یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

داستان مرغان در منطق الطیر عطار نیشابوری

اختصاصی از یارا فایل داستان مرغان در منطق الطیر عطار نیشابوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

داستان مرغان در منطق الطیر عطار نیشابوری


داستان مرغان در منطق الطیر عطار نیشابوری

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 21

 

مجمعی کردند مرغان جهان
آن چه بودند آشکارا و نهان

جمله گفتند: «این زمان در روزگار
نیست خالی هیچ شهر از شهریار

یکدیگر را شاید ار یاری کنیم
پادشاهی را طلب کاری کنیم»

پس همه با جایگاهی می آمدند
سر به سر جویای شاهی آمدند

هد هد آشفته دل پر انتظار
در میان جمع آمد بی قرار

گفت: «ای مرغان منم بی هیچ ریب
هم برید1 حضرت2 و هم پیک غیب

پادشاه خویش را دانسته ام
چون روم تنها چو نتوانسته ام

لیک با من گر شما همره شوید
محرم آن شاه و آن درگه شوید

هست ما را پادشاهی بی خلاف
در پس کوهی که هست آن کوه قاف3

نام او سیمرغ4 سلطان طیور
او به ما نزدیک و ما زو دور دور

در حریم5 عزت است آرام او
نیست حد هر زبانی نام او


دانلود با لینک مستقیم


داستان مرغان در منطق الطیر عطار نیشابوری

مقاله داستان مرغان در منطق الطیر

اختصاصی از یارا فایل مقاله داستان مرغان در منطق الطیر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله داستان مرغان در منطق الطیر


مقاله داستان مرغان در منطق الطیر

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:21

داستان مرغان در منطق الطیر

داستان مرغان در منطق الطیر

عطار نیشابوری

مجمعی کردند مرغان جهان
آن چه بودند آشکارا و نهان

جمله گفتند: «این زمان در روزگار
نیست خالی هیچ شهر از شهریار

یکدیگر را شاید ار یاری کنیم
پادشاهی را طلب کاری کنیم»

پس همه با جایگاهی می آمدند
سر به سر جویای شاهی آمدند

هد هد آشفته دل پر انتظار
در میان جمع آمد بی قرار

گفت: «ای مرغان منم بی هیچ ریب
هم برید1 حضرت2 و هم پیک غیب

پادشاه خویش را دانسته ام
چون روم تنها چو نتوانسته ام

لیک با من گر شما همره شوید
محرم آن شاه و آن درگه شوید

هست ما را پادشاهی بی خلاف
در پس کوهی که هست آن کوه قاف3

نام او سیمرغ4 سلطان طیور
او به ما نزدیک و ما زو دور دور

در حریم5 عزت است آرام او
نیست حد هر زبانی نام او

صد هزاران پرده دارد بیشتر
هم ز نور و هم ز ظلمت پیش تر

هیچ دانایی کمال او ندید
هیچ بینایی جمال او ندید

بس که خشکی بس که دریا بر ره است
تا نپنداری که راهی کوته است

شیرمردی باید این ره را شگرف
ز آنکه ره دور است و دریا ژرف ژرف،

جمله ی مرغان شدند آن جایگاه
بی قراری از عزت آن پادشاه

شوق او در جان ایشان کار کرد
هر یکی بی صبری بسیار کرد

عزم ره کردند و در پیش آمدند
عاشق او، دشمن خویش آمدند

لیک چون بس ره دراز و دور بود
هر کسی از رفتنش رنجور بود

گرچه ره را بود هر یک کارساز
هر یکی عذری دگر گفتند باز

جمله ی مرغان چو بشنیدند حال
سر به سر کردند از هدهد سؤال

که:«ای سبق برده6 زما در رهبری
ختم کرده بهتری و مهتری

ما همه مشتی ضعیف و ناتوان
بی پر و بال و نه تن نه توان

کی رسیم آخر به سیمرغ رفیع
گر رسد از ما کسی باشد بدیع»

