هوش هیجانی ابزاری نوین در مدیریت بازار
چکیده
این مقاله به موضوع هوش هیجانی و کاربرد آن در مدیریت سازمانها میپردازد. هوش هیجانی تعریف شده و با هوش تحصیلی مقایسه میشود.
شرایط بروز هوش هیجانی و استعدادهای فردی برای ایجاد هوش هیجانی تشریح میشوند. سپس کاربرد هوش هیجانی در مدیریت بازار بررسی میشود.
همچنین به موضوع هوش بین فردی، امید و خوشبینی و نقش آنها در مدیریت بازار پرداخته میشود.
- مقدمه
مدیریت و یا عامل انسانی مهمترین دلیل تحولاتی است که امروز بشر در همه زمینهها و به هر شکلی در جوامع گوناگون شاهد آن است. در واقع عامل انسانی است که تفاوتهای فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشتهاش را رقم زده است.
اگر این عامل از زندگی روزمره حذف شود در واقع توسعه و پیشرفت از زندگی انسان حذف میشود. برای تغییر و حرکت بسوی شرایط بهتر علاوه بر عواملی چون سرمایه، مواد اولیه و غیره مهمترین و اصلیترین عامل نیروی انسانی است.
در واقع ثروت و دارایی هر جامعهای تنها و تنها نیروی انسانی است. این دیدگاه شاید افراطی بنظر برسد ولی واقعیتهای پیشرو در جوامع گوناگون این امر را ثابت میکند.
اگر یک جامعه را با همه امکانات مادی و ثروتهای بیکران با جامعهای که از همه این امکانات بیبهره است مقایسه کنیم و مشاهده کنیم که جامعه فاقد ثروت از توان و قدرت بالاتری برخوردار است تنها عاملی که این مسئله را ایجاد کرده باید عامل انسانی باشد در زمینه امور اقتصادی و تجاری مانند همه دیگر بخشهای اجتماعی عامل انسانی مهم و حیاتی است.
مقاله حاضر نگاهی دارد به یکی از دیدگاههای جدید در زمینه مدیریت تجاری.
نخستین توجهی که در عرصه مدیریت و تجارت به صورتی جدی به رفتار مناسب با عوامل انسانی مبذول گشت به التون مایو استاد دانشگاه هاروارد مربوط میشود.
وی در تحقیقاتی که در شرکت برق وسترن انجام داد و به تحقیقات هاتورن معروف شد به این نتیجه مهم رسید که توجه به عامل انسانی مهم ترین ابزار در رشد انگیزش و بهرهوری سازمانها و کارکنان آنها است.
در واقع بعد از آنکه تیلور اصول مدیریت علمی خود را منتشر و اجرا نمود انقلابی در بهرهوری سازمانها رخ داد، اما به همان نسبت اداره سازمانها را به سمت شیوههای مکانیکی که موجب کاهش رضایت کارکنان میشد سوق داد.
تلاشهای التون مایو که در واقع آغازگر جنبشی نوین در عرصه مدیریت بود و به مکتب رفتارگرایان معروف گشت باعث شد مدیران و نخبگان تجاری توجهی ویژه به عامل روحیه انسانی در داخل و خارج از سازمان نمایند.
شکوفایی شیوه رفتارگرایان مربوط به سالهای ۱۹۳۰ میشود با این وجود تا به حال این بینش اعتبار خود را حفظ نموده است.
طوری که حالا در تقسیمبندیهایی که برای نگرش مدیریتی مدیران به کار میرود آنها را به دو دسته کارمندگراها و کارگراها تقسیم میکنند که در واقع تمایزی است بین کسانی که اولویت و تمرکز خود را بر انجام کار بدون توجه به روحیه دیگران میدهند و کسانی که روحیه کارکنان و انگیزش آنان را در نظر میگیرند.
ناگفته پیداست بهترین شیوه روشی است که هر دو وجه را یعنی کارگرایی و کارمند گرایی را در اوج دارا باشد.
هوش هیجانی به نظر میرسد میتواند شکل تکامل یافتهای از توجه به انسان در سازمانها باشد و ابزاری نوین و شایسته در دستان مدیران تجاری و تئوریسینهای بازار برای هدایت افراد درون سازمان و مشتریان برون سازمان و تأمین رضایت آنها.
تعداد صفحات: 22
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:36
فهرست مطالب:
مقدمه
تاریخچه
تعریف هوش هیجانی
1- هوش هیجانی در خدمت سلامت روان و پیشگیری از اختلالات رفتاری در مدارس
2- هوش هیجانی و دروس تحصیلی
رابطه هوش هیجانی با استانداردهای آموزشی
هوش هیجانی و بازیابی مدارس بازنگر
ضرورت یادگیری های اجتماعی- عاطفی
1- مهارتهای زندگی و توانشهای مثبت اجتماعی
2- مهارتهای ارتقاء و بهبود سلامتی
3- مهارتهای حل تعارض و گشایش
4- خدمات مثبت و حمایتی
کاربرد هوشهیجانی در حوزههای گوناگون آموزشی
الف – سطح اول: پیشگیریهای معطوف به برنامههای درسی مدارس.
ب ) سطح دوم، پیشگیریهای معطوف به رفتارهای نامطلوب و رفتارهای مشکل زا مانند خشونت و پرخاشگری.
ج )سطح سوم، پیشگیری معطوف به رفتارهای حمایتگرایانه اجتماعی و پاسخ به نیازهای عاطفی دوران گذرا و انتقال.
بحث و نتیجه گیری
فهرست منابع
مقدمه
زندگی کردن در جوامع نوین امروزی، مستلزم تمرکز بر اطلاعات، آگاهی ها و کسب مهارتهایی است که تا به حال کمتربه آنها توجه شده است، دانستنیها و مهارتهایی که شهروندان برای آنچه «یک زندگی خوب» یا «طرز خوب زیستن» در یک جامعه انسانی آزاد، نامیده می شود، بدان نیاز دارند. تا به حال تصور بر این است که نیل به مهارتهای اساسی زندگی و «زیستن به صورت مسالمتآمیز با دیگران» تنها با داشتن مهارتها و حالتهای ذهنی ناشی از «هوشبهر بالا» و کسب مهارتهای تحلیلی و جزئی نگر در طی سالهای تحصیل در مدارس و دانشگاه عاید می گردد.
