تحقیق نبوغ نظامی امام علی(ع) در 153 صفحه با فرمت ورد بسیار جامع شامل بخش های زیر می باشد:
چکیده
مقدمه
جهاد در اسلام
فلسفه جهاد
جهاد رمز عزت اسلام
جهاد وسیله تقرب به خدا
اذن جنگ
ارتش و سپاه
هدف جنگ
بررسى ثمرات جنگ
رهبر در جنگ
رسالت مردم در جنگ
اراده آهنین
انتخاب افراد رزمى
انگیزه لشکریان حق و باطل
ملاک انتخاب فرمانده
مشورت با فرماندهان
اطاعت از فرمانده
پیامد نافرمانى از فرمانده
حفظ اسرار نظامى
روحیه شهادت طلبى
مشخصات افراد ترسو
ضرورت وحدت
هدف مشترک
دشمن مشترک
خطر مشترک
عوامل اختلاف
جنگ راه رسیدن به هوى و هوس نباشد
اتمام حجت بر دشمن
تضعیف روانى دشمن
اهمیت دادن به وسایل جنگى
نقش اطلاعات در جنگ
انتخاب موضع جنگ
گروه بندى زمان حمله
انتخاب زمان آغاز جنگ
اذن کشتن دشمن
آزمایش اسلحه قبل از نبرد
حمله به قلب دشمن
ابتکار جنگ
تحرک در جنگ
تشویق فرماندهان و سربازان
همکارى در جبهه ها
نیروى ذخیره و پشتیبان
رعایت کیفیت نیرو، نه کمیت
عقب نشینى تاکتیکى
گاهى شکست و گاهى پیروزى
نباختن روحیه هنگام شکست
پیکارى که در آن شکست راه ندارد
امدادهاى غیبى در جنگ
خطر عوام فریبى دشمن
توجه به حرکات دشمن
استقامت رمز پیروزى
گرم نگاه داشتن جبهه
ندادن امتیاز به دشمن
برخورد با غیر نظامى ها، مجروحین
جنگ با مسلمین
برخورد با اسراء و مردم مناطق آزاد شده
چکیده
(انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) على مرد جنگ است، و نهج البلاغه کتاب جنگ،خاک نابودى پوشانده نشود، ایمان به اللّه استقرار نیابد.
پس على (ع) که نخستین مؤمن است و نخستین مسلم، نیز نخستین کافر است به طاغوت، و لازمه کفر به طاغوت نابودى آن است.
على (ع) در اندیشهاش و در سخن و عملش جنگ مىجوشد. او گاهى جهادش، جهاد دعوت است و تربیت و حکومت براى کفر به طاغوت در پهنه فرهنگ، و گاهى جهادش کشتار است و قتال است هم بیرحمانه و هم سرسختانه، زیرا خدا به او فرموده است که رأفت به طاغوت در دین اللّه نیست.
على نه آنکه سردارى باشد از سرباز، جدا. یا زاویه نشستهاى که دیگران را به معرکه فرستد، که خودش پیشتاز است و پیش آهنگ. هم در سنین کوچکى از چنگش خون مىچکد، در بدر و احد و خندق، و هم در کهنسالى در لیلة الهریرشمشیرش تا پایان سپاه زبانه مىزند، و از دستش بر قبضه تیغش خون مىچکد و على در روح پیروانش تجلّى دارد، هر کس مجاهد است و عارف است و جنگ آور و در راه خدا است، برخاسته از مکتب اوست.
امّا جنگ در نهج البلاغه داراى خصیصه فى سبیل اللّه است، همچنان که از قرآن بر مىخیزد، عباد صالح، انسانهاى آرزومند و مستعد، راهى راه خدایند در صیرورت تکامل، امّا در برابر این رهروان حقّ، رهزنانى بر مىخیزند تا راه را بر مؤمنان ببندند، و کاروان را به غارت کشند و توقّف بخشند. اینجا است که نبرد با اهریمن راهزن و فریفته کفر به طاغوت، ایجاب مىکند که تا راهنمایان راهگشا نیز باشند و آنرا که رهزن است و ره بند، در خون کشند.
پس جهاد در اسلام،( فى سبیل اللّه) است، همچنان که دیگر فرائض و دیگر حرکتها در صیرورت الهى که (الى اللّه المصیر).
