فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:23
فهرست مطالب:
انقلاب کبیر فرانسه
انقلاب فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹)
زمینههای انقلاب
سقوط باستیل
لوئی شانزدهم
مه 1789م
14 ژوئیه 1789
27 اوت 1789
اکتبر 1789
ژوئن 1790
آوریل 1792
سپتامبر 1792
ژانویه 1793
2 ژوئن 1793
16 اکتبر 1793
28 ژوئیه 1794
1795
1799
1802
28 مه 1804
گیوتین
مالیاتهای سنگین
سان کولوت
الهام گرفتن از مردم آمریکا
مجلس طبقات عمومی
مجمع ملی
هجوم به باستیل
لوئی می گریزد
دوره وحشت
پایان وحشت
دوره وحشت
ژرژ ژاک دانتون
حقایق ثبت شده
منابع:
انقلاب کبیر فرانسه
در سال 1789 میلادی، در فرانسه، انقلابی روی داد که معروف به “انقلاب کبیر فرانسه” شده است. این انقلاب را فراماسونرها و طرفداران ایدههای بورژوازی رهبری کردند و در متن “پروتکلهای صهیونیزم جهانی” آمده است که: «ما این انقلاب را “انقلاب کبیر” نامیدیم».
انقلاب فرانسه یک انقلاب لیبرال - بورژوایی بود. قبل از وقوع انقلاب و در زمان سلطنت لویی شانزدهم، فرانسه دارای یک مجلس طبقاتی بود و اشرافیت فئودال از مزایای ویژهای برخوردار بودند که نمایندگان بازرگانان و سرمایهداران و صاحبان صنایع فاقد آن امتیازها بودند. در جریان انقلاب فرانسه، رهبری با سرمایهداران و بازرگانانی بود که ایدههای بورژوایی و عصر روشنگری را در سر داشتند و تحت شعار “برابری” خواهان حقوق برابر با اشراف و لغو امتیازات ویژة فئودالی بودند.
بورژوازی، ذیل شعار “آزادی”، محدود شدنِ قدرت سلطنت و گسترش نفوذ زرسالارانِ صاحب سرمایه (بازرگانان، رباخواران، صاحبان صنایع) را طلب میکرد و تودههای مردم که اکثراً از دهقانان فقیر و پیشهورزان خردهپا و گروه کمجمعیت کارگران صنایع تشکیل میشد، در آرزوی لغو مالیاتهای فئودالی و عشریههای اجباری به کلیسا بودند. تودهها تحت هدایت افرادی مثل “میرابو”، “مارا”، “دانتون”، “ربسپیر” و تأثیرپذیری از ایدههای فیلسوفان عصر روشنگری به ویژه افرادی مثل “ولتر” و “روسو” علیه سلطنت مطلقة لویی شانزدهم طغیان کردند و در 14 فوریة 1789 “زندان باستیل” را که نماد استبداد خاندان “بوربون” بود، ویران ساختند.
با عقبنشینی لویی شانزدهم، سلطنت مشروطه تشکیل شد و بورژوازی لیبرال، بخش عمدهای از قدرت را به دست گرفت. در فاصلة سالهای 1790 - 1792 قدرت غالباً در دست کلوپ سیاسی “ژیروندَن”ها یعنی نمایندگان سرمایهداری لیبرالِ خواهان سلطنت مشروطه قرار داشت. شاکلة کلوپ “ژیروندن”ها توسط فراماسونرها اداره میشد و رهبران معروف آن “میرابو” فراماسونر بودند. اینان در مجلس ملی فرانسه، قوانین بسیاری به نفع سرمایهداران و به منظور بسط سکولاریسم به تصویب رساندند، اما فکر چندانی به حال تودههای فقیر دهقانان و کارگران نکردند. از این رو موج اعتراضات اقشار فرودست، دوباره بالا گرفت و اینبار نمایندگان جناح تندرو و بورژوازی که “ژاکوبن”ها نامیده میشدند به قدرت رسیدند. ژاکوبنها نیز اکثراً فراماسونر بودند و رهبر آنها “ربسپیر”، سخت تحت تأثیر ایدههای دموکراتیک “ژان ژاک رسو” قرار داشت. در قریب دو سال حکومت ژاکوبنها (1792 - 1794) در فرانسه، رژیم جمهوری اعلام شد و علیرغم شعارهای بسیار در خصوص “حقوق بشر” و “آزادی”، دوران “ترور و وحشت” حاکم شد و نزدیک چهلهزار نفر توسط جمهوری انقلابی مدافع حقوق بشر با گیوتین گردن زده شدند و دهها هزار نفر بازداشت و روانة زندانها شدند و جو اختناق شدیدی پدید آمد.
