33 ص
مجموعه اجزای مختلف ماستر پلان طوری ترتیب گردیده که 6 فیصد آهنگ رشد عمومی را در سکتور زراعت فراهم نماید. بدان اساس عواید زراعت طی 12 سال دو برابر خواهد شد. این آهنگ رشد بدلیل رونما شدن افزایش بزرگ در عاید و استخدام بخش غیر زراعت پیشه دهات، کدام تغیر قوی را در توزیع عواید دهات همراه نداشته و یا مقدار بهبودی حقیقی را درآن بوجود خواهد آورد. بدین معنی که مجموع عواید روستا از آن طریق نیز دو برابر میگردد. هرگاه سکتور شهری تمام رشد نفوس دهات را جذب نماید، طی این مدت عواید سرانه اهالی روستا دو چند میگردد. با در نظرداشت وضع کنونی رشد بسیار سریع جمعیت، مطابق معیارهای جهانی رسیدن به این هدف را مشکل مینماید. این ارقام بر استنتاج تخمینی از فصل های جداگانه این پلان متکی بوده و از این لحاظ بدست آمده است تا حدی یک تخمین معقول میباشد.
احتمالأ کمتر از مناصفه مجموع سرمایه گذاری پلان مستقیماً به هدف رشد معطوف میباشد. زیرا سرمایه گذاری های عمده در بازسازی فزیکی زیرساخت ها و انکشاف سرمایه بشری بیرون از این اهداف ماستر پلان قرار میگیرد. معقول خواهد بود گفته شود که مناصفه مبلغ مجموع سرمایه گذاری با اولویت بندی محتاطانه و تخصیص به اجزای در برآورده شدن این رشد ستراتیژی، ضروری خواهد بود.
ناگفته هویداست که سرمایه گذاری های دیگر پلان را نیز نمیتوان فاقد اولویت دانست. بطور مثال سرمایه بزرگی برای احداث جنگلات بکار برده می شود که نه فقط برای زراعت، بلکه برای کشور حایز اهمیت میباشد. چه این تضمین یک رشد زراعت پایداری را بوجود آورده میتواند. بهمین گو نه سرمایه گذاری قابل ملاحظه ای برای ذخایر اضطراری غذا، تخصیصیه های معطوف به مقابله با ناداری و فقر ارائه گردیده که فواید اینها با رشدیکه بوسیله اعداد فوق ارائه شده، کاملاً کم میباشد.
ماستر پلان طی یک فرایند طولانی، مغلق و بسیار فراگیر که جلسات بزرگ و کوچکی را به سطح ملی و ولایات احتوا می نمود، انکشاف داده شده است. کمیته های بزرگی از افغانها و متخصصین خارجی فصل های جداگانه آنرا تهیه نموده اند. آن کمیته ها و دیعه خود را که بازتاب دهنده محصول مساعدت های اساسی خارجی میباشد، درآن طور شایسته بجا گذاشته اند. نیرومندی ماستر پلان وابسته به آن فصل ها میباشد که شرح مبسوط دورنما و نقطه آغاز کار مشرح به تطبیق گذاری پروژه های آماده شده را در بر می گیرند.
این فرایند به عدم تجانس زیاد در ارائه موضوع منجر شده که چاشنی این طعم در متن و این خلاصه عمومی بر جای مانده است. معهذا یک عده اولویت ها درین ضمن تصریح گردیده اند. اینها شامل مصئونیت غذایی، باغداری و مالداری می شوند که از طرف وزارت زراعت، مالداری و مواد غدایی قبلاً نیز مورد تأکید قرار گرفته بودند.
