فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:67
فهرست مطالب:
مقدمه:
فصل اول- کلیات
1-تعاریف
2-ویژگیهای نظام حقوقی اسلام
ویژگی اول: الهی بودن
3-شرائط تاریخی تدوین نظام حقوقی اسلام
4-منابع حقوق اسلام
فصل دوم- مفاهیم کلی قوانین انسان دوستانه بینالمللی در اسلام در خصوص
1-جنگ علیه سارقین مسلح و قطاع الطریق
2-جنگ علیه شورشیان (باغیان) و خوارج متمرد
1- به کاربرد سلاح:
تمیز رزمنده از غیررزمنده
2- رفتار با دشمن در جنگ
رفتارهای ممنوع
الف- انهدام دستهجمعی، سلب حق از تسلیم ممنوع است
ب- اعمال انتقامجویانه ممنوع است
ج- بیاحترامی به زخمیها ممنوع است
د- محروم ساختن از آب و غذا ممنوع است
ه – انهدام ساختمانها، درختان ممنوع است
طبقات خاص تحت حمایت
الف- زنان و کودکان
ب- سالخوردگان:
ج- معلولان جسمی، مجانین، بیماران و امثال آنان
د-تجار و زارعین:
ه – عابرین غیرنظامی:
و- روحانیون یا پیشوایان دینی:
تعریف پیشوای دینی:
نقد و بررسی
استثنائات
الف- تترس (سوء استفاده از مصونیت غیرنظامیان)
ب- نمایش مستجهن زنان در عرصههای نبرد:
طرز رفتار با اسرای جنگی
فدیه:
اعدام اسیران:
استرقاق (بردهسازی)
اول- آزادی خود به خود
حقوق اسیران جنپپگی قبل از تعیین تکلیف
الف) رعایت احترام و منبع شکنجه اسیر
ب ـ حفظ وحدت خانوادگی اسیر
ج ـ اعطاء حق مکاتبه با خانواده
دـ منع تبعیض ناروا
هـ ـ اجرای تبعیض عادلانه
و ـ آزادی اسیر در فرض فرار
نتیجهگیری :
مقدمه:
1-تاریخ جنگ به درازای تاریخ بشر است. واقعیتی است که نمیتوان آن را انکار نمود. در جنگ میان دولتها تنها زور حکومت میکند، و هر یک از طرفین سعی میکند تا با استفاده از جمیع وسائل و روشهائی که در اختیار دارد بر دشمن چیره شود. در این راستا مذاهب، مکاتب اخلاقی، فلاسفه و حقوقدانان در طول تاریخ کوشیدهاند، که با قبول این واقعیت شوم، با تنظیم قواعد و مقررات جنگ، توسل به اقدامات غیرانسانی را در طول جنگ محدود سازند.
2-بعضی بر این باورند که با ممنوعیت جنگها به موجب منشور ملل متحد (Suppression of Act of Aggresion) دیگر نیازی به وضع قوانین جنگ برای محدود ساختن و یا ممنوع کردن اعمالی که دارای خصوصیت یک جرم هستند، وجود ندارد، با این استدلال که وضع این گونه مقررات تلویحاً مشروعیت بخشیدن به جنگ قلمداد میشود. ولی واقعیت این است که غیرقانونی بودن توسل به زور به هیچ وجه ما را از حقوق جنگ و مقررات انسانی بینیاز نمیسازد، چرا که هدف از وضع چنین مقررات آن است که عواقب وخیم عدم توانائی جامعه بینالمللی در جلوگیری از جنگ را کاهش دهد. سازمان ملل متحد با گذشت پنجاه سال از تأسیس آن و به رغم ممنوعیت استفاده از زور در روابط بینالملل، در براندازی کلی این حقیقت تلخ موفق نبوده است، و حتی به جز موارد بسیار محدود و جزئی از تعیین متجاوز و شناسائی آن عاجز بوده و نتوانسته به وظیفه خود در جلوگیری و متوقف ساختن تجاور عمل کند. هر چند که در بررسی و تنظیم قواعد جنگ به ویژه تصویب مقررات بشردوستانه موفقیت شایانی داشته است. از جمله آن که سازمان ملل در تشکیل کنفرانس ژنو که منجر به تهیه و تدوین پروتکلهای 1977 منضم به کنوانسیونهای چهارگانه ژنو (1949) نقش بسیار مهمی ایفاء کرد. و نیز کنوانسیون ملل متحد در سال 1981 در خصوص ممنوعیت استفاده از برخی سلاحهائی که ممکن است موجب جراحات و بدون تبعیض گردد، از ابتکارات سازمان ملل بود. اخیراً نیز کمیسیون حقوق بینالملل موفق شد که جرائم علیه صلح و امنیت بشریت را اعمال مسلحانه برخی مناطق از جمله در یوگسلاوی سابق مورد مطالعه و بررسی قرار دهد و دادگاه و تشکیلات و آئین رسیدگی به آن را به تصویب میرساند.
