فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:23
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
چکیده
مقدمه 1
گفتار اول: روابط مالی زن و شوهر 2
الف) تبیین برخی مفاهیم 2
ب) اختیارات زن و شوهر در مسائل مالی 3
ج)تأمین هزینه و معاش خانواده (نفقه) 10
گفتار دوم: ریاست خانواده 13
الف) فلسفه ریاست شوهر بر خانواده 13
ب) ادله 15
ج) حدود ریاست شوهر 18
نتیجه گیری 22
منابع 23
چکیده:
زن و شوهر با قرارداد ازدواج، حقوق و تکالیف مختلفی نسبت به یکدیگر پیدا میکنند.
در حقوق اسلام و ایران اصل استقلال مالی زوجین مبنای روابط مالی زوجین است و هر یک از زن و شوهر در اکتساب و تصرّف اموال خود استقلال کامل دارند. امّا در حقوق کشورهای غربی از جمله فرانسه، در رژیم اشتراک اموال، مرد به عنوان رئیس اشتراک، اداره اموال مشترک زوجین را در اختیار دارد و در رژیم جدایی مطلقِ اموال نیز مطابق فرض قانونی، حق تصرف در اموال زن را دارد مگر اینکه زن صریحا آن را رد نماید. از طرف دیگر تأمین هزینه خانواده در حقوق اسلام تعهدی یک جانبه است و زن در این زمینه هیچ تکلیفی ندارد ولی در حقوق فرانسه یک تعهد دو جانبه است و زن نیز مکلف به تأمین آن است.
ریاست شوهر بر خانواده با عنایت به ضرورت وجود مدیر و سرپرست در هر تشکّل و جامعهای، یک ریاست اداری است نه استبدادی و هرگز زن، ملزم به اطاعت از مرد در امور شخصی او نیست.
یکی از مسائلی که به عنوان تبعیض بین زن و مرد عنوان گردیده، روابط حقوقی میان زن و شوهر است. برخی در این باره ابراز داشتهاند که بسیاری از قوانین فقهی بین زن و مرد تبعیض قائل شده است. و ضرورت دارد ایران هم به کنوانسیون بینالمللی حقوق زنان که خواهان تساوی همه جانبه زن و مرد است بپیوندد.
برای روشن شدن زوایای مختلف این بحث، روابط زن و شوهر را در مسائل مالی و مسائل غیر مالی آنها (مسأله ریاست شوهر در خانواده) در دو گفتار مطرح خواهیم کرد.
مقدمه:
خانواده یک واحد اجتماعى است که هدف از آن تأمین سلامت روحى و روانى افراد آن است، قرآن کریم براى تمام افراد خانواده یک حقوقى قائل است، و این حقوق در قبال وظایفى است که نسبت به همدیگر دارد، ممکن نیست کسى را پیدا بکنیم که حقّى در موردى داشته باشد و بدون اینکه وظیفهاى بر دوش او قرار گیرد، پس بنابر این همانطور که مرد در برابر وظایفى که نسبت به همسر و فرزندان خود دارد و این موجب شده که حقوقى نیز به عهده آنها داشته باشد، زن نیز در قبال وظایف که در زندگى بعهده او نهاده شده است از حقوقى برخوردار است، و این حقوق زن در خانواده متفاوت است، یعنی بعهده شوهر بعنوان همسر یک حقوقى دارد و بعهده فرزندان بعنوان مادر حقوقى دیگر. ما در اینجا حقوق و تکالیف زن نسبت به شوهر را بررسی می کنیم.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:42
فهرست مطالب:
مقدمه
مفهوم آزادى
حقیقت آزادى
تعریف حقوق
تعریف فرهنگ
زن در تاریخ
شخصیت و مقام زن در اسلام
تساوى حقوق زن و مرد در پیشگاه خداوند
اسلام و منادى آزادى
آزادى در تعبیرات اسلامى
آزادى زن در اسلام
حجاب و اصل آزادى
زن در فرهنگ غرب
آزادى زن و حقوق بشر
تفسیر غلط از آزادى
هدف آزادى در غرب
هدف اول: استفاده از زن به عنوان کارگر ارزان قیمت
هدف دوم: ایجاد بازار مصرف
هدف سوم: مبارزه با اسلام
آثار مخرب آزادى جنسى در غرب
1- تنزل مقام زن، آزادى جنسى
2- سستى بنیان خانواده
گسترش فساد در جامعه
سقط جنین و عواقب شوم آن
شکنجه و ضرب و جرح و تعدى به زنان
تهاجم فرهنگى غرب و خودباختگى کشورها
پاورقی ها:
تساوى حقوق زن و مرد از دیدگاه اسلام و غرب
حجاب از دیدگاه اسلام و غرب
پاورقی ها:
«منابع»
مقدمه
دوران پیش از اسلام را دوران جاهلیت نامیدهاند.ویژگىهاى دوران جاهلیت عبارت است از:
1- چیرگىِ خرافات بر اندیشه؛
2- چیرگىِ ستم بر جامعه؛
پیش از اسلام، دختران را زنده به گور مىکردند.جاهلیتِ دیروز، جسمِ دختران را زیر خاک مىنهاد و جاهلیتِ معاصر، روحِ آنان را، اسارت، پدیده کهنه تاریخ است؛ امّا هر چه بود غل و زنجیرِ تن بود.اسارتِ عصر ما، بردگِى ذهن و اندیشه است؛ البته با شعارِ آزادى.
