فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:200
فهرست مطالب:
فصل اول : تاریخچه فیلم های موفق انیمیشن
آمریکا
اروپای شرقی
اتحاد جماهیر شوروی
اروپای غربی
بریتانیا
ایتالیا
کانادا
آسیا
چین
ژاپن
کره
فصل دوم : عوامل مکمل موفقیت هنر و صنعت انیمیشن
انیمیشن کامل در انیمیشن محدود
پاراگراف بندی
حرکت
روتوسکوپی
متامورخز
صدا
گفتگو در انیمیشن
جلوه های صوتی
شصیت سازی
فیلمنامه
بازاریابی از طریق نوآوری
مجوعه های تلویزیونی
فیلم های سفارشی
فیلم های بلند و سینمایی
بازار انیمیشن در ایران
راهکارهای تجارت در انیمیشن سازی
فاقد منابع
چکیده:
موضوع این پروژه « راهکارهای موفقیت تجاری و هنری» (در بخش نظری) و ساخت فیلم « واینجاست» ( در بخش علمی) برای اخذ درجه کارشناسی ارشد در رشته ارشد در رشته تصویر متحرک است که مطلب آن در فصل اول شامل تاریخچه فیلم های موفق انیمیشن در جهان و در فصل دوم شامل عواملی است که باعث این موفقیت شده اند از قبیل صدا، حرکت، شخصیت سازی، فیلمنامه نویسی، بازاریابی وغیره ………..در پایان کار هم به نتیجه گیری و گزارش کار عملی پرداخته شده است که امید است مورد توجه و عنایت دوستداران هنر قرار گیرد.
فصل اول
تاریخچه فیلم های موفق انیمیشن
آنچه در این فصل مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. بررسی فیلم ها و سریال های انیمیشن موفق در جهان است و هدف آن علاوه بر جمع آوری انیمیشن های موفق در کنار یکدیگر است، بررسی عمل موفقیت های آنها نیز می باشد که به صورت کامل تری در فصل های بعدی به آن پرداخته شده است.
از آنجا موفق بودن یک انیمیشن از دو دیدگاه سنجیده می شود و آن موفقیت از لحاظ هنری و دیگری از جهت تجاری می باشد هر فیلمی که حتی از یکی از جهات بالا دارای پیشرفتی تا موفقیتی بوده نام برده شده است.
به دلیل اینکه در این قسمت از رساله هدف جمع آوری انیمیشن های موفق در سراسر جهان بود و چنین اطلاعاتی به صورت موثق در منابع زیادی وجود ندارد و بیشتر کتابها و جود داشت به ناچار از یک منبع استفاده کردم.
آمریکا
و نیزور زینس کی کارتویست با استعدادی است که در پستامبر سال 1871 م در ایالت میشگان آمریکا به دنیا آمد. وی مانند بسیاری از معاصرین و همکارانش هنرمندی خود آموخته بود که کار خود را با طراحی تابلوهای عظیم تبلیغاتی و طراحی صحنه تاتر ونکاهی عصور آغاز کرد. وقتی که او به عنوان بازیگر به عرصه نمایش گذاشت برنامه ای به نام « هفت دوره زندگی انسان» را اجرا کرد.
عک کی به دلیل استمرار در ا جرای نمایش های صحنه ای توان تولید منیم انیمیشن را به دست آورد. وی با تکنیک های محدود موجود در آن زمان و نیز به پیشنهاد جمیز استورات بلکتون فیلم « نموی کوچک» را در سال 1910 م ساخت و در اوایل سال 1911 م آن را به نمایش های صحنه ای خود افزود. این فیلم به طور همزمان در سالهای سینما به نمایش در آمد. شرکت تولید کننده آثار بلکتون این فیلم را به همراه یک فیلم بیش نمایش از هنرمند درحین کار به طور سراسری توزیع کرد.
او در ژانویه 1912 م داستان در پشه در حین نیش زدن را ساخت اما این بار تصمیم گرفت. مادامی که آن را روی صحنه تاتر اجرا می کند. این فیلم برای نمایش های عمومی توزیع نشود.
اولین تولیدات مک لی از نظر طراحی و انیمیشن، شخصیتی بسیار شفاف و مشخص دارند. رعایت ظرافت در هنر جدیدی مثل نکاهی مصور اگر چه ساده ولی از ارزش های کار محسوب می شود. حرکات نرم و روانی که با طبیعت هنرمند کاملاً همخوانی دارد، نوعی گرافیک ظریف و دقیق را پدید آورده که در تاریخ انیمیشن کم نظیر است.