3-به طور کلی مقررات و قوانین مربوط به جنگ بر آن است که سه نوع محدودیت به شرح زیر برای عملیات مسلحانه به وجود آورد. الف) محدودیت قلمرو جنگ- ب) محدود ساختن به کار بردن سلاحهای جنگی- ج)محدودیت عملیات به افراد رزمنده و مصون ساختن غیرنظامیان. مقررات جنگ در پی تأمین چهار هدف است:
- رعایت موازین بشردوستانه
- حمایت از اماکن غیرنظامی
- حمایت از افراد غیرنظامی
- دور نگاه داشتن دول غیرمتخاصم از قلمرو جنگ
4-مطالعه و امعان نظر در مجموعه مقررات و حقوق جنگ از اعلامیه پاریس مورخ 16 آوریل 1856 که راجع به قواعد جنگ دریائی است گرفته تا آخرین مقررات در این رابطه، یعنی کنوانسیونهای چهارگانه ژنو و پروتکلهای 1977 الحاقی به آنها و بالاخره کنوانسیون سازمان ملل 1981، و مقایسه آن با اصول و قواعد موجود در حقوق اسلامی مربوط به جنگ و مخاصمات مسلحانه، به خوبی این حقیقت را آشکار میسازد که ریشههای قواعد و مقررات حقوق جنگ به طور کلی و به خصوص حقوق بشردوستانه و حقوق حمایتی مربوط به افراد تحت حمایت کاملاً در دستورات و تعالیم اسلامی وجود دارد. و چندان نظر بعضی از صاحبنظران که این گونه قوانین را متخذ از حقوق اسلامی میدانند، اغراقآمیز به نظر نمیرسد. این واقعیت زمانی به اثبات میرسد که منابع اسلامی و نحوه دستهبندیهای فقهای قرون اولیه در خصوص جنگهای بینالملل و غیربینالملل و نظامات و مقررات هر یک به طور جداگانه و تکالیف سربازان اسلامی در برخورد با دشمن مورد بررسی قرار گیرد. ضمانت اجرای مقرره برای تخلف سربازان که در حقوق اسلامی مورد ملاحظه است، واقعیت دیگری را گوشزد میکند و آن این که دستورات مزبور صرفاً سفارشات اخلاقی صرف نیست بلکه حقوق و قوانین لازمالرعایه است، که متخلفین و متجاوزین به آن مسئول عواقب اعمال خود، اعم از مدنی و جزائی، هستند.
5-تردیدی نیست که مسلمین، از قرن هفتم میلادی چنان نظام نیرومندی برای مسائل صلح و جنگ وضع و اجرا نمودند که همچنان تا زمان حاضر در درون حقوق و روابط بینالملل جای دارد، پیش از آن که غرب حدود هزار سال قبل به چنین نظامی آگاه شود.
فقیه حنفی، امام محمدبن حسن شیبانی، پرچمدار نخستین این علم است. وی با تألیف کتاب “السیر الکبیر” و کتاب “السیر الصغیر” در قرن هشتم میلادی این علم را بنیان نهاد. در سالهای اخیر به منظور تکریم به بزرگی این فقیه در زمینه این دانش، در شهر گوتنگن آلمان “انجمن حقوق بینالملل شیبانی” تأسیس شد و اهتمام کنندگان به حقوق بیناملل از کشورهای مختلف به آن پیوستند. هدف این انجمن معرفی شیبانی و شناساندن آثار و نشر مؤلفات او در این زمینه بود.
و نیز آنچه نزد پژوهشگران این دانش به ویژه خاورشناسان آگاه مسلم و غیرقابل تردید است این است که غرب از فرآوردههای مسلمین در این خصوص بسیار متأثر گشته است.