اما با یک مرور مختصر بر روی تجارب آموزشی و کم و کیف یادگیریهایی که تا به حال آموزش و پرورش بر آنها صحه گذاشته است، در می یابیم که ما در گذشته تحت شرایط کاملاً متفاوتی آموزش دیده ایم و نمی توانیم ادعا نمائیم که این روشها و محتواها، بهترین شیوه ها و محتواهای آموزشی بوده اند و منجر به ایجاد یادگیری های اصیل و باثبات در ما گردیدهاند. از این رو لازم است تا تمام روشها و مواد آموزشی را با این واقعیت تلخ هماهنگ سازیم و برای در امان ماندن از پیامدهای هر چه نامطلوب تر آن، تدابیری بیندیشیم. این اظهارات به یک معنی میتواند توجه کارگزاران آموزش و پرورش را به این پیشنهاد جلب نماید که لازم است تمرکز و علاقه سنتی بر مهارتهای ذهنی- شناختی- همچون هوش بهر (IQ) جای خود را به علاقه شدید و تمرکز بر مهارتهای عاطفی- اجتماعی و هوش بهر هیجانی (EIQ) بدهد و یا اگر نمیتواند این جایگزینی را به تصور اینکه ممکن است زیان و آسیب دیگری بر آن مترتب باشد، سرلوحه کار خود قرار دهد، لااقل پذیرفتن آموزههای هوش هیجانی و تزریق آنها به پیکره آموزش و پرورش میتواند روح تازهای به آن بدمد تا جایی که بتوان به خلإها و کمبودهای انسان امروز، که کیفیت زندگی او را به مخاطره انداخته است پاسخ داد. از این رو به نظر می رسد که برای اجتناب از پا نهادن در «منطقه خطر»، نه تنها به آموزش و پرورش مهارت هایی که برگیرنده مهارت های تحلیلی و جزئی نگر می باشند، بلکه به مهارت های کلی نگری از زمینه مباحثات و مبادلات اجتماعی، معاشرت های شخصی و انعطاف پذیر بودن که جملگی «قابلیت های هوش هیجانی» را نیز دربرمیگیرند، نیاز داریم. قابلیت هایی که با رشد آنها میتوان نیروهای برانگیزنده و راهبر را در جهت نیل به اهداف مثبت سوق داد.
تاریخچه
اگر چه در سالهای اخیر مفهوم هوش هیجانی به شدت موردتوجه واقع گردیده است اما این سازه، سازه ای نیست که یک دفعه به وجود آمده باشد. در دهة 1920 روانشناس مشهور، «ثرندایک» در بحث هوش، از هوشی نام میبرد به نام «هوش اجتماعی» که آن را «توانایی ادراک و فهم دیگران و انجام اعمال مناسب در برقراری روابط بین شخصی» تعریف و آن را یکی از ابعاد هوش شخصی به حساب میآورد. (گلمن، 1995) در همین سالها، ژان پیاژه، (1975) اگرچه سرگرم مطالعه تحول شناخت است اما از توجه به عواطف به مثابه نیروی انگیزشی و پویشی در تحول شناخت غفلت نمی ورزد و با بیان اینکه شناخت و عاطفه دو جزء مستقل اما مکمل یکدیگرند نشان میدهد که به عنوان یک دانشمند بزرگ به نقش تأثیرگذار عواطف بر تحول اندیشه و شخصیت آدمی واقف است. جان دیوئی (1938) به صورت عمیق و گسترده در مورد ماهیت کلاس درس این گونه نتیجه گرفت که کلاس درس، جایی است که دانش آموزان در مورد مهارتها و حالتهای ذهنی موردنیاز جهت نیل به آن و شرایط اجتماعی و عاطفی که برای انتقال و تداوم آن موردنیاز است، اطلاعات و آگاهی هایی کسب میکنند. او در کتاب «چگونه فکر می کنیم» نشان میدهد که از مهارت هایی موردنیاز شهروندان برای زندگی کردن در یک جامعه باز به خوبی آگاه است.
در دهه، 1980، مقالات «رابرت استرنبرگ» و «هوارد گاردنر» علاقه به مطالعه هوش عاطفی- اجتماعی را دگربار احیاء میکنند. کارهای استرنبرگ نشان داد که مردم نسبت به «مهارت های اجتماعی» در افراد باهوش توجه خاصی دارند، همچنین بر ارزش هوش اجتماعی و تفاوت آن با توانایی های تحصیلی تأکید زیادی می ورزند.
سهم هوارد گاردنر (1993) با ابداع سازه «هوش چندگانه» در ارتقاء مفهوم هوش هیجانی اینست که او با طرح دو نوع هوش به نام های «هوش درون شخصی» و هوش بین شخصی5 به وضوح آنچه که امروز به نام هوش هیجانی شناخته می شود، را پی افکند. او هوش درون شخصی را به معنای توانایی آگاهی از خود و استفاده از خود و هوش بین شخصی را توانایی درک و فهم دیگران و اینکه با چه چیز و چگونه میتوان آنان را به فعالیت و همکاری برانگیخت، تعریف میکند. (گاردنر، 1993، نقل از کیاروچی و دیگران، 2002).
در سال 1990 مفهوم هوش هیجانی در قالب پژوهش های مایر و سالووی متولد شد و با انتشار کتاب پرتیراژ دانیل گلمن به نام «هوش هیجانی» در سال 1995 آن به زبانی ساده و قابل فهم برای مردم عادی، افراد متخصص و مجامع علمی مطرح گردید.
آموزش و پرورش زیربنا و لازمه زندگی هر فرد بوده و عامل مهم تکامل و تعامل انسانی است و از عوامل اصلی پیشرفت تمدن بشری شمرده میشود. در دنیای پیجیده امروزی، هر فرد مدت زیادی از زندگانی خود را صرف تحصیل و آموزش و پرورش میکند. جوامع بشری نیز با ایجاد امکاناتی سعی دارند تا شرایط مناسبی را برای آموزش و پرورش افراد و شکوفایی استعدادهای نهفته آنان، فراهم آورند.
به اعتقاد فیروزبخت (1382)موفقیت تحصیلی با متغیرهای فراوانی رابطه دارد از جمله هوش، انگیزش،تجاربمعلمان، زمینه فرهنگی و متغیرهای دیگر، در نتیجه باید از عهده یک کار دشوار یعنی دسته بندی این متغیرها برآئیم. آیا موفقیت یا شکست تحصیلی معلول هوش است یا انگیزش؟ زمینه فرهنگی یا متغیرهای دیگر؟ یا ترکیبی از این عوامل؟
یکی از عوامل موثر در تعیین موفقیت تحصیلی، هوش است.پیشرفت تحصیلی، موفقیت در امر تحصیل است که میتواند مهارت در امر خاص یا تخصص در بخشی از دانش را منجر شود. در نظام آموزش منظور از پیشرفت تحصیلی دستیابی به اهداف آموزشی مورد نظر در هر دوره آموزشی است.
