فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
فهرست مطالب:
چکیده
مقدمه
فضای رقابت
استراتژی سه جانبه
رقیب اصلی
شایستگی های متمایز کننده
تلفیق داده ها و تعیین حوزه اثربخشی استراتژی
تحلیل داده ها و خلق استراتژی های اثربخش
نتیجه گیری
منابع و ماخذ
چکیده :
مدیران، مشاوران و کارشناسان برنامه ریز، همواره در جست وجوی روشهای موثرتری برای تدوین استراتژی هستند. روشهایی که در صورت به کارگیری، نتایج بهتر و ملموس تری را به همراه داشته باشد. این جست وجو از سوی محققان، اندیشمندان و مراکز آکادمیک، باارائه مستمر الگوهای تازه و تکامل یافته تری پشتیبانی مــــی شود.
این مقاله روش جدیدی را برای تدوین استراتژی معرفی می کند؛ استراتژی سه جانبه با گردآوری و تلفیق اطلاعات مربوط به بازار، رقیب و سازمان، ابتدا حوزه اثربخشی استراتژی را مشخص کرده و سپس بااستفاده از یک جدول تحلیلی، زمینه خلق استراتژی های مناسب کسب و کار را فراهم می سازد.
این روش، به موازات متدولوژی و فرایندهای گام به گام، بر اقدامات شناختی و فهم قواعد کسب و کار تاکید داشته و در این راستا از الگوهای مفهومی و توصیه های تفکر استراتژیک بهره می جوید.
استراتژی سه جانبه فلسفه خود را بر ماهیت فضای رقابتی متشکل از سازمان، رقیب و مشتری استوار ساخته و شرایط این سه بازیگر را برای تدوین استراتژی به کار می گیرد. این روش جدید با تاکید بر مفاهیم شناختی و تکیه بر ارکان کسب و کار، شیوه متفاوتی را برای تلفیق و تحلیل اطلاعات و تدوین استراتژی پیشنهاد می کند، هر چند در رابطه با اثربخشی استراتژی، علاوه بر روش، باید بر نقش قدرت تحلیل و خلاقیت ذهنی استراتژیست نیز تاکید شود.
مقدمه
استراتژی با طیفـی که یک سوی آن برنامـه ریزی استراتژیک و در سوی دیگر تفکر استراتژیک قرار دارد شناخته می شود. در واقع این دو رویکرد، نماینده دو مکتب متفاوت هستند؛ برنامه ریزی استراتژیک به مکتب طرح ریزی (PLANNING SCHOOL) تعلق دارد که در آن تدوین استراتژی یک فرایند رسمی و سیستماتیک به شمار می آید و رویکرد تفکر استراتژیک بر مکتب یادگیــری (LEARNING SCHOOL) - که در آن شکل گیری استراتژی یک روند تکوین در حین اجرا دانسته می شود - استوار است.1در برنامه ریزی استراتژیک بر توسعه متدولوژی ها و ابزار موثرتر برنامه ریزی تاکید می شود و در تفکر استراتژیک توسعه بصیرت استراتژیست محور اصلی کار است.
صاحب نظران و طرفـداران هریک از این مکتب ها به نقـاط قوت و کارآیی آن در عمل اشاره دارند، در برنامه ریزی استراتژیک، کار ساختار یافته است و گام به گام برنامه ریز را در راستای دستیابی به مناسب ترین استراتژی ممکن هدایت می کند، در حالی که کار در تفکر استراتژیک فرایند ساختار یافته ای ندارد و صرفاً با مجموعه ای از توصیه ها و الگوهـای مفهومـی پشتیبـــانی می شود. از سوی دیگر، نظریه پردازان مکتب یادگیری، از عدم کارآیی رویکرد برنامه ریزی استراتژیک در تحولات سریع محیطی - جایی که عمر عوامل موثر در موفقیت محدود است - سخن می گویند و بر ضرورت آگاهی مستمر از رفتار بازار و پاسخگویی خلاقـانه به آن تاکید می کنند.
این مقاله به معرفی یک روش جدید برای تدوین استراتژی می پردازد که در آن توسعه بصیرت و ساختار یافتگی فرایند به گونه ای متوازن مورد توجه قرار گرفته است. در این رویکرد، کار تدوین استراتژی، با یک فرایند سیستماتیک و گام به گام ساماندهی می شود و در عین حال در هر گام، با تکیه بر الگوهای تفکر استراتژیک، زمینه فهم عمیق موضوعها و کسب بصیرت لازم در خلق یک استراتژی اثربخش فراهم می گردد. نام این روش استراتژی سه جانبه انتخاب شده است. این انتخاب از این جهت است که همواره سه بازیگر اصلی فضای کسب و کار را یادآوری کند؛ سازمان، رقیب و مشتری.
فضای رقابت
استراتژی رویکردی برای خلق مزیت رقابتی است و الگوهای آن برای فضای رقابتی اثربخش است. فضای رقابتی نه تنها در کسب و کار، بلکه در صحنه های نظامی، سیاسی، ورزشی و هر فضایی که در آن قواعد رقابت حاکم باشد موضوعیت دارد. فضای رقابت چگونه است؟
تشریح فضای رقابت موضوعی است که خود نیاز به بحث مستقلی دارد ولی از آنجا که روش استراتژی سه جانبه مبتنی بر ساختار مفهومی این فضا شکل گرفته است، ارائه کلیات این موضوع مفید به نظر می رسد.
فضای رقابتی از حداقل دو وجود مستقل(ENTITY) با هدف متعـارض، عرصه ای برای رویارویی و یک عامل رفع تنازع شکل می گیرد. تعارض در هدف بدین مفهوم است که دستیابی یک طرف به هدف، مستلزم چشم پوشی طرف (های) دیگر از اهداف خود باشد. این شرایط ممکن است به صورت بالفعل (مانند بازار جهانی خودرو) و یا بالقوه محقق گردد. در رقابت بالقوه هرچند رقیب بالفعلی وجود ندارد ولی، امکان و انگیزه شکل گیری یک رقیب قدرتمند، شرایط رقابتی را حاکم می سازد. (سیستم عامل ویندوز در طول ده سال گذشته بیش از 90 درصد بازار را در اختیار داشته است ولی کماکان فضای آن رقابتی به شمار می آید و پیش بینی می شود تا سال 2007 این سهم به کمتر از 60 درصد سقوط کند2). سازمانها در دستیابی به اهداف متعارض، مقدورات خود را برای حضور و موفقیت در عرصه رویارویی بسیج می کنند.
عرصـه رویارویی رکـن لازم دیگری در شــکل گیری فضای رقابتــی است و آن عرصه ای است که در آن رقبا برای دستیابی به اهداف خود به مبارزه می پردازند. بازار (برای فضای رقابت کسب و کار)، مسابقات ورزشی، انتخابات (برای فضای رقابت سیاست داخلی کشورها) و جنگها نمونه هایی از عرصه های رویارویی هستند. در فقدان عرصه رویارویی، قدرت رقابتی یک مفهوم انتزاعی بیش نیست.
عامل ضروری دیگر در فضای رقابتی، عامل رفع تنازع است. این عامل در چارچوب قواعد مربوطه، نتیجه رقابت را مشخص ساخته و پاداش دستیابی به هدف را متوجه طرف شایسته تر می سازد. مشتری برای محیط کسب و کار، داور در رقابتهای ورزشی و مردم در مبارزات انتخاباتی این نقش را برعهده دارند.
بدین ترتیب سازمان، رقیب و مشتری سه کنشگر اصلی عرصه کسب و کار هستند. روش استراتژی سه جانبه بر این اساس بنا شده تا با شناخت و تلفیق داده های مربوط به این سه کنشگر، مناسب ترین حوزه برای اثربخشی استراتژی را مشخص کرده و سپس با استفاده از یک روش تحلیلی، زمینه خلق استراتژی اثربخش را فراهم سازد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:62
توجه:مقاله فاقد منابع میباشد
چکیده:
عامل دیگری که به افزایش قیمت منجر می شود افزایش تقاضا است: زمانی که شرکتی نمی تواند تمام نیازهای مشتریانش را تامین کند، این عمل می تواند به افزایش قیمت، تولیدات برای مشتریان، یا هر دو عامل منجر شود. شرکتها می توانند قیمتهایشان را به چندین روش با جلوگیری از افزایش هزینه ها افزایش دهند. قیمتها تقریبا می توانند به طور نامعلومی با افت تخفیف و افزایش قیمتهای بسیار بالا در خط تولید افزایش یابند. یا قیمتها علنا سیر صعودی پیدا می کنند. زمانی که قیمت تا پدیدار جرای مشتریان افزایش یافت، شرکت باید از مشاهده قیمت در حال تغییر اجتناب کند. همچنین شرکتها نیاز دارند فکر کنند که چه کسی بار و فشار قیمتهای افزایش یافته را تحمل خواهد کرد. همانطور که کلوگ در مثالی در آغاز فصل اظهار کرد، صبر و حوصله مشتری زیاد است، اما در نهایت از شرکتها یا حتی کل صنایعی که مشاهده می کنند قیمتهای هزینه آنها بیش از حد باشد روگردان خواهند شد. تا جایی که ممکن است، شرکت باید راههای برای برخورد با هزینه های بالا یا تقاضای برون افزایش قیمت در نظر بگیرد. برای مثال، شرکت می تواند شیوه های به صرفه تری برای تولید یا توزیع محصولات خود در نظر بگیرد. همچنین می تواند به جای افزایش قیمت محصول خود را به طور مطلوب عرضه کند، همانطور که کارخانه داران شیرینی غالبا این کار را انجام می دهند. شرکت می تواند اجزا و عوامل ارزانتری را جایگزین کند یا ویژگیهای محصول خاص، بسته بندی، یا خدمات ویژه ارائه دهد. یا می تواند محصولات و خدمات خود را و عناصر قیمتی جداگانه که قبلا قسمتی از عرضه بودند بدون بسته بندی انتقال دهد. به عنوان مثال هم اکنون IBM، تعلیم و مشاوره را به عنوان خدمات جداگانه قیمت گذاری عرضه می کند.