و نیز این موضوع ثابت است که گروتیوس، دولتمرد هلندی، پرچمدار حقوق بینالملل در غرب، که در قرن شانزده و هفده میلادی میزیسته، در سال 1640 در آستانه (عنوانی است که به استانبول یا قسطنطنیه دادهاند) تبعید بوده است. و بعید نیست که وی بدین جهت به جهان عربی و اسلامی و نظامات و فرهنگ دولتی و اداری آن دست یافته و یکی از همزههای وصل میان شرق و غرب در برخورداری این معانی بوده باشد. و ظاهراً هم او حلقه مفقوده میان جهان غرب و شرق در این زمینه میباشد. و نیز این امر مسلم است که گروتیوس از آثار و کتب قبل از خود نظیر فرانسکو سوازبر اسپانیائی متأثر بوده است که آنان با آثار و تألیفات اسلامی و عربی در باره حقوق بینالملل بیتردید آشنا بودهاند.
فصل اول- کلیات
1-تعاریف
دو اصطلاح “حقوق بشر” و “حقوق بشردوستانه” در ادبیات حقوق بینالملل معاصر بر دو منظور و مراد کاملاً متمایز دلالت دارند. هر چند که روزهای آغازین تولد مفهوم اخیر، در خصوص واژه متناسب و تمایز دقیق آن از اصطلاح نخست گفتگو بسیار بوده است. در سال 1969 زمانی که مجمع عمومی سازمان ملل از دبیر کل آن سازمان خواست تا گزارشی در خصوص «حقوق بشر لازمالرعایه در تخاصمات مسلحانه» عرضه بدارد، بسیاری فضلا در این که در عبارت مزبور واژه صحیحی به کار رفته باشد تردید داشتند و به بحث و نقد پرداختند.
به هر حال این روزها هیچگونه ابهامی در مفهوم متبادر از هر یک از دو اصطلاح برای اهل فن وجود ندارد.
“حقوق بشردوستانه” عبارت است از: مجموعه قوانین و مقرراتی که هدفش تعیین حقوق انسانها در زمان جنگ و اثناء تخاصمات مسلحانه است.
در حالی که “حقوق بشر” عبارت است از مجموعه مقرراتی که به تنظیم حقوق انسانها در زمان صلح میپردازد.
به دیگر سخن “حقوق بشردوستانه” دارای دو عنصر اساسی است:
1. مربوط میشود به حمایت از گروههای خاصی از اشخاص همچون زخمیها، بیماران، و اسرای جنگی و نیز شهروندان و غیرنظامیان.
2. مربوط میشود به بحبوحه درگیری مسلحانه.
در حالی که “حقوق بشر” راجع است به تمامی مردم و در تمام زمانها.
از نظر تحلیل فلسفی میتوان گفت که “حقوق بشر” ناظر بر قوانین انسانگرایانه و یا به تعبیر دیگر انسان محورانه (اومانیستی) است و “قوانین بشردوستانه” از انساندوستی و نیکوکاری نسبت به او نشأت میگیرد. قوانین بشرگرایانه به بشر از آن جهت که بشر است، بدون توجه به نژاد خاص و یا موطن جغرافیائی او، و به تعبیر دیگر به “اصالت انسانی” او مربوط است.
احتمالاً پارهای از صاحبنظران با طرح مطلبی تحت عنوان «حقوق انسان دوستانه بینالمللی در اسلام» موافق نباشند، به نظر آنان چگونه میتوان بخشی از حقوق بینالمللی اسلامی را جدا نمود و به آن مشخصاً عنوان «انساندوستانه» داد، در حالی که همگان اذعان داریم که تمامی قوانین اسلامی، قوانینی انساندوستانه است. و اصولاً اسلام به معنای «صلح و صفا» است.
من نیز در بادی امر، چنین احساسی داشتم، لکن پی بردم که احساسی بیاعتبار و سطحی است. لذا بر آن فائق آمدم. من در حقیقت امر برآنم تا به تشریح و بررسی اصطلاحی رایج در زبان امروزی که دارای مفهوم خاص است بپردازم. راست است که صلح، روح اسلام را تشکیل میدهد، لکن پرواضح است که صلح، واقعیت واحده جوامع بشری نیست. چه آن که در متن جوامع بشری، رقابت و کشتار انسانی به دست انسانی دیگر نیز واقعیتی غیرقابل انکار است. برای پی بردن به ارزش ذاتی مفهوم اسلامی حقوق بشردوستانه باید آن را در چهارچوب حقیقی خود قرار دهیم و در چشمانداز تاریخی بررسی کنیم زیرا مشی اسلامی که ماهیتاً جهانی است و زمان و مکان را در مینوردد تنها بر منازعات مسلحانه مبتنی نیست بلکه بر اعتقادات مسلمانان و ماهیت نظام حقوقی اسلامی و برداشت آن از رابطه بین جهان اسلام و جهان خارج نیز متکی است. بنابر این، جهت روشن نمودن و قابل درک کردن مفهوم مورد بحث باید عناصر عمده آن را مورد بررسی قرار دهیم و در عین حال عوامل لازم برای هر گونه تفکر پخته و منظم را در نظر داشته باشیم.