جاهلیت دیروز، کتاب و نوشتن را به یاد نمىآورد و جاهلیت امروز با ابزارِ دانایى، سیاهى را به ذهن نسل نو راه داده است.بردگىِ پیشین با زور و شمشیر بود و در این مقاله کوشیدهایم به تفسیر آزادى بنشینیم، همین و بس باشد که بانوانِ ما، آزادى را باز شناسند و خود را.
مفهوم آزادى
گفتار اول
الف) معناى لغوى
در لغت نامه دهخدا، واژه «آزادى» چنین تعریف شده است: عتق، حریت، اختیار، خلاف بندگى و رقت و عبودیت و اسارت و اجبار، قدرت عمل و ترک عمل، قدرت انتخاب.(1)
ب) در اصطلاح
آزادى را «نبود مانع» دانستهاند منظور از مانع، چیزى است که از خواست، جنبش و حرکت آدمى جلوگیرى کند؛ بر این اساس وقتى مىگوییم کودک آزاد است، منظور این است که او نیروى انجام کارى را داراست و چیزى مانع حرکت و تلاش او نیست.او آنچه را بخواهد انجام دهد، مىتواند و آزاد است.برخى آزادى را توانایى انجام کار توصیف کردهاند : «امر یا حالتى است که بر اساس میل، خواستهاى ابراز شود، خواه آن میل هدایت شده باشد یا نباشد»(2).
امام خمینى رحمهالله درباره آزادى فرمود: «آزادى یک مسئلهاى نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیدهشان آزاد است، کسى الزامشان نمىکند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید، کسى الزام به شما نمىکند که حتما باید این راه را بروید، کسى الزام به شما نمىکند که باید این را انتخاب کنى، کسى الزامتان نمىکند که در کجا مسکن داشته باشى، یا در آن جامعه چه شغلى را انتخاب کنى.آزادى یک چیز واضحى است.»(3)
نیز فرمود : «آزادى یکى از امورى است که اول حقى است که بشر دارد، حق ابتدایى است که بشر دارد که باید آزاد باشد، در آرائش آزاد باشد، در اعمالش، آزاد باشد، خودش در مملکتش آزاد باشد.»(4)
حقیقت آزادى
آیا آزادى یک پدیده است و به اصطلاح علماى قدیم، یک امر موجودى است که اخیرا کشف شده است؟ مثل عناصرى که در طبیعت کشف مىشود یا مثل عوارضى است که در وجود موجودات زنده یا غیر زنده یا اجتماع رخ مىدهد یا صرفا یک امر عدمى است؟ یعنى آزادى مفهوم اثباتى یا نفىاى؟ یا یک مفهوم انتزاعى است که از یک صفت خاصو استعداد خاص انتزاع مىشود؟ یا آزادى از مفاهیم حقیقتى است و به اصطلاح، از حقایق و جزء مسائل نظرى است و از مسائلى است که درباره آنها مفهوم «است» صادق است.یا از مفاهیمى است که درباره آنها مفهوم «باید» صادق است؟ یعنى از مفاهیم عملى و جز حکمت عملى است؟ براى دست یافتن به معناى حقیقى آزادى، باید پاسخ به این سؤال را به دست آوریم.شهید مطهرى در جواب سوءال اول مىفرماید: آزادى، پدیده طبیعى نیست، از صفات واقعىِ انتزاعى فلسفى یا از صفات فرضى ریاضى اشیاء هم نیست، بلکه مفهومى است اعتبارى و عملى که از استعداد طبیعى موجودى براى تکامل اعتبار مىشود و خلاصه مفهومش این است که نباید مانعى در راه رشد استعداد طبیعى انسان به وجود آورد.
به همین دلیل مسئله آزادى، یک مسئله فلسفى است و ضمنا یک نمونه است از یک بحث فلسفى مجزا و مستقل از مسائل تجربى و عملى؛ زیرا «امکان استعدادى، پدیده طبیعى و تابل مطالعه حسى و تجربى نیست» و «انسان به حسب استعدادات خدادادى از نظر فکرى، فنى، جسمى، معنوى، استعدادهایى دارد که باید بروز و ظهور کند.انسانهاى دیگر نباید مانعى براى بروز آن استعدادها بشوند(5).
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:58
فهرست مطالب:
مقدمه
تاریخ و عبرت در کلمات و سیره امام على(ع)
.1 کیست که دل عبرت بین دارد؟
.2 چرا و چه وقت پیامبران مبعوث مىشوند؟
پىنوشتها:
مقدمه:
از دانشمند عزیز صاحبدلى که مرا به نوشتن این مقاله تشویق کرد، بسیار متشکرم؛ زیرا این دعوت و تشویق نه فقط موجب شد که بعد از مدتها دوباره زمانى ـ هر چند کوتاه ـ به مطالعه در نهجالبلاغه بپردازم و جان و دل را از عطر و نشاط آن معطر سازم، بلکه مرا برانگیخت که به بعضى شروح نهجالبلاغه و کتابهایى که درباره على ـ علیه السلام ـ و کلمات و سخنان او نوشتهاند، رجوع کنم. درباره این بزرگ، بسیار نوشتهاند و البته صاحبان این نوشتهها همگى صاحبنظر و محقق نبودهاند. مردى که صاحب ولایت عظما است، هرکس به او اندکى نزدیک شود، از بزرگیش دچار هیبت مىشود و در دل نسبت به او احترام و محبت حس مىکند. طبیعى است که ذکر جمیلش در افواه همه باشد و هرکس میل کند که چیزى راجع به او بگوید یا بنویسد . به این جهت در مورد حضرت على ـ علیه السلام ـ بسیار سخنها گفته شده و در مجموعه این گفتهها همه گونه سخن از سنجیدهترین و سزاوارترین سخنها تا حرفهاى معمولى و سطحى مىتوان یافت و این از یک جهت شادىبخش و ستایشانگیز است، و از سوى دیگر تأسفآور و مایه دریغ. اگر بعضى از این نویسندگان حسن نیت و قصد اظهار ارادت نداشتند، مىتوانستیم آنان و ناشران نوشتهها و گفتههایشان را ملامت کنیم که چرا لا اقل درنیافتهاند و نگفتهاند که قصد اظهار ارادت داشته و ران ملخ به حضرت سلیمان پیشکش مىکنند.
