فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:38
قسمتی از متن همراه با ترجمه :
What is random access memory (RAM)?
Random access memory
Random access memory or RAM is a type of computer storage whose contents can be accessed in any order. This is in contrast to sequential memory devices such as magnetic tapes, discs and drums, in which the mechanical movement of the storage medium forces the computer to access data in a fixed order. It is usually implied that RAM can be both written to and read from, in contrast to read-only memory or ROM.
ترجمه :
حافظه اصلی یا مستقیم(RAM)چیست؟
حافظه اصلی یا RAM نوعی ذخیره یامخزن در کامپیوتر است که ظرفیت ورود هر دستور وفرمانی را دارد. این ویژگی در مقابل دستگاههای حافظه دائمی مانند نوار مغناطیسی ،دیسکها و … قرار دارد که حرکت مکانیکی دستگاه اطلاعاتی را با دستوراتی ثابت وارد کامپیوتر می کند معمولاً RAM می تواند هم خواندنی وهم نوشتنی باشد در برابر ROM که فقط خواندنی است.
فهرست مطالب :
نظریه (دیدگاه )
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:40
چکیده:
هیپرلیپدمیا:
هایپرلیپیدمی عبارت است از سطح بالای چربیهای خون شامل کلسترول و تری گلسیریدها هستند.
تعدادی از ترکیبات شیمیایی مختلف در غذاها در بدن تحت نام لیپدها یا چربیها طبقهبندی میشوند. این مواد عبارتند از : 1- چربیهای خنثی یا تری گلسیرید
2- فسفولیپید 3- کلسترول
قسمت لیپیدی پایه تری گلسیرید و فسفولیپید اسیدهای چرب میباشد.
اگر چه کلسترول محتوی اسید چرب نیست اما هسته استرولی آن از فرآوردههای تجزیه مولکولهای اسید چرب تشکیل میشود و به همین علت به آن خواص فیزیکی و شیمیایی مواد لیپدی را میبخشد.
تری گلیسیریدها به طور عمده در بدن برای تأمین انرژی برای رونههای مختلف متابولیک، به صرف میرسند و از این نظم سهم برابرری با کربوهیدراتها دارند. همچنین لیپیدها در تشکیل غشاءهای سلولی و اعمال داخل سلولی مورد استفاده قرار میگیرند.
تری گلیسیریدها
تری گلسیریدها از 3 موکول اسید چرب با زنجیرة بلند و یک مولکول گلسیرول ترکیب شدهاند. وقتی مقدار TG بالا میرود در بافت چربی رسوب میکند. عوامل بالا برندة تری گلیسیرید: و صرف غذاهای چرب، و صرف الکل، حاملگی، داروهای بالابرنده: کلسیته امین، انستروژن، ضدبارداری.
داروهای کاهنده، اسید اسکوربیک، آسپارژنیاز، کلوفیبرات
کلسترول:
مهمترین چربی که باعث بیماری آرتریو اسکلروتیک عروق میشود کلسترول است. برای تولید استروئیدها اسید صفراوی و غشای سلولی استفاده میشود. بیشتر از چربیهای حیوانی بدست میآید. کبد کلسترول را در فرم آزاد متابولیزه کرده و فرم آزاد توسط لیپوپرتئین منتقل میشود. 75%کلسترول، IDL و 25%، VLDL متصل میشود. پائین بودن آن نشانة بیماری شدید کبدی میباشد چرا که کبد مسئول متابولیزه کردن فرآوردههای کلسترولی خوراکی است. سوء تغذیه نیز سبب کاهش کلسترول میشود. کلسترول به تنهایی نشانگر دقیقی از بیماریهای قبلی نیست. مقادیر کلسترول در دورفه متفاوت ممکن است متفاوت باشد. تغییرات وضعیتی و بیماریها روی آن تأثیر میگذارد. حاملگی سطح آن را بالا میبرد.
HDL، IDL، VLDL:
لیپوپروتئینها پروتئینهای موجود در خون بوده وظیفه اصلی آنها انتقال دادن کلسترول، تری گلیسرید و بقیة چربیها میباشد. IDLها در اصل کلسترولاند، VLDL عمدتاً تری گلیسرید و HDL غالباً پروتئین.
