرضیه اول و دوم را با هم مقایسه می‌کنیم و صحت آن را ارزیابی می‌کنیم.

برای بررسی فرضیه چهارم نسبت‌های P/E شرکت‌ها را با استفاده از P/E میانگین به دو نمونه بالا و پایین میانگین طبقه‌بندی می‌کنیم و سپس با استفاده از رگرسیون، همبستگی بین متغیرها را آزمون می‌کنیم و سپس نتایج آزمون را با توجه به فرضیه چهارم مورد ارزیابی قرار می‌دهیم. این قسمت در فصل روش‌شناسی تحقیق به طور کامل توضیح داده خواهد داده شد.

7-1- حدود پژوهش

قلمرو موضوعی: قلمرو موضوعی این تحقیق به بازده، نسبت قیمت به سود هر سهم (P/E) و سود هر سهم (EPS) شرکتها محدود می‌شود.

قلمرو مکانی: قلمرو مکانی این تحقیق محدود به شرکتهای خودروسازی، دارویی و سیمانی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می‌باشد.

قلمرو زمانی: قلمرو زمانی تحقیق محدود به اطلاعات سالهای 1378 لغایت 1382 می‌باشد.

8-1- واژه‌های کلیدی

EPS: نسبت سود هر سهم برابر نسبت سود شرکت به تعداد سهام منتشر شده می‌باشد که خود بیانگر نوعی بازده سرمایه با توجه به تعداد سهام منتشره می‌باشد یعنی شرکت با توجه به سرمایه خود که توسط سهامداران تأمین شده‌است چقدر توانسته به سود دست یابد.

P/E: نسبت قیمت به سود هر سهم نشانگر این است که سهامداران حاضرند چندبرابر سود هر سهم بعنوان ارزش سهام مذکور پرداخت نمایند. که از تقسیم قیمت روز سهام به سود سهام بدست می‌آید.

بازده سهام یا سرمایه‌گذاری: که بازده مذکور شامل سود سهام و تغییرات قیمت سهام در طی یک بازه زمانی خاص می‌باشد که به صورت ذیل محاسبه می‌شود:

سود سهام + تغییرات قیمت سهام = بازده سهام

بازار سرمایه: بازاری است که در آن اوراق بهاداری مانند اوراق قرضه و سهام معامله می‌شود نمونه، بازار سرمایه نیویورک می‌باشد که یکی از اولین بازارهای سرمایه دنیا است.

فصل دوم

ادبیات تحقیق

1-2- مقدمه

بیان فرایند سرمایه‌گذاری در یک حالت منسجم، مستلزم تجزیه‌ و تحلیل ماهیت اصلی تصمیمات سرمایه‌گذاری است در این حالت فعالیت‌های مربوط به فرایند تصمیم گیری تجزیه شده و عوامل مهم در محیط فعالیت سرمایه‌گذاران که بر روی تصمیم‌گیری آنها تأثیر می‌گذارد مورد بررسی قرار می‌گیرد.

در سالهای اخیر سهام عادی نسبت به پس‌انداز و اوراق قرضه از بازده بالایی برخودار بوده‌است. آیا در این حالت همه سرمایه‌گذاران برای کسب بازده بیشتر در سهام عادی سرمایه‌گذاری می‌کنند؟

جواب این سؤال این است که بازده بالا همواره ریسک بالایی نیز به دنبال دارد و تمامی تصمیمات سرمایه‌گذاری براساس روابط میان ریسک و بازده صورت می‌گیرد. بنابراین‌، اولین کار بررسی رابطه میان ریسک و بازده سرمایه‌گذاری و تعیین روابطی است که میان آنها وجود دارد.

با توجه به اهداف سازمان یا فرد سرمایه‌گذار فرایند تصمیم‌گیری بطور سنتی در یک فرایند دو مرحله‌ای صورت می‌گیرد:

  • تجزیه و تحلیل اوراق بهادار
  • مدیریت پرتفوی

تجزیه و تحلیل اوراق بهادار شامل ارزشیابی اوراق بهادار است در حالیکه مدیریت پرتفوی شامل مدیریت مجموعه سرمایه‌گذاری یک سرمایه‌گذار در قالب پرتفوی (مجموعه داراییها) با ویژگیهایی منحصر به فروش می‌باشد.

آخرین مرحله، بررسی عوامل مهم بیرونی است که امروزه بر روی تصمیمات سرمایه‌گذاران تأثیر می‌گذارند.