رسیدن به موفقیت تحصیلی یکی از مهمترین اهداف نظام آموزش هر کشور است برای پیشبینی موفقیت تحصیلی بیشترین توجه به عامل هوش معطوف است به طوری که هوش به عنوان اصلیترین عامل مطرح گردیده است.هوش به عنوان یکی از وجوه قابل توجه در سازش یافتگی افراد با محیط و از عوامل مهم تفاوتهای فردی به شمار می رود، هوش بر اساس تعریف سنتی خود مدتها به عنوان اصلی ترین عامل موفقیت و پیشرفت تحصیلی در نظرگرفته میشود.
هوش بیشک یکی از وسیلههای پیشرفت تحصیلی شاگردان است بدین معنا که هر چه شاگردان با هوشتر باشند پیشرفت ایشان به همان اندازه بیشتر است اما باید دانست که هوش در این زمینه تنها ملاک قطعی و اطمینان بخش نیست و امروزه با تغییر در دیدگاههای نظری در خصوص عوامل تشکیل دهنده هوش نمیتوان آن را عامل تعیین کننده موفقی برای پیشرفت تحصیلی محسوب نمود (نادری،1376).
هوش شناختی در مواقع بروز بحران یا پیش آمدن فرصتهای مناسب که فراز و نشیب زندگی در پیش روی آدمی قرار میدهد، عملاً هیچ نوع آمادگی در افراد پدید نمیآورد و با وجود آنکه هوشبهر بالا تعیین کننده رفاه، شخصیت اجتماعی یا شادکامی در زندگی نیست، مدارس و فرهنگ ما صرفاً بر تواناییهای تحصیلی تاکید میکنند (پارسا، 1380).
گلمن (1995) بیان میکند که زمانبندی رشد عاطفی با دیگر خطوط تحولی وابسته به ویژه رشد شناختی
از یک سو و بالیدگی بیولوژیکی و مغز از سوی دیگر درهم آمیخته است. وجود هیجانی برای عاقلانه فکر کردن مهم است. در رابطه میان احساسات و فکر، جنبهی هیجانی تصمیمهای لحظه به لحظه ما را هدایت میکند و به صورتی تنگاتنگ با ذهن خردگرا به کار مشغول است و فکر را توانا یا ناتوان میسازد.
با توجه به اینکه افرادی که هوشبهر بالایی دارند ممکن است در زندگی موفقیتهای چندانی به دست نیاورند، اما کسانی که هوش متوسطی دارند در میسر موفقیت قرار گیرند، عوامل زیادی درگیر هستند. این عوامل جنبه دیگری از هوشمندی را شامل میشوند که آن را هوش هیجانی میگویند.
در حال حاضر ما آموزش هیجانی کودکان خود را به تصادف واگذار کردهایم که این امر نتایج مصیبت باری به همراه دارد. یک راه حل این معضل این است که نگرشی جدید به عملکرد مدرسه پیدا کنیم به این صورت که آن را محلی ببینیم که کل وجود دانشآموزان را جهت آموزش هدف قرار دهیم، به عبارت دیگر در کلاس درس اندیشه و احساس را در کنار هم بنشانیم (گلمن،1380).
ثمری ( 1384) در طی تحقیق در زمینه هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی به این نتیجه دست یافته است که هوش عمومی فقط 50 درصد پیشرفت تحصیلی را تبیین میکند.
مطالعه انجام شده مبیین نقش و اهمیت هوش هیجانی بوده و تاثیر بر جوانب مختلف زندگی را نشان میدهد. لذا اجرای پژوهشهایی از این دست در توجیه مسئولین آموزشی به منظور توجه به هوش هیجانی به عنوان مولفهای مهم برای بهبود عملکرد افراد ضروری به نظر میرسد.
1-2- بیان مسئله:
پیشرفت تحصیلی از جمله متغیرهایی است که همواره پژوهشهای متعددی را دامن زده زیرا که کسب غایتهای پرورشی زمانی امکان پذیر است که اهداف آموزشی به دست آمده باشند بنابراین با افزایش پیشرفت تحصیلی زمینه مساعدی برای کسب اهداف آموزشی و در نهایت تسهیل غایتهای پرورشی فراهم شده و یک جامعه سالم به سوی اهداف از پیش تعیین شده سوق مییابد.
از آنجایی که پیشرفت تحصیلی به عنوان یکی از سازههای علوم رفتاری شناخته میشود باید تحقیقات منظم و دامنه داری را در زمینه تبیین آن انجام داده تا بتوان یک نظریه تجربی و سودمند را در جهت توصیف و کنترل و پیشبینی پیشرفت تحصیلی ایجاد کرده و از طریق خلق فرضیه و آزمون همواره این نظریه مورد بهسازی قرار بگیرد. محققان همواره تلاش می کنند تا بتوانند از طریق اعمال مدیریت آموزشی بازدهی تحصیلی افزایش داده و بهترین کیفیت فرآیندهای آموزشی و پرورشی را ایجاد کنند (هومن، 1374).
پیشرفت تحصیلی به عنوان یک سازه روان شناختی از عوامل گوناگونی تاثیر میپذیرد که برخی از این عوامل به عنوان عوامل بیرونی و برخی دیگر به عنوان عوامل درونی ملاحظه گردد. عوامل درونی موثر بر پیشرفت تحصیلی تحت عنوان هوش بهر، خلاقیت، راهبردهای یادگیری و..... عنوان میشود (پارسا،1374).
محیط اجتماعی مدرسه نمونه کوچکی از نظام اجتماعی جامعه تلقی میگردد. روابطی که دانشآموزان با معلمان و همسالان خود در مدارس برقرار میکنند، نقش اساسی در اکتساب نگرشها، باورها و ارزشهای بنیادین اجتماعی دارد و درک دانشآموزان را از جامعه و محیطی که در آن قرار دارند، تحت تاثیر قرار میدهد. مدرسه یکی از مهمترین بافتهاییادگیری مهارتهای هیجانی است. آموزش هیجانی میتواند از طریق گسترهای از تلاشها مانند آموزش کلاسی، فعالیتهای فوقبرنامه، جو و شرایط حمایتی مدرسه، و درگیر کردن دانشآموزان، معلمان و والدین در فعالیتهای اجتماعی صورت گیرد. در صورتی که فرآیند اجتماعی شدن و رشد مهارتهای هیجانی در محیط اولیه خانواده مطلوب نباشد، این امکان وجود دارد تا مدارس از طریق آموزشهای ترمیمی به جبران این کاستیها بپردازند. براین اساس بسیاری از مربیان و روانشناسان نسبت به توجه و توسعه آموزش مهارتهای اجتماعی و هیجانی در مدارس تاکید کردهاند (معیری، 1383).