HDL ناقل کلسترول است به نظر میرسد وظیفة آن این است که کلسترول را از بافتهای محیطی برداشته و جهت دفع، کبد میبرد. همچنین میتوانند با ممانعت از برداشت سلولی کلسترول و لیپید اثر محافظتی داشته باشد و این همان اثر محافظت کنندگی آنها در برابر بیماریهای قلبی – عروقی میباشد.
نسبت HDL، کلسترول توتال حداقل باید باشد و نسبت ایدهآل است.
LDL غنی از کلسترول است. کلسترولی توسط IDLها منتقل میشوند میتوانند در بافتهای محیطی رسوب کنند و باعث افزایش ریسک خطر بیماریهای قلبی عروقی شوند. پس سطوح بالای IDL آتروژنیک میباشد. سطح IDL در مبتلایان، بیماریهای قلبی عروقی باید کمتر از 120 و در افراد غیر مبتلا کمتر از 180 باشد. هر چند VIDLها مقدار اندکی کلسترول را حمل میکنند ولی بیشترین حمل کنندة تری گلیسرید خون هستند و با درجات خفیفی در افزایش ریسک بیماریها آرتویو اسکلروتیک انسدادی نقش دارند. اندازهگیری مقادیر HDL، IDL، VLDL بخشی از تست Lipid Profile میباشد. این تست برای بررسی ریسک بیماری عروق کرونر به کار میرود. مقادیر بالای HDL ریسک بیماری کرونری را کم کرده و در صورت مقادیر بالای LDL و VLDL ریسک بیماری انسدادی عروق کرونر افزایش مییابد.
میزانها: کلسترول توتال کمتر از 200
HDL : مطلوب بالای 45
LDL: کمتر از 130
تری گلسیرید: کمتر از 200
Total Cholesterol (توتال کلسترول): افزایش سطح توتال کلسترول وابسته است با افزایش خطر CHD. یک توتال کلسترول مطلوب معمولاً کمتر از میباشد. توتال کلسترول بین در مرز خطر یا Border line است و و بیشتر نشانة کلسترول بالایی است.
بیشتر تصمیم گیریها در مورد دارو درمانی روی میزان HDL کلسترول و یا LDL پایهگذاری میشوند تا توتال کلسترول. توتال کلسترول در هر ساعتی از روز اندازهگیری میشود و نیازی، NPO بودن ندارد.
LDL Cholesterol: ( کلسترول به نیز نامیده میشود). صحت پیشگویی آن در CHD نسبت به توتال کلسترول بیشتر است و وابستگی افزایش وقوع CHD با میزان بالای LDL در بیشتر مطالعات نشان داده شده است. بطور ایدهآل سطح LDL باید کمتر از یا حتی کمتر از (در بیماران مبتلا به CHD) نگه داشته شود. افراد با سطح سرمی یا بیشتر در معرض خطر CHD قرار دارند. سطح به طور متوسط خطر CHD را افزایش میدهد.
اندازهگیری سطح LDL با NPO بودن بعد از 12-24 ساعت انجام میشود.
Triglycerides تری گلیسرید: میزان تری گلیسیرید با افزایش خطر ایجاد CHD نیز رابطه دارند. سطوح گلیسیرید:
اندازهگیری سطح TG نیز مانند LDL با NPO بودن بعد از 14-12 ساعت انجام میشود.
HDL Cholesterol : همه کلسترولها بدنتینه. سطح بالای HDL خطر بروز CHD را پائین میآورد. در حقیقت HDL خیلی بالا (بالاتر از ) به عنوان یک عامل خطر منفی برای CHD مطرح شده است. به عبارت دیگر، پزشکان دارو درمانی را برای افراد با HDL پائین (کمتر از ) ممکن است توصیه کنند بخصوص اگر از قبل مبتلا به CHD بودهاند.
پزشکان همچنین نسبت توتال کلسترول به HDL را بعنوان راهنمایی برای درمان استفاده میکنند.
