فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:44
فهرست مطالب:
چکیده :
جمعآوری و تقسیم بیتالمال
اخلاق عمومی
پاورقیها:
منابع:
چکیده :
امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از رسیدن به حکومت و عزل کارگزاران عثمان، به نصب افراد لایق و شایسته در جامعه اسلامی پرداختند و در این راستا توصیههای اخلاقی فراوانی به کارگزاران خود کردند و اعمال و رفتار آنان را زیرنظر گرفتند. در این مقال، شمهای از توصیههای ایشان در خصوص اخلاق سیاسی ـ اجتماعی به کارگزاران مورد بررسی قرار گرفته است؛ ازجمله دستورالعملهای معنوی، دوری از خشم، سادهزیستی، عدم رفاهزدگی، عدالت و اخلاق عمومی. و در آخر نیز عملکرد امام در برخورد با کارگزاران خیانتکار مطرح شده است و هدف اصلی، بیان اهمیت رفتار و عملکرد افرادی است که حکومت مردم را به عهده میگیرند و مسؤول جان، مال و آبروی مردم میگردند.
کلید واژهها:
اخلاق، بیعت، کارگزاران، عدالت، فرونشاندن خشم، بیتالمال، امانتداری
«بیعت» در اندیشه سیاسی علی علیهالسلام جایگاهی ویژه و مهم دارد و وسیله تحقق حکومت و مقبولیت آن و عاملی برای اجرای برنامهها و فرمانهای دولت است. به وسیله بیعت، حاکم خود را متعهد و ملتزم به اهداف و برنامههایی میداند که مردم در آن خصوص با وی بیعت کردهاند.
بنابراین از نظر سیاسی و حکومتی، بیعت وسیله ابقای دولت و قاطعیت آن است. این امر در سخنان و نامههای امیرالمؤمنین علیهالسلام مکرّرا و در مواضع مختلف وارد شده است1؛ چنانکه در نامهای به معاویه نوشته است: انّه بایعنی القوم الذین بایعوا أبابکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه، فلم یکن للشاهد أن یختار و للغائب أن یردّ، و أنّما الشوری للمهاجرین و الانصار، فان اجتمعوا علی رجل و سموه اماما کان ذلک لله رضی، فأن خرج بین أمرهم خارج بطعن، أو بدعة ردوه الی ما حرج منه، فان أبی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین و ولاّ والله بما تولّی؛ «همانا کسانی با منبیعت کردهاند که با ابابکر و عمر و عثمان با همان شرایط بیعت کردهاند. پس آن که در بیعت حضور داشت، نمیتواند بیعت مردم را نپذیرد. همانا شورای مسلمانان، از آن مهاجران و انصار است. پس اگر بر امامت کسی گردآمدند و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز میگردانند، اگر سرباز زد با او پیکار میکند؛ زیرا به راه مسلمانان در نیامده است، خدا هم او را در گمراهیاش رها میکند.» بر همین اساس حقوق و تکالیف کارگزاران و مردم سامان مییابد و هر کدام حقی بر گردن دیگری دارد؛ چنانکه حضرت علی علیهالسلام پس از شکست شورشیان خوارج طی خطبهای میفرمایند: ایها الناس! انّ لی علیکم حقّا و لکم علیّ حقّ فامّا حقّکم علیّ ما لنصیحة لکم، و توفیر فیئکم علیکم، و تعلیمکم کیلا تجهلوا، و تأدیبکم کیما تعلموا. و امّا حقّی علیکم فالوفاء بالبیعة، و النصیحة فی المشهد و المغیب و الاجابة حین أدعوکم و الطاعة حین آمرکم2؛ «ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقی واجب شده است، حق شما برمن،
آن که از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیتالمال را میان شما عادلانه قسمت کنم، و شما را آموزش دهم تا بیسواد و نادان نمانید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید. و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید، و در آشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید؛ هرگاه شما را فرا خواندم، اجابت نمایید و هرگاه فرمان دادم، اطاعت کنید.»
