فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:50
پایان نامه مقطع کارشناسی معماری
فهرست مطالب:
چکیده:
فرانک اون گهری متولد 1929 کانادا (تورنتو) میباشد ولی بعدها یعنی در سال 1954 به تابعیت ایالات متحده درآمد. در سال 1962، استودیوی کارآمد معماری خود را تأسیس کرد، اما شانزده سال پس از آن، برای تحقیق و تجربه امری نو و متهورانه، به گونهای پیشبینی نشده، از حرفه روزانهاش دست کشید. بازتاب تحقیق فشردهی وی چنان بود که ارائه آن در نمایشگاه ویژهی سال 1968 توجه بینالمللی را جلب نمود. دهها طرح اجرائی انجام یافته در سواحل طرفین اقیانوس اطلس، همراه تحسین فراوان اجتماعی، که آرزوی هر معمار است، از جمله اقدامات بعدی به شمار میآیند و نمونههای بارز آنها را میتوان در طرحهای مرکز آمریکائی در پاریس، موزه گوگنهایم در بیل بائو، و تالار دیسنی در لسآنجلس مشاهده نمود. هنر مجسمهای را سامان بخشید و حتی فضاهای گود و برجسته را بیدار ساخت، نوعی زیبایی، که به توسعه گرداب وار اجتماعی توجه میدهد. معماری، از طریق فرمها و بازگشتها ساختار زندگی را میآفریند. معماری گهری، امروزه به جای سبک مغزی و بدبختی، مار را در زیستن با هوشمندی به غنا، روابط مناسب، انگیزههای صحیح، دموکراسی واقعی و عشق یاری میرساند، آثار او، برای دمیدن شادمانی و حیاتی تازه در تمامی معماری سودمند میباشد، حضور گهری برای پرتوافشانی دوبارهی روشنایی به کشورهای دوردست و عقب نگه داشته شده، امری اجتنابناپذیر است.
فرانک اون گهری، در 28 فوریه 1929، در تورنتو (کانادا) متولد شد. نام مذهبیاش ابراهیم بود، و محض خنده او را (ماهی) صدا میکردند. بلافاصله پس از جنگ دوم جهانی کانادا را ترک کرد و با خانوادهاش در لسآنجلس اقامت گزید، آن هم نه در یک خانه ویلایی واقع در حومه سرسبز شهر، که در مرکز شهری با تراکم جمعیت بالا و خطرناک. در کالیفرنیا نام خانوادگیاش را از گلدبرگ [gold berg] تغییر داد، و تا اندازهای با محیط سینمائی درخشان هالیود آشنا گردید. در سال 1952، در سن 23 سالگی همچون اردکی در بیرون از اب است. در این هنگام، خانم آنیتا اسنایدر، با درآمدی معمولی برای تأمین مخارج زندگی مستقل خویش، با او آشنا گردید و ازدواج کرد، در یافتن مسیری برای زیستن، با فروتنی به کمک وی شتافت. بدین طریق، گمری توفیق یافت که در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی ثبت نام نمایدذ. او هنر را انتخاب نمود، سپس با تغییر رشته تحصیلی، در سال 1954 در معماری فارغالتحصیل شد. کمی بعد، حین خدمت سربازی در جورجیا [Giorgia] پروژههایی را مطابق «الگوهای معمار معروف بنام رایت» طرح کرد، آثار کوچکی را، با استفاده از باقیماندههای ابزار سادهای که طی دوران نوجوانیاش در مصالح فروشی پدربزرگش میفروخت، به مرحله اجرا رسانید. اینک همکاری با ویکتور گروئن [victor/gruen] را آزموده بود، کسی که، با ورود به لسآنجلس، مشی خبرگانی از وین را، چون شیندلر و نوتیرا تعقیب میکرد.
گهری 27 ساله، پدر دو دختر، در دانشکدهی طراحی هاروارد ثبت نام مینماید. با وجودی که دارای مدرک کارشناسی معتبر از دانشگاه هاروارد است، در بوستون [Boston] کار نمییابد.
او برای گذر از حالت سکون، به همراه تمامی اعضای خانواده، به پاریس نقل مکان مینماید. برای یک سال نزد معمار آندره رموند [Andre/Remondet] کار میکند، و مدتی را نیز در سفر میگذراند با آخرین 2 اثر لوکوربوزیه آشنا میشود، (لاتورت ورون شام) بازگشت او به لسآنجلس، تحولی بزرگ به شمار میآید. در سال 1962، یک دفتر معماری به نام خودش باز میکند. کارهایش، تقریباً بزودی، قابل توجه و با کیفیت عالی میشوند. ساختمانها، در شروع از مشخصههای کلیدی سبک معماری رایت برخوردارند، کارهایش مورد استقبال گروه حرفهای آمریکا واقع شد، چنان که در سال 1974 در شمار اعضای AIA قرار گرفت.