پلان سرمایه گذاری برای یک دوره بعدی پنج ساله مجموعاً به 1768.32 ملیون دالر بالغ می شود. این مقدار سرمایه گذاری، سرمایه ضروری برای سکتور ثانوی آبیاری را در بر نمی گیرد، زیرا فصل مربوط به آن هنوز توسط گروپی از کارشناسان تحت کار قرار دارد. تخمین های اولیه آنها اینست که سکتور ثانوی آبیاری طی پنجسال در حدود 688 ملیون دالر ضرورت خواهد داشت. اما البته در اینجا احتمال یک مقدار تداخل حسابی را نیز نمیتوان از نظر دور داشت. این رقم دست آوردهای سریع را بسوی اهداف مهمی را که درباره آنها توافق عمومی وجود داشت، احتوا مینماید. این پلان همچنان مبالغ هنگفتی برای آن وظایف را در بر می گیرد که از مسئولیت حکومت است (مثل ذخایر مواد غذایی اضطراری) و اخیراً توسط موسسات بین الملل ( از جمله پروگرام غذایی جهان) فراهم میشود. بناً در صورت ضیقی بودجه اینگونه سرمایه گذاری ها را میتوان بدست تعویق سپرد. به گونه یک مثال دیگر، حجم سرمایه گذاری برای باغداری گرچه بسیار بزرگ معلوم میشود، اما گستردگی آنچه که باید به دست آید و حجم خالص رشد سکتوری آن این فکر را تقویه مینماید که نمی شود از آن انصراف نمود. تصمیم گیری در باره این موضوعات در حیطه صلاحیت تهیه کننده گان ماستر پلان نبود. در موارد دیگر وقتی که مساعی برای کارآغاز میگردد. تفصیل موضوع به تحلیل پروژه گذاشته شده است، بالاخره، انکشاف دادن یک پلان فراگیر برای وزارت زراعت، مالداری و مواد غذائی به خودی خود باید این سند را پیگیری نماید. انکشاف اقلام بودجوی وزارت عمدتأ در فصل های جداگانه جای داده شده است. با وصف این، برای یک پلان فراگیر سرمایه گذاری به وزارت زراعت، و مواد غذائی لازم است تا همه آنها را با هم مدغم و توحید کرده بتواند. در هرحال، بخش زیاد بودجه انکشافی وزارت زراعت و مواد غذائی محتملأ مربوط به پروژه هائی میشود که در انطباق با اولویت های کالائی و وظیفوی تنظیم شده اند، تا به تمایل وزارت.
ماسترپلان، چهارچوب پلان و ستراتیژی 2004 را برای احیاء و انکشاف سکتور زراعت تفویض مینماید. در اقتصاد پرتحرک افغان با موازات توسعه دانش و مهارت ها، خیلی چیزها تغیر کرده است و اینها به دگرگونی های قابل ملاحظه ای در ارتباط به بسیاری موضوعات منجر شده اند. به خصوص آگاهی از نقش وزارت و اولویت های آن به اندازه زیاد تکمیل شده است.
33 ص
بزغله شـــــیر میه چپو پنیـــــــــر میه
با ترانهی چولهقزک، روزگاری نه چندان دور، روستازادگان نشابور، گوش به جاری شدن ترنم باران بر دشتهای سرزمین سپیده و نسیم صبح میایستادند. از این دست بسیارند ترانهها، لالاییها، افسانهها، مثلها و ... که پدران و مادران ما، آرمانها و آرزوها، دردها و سوزها، آموختهها و تجربهها، داشتهها و نداشتهها، اندیشهها و باورهای خود را در قالب آنها میریختند و بر محمل گویش کهن و شیرین نیشابوری، سینه به سینه به فرزندانشان میسپردند.
فلکلر (Folklore)
مردمان، همواره با انگارهها، سنتها و میراث حکمتهای زندگی که از گذشتههای دور به آنها رسیده است، زندگی میکنند. این انگارهها، سنتها و حکمتها که از یک سو، حیاتی شفاهی دارند (بر زبان مردم جاریند از طریق زبانی از نسلی به نسل بعدی منتقل میشوند) و از سویی دیگر، بازنمایی از هویت، جهاننگری و دانش عمومی گروهی از مردماند را «فرهنگ عامّه»، «فرهنگ مردم»، «دانش عوام» یا «فلکلر» نامیدهاند.
فلکلر ]فولکلور؛ فلکلور؛ فولکلر[، واژهای فرانسوی است که از دوجزء فلک (folk) به معنی توده، و لور (lore) به معنی دانش، ترکیب یافته است، که نخستین بار آمبروزا مورتن (Ambroise Morton) در 1885 میلادی، آثار باستان و ادبیات توده را folklore نامید. برخی تعریفها برای فلکلر عبارتند از: علم به آداب و رسوم تودهی مردم؛ افسانهها و تصنیفهای عامیانه؛ توده شناسی (فرهنگ معین). فرهنگ عامه؛ مجموعهی عقاید، اندیشهها، قصهها، آداب و رسوم، ترانهها و هنرهای ساده و ابتدایی یک ملت.