تحقیق حاضر بر روی مرحله اول فرایند تصمیم‌گیری یعنی تجزیه و تحلیل اوراق بهادار تمرکز دارد. لذا جهت انجام صحیح تصمیم و عبور موفقیت‌آمیز از مرحله اول بایستی مؤلفه‌های تأثیرگذار را شناسایی و تجزیه‌ و تحلیل نمود و در نهایت، با درک صحیح از مؤلفه‌ها و شرایط مهم، تصمیم درست را اتخاذ نمود. لذا سرمایه‌گذار جهت اتخاذ تصمیم صحیح بایستی مؤلفه‌هایی همچون بازار سرمایه‌، بازده، ریسک، مدلهای ارزیابی مورد استفاده و اطلاعات جانبی مالی که مؤید تصمیم صحیح سرمایه‌گذار می‌باشند را درک نماید و با لحاظ و شناخت کامل این مؤلفه‌ها سرمایه‌گذاریهای خود را انجام دهد لیکن ما در ادامه بحث مؤلفه‌های تأثیرگذار را به تفضیل بحث می‌کنیم تا زمینه لازم را جهت موضوع اصلی تحقیق آماده نماییم.

1-1-2- بازارهای سرمایه:

شرکتهای بازرگانی برای تامین مالی فعالیتهای خود به حجم بالایی از سرمایه‌ نیاز دارند این شرکتها برای اینکه بتوانند رشد و توسعه یابند، نیازمند سرمایه‌گذاری بالایی هستند واضح‌ است که تأمین این میزان سرمایه در زمان محدودی میسر نیست و بایستی از محل دیگری تأمین شود. دولتها و شرکتها نیز به منظور ارائه بهتر خدمات و کالاها به مردم نیازمند این هستند که حجم بالایی پول، وام بگیرند. بازارهای سرمایه این امکان را برای شرکتها و دولتها فراهم می‌سازند که آنها بتوانند از طریق فروش اوراق بهادار نیازهای خود را برطرف سازند. سرمایه‌گذاران نیز از طریق خرید این اوراق بهادار بازده خود را افزایش می‌دهند.

بازارهای اولیه در صورتی که بتوانند به نحو صحیح عمل کنند می‌توانند برای اقتصاد سرمایه‌داری کاملاً مفید باشند برای اینکه این بازارها کانال مناسبی را برای سرمایه‌گذاران و وام‌گیرندگان ایجاد می‌کنند. به علاوه این بازارها باعث می‌شوند سرمایه‌ها به سمت کسانی سوق پیدا کند که توان استفاده از پول و سرمایه‌ را دارند.

در واقع وظیفه مهم یک بازار سرمایه تخصیص بهینه منابع است. به بازارهای اوراق بهاداری که این ویژگی را داشته باشند کارایی تخصیص گفته می‌شود.

به عبارت دیگر یک بازار کارای عملیاتی بازاری است که در آن هزینه مبادله خدمات با حداقل قیمت صورت گیرد. بازارهای اولیه بدون وجود بازارهای ثانویه نمی‌توانند به خوبی فعالیت کنند. سرمایه‌گذاری که اوراق بهاداری را خریداری می‌کند در صورتیکه تمایل نداشته باشد آن را تا موعد سررسید نگهداری کند باید بتواند به راحتی و با کمترین هزینه بفروشد.

وجود بازارهای ثانویه فعال این اطمینان را برای خریداران اوراق بهادار اولیه فراهم می‌سازد که آنها بتوانند در هر موقعی که بخواهند اوراق بهادار خود را در بازار بفروشند. البته این چنین فروشی می‌تواند همراه با زیان نیز باشد. البته این میزان زیان بهتر از آن است که سرمایه‌گذار اصلاً نتواند اوراق بهادار خود را بفروشد.

1-1-1-2- بازارهای اولیه

بازار اولیه بازاری است که در آن وام گیرنده اوراق بهادار جدیدی را منتشر می‌کند و در ازای وجه نقد به سرمایه‌گذار (خریدار) می‌فروشد:

برای مثال فروشهای جدید اوراق مشارکت، یا سهام شرکت ای‌بی‌ام در ایالات متحده در بازارهای اولیه اتفاق می‌افتد. منتشرکننده این اوراق بهادار در ازای فروش اوراق بهادار جدید خود وجه نقد دریافت می‌کند. از طرفی عرضه‌کنندگان سرمایه پراکنده هستند و دستیابی به آنها مستلزم وجود سازمان خاصی است. بنابراین منتشرکنندگان در خصوص اوراق بهادار جدید به موسسات تأمین سرمایه رجوع می‌کنند. مؤسسات تأمین سرمایه علاوه بر کمک به شرکتها، در طراحی و فروش اوراق بهادار، در بازارهای اولیه و ثانویه نیز مشخص هستند.