آیا نوشته من نیز یکى از آنها است؟ امیدوارم که این وجیزه ناچیز در بارگاه فضل و کرمش نامقبول نیفتد. نکتهاى که باید ذکر شود این است که مضمون این نوشته در آثار متقدمان ظهور تفصیلى ندارد و اگر مطرح شده بر کنار از بعضى سوء تفاهمها نبوده است و به این جهت نتوانستهام چنانکه رسم است به تتبع و رعایت رسوم و شرایط آن بپردازم و به این جهت توقع دارم که این یادداشت را با ملاکهاى روش تتبع نسنجند که بر شرمساریم افزوده مىشود . نوشته من در حقیقت نه تتبع است، نه گزارش؛ بلکه جستوجویى است از روى دلبستگى و وسواس براى درک نگاه تاریخى نهجالبلاغه و مخصوصا متضمن درخواستى است از فرمانرواى ملک سخن و راهگشاى طریق هدایت که نویسنده این سطور را راهى به درک معناى دشوار تاریخ در نهجالبلاغه بنماید و او را از زمره محرومان بیرون آورد.
در مطالعه نهجالبلاغه متن عربى را با چهار و گاهى پنج ترجمه از ترجمههاى متأخر پیش رو داشتهام؛ اما در نقل مطالب بیشتر از ترجمه استاد دکتر سید جعفر شهیدى استفاده کردهام .
تاریخ و عبرت در کلمات و سیره امام على(ع)
مقالهاى که پیش روى شما است، متضمن سیر اجمالى در کلمات مولاى متقیان و امیرمؤمنان، حضرت على ـ علیهالسلام ـ درباره تاریخ است. پژوهندهاى که با چنین قصدى در کلمات آن بزرگ نظر مىکند، به نکات بدیع بسیار برمىخورد که مىتوان آنها را گوهرهاى تذکر تاریخى دانست. مرد خدا در هرچه نظر مىکند و مىبیند، در آن جلوه خدا مىبیند و از حوادث روزگار درس عبرت مىآموزد؛ اما نه مرد خدا بودن یا مرد خدا شدن آسان است و نه بخت دیده عبرتبین، یار همه کس مىشود. ما چیزها را مىبینیم و مىپنداریم که چون چشم داریم مىبینیم و داشتن چشم براى دیدن و دیدار کافى است. درست است که ما با چشم مىبینیم و اگر چشم نداشتیم اشیاى دیدنى و محسوس را نمىدیدیم، اما دیدن چشم صرف یک امر مکانیکى و فیزیولوژیک نیست و اگر چنین بود بیننده با آن چیزى دریافت نمىکرد؛ یا همه بینندگان هرچه را مىدیدند یکسان درک مىکردند. اصلا دیدن و شنیدن را نحوه بستگى و تعلق ما و نظم سخن و عالمى که در آن بسر مىبریم، راه مىبرد. به سخن بلند مولاى موحدان بیندیشیم که فرمود: ما رأیت شیئا الا و رأیتالله قبله. آنکه پیش از دیدن با چشم تن، چشم دل باز نکرده است، چیزى نمىبیند و اگر ببیند امور پراکنده و آشفته و آشوب مىبیند. دیدن چشم را ادراکى مقدم بر آن راه مىبرد که ملاصدرا از آن به «ادراک بسیط» تعبیر کرده است. نظیر این ادراک در پدیدارشناسى معاصر هم مورد توجه قرار گرفته است و در حقیقت با وجود و عدم این درک بسیط است که گروهى از مردمان، اهل ذکر مىشوند و مردمى دیگر در غفلت مىمانند یا غفلت و تذکر در اوقات و زمانهاى تاریخى یک قوم کمتر و بیشتر مىشود. اشخاص هم، چون به حوادث و پیشآمدها مىنگرند، آنها را یکسان درک نمىکنند؛ یعنى اگر دل عبرت بین نباشد، دیده نیز عبرت بین نمىشود.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:192
فهرست مطالب:
زنان و اسلام 1
مقدمه: 1
مقام زن در اسلام و در آیین های دیگر: 1
اصل تساوی زن و مرد: 2
نقش زن در تاریخ اسلام 5
ضرورت حجاب زنان د ر اسلام: 5
حقوق زن در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (حقوق زن در اسلام) 6
دیدگاه اسلام در مورد طلاق زن: 7
پی نوشتها: 8
زن در اسلام 10
مقدمه: 10
سئوالات تحقیق 11
زن در اسلام: 11
نتیجه گیری 16
پیشنهادات: 16
منابع و مآخذ: 17
زنان و اسلام 18
مقدمه 18
نگرش به زن در ادوار و فرهنگ های گذشته 19
نظر قرآن و نبی در باره مقام زن 19
نظر اسلام نسبت به حقوق زن و مرد 21