فرهنگ عامهی هر منطقه، هر قوم، هر شهر بیان کنندهی آرمانها، اندیشهها و تجربههای ارزندهای است که نسل دیروز را به امروز پیوند میدهد و ارزشها، هنجارها، سنتها و حکمتهای زندگی را به نسلهای بعد منتقل میکند. این سنتها و انگارههای اجتماعی به زندگی مردم، معنی و مفهوم میبخشد و آنها را به ادامهی زندگی دلگرم میکند. پیداست که اگر این وابستگیها از آنها گرفته شود، کار و تلاش و امید و آرزو به بنبست میرسد. پیوند مداوم بین نسلها از رهگذر فرهنگ عامه، باعث پویایی اندیشه، ابتکار و خلاقیت و توسعهی فرهنگی در جامعهی انسانی میگردد. مگر نه اینکه هر بنایی را بر مبنایی باید ساخت و بیجا نگفته اند که «ملتی که گذشتهاش را نشناسد، آیندهاش را نمیتواند بسازد».
با این پیشینه، فرهنگ عامهی هر منطقه و هر گروه از مردم و هر ملت را میتوان در زمرهی میراث فرهنگی آنها به شمار آورد. به عبارتی، فرهنگ عامه میراث شفاهی و معنوی است که بازنمای ارتباط حیات فرهنگی و تاریخی یک قوم یا یک ملت است که با نمودهای گفتاری، رفتاری و موسیقایی ظاهر میشود.
اما از یک سو تحولات پرشتاب اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دهه های اخیر که پیشرفت و توسعهی فنآوریهای ارتباطی، رسانه ها و وسایل حمل و نقل که جهان و مردمان آن را به ورطهی فرهنگ دیکتهای مصرفی و ماشینی فرو غلتانده، و فرهنگ گونهگون و ریشهدار عامه را متاثر ساخته و به تدریج، آن را کمرنگ و بیمعنا جلو داده است و از سویی دیگر طبیعت شفاهی و حیات سینه به سینهی فرهنگ عامه، آسیبپذیری این گنجینهی ارزشمند را دو چندان نموده است، به نحوی که بسیاری از سنتها، باورها و سایر داشتههای بومی به نفع فرهنگ غولآسای مصرف و ماشین، پای را از اذهان و افواه مردم کوچه و بازار کنار کشیده، فراموش و محو شده و چراغ این میراث رو به خاموشی میرود و اگر در مورد گردآوری، ثبت و پژوهش بر روی آن کاری انجام نشود، در فردایی نه چندان دور، فرصت از دست رفته و آنگاه چیزی به عنوان میراث و بازگوکنندهی هویت جمعی ما باقی نخواهد ماند.
فلکلر و گویش
در این میان گویشهای محلی و منطقهای نقشی اساسی و انکارناپذیر را به عنوان محمل و ظرف انتقال و حیات باورها و سنتهای مردم (یا به بیانی کلیتر، فرهنگ عامه) ایفا میکنند. گویشها به عنوان یکی از گونهها و اشتقاقات زبان مادر، علاوه بر کارکرد محمل انتقال فرهنگ مردم، به مثابهی پاسگاه و گنجینهی واژهها، اصطلاحات و تعبیراتی که در زبان مادر به فراموشی سپرده شدهاند و یا کاربرد خود را از دست دادهاند نیز قابل توجهاند و از نگاهی دیگر گویشها به لحاظ حیات پویا و طبیعیشان بر زبان عوام، مولد اجزا و ترکیباتی غنی هستند که، مطالعه و استخراج و بکارگیری آنها میتواند موجب غنای زبان مادر گردد. گویش نیشابوری نیز از این دسته است، دارای قدمتی دیرینه، پر از فراز و فرود در مسیر تاریخ، گنجینهای سرشار ناشی از ارتباط و تطور فرهنگی اقوام گوناگون .... در بازنمایاندن گوشهای از قابلیتهای گویش نیشابوری شما را به مقالهی ارزش گویش نیشابوری ارجاع میدهیم.
در راستای معرفی گویش نیشابوری، اینجانب به همراهی گروهی از دوستان علاقهمند به فرهنگ و هویت ابرشهر ایرانزمین در کلوب نیشابور به ویژه مساعدت مدیر پرتلاش کلوب –دهلیزشرق- بر آن شدیم گوشهای از کار را گرفته و با استخراج و ثبت بخشی کوچک از واژگان گویش نیشابوری که به سان پایه و محملی برای کار در سایر حوزههای فرهنگ شفاهی مردم نیشابور است، اقدامی هرچند مبتدی، کوچک و آزمایشگونه در این حوزه به انجام برسانیم. باشد که پژوهشگران نیشابوری و نیشابور دوستان و نیز نهادهای فرهنگی ذیربط، همچون گذشته با نگاهی کاربردی و ارزشی به این حوزه نیز نگریسته و وارد این میدان شوند تا گویش نیشابوری و بطور کلیتر فرهنگ عامهی نیشابور، آن گونه که به حق شایستهی آن است معرفی شود و نیز به عنوان میراثی نیک که نشان از دانش و باورهای مردمان حکیم ابرشهر سنتی و باستانی دارد، در اختیار آیندگان قرار گیرد.