هدهد آن گه گفت: «ای بی حاصلان
عشق کی نیکو بود از بد دلان

ای گدایان چند از این بی حاصلی
راست ناید عاشقی و بد دلی

تو بدان کان گه که سیمرغ از نقاب
آشکارا کرد رخ چون آفتاب

سایه ی خود کرد بر عالم نثار
گشت چندین مرغ هر دم آشکار

صورت مرغان عالم سر به سر
سایه ی اوست این بدان ای بی خبر

دیده ی سیمرغ بین، گر نیستت
دل چو آیینه منور نیستت

چون همه مرغان شنودند این سخن
نیک پی بردند اسرار کهن

جمله با سیمرغ نسبت یافتند
لاجرم در سیر رغبت یافتند

زین سخن یکسر به ره باز آمدند
جمله هم درد و هم آواز آمدند

زو بپرسیدند: «ای استاد کار
چون دهیم آخر در این ره دادکار؟

زان که نبود در چنین علمی مقام
از ضعیفان این روش هرگز تمام»

هدهد رهبر چنین گفت آن زمان
که: «آن که عاشق شد نیندیشد ز جان

چون دل تو دشمن جان آمده ست
جان برافشان ره به پایان آمده ست

عشق را با کفر و با ایمان چه کار
عاشقان را لحظه ای با جان چه کار

عاشق آتش بر همه خرمن زند
اره بر فرقش نهند او تن زند7

درد و خون دل بباید عشق را
قصه ای مشکل باید عشق را»

چون شنودند این سخن مرغان همه
آن زمان گفتند ترک جان همه

برد سیمرغ از دل ایشان قرار
عشق در جانان یکی شد صد هزار

عزم ره کردند عزمی بس درست
ره سپردن را باستادند چست

جمله گفتند: «این زمان مارا به نقد8
پیشوایی باید اندر حل عقد9

قرعه افکندند بس لایق فتاد
قرعه شان بر هدهد عاشق فتاد

جمله او را رهبر خود ساختند
گر همی فرمود سر می باختند

هدهد هادی چو آمد پهلوان
تاج بر فرقش نهادند آن زمان

صد هزاران مرغ در راه آمدند
سایه دان ماهی و ماه آمدند

چون پدید آمد سر وادی ز راه
النفیر10 از آن نفیر بر شد به ماه

هیبتی زان راه بر جان اوفتاد
آتشی در جان ایشان اوفتاد

جمله ی مرغان ز هول و بیم راه
بال و پر پُرخون برآوردند آه

راه می دیدند پایان ناپدید
درد می دیدند درمان ناپدید

و آن همه مرغان همه آن جایگاه
سر نهادند از سر حسرت به راه

سال ها رفتند در شیب و فراز
صرف شد در راهشان عمری دراز

آخر الامر از میان آن سپاه
کم کسی ره برد تا آن پیشگاه

باز بعضی بر سر کوه بلند
تشنه جان دادند در گرم11 و گزند

باز بعضی در بیابان را زتف آفتاب
گشت پرها سوخته دل ها کباب

باز بعضی در بیابان خشک لب
تشنه در گرما بمردند از تعب12

باز بعضی ز آرزوی دانه ای
خویش را کشتند چون دیوانه ای

باز بعضی سخت رنجور آمدند
باز پس ماندند و مهجور آمدند

باز بعضی از عجایب های13 راه
باز استادند هم بر جایگاه

باز بعضی در تماشای طرب
تن فرو دادند فارغ از طلب

عاقبت از صد هزاران تا یکی
بیش نرسیدند آن جا ز اندکی

عالمی بر مرغ می بردند راه
بیش نرسیدند سی آن جایگاه

سی تن بی بال و پر، رنجور و مست14
دل شکسته جان شده، تن نادرست

حضرتی دیدند بی وصف و صفت
برتر از ادراک عقل و معرفت

رقعه یی15 بنهاد پیش آن همه
گفت: «برخوانید تا پایان همه»

