دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 84 صفحه می باشد.
فهرست مطالب
فصل اول (معیار سازی تست نامیدن اسامی و افعال)
۱-۱ بیان مسئله ۱
۲-۱ کاربردهای عمومی ۱
۳-۱ تعریف مفاهیم ۳
فصل دوم (مباحث نظری)
۱-۲ مقدمه ۶
۲-۲ مدل پردازش واژگانی ۱۱
۳-۲ مکانیسمهای پردازش واژگان ۱۳
– سطح بازشناسی ۱۳
– پردازش معنایی ۱۴
– برونداد واژگان ۱۴
۴-۲ آسیبها ۱۵
– سطح بازشناسی ۱۵
– درونداد واژگانی ۱۸
– پردازش معنایی ۱۹
– برونداد واژگانی ۲۲
۵-۲ کاربردهای کلینیکی مدلواژگانی ۲۴
– جدول ارزیابی تکالیف واژگانی ۲۶
فصل سوم (معرفی تست)
۱-۳ مقدمه ۲۷
۲-۳ موارد کاربردی مجموعه ۲۹
۳-۳ ساختار تست ۳۱
– انتخاب گزینه ۳۱
– طبقهبندی اطلاعات قراردادی ۳۵
– شکل دستوری افعال در مجموعه ۳۷
۴-۳ ساختار لیستهای تطبیق داده شده ۴۲
– بسامد ۴۲
– سن فراگیری ۴۴
– میزان آشنایی ۴۶
شاخصهای دیگر ۴۷
– قابلیت تصور ۴۷
– پیچیدگی بینایی ۴۹
۵-۳ زیرگروه لیستها ۵۰
۶-۳ اطلاعات بدست آمده از شرکتکنندگان مسن بدون آسیب مغزی ۵۱
۷-۳ نحوه استفاده و اجرای این مجموعه بعنوان یک وسیلة ارزیابی ۵۲
۸-۳ فرمهای معرفی ۵۳
۹-۳ راهنمائیهایی برای ارزیابی و آزمودن بیماران زبان پریش ۵۴
۱۰-۳ ارزیابی رفتارهای بیمار زبان پریش ۵۵
فصل ۴ (اجرای تست)
۱-۴ ساختار تست اسامی و افعال ۵۶
– شماره آیتم مواد آزمون ۵۶
– هدف ۵۷
– پاسخ اولیه ۵۷
– مدت زمان ارائه پاسخ ۵۷
– یادآوری ۵۷
۲-۴ شرایط تحصیلی و سنی شرکتکنندگان ۵۹
۳-۴ جداول ارزیابی ۶۰
نامیدن اسامی ۶۱
نامیدن افعال ۶۸
فصل ۵ (بحث و نتیجهگیری)
۱-۵ تهیه جدول آماری ۷۲
۲-۵ نتیجهگیری ۷۲
۳-۵ جداول نتایج
• تست نامیدن اسامی ۷۴
• تست نامیدن افعال ۷۸
واژهنامه ۸۰
۱-۱بیان مسأله
از آن جائیکه عمومیترین و رایجترین عارضه و علامت آفازی، آنومی[۱] یا نام پریشی است، نیاز به یک آزمون استاندارد در این زمینه (به طور خاص) احساس میشود. از این رو هدف ما از تهیه تست مذکور، فراهم کردن منبعی برای تمرینات بالینی، تحقیقات آفازی و همچنین تحقیقات روان – زبان شناختی[۲] میباشد. بعلاوه از آنجا که بیشتر تستهای به کار برده شده در این زمینه بر نامیدن اسامی تأکید دارند، در تمرینات بالینی به نوعی، نیاز به ارزیابی کاملتر شناخت فعل احساس میشود و تأکید بر طراحی درمانهایی وجود دارد که بطور خاص، نقایص فعلی را مورد توجه قرار میدهند.
۲-۱ کاربردهای عمومی
در تحقیقات روان زبانشناختی که روی افراد بزرگسال انجام میشود ممکن است از دادههایی استفاده شود که با نظام بازنمائی ذهنی اسامی و افعال[۳] در واژگان ارتباط دارند. یعنی که به کاربردن الگوهایی از قبیل: تصاویر متحرک (انیمیشن)، نامیدن واژگان مکتوب، تکالیف قضاوت واژگانی[۴] مطالعات اولیه و … . همچنین
موارد هماهنگ شده در مجموعه برای مطالعات تصویربرداری مغزی[۵] در گروه بیماران آفازی و افراد غیر آسیب مغزی مفید خواهد بود.