عکس العمل خریدار نسبت به تغییرات قیمت، چه قیمت افزایش بیابد چه کاهش، این عمل روی خریداران، رقبا، توزیع کنندگان و تهیه کنندگان تاثیر خواهد گذاشت، همچنین ممکن است دولت هم در آن سهیم باشد، مشتریها همیشه قیمتها را به شیوه درست و ساده تغییر می کنند. برای مثال چه تصوری داری اگر شرکت سونی به طور ناگهانی قیمتهای کامپیوتر خود را خود به نصف برساند؟ شاید شما فکر کنید این کامپیوترها با مدلهای جدیدتری جایگزین شدند یا نقصی دارند و به خوبی به فروش نمی روند. شاید هم فکر کنید که شرکت سونی تجارت کامپیوتر را کنار گذاشته و ممکن است در این شغل برای تکمیل قسمتهای بعدی به حد کافی باقی نماند، شاید گمان کردید که کیفیت کاهش یافته است. یا تصور کنید قیمت بیشتر از این کاهش خواهد یافت و در نتیجه شرکت هزینه انتظار و بررسی شما را خواهد پرداخت. به طور مشابه، افزایش قیمت، که در نهایت به کاهش فروش منجر می شود، ممکن است معانی مثبتی برای خریداران به دنبال داشته باشد. چه تصوری خواهد داشت اگر شرکت سونی قیمت آخرین مدل کامپیوتر خود را افزایش دهد؟ در ابتدا، شاید فکر کنید که این نمونه خیلی "مهیج" و پر سر و صدا است و ممکن غیرقابل دسترسی باشد مگر اینکه شما خیلی زود نسبت به خریداری آن اقدام کنید. یا شاید فکر کنید این کامپیوتر به طور غیرعادی از ارزش خوبی برخوردار باشد. در مرحله بعد، فکر کنید شرکت سونی حریص است و هزینه حمل و نقل را تقبل خواهد کرد.
عکس العمل رقبا نسبت به تغییرات قیمت، توجه شرکت به تغییر قیمت در خصوص عکس العمل رقبای خود و همچنین مشتریان خود باعث نگرانی می شود. احتمالا اکثر رقبا زمانی که تعداد شرکتهای درگیر کم است، محصول یک شکل است، و خریداران به خوبی از مسائل آگاه هستند واکنش نشان می دهند. چگونه یک شرکت می تواند واکنشهای احتمالی رقبای خود را پیش بینی کند؟ اگر شرکت با یک رقیب بزرگ مواجه شود، اگر رقیب تمایل داشته باشد می تواند به وضع تغییرات قیمت، واکنشی که به آسانی قابل پیش بینی باشد واکنش نشان دهد. اما اگر رقیب با هر تغییر قیمتی به مانند یک چالش جدید رفتار کند و بر طبق نفع شخصی خود عکس العمل نشان دهد، شرکت مجبور خواهد شد آنچه را که باعث نفع شخصی رقیب در همان فرصت می شود نمایان و برجسته کند. این مشکل پیچیده است زیرا، مشتری دوست دارد، رقیبی را که می تواند قیمت شرکتی را به چندین شیوه پایین بیاورد تعبیر کند. شاید تصور کنید شرکت سعی دارد سهام بازار بزرگتر را به چنگ بیاورد، این شرکت ضعیف عمل می کند و سعی دارد فروش خود را تقویت کند، یا اینکه می خواهد قیمت تمام صنعت را که به افزایش تقاضا منجر می شود کاهش دهد. زمانی که چندین رقیب وجود دارد، شرکت باید واکنش احتمالی هر رقیب را حدس بزند. اگر تمام رقبا شبیه به هم رفتار کنند، این مقادیر تنها یک نمونه واقعی از رقیب را تجزیه و تحلیل می کند. در مقایسه، اگر رقبا شبیه به هم رفتار نکنند- شاید به خاطر تفاوت در اندازه، سهام بازار، یا سیاست- پس تجزیه و تحلیل جداگانه لازم است. با این وجود اگر بعضی رقبا با تغییر قیمت ها موافق باشد، دلیل خوبی وجود دارد برای اینکه انتظار برود که بقیه هم با این تغییر قیمت موافق باشند.
واکنش نسبت به تغییرات قیمت
در اینجا ما سوال را وارونه می کنیم و می پرسیم چگونه یک کارخانه باید به تغییر قیمت توسط رقیب واکنش نشان دهد. شرکت به چندین مساله فرصتی نیاز دارد: چرا رقیب قیمت را تغییر می دهد؟ آیا رقیب، با استفاده از ظرفیت زیاد، رو به رو شدن با تغییرات شرایط هزینه، یا وادار کردن تغییر قیمت در صنعت به طور وسیع، سهم بیشتری از بازار را در دست می گیرد؟ تغییر قیمت موقت یا دائمی است. در سهام بازار شرکت چه اتفاقی افتاد و اگر نسبت به آن واکنش نشان داده نشود منافع آن چه خواهد بود؟ آیا شرکتهای دیگر هم به این مساله واکنش نشان خواهند داد؟ و پاسخ شرکتهای دیگر و رقبا به هر واکنش احتمالی که به وجود خواهد آمد چیست؟ در کنار این مسائل، شرکت باید تجزیه و تحلیل بیشتری در نظر داشته باشد. شرکت مجبور است مرحله تولید خود را در چرخه زندگی، اهمیت محصول ترکیبی شرکت، نیتها و منابع رقیب، و عکس العمل احتمالی مشتری نسبت به تغییرات قیمت را در نظر بگیرد. اگر چه شرکت نمی تواند تجزیه و تحلیل وسیعی از راهکارهای خود در زمان تغییر قیمت داشته باشد. رقیب ممکن وقت زیادی را برای این تصمیم گیری صرف کند، اما ممکن است شرکت مجبور باشد در چند ساعت یا چند روز به این تصمیم واکنش نشان دهد. تنها یک راه برای کاهش زمان واکنش نسبت به طرح از پیش تعیین شده برای هر دو تغییرات قیمت رقیب و پاسخهای احتمالی وجود دارد. شکل 6-10 راههای را که یک شرکت ارزیابی می کند و به کاهش قیمت رقیت واکنش نشان می دهد را نشان می دهد. پیشتر شرکت تعیین کرده بود که رقیب قیمت کالای خود را کاهش داده است و این کاهش قیمت احتمالا به منافع و فروش شرکت آسیب می زند. شاید به سادگی تصمیم بگیریم قیمت جاری خود و تفاوت سود را نگه داریم. شاید شرکت دوست داشته باشد که خیلی سهام بازار را از دست ندهد، یا اگر قیمت خود را کاهش داد سود زیاد را از دست ندهد. شاید تصمیم بگیرد که باید منتظر بماند منتظر بماند و زمانی که اطلاعات بیشتری روی تاثیرات تغییر قیمت وجود دارد واکنش نشان دهد. در همین حال، شاید بخواهد مشتریان خوب خود را نگه دارد در حالی که اشخاص ضعیف تر رقبا را از دست می دهند. اگر چه این بحث برخلاف استراتژی سهام متصرفی است، رقیب ممکن است قویتر و مطمئن تر شود و فروش خود را افزایش دهد و شاید شرکت خیلی این عمل منتظر بماند. اگر شرکت عملکرد موثری را در نظر داشته می تواند و باید این کار را انجام دهد. و شاید چهار عکس العمل به دنبال داشته باشد. در ابتدا، شرکت می تواند قیمت خود را با قیمت رقیب هماهنگ کند. شرکت ممکن است فکر کند که بازار قیمت حساسی دارد و سهام بالای بازار با رقیب کم بها از دست خواهد رفت. یا شاید دوباره به دست آوردن سهام بازار که ممکن است بعدا خیلی سخت باشد نگران کننده باشد. کاهش قیمت منافع شرکت را در گردش کوتاه کاهش خواهد. همچنین ممکن است بعضی شرکتها کیفیت محصول خود، خدمات و روابط فروش در بازار به منظور حفظ تفاوتهای سود را کاهش دهند، اما در نهایت به سهام بازار در طولانی مدت آسیب خواهد زد. شرکت باید سعی کند کیفیت خود را مانند شرکتی که قیمتها را کاهش دهند، اما در نهایت به سهام بازار در طولانی مدت آسیب خواهد زد. شرکت باید سعی کند کیفیت خود را مانند شرکتی که قیمتها را کاهش می دهد حفظ کند. در نهایت، شرکت شاید قیمت خود را حفظ کند اما کیفیت دریافت عرضه خود را افزایش دهد. شرکت می تواند روابط خود را بهبود بخشد، و بر کیفیت نسبی محصول خود با چند رقیب کم ارزش تکیه کند. ممکن است کارخانه به منظور حفظ قیمت و صرف هزینه در جهت بهبود ارزش دریافتی خود از کاهش قیمت و ایجاد تفاوت کمتر روشی ارزانتر پیدا کند. یا شاید شرکت کیفیت را بالا ببرد و قیمت را افزایش دهد، و رقم فعلی خود را به موقعیت با ارزش تر برساند. کیفیت بالا قیمت بالا را تصدیق می کند، که در این بین تفاوتهای بالاتر شرکت حفظ می شود. یا شرکت می تواند قیمت محصول جاری را حفظ کند و نوع جدیدی از موقعیت با ارزش تر را معرفی کند. در نهایت، شاید شرکت "مارک جنجالی" کم بها صادر کند- با اضافه کردن آیتم کم ارزش تر به خط تولید یا ایجاد یک دسته کم ارزش تر جداگانه. اگر بخش بازار ویژه از دست رفته و قیمت حساسی دارد و به مباحث کیفیت بالاتر واکنش نشان ندهد روش بالا برای آن ضروری است. بنابراین، زمانی که قیمت به وسیله انبار و داوطلبان ناوارد دیگر به مخاطره چالش افتاد، پروکتر و گمبل(1) تعدادی از مارکها و نشانهای خود را به مارکهای جنجالی تبدیل کردند، از جمله پوشک بچه یک بار مصرف لووس(2)، مواد شوینده ظرفشویی جوی(3)، و صابون کامی(4). به دنبال آن، رقیب پروکترو و گمبل، کیمبرلی- کلارک مارک اسکات توولز با ارزش خود را مانند "باونتی کیلر" عرضه کرد. امتیازات آن رضایت مشتری را به دنبال داشت اما با قیمت پایین تر از مارک باونتی پروکتر و گمبل به فروش رفت.