چون نگه کردند آن سی مرغ زار
در خط آن رقعه ی پر اعتبار16

هر چه ایشان کرده بودند آن همه
بود کرده نقش تا پایان همه

کرده و ناکرده ی دیرینه شان
پاک گشت و محو گشت از سینه شان

چون نگه کردند آن سی مرغ زود
بی شک آن سیمرغ آن سی مرغ بود

خویش را دیدند سی مرغ تمام
بود خود سیمرغ سی مرغ تمام

چون به سوی سیمرغ کردندی نگاه
بود این سیمرغ این کاین جایگاه

ور به سوی خویش کردندی نظر
بود این سیمرغ ایشان آن دگر

ور نظر در هر دو کردندی به هم
هر دو یک سیمرغ بودی بیش و کم

بود این یک و آن یک بود این
در همه عالم کسی نشنود این

آن همه غرق تحیر ماندند
بی تفکر و ز تفکر ماندند17

چون ندانستند هیچ از هیچ حال
بی زفان کردند از حضرت سؤال

کشف این سر قوی درخواستنند
حال مایی و تویی درخواستند

بی زفان آمد از آن حضرت خطاب
کاینه است این حضرت چون آفتاب

هر که آید خویشتن بیند در او
جان و تن هم جان و تن بیند در او

محو او گشتند آخر بر دوام
سایه در خورسید گم شد و السلام

لاجرم این جا سخن کوتاه شد
رهرو و رهبر نماند و راه شد

__________________
همیشه برد خواه تو، همیشه مات خواه من
بچین ، دوباره می زنیم سفید تو سیاه من
پیاده را دو خانه تو ، وَ من یکی نه بیشتر
همیشه کل راه تو ، همیشه نصف راه من
دوباره شاد لذت نبرد تن به تن تو و
دوباره شرمسار ارتکاب این گناه من

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سیمرغ یا مِرِغوسَئِنَ که به مرغ وارغَن نماد ایزد بهرام مشهور است ، در اساطیر ایران پیشینه ای گسترده دارد.در اوستا سِئَین آمده است و در پهلوی سین مرو . در اوستا آشیانه سیمرغ در بالای درختی است که در میان اقیانوس فراخکرت بر پاست . این درخت در اوستا ویسپدببش خوانده شده .
بر اساس روایتی دیگر آشیان سیمرغ بر فراز درخت هرویسپ تخمه که صد گزند خوانندش می باشد. هر وقت که سیمرغ از روی آن بر می خیزد هزار شاخه از آن می روید و هر وقت که بر روی آن فرو می آید هزار شاخه از آن شکسته ، تخم های آن پاشیده و پراکنده می گردد.



مرغ دیگری به نام چمروش تخم هایی که از هرویسپ تخمه فرو ریخته گرد آوری نموده به جایی می برد که از آنجا تیشتر خدای باران آب می گیرد. انواع و اقسام تخم ها به واسطه وی با باران فرو می ریزد و گیاه هان گوناگون می روید.


سیمرغ در شاهنامه و اوستا و روایات پهلوی موجودی خارق العاده و شگفت است . پرهای گسترده اش به ابر فراخی می ماند که از آب کوهساران لبریز است.در پرواز خود ، پهنای کوه را فرو می گیرد. از هر طرف چهار بال دارد با رنگهای نیکو . منقارش چون منقار عقاب کلفت و صورتش چون صورت آدمیان است.

سیمرغ در اساطیر ملی و مذهبی قبل از اسلام جایگاهی والا دارد و از دیر باز چنین مرغی مورد توجه و نظر اسطوره آفرینان بوده است. و اما شیخ شهاب الدین سهروردی ، سیمرغ را نمادی از آفتاب گرفته است. او در رساله دیگر خود صفیر سیمرغ ، از این مرغ اساطیری ، چهره دیگری ارائه می دهد که بیشتر رنگ عرفانی دارد و می توان آن را مظهری از انسان کامل و عارف واصل دانست.