2-ویژگیهای نظام حقوقی اسلام
نظام حقوقی اسلام دو ویژگی اصلی دارد که مشابه دیگر نظامهای حقوقی معاصر نیست.
ویژگی اول: الهی بودن
نظام حقوقی اسلامی ماهیتاً نظامی این جهانی یا دنیوی نیست بلکه دارای منشاء الهی و مقدسات است و عبارت است از اعمال ایمان اسلامی به نحوی مشخص در مورد رابطه انسانی. اسلام نه تنها یکی از ادیان بلکه مجموعه قواعدی حاکم بر رفتار مؤمنین و شکل دهنده روابط آنان در جامعه است. در اسلام، ایمان دینی و نظم حقوقی، کل تجزیهناپذیری تشکیل میدهند که در آن، ایمان منشاء و صدور نظم حقوقی مکمل آن است.
ویژگی دوم: تجزیه ناپذیر بودن
نظام حقوقی اسلامی بر خلاف اغلب نظامهای حقوقی معاصر که شامل حقوق خصوصی و عمومی میباشد، به شاخههای جداگانه تقسیم نمیگردد. قواعد آن از قرآن گرفته شده واجد کلیتی خطاب به هر شخصی در هر زمان و مکان میباشد: قواعدی است دارای منشاء الهی برای افراد از حیث فرد بودن و نیز برای اجتماعات و جوامع به هر شکل و نوع و دارای هر ساختاری که باشند. خداوند از طریق پیامبر خود، انسان را به طور کلی و بدون تمایز مخاطب قرار میدهد و قواعدی را جهت اداره و تنظیم رفتار وی در جامعه و هدایت او در زمینه اعتقادات و ایمان مقرر میدارد بنابر این در اسلام فقط یک خدا و یک قانون وجود دارد. این قانون خطاب به همه بدون تمایز و تبعیض میباشد و شامل مجموعه قواعدی حاکم و ناظر بر کلیه روابط مختلف، و تمامی مناسبات انسانی است. ماهیت این روابط و تنوع آنها هر چه باشد، پایه و اساس آن قواعد یکی است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:18
فهرست مطالب:
زن در تاریخ
شخصیت و مقام زن در اسلام
تساوى حقوق زن و مرد در پیشگاه خداوند
اسلام و منادى آزادى
آزادى در تعبیرات اسلامى
آزادى زن در اسلام
حجاب و اصل آزادى
پاورقی ها:
زن در تاریخ
تاریخ زندگى زنها در بعد مظلومیت، سه دوره مشخص را طى کرده است؛ البته ادوار فرعى نیز دارد، ولى سه حالت مشخص در زندگى خانمها دیده مىشود که جامعهشناسان و مورخان روى آنها بیشتر تکیه کردهاند.بدترین دورهاش، زمانهایى است که در میان ملل وحشى و غیر متمدن بود؛ که از لحاظ زمانى یکه دوره مشخص نیست و ممکن است تا این اواخر هم در بعضى از نقاط جهان چنین حالتى وجود داشته و شاید الان هم در گوشهاى از جهان باشد، اما به این جهت یک دوره حساب مىشود که زن بعنوان شىء و کالا، یعنى قبل از حیوان، مطرح است و ارزش زن براى اینگونه جوامع در حکم یک کالاست.زن،کالاى سرگردان و سرمایه بازرگانان و در بازار داد و ستد، وسیله نیل به هدف پست زور مردان است.بدین جهت عدّهاى که تعصب داشته، دختران را زنده به گور مىکردند که سبب ننگ آنها نشود.در معابد کلیساها، زن آبستن را زنده سر مىبریدند و خونش را به قربانگاه مىپاشیدند و سرش را تقدیم به پیشگاه معبودِ ساخته و پرداخته خود تقدیم مىداشتند.براى فراوانى آب، دوشیزگان را مرتب به زیور مىآراستند و در رودخانه غرق مىکردند.در جنگ، زن جزء غارت و غنیمت بود.اقوام وحشى، زنان هم را مىدزدیدند(1).
دورهاى که یک مقدار وضع خانمها بهتر مىشود، دورهاى است که زن در حد حیوان و به عنوان یک موجود زنده، البته با ارزش در حد حیوانات، مورد توجه بوده است(2).