سیاست عمومی و قیمت گذاری
رقابت قیمت عنصر اساسی اقتصاد بازار آزادمان است. در تنظیم قیمتها، شرکتها معمولا برای مطالبه هر قیمتی که می خواهند آزاد نیستند. اکثر کشورهای فدرال، ایالتی و حتی حقوق محلی قوانین مناسبی برای قیمت گذاری تعیین کرده اند. علاوه بر آن، شرکتها باید بنگاههای قیمت گذاری اجتماعی وسیع تر را در نظر داشته باشند. مهمترین بخشهای قانونگذاری تاثیرات قیمت گذاری قوانین شرمن، سلیتون و رابینسون پتمن می باشد، که در ابتدا برای جلوگیری از تشکیل کالاهای انحصاری و قانونمند کردن شیوه های تجاری مورد قبول واقع شد که شاید از تجارت غیرمنصفانه جلوگیری می کرد. زیرا این قوانین فدرال می توانند تنها در تجارت میان ایالتی به کار گرفته شوند، بعضی کشورها با شرایط مشابه برای شرکتهای که به صورت محلی کار می کنند وفق داده شده اند. شکل 7-10 مسائل سیاست عمومی اصلی در قیمت گذاری را نشان می دهد. این مسائل شامل آسیب نهانی و بالقوه به شیوه های قیمت گذاری در بین سطح کانال داده شده(قیمت و قیمت گذاری سرسام آور) و در طول سطوح کانال قیمت( نقل حفظ قیمت، تشخیص قیمت گذاری، و قیمت گذاری گوه زننده) می باشد.
قیمت گذاری در بین سطوح کانال
قانونگذاری فدرال در مورد تعیین قیمت بیان می کند که فروشندگان باید قیمتها را بدون صحبت با رقبا تعیین کنند. والا، به تنانی قیمت مظنون می شود. تعیین قیمت امر غیرقانونی است- به عبارت دیگر، دولت هیچ عذری را برای تعیین قیمت نمی پذیرد. شرکتهای که مرتکب چنین رفتارهایی می شوند جریمه های سنگینی دریافت می کنند، به عنوان، زمانی که وزارت دادگستری آمریکا به این مسئله پی برد که شرکت داخلی آرچر دینلس و سه رقیبش مرتبا در اوایل دهه 1990 به تعیین قیمتهای غیرقانونی اقدام کرده اند، چهار شرکت را به پرداخت بیش از 100 میلیون دلار برای تصفیه هزینه ها متهم کرد. اخیرا، دولتها در کشور سطوح ملی برای اجرای مقررات تعیین قیمت در صنایع قابل تغییر مانند توتون، بنزین، و کاغذ روزنامه تا ویتامینها و دیسک گردانها(CD) تدابیر جدی وضع کرده است. حتی یک مذاکره ساده بین رقبا می تواند نتایج جدی به دنبال داشته باشد. برای مثال، در اوایل دهه 1980، هواپیماهای آمریکایی و برانیف به جنگ قیمت در بازار تگزاس گرفتار شده بودند. در اوج نبرد، CED آمریکایی، رابرت کراندال(1) رئیس جمهور برانیف(2) خوانده شد و گفت، "برای خودتان پول تهیه کنید... کرایه ها تا 20 درصد. من برای خودم تا صبح روز بعد پول تهیه خواهم کرد. شما پول بیشتری به دست خواهید و من هم همینطور." خوشبختانه کراندال، رئیس جمهور برانیف به او اخطار کرد،«ما نمی توانیم درباره قیمت گذاری صحبت کنیم» همینطور که این مسئله ثابت شد، مکالمه تلفنی ثبت شده بود، و وزارت دادگستری آمریکا کار خود را برعلیه کراندال و آمریکا در جهت تعیین قیمت آغاز کرد. در نهایت هزینه ها پایین آمدند- دادگاهها چنین تصمیمی گرفتند زیرا برانیف پیشنهاد کراندل را رد کرده بود. هیچ تبالی واقعی صورت نگرفته بود و این شیوه پیشنهادی برای تعیین قیمتهای تخلف حقیقی قانون نبود. با این وجود، به عنوان بخشی از توافق، کراندل به مدت دو سال به حفظ ثبت جزئیات مکالماتش با رسای هواپیمایی همکارش موظف شد. در چنین مواردی اکثر مدیران خیلی به بحث در مورد قیمتها به شیوه رقبا راغب نیستند. همچنین فروشندگان از قیمت گذاری بی رحمانه منع شده اند- فروش زیر قیمت به قصد تنبیه رقیب یا به دست آورد سود طولانی مدت به وسیله خارج کردن رقبا از گردونه تجارت. این روش فروشندگان کوچک را از فروشندگان بزرگتر که می خواهند به طور موقت اجناس خود را زیر قیمت بفروشند یا در محل و یا موقعیت خاص آنها را از تجارت کنار بزنند محافظت می کند. بزرگترین مشکل برقراری انصاف است چیزی که رفتار قیمت گذاری بی رحمانه را تعیین می کند فروش زیر قیمت به ارزان شدن بیش از حد سیاهه منجر می شود که بی رحمانه فرض نمی شود؛ فروش زیر قیمت رقبا از تجارت کنار می زند. بنابراین، چنین عمل مشابه ای با توجه به نیت فرد یا ممکن است بی رحمانه باشد یا نباشد، و قصد و نیت می تواند برای تشخیص یا تثبیت بسیار مشکل باشد. در سالهای اخیر، چندین شرکت بزرگ و قدرتمند از این شیوه شکایت کردند. به عنوان مثال، وال- مارت به وسیله دوازده اتهام از رقبای کوچک که قیمتها را در حوزه های خاصی برای کنار زدن آنها از تجارت پایین آورده بودند شکایت کرد. در موارد اخیر، وزارت دادگستری هواپیمایی آمریکا را متهم کرد زیرا گفته می شود از قیمت گذاری بی رحمانه برای کنار زدن سه رقیب بی اهمیت خود به نامهای- هواپیمایی ونگورد، شان جت، وسترن پسینیک- بیرون از مرکز Dallas fortworth استفاده کرد. آمریکا با مذاکره به رقیب ناتو خود تسلط پیدا کرد. همچنین میکروسافت هدف وزارت دادگستری بود. زمانی که میکروسافت به تسلط پیدا کرد، دائما با عرضه مقاومت ناپذیر و سخت به اکثر مشتریان غلبه پیدا کرد: تولیدات آزاد، در سال 1996، میکروسافت شروع به از دست دادن جستجوگر اینترنت، شاخه وب خود کرد- و در بعضی موارد احتمالا مردم در«پرداخت حقوق» به وسیله عرضه نرم افزار آزاد و کمک در فروش از آن استفاده می کردند. این در غلط تعبیر کردن تسلط از شرکت روابط Netscape قاطع بود. Netscape دائما ساختار قیمت گذاری خود را اصلاح می کند اما جذاب ترین درجه فروش«بهتر از آزاد» نیست. اکثر از دست دهندگان میکروسافت پیشنهاد کردند که به عنوان قسمتی از تلاش خود سهمی تاثیر گذار در بازار به کارگیری کامپیوتر به دست آوردند. برای مثال، شرکت، نرم افزار خدمات رسان وب را برای مشتریانی که ویندوز سیستم عامل شبکه NT خریداری کردند عرضه کرد. Netscape نسخه ای توانا از نرم افزار مشابه به قیمت 100,4 $ فروختند. اگر چه چنین قیمت گذاری و استراتژی قابل پیشرفتی شاید به عنوان فروش زیرکانه به وسیله چند رقیب که آنها را کاملا بی رحم دیدیم به حساب بیاید. آنها در گذشته ذکر کردند، که میکروسافت یک باره از این تاکتیکها برای به دست آوردن سهم عمده بازار استفاده کرده بود، و تمایل داشت قیمتهای سطوح بازار را افزایش دهد. به عنوان مثال، قیمت عمده فروشی سازندگان PC برای سیستم عامل ویندوز آن در هفت سال گذشته دو برابر شده است.