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله داستان مرغان در منطق الطیر

دانلود تحقیق پرندگان در منطق الطیر 15 ص

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق پرندگان در منطق الطیر 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

پرندگان در منطق الطیر

پرندگان منظومه منطق الطیر عطار

منطق الطیر

: مأخوذ است از آیه شریفه: «و ورث سلیمان داود و قال یا ایها الناس علمنا منطق الطیر واوتینا من کل شی ء ان هذا لهو الفضل المبین» (سوره نمل آیه 16)- در تفاسیر قرآن کریم از مرغان مختلفی که با سلیمان (ع) سخن گفته اند و او گفتار آنان را برای پیروان خود ترجمه فرموده است. اسم برده اند و جهت مزید اطلاع ر. ک. : تفاسیر فخررازی ج 6 ص 556 و بیضاوی ج 2 ص 194 و کشف الاسرار ج 7 ص 189 و ابوالفتوح ج 4ص 153- این کلمه را شعرای فارسی زبان به همین معنی در اشعار خود بسیار آورده اند.

هدهد

: در فارسی پویک و شانه سر را گویند. (برهان) – مرغیست بدبو که بر زباله آشیان سازد، بر بدنش خطوط و رنگهای فراوان است و کنیه او ابوالاخبار و ابوثمامه و ابوالربیع و ابوروح و ابوسجاد و ابوعیاد است. گویند که از بالای آسمان آب را در زیر زمین ببیند همانطور که آدمی آنرا در شیشه ببیند. (دمیری) – گفته اند که هدهد راهنمای سلیمان بود بر آب و آن چنان بود که سلیمان هرگاه که خواستی نماز گزارد هدهد او را ره نمودی به آب و در بیابان زمین را می کندند و به آب می رسیدند تا سلیمان با آن غسل می کرد یا وضو می ساخت. (جهت مزید اطلاع ر. ک. : قصص انبیا ذیل قصه سلیمان و بلقیس و حیاة الحیوان جا حظ ج 4 ص 77 و حیاةالقوب ج1 ص264)

بلبل

: نمونه مردمان جمال پرست وعاشق پیشه است.

طوطی

: حیوانیست ثاقب الفهم ونرم خو که قوه تقلید اصوات و قبول تلقین را بسیار داراست. ارسطا طالیس گوید برای تعلیم طوطی او را جلوی آینه نهید و از پس آن صحبت کنید تا او خوب تقلید کند (دمیری ذیل ببغاء)- در اینجا نمونه آن دسته از مردمان اهل ظاهر و تقلید است که به دنیای باقی و حیات جاوید اعتقاد دارند و به آن سخت پابندند.

طاوس

: پرنده ایست عزیز و جمیل و عفیف الطبع و اهل ناز و تبختر است و بر خویش سخت معجب است (دمیری)- در مثنوی نمونه ای از مردم منافق و دو رنگ است که برای نام و ننگ جلوه گری می کند و همّ خود را صرف صید خلق و شکار آنها می نماید و از نتیجه عمل خود نیز بی خبر است (ر. ک. ج 5 نی ص 28). ولی در این جا نموه اهل ظاهر است که تکالیف مذهب را به امید مزد یعنی به آرزوی بهشت و رهایی از عذاب دوزخ انجام می دهد.

بط

: مرغابیست و این کلمه عربی محض نیست (جوالیقی ص 64) و مُعرّب بت است (آنندراج) – در تفاسیر قرآن (ذیل آیه 120 واقع در سوره بقره راجع به مرغ خلیل الله (ع) آنرا ضمن چهار مرغ خلیل نام برده اند (ابوالفتوح ج 1ص 458)- و در مثنوی کنایه است از حرص و آز که یکی از عوامل شیطان رجیم و نفس عاقبت سوز است (ج 5 نی س 37)- در اینجا نمونه مردمان عابد و زاهد است که همه عمر گرفتار وسواس طهارت و شستشواند.

کبک

: نمونه مردم جواهر دوست که همه عمر خود را صرف جمع آوری انواع جواهرات و احجار کریمه و یا اشیاء قیمتی و عتیق می نمایند.