اندازهگیری سطح سرمی HDL نیازی با NPO بودن ندارد
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:45
مقدمه …۱
فصل اول:مفاهیم وکلیات .۳
مبحث اول:سبقه تاریخی …۴
گفتار اول: پیشینه حقوق بشر پیش از ..۴
گفتار دوم :حقوق بشر درظهور اسلام ..۵
مبحث دوم:تعاریف حقوق بشر ….۵
گفتار اول: ریشه¬های اصلی حقوق جهانی بشر به طور عام …۶
الف:تعریف حقوق بشردر بستر اندیشه و دین .۶
۱-مفهوم حقوق بشر: .۶
۲-تعریف حقوق بشر از دیدگاه دین : …۷
گفتار دوم : حقوق بشر در اعلامیه جهانی واعلامیه قاهره ….۸
الف :تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر ۸
۱-محتوای اعلامیه جهانی حقوق بشر …۸
۲-ویژگی های حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر ….۱۱
۳-موقعیت اصول حقوقی مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر در اسلام …۱۱
ب- اعلامیه حقوق بشر اسلامی ۱۲
۱-تدوین اعلامیه حقوق بشر اسلامی .۱۲
۲-محتوای اعلامیه حقوق بشر اسلامی ….۱۳
۳-ویژگی های کلی اعلامیه حقوق بشر اسلامی .۱۴
۴- ابداعات و نوآوری های اعلامیه حقوق بشر اسلامی ..۱۴
۵-موقعیت اعلامیه حقوق بشر اسلامی نزد جوامع غربی ۱۵
فصل دوم:اسلام و حقوق بشر ..۱۶
مبحث اول:مقایسه اعلامیه جهانی حقوق بشر با اعلامیه حقوق بشر اسلامی ..۱۷
گفتار اول: انطباق دو اعلامیه در وجوه مشترک ..۱۷
الف: اشتراکات اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه اسلامی …۱۷
۱ـ ممنوعیت برده داری . …۱۷
۲ ـ شناسایی حق مالکیت ادبی ۱۷
ب: تضادهای اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه حقوق بشر اسلامی ….۱۸
۱ـ برابری در حقوق . ..۱۸
۲ ـ کرامت و حیثیت …۱۹
۳ ـ نقش مذهب . ۱۹
۴ ـ منشأ قدرت حکومت ….۲۰
۵ ـ حقوق خانواده .۲۰
۶ ـ حق تابعیت جهانی ۲۰
گفتار دوم: موارد موجوددر اعلامیه اسلامی ومسکوت مانده در اعلامیه جهانی ۲۱
مبحث دوم:ابعاد معنا شناختی حقوق بشرو اسلام …۲۲
گفتار اول: مبانی و مناقشات غربی .۲۳
الف:دیددگاههای متفاوت غرب در سر منشا حقوق و حقوق بشر .۲۳
۱: حقوق الهی .۲۳
۲: حقوق طبیعی ….۲۳
۳: حقوق وضعی …۲۴
۴٫ حقوق مارکسیستی ….۲۴
گفتار دوم : مناقشات برونتمدنی(اسلام وغرب) .۲۵
الف :حقوق بشر در اسلام معاصر …۲۶
۱- نشانهشناسی و نظامهای معنایی مسلمانان ..۲۷
۲- سنّت اسلامی و حقوق بشر ..۳۰
۱-۲:الگوی حرکت در نظام معنایی ….۳۰
۲-۲٫ شالوده شکنی دوگانه نظام معنایی ..۳۱
۳-۲: گسترش و بومیشدن حقوق بشر در جهان اسلام ۳۱
ب:بازتاب حقوق بشر جهانی در حقوق بشر اسلامی از حیث معنا شناختی …۳۲
نتیجه گیری ….۳۷
منابع ۳۹
چکیده:
حقوق بشر منعکس کنندة آرمان جهانی عدالت و جامعه ای است که در آن هر انسانی بتواند از زندگی شرافتمندانه همراه با صلح، امنیت و رفاه برخوردار گردد. حقوق بشر همزاد با پیدایش انسان بوده و با وجود او به وجود آمده است پس نمی توانیم آن را در قالب یک تمدن خاص محدود نمائیم. برخی از اندیشمندان معاصر معتقدند که حقوق بشر یک پدیده ی کاملاً غربی است فارغ از اینکه حکومت ها، تمدنها و ادیان بسیاری از جمله دین اسلام و حکومت اسلامی از ابتدای تاریخ به این مسئله توجه داشته اند.