در تحقیقات بر روی بزرگسالان مبتلا به آسیب زبانی[۶]، میتوان از تصاویر و برچسبهای کلامی نوشته شده در نامیدن تصاویر، خواندن، نوشتن دیکته و تکرار استفاده کرد. که این موارد را میتوان به آسانی برای استفاده به عنوان یک تست ادارکی و استفاده در تکالیف تحقیقی تصویر- کلمه[۷] تنظیم نمود.
از آن جائیکه یافتههای مشابه را میتوان در کیفیتهای مختلف به کار برد، این مجموعه قادر به فراهم ساختن نشانههایی است که ما را از وجود کمبودهای مدالیتة خاص در اسامی و افعال آگاه میسازد.
در این مجموعه میتوان آیتمهای اسامی را براساس طبقات معنایی گروهبندی کرد، مانند حیوانات، آیتمهای غذایی و مشاغل و به منظور آشکار ساختن کمبودهای نامیدن در طبقات ویژه، مورد استفاده قرار داد. در این مجموعه شمار زیادی از آیتمها در رسیدن به اهداف ارزیابی بالینی مؤثر خواهند بود.
ارزیابی درستی نامیدن تصاویر، با به کارگیری مجموعه مواد آزمون در قبل و بعد از درمان به درمانگر اجازه خواهد داد که دقیقاً تأثیرات مداخلهای را اندازهگیری کند.
در نهایت انتظار میرود که این اطلاعات برای رسیدن به اهداف درمانی، چه بسا مفید باشند. شمار زیاد تصاویر اسم و فعل[۸]، این امکان را به درمانگران میدهدکه صورتهای فراوانی از فعالیتهای درمانی را با استفاده از تصاویر و نامهایشان طرحریزی کنند. برای مثال ممکن است از بیماران خواسته شود تصاویری را انتخاب کنند که به طریقی با یکدیگر در ارتباطند، یا تصویر یک فعل را با تصویر شیء مناسب هماهنگ کنند و یا تصاویری را برگزینند، که عنوانشان با صدای خاصی آغاز میشود.
۳-۱ تعریف مفاهیم
مسیرهای درونداد[۹]: وسیلهای برای انتقال اطلاعات مورد توجه شامل: موضوعات شنیداری، کلامی، نوشتاری، بینایی و حالات
مسیرهای برونداد[۱۰]: شامل گفتار، نوشتار و حالات میباشد.
آسیبهای معنایی در مقولة خاص (ویژه): آشفتگی در درک یا تولید مقولههای معنایی انتخابی، همراه با عملکرد حفظ شده در دیگر مقولهها.
سیستم واژگانی[۱۱]: مجموعة پیچیده و پراکندهای از مکانیسمهای حفظ بازنمائی برای کلمات، اسامی و افعال آشنا و نیز پردازشهای لازم جهت کدشکنی و کدسازی محرکهای ناآشنا.
قضاوت واژگانی: تکلیفی که در آن بیمار تصمیم میگیرد که آیا محرک ارائه شده یک کلمه یا اسم واقعی است یا کلمه و اسم بیمعنی است.
درونداد واجی واژگان: مکانیسم ذخیرة بازنماییهای کلمات بیانی آشنا، که قبلاً شنیده شدهاند.
برونداد واجی واژگان: مکانیسم ذخیرة بازنمائیهای کلمات بیانی آشنا که قبلاً تولید شدهاند.
آفازی بینایی [۱۲]: آسیب مدالیتة ویژة بینایی در نامیدن اشیاء مشاهده شده در حضور پردازش معنایی پایه. این پردازش معنایی پایه از طریق شرح و تفصیل یا ژسچر مربوط به شیءدیده شده، که فرد در نامیدن آن ناتوان است، مشخص میشود.
کری خالص کلمه [۱۳]: آسیب مدالیتة ویژة شنیداری در پردازش درونداد گفتاری.
سیستم معنایی: مکانیسم واژگانی مسئول در ذخیرة بازنمائیهای معنایی برای ژسچرها، اسامی و کلمات آشنا.
بازنمائیهای بینایی اشیاء [۱۴]: ساز و کار نگهداری نامها در حافظه برای اشیائی که قبلاً مشاهده شدهاند.
1-2 مقدمه
در سخن گفتن، بازیابی واژگانی[۱۵] بعنوان یک فرآیند رقابتی[۱۶] عمل میکند و این امر با تعیین میزان تأثیری که بافت معنایی[۱۷] در نامیدن تصویر و واژه بر جای میگذارد، محقق میشود.