شاهکار بزرگ عک کی « دایناسورگرتی» است که رفتار باور نکردنی یک دایناسور مطیع، با رام کننده خود را مرور می کند.
نه تنها طراحی فیلم بلکه اجرای انیمیشن آن قابل تقدیر است. شخصیت گرتی به نوعی تعجب همگان را بر می انگیزد. بی تردید در این فیلم حرکت های گرتی با زمابندی مناسب طراحی شده است.
هنر وصنعت انیمیشن کشور امریکا ریشه های عمیقی دارد. اگر چه در ابتدا تولیدات آن محدود به فیلم های انیمیشن تبلیغاتی وکمک می شد. همه فعالیتها به عده کمی از انیماتورهای نیویورکی خلاصه می شد که از یک استودیو به استودیوی دیگر در رفت و آمد بودند به اصطلاح بازار انیمیشن را داغ نگه می داشتند.
در پی اولین دهه های فعالیت انیمیشن آمریکا جان راندولف بری شخصیتی سرشناس مصمم تاثیر گذار و درونگر بود. او بنیاد انیمیشن آمریکا و جهت گیری های آن را پایه گذاشت. او به عالم سینما با این ترتیب وارد شد که از وینزور عک کی تقلید کند. اما به هر حال باورهای او کاملاً با خلاقیت های عک کی تفاوت داشت.
بری به تعبیری صرفاً برای کسب در آمد به طراحی انیمیشن می پرداخت و از اولین روزهای فعالیتش برای بهینه سازی نیروی کار، جلوگیری از کارهای بیهوده و نیز سریع در زمان تولید تلاش می کرد.
استودیوی بری براساس رقابت در ساخت فیلم های سفارشی و نیاز روز افزون به تولید فیلم تاسیس شد. زمانی که ایالات درگیر جنگ جهانی اول بود، بری تشویق شد تا برای سازمان های دولتی، فیلم های آموزشی تولید کند. حرکتی که در جنگ جهانی دوم توسط واست دیزنی تکرار شد.
بری همواره نو آوری تکنیکی را مورد تایید قرار می داد. به همین خاطر توانست در طول سه سال سه ابداع را به ثبت رساند، که عبارتند از ژانویه 1914 م پسرمیه های چاپ شده جولای 1914 م کاربرد سایه روشن ها در طراحی و جولای 1915 م استفاده از تلق شفاف که برای تولید انیمیشن روی پس زمینه می نشست. این ابداعات باعث شد که رهبری این صنعت را به دست گیرد و در میان رقبا منحصر به فرد باشد. ابداعات بری در اینجا متوقف نشد.
او در سال 1920 م اولین فیلم رنگی انیمیشن را به نام « اجرای گربه توماس» ساخت. گربه توماس در نوع خود فیلم موفقی بود که به روش ساده خراش روی فیلم ساخته شد. اما ساخت آن هزینه های زیادی در برداشت که باعث شد برای مدت 10 سال فیلم انیمیشن رنگی دیگر ساخته نشود.
یکی از گروههای موفق تولید کننده انیمیشن، گروه پت سولیوان بود که با ساخت فیلم های « گربه توماس» به موفقیت های هوشمندانه تجاری وهنری بسیاری دست یافت. گربه فلیکس در چشم اندازی ده ساله، به عنوان یک گربه انسان نمای جادویی پیچیدگی های منحصر به فردی داشت. شخصیت فیلیکس، هوشیارانه، دلنشین و مرور طراحی شده بود در عین حال گوشه ها و زاویای آن نشان از شیطنت و زیرکی داشت. شخصیت فلیکس تنها نمونه ارزنده حرکت های انیمیشن است که به حوادث مضحک و موقعیت خاص نیاز ندارد تا بیننده خود را بخنداند. وقتی فلیکس عصبی است در یک محیط دایره ای قدم می زند وواکنش های شدید او تا مدتها به یاد می ماند.
همه عناصر گرافیکی به شخصیت فلیکس اضافه شده بود تا حس جادوئی آن را کامل نماید. دم گربه فلیکس می توانست به اشیای عنصر تبدیل شود؛ علامت سوال علامت تعجب و در حقیقت هرچیز دیگری که کارگردان مجبور به استفاده از آن در صحنه بود، راکت بیسبال، قلاب ماهیگیری و حتی در ورودی یک خانه دور افتاده ( بدون در نظر گرفتن پرسپکتیو آن ) از جمله تغییرات دم گربه فلیکس بود.