در دوران ژاکوبنها اگرچه اصلاحات ارضی به نفع روستاییان انجام شد اما مشکلات معیشتی مردم اغلب ادامه یافت و حاکمیت صاحبان سرمایه، جانشین حکومت فئودالها و اشراف گردید. تودههای فقیر روستایی و شهری چون روند اوضاع را به نفع خود ندیدند، از حکومت ناامید شدند و دست از حمایت از آن کشیدند و جناحی از سرمایهداری فرانسه که از دست ژاکوبنها ناراحت بود در 27 ژوئیه 1794 (9 ترمیدور) کودتایی علیه “ربسپیر” و “ژاکوبنها” صورت داد و آنها را سرنگون و ربسپیر را اعدام کرد.
نقش تاریخی انقلاب فرانسه که توسط ژاکوبنها کامل گردید، لغو امتیازات فئودالها و اشراف، برقراری حکومت سرمایهداران به جای فئودالها، بسط سکولاریسم و زمینهسازی برای ایجاد یک نظام دموکراسی لیبرال در فرانسه بود که تا سال 1794 میلادی، تقریباً موفق به انجام همة اینها گردید؛ هرچند که انقلاب، روندی پرفراز و نشیب و بسیار خونین و پرنوسان را طی کرد.
انقلاب فرانسه به لحاظ ایدئولوژیک تجسم آرمانهای ایدئولوژی لیبرالیسم بود و به لحاظ اجتماعی توسط طبقة سرمایهداری فرانسه و به ویژه روشنفکران مدرنیست رهبری گردید؛ هرچند که سختیها و مشقات و تلفات انسانی آن را تودههای محروم روستایی و شهری متحمل شدند. انقلاب فرانسه به لحاظ میزان تأثیرگذاری و سیر حرکت و ایدئولوژی لیبرال بورژوایی رهبری کنندة انقلاب و نیز نتایج و تبعات گستردة آن در فرانسه و سراسر اروپا، به مظهر و نمونة کلاسیک انقلابهای مدرن تبدیل گردیده است. با انقلاب فرانسه، لیبرالیسم به صورت ایدئولوژی غالب و طبقة سرمایهداران صنعتی و تجاری و بانکداران به عنوان طبقة حاکم در فرانسه مطرح میگردد و نظام فئودالی و سیطرة اشرافیت منسوخ میگردد. انقلاب فرانسه به دلیل ماهیت لیبرال - مدرن آن، خصلت سکولاریستی داشته و دارد و در تاریخ دویست سالة پس از انقلاب، روند کلی جامعة فرانسه به سمت نهادینه شدن هرچه بیشتر سکولاریسم و صنعتی شدن روزافزون جامعة فرانسه بوده است؛ هرچند که مناسبات مذهب با حکومتهای مختلف و وزن اجتماعی کلیسا در دو قرن پس از انقلاب فرانسه، تغییرات و نوساناتی داشته است، اما به هر حال سمت و سویی کلی حرکت رژیمهای سیاسی فرانسه به سوی بسط سکولاریسم بوده است.
صهیونیستها و به ویژه فراماسونرها به دلیل نقش مهمی که در رهبری علمی و هدایت فکری انقلاب فرانسه داشتهاند، بسیار سعی میکنند این انقلاب را سرآغاز “آزادی” بشر عنوان کنند. حقیقت این است که با انقلاب 1789 فرانسه، روح اومانیستیای که از رنسانس به بعد در غرب ظهور کرده و گسترش یافته بود، در هیأت یک حکومت و رژیم سیاسی ظاهر میگردد. در واقع انقلاب فرانسه صورت مثالی انقلابهای سیاسی - اجتماعی عصر مدرن است و نه صورت مثالی هر انقلابی در هر جای دنیا.