جهاد را على (ع) دروازهاى میداند بسوى بهشت. نزدیکى به خدا و درک فیض حضور ربّانى که آخرین پرواز در معراج امّت بسوى سدرة المنتهى و خلوتگاه راز حق. پس آن کس که پیراهن سرخ جنگ مىپوشد و سینه به سلاح دژخیم مىسپارد، آن کسى است که دروازه قرب برویش گشوده مىشود. امّا این جهادگر باید ولّى خدا باشد، بلکه برتر، خاصهاى از اولیاء حق، انّ الجهاد باب من ابواب الجنّه، فتحه اللّه لخاصّة اولیائه اولیاء جهادگران، اولیاء خدایند بل برتر، که خاصّان اولیاء، پیامبران جهادگرند که پیوند با منشأ وحى دارند، و امامان مجاهدند که مفطورند به فطرت حق و ممتازند به عصمت. امّا گاه مىنگریم برهنه پایانى را که مکتبى ندیدهاند، و مراحلى نپیمودهاند، گمنامانى هستند که دروازه بهشت برویشان باز مىشود و در ردیف خاصان اولیاء حقاند، یعنى درس ناخواندگان و پاى برهنگان و گمنامانى که مراحلى از فلسفه یا عرفان نپیمودهاند، آنسان برخاستند که به استواى خاصّت اولیاء بالا مىروند و دروازه قرب حقّ، برویشان باز مىشود واین نمایش سترگ امروز در این سرزمین پدیدار است، اگر خواهید هم دروازه بهشت را مىتوانید بنگرید و هم خاصان اولیاء خدا را که در زمان ظهور نهج البلاغه، چنین نمایشگاهى چون امروز پدید نیامده است. روستا زادگان درس ناخوانده، آنان که از خانههاى فقیران برخاستهاند شعلههائى هستند از قبس شجره اللّه، همان شجرهاى که بر موسى (ع) درخشید. امروز این زبانه در تاریکستان کفر طاغوتى شعله مىزند و راه بهشت را به روى انسان مىگشاید.
در جبهه بنگرید، همین امروز که اینسان آرام نشستهاید خواص اولیاء خدا به صورت نوجوانانى هستند که دروازه قرب، برویشان باز است و این نمایش پس از کربلا، زیباترین نمایشى است در این روزگار (و هو لباس التّقوى) خواص اولیاء خدا این پیراهن بهشتى را که کسوت پارسائى است بر تن دارند.
تا دامن مادر پاک نباشد، تا قلب پدر درخشش ایمان نیابد، تا فرزند در سرچشمه پرهیزکارى، شستشو نکند، به مقام والاى جهادگرى عروج نخواهد کرد.
دژ مستحکم جهاد است که امّت را در خویش نگه میدارد، و این زره آهنین جهاد است که اجتماع اسلامى را از نفوذ طاغوتیان مصون نگه میدارد. امّتى که در منطقش و مکتبش، جهاد نباشد، او هرگز زره آهنین مصونیت خدائى را بر تن نخواهد داشت، چنانکه در چهارده قرن، ملّت مسلم چون نتوانست جهاد کند، آنسان در فشار طاغوتیان بود، و امروز که این پیراهن سرخ را پوشیده است، خداى هم زره آهن مصونیت بر اندامش راست کرده و او را در حصن توحید نگه داشته است. جهاد، سپر محکمى است که در پشت آن از تیر باران حوادث و آختن تیغهاى جنایت محفوظ مىماند، و ما امروز این سپر بلا را در میهن اسلامى خویش مىنگریم که هزاران تیرانداز و تیغ زن دژخیمان طاغوت به سوى این ملّت حمله مىبرند، امّا این سپر که خداى بر سر این امّت نهاده، جانشان را از خطر حفظ میکند.
آن کس که از جهاد روى برگرداند، خداى لباس خوارى بر تنش مىپوشاند.
امروز ببینید، اجتماع اسلامى جهان، چرا دچار ذلّت است، چون از جهاد رو برگردانیده است و اگر به جهاد روى آورد، به عزّت خواهد رسید. و ما که ساعات آخرى را مىگذرانیم که به پیروزى قاطع برسیم و به دنیا جلوه جهاد را نشان دهیم، از زبان على (ع) مرد جنگ، مرد حکومت، مرد نماز، مرد شرف و زکات، به همه مسلمانها اعلام مىکنیم که این لباس ذلّ از تن برآورید و پیراهن سرخ جهاد بر اندام راست کنید و به کفر طاغوت بپردازید که امروز طاغوت بر اسلامیان حاکم است، طاغوتیانى که در دو جبههاند و در یک منهجاند و باید این قیام در امّت مسلم پدید آید تا لباس جهاد در پوشند و سپر حمایت خداى را بر سر گیرند.
ملّتى که نمىجنگد، کوچک مىشود و خوار لقمهاى در دهان فراخ جهانخواران گرفتار حماقت.
این حماقتى که امروز بعضى از سران کشورهاى اسلامى به آن دچار شدهاند همان ذلّتى که انتقام خدا آنها را به آن گرفتار کرده است.
على (ع) فریاد مىزند «بجنگید با کافران قبل از این که آنها با شما بجنگند».
این سخن على (ع) زیباترین سخنى است که هیچ جنگاور، چنین سخن نگفته زیرا جنگاوران تاریخ، ناحکیمند، و حکیمان تاریخ، ناجنگاور. و این تنها على (ع) است که هم حکیم است، هم جنگاور است، هم پارسا است و هم عارف است، ولى او مىگوید: (فالموت فى حیاتکم مقهورین) اگر شما در زندگى مرده باشید، حیات انسانى، زندگى آزادى، شرف و کرامت بشرى در شما نباشد، شکست خوردگانید. امّا اگر جان دهید و جان بخشید، جان فروشید تا مکتب خویش احیاء کنید، اگر چه سر بر خاک خونین بیفکنید شما پیروزید و من مفهوم این سخن على (ع) را در یک عینیّت روشن به نظر در آوردم...