نظام آموزشی امروزه مبتنی بر نمرات هوش دانشآموزان از کودکستان تا دانشگاه است طرفداران این دیدگاه سنتی میکوشند که هم چنان این روند را حفظ کنند محققان دیگر معتقدند آنچه در تحقیقات جدید بیشتر مورد توجه قرار دارد نفی ارتباط هوش و پیشرفت تحصیلی نیست بلکه تاکید بیشتر بر تفاوتهایی نظیر باز بودن نسبت به تجارب، درونگرایی، بیرونگرایی، توافق و نوروزگرایی و پایداری هیجانی است که میتواند در این ارتباط اهمیت داشته باشد در همین راستا پژوهشهای نایسر و همکاران نیز بیان می دارد که نمرات افراد در تستهای هوش نمیتواند پیشبینی کننده خوبی برای پیشرفت تحصیلی باشد (ثمری، 1384).
طبق آخرین برآوردهای آماری از ایران، ما یکی از جوان ترین جمعیتها را در جهان داریم. به عبارت دیگر نیروی انسانی بالقوه با ارزشی که بنا به شواهد از نظرهوش شناختی (IQ)و قدرت کار در کل گیتی کم نظیر است. حال در نظر داشته باشیم که این نیروی انسانی بالقوه با کیفیت به همراه منابع معدنی و طبیعی چه ترکیب بالقوه با ارزشی را برای پیشرفت هر چه بیشتر این مرز و بوم فراهم میکند. اماامروزه مطالعات مختلف دانشمندان در حوزه روانشناسی نشان میدهد که دیگر تنها توسل به قابلیتهای هوش شناختی پیشبینی کننده مناسبی برای تعیین موفقیت یک نوجوان در دورههای بزرگ سالی زندگیش نمیباشد. گذشته از این تاریخچه بسیاری از کشورهای پیشرفته نشان میدهد داشتن صرفاًمنابع طبیعی و معدنی غنی نیز نمیتواند تضمینکننده پیشرفت و موفقیت یک ملت باشد. پس چه چیزی غیر از نیروی انسانی یا هوش عقلانی و منابع طبیعی نیاز داریم که از داشتن آن بی بهره هستیم ؟
در دیدگاهی تنگ نظرانه بیان شده که هوشبهر، دادهای ژنتیک است که تجربیات زندگی، آن را تغییر نمیدهد و این که این استعدادها، تا حد زیادی مقررات ما را در زندگی تعیین میکنند. این دیدگاه جدید سوال چالش انگیزتری را از نظر دور نگاه میدارد و آن اینکه برای کمک به ایجاد شرایط بهتری برای زندگی و فرزندانمانچهچیزی را میتوانیم تغییر دهیم؟ چه عواملی دست اندرکارند که برخی افراد دارای هوش بهر بالا، در زندگی ضعیف عمل میکنند و کسانی که هوش بهر متوسطی دارند در کمال تعجب، زندگی موفقی دارند.
تقریباً تمام دانشآموزان وقتی که به مقطع تحصیلی جدیدی وارد میشوند با کاهش در اعتماد به نفس و جهشی در خودآگاهی مواجه میگردند، تفکر واقعی آنان در باره خودشان ناهموار و آشفته است. یکی از بزرگترین تغییرات مشخص در زمینه عزت نفس اجتماعی پدید میآید، یعنی اطمینان خاطر دانشآموزان از اینکه میتوانند دوستانی پیدا کنند و آنها را حفظ کنند.هامبورگ اشاره میکند که هنگام ورود به مقطع دبیرستان که با آغاز دوره نوجوانی نیز مصادف است، کسانی که کلاسهای آموزش عاطفی را گذراندهاند با سایر دانشآموزان تفاوتهایی دارند، آنان با فشارهای جدید حاصل از گروه بندیهای همسالان، افزایش دشواری دروس و وسوسه سیگارکشیدن و مصرف مواد مخدر کمتر از دیگر همسالان خود مشکل پیدا میکنند. (گلمن، 1380).
بار– ان طی تحقیقاتی دریافت که تنها کلیدموفقیت و تنها عامل پیشبینی کننده موفقیت افراد، هوش کلی نیست بلکه باید در جستجوی عوامل دیگر از جمله هوش هیجانی بود. این تحقیقات مبیین نقش و اهمیت هوش هیجانی در شئون مختلف زندگی اعم از تحصیل، شغل، محیط اجتماعی و سلامت روانی فرد میباشد. همچنین روانشناسان معتقدند هوش هیجانی به اندازه هوش شناختی اهمیت دارد و میتواند در پیشبینی موفقیت تحصیلی و شغلی افراد سهیم باشد. امروزه پژوهشگران با کمک نظریه هوش هیجانی سعی در تبیین موفقیتهایآدمی دارند آنها معتقدند هوش هیجانی در دست یابی فرد به موفقیت در عرصههای مختلف میتواندبه مراتب موثرتر از هوش عمومیباشد(گلمن، 1380).
به طور کلی انتظار می رود افرادی که هوش عاطفی پایینی دارند نتوانند با حوادث فشارزا و ناخوشایند سازگار گردند، واکنشهای افسرده وار نشان دهند و پیامدهای منفی و ناگواری در زندگی خود داشته باشند (سیاروچی، فورگاس، مایر، 1383).
مهمترین خدمتی که آموزش و پرورش میتواند درجهت رشد کودک انجام دهد آن است که او را با توجه به استعدادهایش به سوی مناسبترین زمینه هدایت کند. یعنی به جایی که در آن خشنود و کارآمد باشد. ما به کلی این هدف را از یاد برده ایم به جای آن، آموزشی به افراد میدهیم که در صورت موفقیت در بهترین حالت برای استاد دانشگاه شدن مناسب است و در این راه افراد را بر این اساس که آیا میتوانند به آن استانداردهای محدود موفقیت دست پیدا کنند یا خیر، ارزیابی می کنیم. ما باید وقت کمتری را صرف رتبه بندی کردن کودکان کنیم و وقت بیشتری را به نشان دادن و پرورش قابلیتها و استعدادهای طبیعی شان اختصاص دهیم (گلمن، 1380).
طبق دیدگاه روزنبرگ چون هوش عاطفی از دو مولفه اساسی بینش فردی و استعداد فردی همدلی سرچشمه گرفته و در امر آموزش و یادگیری، بینش فردی موثر و مهم است ضرورت بررسی این عامل (هوش هیجانی) در میزان پیشرفت تحصیلی شاگردان از اهمیت ویژهای برخوردار میشود(صابری، 1382).