با انقلاب فرانسه مفهوم لیبرالیستی آزادی به عنوان مفهوم اصلی و مشهور آزادی درآمد و تعریف حقوق بشر بر پایة خودبنیادانگاری نفسانی اصالت یافت، بنابراین انقلاب فرانسه آغاز بسط عملی مفهوم لیبرالی آزادی است نه معنای حقیقی آزادی و چنانکه سیر بعدی حوادث در فرانسه و اروپا نشان داد، انقلاب برای سرمایهداران و بورژواها آزادی به بار آورد اما زنجیرهای گران استثمار کاپیتالیستی و ورشکستگی و فقر اقتصادی را بر جان کارگران و پیشهوران خردهپای فرانسه محکم کرد و با حاکم کردن ساختار حقوقی و سیاسی و تعلیم و تربیت مدرن، آدمی را از ساحت دینی وجود خود، بیش از پیش دور کرد و گرفتار اسارت و از خودبیگانگی ساخت.
***
انقلاب فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹) دوره ای از تحولات اجتماعی سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا به عنوان یک کل بود. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیبهای بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری در فرانسه و ایجاد پیامدهای عمیقی بر کل اروپا شد. پس از انقلاب در ساختار حکومتی فرانسه، که پیش ازآن سلطنتی با امتیازات فئودالی برای طبقه اشراف و روحانیون کاتولیک بود، تغییرات بنیادی در شکل های مبتنی بر اصول روشنگری، ملیگرایی[۱] دموکراسی و شهروندی ایجاد شد. با این حال این تغییرات با اشفتگی های خشونت امیزی شامل اعدام ها و سرکوبی ها در طی دوران حکمرانی وحشت و جنگ های انقلابی فرانسه همرام بود.وقایع بعدی که می شود ان ها را به انقلاب فرانسه ربط داد شامل : جنگ های ناپلئونی و بازگرداندن رژیم سلطنتی و دو انقلاب دیگر که فرانسه امروزی را شکل داد است.[۲] اگرچه برخی از اندیشمندان هم عصر انقلاب، همچون توکویل، معتقد است که با وجود آن همه تلاش برای وقوع انقلاب، نتیجه کار دموکراسی نیست. شاید بهمین دلیل است که وی برخلاف بسیاری، سال ۱۷۸۹ ( شروع انقلاب) را سال پایان انقلاب میداند.[۳] با اینحال بنظر بسیاری، انقلاب با سقوط باستیل در سال ۱۷۸۹ شروع شد. شاه، لویی شانزدهم، در سال ۱۷۹۳ اعدام شد و سرانجام، در سال ۱۷۹۹ هنگامی که ناپلئون بناپارت به قدرت رسید، انقلاب پایان پذیرفت. پس از ناپلئون دوباره نظام جمهوری جایگزین شد تا اینکه برادرزاده ناپلئون، کودتا نموده و سپس امپراتوری دیگری به راه انداخت و پس از آن جمهوری های متعدد شکل گرفت. بدین ترتیب در کمتر از یک قرن، بر فرانسه به شکل های مختلفی مانند جمهوری، دیکتاتوری، سلطنت مشروطه و دو امپراطوری متفاوت حکمفرمایی شد.[۴] تا به امروز که فرانسه، جمهوری پنجم بر فرانسه حکمفرماست.