به موازات فعالیت در پروژههای کارفرمایان دولتی و خصوصی فرصتهایی نیز برای تهیهی طرحهای فضاهای نمایشگاهی و هندی به وجود آمد، که به 2 نمونه از طرحهای دفتر کار محل سکونت برای هنرمندان اشاره کرد، (دانز یگر (Danziger) و دیویس (Davis).
در شروع سال 70، با استفاده از کارتن، فشرده، مبل ساخت. عملی که در آن هنگام، فقط میتوانست به حضور بستر درونی آزادی، برای تجربه طراحی رادیکال دلالت نماید.
مدتی کوتاه، در مؤسسه معماری کالیفرنیای جنوبی [SCI] تدریس نمود، جایی که، در پراکندگی شهر منطقهای لسانجلس، دارای نیروی پیش برنده خواهد شد. اما نقش استادیاش جنبه فرعی و موقتی دارد، و قریحههای کفتاری او، محسور کننده نیستند.
با وجود جا افتادگی دفتر کارش، که تعداد همکارانش به 20 میرسد، زندگی خصوصیاش چندان خوب نیست. در سال 1976، در پی ده سال جدایی از آنیتا، با برتا ایزابل ازدواج میکند، و در سال 1978 اجرای خانهای را که برای زندگی جدید تدارک دیدهاند، به پایان میرساند .
خاطرهاش زنده شد. شایستگی خانه مزبور، در بازگشت به گذشتهی پیش از یک قرن پیش است. فراخوانی خانه سرخ، که جوانی به نام وب [Webb] برای ویلیام موریس، طراحی و اجرا کرد. امری که به سوی شکوفایی، به رهایی از درکارهای دستی، بعد به برقراری ارتباط با صنعت و به کارکردگرایی باوهاوس ره خواهد یافت؛ در خانهی برشمرده، که در ناحیه ویلایی حومه شهر قرار دارد، برای نخستین بار و به طور ریشهای، با جداسازی میان اشراف و مردم، و فاصله فرهنگ امتیازمند و عام و تقسیمبندی طبقات فرهیختهی تحصیل کرده و معمولی، مبارزه می شود. خلاقیت گهری در پنجاه سالگی، برابر معادلهای «معماری نو=خانه نو» را به اثبات رسانیده است.
گهری قطعاً یکی از معماران بزرگ قرن حاضر به شمار میآید. طراحیهای او نحوه استفادهاش از مصالح استفاده از فرمهای ارگانیک و سازههای در هم پیچیدهاش شکلی حماسی به کارهای او بخشیده است. او به نوعی دنبال کننده راه «فرانک لویدرایت» معمار بزرگ نیمه اول قرن بیستم میباشد. تغییر شکل دادن اشیا و عناصر و مصالح و استفاده از این فرمهای نوگرا در مجاری دغدغههای اصلی هر 2 معمار به شمار میآید.
دید معمارانه و ایدههای منحصر بفرد گهری در نزدیک عناصر و بوجود آوردن بافتهای جدید دیدگاهی تازه را در معماری نوین جهان بوجود آورده است.
خاص بودن کارهای فرانک گهری از لحاظ ساختاری به سنتها و عوامل اقتصادی بستگی فراوان دارد. موفقیت گهری نه تنها در محافل معماری و هنری زبانزد شده بلکه در عرصه تجاری نیز با حمایتهای کمپانیهای معتبر تجاری نظیر کمپانی (هوگرباس) که حمایت مالی برگزاری نمایشگاههای او را بر عهده دارد گرفته است. تنوع کمنظیر تیمپای معماری در آثار گمری از نکات مثبت کارهای او به شمار میآید.
از طراحی و بازساز یک خانه ویلایی گرفته تا طرح و اجرای ساختمانی آموزشی هتلها، رستورانها بانکها و موزههای هنری که از مشهورترین آنها میتوان به موزه هنری «گوگنهایم در نیویورک، موزه هنر «بیلبائو» در اسپانیا و تالار موسیقی «والت دیسنی» در لسآنجلس اشاره کرد. توجه عمده و عمیق گهری در راحی و اجرای فضاهای شهری به 2 نکته سازه و بافت معطوف میشود.
باور اینکه معماری هنر است در تمام دوران زندگی کاری گهری با او همراه بوده و همواره از معمارانی چون «برنکوزی»، «آلوارآلتو» و «فیلیپ جانسون» به عنوان هنرمندانی بدلیل در تاریخ هنر جهان یاد میکند.