.
.
.
تضعیف روانى دشمن
پس از آنکه مساءله )اتمام حجت ( مراحل خود را پیمود و مؤ ثر واقع نشد و نتیجه مطلوب نبخشید، نوبت مى رسد به )تضعیف روانى دشمن ( که باز هم قبل از شروع جنگ انجام مى گیرد، و در صورت امکان بدین وسیله دشمن را از هدف ، تصمیم و اراده اش که جنگ است منصرف ، متقاعد و باز مى دارد، که اگر هم منصرف نگردید از نظر روانى تضعیف ، نگران و در فشار قرار مى دهد، که این امر در تصمیم گیرى و نقشه دشمن ، دخیل و مؤ ثر است .
زیرا در حال تشویق روانى و از دست دادن آرامش اندیشه ، قدرت تفکر و اندیشیدن صحیح از وى زایل مى گردد، که دیگر قادر به دادن نقشه درست و برنامه اى حسابى و ریختن طرح مؤ ثر نخواهد بود که این خود اولین پیامد و ثمره این عمل است .
و لذا مشاهده مى شود که در اثر جنگ ها و به خصوص شیوه امیرالمؤ منین علیه السلام این بوده برنامه را انجام مى داده اند، چنانچه در جنگ با معاویه عمل کرد، زمانى که معاویه حضرت را به جنگ فرا خواند، امام علیه السلام نامه اى به وى نوشت که در قسمتى از آن چنین آمده :
)و قد دعوت الى الحرب فدع الناس جانبا و اخرج الى ، و اعفب الفریقین من القتال لیعلم اینا المرین على قلبه و المغطى على بصره ، فانا ابوالحسن قاتل جدک و خالک و اخیک شدخا یوم بدر و ذلک السیف معى و بذلک القلب القى عدوى .... فکانى قدرایتک تضج من الحرب اذا عضتک ضجیج الجمال بالا تقال (
مرا به جنگ دعوت کرده اى ؟ اگر راست مى گوئى مردم را کنار بگذار و یک تنه به مبارزه من بیا!! کار به دو لشکر نداشته باش و آنها را ازجنگ معاف دار تا معلوم شود گناه بر قلب چه کسى چیره شده و پرده بر چشم چه کسى افتاده است ؟! من )ابوالحسن ( درهم کوبنده جد و برادر و دائى تو در روز بدرم ! همان شمشیر با من است ، و با همان قلب پرتوان با دشمن روبرو مى شوم ...
گویا تو را مى بینم که آنچنان از رویاروئى در جنگ ضجه و ناله مى کنى که شتران زیر بارهاى سنگین ، و تو را مشاهده مى کنم که با جمعیت خود از ضربات پى در پى و فرمان حتمى شکست ، و کشتگانى که پشت سر هم بر روى زمین مى افتد ناله و فریاد برآورده اى ؛ و مرا به کتاب خدا دعوت مى کنى در حالى که جمعیت تو کافرند و منکر، یا از جاده حق بر کنارند.
امام در نامه اى که به اهل بصره مى فرستد، پس از آنکه به آنها ابلاغ مى کند که از اعمال گذشته شما مى گذرم و گوشزد مى کند که متوجه حرکات آینده تان باشید که دیگر باز نخواهم بخشید و.... تا اینکه مى نویسد:
) لئن الجاتمونى الى المسیر الیکم لا وقعن بکم وقعه یکون یوم الجمل الیها الا کلعقه لاعق (
و اگر مرا مجبور به حرکت سازید، حمله اى به شما بیاورم که جنگ جمل در برابر آن بسیار کوچک باشد.
حضرت در نامه دیگرى که پاسخ به نامه معاویه است مطالبى را مى نویسد که در ضمن همان مطلب گذشته را که قاتل بستگان تو هستم تکرار مى نماید، که بیانگر مدعاى ما که جهت تضعیف روانى دشمن است ، مى باشد:
) عندى السیف الذى اعضضته بجدک و خالک و اخیک فى مقام واحد و انک - والله - ما علمت الا غلف ، المقارب العقل (
نزد من همان شمشیرى است که بر پیکر جد و دائى و برادرت (در میدان احد) کوبیدم .
به خدا سوگند من مى دانم تو مردى بى خرد و پوشیده دل هستى و سزاوار است درباره تو گفته شود: به نردبانى بالا رفته اى که تو را به پرتگاه خطرناکى کشانده که به زیان تو است نه به سود تو.
همچنین مى بینیم پیامبر بزرگ اسلام (صلى الله علیه و آله ) بعد از جنگ احد هنگامى که دشمن را تا )حمراء الاسد( هشت میلى )مدینه ( تعقیب مى کند و شب آنجا موضع مى گیرند و چون مورد دید دشمن بوده پیامبر دستور فرمود در تمام نقاط بیابان آتش روشن کنند تا دشمن تصور کند که قدرت و نیروهاى جنگجوى مسلمان ها بیش از آن مقدار است که در )احد( بودند...
دانلود تحقیق نبوغ نظامی امام علی(ع)