در این تحقیق سعی بر این بوده که رابطه هوش هیجانی و هوش شناختیبا پیشرفت تحصیلی بررسیشود بنابراین پرسشهای تحقیق به شرح زیر مطرح گردید:
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق:
فرانسیس بیکن میگوید: توانایی هر کس تا حدی است که دانشش به او اجازه میدهد. پس هر چقدر افراد جامعه در ابعاد مختلف (شناختی و عاطفی) اطلاعات داشته باشند به همان اندازه تواناترند. لازم است که جهت بالا بردن اطلاعات شناختی و عاطفی افراد جامعه اقداماتی به عمل آید.
نظام آموزش و پرورش در هر جامعهای جایگاه بسیار مهمی در ساختن آینده روشن برای افراد آن جامعه دارد از این رو بررسی نقاط ضعف این سازمان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.یکی از نقاط ضعف این نظام افت تحصیلی دانشآموزان است که بیشتر به شکل مردودی و ترک تحصیل هر ساله مبالغ هنگفتی زیان اقتصادی بر جوامع ایجاد میکند که ریشه بسیاری از بزهکاریها، نابسامانیها و آشفتگیهای روانی– اجتماعی به طور مستقیم یا غیر مستقیم با افت تحصیلی ارتباط دارد. از این رو محققان بر آن هستند که مهمترین عوامل موثر در پیشرفت تحصیلی را بشناسند تا با تقویت آن عوامل به نظام آموزشی کشور کمک نمایند (ثمری،1384).
اگر فردی درک هیجانی خوبی داشته باشد میتواند از پیشرفت در همه مراحل زندگی چون کار و تحصیل و غیره بهره ببرد و با چنین درکیدر بحران سازگاری افراد و کنار آمدن با هیجانها استفاده کند.
همانطور که هوش هیجانی برای سازگاری افراد و کنار آمدن با مشکلات نقش مهمی را ایفا میکند انگیزه پیشرفت تحصیلی نیز تا اندازهای برای شخص مناسب است که او را یاری دهد تا با دنیای خود کنار بیاید و دیدگاهی را که در باره خود دارد بالا ببرد و با ارزشهای بنیادی او تطبیق کند (پارسا، 1376).
یافته این پژوهش برای والدین و مسئولان آموزشیاین نکته را آشکار میسازد که توجه به هوش هیجانی در کنار هوش شناختی ضروری به نظر میرسد زیرا نتایج نشان دادند صرف تیز هوشیبه معنیبرخورداری از تواناییهای دیگر از جمله هوش هیجانی نمیباشد لذا ایجاد ساز و کارهایی برای ارتقای هوش هیجانی در کنار بسترسازی شکوفایی هوش شناختی ضروری است که امید است والدین و اولیای مدارس به آن توجه نمایند
1-1- مقدمه1
1-2- بیان مسئله 2
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق 5
1-4- اهداف تحقیق 5
1-5- فرضیه های تحقیق 6
1-6- تعاریف نظری مفاهیم و متغیرها 6
1-7- تعاریف عملیاتی مفاهیم و متغیر ها 6
فصل دوم : مبانی نظری تحقیق – پیشینه تحقیق
2-1- مقدمه7
2-2- پیشرفت تحصیلی 9
2-2-1- عوامل موثر در پیشرفت تحصیلی10
2-2-2- شیوه های ارزیابی پیشرفت تحصیلی12
2-2-3- پیشرفت تحصیلی وعوامل مربوط به آن12
2-2-4- هوش و پیشرفت تحصیلی 13
2-2-5- شاخص های خانواده و تاثیر آن بر پیشرفت تحصیلی 14
2-2-6- عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی از دیدگاه آموزش و پرورش 14
2-3- هوش 15
2-3-1- هوش چیست 16
2-3-2- تعاریف هوش18
2-3-3- ابعاد هوش 20
2-3-4- نظریه های مربوط به ساختمان هوش 21
2-3-5- تفاوت های فردی و گروهی تواناییهای ذهنی 22
2-3-6- هوش و موقعیت های اجتماعی و فردی 23
2-3-7- آیا می توان با تغییر شرایط محیطی بهره هوشی را افزایش داد24
2-3-8- نوع متفاوتی از هوش 24
2-3-9- نظریه های هوش 26
2-3-10- سنجش هوش 28
2-3-11- مفاهیمی که در سنجش هوشی به کار می روند 29
2-3-12-گستره هوش بهر30
2-3-13- هوش هیجانی و بهره هیجانی 30
2-3-14- هوش هیجانی ،هوش تحلیلی،موفقیت آموزشگاهی31
2-3-15- رابطه بین شخصیت و هوش 33
2-4- هیجان 34
2-4-1- واژه هیجان 34
2-4-2- تعریف هیجان 36
2-4-3- ابعاد هیجان 38
2-4-4- وظایف و فواید و نقش هیجان ها 39
2-4-5- انواع هیجان 39
2-4-6- نظریه های هیجان40
2-4-7- نقش هیجان ها در هوش 43
2-4-8- شناخت و هیجان 44
2-5- تاریخچه هوش هیجانی44
2-5-1- تعاریف هوش هیجانی 47
2-5-2- نگاهی به ظهور مفهوم هوش هیجانی 48
2-5-3- مدل های هوش هیجانی51
2-5-4- ابعاد هوش هیجانی 63
2-5-5- مولفه های هوش هیجانی 63
2-5-6- هوش هیجانی و سرنوشت 65
2-5-7- عوامل اثرگذار برهوش هیجانی وتوانایییارگیری66
2-5-8- هوش هیجانی و آموزش و پرورش 68
2-5-9- هوش هیجانی و موفقیت تحصیلی 70
2-5-10- ارتباط افسردگی و هوش هیجانی71
2-5-11- بهزیستی از نتایج هوش هیجانی72
2-5-12- هوش شناختی و هوش هیجانی و تفاوت آن 72
2-5-13-کف ها و و سقف ها 75
2-5-14- دو نکته کلیدی در مورد هوش هیجانی 76
2-5- 15- مزایای هوش هیجانی77
2-6- راهنمایی در طول مشکلات78
2-7- جایگاه تمام هوس ها 80
2-8- تحقیقات انجام شده در داخل از کشور 81
2-9- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور85
فصل سوم : شیوه¬ی اجرای تحقیق
3-1- مقدمه 92
3-2- روش تحقیق 92
3-3- جامعه آماری 92
3-4- نمونه آماری 92
3-5- روش نمونهگیری93
3-6- ابزار اندازهگیری تحقیق93
3-7- روش گردآوری اطلاعات94
3-8- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات 95
فصل چهارم : تجزیه و تحلیل داده¬ها
4-1- مقدمه 96
4-2 – توصیف آماری نتایج96
4-2-1- سن پاسخگویان96
4-2-2- شغل والدین97
4-2-3- تحصیلات والدین98
4-2-4- موقعیت فرد درخانواده99