دانلود با لینک مستقیم

خط و خوشنویسی ، انواع آن و ارزشهای بصری هر یک

اختصاصی از یارا فایل خط و خوشنویسی ، انواع آن و ارزشهای بصری هر یک دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

خط و خوشنویسی ، انواع آن و ارزشهای بصری هر یک


خط و خوشنویسی ، انواع آن و ارزشهای بصری هر یک

 

 

 

 

 

 

 

مقاله با عنوان خط و خوشنویسی ، انواع آن و ارزشهای بصری هر یک در فرمت ورد در 15 صفحه و شامل مطالب زیر می باشد:

خط و خوشنویسی
خط کوفی
کوفی بنایی (معقلی)
خط محقق
خط ثلث و نسخ
خط تعلیق و دیوانی
خط دیوانی
خط تعلیق
خط رقعه
خط نستعلیق
ارزشهای بصری خط کوفی
ارزشهای بصری خط ثلث و نسخ
ارزشهای بصری خط نستعلیق
ارزشهای بصری خط شکسته نستعلیق


دانلود با لینک مستقیم

بررسی میزان متوسط شیره دهی هر بوته آنقوزه

اختصاصی از یارا فایل بررسی میزان متوسط شیره دهی هر بوته آنقوزه دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

بررسی میزان متوسط شیره دهی هر بوته آنقوزه


بررسی میزان متوسط شیره دهی هر بوته آنقوزه

10 ص

مقدمه :

تنوع شرایط جغرافیایی و آب و هوایی در سرزمین پهناور ایران ، گوناگونی عظیمی را در شرایط اقلیمی و به تبع آن جوامع گیاهی این کشور پدید آورده است . اگر چه بنا به دلایل چون چرای مفرط دام ، بهره برداری های بی رویه و قهر طبیعت که خود ناشی از علل یاد شده است ، از انبوهی جوامع و گستردگی عرصه های تحت پوشش گیاهی کاسته شده ولی با این وجود راه نجات جوامع گیاهی بازمانده از خطر انهدام و امید به احیاء رویشگاه های زوال یافته هنوز باقی است . لیکن دستیابی به این دو هدف بزرگ تنها با تلاش و موقعیت سنجی برنامه ریزان و متخصصین منابع طبیعی تجدید شونده در جهت ارائه طرحها و برنامه های مدون مبنی بر اصول علمی از یک سو و جلب مشارکت مردم در به اجرا در آوردن این گونه طرحها از سوی دیگر امکان پذیر خواهد بود .

شناخت ارزشهای نهفته در منابع جنگلی و مرتعی از جمله عواملی است که انگیزه حفاظت و احیاء منابع تجدید شونده را قوت می بخشد وجود گونه های متنوع گیاهی با ارشهای صنعتی ، دارویی و خوراکی که بعضی از آنها نقش پر اهمیتی را در صادرات غیر نفتی دارا می باشند ، جاذبه های فراوانی را در گستره جنگلها و مراتع کشور پدید می آورد . برخی از این گونه ها از دیر باز مورد شناسایی اطباء و دانشمندان اعصار گذشته قرار گرفته ، سابقه بهره برداری دیرینه ای در میان مردم هر سامان داشته و پاره ای از آنها به دلیل ناشناخته ماندن از نظر ارزشهای موصوف در خور اهمیت دانسته نشده و یا به واسطه صفات کم اهمیت تری مورد بهره برداری قرار گرفته است .

استان کرمان نیز با وسعت 2/18 میلیون هکتار به عنوان دومین استان پهناور کشور محسوب میشود و تنوع آب و هوایی متنوع در این استان باعث بروز شرایط اقلیمی و به تبع آن جوامع گیاهی متنوعی شده است . آنقوزه یکی از گیاهان بسیار مهمی است که همه ساله مقادیر قابل توجهی شیره از آن استحصال و به کشورهای خارجی صادر میشود ، ولی در تهیه طرحهای بهره برداری و برآورد تولید تاکنون بر روی محاسبه میانگین تولید هر بوته عملاً هیچگونه فعالیتی انجام نشده است .

 

 


دانلود با لینک مستقیم