لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
تأملی در تعریف هنر
مقاله حاضر از رساله هنر قدسی نوشته اینجانب برگزیده شده که در دوره کارشناسی ارشد، رشته تمدن و هنر اسلامی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران به راهنمایی استاد گرانقدر جناب آقای دکتر اعوانی نگارش یافته است. قابل ذکر است که این رساله با درجه عالی و ممتاز در دانشگاه پذیرفته شده است.
چکیده:این مقاله کند و کاوی در معنای هنر و گوهر آن و در جستوجوی نوعی ادراک و الهام به خواننده نکتهسنج است چرا که ذات و نفس هنر، امری معنوی و انسانی است و همانند ادب و عرفان از معارف ذوقی و شهودی به شمار میآید و نوعی علم حضوری است نه حصولی و در حوزه مفاهیم و تصورات ذهنی نمیگنجد. از این رو، اکثر تعاریف ارائه شده از هنر از سوی اندیشمندان بشری در ظرف دقیق منطقی نمیگنجد و غالباً جنبه توصیفی و ذوقی دارد. نگارنده با دقت نظر در این معانی و با نگاهی علمی و شهودی، به ارزیابی این توصیفها از هنر پرداخته و در نتیجه توصیفی به طور نسبی جامع و کلی از آن ارائه داده است که در نوع خود جانمایه هنر به شمار میرود. کلیدواژهها:توصیف، ذات، نفس، ذوق، شهود، زبان، بیان، جمیل حق، تجلی، جان مایه مقدمههنر، یکی از بارزترین جلوههای اسرارآمیز فرهنگ و تمدن انسانی است که همواره بر حیات انسانی سایه افکنده است. هر جا کاوشهای تاریخ تمدن و باستانشناسی، نشانی از تمدن و فرهنگ بشری و تجلی آن کشف میکند، در هر سرزمینی که تمدنی به عرصه ظهور میرسد، آثار و مظاهر گوناگون هنری، اعجاب پژوهشگران تاریخ تمدن و هنر را برانگیخته است و رموز ناپیدای آن، حکیمان را به اندیشه و تأمل فرو برده است. یک محقق تاریخ هنر، با مطالعه آثار هنری و جلوههای آن، سیمای روشنی از تمدن و فرهنگ بشری در سرزمینهای پیشین به نمایش میگذارد. هنر، از اسرار آفرینش و حیات فرهنگی انسان است که اندیشمندان علوم انسانی را به پژوهش بیشتر فرا میخواند. معنای هنردر تاریخ فرهنگ و هنر انسانی، معنای هنر با نوعی الهام و اشراق همراه بوده است که گاهی عقل و ادراک انسانی از درک سرّ آن عاجز است. این موضوع نمایانگر این نکته است که هنر بیشتر با جان پاک هنرمند و یا سبک بیان او پیوند دارد، نه با صورتهای ذهنی و خیالی وی.هنر در فرهنگ ایرانکالبد هنر و ادبیات به خاطر انس با فرهنگ الهی و سنتی، جلوه و نمود معنوی و انسانی یافته است. این دریافت از هنر در ادبیات فارسی(1) و عرفانی، به ویژه در زبان حافظ و مولانا، تجلی بارزتری از خود به نمایش گذارده است، چنانکه از این غزل حافظ، نوع بینش وی از هنر را میتوان درک کرد:قلندران طریقت به نیم جو نخرندقبای اطلس آن کس که از هنر عاری استنگاه مولانا در مورد هنر نیز در این شعر عیان است:خود هنر دادن، دیدن آتش عیاننی گپ دل علی النار دخان (مثنویاز دیدگاه حافظ و مولانا، عرفان نوعی علم ذوقی و هنری است و هنر نیز نوعی الهام و اشراق است و هنرمند هم از ذوق اشراقی بیبهره نیست. اکثر اندیشمندانی که درباره تعریف هنر به تأمل پرداخته و یا اظهار نظر نمودهاند، از حل رموز آن فرو ماندهاند. در واقع، غالب سخنان زیبا و دلنشین درباره هنر که گوش آدمی را نوازش میدهد، به غیر از ابهام و ادراکناپذیری آن، از حیث اندیشه در فضای محدودی سیر میکنند؛ چرا که این تعاریف، هر کدام از زاویهای خاص، هنر را توصیف کرده و نوعی بینش خاص را تداعی میکنند که گاهی، معنای کلی و روشنی از نفس هنر نمیانجامند.