... ققنوس شرق ...
برخی دستاوردهای گردآوری واژگان نیشابوری را به شرح زیر میتوان بر شمرد:
شایان ذکر است که:
33 ص
چکیده
ساماندهی مکانی و فضایی حاشیة کلان شهرها، به ویژه کلان شهرهای مذهبی، با کارکردهای مشخص و معین اگر همراه با نگرشی ژرف و همه جانبه به عوامل به وجود آورنده و تشدید کننده آن نباشد، نه تنها مفید نیست، بلکه با گذشت زمان مسائل حاشیه نشینی را تشدید و مشکلان ناشی از آن را هم برای نواحی حاشیه ای و هم برای شهرهای مرکزی آنها افزایش می دهد. حتی در صورت نبود برنامه ریزی دقیق و منطقی به صورت ریشه ای آنرا از یک معضل و مشکل اجتماعی به یک بحران همه جانبه تبدیل خواهد کرد. این نوشتار به دنبال کشف اطلاعات و ابعاد مختلف زندگی حاشیه نشینان مشهد نیست بلکه دیدگاهی است نسبت به نحوة مطالعه حاشیه و حاشیه نشینان شهرهای بزرگ، همانند شهر مشهد، که تکامل آن نقد و بررسی صاحب نظران و اندیشمندان سایر رشته های جنبی را می طلبد.
معرفی ناحیة مورد مطالعه
با توجه به این که مشخصات هر شهر همانند: علت پیدایش، موقعیت و جایگاه آن در میان شهرهای دیگر، نحوة زندگی، متابولیسم شهری، چگونگی تحول و تعامل آنها با هم در چگونگی جذب مهاجر و حاشیه نشین نقش عمده و اساسی دارد. بنابراین بی مناسبت نیست که مشهد و حاشیة آن به صورت گذرا معرفی شود.
آرزوی میلیونها تن در سال، موجب سفر حدود دوازده میلیون مسافری می شود که برای زیارت عاشقانة امام هشتم شیعیان- علیه آلاف التحیه و الثتاء- و گذراندن اوقات فراغت خویش، راهی شهر مشهد می شوند.
شهر مشهد، در شمال شرق کشور به فاصلة 900 کیلومتری تهران، در منتهی الیه دامنة کوههای البرز شرقی قرار گرفته است که شمال و جنوب آن را تا هزاران کیلومتر صحاری گرم و خشک آسیای مرکزی، ایران و آفریقا، احاطه کرده است.
مشهد در بین شهرهای کشور و دنیا ویژگی منحصر به فردی دارد. این ویژگی آن را به اولین کلان شهر مذهبی جهان تبدیل کرده است. بزرگترین شهر شرق کشور که بالاترین درصد جمعیت پذیری در سطح استان، بیشترین سهم ایرانگردی در سطح کشور را در اختیار دارد.
مشهد با جمعیتی برابر 8/1 میلیون تن در سال 1375 پس از تهران بزرگترین کلان شهر کشور بوده است. این شهر در طول سالهای 75-1355 پس از کرج بالاترین میزان نرخ رشد جمعیت را در میان کلان شهرهای کشور دارا بوده است، که مسلماً بخش عمدة این نرخ رشد بالا به حاشیة شهر مشهد اختصاص دارد. حاشیه ای که متجاوز از دویست کیلومتر مربع وسعت دارد. جمعیتی حدود ششصدو پنجاه تن را در هفت شهرک و دویست و سیزده روستا در خود جای داده و دور تا دور شهر مشهد را در برگرفته است. این جمعیت از جمعیت استانهای ایلام، سمنان و کهکیلویه و بویراحمد بیشتر است؛ افزون بر این، جمعیت حاشیه شهر مشهد از جمعیت 19 مرکز استان کشور بیشتر است. بخشهای شمالی و شمال غرب آن هم از نظر وسعت بیشتر و هم از حیث جمعیت بزرگترین لکه های حاشیه نشین شهر مشهد به شمار می رود. بیشتر ساخت و سازه ها در این منطقه بدون برنامه بوده و اغلب آنها غیر قانونی و غیر مجاز بوده است. که بخش قابل ملاحظه ای از هزینه های شهرداری را این مناطق به خود اختصاص می دهند. خلاصه آن که حاشیه، کانون هزینه ها، کمبودها، نارضایتی ها، ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی و مسائل ضدامنیتی است، علی رغم اینکه دارای پتانسیل بالایی در بسیاری از زمینه ها نیز می باشد. بدیهی است در آینده ای نه چندان دور در صورت بی توجهی به آن، این حاشیه با چنین ویژگیهایی سبب ناامن شدن شهر مشهد خواهد شد. این موضوع به لحاظ ماهیت و ویژگیهای خود می تواند بالقوه حیات شهر مشهد را به مخاطره اندازد، بنابراین مقابله با این معضل، ساماندهی شهر مشهد، به ویژه حاشیه آنرا ضروری می سازد.