در تستها و آزمونهای انجام شده در این زمینه، مشخص شده، زمانیکه طبقات معنایی آیتمها مشابه هستند، مدت زمان نامیدن تصویر به مراتب طولانیتر از زمانی است که مضمون آیتمها از طبقات مختلف هستند[۱۸].
در حالیکه اگر این آیتمها در بافت معنایی نامیده شوند، نتایج معکوسی حاصل میگردد. یعنی در بافتی که آیتمها از طبقات مشابه هستند، نامگذاری این آیتمها در مدت زمان کوتاهتری صورت میگیرد.
بطور کلی این یافتهها، مهر تأییدی بر این ادعا هستند که در فرآیند سخن گفتن، تأثیر مداخلهای بافت معنایی، رقابتی را در فرآیند بازیابی ورودیهای واژگانی نشان میدهد[۱۹]. روانشناسان در پرداختن به سازمانبندی حافظة واژگانی[۲۰]، اغلب به سازمانبندی اسامی موجود در ذهنشان تمایل بیشتری نشان میدهند[۲۱].
اساساً حوزة اسم- شیء به مطالعات حافظة واژگانی مرتبط است و صرفاً بخش دانش واژگانی را بازنمایی میکند. بعبارت دیگر، با هدف بررسی سازمانبندی معنایی، به توسعه تئوریها و ابزارهایی میپردازد که باید به مواردی[۲۲] فراتر از کلمات تعمیم داده شوند.
شباهت معنایی موجود در میان کلمات، بر بسیاری از تکالیف درگیر کنندة تولید گفتار تأثیر میگذارد. به عنوان مثال هنگامیکه کلمهای مخدوش کننده و به لحاظ معنایی مرتبط وجود دارد، گویندگان در نامیدن تصویر نسبت به زمانیکه کلمة موجود فاقد ارتباط است و (کلمة نامرتبط) کندتر عمل میکنند[۲۳] (به عبارت دیگر مدت زمان نامیدن طولانیتر میشود).
زمانیکه گویندگان تصاویر را در یک بافت معنایی مشابه مینامند، تأثیرات مداخلهای این تشابهات نسبت به زمانیکه عمل نامیدن در بافت معنایی متفاوت و مجزائی صورت میگیرد، افزایش مییابد[۲۴].
بطور کلی در این زمینه اتفاق نظر وجود دارد که این تأثیرات، به ویژگیهای فرآیند بازیابی واژگانی اشاره دارند و البته این بازیابی واژگانی به لحاظ ادارکی هدایت شده میباشد. [۲۵] در طول فرآیند بازیابی، بازنمائی واژگانی معنایی کلمة هدف به همراه دیگر بازنماییهای مرتبط معنایی فعال میگردد. تداخل تصویر- کلمه و تأثیرات بافت معنایی به تقابل میان این بازنمائیهای متفاوت اشاره دارد[۲۶].
در حیطة بازیابی واژگانی، دو تئوری در رابطه با کارکردهای نیمکرههای مغزی مطرح میگردد. مطابق با تئوری اول یا تئوری فعال سازی، مسئله اینگونه مطرح میگردد که در حین بازیابی واژگانی، دیگر معانی فرعی یک کلمه نیز بازنمایی میگردد ولی براساس تئوری دوم یا تئوری مهار، این معانی به مرحلة بازنمایی و کدگذاری واجی نرسیده و از تولید معانی فرعی جلوگیری بعمل میآید و فرد فقط معنی اصلی کلمة هدف را بیان میدارد[۲۷].
در اینجا این سئوال مطرح میگردد که چطور پیچیدهترین زمینهها، نامیدن اسامی و افعال میباشند؟ جواب این سئوال را بطور خلاصه میتوان اینگونه عنوان کرد که بدلیل دشوار بودن شناسایی حوزههای مفهومی اولیه در این زمینهها، نامیدن آنها نیز مشکل میباشد.
شماری از تئوریهای متفاوت بازنمایی معنایی، تأثیرات مجزا و متفاوت معنایی را پیشبینی میکنند. بویژه آنهایی که بازنمائیهای معنایی پراکنده و همپوشانی[۲۸] اصلی میان آنها را عنوان میکنند[۲۹]. بعلاوه بازنمائیهای معنایی اشیاء و افعال متفاوت است.
در حوزة اسامی، اعضاء مقوله[۳۰]، تأثیرات قوی و مهمی دارند. بویژه در بیمارانی که بطور انتخابی[۳۱] در مقولهای از شناخت آسیب میبینند و یا آن را مورد غفلت قرار میدهند از قبیل حیوانات[۳۲]، قسمتهای بدن[۳۳]، میوهها و سبزیجات[۳۴].