نگرش اسلام به حضور و فعالیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی زنان 22
جایگاه و حقوق زن از دیدگاه حضرت امام 24
نتیجه گیری 25
بررسی تطبیقی نقش تحصیلات زنان در میزان سازمان یافتگی جنبش های زنان 27
در کشورهای ایران، ترکیه، آمریکا 27
چکیده 27
طرح مسئله: 28
بررسی میزان سازمان یافتگی جنبش کشورهای نمونه: 30
گروههای سازمان یافته جماعتی: 30
گروههای سازمان یافته انجمنی: 30
کیفیت سازماندهی در سازمان های زنان کشورهای نمونه 33
توضیح جداول: 33
سطح پوشش زنان تحت تعلیم و تربیت 35
نتیجه گیری از فرضیه: 35
آموزش زنان و دختران، گامی مؤثر در توسعه عصر موج سوم 37
زن و موج سوم تمدن 38
گزارش تحقیق 38
نتایج 38
زن و تمدن و موج دوم 41
نابرابری تحصیلی زنان و مردان، سد راه توسعه 41
ارزیابی نقش زنان در تصمیم گیری 43
چکیده: 43
مقدمه: 44
بیان مساله: 44
اهداف پژوهش: 45
اهمیت مساله: 45
بررسی عوامل تأثیرگذار بر تصمیم گیری زنان: 46
1-نقش اطلاعات در تصمیم گیری زنان 46
2-نقش خلاقیت و نوآوری در تجزیه و تحلیل اطلاعات در مدیران زن 47
3-نقش تکنولوژی در فرایند تصمیم گیری زنان 47
4-نقش سیستمهای سنجش بهره وری در تصمیم گیری 47
5-نقش اقتدار خط مشی در تصمیم گیری زنان 47
6-نقش فرهنگ در تصمیم گیریهای زن 47
7-تصمیم گیری بر مبنای شیوه های مدیریت 48
نقش زنان در تصمیم گیریهای اقتصادی 48
تجربه کشورها در زمینه تصمیم گیری مدیران زن 49
پیشینه تحقیق 51
موانع و مشکلات مدیران زن 51
پیشنهادات 52
نتیجه گیری: 53
منابع و مأخذ: 54
توسعه مشارکت زنان در مدیریت آموزش و پرورش شناخت موانع و ارائه راهکارها 57
سوابق تحقیقات تألیفاتی: 57
چکیده 57
آزمودنیها 64
نتایج: 66
عوامل اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر اشتغال زنان با تأکید بر خانواده 71
چکیده: 71
بیان مسئله و اهمیت موضوع: 72
تاریخچه اشتغال زنان در جهان: 74
تاریخچه اشتغال زنان در ایران: 75
ساختار اشتغال زنان شهری قبل و بعد از انقلاب اسلامی: 76
نتیجه گیری، محدودیت ها و پیشنهادات: 77
نقش زن در رشد و توسعه اقتصادی کشور (زن و اقتصاد) 80
مقدمه: 80
کلید واژه ها 81
مبانی نظری: 81
نقش نیروی انسانی در رشد و توسعه اقتصادی 81
نقش زنان در توسعه اقتصادی: 82
نتیجه گیری: 85
می توان نتیجه گرفت ماده اولیه ظرفیت سازی برای رشد و توسعه اقتصادی کشور همان انسان است ولی انسان خلاق، مبتکر، ماهر، متعهد و متخصص. با توجه به اینکه نیمی از جمعیت جهان را زنان تشکیل می دهند می توان به نقش مهم زنان در فرایند توسعه اقتصادی پی برد ولی موانع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی برای مشارکت زنان در فرایند توسعه وجود دارد. یکی از آفات اقتصاد ایران ضعف مشارکت زنان در اقتصاد است. زنان و اقتصاد 85
مقدمه 87
تاریخچه نقش زن در اقتصاد 88
مفهوم توسعه و توسعه پایدار 89
نقش زنان در توسعه اقتصادی 89
نقش زنان در اقتصاد خانواده 91
بررسی موانع مشارکت اقتصادی زنان در ایران 95
چکیده 95
مقدمه 95
اهمیت تحقیق 96
اهداف تحقیق 97
روش تحقیق 97
1-موانع مشارکت اقتصادی زنان 98
2-موانع اجتماعی: 99
3) موانع اقتصادی: 100
4)موانع قانونی 101
5)ویژگی های فیزیولوژیکی 102
6)موانع شخصیتی 102
راهکارها و پیشنهادات 105
نتیجه گیری: 106
مهمترین منابع و مآخذ 106
جزایری شهین، توسعه منابع انسانی در ایران 107
زن و توسعه پایدار 108
حضور زنان شرط «پایداری توسعه» 108
-نقش زنان در توسعه اداری و اقتصادی 109
-نقش زنان خانه دار 109
-نقش زنان روستایی 109
-مساله پژوهش حاضر 109