در قدیم،مردان جز جمالِ ظاهرى زن را نمىدیدند و نمىخواستند به خصایص فطرى و معنوى زن توجه داشته باشند یا غافل از این بودند.که زن مىتواند بزرگترین مربى انسانى باشد.(3) دورههاى ما قبل تاریخ،از لحاظ وضع زندگانى انسان و اصول زناشویى هنوز مورد تحقیق و بررسى کامل واقع نشده است آن چه مىتوان از رسوم قبایل وحشى که در حال حاضر در نقاط دور افتاده و محافل آفریقا و آمریکا و به دست آورد، این است که ازدواج در آغاز به قهر و غلبه صورت مىگرفته و این روش مانند شکار براى لذت بخشى بوده است.زنها نیز خود این سنت را پسندیدند صیاد را به دنبال خود مىکشانیدند و از راه شهوات نفسانى، راه را براى غلبه مردان باز کرده، و خود را در دام و چنگال آنان مىانداختند.دختران و زنانى که نصیب شکارچیان نمىشدند و مورد دستبرد واقع نمىشدند، ارزش نداشتند(4).
در دوره دیگرى زن، یک انسان مهجور و تحت قیمومیت و ولایت مرد است که استقلال انسانیش را به کلى از دست مىدهد و به عنوان یک انسان، فاقد اختیارات در جامعه، زندگى مىکند
این سه مرحله، سه حالت و سه دوره از زندگى زن جزء بدترین دورانهاست(5).
شخصیت و مقام زن در اسلام
اسلام، اولین مکتبى است که زن را به عنوان مسئله مهم زندگى و متمّم حیات انسانى در مسائل اجتماعى و اخلاقى و قانونى خود جا داده است.(6) درست در همان موقعى که دنیا در آتش جهل و ستم مىسوخت، و جوامع مختلف بشرى گرفتار انحرافهاى گوناگون بودهاند، گروهى از افراد زن را معبود خویش و جمعى از او را حیوانى مىپنداشتند و هر گونه تعدى را بر او روا مىداشتند؛ پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم براى خاتمه بخشودن به انحرافها، کجىها و کجروىها، پندارهاى غلط، تجاوزات از جانب خداوند متعال مبعوث، و خط بطلان بر روى غلطهاى بشرى کشید و همه راههاى فضیلت و رستگارى را به او نشان داد(7) خداوند، حضرت محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم را در روزگارى مبعوث نمود که جهان بشریت دستخوش تیرگىها و سقوط بود، و در دریاى حیرت و سرگردانى دست و پا مىزد؛ در چنین زمانى بود که ظهور اسلام بسان باران نیروبخش بهار، زمین عبوس بشریت را خرم و شاداب ساخت، و یوغها و زنجیرها را از گردنها و دست و پا برداشت و تجاوزات و خرافات را چون دزدان صبح شده رسوا گردانیدند و عقلها و استعدادها و تفکرات زندانى شده، باشکوهى خاص از زندان آزاد کرد و طومار جاهلیت را درید(8) و این حقیقت را به دنیاى بشرى اعلام داشت که زن و مرد، از نظر دارا بودن روح کامل انسانى و روح باقى براى حشر و نشر در قیامت، مساوى هستند، و هر دو، به کردارهاى زشت و زیباى خود کیفر یا پاداش داده مىشوند و به همان نیت که مردان جزئى از پیکر جامعه انسانى محسوب مىشوند زنان نیز چنین هستند.
خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «یا ایها الناس اتقو ربّکم الذى خلقکم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بَثَّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً و اتقواللّه الذى تساءلون به و الارحام ان اللّه کان علیکم رقیبا».
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:28
مقدمه :
در زمانی که ساکنان حجاز واطراف آن به خاطر موقعیت جغرافیایی خود از قافله ی تمدن عرب واپس مانده بودند و به چادرنشینی روزگار می گذراندند محمد (ص) به پیامبری مبعوث گردید و عربی که گمراه عبادت بت ها بود به سوی پرستش خدای یگانه هدایت شد. اندیشه های نهفته و فکرهای بکری که در سرما بود با راهنمایی های حضرت محمد به راه صحیح ایمان به خدای لایزال افتاد و اعتقادی که این مردم نسبت به اسلام پیدا کردند به اتکا درک روز افزون فلسفه ی اسلامی آنان را بر پهنه های گسترده تری از جهان چیره ساخت.
