دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
نام و نسب امام ابوحنیفه رحمة الله:
نام مبارک آن حضرت نعمان، نام پدر ثابت، نام جدشان مرزبان است و متعلق به خانوادهای محترم که در میان خویشان و جامعه از اوج و اهمیت والایی برخوردار بودند اصل امام ابوحنیفه از کابل پایتخت کنونی افغانسان است و بر اساس صحیحترین قول در سال 80 هجری همزمان با خلافت عبدالملکبنمروان در شهر کوفهعراق چشم به دنیا گشودند؛ جدش مرزبان در دوران خلافت عمر فاروق به اسلام گرویدند و بعد از آن به کوفه منتقل شدند و در این شهر مسکن گزیدند.
شایان ذکر است که که نام جد امام ابوحنیفه در یک روایت نعمان آمده و در یک روایت دیگر مرزبان و در روایت سوم زوملیبنماه نقل گردیده است. کنیهاش ابوحنیفه و لقبش امام اعظم میباشد این کنیه وی وصفی است ابوحنیفه یعنی «الوالملة الحنیفه» چون خداوند متعال در قرآن مجید دین ابراهیمی را به دین حنیف یاد میکندوی برای خود این کنیه را انتخاب نمودند.
اما ابوحنیفه رحمة الله تابعی است و ایشان به اتفاق اکثر محدثین حضرت انس بن مالک و عبدالله بن ابی اوفی رضی الله عنه ما را ملاقات کردهاند.
رشد علمی امام و چرخش او در علوم:
اما در اوان کودکی همانند سایر نخبگان سَلَف قرآن کرم را حفظ نمودهاند و در اوایل تقید چندانی به درس و آموزش نداشتند بلکه همراه پدر خود در دکان مشغول خرید و فروش بودند تا اینکه روزی میان او و شعبی (که یکی از استادان معروف کوفه بود) ملاقات و گفتگویی صورت میگیرد که ابومحمد حارثی به استناد خود از امام ابوحنیفه رحمةالله تعالی روایت نمودند که او در مورد انگیزهی گرایش خود به علوم دینی گفتهاند: روزی بر شعبی گذر نمودم مرا فراخواند و گفت: با چه کسی رفت و آمد داری؟ گفتم: فلانی . گفت: منظورم بازار نیست بلکه هدفم رفت و آمد نزد علما است. من گفتم: نزد علماء کمتر رفت و آمد میکنم. او گفت: اینگونه مباش! بر تو است که به فراگیری علماء و همنشینی با علامء جدیت نمایی؛ زیرا من در تو هوشمندی و شایستگی خاصی احساس میکنم، این سخن شعبی در قلبم تأثیر عمیقی نهاد و از آن پس رفت و آمد بازار را رها کرده شروع به آموختن علم و دانش نمودم تا سرانجام خداوند توفیقات بیشتری در این مورد به من عنایت کرد و یک انگیزة دیگر گرایش امام به علوم دینی وقوع این حادثه در زندگیاش بوده است ، اما در سن شانزده سالگی به همراه پدر خود عازام حج میشوند و در مکه با عبدالله بن حارث بن زبیدی (یکی از اصحاب پیامبر خدا (ص) که نزد او احادیثی وجود دارد که آنها را از پیامبر اکرم (ص) شنیده است) ملاقات میکند و این حدیث را از پیامبر گفتهاند: کسی که در دین خدا دانش کسب نماید خداوند او را از غمهایش میرهاند و از جایی که گمان نمیبرد به وی روزی عطا میکند اولین علمی که امام ابوحنیفه بدان روی آورده است علم اصول و مناظره با ملحدین و گمراهان بوده. او به قصد مناظره با منحرفین بیشتر از 27 مربته وارد بصره شده تا شبهاتی را که منحرفین بر شریعت وارد مینمودند را رد کند و برچسبهایی را که گمراهان به اسلام میزنند را بزداید. او پارهای از زمان را به مناظره و مجادله در علم عقاید – کلام میگذراند. اما یاران و نزدیکان خود را از مناظره در علم عقاید باز میداشت . روزی پسر خود حماد را در حال مناظره در علم کلام دید و او را از این کار باز داشت، حماد گفت: تو خودت به این کار میپردازی و ما را از آن منع میکنی؟ اما ابوحنیفه گفتند: ما مراقبیم که مبادا پای رفیقمان بلغزد اما شما مناظره میکنید در حالی که قصد دارید که پای رفیقتان بلغزد و هر که بخواهد که پای رفیقش بلغزد خواسته است که رفیقش کافر شود و هر که بخواهد که رفیقش کافر شود خودش قبل از او کافر گردیده است.
بیشتر از بیست سال از عمرشان سپری نشده بود که برای خود کلاس مخصوصی در مسجد کوفه برگزار نمودند که در آن طلاب و شیفتگان علم کلام و اصول دین حضور مییافتند. سرانجام به سوی فقه روی آوردهاند که استاد ایشان در این علم حماد بوده است که امام ابوحنیفه هیجده سال تمام به همراهی و مصاحبت با ایشان ادامه دادهاند تا اینکه حماد وفات مییابد و شاگردان کلاس حماد امام ابوحنیفه را به جانشینی او برمیگزینند.
استادان امام ابوحنیفه
استادان امام ابوحنیفه را چهار هزار نفر میدانند که در میان آنها صحابه، سی و نه تابعی و بقیه از تبع تابعی بودند و این تعداد مایهی تعجب و شگفتی نیست . زیرا وی در طول هفتاد سال عمر خویش پنجاه و پنج مرتبه حج گذارده است و در موسم حج علمای جهان اسلام در حرمین شریفین جمع میشدند و زمانی که ابن هبیره آن امام بزرگ را به خاطر خودداری از از قبول ریاست دادگاه کوفه تازیانه زد از کوفه خارج شدند و شش سال در مکه اقامت گزیدند کوفه نیز در آن زمان مهد و مرکز علم و حدیث بوده و تعداد زیادی از دانشمندان بزرگ در آن زندگی میکردند. این آموختن ابوحنیفه را بعضی زیاد و از بعضی اندک و در حد یک حدیث یا یک مسأله بوده است. شیخ محمد سنبهلی در فصلی که در شرح حال استادان بلاواسطهی امام ابوحنیفه گشوده به ذکر اسامی برخی از آنان پرداخته که عبارتاند از:
1ـ ابراهیم بن محمد منتشر کوفی 2ـ ابراهیم بن یزید نخعی کوفی
3ـ اسماعی بن حماد بن ابی سلیمان کوفی 4ـ ایوب سختیانی بصری
5ـ حارث بن عبدالرحمان همدانی کوفی 6ـ ربیعه بن عبدالرحمن مدنی
7ـ سالمبن عبدالله بن عمربن الخطاب 8ـ سعیدبن مسروق، پدر سفیان ثوری
9ـ سلیمانبن یسار هلالی مدنی 10ـ عبدالرحمن بن هرمز اعرج مدنی
11ـ عاصمبن کلیب بن شهاب کوفی 12ـ عطاء بن یسار هلالی مدنی
13ـ عمربن دینار مکی 14ـ قاسمبن عبدالرحمنبن عبدالله بن مسعود