قیمت گذاری در طول سطوح کانال
رابینسون- پتمن به دنبال متوقف کردن تشخیص قیمت نامناسب با هدایت فروشندگانی که دوره های قیمت یکسان را برای مشتریانی که در سطح تجاری معین قرار دارند می شد. به عنوان مثال هر خرده فروشی سزاوار دوره های قیمت یکسان از یک کارخانه دار معین
می باشد، که آیا خرده فروش سیرس(1) است یا فروشگاه دوچرخه محلی دارد. اگر چه تشخیص قیمت این اجازه را می دهد که آیا فروشنده ای می تواند ثابت کند که
هزینه هایش در زمان فروش به خرده فروشندگان مختلف متفاوت است- برای مثال، هزینه های هر واحد فروش حجم زیادی از دوچرخه ها نیت بر Sears برای فروش دوچرخه به دلالان محلی کمتر است. یا فروشنده می تواند در قیمت گذاری خود فرق ایجاد کند اگر فروشنده کیفیتهای متفاوت محصول مشابه برای خرده فروشان متفاوت را فراهم سازد. فروشنده مجبور است که این تفاوتها را که نسبی می باشند ثابت کند. همچنین ممکن تمایزات قیمت برای«مسابقه رقابتی» در«با اعتقاد سالم» به کار گرفته شود، به شرطی که تشخیص قیمت موقتی، محلی، و به جای تهاجمی دفاعی باشد. همچنین حفظ قیمت خرده فروشی منع شده است. یک کارخانه دار نمی تواند برای محاسبه قیمت خرده فروشی مشخص محصول خود به دلالان احتیاج داشته باشد، اگر چه فروشنده می تواند قیمت خرده فروشی پیشنهادی کارخانه دار را به دلالان پیشنهاد کند. فروشنده نمی تواند از فروختن به دلالی که کار قیمت گذاری مستقل را انجام می دهد امتناع کند، یا نمی تواند دلال را به خاطر دیر جابه جا کردن کالا یا تکذیب فوق العاده های تبلیغاتی تنبیه کند. برای مثال، در سال 1996 کمیسیون تجارت فدرال(FTC) توصیه کرد که New Balance به قیمتهای خرده فروشی ثابت برای کفشهای ورزشی خود متعهد می باشد. ولی در توافقاتش با خرده فروشان به این مسئله احتیاج داشت که خرده فروشان قیمت محصولات New Balance را افزایش دهند، سطح قیمتها را که توسط New Balance تعیین شده حفظ کنند، و برای محصولات تخفیف قائل نشوند، قیمتهای آن چیزی باشد که آنها ادعا می کنند، و همچنین قیمتهای ارزشی قابل مقایشه را که روی اجناس ناقص هستند اعلان نکنید. مسائل قیمت گذاری گول زننده دیگری مانند تقلب با اسکنر و آشفتگی قیمت وجود دارد. استفاده گسترده از کامپیوتر براساس اسکنر به افزایش شکایات مطالبات خرده فروشان از مشتریانشان منجر می شود. اکثر این مطالبات از مدیریت ضعیف ناشی می شود که از شکست قیمتهای فروش یا جاری به داخل سیستم وارد می شود. موارد دیگر شامل مطالبات عمومی می باشد. آشفتگی قیمت زمانی بروز
می کند که کارخانه ها روشهای قیمت گذاری به کار می گیرند که ایجاد آن برای مشتریانی مشکل است که قیمت چیزی را که واقعا پرداخت کرده اند درست و کاملا بهفمند. برای مثال، مشتریان بعضی اوقات قیمت واقعی رهن یک خانه یا ماشین کرایه ای توافقی را گم می کنند. در موارد دیگر، اهمیت جزئیات قیمت گذاری ممکن است بار«چاپ جالب» از بین برود. اکثر کشورهای فدرال و ایالتی بر علیه شیوه های قیمت گذاری گول زننده مقرراتی برقرار کرده اند. برای مثال، قانون افشای اطلاعات اتومبیل به اتومبیل سازان نیاز دارند که اظهاریه ای افشا کنند که پنجره های ماشین جدید قیمت خرده فروشی پیشنهادی کارخانه دار، قیمتهای تجهیزات اختیاری، و هزینه های حمل و نقل دلال را تعیین می کند. اگر چه، فروشندگان معتبر به آن چیزی که به قانون نیاز دارد دست پیدا می کند. طرز برخورد با مشتری نسبی است و این اطمینان را ایجاد می کند که آنها قیمتها را کاملا می دانند و اصطلاحاک قیمت گذاری قسمت مهمی از ساختار قدرتمند و پایدار روابط با مشتری است.
توقف: مرور مفاهیم
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:62
توجه:مقاله فاقد منابع میباشد
چکیده:
عامل دیگری که به افزایش قیمت منجر می شود افزایش تقاضا است: زمانی که شرکتی نمی تواند تمام نیازهای مشتریانش را تامین کند، این عمل می تواند به افزایش قیمت، تولیدات برای مشتریان، یا هر دو عامل منجر شود. شرکتها می توانند قیمتهایشان را به چندین روش با جلوگیری از افزایش هزینه ها افزایش دهند. قیمتها تقریبا می توانند به طور نامعلومی با افت تخفیف و افزایش قیمتهای بسیار بالا در خط تولید افزایش یابند. یا قیمتها علنا سیر صعودی پیدا می کنند. زمانی که قیمت تا پدیدار جرای مشتریان افزایش یافت، شرکت باید از مشاهده قیمت در حال تغییر اجتناب کند. همچنین شرکتها نیاز دارند فکر کنند که چه کسی بار و فشار قیمتهای افزایش یافته را تحمل خواهد کرد. همانطور که کلوگ در مثالی در آغاز فصل اظهار کرد، صبر و حوصله مشتری زیاد است، اما در نهایت از شرکتها یا حتی کل صنایعی که مشاهده می کنند قیمتهای هزینه آنها بیش از حد باشد روگردان خواهند شد. تا جایی که ممکن است، شرکت باید راههای برای برخورد با هزینه های بالا یا تقاضای برون افزایش قیمت در نظر بگیرد. برای مثال، شرکت می تواند شیوه های به صرفه تری برای تولید یا توزیع محصولات خود در نظر بگیرد. همچنین می تواند به جای افزایش قیمت محصول خود را به طور مطلوب عرضه کند، همانطور که کارخانه داران شیرینی غالبا این کار را انجام می دهند. شرکت می تواند اجزا و عوامل ارزانتری را جایگزین کند یا ویژگیهای محصول خاص، بسته بندی، یا خدمات ویژه ارائه دهد. یا می تواند محصولات و خدمات خود را و عناصر قیمتی جداگانه که قبلا قسمتی از عرضه بودند بدون بسته بندی انتقال دهد. به عنوان مثال هم اکنون IBM، تعلیم و مشاوره را به عنوان خدمات جداگانه قیمت گذاری عرضه می کند.