-پرسشهای اساسی پژوهش 110
-نقش زنان در توسعه 110
نتایج پژوهش 111
نگرش گذرا به زن 113
زنان قبل از ظهور اسلام 113
زنان در ایران باستان 116
زنان سومری: 118
زنان مصری: 118
زنان بابلی: 119
زنان آشوری: 119
دوران پهلوانی: 121
زن، صرفه جویی و بازیافت و نقش آن در توسعه ی پایدار 122
مقدمه: 122
توسعه ی انسانی و نقش آن در توسعه ی پایدار: 125
صرفه جویی و نقش آن در توسعه ی پایدار 126
بازیافت 127
آموزش زنان و مشارکت در توسعه پایدار 130
مقدمه: 130
توسعة پایدار و مفاهیم اساسی آن 130
نقش زنان و مشارکت آنها در توسعه پایدار 131
آموزش در قرن 21 و اعلامیه جهانی آموزش برای همه 133
جمع بندی و نتیجه گیری 138
زنان و اسلام 139
عنوان مقاله: بررسی عوامل موثر بر خشونت مردان علیه زنان در خانواده 139
مقدمه: 139
اهمیت و ضرورت تحقیق: 141
هدف تحقیق: 143
روش تحقیق: 143
پیشنهادها و راهکارها: 145
منابع: 146
عنوان مقاله: زن و رسانه ها 148
مقدمه: 148
شخصیت زن: 149
زن به عنوان جنس دوم 150
موقعیت فرهنگی – اجتماعی زن 150
پوشش 151
زیبایی زن، صورت یا سیرت 151
تأثیر رسانه ها بر مخاطبین زن 152
راهکارها 154
عنوان مقاله: نقش زن در توسعه ی پایدار 157
مقدمه 157
کارآفرینی زنان در ایران 158
موانع فردی 158
موانع سازمانی 159
موانع محیطی 160
نقش زنان در توسعه فرهنگی 160
نتیجه 161
جدول 1-مقایسه تعداد کادر آموزشی به تفکیک عنوان دانشگاهی و جنس در سال های 1369 تا 1374 163
نقش زنان در توسعه پایدار 164
سوابق تحقیقات تالیفاتی: 164
نقش محوری زنان در روند توسعه 164
نقش جنسیت در توسعه: 165
نقش زنان در برنامه ی سوم توسعه: 165
نقش زنان در برنامه ی چهارم توسعه: 165
اهمیت نقش زنان در توسعه ایران: 166
نقش زنان در حفظ و تداوم انقلاب اسلامی ایران 166
نقش توانمندسازی زنان در توسعه ی پایدار: 167
چکیده: 167
مقدمه: 167
طرح تحقیق: 168
اهمیت موضوع تحقیق: 168
اهداف پژوهش: 169
روش تحقیق: 169
تعریف مفاهیم و واژه های کلیدی: 169
نتیجه گیری 169
منابع و مآخذ: 171
عنوان مقاله: بررسی علل و عوامل مستعد کننده بروز خشونت خانگی و روشهای مقابله آن از دیدگاه زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی – درمانی شهرستان سمنان: 1382 172
سوابق تحقیقاتی: 172
مقدمه: 172
تأثیرات منفی خشونت در خانواده: 173
روش پژوهش: 174
یافته هیا پژوهش: 175
بحث و نتیجه گیری: 176
پیشنهادات: 178
زنان و خشونت 179
مقدمه: 179
مقدمه:
زن آیینهی تمام نمای شخصیت انسان است. او مظهر پرورش است و صفت الهی پروردن از جانب خدای خویش را به ودیعه دارد، دامن زنان اولین کلاس درس و بهترین محل تربیت کودک است چنانکه گویند: مرد از دامن زن به معراج می رسد. بدین معنی که زن پایه گذار وجود حیات آدمی است زنان مسلمان و فداکار لازم است تا با حفظ عفت و پاکدامنی خود، ظلم ستیزی نهضت حسینی را به همه انسانها برسانند تا بدین وسیله افتخار تربیت بزرگ مردان و بزرگ زنان تاریخ را داشته باشد.
مقام زن در اسلام و در آیین های دیگر:
مشاهده و تجربه این معنا را ثابت کرده که مرد و زن دو فرد از یک نوع و از یک جوهرند، بر خلاف نظریات موجود در امت های پیشین که زن را از مرگ بدتر و تلخ تر می دانستند تا حدی که در سال 586 میلادی در فرانسه کنگره ای تشکیل شد تا در مورد این که آیا زن انسان است یا خیر بحث کنند که نتیجه کنگره این بود که به زن انسانی غیرمستقل و در خدمت مردان است.
اما با ظهور اسلام همه ی تفکراتی که در اثر تلقین علیه زن بود از بین رفت و جای خود را به عزت و اعتبار اساسی زنان داد.