والت الیاس دیزنی یکی از افرادی بود که البته به اتفاق بردارش ری که همیشه مشاور حقوقی والت باقی ماند توانست به موفقیت های چشمگیری دست یابد. کارگردانی خوب، استفاد از افراد حرفه ای استفاده های به جا از موسیقی و صدا، استفاده از امکانات پس از تولید مثل فروش عروسکها، موسیقی های متن فیلم…………..
از عوامل پیشرفت و موفقیت استودیو دیزنی بود.
وقتی که امتیاز شخصیت آزوامد از مرامت دیزنی گرفته شد او مجبور شد یک موش کوچک را طراحی کند و اسم او را میکی بگذارد که پس از چندی به عنوان سینما مبدل شد.
زمانی که ال جالسون در فیلم « خوانده جاز» صحبت کرد و آواز خواند والت احساس کرد که یک انقلاب صنعتی رخ داده و سینما به طور اجتناب ناپذیری به سوی استفاده از عنصر صدا گام برداشته است بنابراین والت با کمکی یکی از همکارانش ویلفر جکسون که کمی موسیقی می دانست.
یک سیستم هماهنگ کننده صدا وتصویر ساخت و در فیلم « قایق بخاری ویلی» از آن استفاده کرد. این فیلم سومین قسمت از مجموعه آثاری بود که میلی ماوس در آن ها حضور داشت و بعد از مشکلات مختلف فنی و تدارکاتی، سرمایه گذاری و توزیع، سرانجام در هجدهم نوامبر سال 1928 م در تاتر کولونی به نمایش گذاشته شد و تماشاگران بهت زده کرد و این موفقیت مجدداً دو هفته بعد در تاتر راکسی ( بزرگترین سالن تاتر جهان) و در سینمای نیویورک تکرار شد. طرح داستانی « قایق بخاری ویلی» قابل توجه نیست این داستان تنها بهانه ای است که توانایی های صدای هماهنگ با فیلم به نمایش گذاشته شود. شخصیتها و حتی قایق کاملاً همزمان و هماهنگ با موسیقی متن به رقص و پایکوبی در می آیند و حتی شوخی ها و لطیفه های جانبی نیز با صدایی متناسب و همزمان به گوش می رسند.
والت دیزنی در این هنگام برای تضمین موفقیت فیلم هایش از نوازنده ای به نام کارل استالینگ دعوت به همکاری کرد. کارل موسیقی اولین فیلم های میکی را نوشت. وی که ذهنی قوی و خلاق داشت با طرح مسائلی از قبیل ریتم، تاثیرات صوتی و هماهنگی آن با تصویر، زمینه بحث های بسیاری را با والت دیزنی فراهم آورد و سرانجام به این نتیجه رسیدند که اگر موسیقی در پس زمینه فیلم های میکی قرار می گیرد اما بر تصویر حاکمیت داشته باشد. این تصیمیم در مجموعه فیلم های « سمخونی های مسخره» اعمال شد. فیلم رقص اشکلت ها اولین قسمت این مجموعه بود که در سال 1929 م تولید شد. در این فیلم پوب اورکس حرکات موزونی را هماهنگ با موسیقی استالینگ طراحی کرده بود. مشهورترین قسمت این مجموعه « سه بچه خوک» برنده جایزه اسکار، بود که موسیقی متن آن با نام « چه کسی از گرگ بد گنده می ترسد؟» ساخته فرانک چرچیل از سال 1933 م به بعد از محبوب ترین آهنگهای آمریکایی به حساب می آمد.
اولین فیلم برنده جایزه اسکار از میان آثار دیزنی « گل ها و درخت ها» اولین فیلم رنگی از مجموعه سمنونی های مسخره بود. پس از آن تا سال 1943 م والت دیزنی برنده 11 جایزه اسکار شد. البته دیزنی تا پایان فعالیت خود توانست 30 جایزه اسکار را در پرونده هنری اش ثبت کند.
والت دیزنی هم از لحاظ هنری و بدست آوردن جوایز و هم از لحاظ تولید و فروش همیشه در رده موفق ترین ها بود.