عکس العمل خریدار نسبت به تغییرات قیمت، چه قیمت افزایش بیابد چه کاهش، این عمل روی خریداران، رقبا، توزیع کنندگان و تهیه کنندگان تاثیر خواهد گذاشت، همچنین ممکن است دولت هم در آن سهیم باشد، مشتریها همیشه قیمتها را به شیوه درست و ساده تغییر می کنند. برای مثال چه تصوری داری اگر شرکت سونی به طور ناگهانی قیمتهای کامپیوتر خود را خود به نصف برساند؟ شاید شما فکر کنید این کامپیوترها با مدلهای جدیدتری جایگزین شدند یا نقصی دارند و به خوبی به فروش نمی روند. شاید هم فکر کنید که شرکت سونی تجارت کامپیوتر را کنار گذاشته و ممکن است در این شغل برای تکمیل قسمتهای بعدی به حد کافی باقی نماند، شاید گمان کردید که کیفیت کاهش یافته است. یا تصور کنید قیمت بیشتر از این کاهش خواهد یافت و در نتیجه شرکت هزینه انتظار و بررسی شما را خواهد پرداخت. به طور مشابه، افزایش قیمت، که در نهایت به کاهش فروش منجر می شود، ممکن است معانی مثبتی برای خریداران به دنبال داشته باشد. چه تصوری خواهد داشت اگر شرکت سونی قیمت آخرین مدل کامپیوتر خود را افزایش دهد؟ در ابتدا، شاید فکر کنید که این نمونه خیلی "مهیج" و پر سر و صدا است و ممکن غیرقابل دسترسی باشد مگر اینکه شما خیلی زود نسبت به خریداری آن اقدام کنید. یا شاید فکر کنید این کامپیوتر به طور غیرعادی از ارزش خوبی برخوردار باشد. در مرحله بعد، فکر کنید شرکت سونی حریص است و هزینه حمل و نقل را تقبل خواهد کرد.
عکس العمل رقبا نسبت به تغییرات قیمت، توجه شرکت به تغییر قیمت در خصوص عکس العمل رقبای خود و همچنین مشتریان خود باعث نگرانی می شود. احتمالا اکثر رقبا زمانی که تعداد شرکتهای درگیر کم است، محصول یک شکل است، و خریداران به خوبی از مسائل آگاه هستند واکنش نشان می دهند. چگونه یک شرکت می تواند واکنشهای احتمالی رقبای خود را پیش بینی کند؟ اگر شرکت با یک رقیب بزرگ مواجه شود، اگر رقیب تمایل داشته باشد می تواند به وضع تغییرات قیمت، واکنشی که به آسانی قابل پیش بینی باشد واکنش نشان دهد. اما اگر رقیب با هر تغییر قیمتی به مانند یک چالش جدید رفتار کند و بر طبق نفع شخصی خود عکس العمل نشان دهد، شرکت مجبور خواهد شد آنچه را که باعث نفع شخصی رقیب در همان فرصت می شود نمایان و برجسته کند. این مشکل پیچیده است زیرا، مشتری دوست دارد، رقیبی را که می تواند قیمت شرکتی را به چندین شیوه پایین بیاورد تعبیر کند. شاید تصور کنید شرکت سعی دارد سهام بازار بزرگتر را به چنگ بیاورد، این شرکت ضعیف عمل می کند و سعی دارد فروش خود را تقویت کند، یا اینکه می خواهد قیمت تمام صنعت را که به افزایش تقاضا منجر می شود کاهش دهد. زمانی که چندین رقیب وجود دارد، شرکت باید واکنش احتمالی هر رقیب را حدس بزند. اگر تمام رقبا شبیه به هم رفتار کنند، این مقادیر تنها یک نمونه واقعی از رقیب را تجزیه و تحلیل می کند. در مقایسه، اگر رقبا شبیه به هم رفتار نکنند- شاید به خاطر تفاوت در اندازه، سهام بازار، یا سیاست- پس تجزیه و تحلیل جداگانه لازم است. با این وجود اگر بعضی رقبا با تغییر قیمت ها موافق باشد، دلیل خوبی وجود دارد برای اینکه انتظار برود که بقیه هم با این تغییر قیمت موافق باشند.
واکنش نسبت به تغییرات قیمت
در اینجا ما سوال را وارونه می کنیم و می پرسیم چگونه یک کارخانه باید به تغییر قیمت توسط رقیب واکنش نشان دهد. شرکت به چندین مساله فرصتی نیاز دارد: چرا رقیب قیمت را تغییر می دهد؟ آیا رقیب، با استفاده از ظرفیت زیاد، رو به رو شدن با تغییرات شرایط هزینه، یا وادار کردن تغییر قیمت در صنعت به طور وسیع، سهم بیشتری از بازار را در دست می گیرد؟ تغییر قیمت موقت یا دائمی است. در سهام بازار شرکت چه اتفاقی افتاد و اگر نسبت به آن واکنش نشان داده نشود منافع آن چه خواهد بود؟ آیا شرکتهای دیگر هم به این مساله واکنش نشان خواهند داد؟ و پاسخ شرکتهای دیگر و رقبا به هر واکنش احتمالی که به وجود خواهد آمد چیست؟ در کنار این مسائل، شرکت باید تجزیه و تحلیل بیشتری در نظر داشته باشد. شرکت مجبور است مرحله تولید خود را در چرخه زندگی، اهمیت محصول ترکیبی شرکت، نیتها و منابع رقیب، و عکس العمل احتمالی مشتری نسبت به تغییرات قیمت را در نظر بگیرد. اگر چه شرکت نمی تواند تجزیه و تحلیل وسیعی از راهکارهای خود در زمان تغییر قیمت داشته باشد. رقیب ممکن وقت زیادی را برای این تصمیم گیری صرف کند، اما ممکن است شرکت مجبور باشد در چند ساعت یا چند روز به این تصمیم واکنش نشان دهد. تنها یک راه برای کاهش زمان واکنش نسبت به طرح از پیش تعیین شده برای هر دو تغییرات قیمت رقیب و پاسخهای احتمالی وجود دارد. شکل 6-10 راههای را که یک شرکت ارزیابی می کند و به کاهش قیمت رقیت واکنش نشان می دهد را نشان می دهد. پیشتر شرکت تعیین کرده بود که رقیب قیمت کالای خود را کاهش داده است و این کاهش قیمت احتمالا به منافع و فروش شرکت آسیب می زند. شاید به سادگی تصمیم بگیریم قیمت جاری خود و تفاوت سود را نگه داریم. شاید شرکت دوست داشته باشد که خیلی سهام بازار را از دست ندهد، یا اگر قیمت خود را کاهش داد سود زیاد را از دست ندهد. شاید تصمیم بگیرد که باید منتظر بماند منتظر بماند و زمانی که اطلاعات بیشتری روی تاثیرات تغییر قیمت وجود دارد واکنش نشان دهد. در همین حال، شاید بخواهد مشتریان خوب خود را نگه دارد در حالی که اشخاص ضعیف تر رقبا را از دست می دهند. اگر چه این بحث برخلاف استراتژی سهام متصرفی است، رقیب ممکن است قویتر و مطمئن تر شود و فروش خود را افزایش دهد و شاید شرکت خیلی این عمل منتظر بماند. اگر شرکت عملکرد موثری را در نظر داشته می تواند و باید این کار را انجام دهد. و شاید چهار عکس العمل به دنبال داشته باشد. در ابتدا، شرکت می تواند قیمت خود را با قیمت رقیب هماهنگ کند. شرکت ممکن است فکر کند که بازار قیمت حساسی دارد و سهام بالای بازار با رقیب کم بها از دست خواهد رفت. یا شاید دوباره به دست آوردن سهام بازار که ممکن است بعدا خیلی سخت باشد نگران کننده باشد. کاهش قیمت منافع شرکت را در گردش کوتاه کاهش خواهد. همچنین ممکن است بعضی شرکتها کیفیت محصول خود، خدمات و روابط فروش در بازار به منظور حفظ تفاوتهای سود را کاهش دهند، اما در نهایت به سهام بازار در طولانی مدت آسیب خواهد زد. شرکت باید سعی کند کیفیت خود را مانند شرکتی که قیمتها را کاهش دهند، اما در نهایت به سهام بازار در طولانی مدت آسیب خواهد زد. شرکت باید سعی کند کیفیت خود را مانند شرکتی که قیمتها را کاهش می دهد حفظ کند. در نهایت، شرکت شاید قیمت خود را حفظ کند اما کیفیت دریافت عرضه خود را افزایش دهد. شرکت می تواند روابط خود را بهبود بخشد، و بر کیفیت نسبی محصول خود با چند رقیب کم ارزش تکیه کند. ممکن است کارخانه به منظور حفظ قیمت و صرف هزینه در جهت بهبود ارزش دریافتی خود از کاهش قیمت و ایجاد تفاوت کمتر روشی ارزانتر پیدا کند. یا شاید شرکت کیفیت را بالا ببرد و قیمت را افزایش دهد، و رقم فعلی خود را به موقعیت با ارزش تر برساند. کیفیت بالا قیمت بالا را تصدیق می کند، که در این بین تفاوتهای بالاتر شرکت حفظ می شود. یا شرکت می تواند قیمت محصول جاری را حفظ کند و نوع جدیدی از موقعیت با ارزش تر را معرفی کند. در نهایت، شاید شرکت "مارک جنجالی" کم بها صادر کند- با اضافه کردن آیتم کم ارزش تر به خط تولید یا ایجاد یک دسته کم ارزش تر جداگانه. اگر بخش بازار ویژه از دست رفته و قیمت حساسی دارد و به مباحث کیفیت بالاتر واکنش نشان ندهد روش بالا برای آن ضروری است. بنابراین، زمانی که قیمت به وسیله انبار و داوطلبان ناوارد دیگر به مخاطره چالش افتاد، پروکتر و گمبل(1) تعدادی از مارکها و نشانهای خود را به مارکهای جنجالی تبدیل کردند، از جمله پوشک بچه یک بار مصرف لووس(2)، مواد شوینده ظرفشویی جوی(3)، و صابون کامی(4). به دنبال آن، رقیب پروکترو و گمبل، کیمبرلی- کلارک مارک اسکات توولز با ارزش خود را مانند "باونتی کیلر" عرضه کرد. امتیازات آن رضایت مشتری را به دنبال داشت اما با قیمت پایین تر از مارک باونتی پروکتر و گمبل به فروش رفت.