لذا حضرت علی علیهالسلام با چنین تفکری حکومت اسلامی را پذیرفتند و در گزینش افراد جهت حکومت بر مردم دقت فراوان کردند؛ ایشان از اینکه جان و مال مردم را به دست نا اهلان بسپارند، نگران بودند؛ لذا طی نامهای به مردم مصر نوشتند: ولکننی آسی أن یلی أمر هذه الامة، سفهاؤها و فجّارها، فیتخذوا مال الله دولاً و عباده خولاً، و الصّالحین حربا، و الفاسقین حزبا1؛ «ولکن از این اندوهناکم که بیخردان و تبهکاران این امت، حکومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگی کشند، با نیکوکاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند.»
حضرت علی علیهالسلام خطر کارگزاران غافل و ناتوان را مدام گوشزد میکردند و از اینکه حکومت مردم به دست افراد سست عنصر و ویرانگر بیفتد، نگران بودند؛ لذا بطور مداوم به کارگزاران هشدار میدادند و ایشان را از کم کاری برحذر میداشتند؛ چنانکه در نامهای به کمیل بن زیاد نخعی2، فرماندار «هیت»3 او را از
ترک مقابله با لشکریان مهاجم شام نکوهش میکند و میفرماید: فانّ تضییع المرء ما ولّی، و تکلّفه ما کفی، لعجز حاضر، و رأیٌ متبّر و إن تعاطیک الغارة علی أهل قرقیسا، و تعطیلک مسالحک التی ولّیناک لیس بها من یمنعها، ولا یرد الجیش عنها ـ کرأی شعاعـ فقد صرت جسرا لمن أراد العارة من أعدائک علی أولیائک، غیر شدید المنکب، و لا مهیب الجانب، و لا سادّ ثغرة ولا کاسر لعدوّ شوکة، و لا متجن عن أهل بصره، و لا مجر عن أمیره1؛ «پس از یاد خدا و درود! سستی انسان در انجام کارهایی که برعهده اوست، و پافشاری در کارهایی که از مسؤولیت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار است، و اندیشه ویرانگراست. اقدام تو به تاراج مردم«قرقیسا» در مقابل ترک پاسداری از مرزهایــی که تو را بر آن گمـــارده بودیـم ـ درحالیکه کسی در آنجا نیست تا آنها را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازدـ اندیشهای باطل است. تو در آنجا پلی شدهای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند؛ نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند؛ نه مرزی را میتوانی حفظ کنی و نه شوکت دشمنی را میتوانی درهم بشکنی؛ نه نیازهای مردم دیارت را کفایت میکنی و نه امام خود را راضی نگه میداری.»
حضرت بزرگترین آفت را تسلط مستکبرانه کارگزاران بر مردم میدانستند و مکرّر به ایشان امر میکردند که با مردم مدارا کنند و در همه حال به یاد داشته باشند که حاکم اصلی خداست و اوست که حاکم اصلی مردم میباشد و دیگران فقط وسیلهای هستند برای خدمت به بندگان خدا؛ چنانکه در سخنرانی خود در صحرای صفّین میفرمایند: فإنّما أنا و أنت عبید مملو کون لربّ لا ربّ غیره2؛ «پس همانا من و شما بندگان و مملوک پروردگاریم که جز او پروردگاری نیست.»
در ادامه یادآور میشویم که اگر اخلاق اداری در زندگی کاری انسان وجود و حضور داشته باشد، کار کردن شیرین، توأم با رضایت شغلی و احساس رضایتمندی است و موجب خود شکوفایی از یک سو و رضایت مردم، پیشرفت امور و شکوفایی کار از سوی دیگر میشود؛ درنتیجه موجب رضایت خلق و بارش رحمتها و برکتهای او میگردد.3 امیرمؤمنان علی علیهالسلام در پایان عهدنامه مالک اشتر چنین یادآوری فرموده است: و أنا أسأل الله سعة رحمته، و عظیم قدرته علی إعطاء کل رغبة أن یوفقنی و إیّاک لما فیه رضاه من الإقامة علی العذر الواضح إلیه و إلی خلقه، مع حسن الثناء فی العباد و جمیل الأثر فی البلاد، و تمام النعمة و تضعیف الکرامه؛4 «از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواستهها، درخواست میکنیم که به آنچه موجب خشنودی اوست ما و تو را موفق فرماید، که نزد او و خلق او، دارای عذری روشن باشیم و برخوردار از ستایش بندگان، دارای یادگار نیک در شهرها، نعمتهای کامل و کرامتهای دوچندان باشیم.»