در این نوشتار که در دو فصل گردآوری گردیده سعی شده بدوا به تبیین مفاهیم و کلیات حقوق بشر در سیر تکوینی و تاریخی آن بپردازیم و در فصل دوم از منظری دگراندیشانه بر پایه تحلیل دو اعلامیه حقوق بشرجهانی و اعلامیه حقوق بشر اسلامی به برون رفتی در حد توان از چالش همگرایی یا واگرایی اسلام با حقوق بشر بپردازیم.در این نوشتار سعی شده با امعان نظر به مفاهیم کلی پیرامون اسلام که در لوای تفاسیر سنتی کارکرد امروزی خویش را از دست داده به مفهومی نو در کارکردهای حقوقی اجتماعی اسلام نایل آییم.
فرمت فایل :docx(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:4
چکیده:
تزئین ظروف شیشهای با رنگ و نقاشی هنری است که قرنها در میان ملل مختلف محبوبیت داشته است و آثار متعدد و متنوعی از این هنر را میتوان در موزههای نقاط مختلف جهان یافت. گذشته از ظروف شیشهای شکیل با نقاشیهای حرفهای و یا کنده کاریهای پیچیده و ظریف که از گذشتههای دور تا حال توسط هنرمندان چیره دست در این رشته آفریده شده گاه ایجاد طرحها و حتی خطوط ساده رنگی نیز میتوانند ظروف شیشهای بسیار ساده را به ظروفی زیبا و چشمگیر تبدیل کنند. آراستن بطریها، لیوانها و ظروف شیشهای و همچنین آینههای کوچک و بزرگ با نقاشیهای ساده کاری بسیار ساده است که با یادگیری چند تکنیک ساده میتوانید ظرف چند ساعت در منزل انجام دهید. برای نقاشی روی شیشه که آن را ویترای نیز مینامیم، نیاز به وسایل متعدد و خاص نیست بلکه با مقداری رنگ مخصوص ویترای یا کار بر روی شیشه و وسایل متداولی مانند قلم مو و اسفنج میتوانید ظروف شیشهای بسیار معمولی و حتی کم ارزش مثل بطریها و شیشههای محتوی سس، مربا و آبلیمو را به ظروف زینتی و منحصر به فردی تبدیل کنید. برای انتخاب ظرف مناسب در ابتدا ظروف کم قیمتی را جست وجو کنید که از شکل خاص و ویژهای برخوردارند. برای یافتن چنین ظرفی این بار که برای خرید مایحتاج منزل به سوپرمارکت میروید، به شکل ظاهری ظرف انواع مربا، ترشی، سس، آبلیمو، سرکه، روغن و خلاصه هر آنچه در لیست خرید شما وجود دارد، توجه کنید و ظروفی را که برای آراستن با رنگ و نقاشی مناسب ترند انتخاب نمایید. پس از خالی کردن ظرف آن را خوب بشویید. برای پاک کردن سطح شیشه از هرگونه چربی میتوانید با یک قطعه پنبه آغشته به تربانتین آن را تمیز کنید. اگر برچسب روی شیشه به راحتی جدا نمیشود، آن را با آب داغ خیس کنید و پس از برداشتن کاغذ برای پاک کردن باقی مانده اثر چسب از روی شیشه از یک پنبه آغشته به آستون استفاده کنید. برای نقاشی بر روی شیشه رنگهای مخصوص شیشه در بازار موجود است. این رنگها را میتوان به سه گروه تقسیم کرد. گروه اول رنگهای محلول در آب هستند. این رنگها نیازی به حرارت دیدن در کوره ندارند. این رنگها به ویژه برای نقاشی بر روی وسایلی مانند آینه که نیاز به شستوشو ندارند، مناسبتر هستند. رنگهای محلول در آب همچنین برای بچهها ایدهآل هستند. با این رنگها کودکان شما میتوانند بدون نگرانی از این رنگها برای نقاشی روی وسایل شیشهای استفاده کنند.
