کسی به سرهنگ نامه نمی دهد
اثر مارکز
با شنیدن صدای اذان احساس میکنم که کسی دعوتنامه مهمانی باشکوهی را با صدای بلند برایم می خواند..
کم کم موذن اذان عشق را در گوش آسمان زمزمه می کند. چه زیباست ندای الله اکبر !!! چه زیباست ندایی که عظمت حق را بر دلم می نشاند !! و وسوسه های شیطان را از دلم می رهاند خویشتن را برای نماز آماده می کنم. بانگ الله اکبر که سر می دهد ستون قلبم از بزرگی یاد خدا می لرزد و ندایی از درون مرا می خواند« الا بذکر الله تظمئین القلوب» و می گوی که باید خوشتن را برای نماز آماده سازم .
نماز! آری واژه ی نماز که می شنوم پیمانه وجودم از لطف و رحمت حق لبریز می شود و غنچه های وصل در......
این انشای بسیار زیبا در قالب ورد و قابل ویرایش است.و فرمت قابل قبول برای شرکت در مسابقات را دارا می باشد. کلیه نکات نگارشی در این انشا رعایت شده است.