لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
لوح قضاء وقدر
بقره:الم(1)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدًى لِلْمُتَّقینَ(2)((الف، لام، میم. این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست؛ [و] مایه هدایت تقواپیشگان است.))
﴿ الم(1)ذلِکَ الْکِتابُ﴾ [ذلک اشاره به کتاب] موعود دارد که همان صورت کلیه و کتاب جفروجامعه که در برگیرنده همه چیزند، می باشد [و دلیل کتاب موعود بودنش این است که] در آخر الزمان همراه با حضرت مهدی (عج) می باشد و کسی جز او نمی تواند این کتاب را آن چنانکه هست، بخواند. و منظور از جفر لوح قضاء عقل کلیه و منظور از جامعه لوح قدر یا نفس کلیه می باشد پس کتاب جفر و جامعه محتوی آنچه که بوده و هست [یعنی جمیع حقایق] می باشند.
رعد:وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجًا وَ ذُرّیَّةً وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ(38)یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ(39)(( و قطعاً پیش از تو [نیز] رسولانى فرستادیم، و براى آنان زنان و فرزندانى قرار دادیم. و هیچ پیامبرى را نرسد که جز به اذن خدا معجزهاى بیاورد. براى هر زمانى کتابى است. خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات مىکند، و اصل کتاب نزد اوست.))
﴿ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ﴾ یعنی برای هر زمانی کاری مقدر و مخصوص به آن وجود دارد پس ایجاد ادیان مختلف براساس زمانشان، مشخص می شوند و در هر زمانی به اقتضاء آن زمان پیامبری را از طرف خود [برای هدایت مردم] می فرستد. حوادث و غیره نیز بر همین منوال می باشند.
﴿ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ ﴾ [یعنی دست به کاری نزده یا معجزه ای نمی آورد] الا اینکه آن کار رابه اذن او و در زمان مخصوص به آن انجام می دهد. چرا که کارها به وسیله زمان وقوعشان مشخص اند و در این کار تغییر و تقدم و تاخری صورت نمی پذیرد.
﴿ یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ ﴾ از الواح جزئیه که همان نفوس آسمانی اند.
﴿وَ یُثْبِتُ ﴾ یعنی آنچه را که بخواهد در آنها ایجاد شود.
﴿وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ﴾ یعنی لوح قضاء ازلی که همان عقل کل است و تمامی اموری که از ازل و تا ابد بوده می باشد به صورت کلی و بدون محو و اثبات در آن نقش بسته است.
کهف:وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا(27)(( و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحى شده است بخوان. کلمات او را تغییردهندهاى نیست، و جز او هرگز پناهى نخواهى یافت.))
﴿ وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ﴾ کتاب همان لوح اولی است که شامل همه علوم بوده و وحی بر پیامبرانش از آن صورت می پذیرد و[به تأویل دوم] کتاب می تواند عقل فرقانی باشد.
کهف:کَذلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْرًا (91)(( این چنین [مىرفت]، و قطعاً به خبرى که پیش او بود احاطه داشتیم.))
﴿ خُبْرًا﴾ یعنی علم. و معنی آیه اینکه کسی جز ما به آن احاطه ندارد چرا که آن حضرت جامعه الهی بوده و کسی جز خداوند در دار وجود نمی تواند بر معلوماتش دست یابد و به همین جهت است که عرش الله نامیده شده است.
کهف:وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فی بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعًا(99)(( و در آن روز آنان را رها مىکنیم تا موجآسا بعضى با برخى درآمیزند و [همین که] در صور دمیده شود، همه آنها را گرد خواهیم آورد.))
﴿ نُفِخَ فِی الصُّور﴾ به منظور برانگیخته شدن در آخرت.
﴿ ِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعًا﴾ به واسطه قیامت کبری در هنگام فنا و ظهور حق تعالی. و در آن حال همه را نابود می کند چرا که در آنجا [یعنی مقام فنا] علم و حکمتی وجود ندارد. معنی دوم : نفخ فی صور: به معنی ایجاد وجود حقانی در حالت بقاست ( وجمعناهم) گردآوری آنها بر توحید و استقامت و تمکین می باشد. چرا که آنها به واسطه حق موجودند و موجودی مستقل از حق به شمار نمی آیند.
زخرف:وَ الْکِتابِ الْمُبینِ(2)((سوگند به کتاب روشنگر.))
﴿ الْکِتابِ﴾ همان لوح و قلم می باشد.
محمد:وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ(31)(( و البتّه شما را مىآزماییم تا مجاهدان و شکیبایانِ شما را باز شناسانیم، و گزارشهاى [مربوط به] شما را رسیدگى کنیم.))
﴿ وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّى نَعْلَمَ﴾ علم الهی به دو صورت است علم سابق و ازلی و اجمالی حق در لوح قضاء وعلم تفصیلی حق در لوح قدر که وابسته به مظاهر تفصیلی نفوس بشری و نفوس آسمانی جزئی می باشد. پس معنی (حتی نعلم) این است تا اینکه علم تفصیلی ما در مظاهر ملکوتی و انسی ظهور یابد.
طور:وَ الطُّورِ(1)(( سوگند به طور.))
﴿ وَ الطُّورِ﴾ قسم به طور به خاطر این است که دارای شرافت و مظهر امر الهی و محل قضاء ازلی او می باشد. و کتاب مسطور صورت جملگی موجودات براساس آنچه در لوح قضا – که همان روح اعظم است- نقش بسته است که به این روح اعظم در این جا با ((رق منشور)) اشاره شده و نکره بودنشان برای تنظیم آنان می باشد.
طور:وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ(4)(( سوگند به آن خانه آباد [خدا].))
﴿ وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ﴾ که قلب عالم یعنی نفس ناطقه کلی ولوح قدر است.
طور:وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ(5)(( سوگند به بام بلند [آسمان].))
تحقیق درمورد لوح قضاء وقدر