زمینههای انقلاب
مورخین درباره ی طبیعت سیاسی و اقتصادی اجتماعی انقلاب فرانسه اختلاف نظر دارند.تفسیر های متداول مارکسیستی مانند تفسیر جورجس لفبوره[۵] این انقلاب را نتیجه برخورد بین طبقه اشرافی فئودالی و اعضای سرمایه گرای طبقه ی متوسط جامعه دانسته اند.بعضی از تاریخ دانان استدلال میکنند که طبقه ی اشرافی قدیمی یه حکومت پیشین در برابر اتحادی از اعضای طبقه ی متوسط جامعه و روستاییان ازرده و حقوق گیران شهری تسلیم شدند. با این حال تفسیری دیگر ادعا میکند که انقلاب نتیجه از کنترل خارج شدن حرکت های اصلاحاتی مختلف اشرافی و مربوط به قشر متوسط جامعه بوده است.مطابق این نظریه این حرکت ها همزمان با حرکت های مردمی حقوق گیران شهری جدید و روستییان ایالت نشین بودند.اما هر گونه اتحاد در بین قشر ها تصادفی و اتفاقی بوده است.[۶] اما بسیاری از تاریخ دانان بسیاری از خصوصیات حکومت پیشین را از دلایل انقلاب دانسته اند. از دلایل اقتصادی ان می توان به دلایل زیر اشاره کرد:
• لوئی پانزدهم جنگ های بسیاری کرده بود که فرانسه را به نزدیکی برشکستگی رسانده بود و لویی شانزدهم در زمان انقلاب امریکایی از مستعمره نشین ها حمایت کرده بود که وضع بد مالی حکومت را بدتر کرده بود و بدهی ملی دولت به ۲ بیلیون لیور رسیده بود.صدمه های اجتماعی حاصل از جنگ شامل بدهی سنگین جنگ با شکست های نظامی سلطنت و کمبود خدمات برای برای سربازان از جنگ برگشته بدتر شد.
• داشتن سیستم اقتصادی ی بی کفایت و منسوخ که قدرت اداره ی بدهی ملی فرانسه را نداشت که هم نتیجه و عامل تشدید کننده ی ان سیستم مالیاتی ناتوان فرانسه بود.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:75
فهرست مطالب:
بنا های اوّلیه مسجد جامع کبیر یزد. ۲
” بررسی تاریخچه مسجد جامع کبیر یزد” ۲
پیشگفتار. ۲
روش پژوهش… ۳
منابع مورد استفاده ۴
معرفی بناهای اولیه مسجد جامع کبیر یزد. ۵
ابهامهای تاریخی.. ۷
بررسی و مقایسه مدارک و شواهد تاریخی.. ۹
تعدد بناهای اولیه ۹
آثار مورخیّن متّقدم. ۹
آثار دیگر مورخین.. ۱۰
آراء صاحبنظران. ۱۱
رسالة ماکسیم سیرو از مسجد جمعه یزد. ۱۲
وقف نامه جامع الخیرات… ۱۴
بررسی شجره نامه آل کاکویه یزد. ۱۸
آثار مورخین.. ۱۸
بررسی های تاریخی معاصر در شجرة کاکوئیان. ۱۹
بانیان و تاریخ بنیان دو مسجد قدیمی.. ۲۵
مسجد اولیه: مسجد جمعة شهرستان؛ یا مسجد جامع عتیق. ۲۵
مسجد ثانویه: مسجد جمعه در ده، مسجد جامع قدیم، مسجد گرشاسبی.. ۲۸
جمع بندی.. ۳۰
مکان یابی تاریخی بنا ۳۰
سیر تحولات تاریخی بناهای اولیه ۳۰
بررسی نهایی و نتیجه گری.. ۴۲
خلاصه ای از مطالب : ۵۹
منابع: ۷۳
چکیده:
پیشگفتار
وجود ویژگی های متنوّع در دوره های تاریخ تکوین معماری مسجد جامع کبیر یزد از یکسو و تضادّ در نوشته ها واقوال از دیگر سو،تاریخچه ای پیچیده و مبهم از این بنای مهم را در پیشرو قرار داده است.این امر موجب آنن شد تا با هدف رفع ابهامات تاریخی مسجد و معرفی ان در دوره های تاریخی پژوهش حاضر شود.
بنای مسجد جامع کبیر یزد طی قرون متمادی بر بقایاو یا در کناربناهای متنوعی بنا گردیده که در متون تاریخی تحت عناوین مسجد جمعه شهرستان ،مسجد جامعع عقیق،مسجد جمعه قدیم در درده،مسجد جامع نو وبناهای الحاقی آن با اسامی گوناگون از آنها یاد شده است .
در بررسی حاضر از بناهایی که در قرون اولیه اسلامی تا نیمه قرن ششم ه.ق.در این مکان احداث شده تحت عنوان »بناهای اولیه مسجد جامع کبیر یزد« یادد شده است که آثار بسیار اندکی از آن باقی است.نکته جایز اهمیت در رفع ابهامات تاریخچه مسجد آن است که هر ساخت و ساز و اقدام تازه ای در بنا،با تعمیرات و نوسازی آثار قبلیو به عبارتی با ابقاء و احیای آثار گذ شته توام است و این امر نه تنهادر بنا به طور خاص اتفاق می افتد،بلکه همواره با تغییر و تحولات محیطی مسجد نیز همراه است تاسازمان ،فضایی شهرراکه خود نیز به آن وابسته است ،تبلور و انتظام بخشد.