میکی ماوس در مدت کوتاهی تبدیل به یک پدیده باور نکردنی شد و مردم سراسر جهان به او دل بستند یکی از دلایل موفقیت میکی، صدای او بود که تا پایان جنگ جهانی دوم از صدای خود دیزنی استفاده می شد. در سال 1930 م شخصیت میکی به صورت فکاهی مصور طراحی شد. به دنبال این حرکت مجموعه ای از وسایل و اشیاء از قبیل دستمال، پیراهن با این وجود برای شخصیت معروفی مانند میکی ماوس عمر کوتاهی رقم خورده بود. میکی ماوس در سال 1928 م خلق و در سال 1953 پرونده کاری خود را بست . میکی در 121 فیلم کوتاه وبلند حضور داش اما به عنوان یک شخصیت پیشرو از سالهای دهه 1930 م محبوبیتش رو به نقصان رفت. به زودی مشخص شد که شخصیتی با این رفتار پسندیده و برجسته نمی تواند رفتار کمدی را در میان حضایص دیگرش جای دهد. و بنابراین وجود شخصیت های کم اهمیت تر در کنار او برای ایجاد صحنه های کمدی ومضحک، ضروری به نظر می رسید. بدین ترتیب کارکترهای مثل « دو نالد داک» آتشین فراج و « گوفی» و « پلوتو» سگ دست و پا چلفتی، همه حرکتها را به خود اختصاص دادند پس از این تاریخ حضور میکی کم رنگ تر شد.
تاثیر دیزنی بر انیمیشن به اندازه کشف صدا برای پیشرفت صنعت سینما با ارزش بود. دیزنی یکباره همه فیلم های انیمیشن را که تا آن زمان به روش قدیمی ساخته شده بودند، از چرخه تولید خارج کرد. در حقیقت منتقدان در سال های نخست 1930 م خاطر خلاقیت های بصری او را تحسین کردند وهمچنین از توانایی او در هماهنگ کردن صدا وتصویر و وارد کردن آنها در یک زبان سینمایی ستایش شد.
در بیست ویکم وسامبر 1937 م دیزنی در یک جشنواره فیلم سینمایی انیمیشن رنگی به نام « سفید برفی و هفت کوتوله» را به نمایش گذاشت. والت و ری با نمایش این فیلم به بزرگترین موفقیت خود دست یافتند. ساخت فیلم سفید برفی و هفت کوتوله سه سال به طول انجامید و بر آورد هزینه تولید 000/520 دلاری آن سرانجام با مبلغ 423/488/1 دلار به انجام رسید. تهیه کننده جوان این فیلم شدیداً میل به کمال گرایی و خطر پذیری داشت زیرا برای ساخت این فیلم ( مانند فیلم قایق بخاری) تا حدود ورشکستگی پیش رفت اما در مدت کوتاهی در آمد فروش فیلم سفید برفی به هشت میلیون دلار رسید. ساختار محکم روایی فیلم سفید برفی ترکیبی کلاسیک از زمانبندی وحرکت بود. برای اینکه بیننده از تماشای یک فیلم انیمیشن در طول یک ساعت و نیم احساس خستگی نکند. دیزنی صحنه های مختلف را با حس های متفاوت در پی هم می آورد. و تماشاگرا را از صحنه عاشقانه به صحنه کمدی و از صحنه دلخراش به صحنه تالف بار دعوت می کرد.
آوازهای فیلم روایی بود و عملکردی روانشناسانه داشت. رنگ در تمام طول فیلم متناسب با کار می رفت وبا هارمونی صحیح انتخاب می شد. در بین شخصیت ها کوتوله ها بهترین بودند، زیرا حرکتشان به شکلی برجسته اینمه شده بود و هر کدام نام و شخصیت مخصوص به خود داشتند.
یکی از کامل ترین آثار دیزنی فیلم سینمایی انیمیشن « فانتازیا» بود. این اثر براساس 8 قطعه موسیقی کلاسیک ساخته شد.
هنرمندان سازنده بخش های مختلف آن برای اولین بار در استودیوی دیزنی فرصت یافتند تا همه توانایی های زیبا شناسانه و گرافیکی خود را ارائه دهند اما این اثر در ارائه گرافیک وانتخاب تصاویر غرق شد. انیمیشن و طراحی کاریکاتور که در شرایط متعارف با موسیقی روز همراه می شد در این فیلم به طور ناهماهنگی با موسیقی بتهوون باخ و استراونیسکی پیوند خورد. این اثر نشان داد که مناسبت بین یک موسیقی جدی و هنر پویا، به رفتار هنری قدرتمندی نیاز دارد.