همای

: مرغیست افسانه ای که گویند استخوان خورد و جانوری نیازارد و بر سر هر کس سایه افکند پادشاه شود (انندراج)- و در افسانه ها بسیار از او نام برده اند از جمله باین صورت که در شهرها و ممالک هنگام انتخاب پادشاه این مرغ را به پرواز می آورده اند و بر هر کس که می نشست او را شاه می کردند- در اینجا نمونه ایست از مردان جاه طلب که از زهد و عبادت برای جلب حطام دنیوی استفاده می کنند و از راه عزلت و عبادت ظاهری درصدد بر می آیند که ارباب مملکت و سیاست را بخود جلب نمایند و برای خود دستگاهی داشته باشند. خواجه حافظ اینگونه زهاد را "واعظ شحنه شناس" اصطلاح کرده است:

و اعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش زانکه منزلگه سلطان دل مسکین من است (حافظ قزوینی ص 37)

کوف

: پرنده ایست بنحوست مشهور و آن دو قسم می باشد کوچک و بزرگ؛ کوچک را جغد و بزرگ را بوم خوانند (برهان) –این پرنده را که به نامهای جغد و بوم و کوف و بوف و مانند آن خوانند در ادبیات زرتشتی بهمن مرغ نامیده شده است و مرغیست اهورایی و بدون نحوست (ر. ک: ح- برهان ص 318)- کنیه او در عربی ام الخراب و ام الصیبان و غراب اللیل است. مرغیست که شب نمی خوابد و پرهایش بد پوست. طائریست منزوی و منفرد و حرام گوشت (دمیری ذیل بوم)- قدما برای این مرغ احکام و خواصی ذکر کرده اند که شرح آنهمه در اینجا میسر نیست (ر. ک. نفائس الفنون ج2 ص 151 و حیاة الحیوان جاحظ و دمیری ذیل


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق پرندگان در منطق الطیر 15 ص

تحقیق در مورد منطق الطیر عطار

اختصاصی از یارا فایل تحقیق در مورد منطق الطیر عطار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد منطق الطیر عطار


تحقیق در مورد منطق الطیر عطار

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه30

 

درباه ی زندگی عطار:

 

     درمیان بزرگان شعر عرفانی فارسی ، زندگی هیچ شاعری به اندازۀ زندگی عطار دراَبر

 

 ابهام نهفته نمانده است. اطلاعات ما در باب مولانا صد برابر چیزی است که در باب عطار

 

می دانیم . حتی آگاهی ما دربارۀ سنایی ،که یک قرن قبل از عطار می زیسته ، بسی بیشتراز

 

آن چیزی است که در باب عطار می دانیم . نه سال تولد ونه سال وفات او را به درستی

 

نمی دانیم .این قدر می دانیم که او در نیمه دوم قرن ششم وربع قرن هفتم می زیسته ،اهل

 

نیشابور بوده است وچندین کتاب منظوم و یک کتاب به نثر از او باقی مانده است .همچنین

 

هیچ گونه اطلاعاتی قطعی از فرزند ، همسر ، پدر و مادر و خویشاوندان او در دست نیست 

در این باب هر چه گفته شده است غالبا ً احتمالات و افسانه بوده است و شاید همین پوشیده

 

ماندن در ابر ابهام ، خود یکی از دلایل تبلور شخصیت او باشد که مثل دیگر قدیسان عالم

 

در فاصلۀ حقیقت و رویا و افسانه و واقعیت در نوسان باشد . اگر این ((افسانه گون ))

 

بودن ، در ((قدیس وارگی ))عطار تأثیری داشته ، در متهم کردن او و آلودن نامش به شعرهایی

 

بسیار سست و ناتندرست و ذهنیتی بیمارگونه و مالیخولیایی نیز بی تأثیر نبوده است .زیرا در

 

این هفت قرنی که از روزگار حیات او می گذرد ، مجموعۀ گوناگونی از شعرهای سست و

 

بیمارگونه به نام او بر ساخته شده است که جدا کردن حقیقت وجودی عطار از آن یاوه ها کار

 

آسانی نیست . بنابراین ، جویندگان زندگی نامه عطار همیشه نسبت به این مشکل اساسی باید

 

آگاهی داشته باشند و در داوری های خود جانب احتیاط را همواره رعایت کنند .