این مهم در بررسی تاریخی مسجد رهنمودی است تا نهوه برخورد پیشینیان با آثار گذ شته راروشن سازد،نگرش آن ها در قالب بنای منفرد نبوده،بلکه به عنوان یک فضای شهری، با هدف پرهیزاز تخریب و انهدام محیط عمل می کرده اند تا این اقدام به بی هویتی بنا و تزلزل در نظم اندامواره بافت های قدیمی شهرها منجر نگردد.
روش پژوهش
بررسی های اولیه بیانگر این حقیقت بودند که نه تنها تعدد و تنوع بنا ها یاولیه مسجد زیر سئوال است بلکه بانیان بناها و تاریخ بنیان آنها نیز درپرده ای از ابهام قرار دارد.
مهمترین و پیچیده ترین بخش یافتن شجره نامه ای آل کاکویه یزد (قرون 5
و6 ه.ق )بود که در منابع تاریخی از بانیان بناهای اولیه بشمار می رود. دقت در تمامی آثار و مقایسه منابع موجود و همچنین یافتن نسبتهای فامیلی حکام کاکویی با سلاطین وقت ایران، چون کلافی سر در گم زمانی طولانی این پژوهش را متوقف ساخت که در نهابت با پژوهش های مکرر این امر میسر گردید.
منابع مورد استفاده
در میان مورخین، مورخین قرن نهم ه.ق جعفر بن محمد حعفری مولف تاریخ یزد به سال 844 ه. ق و احمد بن حسین بن علی کاتب مولف تاریخ جدید یزد پس سال 862 ه. ق اطلاعات ارزنده ای از مسجد را ارائه داده اند. همچنین آثار دیگر مورخینی چون محمد مستوفی بافقی، وطرب نائینی را در زمره مورخین متأخر می توان بر شمارد. مقالات و آثار ارزنده معاثری که مشخصاتی از مسجد را عرضه کرده اند واز مهمترین این آثار، یادگارهای یزد، تألیف دکتر ایرج افشار است.
مهمترین و رهگشاترین آثار، وقف نامه جامع الخیرات است که شرح موقوفات سید رکن الدین محمد بانی مسجد جامع نو و پشر ارشدش سید شمس الدین داماد رشید الدین فضل الله است. این وقف نامه در جلد دوم یادگارهای یزد به چاپ رسیده است.
علاوه بر جامع الخیرات وقف نامه هایی در کرباس ورودی اصلی مسجد فعلی به صورت کتیبه های تاریخ داری نصب است که ازمنابع مهم به شمار می روند.
معرفی بناهای اولیه مسجد جامع کبیر یزد
بخش عمده بناهای اولیه به هنگام گسترش صحن مسجد جامع نو و نوساریهای عهد قاجاریه به سال1240 ه. ق تخریب شد. بقایای تاریخی این مجموعه در سمت شرقی صحن، تا قبل از تعمیرات اساسی سال 1324 ه .ش باقی بود و در این سال این اثر ارزنده تاریخی منهدم وشبستان جدیدی د رمکان آن احداث گردید. تنها اثر به جا مانده از بناهای اولیه، بخشی از جداره شمال شرقی مسجد است که احتمالاَ پئسته اصلی یا لاولیه هم نیست ولی د رتعمیرات مسجد دست نخورده باقی مانده است و شامل دو ورودی قدیمی و متروک، یکی د رسمت شمال و دیگری در سمت شرق است ( تصویر شماره یک ).
شبستان موجود در سمت غربی صحن مسجد، احتمال دارد شبستانی از مجموعه قدیمی باشد که در تغییر و تحولات 1240 ه .ق عهد قاجار، مورد تعمیر ونوسازی قرار گرفته و با تغییرات عمده ای که به ویژه در پوشش سقف به خود دیده، آن را به دوره قاجار نسبت داده اند. اما به احتمال قریب به یقین، شبستان درجایگاه طرح قدیمی است به ویژه آن که قبله آن نسبت به قبله اصلی انحراف دارد( تصویر شماره دو).