گروه دوم رنگهای مخصوص شیشه هستند که باید در کوره حرارت ببینند. این رنگها باید حدود ۳۰ دقیقه در دمای ۲۰۰ درجه سانتیگراد پخته شوند و پس از پخت ثابت شده و قابل شست وشو خواهند بود.
رنگهای گروه سوم رنگهای محلول در تینر هستند که اغلب شفاف بوده و بدون حرارت دیدن در کوره نیز میتوان ظروف رنگ آمیزی شده با آنها را با دقت و احتیاط شست. علاوه بر رنگ از خمیر ویترای نیز میتوان برای ایجاد طرحهای خطی برجسته و یا خطوط مرزی طرحهای رنگی استفاده کرد. این خمیرها امروزه به صورت آماده در تیوبهایی با سر باریک و مناسب برای رسم خطوط باریک از فروشگاههای عرضه کننده لوازم هنری قابل تهیه هستند. اما میتوانید این خمیر را با پودر مل و چسب چوب نیز تهیه کنید و آن را با قیفهایی که از سلفون درست میکنید، مورد استفاده قرار دهید.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:26
تبیین نظر ارسطو و افلاطون.. ۳
امکان تغییر انسان و انواع تغییرپذیرى… ۶
بعثت انبیا ۷
تکلیف، در همه ادوار زندگى… ۹
تغییر خَلق و خُلق… ۹
نقش معرفت در تغییر اخلاق.. ۱۰
قرآن و تغییر اخلاق.. ۱۱
تفضل نعمت و استحقاق کیفر. ۱۲
نعمت ابتدایى الهى… ۱۳
اسراف در نفس…. ۱۵
عاقبت مؤمن و کافر. ۱۶
رابطه ملکه شدن با قساوت قلب…. ۱۸
احیاى زمین و زمینه مرده. ۱۹
تغییر و جهاد اکبر. ۲۰
فرار از «زحف» در جهاد اکبر. ۲۰
پىنوشتها: ۲۳
منبع : ۲۶
چکیده:
یکى دیگر از مبادى علم اخلاق این است که آیا اخلاق، قابل تغییر استیا نه؟ فارابى در کتاب شریف «الجمع بین الرایین» در باره یکى از بحثهاى مورد اختلاف دو شخصیتبزرگ علمى یعنى ارسطو و افلاطون در مسئله اخلاق مىفرماید:
عدهاى بر آنند که بین این دو شخصیت عظیم علمى، اختلاف نظر هست; ارسطو بر این باور است که اخلاق، جزو عادات تغییر پذیر و تحول یاب است; اما افلاطون بر این عقیده است که اخلاق بر دو قسم است: قسمى طبیعى و قسمى دیگر کسبى است و بخش طبیعى اخلاق، قابل تغییر نیست (1) .
البته اگر این دو سخن با همین دو تعبیر، از آن دو شخصیتبزرگ فلسفى نقل شده باشد، با هم ناهماهنگ است; زیرا ارسطو مىگوید اخلاق کلا قابل تغییر و تحول است ولى افلاطون مىگوید شاخهاى از اخلاق که کسبى است، قابل تغییر است; اما بخش دیگر آن که طبیعى است قابل تغییر نیست.
فارابى مىگوید:
جناب ارسطو این مسائل را در کتاب «فیه ما فیه» گفته است و من در آن کتاب به شرح این مطالب پرداختم و گفتم اولا: این کتاب در قوانین مدنى است، نه در اخلاق; یعنى، مسائل حقوقى را بازگو مىکند; نه مسائل اخلاقى را و ثانیا: نظر جناب ارسطو در آن کتاب، مسائل کلى و مطلق است نه مسائل جزئى (2) .