 

     ما در این یادداشت مختصر مروری خواهیم داشت بر بخش هایی از زندگی نامه عطار که

 

دارای اسناد قابل اعتماد تر است و قراین تاریخی تا حدودی آنها را تأیید می کنند .

 

 

صفحه سوم  . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . موضوع تحقیق: منطق الطیر عطار

 

 

     در آثار مسلم او تصریح به نام او که ((محمد )) است شده وخود در مواردی از همنامی

 

خویش با رسول (ص ) یاد کرده است¹ و در شعرهای خود تخلص «عطار» و « فرید » را

 

آورده است و معاصر او محمد عوفی نیز در لباب الالباب به عنوان «الأ جل فرید الدین افتخار

 

الأفضل ابو حامد ابوبکر² العطار النیشابوری... سالک جادۀ حقیقت و ساکن سجادۀ طریقت...»

 

ازاو یاد کرده است.³ پس تقریبا ًبا اطمینان می توان گفت که شاعر مورد بحث ما « فرید الدین

 

محمد عطار» است و در نیشابور بودن او تردیدی نیست .

 

مقدمه :

 

      شیوا ترین و شورانگیزین منظومه عرفانی شیخ عطار مثنوی منطق الطیر یا مقامات

 

طیور است .

 

     عطار و منظومه فرهنگی پیرامون او ، از زندگی تاریخی تا افسانه ها و از آثار مسلم

 

او تا مجموعه وسیعی از مجهولات و منجولات دوره های بعد که منسوب به اوست ، بی

 

شباهت به یک آیین و مذهب نیست . در کنار هر مذهبی مشتی افسانه و اساطیر و مجموعه

 

متناقضی از آرا می توان دید که با همه تضادی که در اصل ، با مبادی مرکزی آن آ یین دارند

 

از جهاتی سبب حفظ و حراست از آن مذهب اند و در لحظه هایی همان حواشی و افزوده ها ،

 

از نابودی آن اصول و مبادی مرکزی جلوگیری می کنند یا بهتر بگوییم : بقای هر مذهبی را

 

تناقض های درونی آن تضمین می کند . همان گونه که یک نظام ((علمی )) را تنا قض های

 

درونی آن نابود می کند . چرا که مذهب مرتبط با عالم غیب است و در غیب اجتماع نقیضین

 

محال نیست . این در عالم حس شهادت است که عقل می گوید :  اجتماع نقیضین محال است .

 

 

  1. در مواردی عطار به همنامی خویش تصریح دارد از جمله منطق الطیر ، چاپ دکتر گوهرین ، 26 . و نیز اسرار نامه ، 193 و مصیبت نامه ، 367

                                    از گنه رویم نگردانی سیاه              حق هم نامی من داری نگاه

  1. به صورت اضافه باید خواند و کسرۀ میان دو کنیه ، کسرۀ بنوت است یعنی ابو حامد فرزند ابوبکر .
  2. لباب الالباب ، محمد عوفی ، به تصحیح استاد سعید نفیسی ، تهران ، 1335 ،81- 480 .

 

     صفحه چهارم . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .   موضوع تحقیق: منطق الطیر عطار 

 

   

 عطار منطق الطیر را اینگونه آغاز می کند :

 

               آفرین جان آفرین پاک را            آن که جان بخشید و ایمان خاک را

 

     منطق الطیر با توحید باری تعالی نعمت رسول خدا (ص) وبیان فضیلت خلفای چهار گانه

 

ودر تعصب دینی آغاز می شود .