در میان افرادی که بقایای تاریخی بناهای اولیه را د رسمت شرقی صحن رویت کرده اند، ماکسیم سیرو، نقسه دقیقی ا زمسجد را در سال1317 ه .ش مطابق با 1938 م ترسیم کرده است که به خوبی آثار بناهای اولیه را نشان میدهد ( تصویر شماره سه). او همچین در این نقشه دوره تاریخی تمامی جرزهای بنا را مشخص کرده است که بسیار لرزنده است. وی البته تنها بخش شرقی صحن را از بناهای اولیه دانسته و این بخش را به طور جداگانه نیز ترسیم کرده است، اما شبستان شازده را، قاجاری معرفی کرده است که این احتمال وجود دارد که کل شبستان تخریب و بر اساس طرح قدیمی با همان انحراف قبله دوباره سازی شده باشد.
ماکسیم سیرو تصاویری از بقایای تاریخی را در انتهای گزارش خود علاوه
بر تصویر پانورامایی ارائه کرده است که به خوبی مجموعه را معرفی می کند (تصویر شماره 4).
ابهامهای تاریخی
آثار مورخین قرن نهم، اطلاعات مهمی را از تاریخچه بناهای اولیه ارائه میدهند، اما دقت د رآثار این مورخین ما را با تناقض های زیادی در تاریخچه بناهای اولیه مسجد مواجه می سازد. مورخینی که پس از جعفری و کائب مبادرت به نگارش تاریخ یزد نموده اند به دلیل استفاده متناوب از هر دو مأخذ، مخاطب را به سردرگمی عجیبی سوق می دهند.
مشکل اساسی درآثار مورخین، اعم از متقدم، متأخر و حتی معاصر ان است که تعدد بناهای اولیه مسجد در آثار آنها متفاوت ذکر شده است واین مشکل در گفته های جعفری و کائب که منشأ نگارش های بعدی هستند نیز دهده می شود. مورخین متأخر و حتی معاصری که بقایای تاریخی مسجد را رؤیت کرده اند، تنها به وجود یک مسجد قدیمی در کنار مسجد نو اکتفا کرده اند.
در این میان منبع موثقّی چون جامع الخیرات به وجود سه مسجد در جوار یکدیگر پس از احداث مسجد جامع نو تأکید دارد. همچنین کاوش های باستان شناسی و تحقیقات ماکسیم سیرو، موجودیّت یک مسجد قدیمی را در جوار بقایای تاریخی بناهای اولیه نشان داده است.
به این ترتیب در مأخذ و مدارک موجود، گاه بناهای اولیّه مسجد مشتمل بر دو مسجد است و گاه با یک مسجد اولیه روبرو هستیم. از تبعات این تناقض گویی ها، ذکر نام بانی یا بانیان بناهای اولیه مسجد است که با اسامی متنوعی روبرو می شویم. در پاره ای متون تاریخی، از سه نسل سخن به میان می آید که در ساخت و سازها دست داشته اند و در جایی دیگر شجره نامه بانیان گاه به چهار یا پنج نسل می رسد.
مسلم است که ارایه اسامی متنوع بانیان بناهای اولیه مسجد، نه تنها تاریخ بنیان بنا را مخدوش می سازد. بلکه تردیدهای مکّرر از تعّدد بناهای اولیه،کل مجموعه را مورد سؤال قرار داده و تاریخچه مبهم بنا را عرضه می نماید.
از طرفی متون تاریخی نشان می دهند که شهر یزد، قبل از اینکه دارالعباده آل کاکوبه گردد، پایگاه مهمی برای زردتشتیان بوده است که هنوز هم نقش خود را حفظ کرده است. حتی متون تاریخی از احداث مسجد جامعی در قرون اولیه اسلامی در شهر یزد خبر نداده اند و شروع ساخت و ساز مسجد جامع را در این شهر در بدو ورود امرای کاکویی ذکر کرده اند که شهر دارای حصار و دروازه می گردد.