گسترش قلمرو اعراب سبب پیدایش مناسبات اقتصادی و داد و ستد کالاهای نفیس و اشیا زینتی شد که به نوعی رقابت هنری منتج گردید هنر از سرآغاز اسلام به بعد زمینه یی محدود نماند بلکه پیشرفت چشمگیر یافت.
مسلمانان چون به دیگر ممالک سفر کردند و با پرستشگاه های یونانیان و رومیان و کلیساها و کاخ های دیگر کشورها رو به رو شدند و آنها را در کمال تزئین مشاهده کردند به دگرگون ساختن محیط زیست خود راغب شدند. نقل و انتقالات ونیازهای زمانی سبب گردید که به صنعت و هنر روآورند و نکته ها بیاموزند تا زیباسازی خانه های خود را برابر با پیشرفت های زمان و اعتقادات خود همراه کنند.
همانطور که می دانیم مساجد اولیه شامل قطعه زمینی به شکل مربع یا مربع مستطیل بود که اطراف آن را محصور کرده و حوضی برای وضو گرفتن در میان آن ساخته و سقفی از بوریا یا دیگر مصالح ساختمانی بربالای آن قرار داده بودند که آنان را از گزند بادهای محلی و باران های موسمی مصون دارد. این تقلیدی بود از آتشکده ی ساسانیان و نمونه هایی از این گونه مساجد هنوز در بعضی از شهرها دیده می شود. از جمله فی المثل مسجد مصلی در تخت فولاد اصفهان یا مسجدی در سامرا و غیراینها.
اعراب در دوران پیش از اسلام اصولا اشتیاقی به جذب صنعت و هنر و پرداختن به پیشه های مربوط به اینها نداشتند. گسترش اسلام آنان را وادار کرد که با دیگر ملل دنیا رفت و آمد برقرار کنند و با صنعتگران و هنرمندان ایران ، مصر، یونان ، سوریه ، ایتالیا و دیگر کشورهایی که سنن گوناگون و سابقه ی دیرینه ی صنعتی و هنری داشتند آشنا گردند.
در زمان پیغمبر مسجدی بسیار ساده در محل مسجد النبی کنونی برپاشده بود و از این محل بود که حضرت محمد ندای الهی را به گوش مردم می رساند.
این سادگی مسجد تا زمانی ادامه یافت که خلافت به امویان رسید و مقر خلافت از مدینه به دمشق انتقال یافت. با اینکه قمار می گساری و استفاده از البسه ی فاخر و ادوات موسیقی و دیگر اسباب لهو و لعب بر مسلمانان حرام شده بود خلفای لذت جوی اموی دستورهای دین را نادیده گرفتند و کاخ هایی بس مجلل ساختند و لباس هایی از ابریشم پوشیدند و شاعران و خوانندگانی هنرمند را به دور خود جمع کردند.
بدین سان در این زمان یک سلسله فعالیت ساختمانی آغاز شد که تزئین درونی و بیرونی بنا را شامل گردید.
اعراب در سال 26 هجری در زمان خلافت عمر بر اصفهان چیره شدند. این شهر در آن عصر کانون مسلمانان ایران بود و تا سیصد سال زیر نفوذ خلفا باقی ماند به طوری که تاریخش با تاریخ بغداد توام گردید.
اسلام به سرعت در ایران پیشرفت می کرد. گسترش اعتقاد مردم نسبت به خدای یکتا و پیغمبر او محمد (ص) و دستورات دین مبین اسلام سبب توسعه ی هر چه بیشتر بناهای مذهبی می شد. مراکز مذهبی یی که از دوره ی ساسانیان باقی مانده بودند به مساجدی تبدیل می شدند که معماری شان با معماری ساسانی هماهنگ بود . ذوق معماران ایرانی آن چنان به تکامل زیبایی شناسی بنای مسجد آغاز کرد که ابتدا مسجد به یک ایوانی و در اندک زمانی به چهار ایوانی تبدیل گشت و گسترش روز افزون معماری ایران به نقاط نفوذ پذیر اسلام کشیده شد.
صنعتگران و هنرمندان مسلمان در طی سفرهای خود از کشورهای مختلف نکته ها آموختند و با دستمایه ی خویش در آمیختند به طوری که متدرجا هنری پرتوان پدیدار شد که امروز بدان هنر اسلامی اطلاق می شود.
در سال 316 هجری مرداویج برای تصرف اصفهان لشکر کشید و بین سپاهیان وی لشکریان مظفر بن یاقوت که خلیفه یی مقتدر و حاکم اصفهان بود جنگی در گرفت. دراین جنگ مرداویج غالب آمد و بر اصفهان تسلط یافت.