اصل تساوی زن و مرد:
قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی در اصل تساوی زن و مرد از نظر انسانیت و کمالات می فرماید: «زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر مردان آفریدیم» و این را با توجه به قوانین امروز در دنیای غرب، در حاکمیت قوانین اسلامی ناظر بر مالکیت زن و حمایت های مالی و اقتصادی شوهر در خانواده قابل لمس تر می توان دید. اما در دنیای غرب، با توجه به شعار آزادی و اتیکت تساوی زن و مرد باز هم این تساوی نه در عرصه شغل و کار و نه در عرصه ی خانواده به هیچ عنوان رعایت نشده و استفاده ابزاری از زن تا حدی پیش رفته که به سقوط هویت انسانی و عدم احقاق کمترین حق او گردیده است و این را کاملا با توزیع و ترویج بیماری های مقاربتی چون «ایدز، سفلیس و سوزاک» می بینیم. و از نظر اسلام زن و مرد در انسانیت برابرند ولی دو گونه انسان اند با دو گونه خصلتها و دو گونه روانشناسی طبیعت. ولی دنیای غرب «تشابه محوری» را جایگزین «تناسب محوری» کرد و چنانکه ویل دورانت می گوید: این حرکت برای اولین بار با قانون 1882 بود که به موجب این قانون زنان بریتانیای کبیر از امتیاز بی سابقه ای برخوردار می شدند و حق نگهداری پول خود را داشته و از آن به بعد زنان از بندگی و جان کندن در خانه آزاد شده و گرفتار جان کندن در مغازه و کارخانه شدند و در حال حاضر چنانکه در پیش ذکر شد به دنیایی از ابتذال کشیده شدند که نقش ابزاری داشته و تنها در معرض بهره برداری دیگران واقع می شوند. مقام معظم رهبری نظریات موجود در اصل تساوی زن و مرد را اینچنین به دو هدف کلی و مجزا در نظرات متفاوت تعریف کرده اند: اولین هدف رسیدن زن به کمال وجودی خود می باشد اما دومین هدف ایجاد تخاصم و جدایی و رقابت خصمانه میان دو جنس زن و مرد است که هدف اول دستاورد اسلام و هدف دوم هدف کوته بینانه است به وضوح می بینیم در اسلام به زن بسیار اهمیت داده می شود چنانکه در بسیاری از آیات قرآن کریم آمده است: پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست بلکه به ایمان و عمل صالح مربوط است خواه از طرف زن و یا از طرف مرد باشد و همیشه در کنار هر مرد بزرگی از قدیسه ای بزرگ یاد می کند که از همسران آدم و ابراهیم علیه السلام و از مادران موسی (ع) و عیسی (ع) در نهایت تجلیل کرده است یا بانوی بزرگوار حضرت خدیجه (س) و سرور همه زنان عالم حضرت فاطمه زهرا (س) که خداوند در قرآن کریم از ایشان به کوثر یاد می کند. بر خلاف نظریات تحقیرآمیزی که در امت های پیشین راجع به زن وجود داشته همچون عنصر گناه دانستن زن، شیطان بودن زن، عدم رسیدن او به مقامات معنوی چون ورود به بهشت، طفیلی دانستن زن، آفرینش او از دنده چپ مرد، مقدمه قرار گرفتن زن برای مرد، عامل بدبختی و گرفتاری مرد و در پایان زن را به منزله ظرفی که نطفه مرد را در خود نگاه می دارد، می دانستند و هیچ ارزشی برای بارداری او نمی گذاشتند.
در این میان دین اسلام با بیانی روشن و شفاف با تمام این نظریات مخالفت کرد، چنانکه در آیات قرآن کریم آورده شده که «خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید».
و همچنین داستان بهشت آدم را مطرح کرده و با بیان «فوسوس اهما الشیطان». جنس زن را از اتهام عنصر گناه و شیطان بودن مبرا ساخت و یا بر خلاف بسیاری از آیینها که رابطه جنسی را پلید می دانند ازدواج را مقدس و تجرد را پلید می شمارد.
چنانکه پیغمبر اکرم (ص) می فرماید: من به سه چیز علاقه دارم: بوی خوش، زن، نماز و با بیان «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» هر یک از زن و مرد را پوشش و زینت یکدیگر می داند و خلقت هر یک را برای دیگری قلمداد کرده و وجود زن را خیری برای مرد و مایه سکوت و آرامش دل او معرفی می کند و زن و مرد را در آفرینش هر یک از انسانها مهم و دخیل می داند و تمام نظرات تحقیرآمیز را به یکباره مردود می کند.
«انی جاعل فی الارض خلیفه» و خداوند زن را تا جایگاه جانشین خود که به طور عام در آیه ذکر شده، بالا می برد و برای رسیدن به این مقام تفاوتی بین زن و مرد قائل نمی شود.
اما در یهودیت و مسیحیت بنا بر آنچه در کتاب مقدس آمده است، جایگاه زن نسبت به مرد، جایگاهی فرعی و ثانوی است ولی در اسلام به انسان بودن زن و مرد توجه شده است و آفرینش انسان را از نفس واحده می داند و زمانی که از زنان خوب یا بد یاد می کند، ایشان را نمونه مردم خوب و بد دانسته و مختص زنان خوب و بد نمی داند که در قرآن کریم در مورد زن نوح و زن لوط آورده شده که این دو زن را با دوزخیان در آتش افکنید و بعد می فرماید: «ضرب الـ... مثلآ للذین کفروا»و ایشان را نمونه و درس عبرت تمام کافران اعم از زن و مرد قرار می دهد و بالعکس.
اما در کنار این مسائل، اسلام به اختلافات طبیعی زن و مرد اذعان و اشاره می کند و آنها را مایه کمال، عدم نقص زن و بلندی مرد می داند.
نقش زن در تاریخ اسلام
تاریخ اسلام تاریخی مذکر – مونث است
به عنوان نمونه زنان در صدر اسلام در بیعت با رسول خدا (ص) حاضر شدند و همچنین در هجرت از مکه به مدینه نیز حضور داشتند اما اثر جاوید حماسه عاشورا نقش پررنگ زنان در تاریخ اسلام را کاملا نمایان کرد.
