مشخصات این فایل
عنوان: نقش خط در ایجاد فضای تجسمی
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 13
این مقاله درمورد نقش خط در ایجاد فضای تجسمی می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله نقش خط در ایجاد فضای تجسمی می خوانید :
خط و ترکیب بندی
خط از دیرباز نقشی اساسی در ایجاد کالبد اصلی نقاشی بر عهده داشته است. گسترة اثر، در ابتدایی ترین روش با خطی افقی تقسیم گشته و طبیعت یا طبیعت بیجانی را در خود جای داده است. یا با بخش بندی هندسی و بر مبنای شکلهای اصلی چون دایره، مربع و مثلث در داخل اثر عناصر را با هم می آمیزد. با رشد نقاشی در سده های نوزده و بیست رفته رفته نقاش از شبیه سازی فاصله گرفت و با توجه به همبستگی شکلها در ایجاد تعادل و توازن میان رنگ و فرم، نقش خط، به عنوان عنصری نهفته در روابط شکلی اثر بیشتر توجه نمود وترکیبات پیچیده خطی را پدید آورد. خطوط نهفته در اثر، به بیان روابط درونی اجزاء با یکدیگر می پردازد. و بصورت خطی خالص، قابل مشاهده نیست.
اما چنانچه بر اساس جهت و امتداد اشکال، به ترسیم خطوط مرتبط کنندة آنها بپردازیم. خطوط درونی واضح گردیده و کالبد اثر را نمایش می دهد.
این روش را در ترکیب بندی، آنالیز خطی اثر می نامند و به کمک آن تقسیمات اصلی فضا درک می گردد.
رنگ بیشترین کاربرد تجسمی خویش را در حوزه نقاشی باز می یابد. و خط به عنوان عنصری زنده و متحرک، حضور و کاربردی اساسی در نقاشی یافته است. حضور خط در نقاشی و ارتباط آن با رنگ به اشکال گوناگون از اولین نگاره های رنگی قابل رؤیت است. پخش رنگ بر گسترة اثر بر مبنای شاخص های خطی،این امکان را پدید آورد که خط نقشی اساسی در متعادل نمودن روابط رنگی ایفا نماید.
شبکه بندی خطی و تسلط آن در نقاشی سده های میانه،در اروپا و به گونه ای دیگر در هنر نگارگری شرق و در قالب آثار باقیمانده از این دوران، به وضوح به چشم می آید. شبکه بندی خطی و انتزاعی در آثار بیزانس و شیشه های منقوش به شکلی قاطع و مشخص به نمایش اشکال نمادین می پردازد و شدتهای رنگی را در میان تقسیم بندی خطوط پهن و سیاه مهار نموده و به وحدت می رساند. از طرفی نگارگران شرق از دیرباز با تسلط کامل بر خطوط مواج و منحنیهای نرم و پیچان به ایجاد حرکت بصری در کنار رنگ پرداخته و سطوح رنگی را دچار حرکتی هماهنگ می ساختند. نگارگران ایران در سده های نهم و دهم هجری، با ایجاد پیوند میان عناصر خطی و رنگهای تخت و خالص.
از خط در جهت متمایز نمودن سطوح رنگی سود جستند و با به کارگیری خطوط کناره نمای سایه دار به پیکره برجستگی بخشیده و گردش و پیچش آن را در فضا، به همراه مختصری حجم خطی به نمایش گذاردند. خطوط پیرامونی که اصطلاحاً قلم گیری نامیده شده، به ایجاد تعادل میان سطوح رنگی و فضا می پرداخت و رنگهای تخت و شدید را بوسیله بافت خطی کنترل می نمود. پس از دریافتهای هنرمندان رنسانس در رابطه با طبیعت گرایی و طرح سایه روشن و پرسپکتیو - به عنوان روشهایی در جهت القای عمق، حجم و فضایی سه بعد نمایانه - خط با تمرکز در کناره های فرم به القای حجم بیشتر، یاری رسانید. یا به صورت خطوط القایی و پرسپکتیوی به نمایش فضایی وحدت یافته پرداخت. برخی از نقاشان این دوره، از جمله ساندروبوتیچلی و پیرودلافرانچسکا در این مقطع، بیشترین استفاده را از خط بعنوان شاخص فرم نموده و خطوط متمایز و برجسته را در کنار سایه روشن لطیف در پیکره ها و فضا به کار بردند. و بر ویژگیهای بصری آن تأکید نمودند.کاربرد تنالیته های تیره - روشن و ارزشهای رنگی و قلم گذاری یکپارچه پس از رسانس، خط را به حدود اشیاء راند و خطوط در کناره شکل ، با تأکید بر خصوصیات توصیفی به نمایش فرم اقدام نمودند. با سطوح رنگی بی آنکه با خطی متمایز بیامیزد در کناره های خود به القای خط انجامید.