مرداویج که می خواست دین عرب را از اصفهان ریشه کن کند به مدت یکسال مردم اصفهان را زیر فشار قرار داد. در سال 323 هجری دستور داد در کنار زاینده رود جشنی برپا دارند و از بالای کوه صفه تا دامنه ی آن که نزدیک زاینده رود است چراغانی کنند و مشعل های آلوده به نفت به پای مرغان ببندند و آنها را به پرواز درآورند... در تدارک این چنین جشنی بودند که ترکان غلام مرداویج را فریب دادند و سلطان را درحمام بکشتند . حسن بن عمید وزیر مرداویج جنازه ی وی را به ری فرستاد که در همین شهر به خاک سپرده شد.
در پی تحولات بسیاری که باز گفتشان از مقوله ی ما خارج است فرقه ی اسماعیلیه از زمان مسعود تا سال 600 هجری در اصفهان باقی ماند و قدرتی روزافزون کسب کرد به طوری که سلاطین سلجوقی از مزاحمت های پی در پی آنها آسوده نبودند. در سال 438 هجری طغرل بیک موسس سلسله ی سلجوقیان سپاه خود را گردهم آورد و پس از جنگی سخت با ابومنصور شهر اصفهان را به محاصره درآورد. دیری نگذشت که عرصه بر مردم شهر اصفهان تنگ گردید و ابومنصور که وضع را چنین دید به آشتی کنار آمد و قرار شد که سالیانه خرابی به طغرل تادیه کند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:22
فهرست مطالب:
1- زبان و ادبیات در ایران بعد از اسلام 1
2- تقسیم بندی دوره های ادبی 1
2-1- از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری 3-1
2-1-1- مقدمه 2
2-1-2- ادبیات پهلوی در سه قرن اول هجری 3-2
2-1-3- آغاز ادب فارسی 3
2-2- قرن چهارم، عصر سامانی و بویی 9-3
2-2-1- توجه سامانیان بزبان پارسی 4-3
2-2-2- اهمیت قرن چهارم در علوم و ادبیات 4
2-2-3- نثر پارسی در قرن چهارم 5-4
2-2-4- شعر فارسی در قرن چهارم 8-6
2-3- قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان 20-9
2-3-1- نثر فارسی در قرن پنجم و ششم 9
2-3-2- نثر ساده در قرن پنجم و ششم: 11-9
2-3-3- نثر مصنوع در قرن ششم 14-11
2-3-4- کتب علمی 14
2-3-5- شعر فارسی در قرن پنجم و ششم 20-14
منابع
- زبان و ادبیات در ایران بعد از اسلام
در گذشته، دورههای تاریخ ادبیات را بر مبنای سلسلهها تقسیم بندی میکردند مانند: شعر دورهی غزنوی یا ادبیات دورهی مغول. اما امروزه سیر ادبیات فارسی را بر منبای شاخصها و سنتهای ادبی و با توجه به افراد شاخص و سنتگذار تقسیمبندی میکنند. منظور از شاخصها و سنت گذاران، افرادی هستند. که مهمترین ویژگیهای ادبی یک مقطع را میتوان در آثار آنها پیدا کرد.
تقسیم دورههای ادبی بر این مبنا، لزوماً با تقسیمات سیاسی، تاریخی و جغرافیایی همخوانی و هماهنگی ندارد. گاهی شاعری که از نظر زمانی در دورهای زندگی میکند از لحاظ ادبی و فکری در دوره پس یا پیش از خود قرار میگیرد.
2- تقسیم بندی دوره های ادبی
2-1- از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سومهجری
2-2- قرن چهارم، عصر سامانی و آل بویه
2-3- قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان وخوارزمشاهیان
2-4- وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم
2-5- قرن نهم دوره تیموری (782 ـ 907 هجری
2-6- از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148
2-7- از میانه قرن دوزادهم تا اواسط قرن چهاردهم دوره افشاری و زندی و قاجاری و مشروطیت
2-1- از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری
دولت ساسانی با شکستهای پیاپی سپاهیان ایران از لشگر اسلام در جنگهای ذات السلاسل(12هجری) وقادسیه(14 هجری) و جلولاء(16 هجری) و نهاوند(21 هجری) واژگون شد، و نفوذ مداوم مسلمین در داخله شاهنشاهی ایران تا ماوراءالنهر که تا اواخر قرن اول هجری بطول انجامید، سبب استیلای حکومت اسلامی بر ایران گردید و ایرانیان برای قرونی محدود و معدود تحت سیطره عرب درآمدند.