حتی سیر و سلوک و مقامات معنوی که عمل در آن بندگی، احساس آن شرمندگی و نتیجه اش سازندگی است خاص گروه ویژه ای نمی باشد تا حدی که می توان گفت: زنان در بسیاری از موارد جلوتر هستند. از آن رو امام خمینی (ره) در آغاز وصیت نامه سیاسی الهی خویش می فرماید: ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان، در راه تعالی اسلامی و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند و حتی در زمان هجوم دشمنان دفاع را جزء تکالیف زن و مرد در کنار یکدیگر می دانند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
فهرست مطالب:
مقدمه ۴
این بررسى مختصر شامل چهار قسمت است ۴
بررسى مختصر معرفتشناسى عمومى و حقوقى غرب ۵
معرفتشناسى عمومى و حقوقى اسلام ۱۳
سیر تاریخى حجیت عقل در نظام حقوقى و سیاسى شیعه ۱۹
علماى شیعه را در رابطه با حجیت عقل مىتوان به سه گروه مختلف تقسیم نمود ۲۶
پىنوشتها ۳۳
مقدمه
این بررسى مختصر شامل چهار قسمت است:
الف - تجزیه و تحلیل معرفتشناسى عمومى غرب، علل وجود تضاد در آن و بررسى بعضى علل. در نتیجه این معرفتشناسى، نظامهاى حقوقى و قانونگذارى غربى بهسوى عقلگرایى غیردینى و درنتیجه، ضد دینى حرکت کرد که منتهى به شناختخواست فرد (لیبرالیسم حقوقى) بهعنوان تنها منبع حقوق شد. از آنجا که مسیحیت در غرب تا حد تنها «ایمان عاطفى» کاهش یافته و دیگر داراى نظام حقوقى مستقل قابل اجرا نیست، در این بخش از بررسى مقایسهاى، تنها معرفتشناسى عمومى غرب - نه مسیحیت - که طبعا متاثر از فرهنگ مسیحیتبوده، مورد توجه قرار گرفتهاست.
ب - در قسمت دوم، معرفتشناسى عمومى اسلام بهاختصار بررسى شده است.
ج - در بخش سوم معرفتشناسى حقوق اسلام، یا علم اصول که بهترین منعکس کننده دیدگاه معرفتشناسانه عمومى اسلام است، مورد بحث قرار گرفتهاست.
د - در آخرین بخش، رشد اصول فقه، مخصوصا قبول حجیت عقل و قاعده تلازم عقل و شرع بررسى شده است. در این قسمت مخصوصا نقش شیخ مرتضى انصارى در تعمیق و گسترش علم اصول فقه و جنبه عقلانى آن مورد توجه قرار گرفته که این قسمت مختصرتر بررسى شدهاست. ما در این گفتار در صدد آن نیستیم که مکررا از نقش بارز شیخ مرتضى انصارى در رشد عقلگرایى در اسلام، محدوده عقل در معرفتشناسى حقوقى اسلام، حجیت عقل، قاعده تلازم وادله عقلیه بطور سطحى یاد کنیم; بلکه کوشیدهایم ابتدا جریان رشد عقلگرایى، سپس عقلگرایى اسلامى - که کاملا متفاوت با نوع غربى آن است - و بعد از آن، رشد علم اصول بهعنوان نتیجه عقلگرایى اسلامى، و در آخر، حجیت عقل و قاعده تلازم را بهعنوان منعکسکننده کاربرد عقل در علم اصول و در این مسیر موضع شیخ انصارى را نشان دهیم. لازماستیادآورى شود که مآخذى که در این نوشتار آمده منابع متناسبى براى بررسى بیشتر چهار مطلب فوق است; مخصوصا کتاب «عصر تفکر» نوشته توماس پین براى بخش اول; «مناهج البحث»، «توفیق الطویل» و «الدین و الفلسفه» نوشته على سامى الشار براى بخش دوم و «رابطه دین و فلسفه» نوشته ابوالفضل عزتى براى بخش سوم و چهارم.
بررسى مختصر معرفتشناسى عمومى و حقوقى غرب
از آنجایى که فقه تعریف شده استبه: «العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیة عن ادلتها التفصیلیه» و علم اصول تعریف شدهاستبه: علمى که در آن ادله تفصیلیه فقه مورد بررسى و کاوش قرار مىگیرد; بنابراین، علم اصول فقه در اصطلاح روز عبارتاست از عرفتشناسى علم فقه (اپیستمولوژى).
شناخت معرفتشناسى فقه (علم اصول) در حد وسیعى مربوط استبه شناخت دیدگاه معرفتشناسانه عمومى اسلامى. براى این کار لازم استیک بررسى تطبیقى مختصر از معرفتشناسى غربى و اسلامى صورتگیرد.
معرفتشناسى حاضر در غرب اعتبار و ارزش خود را بر تضاد، رودررویى، دوگانگى و چندگانگى بین ماده و معنا در فلسفه یونان استوار کردهاست. این دوگانگى و تضاد بعدا به معرفتشناسى التقاطى یهودیت - مسیحیت غرب راه یافت. رشد علم و هنر براساس این دیدگاه التقاطى با خود تضاد بین سیاست و دین، عقل و دین، و در حقوق، تضاد بین خواست مردم (دموکراسى) و اخلاق را به همراه داشت.
مسیحیت پس از استقرار در اروپاى غربى شکل کاتولیکى به خود گرفت. مسیحیت از نظر تبلیغى بودن، شبیه اسلام و ازنظر معتقدبودن به استقرار حکومت، شبیه اسلام شیعى است (حکومت واقعى - حکومتحقیقى). مسیحیت کاتولیکى با در دست گرفتن قدرت، یک امپریالیسم کاتولیکى تاسیس کرد. جنگهاى صلیبى، دو عکسالعمل در این جریان موجودند: از درون پروستانیسم و از بیرون سکولاریسم.