سیاست عمومی و قیمت گذاری
رقابت قیمت عنصر اساسی اقتصاد بازار آزادمان است. در تنظیم قیمتها، شرکتها معمولا برای مطالبه هر قیمتی که می خواهند آزاد نیستند. اکثر کشورهای فدرال، ایالتی و حتی حقوق محلی قوانین مناسبی برای قیمت گذاری تعیین کرده اند. علاوه بر آن، شرکتها باید بنگاههای قیمت گذاری اجتماعی وسیع تر را در نظر داشته باشند. مهمترین بخشهای قانونگذاری تاثیرات قیمت گذاری قوانین شرمن، سلیتون و رابینسون پتمن می باشد، که در ابتدا برای جلوگیری از تشکیل کالاهای انحصاری و قانونمند کردن شیوه های تجاری مورد قبول واقع شد که شاید از تجارت غیرمنصفانه جلوگیری می کرد. زیرا این قوانین فدرال می توانند تنها در تجارت میان ایالتی به کار گرفته شوند، بعضی کشورها با شرایط مشابه برای شرکتهای که به صورت محلی کار می کنند وفق داده شده اند. شکل 7-10 مسائل سیاست عمومی اصلی در قیمت گذاری را نشان می دهد. این مسائل شامل آسیب نهانی و بالقوه به شیوه های قیمت گذاری در بین سطح کانال داده شده(قیمت و قیمت گذاری سرسام آور) و در طول سطوح کانال قیمت( نقل حفظ قیمت، تشخیص قیمت گذاری، و قیمت گذاری گوه زننده) می باشد.
قیمت گذاری در بین سطوح کانال
قانونگذاری فدرال در مورد تعیین قیمت بیان می کند که فروشندگان باید قیمتها را بدون صحبت با رقبا تعیین کنند. والا، به تنانی قیمت مظنون می شود. تعیین قیمت امر غیرقانونی است- به عبارت دیگر، دولت هیچ عذری را برای تعیین قیمت نمی پذیرد. شرکتهای که مرتکب چنین رفتارهایی می شوند جریمه های سنگینی دریافت می کنند، به عنوان، زمانی که وزارت دادگستری آمریکا به این مسئله پی برد که شرکت داخلی آرچر دینلس و سه رقیبش مرتبا در اوایل دهه 1990 به تعیین قیمتهای غیرقانونی اقدام کرده اند، چهار شرکت را به پرداخت بیش از 100 میلیون دلار برای تصفیه هزینه ها متهم کرد. اخیرا، دولتها در کشور سطوح ملی برای اجرای مقررات تعیین قیمت در صنایع قابل تغییر مانند توتون، بنزین، و کاغذ روزنامه تا ویتامینها و دیسک گردانها(CD) تدابیر جدی وضع کرده است. حتی یک مذاکره ساده بین رقبا می تواند نتایج جدی به دنبال داشته باشد. برای مثال، در اوایل دهه 1980، هواپیماهای آمریکایی و برانیف به جنگ قیمت در بازار تگزاس گرفتار شده بودند. در اوج نبرد، CED آمریکایی، رابرت کراندال(1) رئیس جمهور برانیف(2) خوانده شد و گفت، "برای خودتان پول تهیه کنید... کرایه ها تا 20 درصد. من برای خودم تا صبح روز بعد پول تهیه خواهم کرد. شما پول بیشتری به دست خواهید و من هم همینطور." خوشبختانه کراندال، رئیس جمهور برانیف به او اخطار کرد،«ما نمی توانیم درباره قیمت گذاری صحبت کنیم» همینطور که این مسئله ثابت شد، مکالمه تلفنی ثبت شده بود، و وزارت دادگستری آمریکا کار خود را برعلیه کراندال و آمریکا در جهت تعیین قیمت آغاز کرد. در نهایت هزینه ها پایین آمدند- دادگاهها چنین تصمیمی گرفتند زیرا برانیف پیشنهاد کراندل را رد کرده بود. هیچ تبالی واقعی صورت نگرفته بود و این شیوه پیشنهادی برای تعیین قیمتهای تخلف حقیقی قانون نبود. با این وجود، به عنوان بخشی از توافق، کراندل به مدت دو سال به حفظ ثبت جزئیات مکالماتش با رسای هواپیمایی همکارش موظف شد. در چنین مواردی اکثر مدیران خیلی به بحث در مورد قیمتها به شیوه رقبا راغب نیستند. همچنین فروشندگان از قیمت گذاری بی رحمانه منع شده اند- فروش زیر قیمت به قصد تنبیه رقیب یا به دست آورد سود طولانی مدت به وسیله خارج کردن رقبا از گردونه تجارت. این روش فروشندگان کوچک را از فروشندگان بزرگتر که می خواهند به طور موقت اجناس خود را زیر قیمت بفروشند یا در محل و یا موقعیت خاص آنها را از تجارت کنار بزنند محافظت می کند. بزرگترین مشکل برقراری انصاف است چیزی که رفتار قیمت گذاری بی رحمانه را تعیین می کند فروش زیر قیمت به ارزان شدن بیش از حد سیاهه منجر می شود که بی رحمانه فرض نمی شود؛ فروش زیر قیمت رقبا از تجارت کنار می زند. بنابراین، چنین عمل مشابه ای با توجه به نیت فرد یا ممکن است بی رحمانه باشد یا نباشد، و قصد و نیت می تواند برای تشخیص یا تثبیت بسیار مشکل باشد. در سالهای اخیر، چندین شرکت بزرگ و قدرتمند از این شیوه شکایت کردند. به عنوان مثال، وال- مارت به وسیله دوازده اتهام از رقبای کوچک که قیمتها را در حوزه های خاصی برای کنار زدن آنها از تجارت پایین آورده بودند شکایت کرد. در موارد اخیر، وزارت دادگستری هواپیمایی آمریکا را متهم کرد زیرا گفته می شود از قیمت گذاری بی رحمانه برای کنار زدن سه رقیب بی اهمیت خود به نامهای- هواپیمایی ونگورد، شان جت، وسترن پسینیک- بیرون از مرکز Dallas fortworth استفاده کرد. آمریکا با مذاکره به رقیب ناتو خود تسلط پیدا کرد. همچنین میکروسافت هدف وزارت دادگستری بود. زمانی که میکروسافت به تسلط پیدا کرد، دائما با عرضه مقاومت ناپذیر و سخت به اکثر مشتریان غلبه پیدا کرد: تولیدات آزاد، در سال 1996، میکروسافت شروع به از دست دادن جستجوگر اینترنت، شاخه وب خود کرد- و در بعضی موارد احتمالا مردم در«پرداخت حقوق» به وسیله عرضه نرم افزار آزاد و کمک در فروش از آن استفاده می کردند. این در غلط تعبیر کردن تسلط از شرکت روابط Netscape قاطع بود. Netscape دائما ساختار قیمت گذاری خود را اصلاح می کند اما جذاب ترین درجه فروش«بهتر از آزاد» نیست. اکثر از دست دهندگان میکروسافت پیشنهاد کردند که به عنوان قسمتی از تلاش خود سهمی تاثیر گذار در بازار به کارگیری کامپیوتر به دست آوردند. برای مثال، شرکت، نرم افزار خدمات رسان وب را برای مشتریانی که ویندوز سیستم عامل شبکه NT خریداری کردند عرضه کرد. Netscape نسخه ای توانا از نرم افزار مشابه به قیمت 100,4 $ فروختند. اگر چه چنین قیمت گذاری و استراتژی قابل پیشرفتی شاید به عنوان فروش زیرکانه به وسیله چند رقیب که آنها را کاملا بی رحم دیدیم به حساب بیاید. آنها در گذشته ذکر کردند، که میکروسافت یک باره از این تاکتیکها برای به دست آوردن سهم عمده بازار استفاده کرده بود، و تمایل داشت قیمتهای سطوح بازار را افزایش دهد. به عنوان مثال، قیمت عمده فروشی سازندگان PC برای سیستم عامل ویندوز آن در هفت سال گذشته دو برابر شده است.