در این دیدگاه این احتمال وجود دارد که تأثیرات متفاوت معنایی در میان مقولههایی که بطور تدریجی برانگیخته شدهاند، مشاهده نگردد، در اینصورت باید بعنوان گروههای قابل جداسازی عمل شوند زیرا از دیگر زمینههای دانش و آگاهی مستقل میباشند. در مقابل احتمال بروز تأثیرات درجهبندی شده در میان مقولههایی وجود دارد که بطور تدریجی تحریک و برانگیخته نشدهاند. این با طرحهای مطابق با همپوشانی اصلی (بیتوجه به اعضاء مقوله) متفاوت است، طرحهایی که شباهت معنایی میان مقولهها را معین میکنند[۳۵].
در حوزة عمل یا فعل، مرز بین مقولهها بخوبی تعریف و معین نشده است. برای توضیح چنین تفاوتهایی میان اسامی و افعال در سال ۱۹۷۹ پیشنهاد شد که در حوزة اسامی تعیین اعضای مقوله و سازمانبندی سلسله مراتبی مناسب، از مهمترین اصول سازمانبندی میباشند. در حالیکه حوزة عمل به شیوة شبه ماتریکسی سازمانبندی شده است. افعال در این روش با نمونههایی در زمینههای متفاوت شامل ویژگیهای عمومی (مثل قصد و تعمد)، زمینههای معنایی متضاد و بدون سازمانبندی سلسله مراتبی واضح، قرار میگیرند[۳۶].
در اینجا این نکته حائز اهمیت است که تفاوت معنایی با شباهت بینایی مرتبط است (بویژه در تکالیفی که در آنها از تصاویر کمک گرفته میشود)
طبق گزارشی در سال ۲۰۰۱ مشخص شد که تفاوتهای معنایی، بطور چشمگیری احتمال اشتباهات معنایی را پیشبینی میکنند. مثل گفتن دست به جای پا[۳۷].
در زمانیکه شباهت بینایی میان تصاویر، برای پاسخگویی به مدل قبلی در نظر گرفته شده باشد. این شباهتها بطور قابل توجهی شباهت معنایی را نشان دادند. این مسئله، شباهت بینایی که برای افعال در نظر گرفته شده است را شامل نمیشود. بطور کلی از تفاوتهای معنایی میان افعال و اشیاء چنین استنباط میشود که هر دو زمینه، اصول سازمانبندی پایه و مشابهی را تعقیب میکنند ولی اساساً این موضوع به سازمانبندی مشابه در زمینههای افعال و اشیاء نیاز ندارد.
طبق نظریهای در سال ۲۰۰۱، فضای معنایی که از ویژگیهای تولید شده توسط گوینده نتیجه میشود، برای افعال و اشیاء متفاوت است. بویژه در حوزة اسامی، مقولهها و مرزهای مقولهای به خوبی معرفی شدهاند. در مقابل برای افعال، موارد مقولهای بخوبی جمعبندی نشده، به عبارت دیگر دچار از هم گسیختگی است و مرز مقولهها و گروههای متفاوت نیز خوب تعریف نشده است[۳۸].
با این حال این تفاوتها در نتیجة استفاده از ابزارهای متفاوت پدیدار نمیگردد و ماحصل وجود تفاوتهایی در اصول ویژگیهای تولید شده توسط گوینده میباشد. با وجود این تفاوتها، بطور عملی نشان داده شده که مقیاسهای مشتق شده از شباهت معنایی (تولید شده با استفاده از ابزارهای مشابه و یکسان در هر دو زمینه) اهمیت تأثیرات تداخل در یک تکلیف نامیدن را با موفقیت پیشبینی میکند[۳۹].
۲-۲ مدل پردازش واژگانی
حال در این جا به یکی از مدلهای درک و تولید کلمه یا پردازش واژگانی میپردازیم.
بطور کلی میتوان بین بازیابی واژگانی و نامیدن تمایز قائل شد. دراینصورت، نامیدن مهارتی است که علاوه بر بازیابی واژگان، چندین فرآیند ویژه دیگر را نیز در برمیگیرد. پس آنومی که یکی از عمومیترین علائم آفازی است نیز آسیب نامیدن نمیباشد، بلکه آسیب بازیابی واژه است.
مدل پردازش واژگانی که در شکل ۱-۲ نشان داده شده براساس مطالعة افراد طبیعی و آسیب دیدة مغزی توسعه یافته است. این مدل شامل سیستم پیچیدهای از بخشهای متصل و پراکنده است که امکان پردازش انواع مختلف اطلاعات واژگانی را فراهم میکند.