مسیحیت تحریف شده غربى نمىتوانست معقولیت را بپذیرد و بنابراین رسما مرکز ایمان را قلب قرار داد، نه عقل و از اینجا تضاد بین عقل و دین و ایمان در داخل مسیحیت غربى قوت گرفت. از آنجا که عقلانیت نمىتوانست در چهارچوب مسیحیت تحقق پذیرد مجبور شد در خارج از آن گسترش یابد و عقلانیت رسما رودرروى مسیحیت قرار گرفت. تضاد بین دین و عقل در غرب حتى علىرغم آشنایى با این رشد متوقف نشد. البته این تضاد در بعضى مکاتب کلامى، مانند اشاعره و بعضى مکاتب مانند حنبلى و بطور اخص نوع وهابى آن نیز بهوجود آمد.
ولى اصول فقه در اسلام، حتى در مکاتب اهل سنتبویژه در مکتب فقه اصولى شیعه، هرگز دوگانگى عقل و ایمان را نپذیرفتهاست. با این ترتیب در حالىکه جنبه عقلانى در غرب ضرورتا تنها در خارج دین و حتى در برابر دین به رشد خود ادامه داد عقلگرایى در اسلام در متن دین و در درون دین گسترش یافت. عقلگرایان واقعى در تاریخ فلسفه اسلام همان علماى دینى و بیشتر فقهاى اصولى بودند درحالىکه عقلگرایان در غرب، مخالفان مسیحیتبودند و اصلا اعتبار خود را در مخالفتبا آن کسب کردند.
با این ترتیب چون عقلگرایى نمىتوانست در درون مسیحیت عاطفى غربى رشد یابد، در خارج و حتى در برابر آن گسترش یافت. دشوارى مهم در این رابطه مقایسهاى است که غرب بین اسلام و مسیحیت مىکند و بنابراین تصور مىکند که عقلانیتباید در برابر اسلام رشد یابد و بهاین جهت تصور مىکنند که حکومت مردمى و حقوق بشر در اسلام نیز باید در برابر دین اسلام رشد کند.
در دوران رنسانس و روشنفکرى این تضاد عمومى منتهى به تجزیه دین از سیاست; یا کلیسا و دولتشد. رشد عقلگرائى، یا تحت تاثیر ماوراءالطبیعه امانوئل کانت، (Kantian Medolplusics) تحت تاثیر واقعگرایى منطقى دکارت و مکانیک نیوتونى و راهیافتن آنها به علوم طبیعى، اجتماعى، سیاسى و حقوق، به تضاد و تجزیه فوق و جدایى حقوق از اخلاق، مردم و حقوق، عقل و دین، دین و سیاست کمک فراوان کرد. درنتیجه در حقوق، تحول وسیعى بهوجود آمد که موجب پیدایش مکاتب متعدد حقوقى جدید شد. تکامل طبیعى داروینى به دنبال خود نظریه تکامل علوم اجتماعى داروینى را بهوجود آورد و درنتیجه حقوق نیز در محدوده علومى که دستخوش تحول، تکامل، تنوع و تنازع بقا مىباشند قرار گرفت و ثبات سنتى خود را از دست داد.
عقلگرایى و راسینالیسم با این بار ویژه بر اخلاق و معیارهاى اخلاقى پیروز شد و فلسفه اخلاق در این کنکاش، ارزش و استقلال خود را از دست داد. انقلاب صنعتى و انقلابهاى دیگر پیرو آن بهاین جریان کمک کرد. نظریهها و مکاتب حقوق طبیعى، حقوق مثبت، حقوق براساس مبانى اجتماعى، حقوق براساس مبانى اقتصادى، حقوق براساس رویه قضائى، حقوق حقوقدانان، حقوق دموکراتیک مردمى و غیره بهوجود آمدند که زیربناى همه اینها استقلال حقوق از دین و از ارزشهاى معنوى بود که در کل، همه نتیجه تضاد و دوگانگى اصلى در معرفتشناسى غربى یونانى بود. (1) تضاد، دوگانگى و چندگانگى ماده و معنا در معرفتشناسى عمومى غرب براساس تفکر یونانى بهوجود آمده بود. عواملى مانند; تضعیف فرهنگ سنتى یهودیت - مسیحیت در غرب و در راهگذر انقلاب فکرى رنسانس، راسینالیسم، انقلاب صنعتى، تفکرات داروینى و حرکت نظریه تکامل طبیعى داروینى بهسوى تکامل اجتماعى داروینى و تجزیه رسمى کلیسا از دولت، سیاست از دین و اخلاق از حقوق، و راه یافت نظریات به علوم سیاسى و حقوقى و پیدایش، رشد و گسترش دموکراسى یا اصالت مردم در هر چیز و از جمله در حقوق، سبب شد که حقوق، کاملا دراختیار مردم و جامعه قرار گیرد و درنتیجه حقوق عبارت شد از آنچه تنها بهوسیله مردم از طریق همهپرسى، قوانین اساسى، مصوبات پارلمانها و غیره وضع و ساخته مىشود و رابطه بین حقوق و اخلاق و طبعا دین کاملا غیرضرورى و حتى غیرمنطقى شد.