همچنین صاحبنظرانی که بقایای تاریخی مسجد را قبل از تخریب دیده اند، در مورد جایگاه و موقعیت آن اظهار نظرهایی کرده اند که دال بر وجود آتشکده در مکان آن است و در متون تاریخی اشاره ای بر وجود آتشکده در این مکان نیست.
علاوه بر آن، اظهار نظرهای مستشرقین و نتایج تحقیقات ماکسیم سیرو، بنیان بقایای تاریخی مسجد را به قرون اولیه اسلامی، قبل از سلاجقه یا پیش از روی کار آمدن کاکوئیان در یزد دانسته اند که این نظریه در تقابل با متون تاریخی قرار می گیرد و موضوع را بغرنج تر می سازد. همچنین بانی و تاریخ بنیان دومین مسجد در گزارش تحقیقی ماکسیم سیرو، با آثار مورخین تطابق ندارد.
بررسی و مقایسه مدارک و شواهد تاریخی
تعدد بناهای اولیه
جهت رفع ابهامات تاریخی، تمامی مدارک و شواهد تاریخی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته که به اختصار اهم آن ها ارایه می گردد:
آثار مورخیّن متّقدم
جعفری و کاتب در تألیفات خود در دو مبحث جداگانه که شرح حال امیران و حکام یزد و دیگری معرفی مساجد جامع یزد است، به ساخت و سازهایی در مکان مسجد جامع کبیر یزد در زمان امرای کاکویی یزد اشاره دارند.
این دو مورخ در مبحث اول، بر موجودیت دو مسجد در مکان بناهای اولیه اذعان دارند که مسجد اولی را، مسجد جمعه شهرستان و دومین مسجد را مسجد جمعه درده یا مسجد قدیم درده ذکر کرده اند. جعفری در مبحث دوم از دو مسجد متصل قدیمی سخن می گوید ولی کاتب علیرغم تعیین میزان کارآیی مساجد در مبحث اول، بناهای قدیمی مجموعه را یک مسجد دانسته و متذکر می شود که مسجد قدیم همان عتیق است.
آثار دیگر مورخین
مورخینی که قبل از گسترش صحن مسجد(1240 ه.ق) تألیفات خود را ارایه داده اند، همچون محمد مستوفی بافقی عیناً مطالب جعفری و کاتب را به تناوب نقل قول کرده اند و از هر دو مسجد قدیمی سخن گفته اند. اما مورخین معاصری که پس از این تاریخ مبادرت به نگارش کرده اند، تنها به معرفی یک مسجد قدیمی پرداخته اند. آینی در آتشکده یزدان و دکتر افشار در یادگارهای یزد، ضمن شرح مبسوطی از مسجد جامع، تنها به یک مسجد قدیمی اشاره دارند.
آراء صاحبنظران
آراء صاحبنظرانی که بقایای تاریخی بناهای اولیه را رؤیت کرده اند، نشانگر آن است که کهن ترین بخش قدیمی مسجد یا مسجد اولیه را دیده اند. این افراد در مورد موقعیت و ویژگی های اظهار نظرهایی کرده اند که در یک جمع بندی کلی، آن را از آثار قرون اولیه اسلامی و مکان مسجد را در کنار یا بر جایگاه آتشکده زرتشتیان دانسته اند.
دکتر ایرج افشار، جزیی از پی آتشگاه ساسانی را در محل بقایای تاریخی بناهای اولیه مسجد تشخیص داده است و دکتر محمد کریم پیرنیا، وجود محلی به نام « تل خاکستر» را در مجاورت آتشکده ای در این مکان دانسته است. همچنین دکتر پیرنیا و کهنسالان یزدی که شاهد تخریب بقایای بناهای اولیه بوده اند، همگی اذعان دارند که هنگام حفر زمین برای پی ریزی شبستان جدید، خاکستر زیادی از این محل بیرون برده شده است و نکته قابل توجه دیگر، توجه زردتشتیان به این مکان و روشن کردن شمع در محل کرباس مسجد فعلی است.
پروفسور پوپ نیز مسجد را در محل یکی از آتشکده های ساسانی دانسته که در روزگار صفاریان دایر بوده است. همچنین دونالد ویلبر، بقایای تاریخی بناهای اولیه را متعلق به قبل از سلاجقه می داند.