(2) هگل در این باره میگوید: تعریف هنر اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار است.معنای هنرالبته برای هنر، نمیتوان مانند اشیا و عناصر طبیعی، فرمول یا ضابطه خاص تعیین نمود، و از نظر منطقی، جنس، فصل و حد آن را ترسیم نموده و تعریف علمی از آن ارائه داد؛ چرا که هنر، امری معنوی است و در دل آن نوعی اشراق و شهود نهفته است.توضیح اینکه، در جهان هستی امور معنوی قابل تعریف منطقی نیستند البته برای درک امور ذوقی و روحی به ارائه تعریف روشن از آنها نیاز نیست. درک و کشف ذوقی و وجدانی هنر و یا دریافت بی واسطه از آن مهم است، نه تعریف انتزاعی و منطقی. این موضوع تنها به هنر و زیبایی محدود نمیشود بلکه بسیاری از معانی بسیط و مجرد مانند وجود، حکمت، علم، عرفان، ادب، محبت، عدالت را نیز در بر میگیرد. از این امور نمیتوان تعریف حقیقی ارائه نمود زیرا این تعاریف در محدوده و قالب علوم میگنجد و امور شهودی و ذوقی را شامل نمیشود. به همین علت است که ذات هنر در دنیای امروز، هنوز به عنوان پدیدهای اسرارآمیز در ابهام باقی مانده و تعریف جامع و گویایی از آن ارائه نشده است. گویی هنر چونان قلهای دست نیافتنی است که انسان هرچه برای سلوک به آن تلاش به عمل میآورد، کمتر به کشف و شهود آن دسترسی پیدا میکند.(3)اکنون به ارزیابی پارهای از تعاریف درباره هنر میپردازیم، هر چند در نگاه ابتدایی، این جملهها، جذاب و دلنشین به نظر میرسند اما با نظر دقیقتر ملاحظه میشود که در میان این تعاریف، هیچگونه انسجام و هماهنگی وجود ندارد.تعریف هنر از زبان اندیشمندانالف. هنر، انعکاس تخیل و تصور هنرمند است.(4)ب. هنر، آفرینش زیبایی است به نیروی دانایی.(5)پ. هنر، گزارش و ترجمهای است از روح هنرمند.(6)ث. هنر دعوتی است به سوی سعادت. (شیلر)(7)ج. عنوان هنر را بایستی به چیزهایی اعطا نمود که با آزادی به وجود آمدهاند. (امانوئل کانت)(8)چ. هنر، گل زندگی است و هنرمند دوستدار واقعی بشر.(9)ح. هنر، فعالیتی است طبیعی در قلمرو حیوانیت و از امیال جنسی سرچشمه گرفته است. (اسپنسر انگلیسی)(10)خ. هنر، لذت و شوری است که عینیت یافته است.(11)د. هنر، تشبیهی از جهان است که ما از آن لذت میبریم.(12)ذ. هنر، بیان آرمانی است که هنرمند توانسته در قلمرو آن، به اشیاء صورت تجسمی بخشد.(13)ر. هنر، کوششی است برای ایجاد زیبایی و عالم ایدهآل.(14)ز. هنر، شکل دادن به تجارب انسان است که ما بدان مینگریم و از آن لذت میبریم.(15)ژ. هنر، نوعی شهود خداست در ظهور جمال. (کروچه)(16)ذکر این نکته مهم است که لزومی ندارد برای درک و دریافت یک شی، از آن تعریف دقیقی ارائه دهیم، زیرا ما بسیاری از احوال و وسایل روانی خود را از طریق وجدان درونی درک میکنیم، در حالیکه قادر نیستیم از آن توصیف مشخصی ارائه دهیم. امروزه این مسأله در فلسفه غرب نیز
دانلود مقاله کامل درباره تأملی در تعریف هنر