یعنى به طور کلى بحث مىکند که آیا اخلاق همانند «ذاتیات» و یا به تعبیر پیشینیان «جنس» و «فصل» و «ماده» و «صورت» است و به عبارت دیگر همان طور که فصل، ذاتى هر ذى فصل و نوع، ذاتى هر ذى نوع است، آیا خلق، ذاتى هر متخلق و تغییر ناپذیر استیا هر خلقى قابل تغییر است؟
جناب ارسطو اصل امکان قبول تغییر را مطرح کرده و سخن او در سهولت و صعوبت آن نیست. اما سخن افلاطون این است که اخلاق، دو قسم است; بخشى از آن طبیعى و تغییر آن، دشوار و بخش دیگر کسبى و تغییر آن آسان است و منظور از طبیعى بودن «صورت نوعیه» و ذاتى شدن نیست; بلکه ملکه شدن به منزله صورت شدن است و قهرا تغییرش دشوار است; ولى محال نیست. چرا که بین «متعذر» و «متعسر» فرق است. «متعسر» چیزى است که ممکن ولى دشوار است اما «متعذر» چیزى است که انسان از انجام آن معذور است و قادر بر آن نیست. متعذر در این گونه موارد که در مقابل متعسر قرار مىگیرد، به معناى ممتنع است.
بنابراین، نظر افلاطون این است که تغییر دادن اخلاقى که طبیعى شود دشوار است; اگر درختى به صورت کج رشد کند و راه عابران را ببندد، باغبان مشکل مىتواند آن را راست کند، ولى چنین نیست که به هیچ وجه نتوان آن را مستقیم کرد; البته منحنى بالذات را نمىشود مستقیم کرد; اما مىشود با عواملى این مانع سر راه را برداشت. منظور افلاطون از این مثال این است که تغییر روش کسى که به خلقى خاص، سالیان دراز، عادت کرده و به حد کهولت رسیده است، سخت است.
در تعبیرات دینى ما هست که: «رد المعتاد عن عادته کالمعجز» (3) یعنى، تغییر دادن مسیر اعتیاد کسى که به چیزى عادت کرده، مانند معجزه است البته نه خود معجزه و در آثار ادیبان بزرگوار ما آمده است:
«تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است»
این خود تشبیهى است و جناب شیخ مصلح الدین سعدى، نمىخواهد بگوید همان طور که گردو روى گنبد دوار نمىایستد بلکه مىغلطد، تربیتبراى نااهل روا نیست، منظور وى دشوار بودن است نه محال بودن.
بنابراین، جناب فارابى مىفرماید: افلاطون مثل ارسطو فتوا مىدهد که ممکن است اخلاق را عوض کرد اگر چه این تغییر، دشوار است; و سپس مىافزاید: هر صورت جدیدى بعد از مدتى که با ماده خود، قرین مىشود، مجموعا ماده ثانى براى صورت بعدى مىشود و آن صورت بعدى هم که روى این مجموعه پدید مىآید و مدتى با آنها عجین مىشود، مجموعا ماده براى صورت سوم و... مىگردند. آنگاه مثالى ذکر مىکند: مثل این که خاک به صورت گیاه در مىآید و گیاه وقتى رشد کرد، به صورت الواح، چوبها و تختهها و تختهها به صورت تخت، میز تحریر و مانند آنها در مىآید که به این ترتیب، هر کدام از اینها زمینه براى پذیرش صورتهاى بعدى است.
البته این صورت، صورت طبیعى نیست; بلکه صورت صناعى است که جناب افلاطون آن را در حد مثال براى تقریب به ذهن ذکر کردهاند; یعنى نفس با هر خصوصیتى که مانوس شود، زمینه براى صفتبعدى را پیدا مىکند و آن صفتبعدى هم که مدتى در نفس مىماند براى پدید آمدن صورت طبیعى دیگرى، زمینه و طبیعت مىشود. بنابراین، افلاطون نمىگوید تغییر صور و افراد، یکسان است; بلکه مىگوید بعضى از آنها سخت و بعضى، سهل است و جناب ارسطو هم نمىگوید تغییر همه یکسان است; یعنى، تغییر اخلاق براى کسى که معتاد به خلقى شده با کسى که عادت نکرده، یکسان است پس در اصل امکان تغییر و نیز در تفاوت بین درجات اخلاقى به صعوبت و سهولت، هر دو موافقند و بین این دو بزرگوار، اختلاف نظرى نیست.