 

محتوای منطق الطیر

 

     در منطق الطیر نام هجده پرنده بعلاوه سیمرغ ذکر شده است که عطار با خصوصیات

 

مختلف ، هر کدام از مرغان را که سمبل و نشانه انسانهای جامعه اند معرفی می کند و در

 

آخر صد هزار مرغ در آرزوی داشتن رهبر و امام جمع می شوند و ...

 

     و حال می پردازیم به اینکه هر کدام از پرندگان از نظر عطار  سمبل ونماد چه کسانی

 

هستند : 

 

  1. هدهد : همان پوپک یا مرغ شانه به سر است که در روایت قرآن نامه حضرت سلیمان

 

را به نزد بلقیس برد . انتخاب هدهد به عنوان رهبر و پیشوا جمع مرغان و پرنده ای که هدایت

 

مرغان با اوست چندین عامل صوتی ومعنوی داشته است : تاجی که بر سر هدهد است یادآور

 

فره ایزدی است که در پادشاهان باستان جزء لوازم شهریاری تلقی می شده است و این فره

 

ایزدی با آنچه در دوره اسلامی در حق اولیا خوانده شده است بی ارتباط نیست . شباهت صوتی

 

کلمه هدهد بامادهء ((هدایت)) و ((هادی )) شدن در داستان مرغان جنبه محوری دارد- امری

 

است کاملا ً محسوس و نوعی جادوی مجاورت در آن نهفته است :(( هدهد هادی شده )) و

 

گذشته از اینها نقش هدهد در داستان سلیمان و بلقیس که در قرآن و کتب قصص انبیا دارد از

 

عواملی است که گزینش او را ، از میان دیگر مرغان موجه می سازد .

 

 

صفحه پنجم . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .  موضوع تحقیق: منطق الطیر عطار

 

 

  1. موسیجه : پرنده ای است کوچکتر از کبوتر که در منازل آشیانه می سازد و به رنگ

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد منطق الطیر عطار

پاورپوینت منطق الطیر عطار

اختصاصی از یارا فایل پاورپوینت منطق الطیر عطار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت منطق الطیر عطار


پاورپوینت منطق الطیر عطار

این فایل حاوی مطالعه منطق الطیر عطار(نظم4 بخش3 رشته :زبان و ادبیات فارسی 2 واحد درسی) می باشد که به صورت فرمت PowerPoint در 506 اسلاید در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است، در صورت تمایل می توانید این محصول را از فروشگاه خریداری و دانلود نمایید.

 

 

 

فهرست
فصل اول
هدف کلی کتاب
جایگاه درس
هدف های رفتاری
آشنایی با زندگی عطار، کتاب منطق الطیر و تمثیل
فصل دوم
توحید و نعت
در نعت رسول
در فضیلت خلفای راشدین
در ذم تعصب
فصل سوم
عذرمرغان
مجمع مرغان
حکایت سیمرغ
عذر بلبل
عذر طوطی
عذر طاووس
عذر بط
عذر کبک
عذر همای
عذر باز
عذر بوتیمار
عذر کوف
عذر صعوه
فصل چهارم
حکایت شیخ صنعان
سؤال مرغان از هدهد دربارۀ کیفیت راه
فصل پنجم
سؤالات و مشکلات مرغان
بیم راه – صفحۀ 75
عذر دیگر – صفحۀ 77
عذر دیگر – صفحۀ 79
مشکل مرغ دیگر – صفحۀ 80
مشکل دیگر – صفحۀ 82
عذر دیگر – صفحۀ 85
مشکل دیگر – صفحۀ 88
مشکل دیگر – صفحۀ 91
مشکل دیگر – صفحۀ 92
مشکل دیگر – صفحۀ 96
مشکل دیگر – صفحۀ 98
مشکل دیگر – صفحۀ 99
عذر دیگر – صفحۀ 101
عذر دیگر – صفحۀ 103
فصل ششم
هفت وادی – سؤال دیگر
وادی طلب
و ............... .

 

تصویر محیط برنامه


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت منطق الطیر عطار