4-2-5- توصیف آماری هوش شناختی100
4-2-6- توصیف آماری هوش هیجانی100
4-2-7- توصف آماری پیشرفت تحصیلی102
4-3- تحلیل داده ها 102
4-3-1- فرضیه اصلی102
4-3-2- فرضیه های فرعی103
4-4- یافته های جانبی104
4-4-1- - بررسی ارتباط بین سن افراد با104
4-4-2- بررسی رابطه بین هوش هیجانی، هوش شناختی و پیشرفت تحصیلی با105
4-4-3- - بررسی رابطه بین هوش هیجانی، هوش شناختی و پیشرفت تحصیلی با106
4-4-4- بررسی رابطه بین هوش هیجانی، هوش شناختی و پیشرفت تحصیلی با106
4-4-5- - بررسی رابطه بین هوش هیجانی، هوش شناختی و پیشرفت تحصیلی با107
4-4-6- بررسی رابطه بین هوش هیجانی، هوش شناختی و پیشرفت تحصیلی با107
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
5-1- خلاصه108
5-2- بحث ونتیجه گیری110
5-3- محدودیت ها 113
5-4- پیشنهادات 113
منابع
فهرست منابع فارسی 114
فهرست منابع انگلیسی 118
ضمائم120
شامل 148 صفحه فایل word
دانلود مقاله لزوم اندازه گیری هوش هیجانی و دلالت های ارتقاء تحصیلی خود به خود با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 36
اهمیت اندازه گیری هوش هیجانی
در اندازه گیری هوش هیجانی بیشتر به توان بالقوه انجام کار توجه می شود تا حاصل کار، یعنی بیشتر به فرایندها توجه داریم تا پیامدها. جلالی تاکید نموده است که نتایج پژوهش های انجام شده در خصوص هوش هیجانی در خارج از کشور نشان داده است که "مدارسی موفق هستند که به ایجاد رابطه مناسب بین دانش آموزان، دانش آموزان و معلمان و دانش آموزان و سایر اعضای مدرسه کمک می کنند". (جلالی، 1381).
این نتایج با یافته های پژوهش دیگری در خصوص فرهنگ مدرسه (School culture) در داخل کشور مشابهت دارد. (مقنی زاده،1380) در یافته های این پژوهش که در مقاله ای تحت عنوان: "ارتقای فرهنگ مدرسه، بنیانی برای اصلاح مدرسه" در فصلنامه تعلیم و تربیت شماره مسلسل 71 منتشر شده بر این نکته تاکید شده است که مدرسه صرفاً یک سازمان آموزشی نیست، بلکه جامعه ای کوچک است که از طریق فعالیت و مشارکت دانش آموزان خود به عنوان عناصر اصلی و بزرگسالان مدرسه، سمت و سو و فرهنگ خاص خویش را پیدا می کند و دارای هویت است.(مقنی زاده، 1381).
با توجه به اهمیت هوش هیجانی و تازه گی مطالب طرح شده توسط جلالی، بخشی از مقاله وی که در آن تعریف و بررسی پیشینه نظری هوش هیجانی و پیشینه مطالعات تجربی هوش غیر شناختی و تعریف مختصری از مولفه های اصلی هوش هیجانی و اجتماعی و عوامل تشکیل دهنده آن ارائه شده؛ عیناً به تفکیک عناوین مربوطه درج می نمائیم.
تعریف و پیشینه هوش هیجانی
تعریف هوش هیجانی نیز همانند هوش شناختی شناور است. این اصطلاح از زمان انتشار کتاب معروف گولمن (Gole man) (1995) به گونه ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحث های بسیاری را برانگیخت. گولمن طی مصاحبه ای با جان انیل (1996) هوش هیجانی را چنین توصیف می کند:
"هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است. توانایی اداره مطلوب خلق و خوی و وضع روانی و کنترل تکانش هاست. عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید
می کند. هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست. مهارت اجتماعی یعنی خوب تا کردن با مردم و کنترل هیجان های خویش در رابطه با دیگران و توانایی تشویق و هدایت آنان است."
گولمن در همین مصاحبه ضمن مهم شمردن هوش شناختی و هیجانی می گوید: هوش بهر (IQ) در بهترین حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقیت های زندگی است. 80 درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهد.
هوش غیر شناختی، ابعاد شخصی، هیجانی، اجتماعی و حیاتی هوش را که اغلب بیش تر از جنبه های شناختی آن در عملکردهای روزانه موثرند؛ مخاطب قرار می دهد. هوش هیجانی با توانایی درک خود و دیگران( خودشناسی و دیگر شناسی)، ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش پیوند دارد. به عبارت دیگر، "هوش غیر شناختی پیش بینی موفقیت های فرد را مسیر می کند و سنجش و اندازه گیری آن به منزله اندازه گیری و سنجش توانایی های شخص برای سازگاری با شرایط زندگی و ادامه حیات در جهان است". بار-آن(Bar-on) 1997) پیتر سالوی ( (salovey(1990) ضمن اختراع اصطلاح سواد هیجانی (Emotional Litesy) به پنج حیطه در این مورد اشاره می کند.
1. شناخت حالات هیجانی خویش: یعنی، خود آگاهی.
2. اداره کردن هیجان ها: یعنی، مدیریت هیجان ها به روش مناسب.
3. خود انگیزی: یعنی کنترل تکانش ها، تاخیر در ارضای خواسته ها و توان قرار گرفتن در یک وضعیت روانی مطلوب.
4. تشخیص دادن وضع هیجانی دیگران، همدلی.
5. برقراری رابطه با دیگران.
پیشینه مطالعه هوش غیر شناختی
پیشینه هوش هیجانی را می توان در ایده های وکسلر به هنگام تبیین جنبه های غیر شناختی هوش عمومی جست و جو کرد. وکسلر در صفحه 103 گزارش 1943 خود درباره هوش می نویسد:" کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوشی، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند. نمی توانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم مگر این که آزمون ها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی در برداشته باشد."