آنچه که در جهان یافتشده یا مانند فرشتگانى است که سخن همه آنها این است: «وما منا الا له مقام معلوم» (4) و تغییر پذیرى در حیطه آنان راه ندارد، چون موجوداتى مجرد و ثابتند و یا مثل موجودات عالم طبیعت مانند آسمانها، دریاها، کوهها، درختان، حیوانات و انسان است که تغییر پذیرند.
تغییر پذیرى بر سه گونه است: یا به صورت زوال و نابودى است که پیشینیان از آن به «کون و فساد» تعبیر مىکردند و یا به صورت تکامل یا تنازل است که سه قسم مىشود و هر سه قسم تغییر هم در انسان هست. چون انسان در قلمرو طبیعت است و هر موجودى که در منطقه طبیعتبه سر مىبرد پذیراى تغییر است.
موجودى که در مسیر حرکت قرار مىگیرد، گاهى بر اثر آسیب و گزند حوادث، فاسد مىشود; گاهى راههاى تنزل و گاهى راههاى تعالى و تکامل را طى مىکند. گرچه آنچه که حرکت است، بالاصالة و بالذات، همان است که در مسیر کمال باشد; اما برخى تحولات بالعرض هم هست.
در هر صورت، انسان مىتواند سه گونه تغییر داشته باشد:
1 زوال پذیرى و این همان مسئله «مرگ» است; مثل سایر موجودات که فاسد مىشوند: «کل نفس ذائقة الموت» (5) .
2 تغییر پذیرى در جهت تنزل که: «ان المنافقین فى الدرک الاسفل من النار» (6) که اینها به جاى «تدرج»، «تدرک» دارند! یعنى به جاى این که درجاتى را طى کنند درکاتى را مىپیمایند.
3 تغییر پذیرى در مسیر کمال که انسانها در این گونه تغییر، «درجات» دارند; به این معنا که، در اوایل امر با استناد به آیه «لهم درجات عند ربهم» (7) داراى درجه هستند ولى در اواخر بر اساس آیه «هم درجات عند الله» (8) ، خودشان عین ملکات نفسانى و متن «درجه» کمال مىشوند.
بنابراین، تغییر پذیرى درانسان هست; ولى آنچه که در محورهاى اخلاقى مطرح است همین دو بخش تغییر یعنى تغییر به طرف نزول و به طرف صعود است و گرنه تغییر موت و زوال و نابودى، امرى طبیعى است و ربطى به اخلاق ندارد، البته موت ارادى، در بحثهاى اخلاقى جایگاهى رفیع دارد ولیکن چنین مرگ اختیارى به همان تکامل وجودى برمىگردد که از انحاى تغییر استطالى است.
از نشانههاى امکان تغییر، ضرورت بعثت انبیا و مختلف بودن انسان در همه ادوار زندگى است.
یکى از بهترین ادله ضرورت بعثت انبیا (علیهم السلام) سامان بخشیدن به نابسامانیهاى اخلاقى است که انسانهاى بد آموخته را به اخلاق خوب تربیت کنند. اما اگر تغییر اخلاق و دگرگونى اوصاف نفسانى، ممکن و میسر نمىبود، انبیامبعوث نمىشدند چون بر فرض هم که بیایند و مردم را عالم کنند، وقتى علمنتواند نهاد آنان را دگرگون کند، بعثت و تعلیم چه سودى خواهد داشت؟ در اینصورت، تعلیم کتاب و حکمت، بارى بر روى دوش انسانها خواهد بود و انبیا رنجى بر رنجهاى انسانها مىافزایند، رنج فراگیرى و رنج ناهماهنگى بین علم واخلاق.