چنانکه میدانیم زبان رسمی و ادبی ایران در دوره ساسانی لهجه پهلوی جنوبی یا پهلوی پارسی بود. این لهجه در دربار و ادارات دولتی و حوزه روحانی زرتشتی چون یک زبان رسمی عمومی بکار میرفت و در همان حال زبان و ادب سریانی هم در کلیساهای نسطوری ایران که در اواخر عهد ساسانی تا برخی از شهرهای ماوراءالنهر گسترده شده است، مورد استعمال داشت.
پیداست که با حمله عرب و بر افتادن دولت ساسانیان برسمیت و عمومیت لهجه پهلوی لطمهای سخت خورد لیکن بهیچ روی نمیتوان پایان حیات ادبی آن لهجه را مقارن با این حادثه بزرگ تاریخی دانست چه از این پس تا دیرگاه هنوز لهجه پهلوی در شمار لهجات زنده و دارای آثار متعدد پهلوی و تاریخی و دینی بوده و حتی باید گفت غالب کتبی که اکنون بخط و لهجه پهلوی در دست داریم متعلق ببعد از دوره ساسانی است.
تا قسمتی از قرن سوم هجری کتابهای معتبری بخط و زبان پهلوی تألیف شده و تا حدود قرن پنجم هجری روایاتی راجع بآشنایی برخی از ایرانیان با ادبیات این لهجه در دست است و مثلاً منظومه ویس و رامین که در اواسط قرن پنجم هجری بنظم درآمده مستقیماً از پهلوی بشعر فارسی ترجمه شده و حتی در قرن هفتم «زرتشت بهرام پژدو» ارداویرفنامه پهلوی را بنظم فارسی درآورد.
در سه چهار قرن اول هجری بسیاری از کتب پهلوی در مسائل مختلف از قبیل منطق، طب، تاریخ، نجوم، ریاضیات، داستانهای ملی، قصص و روایات و نظایر آنها بزبان عربی ترجمه شد و از آنجمله است: کلیله و دمنه، آیین نامه، خداینامه، زیج شهریار، ترجمه پهلوی منطق ارسطو، گاهنامه، ورزنامه و جز آنها.
در همین اوان کتبی مانند دینکرت، بندهشن، شایست نشایست،ارداویرافنامنه، گجستک ابالش، یوشت فریان، اندرز بزرگمهر بختکان، مادیگان شترنگ، شکند گمانیک و یچار و امثال آنها بزبان پهلوی نگاشته شد که بسیاری مطالب مربوط بایران پیش از اسلام و آیین و روایات مزدیسنا و داستانهای ملی در آنها محفوظ مانده است. مؤلفان این کتب غالباً از روحانیون زرتشتی بوده و باین سبب از تاریخ و روایات ملی و دینی ایران قدیم اطلاعات کافی داشتهاند. از این گذشته در تمام دیوانهای حکام عرب در عراق و ایران و ماوراءالنهر تا مدتی از خط و لهجه پهلوی استفاده میشده است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
مقدمه 1
سال شمار زندگی 2
زندگی نامه 4
مجموعه آثار 28
خلاصه مقاله 30
منابع ومأخذ 31
مقدمه
شریعتی و تاریخ اسلام
سه دهه است که بحث از دکتر شریعتی و آثار و افکار او به صورت مداوم و با تمام ویژگی ها و افراط و تفریطهای خاص و معهودش یکی از بحث های رایج در جامعه است. نگارنده این سطور خود اولین بار نام دکتر شریعتی را وقتی شنید که مؤمن متعصبی بجد و با اصرار او را «سنی» معرفی کرد. و بعد از سالهای نزدیک به انقلاب اسلامی با آثار او آشنا شد و شاهد اقبال روز افزون جوانان به این آثار بود و نیز در جریان انقلاب اسلامی نام دکتر شریعتی را به کرات شنید و جملات و سخنان او را دیگر نه در کتابهای او که بر در و دیوار شهرها خواند و عکسش را بر دریای دستها مشاهده کرد پس از انقلاب نیز شریعتی از اقبال و توجه ای روز افزون برخوردار بود و حتی بسیاری که از درون نیز با او بر سر مهر نبودند در ظاهر خود را به او منسوب می کردند تا در چشم خیل مشتاقان او وجاهتی به کف آرند حوادث سهمگین سالهای اولیه دهه 1360 ش البته وضع را دگرگون کرد و از آن پس نام شریعتی چند سالی کمتر شنیده شد و کتابهایش کمتر منتشر گردید.