وکسلر در صدد آن بود که جنبه های غیر شناختی و شناختی هوش عمومی را با هم بسنجد. تلاش او در این زمینه را می توان در استفاده وی از کاربرد خرده آزمون های تنظیم تصاویر و درک و فهم- که دو بخش عمده آزمون وی را تشکیل می دهند- دریافت. در خرده آزمون درک و فهم "سازگاری اجتماعی" و در تنظیم تصاویر شناخت و تمیز "موقعیت های اجتماعی" مورد بررسی قرار می گیرد. پژوهش های انجام شده توسط سیپس (Sipps) و همکارانش (1987) نیز نشان می دهد که بین درک و فهم تصاویر و شاخص های هوش اجتماعی پرسش نامه شخصیت کالیفرنیا (Cpi)، هم بستگی معناداری وجود دارد. (شریفی 1375)
علاوه بر این موارد، وکسلر در کارهای خود به تلاش های "دال" مبنی بر سنجش جهات غیر شناختی هوش نیز اشاره کرده است. نتیجه کوشش های دال- همان گونه که پیش از این نیز عنوان گردید- در مقیاس رشد اجتماعی و این لند (winlend) منعکس است.
(لیپر (Leeper) 1948) نیز بر این باور بود که "تفکر هیجانی" بخشی از "تفکر منطقی" است و به این نوع تفکر- یا به معنایی کلی تر "هوش"- کمک می کند. روان شناسان دیگری نظیر (مییر (Meyer) 1993) و سالووی نیز پژوهش های خود را بر جنبه های هیجانی هوش متمرکز کرده اند.
پژوهشگران از طریق سنجش مفاهیمی مانند مهارت های اجتماعی، توانمندی های بین فردی، رشد روان شناختی و آگاهی های هیجانی که همگی مفاهیمی مرتبط با هوش هیجانی هستند، به بررسی ابعاد این نوع هوش پرداخته اند. دانشوران علوم اجتماعی نیز به کشف روابط بین هوش هیجانی و سبک های مختلف مدیریت و رهبری و عملکردهای فردی و تغییرات درون فردی و اجتماعی و انجام ارزش یابی از عملکردهای فردی و گروه، همت گماشته اند.
شایان ذکر است که ایده " هوش هیجانی" پس از 50 سال بار دیگر توسط گاردنر (1983)، استاد روان شناسی دانشگاه هاروارد دنبال شد. گاردنر (Gardner) هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگون (زبانی، موسیقیایی، منطقی، ریاضی، جسمی، میان فردی و درون فردی) می داند. او وجوه شناختی مختلفی را با عناصری از هوش غیر شناختی یا به گفته خودش "شخصی" ترکیب کرده است. بعد غیر شناختی (شخصی) مورد نظر گاردنر مشتمل بر دو مولفه کلی است که وی آن ها را با عناوین استعدادهای درون روانی و مهارت های (میان فردی) معرفی می کند. به نظر گاردنر، هوش هیجانی متشکل از دو مولفه زیر است:
هوش درون فردی: که به توانایی درک و فهم دیگران اشاره دارد و می خواهدبداندچه چیزهایی انسان ها را بر می انگیزند، چگونه فعالیت می کنند و چگونه می توان با آن ها همکاری داشت. به نظر گاردنر فروشندگان، سیاست مداران، معلمان، متخصصان بالینی و رهبران مذهبی موفق احتمالاً از هوش میان فردی بالایی برخوردارند.
روان شناسان در قلمرو فعالیت های پژوهشی خود علاوه بر این دو نوع هوش، به انواع دیگری از هوش نیز پی برده و به طور کلی آنها را به سه گروه به شرح زیر تقسیم کرده اند (ری زل 1992):
1. هوش انتزاعی: منظور توانایی درک و فهم حل مسائل از طریق نمادهای کلامی و ریاضی است.
2. هوش عینی: منظور توانایی درک و فهم و حل مسائل از طریق دستکاری و به کارگیری اشیا است.
3. هوش اجتماعی: منظور توانایی درک و فهم دیگران و ایجاد ارتباط باآن ها است.
(مایر و سالوی 1993) " هوش هیجانی" را نوعی هوش اجتماعی و مشتمل بر توانایی کنترل هیجان های خود و دیگران و تمایز بین آنها و استفاده از اطلاعات برای راهبرد تفکر و عمل دانسته و آن را متشکل از مولفه های "درون فکری" و "میان فردی" گاردنر می دانند و در پنج حیطه به شرح زیر خلاصه می کنند.
1. خود آگاهی (Self-Awareness) به معنای آگاهی از خویشتن خویش توان خود نگری و تشخیص دادن احساس های خود به همان گونه ای است که وجود دارد.
2. اداره هیجان ها (Managine Oneself) به معنای اداره یا کنترل هیجان ها، کنترل احساسات به روش مطلوب و تشخیص منشاء این احساسات و یافتن راه های اداره و کنترل ترس ها و هیجان ها و عصبانیت ها و امثال آن است.
3. خود انگیزی (Motivating Oneself): به معنای جهت دادن و هدایت عواطف و هیجان ها به سمت و سوی هدف، خویشتن داری هیجانی و به تاخیر انداختن خواسته ها و بازداری تلاش هاست.
4. هم حسی (Empathy) : به معنای حساسیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و تحمل
دیدگاه های آنان و بها دادن به تفاوت های موجود بین مردم در رابطه با احساسات خود نسبت به اشیا و امور است.
5. تنظیم روابط (Handling Relationship) به معنای اداره هیجان های دیگران و برخورداری از کفایت های اجتماعی و مهارت های اجتماعی است.
مولفه های اصلی هوش هیجانی و اجتماعی و عوامل تشکیل دهنده آن ها
الف) مولفه های درون فردی Interapersonal Components
1- خودآگاهی عاطفی (هیجانی) Emotional Self Awareness
2- جراتمندی (AS) Assertiveness
3-حرمت نفس (SR) SELF-REGARD
4-خودشکوفایی (SA) SELF-ACTUALIZATION
5- استقلال عمل (IN) (INDEPENDENCE)
ب) مولفه های سازگاری ADAPTIBILITY-COMPONENTS
1- آزمون واقعیت (RT) REALITY TESTING
2- انعطاف پذیری (FL) FIEXIBILITY
3- حل مساله (PS) PROBLEM SOLVING
پ) مولفه های خلق و خوی عمومی(کلی) GENERAL MOOD-COMPONENTS
1- خوش بینی (OP) OPTIMISM
2- نشاط (HA) HAPPINESS
ت) مولفه های میان فردی INTERPERSONAL COMPONENTS
1- هم حسی (EM) EMPATHY
2- مسئولیت اجتماعی (RE) SOCIAL RESPONSIBILITY
3- روابط بین فردی (IR) INTERPERSONAL RELATIONSHIP
ث) مولفه های کنترل تنش ها STRESS MANAGEMENT-COMPONENTS
1- تحمل تنش ها (ST) STRESS –TOLERANCE
2- کنترل تکانه ها (IC) IMPULSE-CONTROL
در زیر، چکیده مفهوم هر یک از این 5 مولفه و 15 عامل تشکیل دهنده آن ها ارائه می شود. توصیف گسترده این مولفه ها را در دستور عمل اجرای پرسش نامه سنجش بهر هیجانی بار-آن (1990) می توان یافت.