33 ص
مقدمه :
بلایای طبیعی در طول زندگی بشر به فراوانی رخ داده اند . هر ساله هزاران نفر قربانی گردباد ، فوران آتشفشان ، سیل ، خشکسالی ، زلزله و حوادث مشابه آن میشوند . تنها مناطق معدودی در جهان از خطراتی که به فاجعه منجر میشوند ، مصون هستند . حتی در مکانهایی که شرایط زمین ساختی بسیار با ثبات بنظر میرسد ، زلزله بوقوع می پیوندد .گردبادها دورترین مناطق را درمی نوردند و سیلابهای ناگهانی حتی خشکترین بیابانها را نیز مورد تاخت و تاز قرار می دهند .
متأسفانه کشورهای در حال توسعه ، بیش از همه از اثر بلا های طبیعی رنج میبرند . اغلب این کشورها فاقد سیستم هشدار دهنده بوده ، سازمانهای دفاع غیر نظامی آنها نیاز به تقویت داشته و اقتصاد شکننده شان به آنها توانایی کافی برای ایستادگی در مقابل بار عظیم مالی خسارات ناشی از فاجعه را نمیدهد .
باید توجه داشته باشیم که یک حادثه طبیعی ناگوار زمانی تبدیل به یک بلای طبیعی می شود که موجب تحمیل تلفات و خساراتی به جوامع و فعالیتهای انسانی گردد . بلا های طبیعی علاوه بر داشتن اجزای تشکیل دهنده ای که علوم طبیعی به آن میپردازند دارای جنبه های اجتماعی قدرتمندی نیز هستند . اگر چه نمیتوان از وقوع آنها جلوگیری کرد ولی میتوان آثار و عواقب فاجعه آمیز آنها را به کمک برنامه ریزیهای قبلی و آمادگی برای انجام اقدامات اضطراری کاهش داد .
امروزه انسان با بهره گیری از فن آوریهای موجود و نیز با شناخت بیشتر از محیط اطراف خود توانسته است از ابعاد روزافزون خسارات ناشی از بلایای طبیعی و جوی مانند : طوفان ، سیل ، یخبندان ، آتش سوزی جنگل ها و خشکسالی بکاهد . این روند البته به دلایل مختلف و از جمله عدم آگاهی از زمان وقوع آنها با توقف هایی نیز روبرو بوده است .
در حال حاضر سازمان هواشناسی کشور با ایجاد سیستم های پایش ، پیش بینی و صدور اخطاریه درمقیاس های زمانی کوتاه و بلند مدت ، توانسته است نقش موثر خود را در کاهش خسارات به منصه ظهور رساند . این سازمان همچنین در بسیاری از پروژه های تحقیقاتی ـ کاربردی با موضوع کاهش اثرات بلایای طبیعی ، حضوری فعال داشته است .
بلایای طبیعی چیست ؟
زمین اتمسفر و اقیانوسها به طور پیوسته در حال حرکتند ، پوسته زمین از صفحاتی تشکیل شده که بر روی مواد ماگما شناور میباشند و سرعت حرکت آنها فقط در مقیاس زمانی زمین شناسی قابل توجه است . در امتداد رشته های میان اقیانوسی ، پوسته زمین شکسته و باز شده و سپس مجدداً توسط بالا آمدن مواد مذاب بسته میشود ، به این طریق پوسته جدید تشکیل شده و صفحات اقیانوسی به اطراف انده میشوند ، در چنین نقاطی بیشترین آتشفشانها تشکیل شده و زلزله اتفاق میافتد .