قیمت گذاری در طول سطوح کانال
رابینسون- پتمن به دنبال متوقف کردن تشخیص قیمت نامناسب با هدایت فروشندگانی که دوره های قیمت یکسان را برای مشتریانی که در سطح تجاری معین قرار دارند می شد. به عنوان مثال هر خرده فروشی سزاوار دوره های قیمت یکسان از یک کارخانه دار معین
می باشد، که آیا خرده فروش سیرس(1) است یا فروشگاه دوچرخه محلی دارد. اگر چه تشخیص قیمت این اجازه را می دهد که آیا فروشنده ای می تواند ثابت کند که
هزینه هایش در زمان فروش به خرده فروشندگان مختلف متفاوت است- برای مثال، هزینه های هر واحد فروش حجم زیادی از دوچرخه ها نیت بر Sears برای فروش دوچرخه به دلالان محلی کمتر است. یا فروشنده می تواند در قیمت گذاری خود فرق ایجاد کند اگر فروشنده کیفیتهای متفاوت محصول مشابه برای خرده فروشان متفاوت را فراهم سازد. فروشنده مجبور است که این تفاوتها را که نسبی می باشند ثابت کند. همچنین ممکن تمایزات قیمت برای«مسابقه رقابتی» در«با اعتقاد سالم» به کار گرفته شود، به شرطی که تشخیص قیمت موقتی، محلی، و به جای تهاجمی دفاعی باشد. همچنین حفظ قیمت خرده فروشی منع شده است. یک کارخانه دار نمی تواند برای محاسبه قیمت خرده فروشی مشخص محصول خود به دلالان احتیاج داشته باشد، اگر چه فروشنده می تواند قیمت خرده فروشی پیشنهادی کارخانه دار را به دلالان پیشنهاد کند. فروشنده نمی تواند از فروختن به دلالی که کار قیمت گذاری مستقل را انجام می دهد امتناع کند، یا نمی تواند دلال را به خاطر دیر جابه جا کردن کالا یا تکذیب فوق العاده های تبلیغاتی تنبیه کند. برای مثال، در سال 1996 کمیسیون تجارت فدرال(FTC) توصیه کرد که New Balance به قیمتهای خرده فروشی ثابت برای کفشهای ورزشی خود متعهد می باشد. ولی در توافقاتش با خرده فروشان به این مسئله احتیاج داشت که خرده فروشان قیمت محصولات New Balance را افزایش دهند، سطح قیمتها را که توسط New Balance تعیین شده حفظ کنند، و برای محصولات تخفیف قائل نشوند، قیمتهای آن چیزی باشد که آنها ادعا می کنند، و همچنین قیمتهای ارزشی قابل مقایشه را که روی اجناس ناقص هستند اعلان نکنید. مسائل قیمت گذاری گول زننده دیگری مانند تقلب با اسکنر و آشفتگی قیمت وجود دارد. استفاده گسترده از کامپیوتر براساس اسکنر به افزایش شکایات مطالبات خرده فروشان از مشتریانشان منجر می شود. اکثر این مطالبات از مدیریت ضعیف ناشی می شود که از شکست قیمتهای فروش یا جاری به داخل سیستم وارد می شود. موارد دیگر شامل مطالبات عمومی می باشد. آشفتگی قیمت زمانی بروز
می کند که کارخانه ها روشهای قیمت گذاری به کار می گیرند که ایجاد آن برای مشتریانی مشکل است که قیمت چیزی را که واقعا پرداخت کرده اند درست و کاملا بهفمند. برای مثال، مشتریان بعضی اوقات قیمت واقعی رهن یک خانه یا ماشین کرایه ای توافقی را گم می کنند. در موارد دیگر، اهمیت جزئیات قیمت گذاری ممکن است بار«چاپ جالب» از بین برود. اکثر کشورهای فدرال و ایالتی بر علیه شیوه های قیمت گذاری گول زننده مقرراتی برقرار کرده اند. برای مثال، قانون افشای اطلاعات اتومبیل به اتومبیل سازان نیاز دارند که اظهاریه ای افشا کنند که پنجره های ماشین جدید قیمت خرده فروشی پیشنهادی کارخانه دار، قیمتهای تجهیزات اختیاری، و هزینه های حمل و نقل دلال را تعیین می کند. اگر چه، فروشندگان معتبر به آن چیزی که به قانون نیاز دارد دست پیدا می کند. طرز برخورد با مشتری نسبی است و این اطمینان را ایجاد می کند که آنها قیمتها را کاملا می دانند و اصطلاحاک قیمت گذاری قسمت مهمی از ساختار قدرتمند و پایدار روابط با مشتری است.
توقف: مرور مفاهیم
فرمت فایل :docx(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:18
فهرست مطالب :
مقدمه:
ورود به بازار جهانی بیوتکنولوژی، نیازمند سرمایهگذاری و انجام اقدامات مناسب در این زمینه میباشد. کشورهای مختلف و از جمله کشورهای درحال توسعه، استراتژیهای مدیریتی مختلفی را برای ورود به عرصه نوینی که بهنام اقتصاد زیستی در حال شکل گرفتن است، در پیش گرفتهاند. در زیر به برخی محورهای مشترک این استراتژیها اشاره شده است:
توسعه بهرهبرداری اقتصادی از بیوتکنولوژی، نیازمند ایجاد یک سیستم مدیریتی متناسب با اقتصاد نوین محصولات بیولوژیکی میباشد. کشورهای در حال توسعه جهت شرکت در این اقتصاد نوین، حداقل بایستی پنج نکتة کلیدی زیر را در سیستمهای مدیریتی خود در نظر گیرند:
1- دسترسی به بازار
2- اتحادهای بینالمللی بیوتکنولوژی
3- نظامهای مالکیت فکری
4- مدیریت منافع و خطرات
5- نظامهای مؤثر کنترل
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:120
پیشگفتار :
– هدف از تشکیل هر دفتر اقتصادی :
میتواند موارد زیر باشد :
الف : بدست آوردن سود حداکثر و بطور مستمر و در زمان طولانی
ب – بدست آوردن سهم شایسته ای از بازار مربوطه نسبت به رقیبان در یک رشته صنعت یا در یک منطقه ومحدوده معین و یا حتی در خارج آن محدوده مورد فعالیت
یک شرکت یا سازمان برای بدست آوردن سود از فعالیت اقتصادی خود ، باید هزینه های هنگفت مالی و انسانی را متحمل شود تا بتواند در طی چند سال ( که البته بسته به نوع فعالیت دارد ) به نقطه سربه سری فعالیت مربوط دست پیدا کند .
داشتن هزینه های ثابت هنگفت تا رسیدن به سودآوری و نقطه سربه سری ، شرکتها را برآن داشت تا به یک سری فعالیتها و برنامه ریزیها و تصمیماتی دست بزنند که علاوه بر پرداخت و جبران هزینه های هنگفت ثابت و متغیر شرکت را به سودآوری نیز برسانند .
ازطرفی سودآوری شرکت رابطه مستقیمی با طول عمرآن دادر . یعنی اینکه هرچه شرکت سودآورتر باشد ، چرخه و دوره عمر آن بیشتر و طولانی تر است و نیز طول عمر یک بنگاه اقتصادی نیز خود باعث می شود تا شرکت به سودآوری دست پیدا کند .
اما ازآنجا که هر شرکت و یا بنگاه اقتصادی در دوره عمر خود مراحل رشد سودآوری و افول را طی میکند بنابر این شناخت عواملی که باعث فرصت برای یک سازمان یا شرکت میشود و نیز عوامل تهدید کننده بقاء و دوام آنچه از داخل و خارج سازمان از ضروریات حیات یا دوره زندگی شرکت میباشند . دیگر اینکه شرکتها برای رسیدن به سود بیشتر و نیز اعتبار و هویت سازمانی احتیاج به داشتن فعالیت در سهم بالای بازار و شناخت ازطرف مشتریان میباشند .که وجود شرکتهای رقیب در یک رشته صنعت باعث رقابت برای رسیدن به سهم شایسته ای ازبازار میگردد .
استفاده از تکنیکها و روشها و استراتژی های خاص و کارآمد شرکت را در رسیدن به پیروزی در این رقابت و نیز دست یافتن به رهبری بازار رهنمون میشود که میتواند با دردست گرفتن سهم عمده فعالیت بازار باعث اعتبار سازمانی برای شرکتها و نیز با استفاده از روشهای کنترلی در بازار بعنوان یک تاثیرگذار قلمداد شود .
حل سوال اینجاست ، چگونه میتوان به این مهم دست یافت ؟
رسیدن به چنین هدفی آرزوی هربنگاه اقتصادی است اما چرا فقط چند شرکت میتوانند موفق شوند و دیگر شرکتها استفاده چندانی نمیتواند از فعالیت خود ببرند .
پاسخ به این سوالات مذکور را به این ترتیب بیان میکنیم .
مدیریت عالی سازمان با عنوان یک تشخیص دهنده و راهبر در سطح بالای سازمانی با انتخاب گزینه های صحیح و درست از استراتژی ها و تصمیمات در شرایط مختلف میتواند سازمان را به سطح مطلوبی از بازدهی و بهره وری و نیز رشد سازمانی سوق دهد . شناخت عوامل محیطی درونی و بیرونی نیز مطلع بودن از اوضاع اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی مدیران را در انتخاب راه و رسم مشخص و مطمئن در پیمودن مسیر خاص یاری میکند .