پایان نامه بررسی نقش هوش هیجانی در عملکرد بازاریابان بیمه کارآفرین/
در زیر به مختصری چکیده، تعداد صفحات، فرمت فایل و فهرست مطالب آنچه شما در این فایل دریافت می کنید اشاره شده است:
خلاصه و چکیده تحقیق:
امروزه در سازمانهای تجاری و علی الخصوص سازمانهایی که محصول آنها خدمات است ، انجام بازاریابی هوشمندانه توسط بازاریابان و فروشندگان هوشمند امری است بدیهی که توجه به این مسئله و جذب نیروی انسانی با هوش بسیار حیاتی است . اما زمانی که از هوش صحبت می شود اولین موضوعی که به ذهن می آید بهره هوشی و استفاده از افرادی با IQ بالاتر است . مشاهدات و مطالعات حاکی از آن است که بسیاری از افراد که دارای IQ یا بهره هوشی بالاتر از متوسط هستند در عمل توفیق چندانی در تحصیل و اشتغال ندارند . برخلاف باور قدیمی و رایج بین عموم مردم ، هوش بهر یا IQ به تنهایی در موفقیت افراد در ابعاد ذکر شده نقش چندانی ایفا نمی کند. امروزه در کشورهای پیشرفته بحث بهره هیجانی و هوش هیجانی مطرح شده است و در مراکز صنعتی و بسیاری از سازمانها به خصوص مصاحبه های استخدامی کاربرد فراوان دارد اگر تا دیروز به هوش بهر یک فرد توجه می شد امروز بیشترین تاکید برای معیارهای استخدامی، هوش هیجانی فرد است ، البته مشروط برآن که فرد از یک بهره هوشی طبیعی نیز برخوردار باشد. همچنین تحقیقات انجام شده نشان داده که امروز ۱۰٪ از افرادی که از کار اخراج می شوند به علت عدم توانایی و لیاقت از شغل خود اخراج می شوند ، اما ۹۰٪ افراد به دلیل مشکلات ارتباطی و عدم سازگاری که ناشی از ضعف شخصیتی و هیجانی است از کار خود برکنار می شوند . با همه این تفاسیرسازمانهای ما با هوش هیجانی واهمیت پرداختن به آن بیگانه بوده و آشنایی لازم را نداشته .لذا دراین تحقیق سعی برآن است که اولاهوش هیجانی مورد بحث وبررسی قرار گیرد و ثانیا تاثیر آن را در عملکرد بازار یابان و یا فروشندگان صنعت بیمه مورد بررسی قرار دهیم .
تعداد صفحات: 120
فرمت فایل: word
فهرست مطالب:
فصل اول : کلیات پژوهش
مقدمه
بیان مسئله و اهمیت تحقیق
اهداف تحقیق
روش تحقیق
قلمرو تحقیق
روش تحلیل داده ها
تعریف واژگان
فصل دوم : ادبیات و پیشینه پژوهش
بخش اول
مقدمه
ادبیات موضوعی
هوش
دیدگاه های دانشمندان مشهور در باره هوش
بهره هوشی
انواع هوش چندگانه کدامند؟
هیجان چیست؟
رابطه هوش و هیجان
تاریخچه هوش هیجانی
تعریف هوش هیجانی
مدل های هوش هیجانی
مدل گلمن از هوش هیجانی
مدل هوش هیجانی بار- آن
مدل هوش هیجانی دولویکس و هیگس
رابطه مدلهای هوش هیجانی
مولفه های هوش هیجانی
راهبردهای افزایش هوش هیجانی
اهمیت هوش هیجانی
هوش هیجانی و هوش عمومی
آموزش و یادگیری هوش هیجانی در سازمان
هوش هیجانی و مدیریت بازار
هوش بین فردی و امید و خوش بینی در خدمت بازار
هوش هیجانی و شخصیت
هوش هیجانی و موفقیت شغلی
برخی از یافته های اساسی پژوهشهای مربوط به هوش هیجانی
بخش دوم
مقدمه
تاریخچه بیمه
تاریخچه بیمه در ایران
اهمیت بیمه از دیدگاه اقتصادی
تعریف بیمه
بازار چیست ؟
بازار های بیمه
شبکه توزیع خدمات بیمه
آشنایی با دانش فروشندگی
فروشندگی چیست ؟
فروشنده خدمات بیمه کیست؟
نقش فروشندگان در شرکتهای بیمه
عوامل موفقیت و یا شکست فروشندگان خدمات بیمه
عوامل شخصی فروش
دانشهای فروشندگی
ویژگیهای شخصی فروشنده
خصوصیات شخصیتی فروشنده
بررسی نقش بیمه در اقتصاد ایران
مشکلات بازاریابی در صنعت بیمه ایران
بخش سوم
ماهیت و طبقه بندی خدمات
خصوصیات خدمات
بازاریابی در مؤسسات خدماتی
زنجیره خدمت به مشتری
رفتار مصرف کننده بیمه
رفتار مصرف کنند چیست ؟
مراحل فروشندگی خدمات
مشتری یابی
سیستم های مشتری یابی
برنامه ریزی فروش
شروع مصاحبه فروش
تکنیکهای شروع مصاحبه فروش
مصاحبه فروش
هدایت اعتراضات مشتری
نهائی کردن فروش
تکنیکهای نهایی کردن
پی گیری فروش
فصل سوم : روش تحقیق
مقدمه
روش تحقیق
جامعه آماری
نمونه آماری
حجم نمونه لازم
روشهای جمعآوری اطلاعات
مدل تحقیق و متغیرهای مربوطه
روایی و پایایی پرسشنامه
روش آزمون فرضیههای تحقیق
فصل چهارم : تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمه
آمار توصیفی
بررسی فرضیات تحقیق
بررسی رابطه بین سابقه کار و هریک از متغیرها
بررسی رابطه بین سن و هریک از متغیرها
بررسی رابطه بین جنسیت ودرآمد
بررسی رابطه بین تحصیلات و هوش هیجانی
بررسی رابطه بین جنسیت و هوش هیجانی
بررسی رابطه بین تحصیلات و عملکرد
فصل ینجم : بحث و نتیجه گیری
مقدمه
خلاصه پژوهش
نتایج پژوهش
نتایج بررسی فرضیات تحقیق
پیشنهادات
محدودیتهای تحقیق
پیشنهادات برای پژوهشهای آینده
منابع
پرسشنامه