در سدة نوزده با بسط دیدگاههایی نوین در عرصه هنرهای تجسمی، تلاش دوباره در ارتباط با انتزاع طبیعت از طریق خط و رنگ این دو عنصر را - در جهت خلق فضاهای نوین تجسمی - ابتدا از یکدیگر جدا نموده بر استقلال هر کدام تأکید کرد و سپس آنها را بیش از پیش درهم آمیخت. اساسی ترین رابطه میان خط و رنگ زمانی پدید می آید که رنگ گذاری با کنش خطی توأم گشته و به طور همزمان خصوصیات خطی و کیفیات رنگی قابل رؤیت گردد. در این حالت، خط و رنگ در عین نمایش خصوصیات نهفته درهر یک، به گونه ای مستقل در فضای اثر به ترکیبی هماهنگ و استوار دست می یابند. قلم گذاری آزاد و پرتحرک، رنگ و جهت خطی را به صورتی آمیخته و کنترل شده در اثر به نمایش می گذارد و قابلیت تفکیک خط و رنگ را از میان می برد.
در ادامه به بررسی روابط خط و سطح رنگی می پردازیم. در این حالت، رنگ به صورت سطح ظاهر گشته و خط در ارتباط با آن به اشکال مختلف عمل می نماید که در ادامه به یافته هایی در این زمینه اشاره می گردد. دو لکة رنگی در برخورد با یکدیگر به ایجاد خط می پردازند. چنانچه مرز اجسام در محل برخورد سطوح رنگی، بوسیله خطی مشخص و قوی کناره گیری گردد.
شدت رنگی نهفته در محدودة آن افزایش یافته به گونه ای برجسته فراز می گردد. خطوط کناره نما چنانچه به طور یکنواخت و ممتد، کناره سطح رنگی را محصور نمایند؛ قدرت انتشار رنگ را مهار نموده، بدان حالتی ساکن می بخشند. در این روش، مرز اجسام با خطوط سیاه و ضخیم طراحی گشته سپس درون فرم با رنگ پر می گردد. خطوط کناره نما چنانچه توصیفی بوده و با سطوح رنگی بیامیزند. لطیف جلوه کرده و شکل را حجمی محسوس می بخشند. ولی چنانچه ضخیم و سیاه کشیده شوند، بر عناصر رنگی مسلط بوده و کنش بیانی شکل را افزایش می دهند.
آنجا که خطوط کناره نما به شکلی ممتد و بسته، سطح رنگ را احاطه نمی نمایند، اتصال و ارتباط میان دو رنگ، به گونه ای مستقیم حاصل شده و آمیزش سطوح رنگی در یکدیگر تحرکی بصری را پدید می آورد. خطوط در این حالت تنها برخی از نقاط اتصال هر رنگ با سطح مجاور را مشخص می کند و رنگها در عین حال که تثبیت می گردند،سیالیت خود را نیز حفظ می نمایند.
اگر خطوط مرزی اندکی داخل و یا خارج از سطوح رنگی را مشخص نمایند، میان اشکال و رنگها، ارتباطی پویاتر پدید آورده، سطح تخت رنگ را سمت و سو می بخشند.
....
بخشی از فهرست مطالب مقاله نقش خط در ایجاد فضای تجسمی
کیفیت خط:
پدیداری حرکت بصری به کمک خطوط
بررسی روابط خط و سطح در جهت آفریدن فضایی تجسمی و مطالعه روابط مستقیم
خط و ترکیب بندی
دانلود مقاله نقش خط در ایجاد فضای تجسمی