اما گاهی سازمان یک هدف بلندمدت برای خود در نظر میگیرد . رسیدن به هدف بلند مدت با شناخت از آینده ای که هیچگاه معلوم نیست و در دنیای بسیار متغیر امروزی هیچ معیاری برای آن نمیتواند متصور بود ، چگونه میتواند میسر باشد ؟
جدای از مطالعات محیطی ازقبیل درونی و بیرونی و نیز شناخت از اوضاغ اجتماعی ، سیاسی و فرنگی و نیز قوانین دولتی ، استفاده از نوع تکنولوژی در شرکتها و نیز بررسی بازارها درحال و آینده و تشخیص بموقع تغییر نیازها در جوامع میتواند مدیران عالی سازمان را در رسیدن به اهداف بلند مدت سازمانها رهنمون شوند .
عوامل نام برده فوق خود دارای یک روش سیستمی و موقعیتی است که از آن بعنوان مدیریت استراتژیک یاد میشود . اگر مدیریت استراتژیک با استفاده خلاقانه و درست موقعیتی در مقاطع مختلف زمانی انجام شود سازمان را به سطحی قابل قبول از سودآوری خواهد رساند وگرنه تمامی امکانات منابع و داراییهای سازمان را به باد خواهد داد و شرکت را به زوال و نیستی میکشاند .
شناخت مراحل سیستماتیک مدیریت استراتژیک نخستین گام در استفاده از آن میباشد . داشتن دیدگاهی راهبردی برای مدیران سازمانها امتیازی است که میتواند به بهره وری و موقعیت سازمان بیانجامد ، هرچند که این موضوع آنقدر وسیع است که تنها با مطالعه ای کلی از آن بسنده میکنیم .
تاریخچه :
از مطالعات تاریخی میتوان دریافت که استراتژی های سیاسی و نظامی از دوران پیش از تاریخ نیز وجود داشته اند . با پیچیده تر شدن و بزرگتر شدن و نیز متمدن تر شدن جوامع ، تعارضات وامیران ، سیاستمداران و فرماندهان روز به روز شدت گرفت که به مطالعه مفاهیم استراتژیک نیاز پیدا شد نا آنکه مجموعه ای از عوامل به هم پیوسته که چکیده ای از آن را در سخنان بزرگانی چون سانتسو ، ماکیاولی ، ناپلئون و …. می بینیم [1]
همچنین بنیادی ترین اصول استراتژی ( نظامی و سیاسی ) در دوران پیش از مسیحیت در جوامع مهم آن روز ازقبیل ایران ، یونان و روم نیز وجود داشت و سازمانهای امروزی در اولین مرحله این اصول را با محیط و موقعیت خاص خود منطبق کرده اند .
مفاهیم نظامی در گذشته هنوز هم بر اندیشه استراتژیک در دوران جدید سایه افکنده است ازجمله آنکه شارن هودست ، نیاز به تحلیل نیروها و ساختارهای اجتماعی را بعنوان مبنای درک شیوه های فرماندهی اثربخش و مدرک مورد استفاده قرار میدهد .[2]
فردریک کبیر این نکته را در قلمرو فرماندهی خود به اثبات رسانیده است . وی با تکیه بر اینگونه تحلیلها ، آموزش و انظباط و اقدام سریع را بعنوان مفاهیم اساسی برای یک فرهنگ منسجم آلمانی که پیوسته باید برای جنگ در جبهه آماده باشند بکار گرفت .
فون بولو نیز چیرگی نقش استراتژیک موضع گیری جغرافیایی و نظامهای پشتیبانی تدارکاتی را در استراتژی مورد تاکید قراردهد[3]
صدها مورد از موارد بالا گویای آن است که تمامی این متفکران و مدیران عصر جدید اصول کلاسیک استراتژی را به دوران یونان باستان بکار گرفته میشد مورد استفاده قرار داده اند .
پس میتوان از تجزیه و تحلیل استراتژی های نظامی – سیاسی در دوران گذشته و بخصوص دوران باستان به نکات قابل توجهی دست پیدا کرد که برای طرح راهبرد های امروزی موثر و مفید واقع شود .
اول اینکه تمامی استراتژی های اثربخس سه عنصر مهم دارند [4]
الف – مهمترین هدفهایی که باید حاصل شوند .
ب – برترین و بهترین سیاستها و روشهایی که باید برای انجام عملیات ها بکار گرفته شوند .
ج – توالی عملیات عمده ای که باید به هدفهای مشخص و معیارهای معین منجر شود
.
دوم : استراتژیهای اثربخش حول چند محور و چند حرکت اساسی که به آنها همبستگی و تمرکز و توازن میدهد تشکیل میشود که بعضی از حرکتها موقتی و بعضی دیگر تا پایان عمر استراتژی پایدارند
.
سوم : استراتژیها نه فقط با مسائل غیرقابل پیش بینی که با امور ناشناخته سروکار دارند و همچنین تحلیل گری نیز نمیتواند معیین کند که تعاملات و نیز نیروهای درون و بیرون سازمان تا چه حد برای سازمان ایجاد فرصت و یا تهدید میکنند [5]
چهارم : همانطوریکه در یک نبود اجزاء یک لشگر یا واحد نظامی دارای استراتژیهای عملیاتی، صحرایی ، جنگی و پیاده و توپخانه و …. هستند . یک سازمان نیز باید دارای سلسله مراتبی از استراتژیها باشند که به یکدیگر وابسته و پیوسته بوده و دو به دو یک دیگر را تقویت کنند . هریک از این استراتژیها نیز باید خود کم و بیش کامل بوده و با اصل عدم تمرکز همگراباشد [6]
در نتیجه آنکه خمیر مایه استراتژی عبارتست از ایجاد و عنوان موضعی آنقدر قدرتمند که بتواند تعاملات و تغییرات درونی و بیرونی سازمان را خنثی کرده و به هدفهای خود برسد .
تعریف استراتژی و پیدایش آن :
استراتژی در معنی لغوی آن میتوان (( سوق دادن )) گسیل داشتن ، فرستادن بیان کرد [7]
این کلمه از نام استراتگوس ( Strategos ) استراتژیک معروف یونانی گرفته شده است .در بعضی از منابع لاتین هم استراتژی از مفهوم استریوم ( Strratum ) به معنای راه و مسیر بیان شده است .[8]
اما بعلت آنکه استراتژی بیشتر در مفهوم و قلمرو نظامی قرار گرفته است ، از آن بیشتر در حیطه نظامی استفاده میشود . طبق این نظر تعریف جنگی استراتژی عبارتست از علم و هنر ، نحوه آرایش سپاه و یکی از طرفین متخاصم در جنگ است که حرکات طرف دیگر جنگ را خنثی کند . با بررسی در تاریخ و متون گذشته میتوان دریافت که استراتژیهای نظامی و دیپلماتیک از دوران گذشته همراه با تاریخ انسانی بوده است .
نقش مورخان و شاعران و دانشمندان در ادوار گذشته در حقیقت این بوده که مجموعه ای از دانش تجربی و آزموده شده ای را گرد آوری کنند و آنها را بعنوان وسیله ای برای آگاهی ، بندگان بوجود بیاورند .
با رشد و پیشرفت جامعه ها و نیز پیچیده تر شدن آنها ، وجود تعارضات میان امیران مردم ، سیاستمداران و فرماندهان به مطالعه مفاهیم استراتژیک اساسی و آزموده پرداختند تا مجموعه بهم پیوسته از اصول ویژه پدیدار شد .
ورود استراتژی در داخل حیطه علوم اجتماعی در حیطه اقتصاد بعد از نیمه اول قرن بیستم میلادی جای خود را باز کرد .
اما استراتژی در معنای اقتصادی برای اولین بار توسط دو نویسنده به نامهای (( نیومن )) ( Neumen ) و مورگنتون ((Morgenstern )) که هم اقتصاد دان و هم ریاضیدان بودند بکار گرفته شد . روش آنها بصورت عملکرد فردی بوده که سعی میکردند شرگردهای زیرکانه دوبازیکن را که تلاش میکنند برطرف مقابل برتری یابند بطور منظم بیان کنند .[9]
روابط بین سازمان و محیط خود بمنظور فراهم آوردن امکان برتری یافتن بر رقبا، منابع خویش را به حرکت وا میدارد .
بعلت تغییرات متنوع و پیچیده که هر زمان با ان روبروست در مورد تعاریف و نظرات صاحب نظران اتفاق نظر وجود ندارد .
تعاریف مفهومی استراتژی :
از استراتژی تعابیر و تعریفهای گوناگون شده است که به آنها میپردازیم :
1- استراتژی به معنای طرح و نقشه : از دیدگاه این نوع تعریف هر استراتژی بعنوان یک نقشه از پیش تعیین شده است که میتوان فرد ، سازمان و یا یک واحد نظامی را به یک هدف معین برساند و یا یک راهنما است برای برخورد با وضعیت جدید .